جَمْهَرَة اللُّغَة ، از نخستین فرهنگهای لغت جامع عربی، تألیف محمدبن حسنبن دُرَید (متوفی 321). این کتاب، پس از العین خلیلبن احمد * فَراهیدی (متوفی 175)، مشهورترین فرهنگ لغت عربی است ( المُنْجد فی الاعلام ، ص218). مسعودی (متوفی 346؛ ج8، ص304) ابندُرید * را جانشین خلیل در لغت دانسته است. ابندرید نام کتاب را یک بار جمهرة اللغه و دیگر بار جمهرة الکلام و اللغة ذکر کرده است (رجوع کنید به 1987ـ1988، ج1، ص40ـ41). برخی نام آن را الجمهرة فی اللغة (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج1، ستون 605؛ بروکلمان، ج2، ص183) و برخی الجمهرة فی علم اللغة آوردهاند (رجوع کنید به ابن ندیم، ص67؛ د. اسلام ، چاپ اول، ذیل «ابندرید»؛ امین، ج9، ص156). نام کتاب به شکل الجمهرة نیز آمده است (رجوع کنید به ازهری، ج1، ص31؛ قفطی، ج3، ص97؛ ابنخلّکان، ج4، ص324). به گفته جواد (ص194)، ابندرید در نامگذاری کتاب، به جمهرة النسبة یا الانسابابنسائب کلبی (متوفی 204) نظر داشته است. ابندرید در مقدمه کتاب (1987ـ1988، ج1، ص39ـ40) گفته که آن را برای ابوالعباس اسماعیلبن عبداللّهبن محمدبن میکال (متوفی 362) تألیف کرده و این هنگامی بوده است که ابندرید به فارس هجرت کرده بود و عبداللّه میکال از طرف المقتدر باللّه (حک: 295ـ320)، به ولایت بخشهایی از اهواز (خوزستان) گمارده شده و تربیت فرزند خود، ابوالعباس اسماعیل، را به ابندرید سپرده بود (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج2، ص721، ج6، ص2495ـ2496)؛ اما، ابنخلّکان (ج4، ص325) گفته است که ابندرید با دو فرزند میکال مصاحبت میکرد و جمهره را برای آن دو نگاشت و آن دو نیز سرپرستی دیوان فارس را به وی واگذاردند. در د. اسلام (همانجا) نیز آمده است که ابندرید کتاب جمهره را برای آلمیکال نوشت و آنان نیز وی را به سرپرستی دیوان فارس گماردند. ابوالعباس اسماعیل میکال گفته است که ابندرید در 297، جمهره را از اول تا آخر و از حفظ بر او املا کرده و فقط درباره همزه و لفیف (رجوع کنید به ادامه مقاله) به برخی کتابها مراجعه نموده است (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج6، ص2496).هیچ لغتنویسی کتاب لغت را از حفظ املا نکرده و ابندرید از این حیث ممتاز است (جوهری، ج1، مقدمه عطّار، ص80). ابندرید در بصره و بغداد نیز جمهره را از حفظ املا کرده (رجوع کنید به ابنندیم، همانجا؛ یاقوت حموی، ج6، ص2492) و خود در چند جا (1987ـ1988، ج1، ص40، ج2، ص1085، ج3، ص1339) به این نکته اشاره نموده است. به گفته ابنندیم (همانجا) و قِفْطی (همانجا)، اختلاف در املاها دلیل وجود فزونی و کاستی در نسخههای جمهره است و نسخه ابوالفتح عبیداللّه بن احمد نحوی کاملترین نسخههاست. گویا نسخههای جمهره فراوان بوده است. بهنوشته سیوطی (متوفی 911؛ ج1، ص95)، ابوعلی قالی * (متوفی 356) نسخهای از جمهره را به خط ابندرید در اختیار داشته و خود سیوطی نسخهای به خط احمدبن عبدالرحمان طرابلسی داشته که بر ابنخالویه (متوفی 370) قرائت شده بوده است. به روایت ابنخالویه * ، این نسخه از ابندرید بوده و حواشی و استدراکات ابنخالویه نیز در حاشیه آن بوده است. به نقل منابع، در کتابخانه عزیز باللّه، خلیفه فاطمی (حک: 365ـ386)، یکصد نسخه از جمهره موجود بوده که نشاندهنده شهرت جمهرة در آن دوران است (رجوع کنید به مقریزی، ج2، ص253؛ د.ا.د.ترک ، ذیل "el-Cemhere" ؛ شرقاوی اقبال، ص196ـ197). ابندرید در روزگار خود داناترین مردم در لغت و شعر و انساب بهشمار میرفت (مَرْزُبانی، ص461؛ زُبَیدی، ص184) و حافظهاش بسیار قوی بود، چنانکه حکایتهایی در این باره نقل شده است. گفتهاند که علم لغت در میان بصریان به او ختم شده است و در روز مرگ ابندرید گفته شد که علم لغت از دنیا رفت (رجوع کنید به ابوالطیب لغوی، ص99؛ خطیب بغدادی، ج2، ص595ـ596؛ ابنجوزی، ج13، ص330ـ331).بهرغم ایرادهایی که بر جمهره گرفتهاند (رجوع کنید به ادامه مقاله)، بسیاری این کتاب را ارزشمند و درخور اعتماد دانستهاند (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج4، ص324؛ صَفَدی، ج2، ص340؛ ضیف، ص143). بسیاری از مؤلفان بزرگ، از جمله ابنخلّکان (ج1، ص266، ج6، ص313) و سیوطی (ج1، ص182)، در نقل مباحث لغوی، از جمهره سود بردهاند. شیخ طوسی (متوفی 460) نیز در تفسیر خود، التبیان فی تفسیرالقرآن * (برای نمونه رجوع کنید به ج2، ص112، 121)، برای برخی مباحث لغوی، از جمهره استفاده کرده است.بسیاری از فرهنگنویسانِ پس از ابندرید، تصریح کردهاند که جمهره یکی از منابع آنان بوده است، کسانی چون ابنفارِس (متوفی 395؛ ج1، ص5)، ابوعبداللّه محمدبن عبداللّهبن خطیب اِسکافی (متوفی 421) در کتاب مَبادیء اللغة (رجوع کنید به بروکلمان، ج5، ص159)، ابنسِیدَه (متوفی 458؛ ج1، ص15)، حسنبن محمدرضی صاغانی/ صغانی (متوفی 650) در تکمله صحاح جوهری (رجوع کنید به حسین نَصّار، ج2، ص407) و محمدبن محمدمرتضی زَبیدی (متوفی 1205؛ ج1، ص6). جمهره از کتابهایی بوده است که شیوخ، آن را روایت میکردهاند (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی، ج4، ص1490، ج5، ص1922). برخی نیز بر آن بودهاند که جمهره را از برکنند، از جمله ابوالعلاء همدانی (متوفی 569) و حسنبن خطیر (متوفی 598؛ همان، ج2، ص826، 857).ابندرید در مقدمه کتابش (1987ـ1988، ج1، ص40) بیان کرده است که قصد معارضه با دانشمندان یا نکوهش پیشینیان را ندارد و، ضمن تجلیل از کتاب العین خلیل، گفته که سبب تألیف جمهره ، دشواری استفاده از العین است و افزوده که برای جمهره نظام الفبایی را اصل قرار داده است تا سودمندتر باشد و مراجعه کنندگان سرگردان نشوند. اشاره ابندرید به شیوه خلیل است که در العین ، کلمات را براساس مخرجهای حروف، گردآورده و از حرف ع، که از پایینترین مخرج صوتی در حلق خارج میگردد، شروع میشود و به حرف م، که از بالاترین مخرج صوتی، یعنی لبها، ادا میشود، خاتمه مییابد که به اعتقاد برخی، مأخوذ از هندوان و زبان سنسکریت است (برای نمونه رجوع کنید به مجتبائی، ص72ـ73؛ نیز رجوع کنید به العین * ).ابندرید کتاب خود را به چند قسمت اصلی تقسیم کرده است، به این ترتیب: 1)ثُنایی صحیح، که حرف دوم آن تکرار شده باشد (در واقع، کلمه سه حرفی است) و در حرف الف، از «ابّ» آغاز و به «ای» ختم میشود و در حرف ب، از «بتّ» آغاز میشود و به همین ترتیب ادامه مییابد. 2)ثنایی ملحق به رباعی، شامل واژگانی همچون «بحبح» و «بجبج». 3)ثنایی معتل، که با «بوأ» آغاز و به «هوی» ختم میشود. 4)ثُلاثی صحیح، که بیشترین حجم کتاب را تشکیل میدهد. 5)ثلاثیای که عینالفعل آن از حروف لین باشد، مانند باب، بیت، و سوس. 6)باب نوادر همزه، که شامل واژگان مهموز لفیف و مقصور نیز میشود. 7)رباعی صحیح. 8)رباعی معتل، که کلمات غیرمعتلی همچون «دردق» و «کرکم» نیز در این باب آمده است. 9)خُماسی و ملحقات آن. 10)ابواب متفرقه مربوط به لغات (رجوع کنید به ابندرید، 1987ـ 1988، ج1، مقدمه بعلبکی، ج1، ص17ـ 18؛ حسین نصّار، ج2، ص317ـ318، 321ـ328). ابندرید، همچون خلیل، کلماتی را که حروف آنها مشترک است در یک جا گردآورده است (برای نمونه رجوع کنید به 1987ـ1988، ج1، ص346، ذیل مادّههای «بوش»، «شبو»، «شوب»، «وبش»، «وشب»). بر این اساس، چنانچه بخواهیم مثلاً مادّه ف ت ح را در جمهره بیابیم، باید به حرف ت مراجعه کنیم، زیرا ت در نظام الفبایی پیش از ح و ف است و تنها فرهنگ لغتی که بر این اساس تنظیم گشته، جمهره است (رجوع کنید به )دایرة المعارف ادبیات عربی (، ذیل "Lexicography, medieval" ). در جمهره ، مانند زبانهای فارسی و اردو، حرف ه پس از حرف و و پیش از ی آمده است (هیوود ، ص48). برخی برآناند که ابندرید نسبت به تعدیل روش خلیل در العین احساس نیاز کرده بود، ولی عملاً نتوانست پا از دایره العین فراتر نهد. وی در تدوین جمهره از مطالب العین استفاده کرد که باعث شد عدهای به وی اعتراض کنند، حال آنکه ابندرید در انتخاب و ترتیب واژهها به شیوه خود عمل کرد و برخی واژهها را به العین افزود و ریشه آنها را معین کرد (رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «ابندرید»؛ هیوود، ص53؛ عَشّ، ص517ـ518). ابومنصور محمدبن احمد اَزْهَری * (متوفی 370) ــکه از مخالفان سرسخت ابندرید بودــ در مقدمه تهذیب اللغة (ج1، ص31) نوشته که ابندرید در جعل واژگان عربی شهره است و از واژگانی در جمهره یاد کرده که بیریشه است و کلام غیرعرب را به عنوان کلام عربی در فرهنگ خود آورده است و در کتاب جمهره اطلاعات اساسی و مفید یافت نمیشود. ابراهیمبن محمد نِفْطَوَیه * (متوفی 323) نیز، ضمن توهین به ابندرید، گفته بود که جمهره همان العین است با اندکی تغییر (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج6، ص2496؛ سیوطی، ج1، ص94). عبدالسلام محمد هارون، در مقدمه کتاب الاشتقاق ابندرید (ج1، ص9، 13)، از وی دفاع کرده و پس از نقل گفتههای ازهری (رجوع کنید به ج1، ص12ـ13) آنها را ناعادلانه دانسته و گفته که جمهره کتاب مشهوری بوده است و دانشمندان از دیرباز به آن مراجعه میکردهاند و اینکه ابندرید در 74 سالگی جمهره را از حفظ املا میکرده شایان توجه است.ازهری، با وجود آن گفتهها درباره جمهره ، در فرهنگ لغت خود موارد متعددی را از ابندرید نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج16، ص157، 174، 187ـ188، 275). ابنجِنّی (متوفی 392؛ ج3، ص288) نیز جمهره را نامرتب و مغشوش، و ابندرید را در علمِ صرف، نادان وصف کرده است. سیوطی (ج1، ص93)، پس از آوردن گفتههای ابنجنّی و ازهری، ابندرید را مبرا دانسته و گفته است که هر کس جمهره را مطالعه کند میزان دقت ابندرید را در نقل و روایت درخواهد یافت.از جمله ایرادهایی که بر جمهره گرفته شده آن است که ابندرید کلمات سه حرفی دارای «ه» را، با اینکه حرف ه علامت تأنیث است نه از حروف اصلی کلمه، در میان کلمات رباعی آورده است. به نظر کرنکو (ص264)، ابندرید آگاهانه این کار را کرده است تا غیر متخصصان نیز بتوانند واژگان را بهراحتی در فرهنگ لغت بیابند، زیرا این واژگان یک بار نیز در جای اصلی خود آمدهاند. توجیه دیگر آنکه این واژگان از آن دسته واژگانی بودهاند که همیشه با ه بهکار رفتهاند، مانند حَرْدَه که نام مکانی است و بدون ه بهکار نرفته است (رجوع کنید به ابندرید، 1987ـ1988، ج2، ص1140، برای تفصیل رجوع کنید به همان، ج1، مقدمه بعلبکی، ص19). از دیگر مسائل مطرح شده درباره جمهره آن است که در فصل همزه، واژگانی را مییابیم که با همزه وصل آغاز شدهاند، با اینکه همزه جزء ریشه آنها نیست. شاید ابندرید در این قسمت متأثر از کتاب الجیم ابوعَمْرو شَیبانی * (متوفی 206) بوده است (رجوع کنید به هیوود، ص49). ابندرید از کتابالهمز ابوزیدِ انصاری * (متوفی 215) نیز در مباحث همزه سود برده است (حسین نصّار، ج1، ص97). ابندرید در تألیف جمهره هر چند به العین خلیل نظر داشته، اما مستقل عمل کرده و گاه در درستی گفتههای خلیل تردید نموده و گاه عکس گفتههای خلیل را صحیح دانسته است (رجوع کنید به ابن درید، 1987ـ1988، ج1، مقدمه بعلبکی، ص23ـ25). ابندرید در مواردی نیز شجاعانه اعلام کرده است که صحیح مطلب را نمیدانم (رجوع کنید به سیوطی، ج1، ص103ـ109).در مورد تنظیم مباحث مربوط به واژگان نیز روش ابندرید با خلیل یکسان نبوده است (رجوع کنید به حسین نصّار، ج2، ص333ـ 334). بسیاری از شواهد دو کتاب العین و جمهره متفاوت است و در موارد زیادی حتی یک شاهد مشترک میان دو کتاب یافت نمیشود. در برخی موارد، ابندرید مطالبی آورده است که در العین نیست (رجوع کنید به ابن درید، 1987ـ1988، ج1، مقدمه بعلبکی، ص24ـ25؛ حسین نصّار، ج2، ص339)؛ از اینرو، مسعودی (ج8، ص304) گفته که ابندرید مطالبی را در لغت ذکر کرده است که در آثار پیشینیان یافت نمیشود. ابندرید کوشیده تا ریشه هر واژه را به دست آورد و از اینرو، غالباً به اثر دیگر خود، کتاب الاشتقاق ، ارجاع داده است (کرنکو، همانجا). وی همچنین به واژگان معرّب و دَخیل توجه بسیار داشته و کوشیده است تا اصل واژه را بیابد و در خاتمه جمهره بابی را به همین امر اختصاص داده و درباره واژگان فارسی، رومی، نَبَطی و سریانی بحث کرده است (رجوع کنید به ابندرید، 1987ـ1988، ج3، ص1322ـ1326). ابندرید به واژگان قبایلی همچون اَزْد، تَمیم، قَیس و ثَقیف اهمیت میداده است و کتاب او از این حیث نیز بر العین خلیل برتری دارد. ابندرید، افزون بر نقل واژگان عرب شمال، حدود 220 واژه متعلق به مردم یمن را نیز بیان کرده است (حسین نصّار، ج2، ص335). ابندرید گاهی از حروف جانشین یا واسط ــ که در برخی تلفظهای محاورهای استفاده میشودــ بحث کرده است، مانند تلفظ ج به شکل گ ( g ) در یمن و مصر سفلا، و حرف ق که بنیتمیم در نجد آن را مانند گ فارسی تلفظ میکنند و امروزه هم در عربستان شنیده میشود (هیوود، ص50).از مطالب جالب توجه در جمهره ، تحمیدیه مُسجّع ابندرید در مقدمه کتاب (1987ـ1988، ج1، ص39) است که مشتمل بر کلمات و مضامین کلامی و فلسفی است. ابندرید از منابعی نام برده است که اینک مفقودند، مانند کتاب الانباز ابوعُبَیدَه مَعْمَربن مُثنّی * (متوفی 209؛ رجوع کنید به همان، ج1، ص428؛ بروکلمان، ج2، ص145)، که این بر اهمیت جمهره افزوده است. گاه ابندرید اطلاعات تاریخی سودمندی به دست داده است، مانند بیان قدرت شاعری حسّانبن ثابت * انصاری (متوفی 54) در دوران کودکی (ابندرید، 1987ـ1988، ج1، ص235) یا گفتگوی میان اَصْمَعی *(متوفی 216) و هارونالرشید (همان، ج3، ص1270). وی همچنین درباره کلماتی که از پی هم میآیند، مانند جائع نائع، عَطْشان نَطْشان، و حَسَن بَسَن (رجوع کنید به همان، ج3، ص1253)؛ استعارهها (رجوع کنید به همان، ج3، ص1255ـ1257)؛ واژگان مؤنثی که ه تأنیث نمیپذیرند، مانند عارِک، جالِع، طامِث (رجوع کنید به همان، ج3، ص1268ـ1270)؛ و کلماتی که فقط به شکل مُصَغّر به کار رفتهاند، مانند خُلَیقاء، شُوَیلاء (رجوع کنید به همان، ج3، ص1271ـ 1272)، بحث کرده و واژگان و نامهای خاصی را گردآورده است که در اشعار عربی به طور نادرست به کار رفتهاند (رجوع کنید به همان، ج3، ص1327ـ1329).کتاب جمهره از همان زمان تألیف، شهرت یافت و مورد مراجعه، بازبینی و تلخیص قرار گرفت، از جمله ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثَعْلَب (متوفی 345)، فائِتُ الجمهره والرَدُّ علی ابندرید را نگاشت (رجوع کنید به ابنندیم، ص83؛ یاقوت حموی، ج6، ص2559؛ قفطی، ج3، ص177) و صاحببن عَبّاد (متوفی 385) جَوْهَرة الجمهرة را، که مختصری از جمهره است، تألیف کرد (رجوع کنید به ابنانباری، ص326). نام این کتاب به شکل الجوهرة، جوهرالجمهرة و الجوهرة فی مختصرالجمهرة (حاجیخلیفه، ج1، ستون 606، 619، 621) نیز آمده است. حسین نصّار (ج2، ص339) آن را جزء کتابهای مفقود دانسته، اما آقابزرگ طهرانی (ج5، ص292ـ293) نسخهای از آن را شناسایی و معرفی کرده است. این کتاب به چاپ رسیده (رجوع کنید به آلیاسین، ص122ـ126) و در مقدمه آن نام کتاب جوهرة الجمهرة ذکر شده است (همان، ص125). ابنتَیانی اندلسی (متوفی 436) نیز کتاب الموعَب را، در جمع بین مطالب العین و جمهره، نوشته (رجوع کنید به آلیاسین، ص110؛ حسین نصّار، ج2، ص339) که مختصر الجمهرة نیز نامیده شده است (رجوع کنید به شرقاوی اقبال، ص212). ابوالعلاء مَعَرّی (متوفی 449) شواهد شعری جمهره را به نثر درآورده و در سه جزء شرح کرده است با عنوان نثر شواهد الجمهرة (حسین نصّار، همانجا). یحییبن مُعْطی مغربی (متوفی 628) جمهره را به نظم کشیده و آن را نظم الجمهرة نامیده است (یاقوت حموی، ج6، ص2831). از مختصر الجمهرة محمدبن نصراللّهبن عُنَین شاعر (متوفی 630) نیز نامبرده شده است (رجوع کنید به حاجی خلیفه، ج1، ستون 606). به گفته حسین نصّار (همانجا)، تمام این کتابها مفقود شدهاند؛ اما، بروکلمان (ج2، ص183) نیز نسخهای از مختصر جمهره را شناسایی و معرفی کرده که مؤلف آن ناشناخته است.کتاب جمهرة اللغة نخستینبار از 1344 تا 1351 در حیدرآباد دکن به چاپ رسید. محمد سورَتی و کرنکو نسخههایی را که اساس تصحیح بوده است معرفی کردهاند (ابندرید، 1344ـ1351، ج1، مقدمه، ص15ـ18). کرنکو (ص266ـ267) نیز در مقالهای که درباره فرهنگهای لغت عربی نوشته، نسخههای جمهره را به تفصیل معرفی نموده است. جلد چهارم چاپ حیدرآباد، که به فهرستها اختصاص یافته، از اهمیت به سزایی برخوردار است، زیرا بدون این فهرستها استفاده از جمهره بسیار دشوار است (رجوع کنید به هیوود، ص52). این چاپ چندینبار نیز چاپ افست شده است (رجوع کنید به د.ا.د.ترک ، همانجا). چاپ منقح دیگری نیز از جمهرة اللغة صورت گرفته و محقق آن، رمزی منیربعلبکی، در مقدمه مبسوط خود، ضمن بیان ویژگیهای جمهره ، برخی ایرادها و اشکالهای چاپ حیدرآباد را نیز ذکر کرده است (رجوع کنید به ابندرید، 1987ـ1988، ج1، مقدمه، ص29ـ30).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ محمدحسن آلیاسین، « جوهرة الجمهرة للصاحب اسماعیلبن عبّاد»، مجلة المجمع العلمیالعراقی ، ج43، ش1 (1416)؛ ابنانباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره [? 1386/1967]؛ ابنجنی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، [ قاهره 1372ـ1376/ 1952ـ1957 ]، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنخلّکان؛ ابندرید، کتاب الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/ 1979؛ همو، کتاب جمهره اللغه ، حیدرآباد دکن 1344ـ1351؛ چاپ افست [ بیروت، بیتا. ]؛ همان، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ 1988؛ ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، قاهره 1377ـ 1393/ 1958ـ1973؛ ابنفارس؛ ابنندیم؛ عبدالواحدبن علی ابوالطیب لغوی، مراتب النحویین، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1423/2002؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة ، ج1، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر 1384/1964، ج16، چاپ رشید عبدالرحمان عبیدی، مصر 1975؛ امین؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی ، ج2، نقله الی العربیه عبدالحلیم نجار، قاهره [ 1974 ]، ج5، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره 1975؛ مصطفی جواد، «مؤلف جمهرة اشعار العرب»، مجلة المجمع العلمی العراقی، ج7 (1379)؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [ بیتا. ]، چاپ افست تهران 1368ش؛ حاجیخلیفه؛ حسین نصّار، المعجم العربی: نشأته و تطوّره، [ قاهره ] 1408/1988؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن حسن زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره [? 1392/1973 ]؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، علیمحمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره [ بیتا. ]؛ احمد شرقاوی اقبال، معجم المعاجم ، بیروت 1407/1987؛ صفدی؛ شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی ، ج4: العصر العباسی الثانی ، قاهره [ 1975 ]؛ طوسی؛ یوسف عش «اولیه تدوین المعاجم و تاریخ کتاب العین المروی عن الخلیلبن احمد»، مجلة المجمع العلمی العربی، ج16، ش11 و 12 (ذیقعده و ذیحجه 1360)؛ علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، چاپ ابوالفضل ابراهیم، ج3، قاهره 1374/1955؛ فتحاللّه مجتبائی، نحو هندی و نحو عربی: همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد ، تهران 1383ش؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس ، ج1، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت 1385/1965، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]؛ محمدبن عمران مرزبانی، معجمالشعراء ، چاپ ف. کرنکو، بیروت 1402/1982؛ مسعودی، مروج (پاریس)؛ احمدبن علی مقریزی، کتاب الخطط المقریزیة، لبنان [ 1959 ]؛ المنجد فی الاعلام ، بیروت: دارالمشرق، 1969؛ یاقوت حموی، معجم الادباء ، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛Encyclopedia of Arabic literature , ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, London 1998, s.v. "Lexicography, medieval" (by M.G. Carter) EI 1 , s.v. "Ibn Duraid" (by J. Pedersen); EI 2 , s.v. "Ibn Durayd" (by J.W. Fuck); John A.Haywood, Arabic lexicography , Leiden 1965; F. Krenkow, "The beginnings of Arabic lexicography", JRAS (1924); TDVIA , s.v. " el-Cemhere " (by Nasuhi Unal Karaarslan).