جلال الدین حسن نومسلمان

معرف

امام‌ نزاری‌ و ششمین‌ رهبر اسماعیلیه‌ نزاری‌ در الموت‌
متن
جلال‌الدین‌ حسن‌ نومسلمان‌ ، امام‌ نزاری‌ و ششمین‌ رهبر اسماعیلیه‌ نزاری‌ در الموت‌. وی‌ در 562 متولد شد و در کودکی‌ از پدرش‌، نورالدین‌ محمد (حک: 561ـ607)، نص‌ جانشینی‌ دریافت‌ کرد و پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ در 10 ربیع‌الاول‌ 607، به‌ رهبری‌ دعوت‌ و دولت‌ نزاریه‌ * رسید (جوینی‌، ج‌3، ص‌241ـ242؛ کاشانی‌، ص‌214). حسن‌، همان‌ طور که‌ مرسوم‌ خداوندان‌ الموت‌ بود، لقب‌ افتخاری‌ جلال‌الدین‌ داشت‌. در سالهای‌ آخر حکومت‌ نورالدین‌ محمد، بین‌ او و فرزندش‌ اختلاف‌ روز افزونی‌ پدید آمده‌ بود. حسن‌، مانند برخی‌ دیگر از اسماعیلیان‌ نزاری‌، با عقیده‌ قیامت‌ که‌ به‌ انزوای‌ نزاریان‌ از جهان‌ اسلام‌ انجامید، مخالف‌ بود و گفته‌ شده‌ است‌ که‌ در همان‌ سالها، به‌ طور پنهانی‌ موضع‌ خود را به‌ اطلاع‌ خلیفه‌ عباسی‌ و برخی‌ حکمرانان‌ اهل‌ سنّت‌ ــکه‌ قصد داشت‌ در آینده‌ با آنان‌ مناسبات‌ دوستانه‌ برقرار کندــ رسانیده‌ بود (رجوع کنید به جوینی‌، همانجا؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ص‌173؛ کاشانی‌، ص‌214ـ 215).طبق‌ روایات‌ ایرانی‌ موجود درباره‌ دوران‌ حکمرانی‌ خداوندان‌ الموت‌، حسن‌ به‌ محض‌ آنکه‌ به‌ رهبری‌ نزاریه‌ رسید، عقیده‌ و تعالیم‌ قیامت‌ را، که‌ پدربزرگش‌ در 559 اعلام‌ کرده‌ بود (رجوع کنید به کاشانی‌، ص‌201)، طرد و انکار کرد و در «ابتدای‌ جلوس‌ اظهار مسلمانی‌ کرد» و از پیروانش‌ نیز خواست‌ که‌ «برالتزام‌ ایمان‌ و اسلام‌، ساعی‌ و راغب‌» باشند. وی‌ سفیرانی‌ نزد خلیفه‌ ناصر عباسی‌ (حک: 575ـ622)، سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ (حک: 596ـ617) و برخی‌ امیران‌ سنّی‌مذهب‌ فرستاد و آنان‌ را از اصلاحات‌ دینی‌ خود مطّلع‌ کرد. همچنین‌ به‌ طرق‌ گوناگون‌ سعی‌ کرد به‌ مسلمانان‌ نشان‌ دهد که‌ جامعه‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ از تعالیم‌ و رسوم‌ گذشته‌ خود دست‌ کشیده‌ و برای‌ زندگی‌ متعارف‌ به‌ شیوه‌ اهل‌ اسلام‌ آمادگی‌ دارد. به‌ دستور او «در هر دیهی‌ مسجدی‌ و حمامی‌ ساختند و رسوم‌ اذان‌ و منبر و محراب‌ و صلوات‌ و صیام‌ تازه‌ کردند»، همچنین‌ در ولایت‌ خود مساجد را تعمیر و آباد کرد و تعدادی‌ از علما و فقها را از خراسان‌ دعوت‌ کرد و مشاغل‌ دینی‌ مانند قضا و خطابه‌ و امامت‌ را به‌ ایشان‌ تفویض‌ نمود. در پی‌ این‌ اقدامات‌، در ربیع‌الاول‌ 608، خلیفه‌ طی‌ فرمانی‌ مسلمانی‌ رهبر نزاریان‌ و پیروانش‌ را اعلام‌ کرد. از آن‌ پس‌، جلال‌الدین‌ حسن‌ به‌ نومسلمان‌ معروف‌ شد، حق‌ حاکمیت‌ او بر سرزمینهای‌ تحت‌ قلمرو نزاریان‌ برای‌ نخستین‌ بار، از سوی‌ خلیفه‌ عباسی‌ به‌رسمیت‌ شناخته‌ شد و مورد لطف‌ خاص‌ خلیفه‌ قرار گرفت‌، چنانکه‌ در 609 مادر حسن‌، تحت‌ حمایت‌ خلیفه‌ ناصر، به‌ مکه‌ رفت‌ و خلیفه‌ او را بیش‌ از منسوبان‌ دیگر ملوک‌ و امرا گرامی‌ داشت‌، به‌ نحوی‌ که‌ بنابه‌ برخی‌ روایات‌، بدین‌ سبب‌ سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ از خلیفه‌ رنجید (کاشانی‌، ص‌214ـ 216؛ نیز رجوع کنید به نسوی‌، ص‌20؛ حافظ‌ابرو، ص‌264ـ 265). همچنین‌ به‌ درخواست‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ و میانجیگری‌ خلیفه‌، امرای‌ گیلان‌ موافقت‌ کردند چهار تن‌ از دختران‌ خویش‌ را به‌ نکاح‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ در آورند. یکی‌ از آنان‌ خواهر کیکاووس‌بن‌ شاهنشاه‌، حکمران‌ ولایت‌ کُوتُمْ، بود که‌ فرزندش‌، علاءالدین‌ محمد (حک: 618ـ653)، جانشین‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ شد (جوینی‌، ج‌3، ص‌247ـ248؛ کاشانی‌، ص‌216؛ رابینو، ص‌288ـ 289). گفته‌ شده‌ است‌ اهالی‌ قزوین‌، که‌ از نزاریان‌ صدمات‌ بسیار دیده‌ بودند، تا مدتی‌ به‌ صحت‌ گفتار و ادعاهای‌ جلال‌الدین‌ شک‌ داشتند. برای‌ رفع‌ این‌ تردید، جلال‌الدین‌ عده‌ای‌ از علمای‌ قزوین‌ را به‌ الموت‌ دعوت‌ کرد تا از کتابخانه‌ معروف‌ آنجا دیدن‌ کنند و دستور داد هر کتابی‌ را که‌ «اِلحادی‌» یافتند، بسوزانند ضمن‌ آنکه‌ خود وی‌ نیز در حضور آنان‌ اسلافش‌ را لعن‌ کرد (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌3، ص‌243ـ244؛ کاشانی‌، ص‌215؛ حافظ‌ ابرو، ص‌265).سیاستهای‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ در برقراری‌ مناسبات‌ با اهل‌ سنّت‌، مزایای‌ آشکاری‌ برای‌ جامعه‌ نزاری‌ ــکه‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ ملاحده‌ در حاشیه‌ قرار داده‌ شده‌ و دائماً در معرض‌ خطر و هجوم‌ بودندــ دربرداشت‌. نزاریان‌ پس‌ از ناکامی‌ در قیام‌ نخستین‌ خود، خویشتن‌ را در دور قیامت‌ روحانی‌ و معنوی‌ خویش‌، در قلاع‌ کوهستانی‌ منزوی‌ ساختند و دنیای‌ خارج‌ را بی‌اهمیت‌ خواندند؛ اما، واقعیت‌ جهان‌ خارج‌ قابل‌ چشم‌پوشی‌ نبود. در چنین‌ اوضاع‌ و احوالی‌، بسیاری‌ از نزاریان‌ از انزوای‌ جامعه‌ خود ناراضی‌، و مایل‌ به‌ بهبود روابط‌ با بقیه‌ مسلمانان‌ شدند. جلال‌الدین‌ حسن‌، با اصلاح‌ دینی‌ خود، نزاریان‌ را با جهان‌ خارج‌ آشتی‌ داد. این‌ سیاست‌، نه‌ تنها امنیت‌ سرزمین‌ نزاریه‌ را تضمین‌ کرد بلکه‌ موجب‌ شد تا برای‌ نخستین‌بار حکمرانان‌ و سلاطین‌ نامدار دنیای‌ اسلام‌ دولت‌ نزاری‌ را به‌ رسمیت‌ بشناسند. در قهستان‌ نیز حملات‌ غوریان‌ به‌ نزاریان‌ خاتمه‌ یافت‌ و در شام‌، نزاریان‌ در مقابله‌ با خصومتهای‌ فرنگان‌، به‌ موقع‌ از کمک‌ ایوبیان‌ بهره‌مند شدند (رجوع کنید به دفتری‌، ص‌463).بهبود مناسبات‌ نزاریان‌ و جهان‌ اسلام‌ ــکه‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ مؤثر نزاریان‌ در ساختار منطقه‌ای‌ قدرت‌ انجامیدــ به‌ سود اهل‌ تسنن‌ نیز بود، چنانکه‌ در 610، جلال‌الدین‌ حسن‌ شخصاً سپاهیان‌ خود را برای‌ یاری‌ رساندن‌ به‌ نیروهای‌ مظفرالدین‌ اُزبک‌ (حک: 607ـ622) هدایت‌ کرد و در پیروزی‌ مظفرالدین‌ سهم‌ مهمی‌ داشت‌. مظفرالدین‌ آخرین‌ حکمران‌ اتابکان‌ آذربایجان‌ و یکی‌ از متحدان‌ مهم‌ خلیفه‌ بود که‌ در آن‌ هنگام‌ برضد یکی‌ از امرای‌ سرکش‌ خود، به‌ نام‌ ناصرالدین‌ مَنْکَلی‌/ مَنْگَلی‌، لشکرکشی‌ کرده‌ بود. پس‌ از پیروزی‌، برای‌ تقدیر از نزاریان‌، شهرهای‌ ابهر و زنجان‌ با حومه‌ آنها به‌ امام‌ نزاری‌ واگذار شد و این‌ نواحی‌ چند سالی‌ در دست‌ نزاریان‌ باقی‌ماند. جلال‌الدین‌، پس‌ از یک‌ سال‌ و نیم‌ غیبت‌، به‌ الموت‌ بازگشت‌ و مناسبات‌ دوستانه‌ خویش‌ را با خلیفه‌ عباسی‌ و مظفرالدین‌ حفظ‌ کرد (رجوع کنید به کاشانی‌، ص‌216ـ217؛ حافظ‌ ابرو، ص‌265ـ266). بهبود مناسبات‌، فواید دیگری‌ نیز برای‌ اهل‌ سنّت‌ داشت‌. در اواخر دوره‌ حکمرانی‌ جلال‌الدین‌ حسن‌، بسیاری‌ از علمای‌ سنّی‌مذهب‌ که‌ از بیم‌ مغولان‌ از خراسان‌ و دیگر مناطق‌ شرقی‌ می‌گریختند، به‌ شهرها و قلاع‌ نزاری‌ در قُهستان‌ پناهنده‌ می‌شدند و در آنجا باگشاده‌ دستی‌ تمام‌ از آنان‌ پذیرایی‌ می‌شد (رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌2، ص‌182ـ183). جلال‌الدین‌، که‌ به‌ خطر قریب‌الوقوع‌ حمله‌ مغولان‌ پی‌برده‌ بود، ظاهراً اولین‌ فرمانروای‌ مسلمان‌ بود که‌ به‌ محض‌ آنکه‌ مغولان‌ از جیحون‌ گذشتند با آنان‌ وارد مذاکره‌ شد (رجوع کنید به کاشانی‌، ص‌217).وی‌، پس‌ از یازده‌ سال‌ حکومت‌، در نیمه‌ رمضان‌ 618 درگذشت‌. وزیر او، که‌ سرپرست‌ یگانه‌ پسرش‌ نیز بود، زنان‌ سنّی‌ مذهب‌ و خواهر جلال‌الدین‌ را متهم‌ به‌ مسموم‌ ساختن‌ او کرد و همگی‌ را به‌ قتل‌ رساند (جوینی‌، ج‌3، ص‌249؛ کاشانی‌، ص‌218).همه‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ دیلمان‌ و قومس‌ و قهستان‌ و دیگر مناطق‌ ایران‌ و نیز نزاریان‌ شام‌، اصلاحات‌ دینی‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ را، بدون‌ هیچگونه‌ مخالفتی‌، پذیرفتند، زیرا او را امام‌ معصومی‌ می‌دانستند که‌ امت‌ خود را هدایت‌ و شریعت‌ را با توجه‌ به‌ اوضاع‌ و احوال‌ زمانه‌، چنانکه‌ بایسته‌ است‌، تعبیر و تفسیر می‌کند و پیروانش‌ باید بی‌تردید فرمانهای‌ او را اجرا نمایند؛ چنانکه‌ بعداً، در دوران‌ جانشینش‌ علاءالدین‌ محمد، نزاریان‌ اصلاح‌ دینی‌ جدید را به‌ مثابه‌ فرمان‌ به‌ اجرای‌ مجدد تقیه‌ای‌ تلقی‌ کردند که‌ در دور قیامت‌ از آنان‌ برداشته‌ شده‌ بود. بر این‌ اساس‌، مرعی‌ داشتن‌ تقیه‌ می‌توانست‌ به‌ معنای‌ هرگونه‌ همسازی‌ و توافق‌ با جهان‌ خارج‌، به‌ صورتی‌ که‌ امام‌ معصوم‌ نزاری‌ ضروری‌ می‌دانست‌، باشد (رجوع کنید به دفتری‌، همانجا).منابع‌: جوینی‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌ ، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ 1364ش‌؛ فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌ ، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ 1376ش‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌ التّواریخ‌: قسمت‌ اسماعیلیان‌ و فاطمیان‌ و نزاریان‌ و داعیان‌ و رفیقان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ 1381ش‌؛ عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ 1366ش‌؛ عثمان‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، یا، تاریخ‌ ایران‌ و اسلام‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ 1363ش‌؛ محمدبن‌ احمد نسوی‌، سیرت‌ جلال‌الدین‌ مینکبرنی‌ ، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1365ش‌؛Hyacinth Louis Rabino, "Rulers of Gilan", Journal of the Royal Asiatic Society , (1920)
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده