جلالالدین تبریزی ، از مشایخ سلسله سهروردیه * در قرن هفتم. وی در تبریز به دنیا آمد. تاریخ تولد و نام پدرش معلوم نیست. گفته شده است که پدرش نیز، مانند خود وی، مرید بدرالدین ابوسعید تبریزی بود (لعلی بدخشی، ص893؛ جمالی، ص164).جلالالدین پس از وفات پدر به بغداد رفت و مرید شیخ شهابالدین عمر سهروردی * (متوفی 633) شد. وی به بهاءالدین زکریا * مُلتانی، که از مریدان و خلفای سهروردی بود، علاقه فراوانی داشت، چنانکه وقتی قرار شد بهاءالدین زکریا برای تبلیغ تعالیم و آرای سهروردی به شبه قاره هند برود، از سهروردی اجازه خواست تا او را همراهی کند (حسن دهلوی، ص214؛ اکرم، ص297ـ298؛ زیدی، ص82). بین بهاءالدین و جلالالدین، وقتی به نیشابور رسیدند، اختلاف افتاد. تذکرهنویسان درباره علت اختلاف آنها نقل کردهاند که چون جلالالدین بسیار مشتاق دیدار با مشایخ بود، به دیدار فریدالدین عطار * (متوفی 512) رفت و بسیار تحت تأثیر وی قرار گرفت تا حدی که همه چیز، حتی مرشد خود، سهروردی، را فراموش کرد. وقتی این واقعه را برای بهاءالدین زکریا نقل کرد، او از جلالالدین رنجید و مصاحبت با او را ترک کرد (جمالی، ص168ـ169؛ حسن دهلوی، ص298ـ299؛ عبدالحق دهلوی، ص45) و به مُلتان رفت. جلالالدین در خراسان ماند، ولی بعد از مدتی به هند رفت (زیدی، همانجا).وی در بدو ورود به هند، به ملتان رفت و مدتی نزد بهاءالدین زکریا ماند، سپس به دهلی رفت و در آنجا با قطبالدین بختیار کاکی (متوفی 633) دیدار کرد (همان، ص82ـ83). غلام سرور لاهوری (ج1، ص278)، جلالالدین را، به دلیل مصاحبتش با قطبالدین بختیار، از خلفای چشتیه نیز شمرده است. اقامت جلالالدین در دهلی طولانی نبود، زیرا او نزد شمسالدین اِلتُتْمِش (متوفی 615)، حاکم دهلی و مرید قطبالدین بختیار، بسیار محترم بود و از اینرو، نجمالدین صغری، شیخالاسلام دهلی، به جلالالدین حسد برد و به او تهمت ناروا زد. آنگاه برای تحقیق در این امر، جمعی از عالمان و شیوخ وقت در دهلی گرد آمدند. در این محاکمه، بهاءالدین زکریا برای حکمیت تعیین شد. وی در آغاز، نعلین جلالالدین را بوسید و در جریان محاکمه نیز بیگناهی او را اثبات کرد؛ از اینرو، شمسالدین التتمش، نجمالدین صغری را از شیخالاسلامی خلع کرد. جلالالدین که بسیار رنجیده خاطر شده بود، از دهلی به بدایون/ بداؤن و لکهنوتی رفت و به ارشاد مردم پرداخت و پس از مدتی به پَنْدُوه در بنگال رفت و مکتب تصوفی سهروردیه را در آنجا رواج داد و مریدان بسیاری پیدا کرد. وی در آنجا خانقاهی ساخت که آن را «بندر دِیوا محل» مینامند (جمالی، ص169ـ171؛ زیدی، همانجا).تذکرهنویسان درباره سال وفات جلالالدین تبریزی اختلاف دارند و از اینرو، تعیین تاریخ دقیق آن مشکل است (زیدی، ص83ـ84). غلام سرور لاهوری (ج1، ص283) تاریخ آن را 642 و مسعود حسن شهاب (ص200) 641 ذکر کردهاند. مقبره او در پندوه، در قسمت شمالی بنگال، درگاه بزرگ یا درگاه بیست و دوهزار نام دارد، زیرا درآمد سالانه املاک موقوفه این محل، 000 ، 22 روپیه بوده است (زیدی، ص84). آیین سالگرد وفات (عُرس) او هر سال در 21 و 22 رجب برگزار میشود (اکرم، ص303). رسالهای به نام شرح نود و نه نام (کبیر)، درباره اسمای الاهی، به او منسوب است (رجوع کنید به قریشی، ص8، پانویس7).منابع: محمد اکرم، آب کوثر ، لاهور 1990؛ حامدبن فضلاللّه جمالی، سیرالعارفین ، دهلی 1311؛ حسنبن علی حسن دهلوی، فوائد الفؤاد: ملفوظات خواجه نظامالدین اولیاء بدایونی ، تصحیح محمد لطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران 1377ش؛ شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخبهاءالدین زکریا ملتانی ، راولپندی 1353ش؛ عبدالحق دهلوی، اخبار الاخیار فی اسرار الابرار، چاپ محمد عبدالاحد، چاپ سنگی دهلی 1332؛ غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور 1332/1914؛ علیبن سعد قریشی، خلاصة الالفاظ جامع العلوم: ملفوظات حضرت سیدجلالالدین بخاری اچّی ملقب به مخدوم جهانیان ، چاپ غلام سرور، اسلامآباد 1371ش؛ لعلبیگبن شاهقلی سلطان لعلی بدخشی، ثمرات القدس من شجرات الانس ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران 1376ش؛ مسعود حسن شهاب، خطه پاک اوچ ، لاهور 1967.