جمعیت العلماء المسلمین

معرف

، تشکلی فرهنگی ـ دینی با گرایش‌ سیاسی و اصلاح‌طلبانه‌ بر ضد استعمار فرانسه‌ در الجزایر (از 1310 تا 1335ش‌/ 1931ـ1956)
متن
جمعیت‌العلماء المسلمین‌ ، تشکلی فرهنگی ـ دینی با گرایش‌ سیاسی و اصلاح‌طلبانه‌ بر ضد استعمار فرانسه‌ در الجزایر (از 1310 تا 1335ش‌/ 1931ـ1956).پس‌ از اشغال‌ الجزایر در 1246/1830 و اقدامات‌ استعمارگران‌ فرانسوی بر ضد اسلام‌ و هویت‌ ملی مردم‌ الجزایر و فضاسازی برای تبلیغات‌ مبشران‌ مسیحی، در این‌ کشور مبارزاتی بر ضد استعمارگران‌ صورت‌ گرفت‌؛ از جمله‌ مبارزه مسلحانه امیر عبدالقادر الجزایری * ، که‌ به‌ شکست‌ انجامید.در اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌/ بیستم‌، گروهی از علمای الجزایر مبارزه مسلحانه‌ با استعمار فرانسه‌ را راهگشا ندانستند و کوشیدند تا با ایجاد تشکلهای حزبی، اهداف‌ ضد استعماری را دنبال‌ کنند (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌391). ابتدا در 1303ش‌/1924، عبدالحمیدبن‌ بادیس‌ (متوفی 1319ش‌/ 1940) موضوع‌ تأسیس‌ جمعیتی به‌ نام‌ «الاخاء العلمی» را مطرح‌ کرد. او در دانشگاه‌ زیتونه تونس‌ تحصیل‌کرده‌ و از شرایط‌ سیاسی ـ اجتماعی جهان‌ اسلام‌ آگاه‌ بود، ولی به‌ دلیل‌ آماده‌ نبودن‌ جامعه‌ برای پذیرش‌ آن‌، طرح‌ مذکور در همان‌ مراحل‌ اولیه‌ ناکام‌ ماند (سعد، ص‌59؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌184ـ 185؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌387ـ388). ابن‌بادیس‌ * سپس‌، برای آگاه‌ کردن‌ مردم‌ از خطر استعمار، در 11 تیر 1304/ 2 ژوئیه 1925 هفته‌نامه المنتقد را منتشر کرد که‌ پس‌ از هجده‌ شماره‌، به‌ دستور استعمارگران‌ تعطیل‌ شد (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌398ـ399؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌183؛ همو، 2003، ص‌8؛ نویهض‌، ص‌82). ابن‌بادیس‌ در همان‌ سال‌ مجله الشهاب‌ را در شهر قُسنطینه‌ منتشر نمود (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، همانجا). او در 1306ش‌/ 1927 علما و فرهیختگان‌ اصلاح‌طلب‌ را از سراسر الجزایر فراخواند تا جمعیتی صرفاً دینی، برای زدودن‌ بدعتها و پیرایه‌ها از دین‌ اسلام‌، تشکیل‌ دهد (سعد، ص‌60؛ دسوقی، ص‌242؛ حسن‌ سیدسلیمان‌، ص‌93). دعوت‌ ابن‌بادیس‌ با استقبال‌ عظیمی روبه‌ رو شد. در تجمع‌ علما در شهر الجزیره‌ (پایتخت‌ الجزایر)، وی و شیخ‌ طیب‌ عُقبی درصدد برآمدند باشگاه‌ ترقی (نادی الترقی) را تأسیس‌ کنند که‌ هسته اولیه‌ و خاستگاه‌ جمعیت‌العلماءالمسلمین‌ بود (دسوقی، همانجا؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌400 و پانویس‌ 100). باشگاه‌ ترقی از بدو تأسیس‌ (1306ش‌/ 1927) پایگاهی برای تجمع‌ علما و اندیشمندان‌ اصلاح‌طلب‌ شد (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌400؛ دسوقی، همانجا) و پس‌ از زمینه‌سازی و در پی برگزاری جشنهای صدمین‌ سال‌ اشغال‌ الجزایر به‌دست‌ فرانسه‌ در 1309ش‌/ 1930، جمعیت‌ العلماء المسلمین‌ در الجزایر تأسیس‌ گردید (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌84 و پانویس‌2؛ ابراهیمی، ج‌4، ص‌164ـ165 نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌). در 1310ش‌/ 1931، عمراسماعیل‌، از ملی گرایان‌ الجزایر، نقش‌ مهمی در تأسیس‌ جمعیت‌ ایفا کرد. او دو هزار فرانک‌ برای پیریزی تشکیلات‌ جمعیت‌ اختصاص‌ داد و در الجزیره‌ هیئتی، که‌ در حکم‌ هیئت‌ مؤسسان‌ بود، به‌ ریاست‌ خود او تشکیل‌ شد (سعد، ص‌63؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌83 و پانویس‌1). در 13 اردیبهشت‌ 1310/ 5 مه‌ 1931، 72 تن‌ از علما، با گرایشهای سیاسی مختلف‌، به‌ دعوت‌ هیئت‌ مؤسسان‌، در باشگاه‌ ترقی در شهر الجزیره‌ اجتماع‌ کردند و جمعیت‌ العلماء المسلمین‌ را بنا نهادند (دسوقی، ص‌250ـ251؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌71؛ عسلی، ص‌112؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌91) و نماینده فرانسه‌ را نیز به‌ صورت‌ تشریفاتی، برای اینکه‌ وانمود کنند فعالیت‌ سیاسی نمیکنند، برای شرکت‌ در این‌ جلسه‌ دعوت‌ کردند (سعد، همانجا).در 13 اردیبهشت‌ 1310/ 6 مه‌ 1931، در غیاب‌ ابن‌بادیس‌، نخستین‌ اجلاس‌ رسمی جمعیت‌ که‌ در حکم‌ هیئت‌ مؤسسان‌ بود، به‌ ریاست‌ شیخ‌ابویعْلی' زَوّاوی برگزار شد (ابراهیمی، همانجا). در این‌ اجلاس‌، اساسنامه‌ و آیین‌نامه‌های داخلی جمعیت‌ به‌ اتفاق‌ آرا تصویب‌ شد (همانجا). شرکت‌کنندگان‌ در مجمع‌ عمومی از طریق‌ انتخابات‌، هیئت‌ مدیره‌ای را، متشکل‌ از سیزده‌ تن‌ که‌ بیشتر آنان‌ اصلاح‌طلب‌ بودند، برای مدت‌ یک‌ سال‌ برگزیدند (همانجا؛ سعد، همانجا؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌83) و عبدالحمیدبن‌ بادیس‌ را به‌ ریاست‌ جمعیت‌ و محمدبشیر ابراهیمی * را به‌ عنوان‌ نایب‌رئیس‌ انتخاب‌ کردند (راسی، ص‌185؛ بوحوش‌، ص‌251؛ دسوقی، ص‌251؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، همانجا).سپس‌ هیئت‌ مدیره‌ با حضور اکثر اعضا اساسنامه‌ و آیین‌نامه‌های جمعیت‌ را، که‌ محمدبشیر ابراهیمی تدوین‌ کرده‌ بود، بازنگری کرد (عسلی، ص‌113؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌11، 72). ابن‌بادیس‌ و یارانش‌ در الجزایر هیئتی دائمی، متشکل‌ از پنج‌ نفر، به‌ ریاست‌ عمراسماعیل‌، تشکیل‌ دادند (سعد، همانجا؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌83 و پانویس‌1، ص‌84). در مادّه سوم‌ اساسنامه جمعیت‌ تصریح‌ شده‌ بود که‌ اهداف‌ آن‌ صرفاً دینی، تربیتی و اخلاقی است‌ و هرگز در امور سیاسی دخالت‌ نمی کند، تا از این‌ طریق‌ بتواند مجوز بگیرد (سعداللّه‌، ابحاث‌ و آراء فی تاریخ‌ الجزائر ، ج‌4، ص‌145، 151ـ152؛ سعد، ص‌62؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌94؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌). تصدی هریک‌ از شعب‌ جمعیت‌ در کشور به‌ اعضای هیئت‌ مدیره‌ واگذار شد، به‌ طوری که‌ عبدالحمیدبن‌ بادیس‌ ریاست‌ شعبه‌ قُسنطینه‌ را در مشرق‌ الجزایر و طیب‌ عُقْبی ریاست‌ شعبه الجزیره‌ و حومه آن‌ را در مرکز و محمدبشیر ابراهیمی ریاست‌ شعبه وَهران‌ را در مغرب‌ کشور به‌عهده‌ گرفتند (عقاد، ص‌296؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌31؛ دسوقی، همانجا؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌92). تعداد اعضای هیئت‌ مدیره‌ ــ که‌ مجمع‌ عمومی آنان‌ را انتخاب‌ می کردــ در سالهای بعد به‌ 21 و سپس‌ به‌ 27 عضو رسید (ابراهیمی، ج‌1، ص‌74، 78، ج‌4، ص‌165).جمعیت‌ دارای شش‌ کمیته فرعی بود که‌ پنج‌ کمیته آن‌ در شهر الجزیره‌ و کمیته ششم‌، که‌ اداره «مؤسسه ابن‌بادیس‌» (معهد ابن‌بادیس‌) را نیز برعهده‌ داشت‌، در شهر قسنطینه‌ مستقر بود. این‌ شش‌ کمیته‌ عبارت‌ بودند از: کمیته آموزش‌، امور مالی، انضباطی و نظارت‌ عمومی، چاپ‌ و نشر، تبلیغات‌ و تشکیلات‌، و ارتباطات‌ و روابط‌ خارجی. بعدها چهار کمیته دیگر به‌ آنها افزوده‌ شد. هیئت‌ مدیره‌ سالانه‌ دو جلسه‌، با فاصله شش‌ ماه‌، برگزار میکرد (ابراهیمی، ج‌1، ص‌104ـ 105، ج‌4، ص‌165؛ سعداللّه‌، ابحاث‌ و آراء فی تاریخ‌ الجزائر ، ج‌2، ص‌69ـ70).بنابر اساسنامه جمعیت‌، عضویت‌ در آن‌ برای تمام‌ علمای اسلامی الجزایر، با هر گرایش‌ و رویکرد اعتقادی و مذهبی، آزاد بود (سعد؛ دسوقی، همانجاها) ولی در عمل‌ اکثر اعضای آن‌ از علمای اصلاح‌طلب‌ بودند (ژولین ، ص‌134). براساس‌ بندهای 65 تا 81 مرامنامه جمعیت‌، اهدف‌ اصلی آن‌ عبارت‌ بود از: مبارزه‌ با مفاسد اجتماعی و بدعتهای دینی، بررسی اوضاع‌ و علل‌ عقب‌ماندگی جامعه الجزایر و ایجاد راهکارهایی برای ریشه‌کن‌ کردن‌ آثار آن‌ در کشور، تقویت‌ روند تأسیس‌ جمعیتهای خیریه‌ و عام‌ المنفعه‌، احداث‌ مسجد و مدرسه‌ و دانشکده علوم‌ دینی، تشویق‌ مردم‌ به‌ وقف‌ نمودن‌ املاک‌ خود، تلاش‌ برای افزودن‌ مدارس‌ آزاد، و مبارزه‌ با بیسوادی (دسوقی، ص‌252، 255، 257؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌396، 403ـ 404؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌74ـ88، ج‌4، ص‌177).اهداف‌ سیاسی جمعیت‌ عبارت‌ بودند از: تأکید بر قومیت‌ عربی ـ ملی و تقویت‌ آن‌، بازگرداندن‌ اوقاف‌ و امور آن‌ به‌ علمای اسلام‌، تلاش‌ برای دور نگه‌ داشتن‌ استعمارگران‌ فرانسوی از دخالت‌ در امور دینی و امور مساجد و قضای اسلامی، حفظ‌ هویت‌ ملی و استقلال‌ کشور و رهاسازی آن‌ از سلطه فرانسه‌، موضعگیری قاطع‌ در مقابل‌ سیاست‌ تغییر ملیت‌ و شناسنامه مردم‌ الجزایر، و اتخاذ مواضع‌ ضداستعماری در قبال‌ مسائل‌ جهان‌ عرب‌ و اسلام‌ و در رأس‌ آنها مسئله فلسطین‌ (ژولین‌، ص‌135؛ جلال‌ یحیی، ج‌4، ص‌220؛ حسن‌ سید سلیمان‌، ص‌95؛ راسی، ص‌197ـ198).به‌طور کلی، رویکرد اسلامی جمعیت‌، دعوت‌ به‌ اصلاحات‌ دینی با صبغه سلفی و اجتناب‌ از خشونت‌ یا درگیری مسلحانه‌ با حکومت‌ استعمارگر فرانسه‌ بود (دسوقی، ص‌280، 285؛ سعد، ص‌63). بیشتر سران‌ جمعیت‌ در حجاز درس‌ خوانده‌ و دارای اندیشه‌های مشابه‌ وهابیون‌ (رجوع کنید به وهابیت‌ * ) بودند، از این‌رو برخی آنها را وهابیان‌ نوین‌ (ژولین‌، ص‌134؛ سعد، ص‌69) و برخی دیگر نیز جمعیت‌العلماء را یکی از جنبشهای سلفی دانسته‌اند (رجوع کنید به سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌386؛ سعد، ص‌68؛ عقاد، همانجا؛ احمداسماعیل‌ راشد، ص‌153). اعضای اصلاح‌طلب‌ جمعیت‌ به‌شدت‌ متأثر از اندیشه‌های ابن‌تَیمیه‌ *(فقیه‌ حنبلی، متوفی 728) بودند و او را الگوی عملی خود میدانستند (حسن‌ سید سلیمان‌، ص‌93؛ سعد، ص‌71؛ احمداسماعیل‌ راشد، همانجا؛ عسلی، ص‌110). آنان‌ همچنین‌ خود را از شاگردان‌ و مریدان‌ شیخ‌محمد عبده‌ * (متوفی 1323) و محمد رشیدرضا * (متوفی 1354) می شمردند (احمد اسماعیل‌ راشد، همانجا؛ دسوقی، ص‌245ـ 247؛ سعیدونی، ص‌221؛ سعد، ص‌60ـ 61، 67ـ68).در انتخابات‌ هیئت‌ مدیره جمعیت‌، که‌ در اواخر 1310ش‌/ اوایل‌ 1932 برگزار شد، به‌رغم‌ تلاش‌ اعضای مخالف‌ اصلاحات‌، که‌ به‌ تصوف‌ و زاویه‌نشینی گرایش‌ داشتند، ابن‌بادیس‌ توانست‌ هواداران‌ خود را به‌ عضویت‌ هیئت‌ مدیره‌ درآورد (ابراهیمی، ج‌1، ص‌188؛ سعد، ص‌63ـ64). از 24 مرداد تا 6 شهریور 1311/ 15 ـ28 اوت‌ 1932، جمعیت‌ در مقر اصلی خود در شهر الجزیره‌، برای بررسی راهکارهای جدید آموزش‌ زبان‌ عربی در شمال‌ افریقا، اجلاسی برگزار کرد (دسوقی، ص‌260). به‌ دلیل‌ فعالیتهای چشمگیر جمعیت‌ در تأسیس‌ مدارس‌ آزاد و نفوذ و محبوبیت‌ علما و خطبای جمعیت‌ نزد مردم‌، فرانسه‌ در 27 بهمن‌ 1311/ 16 فوریه 1933 بخشنامه میشل را صادر کرد که‌ علما را از ایراد سخنرانی، تدریس‌ یا وعظ‌ و ارشاد مردم‌ در مساجد منع‌ می کرد (عقاد، همانجا؛ دسوقی، ص‌272ـ 273؛ راسی، ص‌185؛ بوحوش‌، همانجا؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1983، ص‌57). در 1312ش‌/ 1934، هیئتی از اعضای جمعیت‌ و دیگر اصلاح‌طلبان‌ برای اعتراض‌ به‌ محدودیتهای اعمال‌ شده‌، به‌ پاریس‌ رفتند، اما نتیجه‌ای نداشت‌ (راسی، ص‌186).پس‌ از آن‌، جمعیت ‌العلماء فعالیتهایش‌ را توسعه‌ داد، به‌ طوری که‌ در 1314ش‌/1936، 000 ، 250 الجزایری عضو آن‌ بودند (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌104؛ زبیری، ج‌1، ص‌210؛ ابراهیمی، ج‌2، ص‌387). در پی وخیم‌شدن‌ اوضاع‌ الجزایر و محقق‌ نشدن‌ وعده‌های فرانسویها برای اصلاحات‌ و اعمال‌ فشار و محدودیت‌ بیشتر بر جمعیت‌، عبدالحمید بن‌ بادیس‌ تمام‌ تشکلهای سیاسی را برای شرکت‌ در نخستین‌ اجلاس‌ فراگیر اسلامی فراخواند (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌99ـ 100؛ سعیدونی، ص‌225؛ بوحوش‌، ص‌259). در 17 خرداد 1315/ 7 ژوئن‌ 1936، این‌ اجلاس‌ در شهر الجزیره‌ با حضور سران‌ تمامی گروههای سیاسی الجزایر برپا شد. در بیانیه پایانی اجلاس‌، منشور خواستهای ملت‌ الجزایر بیان‌ شد که‌ از آن‌ جمله‌ بود: لغو قوانین‌ فوق‌العاده‌ در کشور، لزوم‌ حفظ‌ هویت‌ ملی، ضرورت‌ جدا کردن‌ مسائل‌ حکومتی از امور اسلامی و دینی، ارجاع‌ اوقاف‌ به‌ مسلمانان‌، تضمین‌ آزادیها و جلوگیری نکردن‌ از ترویج‌ زبان‌ عربی (سعیدونی، همانجا؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌34؛ بوحوش‌، ص‌259ـ260؛ راسی، ص‌192).از طرفی دولت‌ فرانسه‌ از موفقیت‌ اولین‌ اجلاس‌ اسلامی نگران‌ شد. از این‌رو، در 27 تیر/ 18 ژوئیه آن‌ سال‌، مفتی شهر الجزیره‌، محمودبن‌ دالی عمر معروف‌ به‌ شیخ‌کحول‌، را مجبور کرد تا بر ضد اسلام‌گرایان‌ فتوا صادر کند (بوحوش‌، ص‌261). اما اندکی بعد، او را کشتند و شیخ‌ طیب‌ عقبی را که‌ از سران‌ جمعیت‌ بود و با شیخ‌کحول‌ دشمنی میورزید، به‌ قتل‌ وی متهم‌ کردند (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌101؛ دسوقی، ص‌277ـ279؛ بوحوش‌، ص‌261ـ262؛ عسلی، ص‌140ـ141).در مرداد 1315/ اوت‌ 1936 بار دیگر هیئتی پانزده‌ نفره‌، به‌ ریاست‌ عبدالحمیدبن‌ بادیس‌، به‌ پاریس‌ رفت‌ تا خواستهای ملت‌ الجزایر را به‌ اطلاع‌ مسئولان‌ فرانسوی برساند (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌101ـ103؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌90؛ دسوقی، ص‌263؛ ابراهیمی، ج‌1، ص‌34). اعضای این‌ هیئت‌ در پاریس‌ با لئون‌ بلوم‌، نخست‌وزیر جدید و سوسیالیست‌ فرانسه‌، و موریس‌ ویوله، نخست‌ وزیر سابق‌ فرانسه‌، مذاکره‌ کردند ولی با خواستهای آنان‌ موافقت‌ نشد (راسی، ص‌191، 195؛ دسوقی، ص‌264ـ 265؛ سعیدونی، همانجا؛ بوحوش‌، ص‌260ـ261).دومین‌ اجلاس‌ فراگیر جمعیت‌العلماء، به‌ سبب‌ کارشکنی گروههای مخالف‌ با آن‌ و هوادار استعمار فرانسه‌، تشکیل‌ نشد (دسوقی، ص‌266؛ راسی، ص‌195؛ بوحوش‌، ص‌262ـ263). در 28 آذر/ 19 دسامبر همان‌ سال‌، ابن‌ بادیس‌ از ریاست‌ کمیته اجرایی اجلاس‌ فراگیر اسلامی کناره‌گیری کرد و این‌ سرآغاز کاهش‌ نفوذ سیاسی جمعیت‌ و افزایش‌ بحرانهای داخلی و مواجهه‌ با حکومت‌ استعمارگر بود (بوحوش‌، ص‌263). استعمار فرانسه‌ در 30 دی 1316/ 20 ژانویه 1938، قانون‌ جلوگیری از تأسیس‌ باشگاه‌ در الجزایر و در 17 اسفند 1316/ 8 مارس‌ 1938، قانون‌ منع‌ آموزش‌ و یادگیری زبان‌ عربی و ساخت‌ مدارس‌ آزاد اسلامی بدون‌ کسب‌ مجوز از اشغالگران‌ را تصویب‌ کرد (ساجد أحمید عبل‌، ج‌4، ص‌66؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌90، 101؛ راسی، ص‌196؛ بوحوش‌، همانجا). در همان‌ سال‌، دولت‌ فرانسه‌ کمیته‌هایی مشورتی درباره امور دینی، برای نظارت‌ بر فعالیت‌ جمعیت‌العلماء، تشکیل‌ داد و بیانیه‌ای صادر کرد که‌ براساس‌ آن‌ تعداد زیادی از مدارس‌ جمعیت‌ نیز بسته‌ شد و محدودیتهای بیشتری بر جعمیت‌ اعمال‌ گردید (دسوقی، ص‌275، 277).از اول‌ تا سوم‌ مهر 1317/ 23ـ25 سپتامبر 1938، دولت‌ فرانسه‌ از تمام‌ گروهها و احزاب‌ الجزایری خواست‌ تا از فرانسه‌ در جنگ‌ بر ضد آلمانیها حمایت‌ کنند که‌ این‌ موضوع‌ به‌ اختلاف‌نظر عمیق‌ میان‌ ابن‌بادیس‌ (که‌ خواستار بیطرفی جمعیت‌ در جنگ‌ بود) و شیخ‌عقبی (که‌ خواستار اِعلام‌ حمایت‌ از دولت‌ فرانسه‌ بود) و استعفای عقبی از جمعیت‌العلماء انجامید. به‌رغم‌ فشارهای فرانسه‌، جمعیت‌ از دولت‌ فرانسه‌ حمایت‌ نکرد و این‌ امر سبب‌ شد تا دولت‌، بسیاری از هواداران‌ جمعیت‌ را بازداشت‌ کند (سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌3، ص‌101ـ102؛ راسی، همانجا؛ بوحوش‌، ص‌264). ابن‌بادیس‌ برای حفظ‌ بی طرفی، داوطلبانه‌ تمام‌ مطبوعات‌ وابسته‌ به‌ جمعیت‌ را تعطیل‌ کرد و از اعضای جمعیت‌ خواست‌ تا پایان‌ جنگ‌ بی طرف‌ باقی بمانند (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌184؛ بوحوش‌، همانجا؛ سعداللّه‌، ابحاث‌ و آراء فی تاریخ‌ الجزائر ، ج‌4، ص‌146).در 27 فروردین‌ 1319/ 16 آوریل‌ 1940، ابن‌بادیس‌ در شهر قسنطینه‌ درگذشت‌ و به‌ روایتی مسموم‌ گردید (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌208ـ209؛ سعیدونی، ص‌221؛ عسلی، ص‌142؛ بوحوش‌، ص‌247). پس‌ از وفات‌ او، اعضای جمعیت‌، محمدبشیر ابراهیمی را که‌ از آغاز جنگ‌ دوم‌ جهانی تا آن‌ زمان‌ در روستای اِفلو (در جنوب‌غربی الجزایر) در تبعید بود، غیاباً به‌ ریاست‌ جمعیت‌ برگزیدند (ابراهیمی، ج‌1، ص‌11، ج‌5، ص‌167ـ168؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌91، 170؛ بوحوش‌، ص‌265).پس‌ از جنگ‌ جهانی دوم‌، ارتباطهای سیاسی و فرهنگی جمعیت‌العلماء با کشورهای مغرب‌ عربی گسترش‌ یافت‌ (بوحوش‌، ص‌268). از 1325 تا 1333ش‌/ 1946ـ1954، که‌ مقدّمات‌ قیام‌ ملت‌ الجزایر فراهم‌ شد، جمعیت‌العلماء برخی فعالیتهای خود را از سرگرفت‌، از جمله‌ ساخت‌ مدارس‌ آزاد برای آموزش‌ زبان‌ عربی، اعزام‌ طلبه‌ و دانشجو برای تحصیل‌ علم‌ به‌ مشرق‌ جهان‌ اسلام‌ (مصر)، و انتشار مجدد نشریات‌ وابسته‌ به‌ جمعیت‌ (زبیری، ج‌1، ص‌210ـ213؛ بوحوش‌، ص‌268ـ 269).در 23 آبان‌ 1335/ 14 نوامبر 1956، رئیس‌ جمعیت‌، محمد بشیر ابراهیمی، از اعضای جمعیت‌ و هواداران‌ آن‌ خواست‌ تا همگی به‌ قیام‌ بزرگ‌ ملت‌ الجزایر، که‌ از دهم‌ آبان‌ 1335/ اول‌ نوامبر 1956 آغاز شده‌ بود، بپیوندند (راسی، ص‌198؛ بوحوش‌، ص‌275)؛ از این‌رو، جمعیت‌العلماء پس‌ از 25 سال‌ فعالیت‌ (1310ـ1335ش‌/ 1931ـ1956) به‌ جبهه آزادیبخش‌ ملی الجزایر * پیوست‌ ( موسوعة السیاسة، ج‌2، ص‌58، قس‌ همان‌، ج‌2، ص‌34؛ خوند، ذیل‌ «حرب‌ الاستقلال‌»؛ راسی، ص‌197؛ بوحوش‌، ص‌258، 278). برخی معتقدند که‌ استعمار فرانسه‌ جمعیت‌ را در 1335ش‌/ 1956 منحل‌ کرد (رجوع کنید به سعیدونی، ص‌220؛ سعداللّه‌، ابحاث و آراء فی تاریخ‌ الجزائر ، ج‌2، ص‌86؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، 2003، ص‌7). در سالهای بعد نیز تلاشهایی برای احیای جمعیت‌ انجام‌ گرفت‌ که‌ چندان‌ نتیجه‌ای نداشت‌ (قواص‌، ص‌128؛ راسی، ص‌199).به‌طور کلی، در ارزیابی عملکرد جمعیت‌، آن‌ را صرفاً عکس‌العملی در مقابل‌ سیاست‌ فرانسه‌، برای مسیحی کردن‌ الجزایر، به‌ شمار میآورند (ترکی رابح‌ عمامره‌، 1422، ص‌93) و گفته‌ شده‌ است‌ که‌ تأسیس‌ آن‌ سرآغاز حرکتی اجتماعی شد که‌ جامعه الجزایر را از مرحله مبارزه فردی وارد مرحله فعالیت‌ تشکیلاتی نمود (سعیدونی، ص‌221). تأسیس‌ جمعیت‌ حادثه‌ای تاریخی بود که‌ سبب‌ شد اوضاع‌ فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور الجزایر دگرگون‌ شود و بر جنبشها و نیز بیداری جامعه الجزایر در سالهای بعد نیز تأثیر گذاشت‌ (عسلی، ص‌116؛ سعداللّه‌، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج‌2، ص‌384؛ ابراهیمی، ج‌4، ص‌163).منابع‌: محمد بشیر ابراهیمی، آثار الامام‌ محمد البشیر الابراهیمی ، بیروت‌ 1997؛ احمد اسماعیل‌ راشد، تاریخ‌ أقطار المغرب‌ العربی السیاسی الحدیث‌ و المعاصر: لیبیا، تونس‌، الجزائر، المغرب‌، موریتانیا، بیروت‌ 1425/2004؛ عمار بوحوش‌، التاریخ‌ السیاسی للجزائر: من‌ البدایة و لغایة 1962، بیروت‌ 1997؛ ترکی رابح‌ عمامره‌، «حول‌ الحرکة الوطنیة فی الجزائر: الصراع‌ بین‌ جمعیة العلماء و حکومة الاحتلال‌ (1933ـ1939)»، المستقبل‌ العربی، سال‌5، ش‌1 (ژانویه 1983)؛ همو، الشیخ‌ عبدالحمیدبن‌ بادیس‌: باعث‌ النهضة الاسلامیة العربیة فی الجزائر المعاصرة، الجزائر 2003؛ همو، الشیخ‌ عبدالحمیدبن‌ بادیس‌: رائد الاصلاح‌ الاسلامی و التربیه فی الجزائر، الجزائر 1422/2001؛ جلالی یحیی، المغرب‌ الکبیر: الفترة المعاصرة و حرکات‌ التحریر و الاستقلال، بیروت‌ 1981؛ حسن‌ سیدسلیمان‌، «الاسلام‌ السیاسی فی الجزائر»، در الاسلام‌ فی افریقیه: مجموعة بحوث‌ ، باشراف‌ مدثر عبدالرحیم‌ طیب‌ و تجانی عبدالقادر، بیروت‌: دارالفکر المعاصر، 2001؛ مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت‌ 1994ـ2004؛ هادی ناهد ابراهیم‌ دسوقی، دراسات‌ فی تاریخ‌ الجزائر الحدیث‌ و المعاصر: الحرکة الوطنیة الجزائریة فی فترة مابین‌ الحربین‌ ( 1918ـ1939 )، اسکندریه‌ 2001؛ جورج‌ راسی، الاسلام‌ الجزائری: من‌ الامیر عبدالقادر الی أمراء الجماعات‌ ، بیروت‌ 1997؛ محمدالعربی زبیری، تاریخ‌ الجزائر المعاصر، دمشق‌ 1999؛ شارل‌ آندره‌ ژولین‌، افریقیا الشمالیة تسیر: القومیات‌ الاسلامیة و السیادة الفرنسیة، ترجمه منجی سلیم‌ و دیگران‌، تونس‌ 1396/1976؛ ساجد أحمید عبل‌، «الشیخ‌ عبدالحمیدبن‌ بادیس‌ و الوعی القومی العربی (1889ـ1940)»، المستقبل‌ العربی، سال‌22، ش‌4 (آوریل‌ 2000)؛ فهمی سعد، حرکة عبد الحمید بن‌ بادیس‌ و دورها فی یقظه‌ الجزائر ، بیروت‌ 1983؛ ابوالقاسم‌ سعداللّه‌، ابحاث‌ و آراء فی تاریخ‌ الجزائر ، بیروت‌، ج‌2، 1990، ج‌4، 1996؛ همو، الحرکة الوطنیة الجزائریة، بیروت‌ 1992؛ ناصرالدین‌ سعیدونی، الجزائر: منطلقات‌ و آفاق‌ ، بیروت‌ 2000؛ بسام‌ عسلی، عبدالحمیدبن‌ بادیس‌ و بناء قاعدة الثورة الجزائریة، بیروت‌ 1406/1986؛ صالح‌ عقاد، المغرب‌ العربی فی التاریخ‌ الحدیث‌ و المعاصر: الجزائر، تونس‌، المغرب‌ الاقصی ، [ مصر ] 1993؛ محمد قوّاص‌، غزوة « الانقاذ » : معرکة الاسلام‌ السیاسی فی الجزائر، بیروت‌ 1998؛ موسوعة السیاسة، چاپ‌ عبدالوهاب‌ کیالی، بیروت‌: المؤسسة العربیة للدراسات‌ و النشر، 1979ـ1994، ذیل‌ «الصحافة العربیة»؛ عادل‌ نویهض‌، معجم‌ اعلام‌ الجزائر من‌ صدر الاسلام‌ حتی منتصف‌ القرن‌ العشرین‌ ، بیروت‌ 1971.
نظر شما
مولفان
گروه
اسلام معاصر ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده