جلال زاده صالح چلبی

معرف

عالم‌، مورخ‌، شاعر و مترجم‌ دوره‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ (حک: 926ـ974)
متن
جلال‌زاده‌ صالح‌ چلبی‌ ، عالم‌، مورخ‌، شاعر و مترجم‌ دوره‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ (حک: 926ـ974). وی‌ فرزند قاضی‌ جلال‌ طوسیه‌لی‌ (متوفی‌ 935) و برادر کوچک‌ جلال‌زاده‌ مصطفی‌ چلبی‌ * بود ( د.ا.ترک‌ ، ذیل‌ «جلال‌زاده‌»). در دهه‌ اول‌ قرن‌ دهم‌، در یکی‌ از ولایات‌ روم‌ایلی‌، محل‌ مأموریت‌ پدرش‌، به‌دنیا آمد (همانجا؛ د.ا.د.ترک‌ ، ذیل‌ مادّه‌؛ ثریا، ج‌3، ص‌200). پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌، نزد کمال‌ پاشازاده‌ * (متوفی‌ 940) تلمذ کرد و سرآمد شاگردان‌ او شد و به‌ دستیاری‌ آن‌ مفتی‌ و مورخ‌ نامی‌ ارتقا یافت‌؛ چنانکه‌ تاریخ‌ [آل‌عثمان‌ ] او و بعضی‌ از تألیفات‌ و نامه‌هایش‌ را پاکنویس‌ می‌کرد ( د. ا. ترک‌ ، همانجا، به‌ نقل‌ از تذکرة‌الشعرای عاشق‌ چلبی‌)، اما زمانی‌ که‌ سلیمان‌ قانونی‌ به‌ سلطنت‌ رسید (926)، به‌وسوسه‌ «زخارف‌ دنیا»، او را ترک‌ کرد و به‌ خدمت‌ خیرالدین‌ افندی‌ (متوفی‌ 950)، معلم‌ سلطان‌، درآمد (قنالی‌زاده‌ ، ج‌1، ص‌548). جلال‌زاده‌ پس‌ از به‌ پایان‌ رسیدن‌ تحصیلات‌ و گرفتن‌ اجازه‌ تدریس‌، ابتدا با 25 آقچه‌ حقوق‌ روزانه‌ در مدرسه‌ سراجیه‌ ادرنه‌ به‌کار پرداخت‌ و چون‌ آثاری‌ درباره‌ لشکرکشیهای‌ سلطان‌ به‌ بلگراد و رودس‌ و بودین‌ و انگروس‌ (مجارستان‌)، به‌نثری‌ منشیانه‌، نوشت‌ و نیز اشعاری‌ در ستایش‌ ابراهیم‌پاشا، صدراعظم‌ (929ـ942)، سرود، مدرّس‌ مدرسه‌ مرادپاشا شد. در 942، با چهل‌ آقچه‌ حقوق‌ روزانه‌، در مدرسه‌ علی‌پاشای‌ عتیق‌ به‌ تدریس‌ پرداخت‌. سال‌ بعد، چون‌ قصیده‌اش‌ در مدح‌ آیاس‌پاشا (جانشین‌ ابراهیم‌ پاشا بر کرسی‌ صدارت‌) پسندیده‌ شد، به‌ مدرسه‌ صحن‌ ثمانیه‌ انتقال‌ یافت‌ و سرانجام‌، در 949، به‌ ادرنه‌ منتقل‌ گردید و در مدرسه‌ بایزید به‌ تدریس‌ پرداخت‌ (عطائی‌، ص‌47ـ48؛ قنالی‌زاده‌، ج‌1، ص‌549).صالح‌ چلبی‌ در 951 از تدریس‌ کناره‌ گرفت‌ و به‌ مقام‌ قضای‌ حلب‌ تعیین‌ گردید. اندکی‌ بعد، در همان‌ سال‌، مأمور تفتیش‌ احوال‌ خادم‌ داوودپاشا، بیگلربیگی‌ مصر که‌ در همان‌ سال‌ درگذشته‌ بود، و نیز مأمور بررسی‌ اوقاف‌ مصر شد (عطائی‌، ص‌48). این‌ مأموریت‌ دو سال‌ بعد به‌انجام‌ رسید و چون‌ دربار عثمانی‌ از وی‌ رضایت‌ داشت‌، به‌ قضاوت‌ در شام‌ و سال‌ بعد به‌ قضاوت‌ در مصر تعیین‌ گردید و سرانجام‌ در 957، بازنشسته‌ شد ( د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ مادّه‌؛ عطائی‌، همانجا). پس‌ از آن‌، در خانه‌ و باغچه‌ای‌ در جوار مسجدنشانجیها، که‌ برادرش‌ در محله‌ ایوب‌ استانبول‌ احداث‌ کرده‌ بود، انزوا گزید (سامی‌، ذیل‌ «صالح‌ چلبی‌»). در این‌ دوره‌، شاهزاده‌ بایزید ترجمه‌ جوامع‌ الحکایات‌ سدیدالدین‌ عوفی‌ را از او خواست‌؛ جلال‌زاده‌، این‌ ترجمه‌ را در 964 به‌ پایان‌ برد و بایزید آن‌ را پسندید و تدریس‌ در مدرسه‌ ایوب‌ را برعهده‌اش‌ گذاشت‌؛ لیکن‌ مدتی‌ بعد، به‌ علت‌ از دست‌ دادن‌ بینایی‌اش‌، خانه‌نشین‌ شد تا آنکه‌ در ربیع‌الاول‌ 973 درگذشت‌ و در محوطه‌ مسجد نشانجیها دفن‌ گردید (ثریا؛ سامی‌، همانجاها). برادرش‌، مصطفی‌، مادّه‌ تاریخ‌ فوت‌ او را سروده‌ که‌ بر سنگ‌ گورش‌ حکّ گردیده‌ و عبارت‌ است‌ از: «قبر صالح‌ جَنّتْ اُولَه‌ یااِله‌» (قبر صالح‌، جنّت‌ بشود الاهی‌؛ عطائی‌، همانجا؛ بروسه‌لی‌، ج‌2، ص‌278). هامر ـ پورگشتال‌ (ج‌3، ص‌468) او را یکی‌ از رقبای‌ شایسته‌ برادرش‌ در کار نویسندگی‌ به‌شمار آورده‌ است‌. بروسه‌لی‌، ضمن‌ تأیید معروفیت‌ او در علم‌ و فضل‌، گفته‌ است‌ که‌ وی‌ سخاوتمند بود و از اقربا و متعلقان‌ و همسایگان‌ و درماندگان‌ دستگیری‌ می‌کرد (همانجا). همچنین‌ گفته‌ شده‌ که‌ به‌ سبب‌ احسان‌ دائمش‌ به‌ تنگدستان‌ و فقیرنوازی‌، به‌ ابوالفقرا معروف‌ بوده‌ است‌ (عطائی‌، ص‌49).جلال‌زاده‌ صالح‌ چلبی‌ در سراسر دوران‌ تدریس‌، قضاوت‌، مأموریت‌ سیاسی‌ به‌ مصر و بازنشستگی‌، هیچ‌ فرصتی‌ را برای‌ تألیف‌ و ترجمه‌ از دست‌ نمی‌داد. آثاری‌ که‌ وی‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ پدید آورده‌، شاهد این‌ مدعاست‌. آثار او را بدین‌ قرار می‌توان‌ تقسیم‌ کرد:آثار تاریخی‌، مشتمل‌ بر: تاریخ‌ بودین‌ (به‌ نثر منشیانه‌)، فتحنامه‌ رودس‌ و مهاچ‌نامه‌ (هر دو به‌ نظم‌)، درباره‌ فتوحات‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌، که‌ گویا هر سه‌ کتاب‌، بخشهایی‌ از تاریخ‌ سلطان‌ سلیمان‌ بودند که‌ جلال‌زاده‌ قصد تألیفش‌ را داشته‌ است‌ ( د.ا.د.ترک‌ ، ذیل‌ مادّه‌)؛ چنانکه‌ بر بالای‌ نسخه‌ای‌ از تاریخ‌ بودین‌ ، محفوظ‌ در کتابخانه‌ مرکزی‌ دانشگاه‌ استانبول‌ (اوزون‌ چارشیلی، ج‌2، ص‌604، پانویس‌ 2)، عبارت‌ «سلطان‌ سلیمانِ مرحومْ تاریخی‌» (تاریخ‌ سلطان‌ سلیمان‌ مرحوم‌) نوشته‌ شده‌ است‌ ( د.ا.ترک‌ ، همانجا). نسخه‌ دیگری‌ نیز با عنوان‌ تاریخ‌ سلطان‌ سلیمان‌ در کتابخانه‌ شهر لایپزیگ‌ موجود است‌ که‌ حوادث‌ دوران‌ سلطنت‌ سلطان‌ سلیمان‌ را، از زمان‌ جلوس‌ او بر تخت‌ در 926 تا 935، دربردارد ( د.ا.د.ترک‌ ، همانجا). نسخه‌ای‌ از تاریخ‌ بودین‌ ، به‌خط‌ مؤلف‌، نیز در [ بخش‌ ] روان‌کوشک‌ موزه‌ طوپقاپی‌سرای‌، به‌شماره‌ 1280، موجود است‌ که‌ با ذکر بازگشت‌ سلیمان‌ از لشکرکشی‌ به‌ مجارستان‌ در محرّم‌ 935 به‌پایان‌ می‌رسد ( د.ا.ترک‌ ، همانجا) و از این‌ همه‌، چنین‌ مستفاد می‌شود که‌ جلال‌زاده‌ احتمالاً در نوشتن‌ تاریخ‌ سلطان‌ سلیمان‌، از دهه‌ نخست‌ سلطنت‌ وی‌ فراتر نرفته‌، درحالی‌که‌ تا یک‌ سال‌ پیش‌ از درگذشت‌ سلطان‌ در 974، در قید حیات‌ بوده‌ است‌. آثار مذکور از منابع‌ ابراهیم‌ پچوی‌ * (متوفی‌ 1059) در نگارش‌ تاریخ‌ پچوی‌ بوده‌اند (بانارلی‌ ، ج‌2، ص‌693).دیگر اثر تاریخی‌ او، تاریخ‌ مصر جدید است‌. وی‌ این‌ کتاب‌ را در زمان‌ مأموریتش‌ در مصر و با استفاده‌ از آثار مورخان‌ عرب‌، همچون‌ سیوطی‌ و به‌ویژه‌ براساس‌ المواعظ‌ و الاعتبار فی‌ ذکرالخطط‌ و الا´ثار مقریزی‌، تألیف‌ کرده‌ است‌ (بروسه‌لی‌، ج‌2، ص‌279). این‌ اثر، که‌ در فاصله‌ سالهای‌ 951 تا 954 تألیف‌ و به‌ سلطان‌ سلیمان‌ تقدیم‌ گردیده‌، بیش‌ از آنکه‌ تاریخ‌ مصر باشد، تصویر و توصیفی‌ عمومی‌ از آن‌ سرزمین‌ است‌ (قاراتای‌، ج‌1، ص‌194ـ195). سه‌ نسخه‌ از این‌ اثر، که‌ گویا یکی‌ از آنها به‌خط‌ خود مؤلف‌ است‌ ( د. ا. ترک، همانجا)، در موزه‌ طوپقاپی‌سرای‌ نگهداری‌ می‌شود (قاراتای‌، همانجا). ترجمه‌ای‌ از آن‌ به‌زبان‌ فرانسه‌ در کتابخانه‌ ملی‌ فرانسه‌ (همان‌، ج‌1، ص‌195) و ترجمه‌ای‌ از آن‌ به‌زبان‌ اسپانیایی‌ موجود است‌ ( د.ا.د.ترک‌ ، همانجا). به‌ گفته‌ فهمی‌ ادهم‌ قاراتای‌ (همانجا)، تاریخ‌ مصر جدید را ابراهیم‌ متفرقه‌ چاپ‌ و منتشر نموده‌ است‌؛ لیکن‌، تاریخ‌ مصر الجدید و القدیم‌ ، که‌ در 1142 در چاپخانه‌ ابراهیم‌ متفرقه‌ به‌چاپ‌ رسیده‌، اثر سهیل‌ افندی‌ است‌ ( د.ا.ترک‌ ، ذیل‌ «ابراهیم‌ متفرقه‌»). بروسه‌لی‌ (همانجا) کتابی‌ به‌نام‌ المختصر فی‌ احوال‌ البشر را، که دربردارنده‌ اطلاعات‌ سودمندی‌ درباره‌ آثار باستانی‌ مصر است‌، به‌ جلال‌زاده‌ نسبت‌ داده‌ است‌.حاشیه‌نویسی‌. جلال‌زاده‌ بر چند اثر حاشیه‌ نگاشته‌ است‌ که‌ عبارت‌اند از: حاشیه‌ علی‌ شرح‌ مفتاح‌ العلوم‌ ، که‌ حاشیه‌ای‌ است‌ بر شرح‌ سیدشریف‌ جرجانی‌ بر مفتاح‌ العلوم‌ سکاکی‌؛ حاشیه‌ علی‌ شرح‌ المواقف‌ ، که‌ حاشیه‌ای‌ است‌ بر شرح‌ سیدشریف‌ جرجانی‌ بر مواقف‌ قاضی‌ عضدالدین‌ ایجی‌؛ حاشیه‌ علی‌ شرح‌ الوقایة، که‌ حاشیه‌ای‌ است‌ بر شرح‌ صدرالشریعه‌ ثانی‌ بر وقایة ‌الروایة‌ فی‌ مسائل‌ الهدایة، نوشته‌ جدّش‌ محمودبن‌ صدرالشریعه‌ اول‌؛ و حاشیه‌ علی‌ الاصلاح‌ و الایضاح‌ ، که‌ اصل‌ آن‌ تألیف‌ استادش‌ کمال‌ پاشازاده‌ بوده‌ و موضوع‌ آن‌ فقه‌ است‌ (د.ا.ترک‌ ، ذیل‌ «کمال‌ پاشازاده‌»).ترجمه‌. جلال‌زاده‌ دو اثر را از فارسی‌ به‌ ترکی‌ عثمانی‌ ترجمه‌ کرده‌ است‌: نخستین‌ آنها مناقب‌ بهمن‌ شاه‌بن‌ فیروزشاه‌ است‌ که‌ با نامهای‌ قصه‌ بهمن‌شاه‌بن‌ فیروزشاه‌ یا قصه‌ فیروزشاه‌ یا فیروزشاه‌ حکایه‌سی‌ (حکایت‌ فیروزشاه‌) و یا قصه‌ فیروزشاه‌ ترجمه‌سی‌ (ترجمه‌ قصه‌ فیروزشاه‌) نیز شناخته‌ می‌شود. وی‌ در 943، به‌خواست‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌، این‌ کتاب‌ را در هشت‌ جلد ترجمه‌ کرد و مورد تقدیر و لطف‌ سلطان‌ قرار گرفت‌ (قنالی‌زاده‌؛ سامی‌، همانجاها). نسخی‌ از این‌ ترجمه‌ موجود است‌، از جمله‌ در کتابخانه‌ نورعثمانیه‌ و کتابخانه‌ سلیمانیه‌ (سرّی‌لوند، ص‌147). ترجمه‌ فیروزشاه‌ یا قصه‌ فیروزشاه‌بن‌ ملک‌ داراب‌ نوشته‌ مولانا محمد بیغمی‌ (ریاحی‌، ص‌221؛ نیز رجوع کنید به داراب‌نامه‌ *). ترجمه‌ جوامع‌الحکایات‌ و لوامع‌ الروایات‌ عوفی‌ (قنالی‌زاده‌، ج‌1، ص‌550؛ بروسه‌لی‌، ج‌2، ص‌278؛ برای‌ نسخه‌های‌ آن‌ رجوع کنید به سرّی‌لوند، همانجا).ترجمه‌ کشف‌ الغنم‌ فی‌ اخبار الامم‌ نیز به‌ جلال‌زاده‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ (رجوع کنید به دانشنامه‌ ادب‌ فارسی‌ ، ج‌6، ص‌276) که‌ ظاهراً کشف‌ الغمم‌ فی‌ الاخبار الامم‌ و از آثار برادر او، جلال‌زاده‌ مصطفی‌ چلبی‌، است‌ (رجوع کنید به اوزون‌ چارشیلی‌، ج‌2، ص‌633).آثار منظوم‌. جلال‌زاده‌ شعر هم‌ می‌سرود و صالح‌ و صلاحی‌ تخلص‌ می‌کرد. دیوانی‌ مشتمل‌ بر سروده‌هایی‌ به‌ زبانهای‌ ترکی‌، عربی‌ و فارسی‌ از وی‌ باقی‌ مانده‌ است‌. مثنوی‌ لیلی‌ و مجنون‌ را نیز در دوره‌ای‌ سروده‌ که‌ تحت‌ تأثیر غم‌ از دست‌ دادن‌ دو فرزند ناکامش‌ بوده‌ است‌ (ثریا، همانجا). وی‌ به‌هنگام‌ سرودن‌ لیلی‌ومجنون‌ ، به‌ مثنویهای‌ لیلی‌ومجنون‌ امیرخسرو دهلوی‌ و مولانا عبداللّه‌ هاتفی‌ (متوفی‌ 918) نظر داشته‌ و جز در مواردی‌، که‌ بعضی‌ از بیتهای‌ دهلوی‌ را ترجمه‌ کرده‌، کل‌ اثر آفرینش‌ خودش‌ بوده‌ است‌ (سرّی‌لوند، ص‌87ـ88، 105). نسخه‌ای‌ از این‌ مثنوی‌ در کتابخانه‌ نورعثمانیه‌، به‌ شماره‌ 3846، موجود است‌ (همان‌، ص‌132). منظومه‌ای‌ هشتاد بیتی‌ به‌نام‌ دُرَر نصایح‌ نیز از وی‌ باقی‌ مانده‌ است‌ ( د.ا.د.ترک‌ ، همانجا). گفته‌ شده‌ است‌ که‌ جلال‌زاده‌ مجموعه‌ منشآت‌ خود را به‌ صورت‌ اثری‌ مستقل‌ تدوین‌ کرده‌ بوده‌ است‌ ( د.ا.ترک‌ ، ذیل‌ «جلال‌زاده‌»). وی‌ در اواخر عمر، که‌ نابینا بوده‌، با استفاده‌ از محفوظاتش‌ و به‌ پیروی‌ از شیوه‌ شقائق‌ نعمانیه‌ ، اثر طاشکوپری‌زاده‌، به‌ تألیف‌ کتابی‌ مشتمل‌ بر مطایبات‌ علمای‌ عثمانی‌ و نوادر، به‌صورت‌ «استکتاب‌» (تقریر و تحریر)، پرداخته‌ که‌ ناتمام‌ مانده‌ است‌ (عطائی‌، همانجا؛ بروسه‌لی‌، ج‌2، ص‌279).منابع‌: محمدطاهر بروسه‌لی‌، عثمانلی‌ مؤلفلری‌ ، استانبول‌ 1333ـ1342؛ محمد ثریا، سجل‌ عثمانی‌ ، استانبول‌ 1308ـ1315/ 1890ـ1897، چاپ‌ افست‌ انگلستان‌ 1971؛ دانشنامه‌ ادب‌ فارسی‌ ، به‌ سرپرستی‌ حسن‌ انوشه‌، ج‌6: ادب‌ فارسی‌ در آناتولی‌ و بالکان‌ ، تهران‌: وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات‌، 1383ش‌؛ محمدامین‌ ریاحی‌، زبان‌ و ادب‌ فارسی‌ در قلمرو عثمانی‌ ، تهران‌ 1369ش‌؛ شمس‌الدین‌بن‌ خالد سامی‌، قاموس‌ الاعلام‌ ، چاپ‌ مهران‌، استانبول‌ 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ محمدبن‌ یحیی‌ عطائی‌، حدائق‌ الحقائق‌ فی‌ تکملة‌الشقائق، در شقائق‌ نعمانیه‌ و ذیللری‌ ، چاپ‌ عبدالقادر اوزجان‌، استانبول‌: دارالدعوه‌، 1989؛Nihad Sami Banarli, Resimli Turk edebiyati tarihi , Istanbul 1987; EI 2 , s.v. "Djalalzade Salih Celebi" (by J. R. Walsh); Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des Osmanischen Reiches , Graz 1963; IA , s.v. "Celal-Zade" (by M. Tayyib Gokbilgin), "Ibrahim Muteferrika" (by T. Halasi Kun), "Kemal Pasa-Za de" (by Ismet Parmaksizoglu); Fehmi Edhem Karatay, Topkapi Sarayi Muzesi Kutuphanesi Turkce Yazmalar Katalogu , vol.1, Istanbul 1961; Hasan Celebi Kinalizade, Tezkiretu's-suara, ed. Ibrahim Kutluk, Ankara 1978-1981; Agah Sirri Levend, Turk edebiyati tarihi , Ankara 1988; TDVIA, s.v. "Budin" (by Geza David), "Celalzade Salih Celebi"; Ismail Hakki Uzuncarsili, Osmanli tarihi , vol.2, Ankara 1983.
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده