جلالآباد(1) ، شهر و مرکز ولایت نَنْگَرْهار در مشرق افغانستان در مسیر کابل ـ پیشاور. این شهر در ارتفاع حدود 580 متری، کنار تنگِ خیبر و در حدود 182 کیلومتری مشرق کابل قرار دارد. رشتهکوه هندوکش در شمال و رشته کوه سفیدکوه (بلندترین قله: سِکَرَم با حدود 761 ، 4 متر ارتفاع) در جنوب آن امتداد دارند. رشتهکوه اخیر دره جلالآباد را از دره کُرَّم/ کُرْم جدا میکند (الفینستون، ص97ـ98، 639). در مغرب شهر تپههای نسبتاً مرتفعی دیده میشود. رود کابل در شمال این شهر با جهت شرقی ـ غربی جریان دارد و بیشتر قسمت مسکونی و تجاری شهر در جنوب رود و به موازات آن گسترده شده است. بر روی رود کابل، در بالادست شهر (حدود دَه کیلومتری مغرب)، سدی به نام درونته احداث شده که در سرسبزی جلالآباد و اطراف آن تأثیر بسیار داشته است. رود کُنَر نیز در شهر جریان دارد که، با جهت شمالی ـ جنوبی، در مشرق جلالآباد به رود کابل میپیوندد (رجوع کنید به اتلس جمهوری دموکراتیک افغانستان ، ص33ـ 34). آب و هوای جلالآباد معتدل است؛ میانگین دمای سالانه آن ْ5ر21 و میزان بارش سالانه آن 171 میلیمتر است (گروتس باخ، ص86؛ اتلس جمهوری دموکراتیک افغانستان ، ص15). دوپره ، بهسبب پایین بودن ارتفاع جلالآباد از نقاط همجوارش، نوشته که آب و هوای آن دارای ویژگیهای مناطق جنب حارهای با تابستانهای خشک است (ص2). در ناحیه جلالآباد و پیرامون شهر مقدار فراوانی میوه و ترهبار کشت میشود. همچنین این ناحیه به تولید خشخاش معروف است (مارسدن ، ص25).بزرگراه مهم و تجاری کابل ـ پیشاور (در پاکستان) از جلالآباد میگذرد. در این مسیر، تنگهایی چون خیبر و کُرپه، شهر جلالآباد را به پیشاور، و تنگ ابریشم آن را به کابل متصل میکند. مسیر جلالآباد ـ کابل در 1303ش/ 1924 و مسیر جلالآباد ـ پیشاور در 1336ش/ 1957 تکمیل شد (دولتآبادی، ص250). تا قبل از احداث بزرگراه یادشده، جلالآباد از راه قدیمی و گذرگاه لتهبندیا لثهبند به کابل مرتبط میشد ( گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1374 ، ص139ـ140). در سدههای قبل نیز راه قدیمی از بدخشان و کشمیر به سمت جنوب از کنار جلالآباد میگذشت (بارتولد ، ص83ـ84) که نشان میدهد از قدیم، موقعیت ارتباطی این شهر مهم بوده است. این شهر از طریق پل بِهْسود بر روی رود کابل با شهرها وآبادیهای شمالی ولایت، و با راه هوایی با دیگر شهرهای کشور در ارتباط است.معادنی از قبیل سنگ تالک و سنگگچ در جلالآباد یافت میشود (دولتآبادی، ص62). شهر کارخانههای متعددی دارد، از جمله کارخانه قندسازی که در 1308ش احداث شده است (گروتس باخ، ص89). همچنین در مسیر جلالآباد ـ کابل، کارخانههای تولیدی ایجاد شده است، از جمله کارخانه تولید منسوجات، چرمسازی، روغن خوراکی، فرآوردههای شیشهای و شعبه یکی از کارخانههای رنگسازی آلمان (همان، ص56). جلالآباد، پس از کابل، نخستین شهر افغانستان است که در آن مراکز آموزش عالی تأسیس شده است. دانشگاه جلالآباد در 1341ش و دانشکده پزشکی (از شعبات دانشگاه کابل) در 1342ش در آن احداث شد (همانجا؛ دولتآبادی، ص251؛ موسوی، ص168). در آخرین تقسیمات اداری افغانستان (پایان 1370ش)، شهر جلالآباد مرکز ولایت ننگرهار گردید (علیآبادی، ص192ـ193).جلالآباد و برخی آبادیهای نزدیک آن، بهسبب داشتن آب و هوای مناسب و مناظر طبیعی و آثار قدیمی و زیارتگاهها، از جاهای مهم گردشگری در افغانستان است. این شهر به داشتن باغها و عمارات شهرت دارد (صدقی، ص44).از جمله آثار تاریخی جلالآباد، مکانی معروف به هَدَّه است که در حدود هشت کیلومتری جنوبشرقی جلالآباد قرار دارد و در آن آثاری از شهر تاریخی و استوپایی (معبد بودایی؛ در افغانستان: تپهکلان) دیده شده است. در 1302ـ1307ش، محققان فرانسوی در ویرانههای شهر تاریخی، که در ارتفاع 457 متری قرار داشت، بهویژه در ویرانههای معبد بودایی، اکتشافاتی کردند (دوپره، ص306؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). مقبره سلطان حبیباللّه (حک: 1319ـ1337) و سلطان اماناللّه (حک: 1298ش ـ1308ش) و آثاری از کاخهای زمستانی سلاطین افغانستان، از جمله کاخ اماناللّه، از دیگر آثار تاریخی آنجاست (گروتسباخ، ص87).جلالآباد، تنها شهر مهم میان کابل ـ پیشاور است، که دارای موقعیت سوقالجیشی است و مرکز تجاری نیز به شمار میرود. همچنین از جمله شهرهای افغانستان است که در آن ساختار اولیه شهری تا حدودی رعایت شده است. اهالی این شهر، که ترکیب قومی مختلفی دارند، به پشتو و دری سخن میگویند (دولتآبادی، ص247). در 1358ش/ 1979، جلالآباد 915 ، 53 تن جمعیت داشت که این رقم در 1385ش/ 2006 به 860 ، 208 تن رسید ( ) فرهنگ جغرافیایی جهان (، ذیل "jalalabad"). موقعیت ارتباطی مناسب، در مرکز قرار گرفتن ایالتهای ننگرهار و لُغمان/ لَغمان، داشتن جاذبه به عنوان تفریحگاه زمستانی بهویژه برای متمولان کابل، و وجود مرکز اداری طرح آبرسانی ننگرهار (رجوع کنید به ادامه مقاله)، از جمله دلایل توسعه شهر در چند دهه اخیر بوده است (گروتس باخ، ص86، 89). در شهر کنونی، مناطق مسکونی، تجاری و صنعتی در جهت شرقی ـ غربی، بیشتر میان رود کابل در شمال و آبراهه ننگرهار در جنوب قرار دارد و با شبکه شهری نسبتاً منظم و خیابانهای مستقیم بههم متصل است. در این شهر قسمت تجاری در مرکز شهر و نزدیک باغهای معروف و قدیمی، مانند جمهوریت، سراج العمارت، امیرشهید و کوکب قرار دارد و قلعه شاهی در مشرق شهر و بیرون از منطقه مسکون است (رجوع کنید به اتلس جمهوری دموکراتیک افغانستان ، ص33ـ34).پیشینه. نام جلالآباد برگرفته از نام بانی آن، جلالالدین محمد اکبرشاهبن همایون (حک: 963ـ1014)، سومین پادشاه از تیموریان هند، است که در 978 آن را بنا کرده است (شیروانی، ص192؛ ) فرهنگ جغرافیای تاریخی و سیاسی افغانستان (، ج6، ص285). قبل از آن قلعهای به نام جوشاهی/ جویشاهی/ جوساهی در مکان فعلی جلالآباد یا نزدیک آن، در زمان ظهیرالدین بابر (حک: 932ـ937)، مؤسس سلسله تیموریان هند، وجود داشته که این نام بعدها برای مدتی به شهر جلالآباد هم اطلاق میشده است (رجوع کنید به بیات، ص161؛ بابر، گ233ر؛ گُلْبَدَن بِیگُم، ص94، 199 و پانویس2). به گفته مارسدن (ص31) مکان جلالآباد در قرون اول و دوم میلادی در یکی از راههای ابریشم قرار داشته است. بنابر وجود ویرانههای شهر مقدّس نگرهاره و آثار معبد بودایی در هدّه ــکه هیوئنتسانگ ، زائر بودایی سده اول/ هفتم، مطالبی درباره آنها ذکر کرده است (رجوع کنید به ج1، ص91ـ92)ــ قدمت این مکان و حوالی آن به قرنها پیش از تیموریان هند میرسد (نیز رجوع کنید به بلانت، ص56، 59؛ حدودالعالم ، حواشی مینورسکی به نقل از مک گرگور، ص94؛ ) فرهنگ جغرافیای تاریخی و سیاسی افغانستان (، ج6، ص295). به گفته گوتشمیت (ص111)، شاید مکان سونسون، که در یونانی دیونوسوپولیس نامیده میشود، مطابق با نگره یا جلالآباد فعلی باشد. همچنین به نظر میرسد مکانی که در سده چهارم در حدودالعالم من المشرق الی المغرب (ص72) با ضبط دینور [ صحیح آن دنپور ]، به عنوان شهری آبادان و با نعمت در نزدیکی لمغان (= لغمان) در کنار رودخانه آمده و ابوریحان بیرونی در سده پنجم آن را با ضبط دُنبُور میان بُرشاور (پیشاور) و کابل آورده است (ص165)، مطابق با جلالآباد کنونی باشد (نیزرجوع کنید به حبیبی، 1378ش، ص26ـ27).در دوره اسلامی، نام جلالآباد بیشتر در دوره حکومت جلالالدین اکبرشاه به بعد آمده است. اما در 972 میرزاسلیمان، که تا 983 امیر بدخشان بود، قلعه جوشاهی (جلالآباد) را تصرف کرد (تتوی و همکاران، ج1، ص642). از این پس، تا اواسط سده دوازدهم، اطلاع ما از این شهر اندک است. در حدود 1247، آنجا شهری کثیف و ویران وصف شده که جمعیت آن در زمستان تا ده برابر افزایش مییافته است (گروتسباخ، ص25، 47). در 1152، سپاهیان نادرشاه جلالآباد را تسخیر کردند (استرآبادی، ص312ـ313). احمدشاه دُرّانی (متوفی 1192) نیز در دوره حکومتش شهر را تسخیر نمود (گلستانه، ص79) و سپس شجاعالملکبن تیمورشاه افغان یا شاه شجاع درّانی (حک: 1187ـ1207) آن را به کلی ویران کرد (شیروانی، ص191ـ192).در دهههای نخستین سده سیزدهم، کسبه هندو در آنجا به خریدوفروش اشتغال داشتند (گروتس باخ، ص23) که نشان میدهد شهر دوباره رونق گرفته بوده است. در همین ایام پشتونها در شهر جلالآباد ساکن بودند که به پایگاه پشتونها شهرت داشت و دولتهای محمدزائی به آن توجه خاص داشتند (رجوع کنید به دولتآبادی، ص250؛ لی ، ص560؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). در 1233 محمد عظیمخان، حاکم کشمیر، پس از سرکوبی محمودشاه درّانی، حاکم افغانستان (حک: 1215ـ1218، 1224ـ1245)، جلالآباد را تحت فرمان خود درآورد (سپهر، ج1، ص306). سیاح امریکایی، چارلز ماسون ، که در حدود 1242ـ1243 در آنجا بوده، آثار دیوار دو شهر قدیمی را در نزدیکی جلالآباد تشخیص داده است. به گفته وی، آن دو شهر بزرگتر از جلالآباد کنونی بودهاند (رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم، تکمله 3ـ4، ذیل مادّه). در 1247، شیروانی (ص192) نوشته است که اهالی آن غالباً هندی و حنفیمذهب و بقیه آنان افغانیاند و تعداد کمی هندو نیز ساکن آنجا هستند. در 1250، در اطراف شهر حصار وجود داشت و جمعیت شهر در تابستان، با احتساب ساکنان هندو و سیک، به دو هزار تن میرسید. در زمستان کوچنشینانی که در ارتفاعات اطراف شهر به سر میبردند، به شهر میآمدند و جمعیت آنجا را تا ده برابر افزایش میدادند (گروتس باخ، ص86؛ نیزرجوع کنید به بالان، ص81). در همین سال دوستمحمدخانِ افغان *(متوفی 1279)، از خاندان محمدزائی و مؤسس سلسله بارکزایی * ، آنجا را تصرف کرد ( آریانا ، ذیل مادّه؛ د. اسلام ، همانجا). در 1255 شاهشجاع، به قصد قشلاق، وارد جلالآباد شد و در همان سال یا سال بعد، پادگانی در آنجا احداث کرد (فیض محمد، ج1، ص220؛ علیآبادی، ص132). در زمان جنگ اول افغان (1255ـ 1258)، انگلیسیها کابل را تسخیر کردند، اما کابلیان شوریدند و سپاهیان انگلیس را در نزدیکی جلالآباد شکست سختی دادند. در 1258، سپاهیان انگلیس جلالآباد را محاصره و از طریق حفر خندق، از زیر دروازه شهر، توانستند آن را تسخیر کنند (ریاضی، ص40ـ41؛ فیض محمد، ج1، ص254ـ 255؛ شکارپوری، ص933؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به فوربز، ص122ـ 134). در 1258، زلزله شدیدی بیشتر شهر را ویران کرد؛ اما، بعد انگلیسیها استحکاماتی در آن بنا کردند ( آریانا؛ د. اسلام ، همانجاها). انگلیسیها، پس از مرگ امیرشیرعلیخان (فرزند دوست محمدخان) در 1296 و به حکومت رسیدن امیرمحمد یعقوبخان، فرزند بزرگ وی، قصد داشتند جلالآباد و قندهار را ضمیمه خاک هند کنند، اما آنچه در کابل به امضا رسید تنها تعهد دوستی امیریعقوب با انگلیسیها بود (ریاضی، ص116ـ117). در طول دومین جنگ افغان (1297ـ1298) انگلیسیها دوباره شهر را اشغال و در نزدیکی آن پایگاه نظامی احداث کردند (ایوانس، ص87).جلالآباد از اواخر سده سیزدهم، مقارن با حکومت عبدالرحمانخان حاکم افغانستان (حک: 1298ـ1319)، رونق گرفت. شهر بازارهای کوچک اما پررونق داشت و رقیب شهر تجاری باغ بالا، در حدود 25 کیلومتری جنوبغربی جلالآباد، بهشمار میرفت (رجوع کنید به گروتسباخ، ص29، 85). عبدالرحمانخان در جلالآباد قصر و باغی احداث کرد ( د. اسلام ، همانجا). در آن زمان از معدن یاقوتِ آنجا بهرهبرداری میشد (عبدالرحمانخان، ج2، ص100). در 1301 راه تجاری کابل ـ جلالآباد ـ پیشاور، بهسبب تاختوتاز و غارت قبایل شِنْواریهای ساکن در جنوب و مشرق جلالآباد، بسیار ناامن بود؛ از این رو، عبدالرحمان فرزندش، حبیباللّهخان، را حاکم کابل کرد و خود به تنبیه راهزنان پرداخت و از سر کشتهشدگان در جلالآباد مناره ساخت (همان، ج1، ص323ـ325). از دوره عبدالرحمانخان، اهمیت پشتونها در جلالآباد بیشتر شد و این قوم، با از دست دادن پیشاور، جلالآباد را تفرجگاه خود قرار دادند و بر آبادانی آن افزودند (دولتآبادی، ص250). در دوره حکومت اماناللّهخان، شهر در جریان درگیری میان قوای انگلیس با قوای سپهسالار صالح محمدخان، فرمانده نیروهای اماناللّهخان، غارت و سوزانده شد (فرخ، ج1، ص438ـ439؛ نیز رجوع کنید به ایوانس، ص122ـ 123). در 1328، قصر امیران کابلی در جلالآباد تنها ساختمان پرارزش شهر محسوب میشد (گروتس باخ، ص86). در 1301ش، جلالآباد مکان تشکیل نخستین لویه جرگه ملی افغانستان در زمان حکومت اماناللّهخان بود (حبیبی، 1372ش، ص221). در جنگ سوم افغان (مقارن با حکومت اماناللّهخان)، انگلیسیها شهر را بمباران کردند ( د.اسلام ، همانجا). در اوایل سده چهاردهم، گرفتن نوعی حقالحمایه به نام بدرقه از کاروانهایی که از جلالآباد به پیشاور میرفتند متداول بود. اماناللّهخان در 1307ش کوشید این حقالحمایه را لغو کند، که به شورش قبایل شنواری جلالآباد برضد اماناللّه انجامید و در این جریان، شنواریها کنسولگری انگلیس را ویران کردند (پولادا، ص162ـ 163). به گفته عثمان صدقی، از مؤلفان معاصر، این شورش در 1308ش روی داد و خرابیهای بسیاری در جلالآباد به بار آورد، اما موقعیت این شهر سبب توجه دوباره به این شهر گردید (ص44ـ45). در آن زمان، علاوه بر شنواریها، قبایل خوگیایی و سرخ رودی هم در جلالآباد بهسر میبردند (پولادا، ص199). در 1339ش، روسها طرح آبیاری ننگرهار را در جلالآباد اجرا کردند. آنان، در حین اجرای طرح، از مشتریان بازارهای جلالآباد بهشمار میرفتند (دوپره، ص529؛ گروتس باخ، ص43). در 1342ش، بازسازی اساسی شهر جلالآباد آغاز شد و احداث خیابانهای جدید، نوسازی و بازسازی محلههای قدیمی و ساختمانهای متراکم، و احداث ساختمانهای جدید جزو برنامه قرار گرفت (گروتس باخ، ص33، 87). جلالآباد از جمله شهرهای افغانستان بود که، پس از کابل و قندهار و هرات، به سرعت رشد و توسعه یافت و شکل شهر به کلی دگرگون شد، اما برخی خانهها هم به شیوه سنّتی احداث میگردید و ساختمانهایی به سبک ایرانی هم در آنجا بود (همان، ص38، 192، 237). در دوره بازسازی، تجارت در آن رونق بسیار گرفت. تجار بیشتر هندوها و سیکها بودند که از باغ بالا به آنجا مهاجرت کرده بودند و سازماندهی ویژه و نیز معبدی در شهر داشتند (همان، ص87، 196). در پی تحولات و بازسازی، محدوده شهری به سمت جنوب و مغرب گسترش یافت (همان، ص87). در این دوره جلالآباد، به عنوان عَلاقهداری (کمابیش برابر با دهستان) هم در ولایت ننگرهار ضبط شده است. در این زمان جلالآباد، بهسبب عبور راه تجاری کابل ـ پیشاور از آنجا، شهرت داشت و از علاقهداری آن، خشکبار به دیگر شهرهای کشور بهویژه کابل، و صنایعدستی به هرات و مِیمَنه در مغرب و شمال افغانستان صادر میشد و از صنایعدستی آن، لُنگیهایی از جنس نخ و ابریشم مشهور بود. جلالآباد باغهایی از درختان سرو و نارنج و لیمو داشت و برنج نیز در آن به عمل میآمد ( آریانا ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به فردیناند، ص36).جلالآباد در 1358 ـ 1368ش، در جریان ورود ارتش سرخ شوروی به افغانستان و پس از آن، بهسبب اختلافات قومی و قبیلهای که جنگهای داخلی را در پی داشت، با بحران روبهرو بود. در دوره مذکور، این شهر نقش مهمی در معادلات نظامی داشت و مکان مهمی برای رسیدن به کابل بهشمار میرفت و در این وقایع آسیب بسیار دید (رجوع کنید به گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1368 ، ص33ـ37، 41ـ42، 97، 123ـ125، 127؛ ایوانس، ص198). برخی از وقایعی که در جلالآباد رخ داد، عبارتاند از: حمله نیروهای مختلط روسی افغانی در 1358ش؛ مقابله نیروهای نهضت مقاومت در 1361ش و 1364ش با نیروهای مهاجم؛ و تخلیه شهر و کوچ اهالی به پاکستان، بهسبب حمله مجاهدین افغان، به منظور ضربهزدن به نیروهای دولتی مستقر در آن در 1368ش ( جنگ افغانستان ، ص81، 83، 86؛ گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1368 ، ص25ـ26). با خروج نیروهای روسی از افغانستان، دولت موقت پیشاور در نظر داشت با تصرف این شهر، آنجا را مقرّ حکومت خود قرار دهد که موفق نشد (دولتآبادی، ص251).در 1368ـ1371ش محمد نجیباللّه ــکه روسها او را به حکومت افغانستان گمارده بودندــ حاکم جلالآباد و چند شهر دیگر، مانند هرات و مزارشریف و قندهار و کابل، شد. در این زمان جلالآباد، به عنوان مناسبترین پایگاه برای وی و نیز به عنوان پایتخت دوم افغانستان، مطرح شد؛ اما، نیروهای مجاهدین این شهر را، پس از حملات بسیار، محاصره کردند (مارسدن، ص61ـ62).در 1375ش، طالبان به شهر حمله بردند و مجاهدین، تقریباً بدون درگیری، آنجا را ترک کردند. از آن پس طالبان بر جلالآباد و کابل و هرات تسلط یافتند و در این جریان شهر بهشدت آسیب دید و مهاجرت گسترده از جلالآباد به سوی پاکستان آغاز شد (همان، ص81، 84؛ مالی، ص10؛ نیزرجوع کنید به گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1374، ص139ـ140). در حمله نیروهای امریکایی به افغانستان در 1380ش نیز جلالآباد به شدت ویران شد (رجوع کنید به «بحران انسانی در افغانستان»، ص16؛ «دولت موقت افغانستان خواستار توقف بمبارانهای آمریکا شد»، ص23).منابع: آریانا دائرةالمعارف، کابل: انجمن دائرةالمعارف افغانستان، 1328ـ1348ش؛ ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن 1377/1958؛ اتلس جمهوری دموکراتیک افغانستان ، کابل: جیوکارت پولند، [ بیتا. ]؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ بابر، امپراتور هند، کتاب بابرنامه ، چاپ بوریج، لندن 1971؛ دانیل بالان، «تنگناهای زیست محیطی و نوسانات تاریخی در سازماندهی سرزمینی کوچنشینهای افغانستان»، ترجمه ابوالحسن سروقدمقدم، در افغانستان: اقوام ـ کوچنشینی ، بهکوشش محمدحسین پاپلی یزدی، مشهد: پاپلی یزدی، 1372ش؛ «بحران انسانی در افغانستان»، اطلاعات ، سال 76، ش22373، 28 آذر 1380؛ ویلفرید بلانت، جاده زرین سمرقند ، ترجمه رضا رضایی، [ تهران ] 1363ش؛ بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1360/1941؛ احمدبن نصراللّه تتوی و همکاران، تاریخ الفی: تاریخ ایران و کشورهای همسایه در سالهای 850ـ984ه ، چاپ علی آلداود، تهران 1378ش؛ جنگ افغانستان: دخالت شوروی و نهضت مقاومت ، زیرنظر آندره بریگو و اولیویه روآ، ترجمه ابوالحسن سروقدمقدم، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1366ش؛ عبدالحی حبیبی، جغرافیای تاریخی افغانستان ، مقاله5: «دنپور یا جلالآباد کنونی»، پیشاور 1378ش؛ همو، جنبش مشروطیت در افغانستان ، قم 1372ش؛ حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، 1340ش؛ همان، با مقدمه بارتولد و حواشی و تعلیقات مینورسکی، ترجمه میرحسین شاه، کابل 1342ش؛ بصیر احمد دولتآبادی، شناسنامه افغانستان، تهران 1382ش؛ «دولت موقت افغانستان خواستار توقف بمببارانهای آمریکا شد»، همشهری ، سال10، ش2605، 8 دی 1380؛ محمدیوسف ریاضی، عین الوقایع: تاریخ افغانستان در سالهای 1207ـ1324ق ، چاپ محمد آصف فکرت، تهران 1369ش؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه ، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377ش؛ عطا محمد شکارپوری، تازه نوای معارک، چاپ عبدالحی حبیبی افغانی، کراچی 1959؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، حدائق السیاحة، تهران 1348ش؛ محمدعثمان صدقی، شهرهای آریانا، [ کابل ] 1354ش؛ عبدالرحمان خان، امیر افغانستان، تاریخ حالات عبدالرحمنخان حکمران افغانستان ، چاپ سنگی مشهد 1319؛ علیرضا علیآبادی، افغانستان ، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372ش؛ مهدی فرخ، تاریخ سیاسی افغانستان ، قم 1371ش؛ کلاوس فردیناند، «کوچنشینی در افغانستان»، ترجمه حسن خباززاده، در افغانستان: اقوام ـ کوچنشینی ، بهکوشش محمدحسین پاپلییزدی، مشهد: پاپلییزدی، 1372ش؛ فیضمحمد، سراج التواریخ، تهران 1372ش؛ گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1368، به کوشش هرمز مقصودی، تهران: وزارت امورخارجه، ستاد پشتیبانی افغانستان، 1377ش؛ گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1374، بهکوشش هرمز مقصودی، تهران: وزارت امور خارجه، ستاد پشتیبانی افغانستان، 1376ش؛ اروین گروتس باخ، جغرافیای شهری در افغانستان ، ترجمه محسن محسنیان، مشهد 1368ش؛ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجمل التواریخ ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356ش؛ پیتر مارسدن، طالبان: جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان ، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران 1379ش؛ نقشه راهنمای افغانستان ، مقیاس 000 ، 600 ، 1:1، تهران: گیتاشناسی، 1994؛Vasily Vladimirovich Barthold, An historical geography of Iran , tr. Svat Soucek, Princeton, N.J. 1984; Louis Dupree, Afghanistan , Princeton, N. J. 1973; Mountstuart Elphinstone, An account of the kingdom of Caubul and its dependencies in Persia, Tartary and India , bio-bibliographical notes by Alfred Janata, Graz 1969; EI 2, Suppl ., fascs. 3-4, Leiden 1981, s.v. "Djalalabad" (by C.E. Bosworth); Martin Ewans, Afghanistan: a short history of its people and politics , New York 2002; Archibald Forbes, The Afghan wars: 1839-42 and 1878-80 , London 1987; Gulbadan Begam, The history of Humayun: Humayun - nama , tr. Annette S. Beveridge, New Delhi 1983; Alfred Von Gutschmid, Geschichte Irans und seiner Nachbaralander , Graz 1973; Historical and political gazetteer of Afghanistan , ed. Ludwing W. Adamec, vol.6: Kabul and southeastern Afghanistan , Graz 1985; Hiuen Tsiang, Buddhist records of the Western world , translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (A.D. 629) by Samuel Beal, London 1884, repr. New Delhi 2003; J. L Lee, The `ancient supremacy': Bukhara, Afghanistan and the Battle for Balkh, 1731-1901 , Leiden 1996; William Maley, "Interpreting the Taliban", in Afghanistan and the Taliban: the rebirth of fundamentalism ?, ed. William Maley, New Delhi: Penguin books, 2001; Sayed Askar Mousavi, The hazaras of Afghanistan: an historical, cultural, economic and political study , Richmond 1998; Leon B. Poullada, Reform and rebellion in Afghanistan, 1919-1929: king Amanullah's failure to modenize a tribal society , Ithaca 1973; World gazetteer , 1 June 2006. [Online]. Available: http://www. world-gazetteer.com/wg.php?x... [4 Feb. 2006].جلالآباد(2) ، استان و شهری در جمهوری قرقیزستان.1) استان جلالآباد. یکی از شش استان جمهوری قرقیزستان. مرکز آن شهر جلالآباد و مساحت آن حدود 5ر647 ، 33 کیلومترمربع (8ر16% از کل مساحت جمهوری قرقیزستان) است. این استان از شمال به استان تالاس، از شمالشرقی به استان چوی ، از مشرق به استان نارین، و از جنوبشرقی به استان اوش محدود میشود و از جنوب و مغرب با کشور ازبکستان هممرز است (رجوع کنید به)[ نقشه ] جمهوری قرقیزستان ( ).جلالآباد در منطقه کوهستانی واقع است و ارتفاع آن از سطح دریا بین 500 تا 500 ، 4 متر است. این استان گرمترین منطقه جمهوری قرقیزستان بهشمار میرود. رشتهکوه تینشان در میان آن واقع است. دامنه رشتهکوههای چَتکَل و فرغانه از جنگلهای گردو و درختان میوه پوشیده است (قرقیزستان ، ص43). در دهه 1330ش/1950، در دره فرغانه آثاری از دوره برنز و آهن کشف شد (فرامکین ، ص42). رشتهکوه پَسْکَم و قله بِشْتُوز به ارتفاع 299 ، 4 متر، در شمالغربی و در مرز جلالآباد با کشور ازبکستان واقعاند. رود نارین، که از ارتفاعات پامیر سرچشمه میگیرد، با جهت عمومی شرقی ـ غربی، پس از گذشتن از شهر نارین، از مشرق وارد این استان میشود و پس از آبیاری زمینهای شمالشرقی استان، از طریق آبراهه نارین به دریاچه مخزنی توقتوغول میریزد. رودهای چاندالش در مغرب، چتکل در مغرب و جنوبغربی، قرهسو در مرکز، اوزون ـ اکموت و قره ـ کولجه در شمال و قرهـ اویغور، بازار کُرگُن و چند رود دیگر در جنوب، از مهمترین رودهای این استاناند.این استان دارای نُه بخش است: آقسی (به مرکزیت کِربِن)، آلابوکا (به مرکزیت آلابوکا)، بازار کرگن (به مرکزیت بازار کرگن)، چتکل (به مرکزیت کانیش کیا)، نوکِن (به مرکزیت ماسِسی)، سوزاک (به مرکزیت سوزاک)، تغوز ـ تورود (به مرکزیت کازارمان)، تُغتاگُل (به مرکزیت تُغتاگُل سوت)، و اوچ تِرِک (به مرکزیت اوچ تِرِک). شهرهای آن عبارتاند از: جلالآباد قرهکول، کوکـ یانگاکا مایلیـ سو، و تاشـ کومیر .استان جلالآباد مهمترین مرکز تولید نیروی برق جمهوری است. این نیرو از رود نارین، که از میان استان میگذرد، بهدست میآید. صنایع استخراج زغالسنگ و نفت، تولید مصالح ساختمانی، صنایع پنبهپاککنی، تولیدات صنایع سبک و موادغذایی در اقتصاد این استان نقش مهمی دارند. معادن واقع در کوک ـ یانگاکا و تاش ـ کومیر و چاههای نفت در کوچکو ـ آتا و چانگیرتاشا، از بزرگترین واحدهای صنعتی قرقیزستان بهشمار میروند. کارخانهها و مؤسسات بزرگ صنایع الکترونیک در شهرهای جلالآباد، مایلیسو و شامالدیسای مستقرند (قرقیزستان ، همانجا؛ ) دایرةالمعارف قرقیزی (، ج2، ص415). در 1380ش/2001، میدان نفتی عظیمی در جلالآباد کشف شد ( ) گاهشمار سیاسی آسیای مرکزی، جنوبی و شرقی (، ص212).2) شهر جلالآباد ، مرکز اداری، اقتصادی و فرهنگی استان جلالآباد و سومین شهر بزرگ جمهوری قرقیزستان پس از شهرهای بیشکک *(پایتخت جمهوری) و اوش *( ) دایرةالمعارف قرقیزی (، همانجا). این شهر در حدود دویست کیلومتری جنوب بیشکک، حدود شصت کیلومتری شمال اوش و حدود 33 کیلومتری شمالشرقی شهر اندیجان و بر سر راه اصلی بیشککـ اوش واقع است (رجوع کنید به ) [نقشه ] جمهوری قرقیزستان , ).شهر جلالآباد در دره رود کوقارت و در ارتفاع بین 755 تا 800 متری از سطح دریا قرار دارد. آب و هوای آن گرم و خشک است. میانگین دمای سالانه آن ْ6ر12 است. در سردترین ماه سال دمای هوا به 1ر4- و در گرمترین ماه سال به ْ6ر41 میرسد. میانگین بارندگی سالانه آن 468 میلیمتر است ( ) دایرةالمعارف قرقیزی (، همانجا). این شهر دارای خیابانهای باریک و پیچدرپیچ و نیز خانههایی است که با دیوارهای بلند گلی محصور شدهاند و فقط مساجد تزئینات رنگی دارند ( ) سرزمین ناشناخته قرقیزستان (، ص34).در محله تاجیکنشین جلالآباد، مسجدجامعی هست که حدود صد سال قدمت دارد. این مسجد در دوره استالین، پس از کشته شدن امام جماعت آن، تعطیل شد و در 1322ش/ 1943، بعد از برگزاری کنفرانس تهران، بازگشایی گردید (محمدی نیکو، ص120).جلالآباد مرکز خرید و فروش دام و محل تعامل بین نواحی کشاورزی و کوچنشین است. این شهر چشمههای متعددی دارد. با برقراری حکومت شوروی، در کنار حدود 150 چشمه، استراحتگاههایی با امکانات بهداشتی بنا شده است که از خواص درمانی آبها و گِلهای استخرهای آن استفاده میشود. ( ) سرزمین ناشناخته قرقیزستان (، ص34ـ 35). شهر جلالآباد، دارای کارخانههای صنایع سبک، غذایی، روغن، ساختمانسازی، الکترونیک و فرآوردههای چوبی است (همان، ص34).در دهه 1287/1870، با ورود مهاجران روسی، ترکیب جمعیت بومی جلالآباد دگرگون شد (همانجا). براساس آمار 1384ش/ 2005، جمعیت این شهر 929 ، 77 تن است ( ) فرهنگ جغرافیائی جهان (، ذیل "Celalabad" ). این شهر با راه اصلی با شهرهای اطراف مرتبط میشود و محل تلاقی خطوط راهآهن است. در 1334/1916 راهآهن اندیجان ـ جلالآباد احداث شد ( ) سرزمین ناشناخته قرقیزستان (، همانجا).از جمله مراکز دیدنی و تاریخی شهر است: دریاچه مصنوعی آیو ـ بولاک که در 1293/1876 ساخته شده است؛ موزه تاریخی ـ فرهنگی، و چشمه حضرت یعقوب پیغمبر (همان، ص34ـ35). در اوایل قرن سیزدهم/ نوزدهم، قلعه کوچکی متعلق به خانات خوقند در کنار این چشمه ساخته شد و روستای کوچکی در کنار آن پدید آمد. مردم آن روستا به زائران چشمه خدمت میکنند.منابع: محمدرضا محمدینیکو، سفرنامه آسیای مرکزی ، تهران 1380ش؛ نقشه راههای کشورهای آسیای مرکزی، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان ، مقیاس 000 ، 500 ، 1:3، تهران: گیتاشناسی، [ بیتا. ]؛Grإgoire Frumkin, Archaeology in Soviet Central Asia , Leiden 1970; Kirgiz Savet Entsiklopediyasi, Frunze: Kirgiz S.S.R. Akademiyasi, 1976-1980, s.v. "Djalal-abad"; Kyrghyz Republic [ map ], scale 1:1 ، 000 ، 000, Bishkek: State Cartographical and Geodesical Service of Kyrghyz Republic, 1997; Kyrgyzstan , by K. Otorbaev, et al. , Bishkek: Glavnaya redaksiya Kirgizskoy Ensiklopedii, 1994; A Political chronology of Central, south and east Asia , ed. Ian Perston, London: Europa Publications,2001; Unknown land Kyrgyzstan [CD-ROM], Bishkek [n.d.]; World gazetteer , [Online]. Available: http://www. world- gazetteer. com/wg.php?x... [4 July 2005].