جلال الدوله قاجار سلطان حسین میرزا

معرف

از شاهزادگان‌ قاجار و از مخالفان‌ محمد علی ‌شاه‌ (حک: 1324ـ 1327)
متن
جلال‌الدوله‌ قاجار، سلطان‌حسین‌میرزا، از شاهزادگان‌ قاجار و از مخالفان‌ محمد علی ‌شاه‌ (حک: 1324ـ 1327). جلال‌الدوله‌ در 1285 به‌ دنیا آمد. پدرش‌، سلطان‌ مسعود میرزا ظل ‌السلطان‌ *، پسر ناصرالدین‌ شاه‌ بود و مادرش‌، همدم‌ الملوک‌، دختر میرزاتقی‌خان‌ امیرکبیر. از دوره‌ کودکی‌ جلال‌الدوله‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌. پدرش‌ در 1298، علاوه‌ بر حکومت‌ اصفهان‌، به‌ حکومت‌ فارس‌ نیز منصوب‌ شد و به‌ درخواست‌ وی‌، نیابت‌ حکومت‌ فارس‌ را به‌ جلال‌الدوله‌ دادند. وزیر و پیشکارِ جلال‌الدوله‌، میرزا فتحعلی‌خانِ صاحب‌ دیوان‌ بود و صدیق‌الممالک‌ شیبانی‌، مؤلف‌ کتاب‌ منتخب‌التواریخ‌ ، لله‌ جلال‌الدوله‌ بود (اعتمادالسلطنه‌، 1350ش‌، ص‌67؛ همو، 1363ـ1367ش‌، ج‌2، ص‌1183، ج‌3، ص‌2021؛ نیز رجوع کنید به وقایع‌ اتفاقیه، ص‌136؛ صدیق‌الممالک‌، ص‌28؛ بامداد، ج‌2، ص‌77). جلال‌الدوله‌ در 1299 با دختر میرزا یوسف‌ مستوفی‌الممالک‌ ازدواج‌ کرد (اعتمادالسلطنه‌،1350ش‌، ص‌162؛ بامداد، همانجا). در 1303، در زمان‌ حکومتش‌ در فارس‌، مردم‌ شیراز به‌ دلیل‌ گرانی‌ نان‌ بر او شورش‌ کردند، که‌ بی‌نتیجه‌ ماند. نیابت‌ حکومت‌ جلال‌الدوله‌ در فارس‌ هفت‌ سال‌ طول‌ کشید و در 1305، پدرش‌ از حکومت‌ فارس‌ عزل‌ شد (اعتمادالسلطنه‌، 1350ش‌، ص‌446؛ وقایع‌اتفاقیه‌ ، ص‌264ـ 267، 306؛ بامداد، همانجا).در 1307، که‌ ظل‌السلطان‌ به‌ حکومت‌ یزد منصوب‌ شد، جلال‌الدوله‌ نیز از طرف‌ پدرش‌ حاکم‌ یزد گردید و به‌ همراه‌ پیشکارش‌، صدیق‌الممالک‌ شیبانی‌، به‌ یزد رفت‌ ( وقایع‌ اتفاقیه، ص‌353؛ بامداد، همانجا). در 1308 به‌ فرمان‌ جلال‌الدوله‌ هفت‌ تن‌ را در یزد، به‌ اتهام‌ بابیگری‌، به‌ طرز فجیعی‌ کشتند. وی‌ در 1309، پس‌ از شکایت‌ مردم‌ یزد به‌ شاه‌، عزل‌ شد و تا 1311 در تهران‌ بود. دو سال‌ بعد مجدداً به‌ حکومت‌ یزد منصوب‌ شد و تا 1323 در این‌ مقام‌ باقی‌ماند (صدیق‌الممالک‌، ص‌378؛ افضل‌الملک‌، ص‌78؛ سپهر، 1368ش‌ الف‌ ، ص‌54؛ بامداد، ج‌2، ص‌79). در 1323 به‌ حکومت‌ کردستان‌ (سپهر، 1368ش‌ ب‌ ، ص‌33) و نیز به‌ منصب‌ امیر نویانی‌ (عنوان‌ و درجه‌ نظامی‌ بالاتر از امیرتومان‌) رسید (همان‌، ص‌312). در 1325 حاکم‌ زنجان‌ شد، ولی‌ دوره‌ حکومتش‌ کوتاه‌ بود (بامداد، ج‌2، ص‌79ـ80؛ شبیری‌ زنجانی‌، ص‌159).جلال‌الدوله‌، با قتل‌ میرزا علی‌اصغرخان‌ امین‌السلطان‌ در 21 رجب‌ 1325 و ترس‌ ناشی‌ از این‌ واقعه‌ (صفائی‌، ج‌1، ص‌293)، یا به‌ سبب‌ مقاصد شخصی‌ خویش‌ برای‌ عزل‌ شاه‌، به‌ جریان‌ مشروطه‌خواهی‌ پیوست‌ و به‌ عضویت‌ «انجمن‌ امرا» یا «انجمن‌ شاهزادگان‌» درآمد، که‌ در طرفداری‌ از مشروطه‌ به‌ وجود آمده‌ بود. اعضای‌ این‌ انجمن‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ از درباریان‌، به‌ سرکردگی‌ جلال‌الدوله‌ به‌ مجلس‌ رفتند و سوگند خوردند که‌ به‌ مشروطه‌ وفادار می‌مانند (هدایت‌، ص‌56؛ صفائی‌، همانجا؛ مامانتوف‌، ص‌63؛ بریتانیا. وزارت‌ امورخارجه‌، ج‌1، ص‌90). انگیزه‌ جلال‌الدوله‌ در طرفداری‌ از مشروطه‌ از مضمون‌ نامه‌ سفارت‌ روسیه‌ به‌ او آشکار می‌شود. در این‌ نامه‌ وی‌ به‌ اخلال‌ در کار سلطنت‌ و تصمیم‌ به‌ خلع‌ شاه‌، به‌ حکومت‌ رساندن‌ احمدمیرزا و نایب‌السلطنه‌ شدن‌ ظل‌السلطان‌ متهم‌ شده‌ بود (دولت‌آبادی‌، ج‌2، ص‌260).در پی‌احضار جلال‌الدوله‌ و جمعی‌ از شاهزادگان‌ قاجار از سوی‌ محمدعلی‌ شاه‌، آنان‌ در 7 جمادی‌الاولی‌ 1326 همراه‌ عضدالملکِ قاجار * ، رئیس‌ ایل‌ قاجار، در باغ‌ شاه‌ حضور یافتند و با شاه‌ مذاکره‌ کردند؛ اما، هنگام‌ بازگشت‌، با آنکه‌ عضدالملک‌ پیش‌تر برای‌ آنان‌ از شاه‌ امان‌ گرفته‌ بود، جلال‌الدوله‌ و دوتن‌ دیگر ــکه‌ شاه‌ تصور می‌کرد محرک‌ اصلی‌ در جمع‌ شدن‌ شاهزادگان‌ و درباریان‌ و رفتنشان‌ به‌ نزد شاه‌ بوده‌اندــ دستگیر و در باغ‌شاه‌ حبس‌ شدند (ایروانی‌،ص‌94؛تفرشی‌حسینی‌،ص‌89ـ90؛مامانتوف‌،ص‌68ـ69؛بریتانیا. زارت‌امورخارجه‌، ج‌1، ص‌214ـ 215). دو روز بعد، آنان‌ را به‌ فیروز کوه‌ فرستادند. در ماجرای‌ به‌ توپ‌بستن‌ مجلس‌ در 23جمادی‌الاولی‌ 1326، خانه‌ جلال‌الدوله‌ و ظل‌السلطان‌ تاراج‌ شد(فخرائی‌،ص‌83؛ صفائی‌،ج‌1، ص‌157). در جمادی‌الا´خره‌ همان‌ سال‌ دستگیرشدگان‌ به‌ اروپا تبعید شدند (دولت‌آبادی‌، ج‌2، ص‌261؛ تفرشی‌ حسینی‌، ص‌91، 153؛ بریتانیا. وزارت‌ امورخارجه‌، ج‌1، ص‌228). شفاعت‌ شاهزادگان‌ قاجار، درخواست‌ امام‌ جمعه‌ خوی‌ و نماینده‌ خوی‌ و سایر نمایندگان‌ مجلس‌ برای‌ بازگشت‌ جلال‌الدوله‌ بی‌نتیجه‌ ماند. شاه‌ اعلام‌ کرد با مجلس‌ و مشروطه‌ مخالفتی‌ ندارد، اما این‌ اشخاص‌ در فکر ایجاد فسادند. پیش‌ از این‌ تبعید نیز سید عبداللّه‌ بهبهانی‌* و سیدمحمد طباطبایی‌ * ، در نامه‌ای‌ به‌ شاه‌، خواستار آزادی‌ زندانیان‌ شده‌ بودند. ظل‌السلطان‌ نیز در تلگرامی‌ تقاضا کرده‌ بود پسرش‌، جلال‌الدوله‌، آزاد شود (ایروانی‌، ص‌95؛ دولت‌آبادی‌، ج‌2، ص‌270،280؛ ملکزاده‌، ج‌3، ص‌700؛ مامانتوف‌، ص‌69؛ بامداد، ج‌2، ص‌80).جلال‌الدوله‌ در پاریس‌ به‌ عضویت‌ «انجمن‌ ایرانیان‌ پاریس‌» در آمد که‌ در مخالفت‌ با محمدعلی‌ شاه‌ و استقرار آزادی‌ در ایران‌ تشکیل‌ شده‌ بود (صفائی‌، ج‌1، ص‌224، پانویس‌2، ص‌260). سرانجام‌، در 1328 جلال‌الدوله‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌. در این‌ زمان‌ دولت‌ مشروطه‌ به‌ ظل‌السلطان‌ پیشنهاد کرد نظم‌ را در جنوب‌ برقرار سازد، که‌ جلال‌الدوله‌ مانع‌ پذیرش‌ پدرش‌ شد، اما خود در همان‌ سال‌ حکومت‌ کرمان‌ را پذیرفت‌ و در 1329 وارد کرمان‌ شد. در این‌ هنگام‌، کنسول‌ انگلیس‌ گزارش‌ داد که‌ او فردی‌ مطمئن‌ و حاضر به‌ همکاری‌ است‌ (بریتانیا. وزارت‌ امورخارجه‌، ج‌4، ص‌966، 970، ج‌5، 994ـ995، 999).درباره‌ حوادث‌ بعدی‌ زندگی‌ جلال‌الدوله‌ اطلاعات‌ روشنی‌ در دست‌ نیست‌. براساس‌ یادداشت‌ منحصر سردار ظفر بختیاری‌ ــکه‌ در اختیار محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌ است‌ــ جلال‌الدوله‌ در 12 صفر 1332 به‌ شکار رفت‌ و سه‌ روز بعد (15 صفر) بر اثر قولنج‌ کلیه‌ درگذشت‌ و در مقبره‌ ناصرالدین‌ شاه‌ در حرم‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ در ری‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد. ظاهراً بخشی‌ از دارایی‌ او اراضی‌ جلالیه‌، واقع‌ در ناحیه‌ شمال‌ تهران‌ قدیم‌، بوده‌ که‌ بعدها از تاجری‌ به‌ نام‌ حاج‌ ابراهیم‌ آقا اتحادیه‌ تبریزی‌ برای‌ تأسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ خریداری‌ گردید (رجوع کنید به حکمت‌، ص‌332ـ335).منابع‌: محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ ، چاپ‌ محمد اسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌1363ـ1367ش‌؛ همو، روزنامه‌ خاطرات‌ اعتمادالسلطنه‌ ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1350ش‌؛ غلامحسین‌ افضل‌الملک‌، افضل‌التواریخ، چاپ‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌ 1361ش‌؛ محمدآقا ایروانی‌، [ منتخبات‌ از ] تاریخ‌ مشروطه‌ ایران‌ ، در دو رساله‌ درباره‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ ، چاپ‌ عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌ و روزبه‌ زرین‌کوب‌، تهران‌: سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌، 1380ش‌؛ مهدی‌ بامداد، شرح‌حال‌ رجال‌ ایران‌ در قرن‌ 12 و 13 و 14 هجری‌ ، تهران‌ 1357ش‌؛ بریتانیا. وزارت‌ امورخارجه‌، کتاب‌ آبی‌: گزارشهای‌ محرمانه‌ وزارت‌ امورخارجه‌ انگلیس‌ درباره‌ انقلاب‌ مشروطه‌ ایران‌ ، چاپ‌ احمد بشیری‌، تهران‌ 1362ـ1369ش‌؛ احمد تفرشی‌حسینی‌، روزنامه‌اخبار مشروطیت‌ و انقلاب‌ایران‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1351ش‌؛ علی‌اصغر حکمت‌، سی‌ خاطره‌ از عصر فرخنده‌ پهلوی‌ ، [ تهران‌ ] 1355ش‌؛ یحیی‌ دولت‌آبادی‌، حیات‌ یحیی‌ ، تهران‌ 1362ش‌؛ عبدالحسین‌ سپهر، مرآت‌الوقایع‌ مظفری‌؛ و، یادداشتهای‌ ملک‌المورخین‌ ، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ 1368ش‌ الف؛همو، یادداشتهای‌ ملک‌المورخین‌، در مرآت‌ الوقایع‌ مظفری‌؛ و، یادداشتهای‌ ملک‌المورخین‌، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ 1368ش‌ ب‌ ؛ احمد شبیری‌ زنجانی‌، سفرنامه‌ قم‌ ( از زنجان‌ تا قمر )، چاپ‌ جواد شبیری‌، در مجموعه‌ رسائل‌، [ به‌ کوشش‌ گروهی‌ از نویسندگان‌ ]، قم‌: آستانه‌ مقدسه‌ قم‌، 1384ش‌؛ ابراهیم‌بن‌ اسداللّه‌ صدیق‌الممالک‌، منتخب‌ التواریخ، تهران‌ 1366ش‌؛ ابراهیم‌ صفائی‌، رهبران‌ مشروطه‌ ، ج‌1، تهران‌ 1363ش‌؛ ابراهیم‌ فخرائی‌، گیلان‌ در جنبش‌ مشروطیت‌ ، تهران‌ 1356ش‌؛ ن‌. پ‌. مامانتوف‌، بمباران‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ در سال‌ 1326 هجری‌ قمری‌، حکومت‌ تزار و محمدعلی‌ شاه‌ ، ترجمه‌ شرف‌الدین‌ قهرمانی‌، چاپ‌ همایون‌ شهیدی‌، تهران‌ 1363ش‌؛ مهدی‌ ملکزاده‌، تاریخ‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ ، تهران‌ 1371ش‌؛ وقایع‌ اتفاقیه‌: مجموعه‌ گزارشهای‌ خفیه‌نویسان‌ انگلیس‌ در ولایات‌ جنوبی‌ ایران‌ از سال‌ 1291 تا 1322قمری‌ ، چاپ‌ سعیدی‌ سیرجانی‌، تهران‌: نوین‌، 1362ش‌؛ مهدیقلی‌ هدایت‌، طلوع‌ مشروطیت‌ ، به‌ کوشش‌ امیراسماعیلی‌، تهران‌ 1363ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده