جلالالدین مُخْلص ، وزیر ارغون خان مغول (حک: 683ـ690). نام کاملِ وی ملک جلالالدینبناحمد مخلصالملک سمنانی ضبط شده است (ناصرالدین منشی کرمانی، 1362ش، حواشی اقبال، ص126). جدّ او، امیرضیاءالدین بیابانکی (منسوب به بیابانکِ سمنان)، از ملازمان سلطانمحمد خوارزمشاه (حک: 596ـ617) و یکی از شش «وکیلِدر» (معاون سلطان و رابط بین سلطان و وزیر) بود (همو، 1338ش، ص106؛ برای اطلاع بیشتر درباره اصطلاح وکیلِدر رجوع کنید به نسوی، ص48).پس از آنکه خواجه شمسالدین محمد جوینی صاحبْ دیوان، که 29 سال در دستگاه ایلخانان مغول منصب وزارت داشت، به اتهام مسموم ساختن اَباقاخان (حک: 663ـ680)، پدر ارغون، در 4 شعبان 683 در نزدیک اهر به قتل رسید (حمداللّه مستوفی، ص595؛ آقسرایی، ص144؛ خواندمیر، ج3، ص126ـ 127)، امیربوقا * از سوی ارغون به لقب چینگسانگ (عنوان تشریفاتی وزیر) ملقب شد و به عنوانِ امیرالامرا، فرمانروای مطلق قلمرو ایلخانان شد و به جز عنوان خان، که مخصوص سلطان بود، کلیه عناوین و اختیارات، و از امور سپاه تا احوال خاتونهای حرم، به او واگذار گردید (وصّافالحضره، ص229ـ230؛ خواندمیر، ج3، ص127). جلالالدین، معروف به جلال مخلص، به عنوان نایب و دبیر، نزد امیربوقا رفت (وصّافالحضره، ص229؛ میرخواند، ج5، ص354) و بعدها وزیر ارغون و سالها صاحب مشاغل دیوانی شد. وی از قوانین مغولی و آداب و رسوم ایلخانان مطّلع و وزیری آگاه و با بصیرت بود و چون از حمایت امیربوقا نیز برخوردار بود و به توصیه او منصب وزارت را داشت، سخنانش در دستگاه خان مقبول و فرمانهایش در ممالک تابعه نافذ بود (ناصرالدین منشی کرمانی، 1338ش، همانجا). از جانب دیگر، امیربوقا بر قلمرو پهناور ارغون ــکه از آب آمویه تا حدود مصر را در بر میگرفت و به هزار فرسنگ بالغ میشدــ تسلط داشت (وصّافالحضره، همانجا)، چنانکه یک بار که به سبب برداشتهای بیضابطه از عواید کرمان، سلطان جلالالدین سیورغَتمشبن قطبالدین جَنتَمور (حک: 681ـ692)، پنجمین پادشاه قراخَتاییان کرمان، متهم و به درگاه معلاّ خوانده شد، امیربوقا که به وی تعلق خاطر داشت، جلالالدین مخلص را به اتفاق کارگزاران دیوان خود مأمور حک و اصلاح دفاتر مالی کرمان کرد. جلالالدین نیز حساب درآمد و هزینه را به گونهای تنظیم کرد که سیورغتمش به عزل و عقوبت دچار نشد و اجازه یافت که به قلمرو خود بازگردد (ناصرالدین منشی کرمانی، 1362ش، ص57).با روی کار آمدن سعدالدوله یهودی * ، که به وزارت وزیر ارغون خان رسید، دوره اقتدار امیربوقا به سرآمد و پس از چندی متهم به توطئه برضد ایلخان گردید و در 21 ذیحجه 687 به فرمان ارغون کشته شد (همو، 1338ش، ص107). با قتل امیربوقا، تصفیه خونین خاندان امیرالامرا (بوقا) آغاز شد و نه تنها فرزندان و وابستگان، بلکه عاملان و دستنشاندگانِ وی نیز با سعی و اغوای سعدالدوله عزل و کشته شدند. جلالالدین مخلص هم که در واقع نایب امیربوقا بود (همانجا) و برادرش، شرفالدین محمد سمنانی که از طرف امیربوقا صاحب دیوانِ عراق بود (همو، 1362ش، حواشی اقبال، ص126)، از قهر ارغون و کید سعدالدوله برکنار نماندند، زیرا هر دو برادر، که بستگی کلی با وی داشتند، با کشته شدن او، از مناصب خود عزل شدند. جلالالدین مخلص، با شفاعت یک روحانی بودایی، از اعدام نجات یافت (رشیدالدین فضلاللّه، 1373ش، ج2، ص1173؛ ناصرالدین منشی کرمانی، 1362ش، همانجا) و گوشهنشینی اختیار کرد؛ اما، شرفالدین به اتهام کسری مالی در خزانه بغداد، حبس گردید. جلالالدین حدود یک سال بدون منصب ماند (ناصرالدین منشی کرمانی، 1362ش، همانجا) و در این مدت اجازه حضور در درگاه و ملاقات با ایلخان را نیافت. روزی برای ملاقات با برادر خود عازم زندان بود که در راه با پولاد قیا (پولاد حسکانک)، یکی از امرای مغول، مواجه شد و چون پولادقیا از علت عزلت جلالالدین پرسید، وی از خدمات شایسته خود سخن راند و از اینکه فردی یهودی را به او ترجیح دادهاند، شِکوه کرد (رشیدالدین فضلاللّه، 1373ش، ج2، ص1173ـ 1174؛ ناصرالدین منشی کرمانی، 1338ش، همانجا). چون این خبر به ایلخان (ارغونخان) رسید، غضبش بیشتر شد و دستور قتل جلالالدین را صادر نمود (ناصرالدین منشی کرمانی، 1338ش، همانجا) و به این ترتیب جلالالدین مخلص، که پنج سال وزیر ایلخان بود، در 18 رجب 688 در سیاه کوه آذربایجان در حوالی اردبیل، به دست امیر طوغان، یکی از امرای صاحب اختیار ارغون، به قتل رسید (همو، 1362ش، حواشی اقبال، ص126ـ127؛ عقیلی، ص281؛ هامر ـ پورگشتال ، ج1، ص382).شرفالدین مخلصالملک سمنانی نیز همچنان محبوس بود تا اینکه پس از مرگ ارغون (6 ربیعالاول 690) و قتل سعدالدوله (صفر 690)، در 690 از زندان آزاد شد و در اوایل سلطنت غازانخان (694) به وزارت و صاحب دیوانی رسید (رشیدالدین فضلاللّه، 1373ش، ج2، ص1271؛ قس همو، 1358، ص96)؛ اما، سال بعد، از وزارت خلع و سپس کشته شد (وصّافالحضره، ص330ـ331؛ قسرایی، ص253).در شعری از شاعری ناشناس در زمان جلالالدین مخلص، از صفات نیک او یاد شده است (رجوع کنید به ناصرالدین منشی کرمانی، 1362ش، حواشی اقبال، همانجا). ظاهراً خودِ جلالالدین نیز قریحه شاعری داشته، چنانکه قطعهای منسوب به او در مرثیه خواجهشمسالدین صاحب دیوان، در آثارالوزرا ذکر شده است (رجوع کنید به عقیلی، همانجا).منابع: محمودبن محمد آقسرایی، تاریخ سلاجقه، یا، مسامرة الاخبار و مسایرةالاخیار، چاپ عثمان توران، آنکارا 1944، چاپ افست تهران 1362ش؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ خواندمیر؛ رشیدالدین فضلاللّه، جامعالتواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373ش؛ همو، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان، چاپ کارلیان، لندن 1358/1940؛ حاجیبن نظام عقیلی، آثارالوزراء ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1364ش؛ میرخواند؛ ناصرالدین منشی کرمانی، سمطالعُلی' للحضرةالعلیا ، چاپ عباس اقبال، تهران 1362ش؛ همو، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1338ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365ش؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف ، چاپ سنگی، بمبئی 1269؛Joseph Von Hammer-Purgstall , Geschichte der Ilchane, das ist der Mongolen in Persien: 1200-1350 , Amsterdam 1974.