جغرافیا

معرف

جغرافیا#
متن
جغرافیا1) جغرافیا در جهان‌ اسلام‌. اصطلاح‌ جغرافیا به‌ عنوان‌ دانشی‌ که‌ به‌ مطالعه سطح‌ زمین‌ به‌ عنوان‌ سکونتگاه‌ بشر می‌پردازد، برگرفته‌ از واژه مرکّب‌ یونانی‌ geo به‌ معنای‌ زمین‌ grapheing به‌ معنای‌ نوشتن‌ و نگارش‌ است‌ که‌ نخستین‌ بار آن‌ را اراتستن‌ (ح : 273 ـ ح 192 ق‌ م‌)، دانشمند بزرگ‌ یونانی‌، به‌کار برده‌ است‌. این‌ اصطلاح‌ نزد جغرافیدانان‌ مسلمان‌ علاوه‌ بر واژه «جغرافی‌» با عناوین‌ صوره الارض‌ و قطع‌الارض‌ (پیمایش‌ زمین‌) شناخته‌ می‌شد که‌ با تعیین‌ موقعیت‌ مکانها، شناخت‌ راهها، اندازه‌گیری‌ زمین‌ و مساحی‌ و نقشه‌کشی‌ ارتباط‌ نزدیک‌ و عمیقی‌ داشت‌. تکوین‌ جغرافیا نزد مسلمانان‌ مرهون‌ توسعه سریع‌ اسلام‌ در سالهای‌ اول‌ بعد از هجرت‌ است‌ که‌ به‌ اطلاعات‌ جغرافیایی‌ وسعت‌ فوق‌العاده‌ بخشید و از این‌ حیث‌، ظهور اسلام‌ را باید نقطه عطفی‌ در تحول‌ دانش‌ جغرافیا دانست‌. دین‌ اسلام‌ انگیزه‌های‌ فراوانی‌ برای‌ توجه‌ به‌ دانش‌ جغرافیا و رشد آن‌ فراهم‌ ساخت‌ که‌ اهمّ آنها به‌ این‌ شرح‌ است‌:الف‌) اسلام‌ علم‌آموزی‌ را بر همه پیروان‌ خود واجب‌ کرده‌ است‌ و مسلمانان‌ بر پایه ارشادات‌ دینی‌، از همان‌ آغاز همواره‌ در فراگرفتن‌ دانش‌ در باره جهان‌ بر یکدیگر سبقت‌ می‌جستند و با در نظر گرفتن‌ حدیث‌ نبوی‌ «اُطلُبوا الْعلمَ وَلَوْ بِالصینِ»، رنج‌ راههای‌ دور را برای‌ کسب‌ علم‌ تحمل‌ می‌کردند.ب‌) قرآن‌ کریم‌ با ذکر مطالبی‌ درباره خلقت‌ کائنات‌ و شب‌ و روز و حرکات‌ خورشید و ماه‌ و کواکب‌ و همچنین‌ آبها و خشکیهای‌ جهان‌، مسلمانان‌ را با مبانی‌ دانش‌ جغرافیا آشنا ساخت‌ و اشارات‌ قرآن‌ به‌ اقوام‌ گذشته‌ و آثار باقی‌مانده‌ از آنان‌، مسلمانان‌ را به‌ سیروسفر و کسب‌ اطلاع‌ در باره تمدنهای‌ گذشتگان‌ تشویق‌ می‌کرد.ج‌) سفر حج‌، که‌ بر هر مسلمان‌ مستطیع‌ واجب‌ است‌، خود بزرگ‌ترین‌ انگیزه‌ را در شناسایی‌ مسالک‌ (راهها) و ممالک‌ (شهرها و آبادیها) به‌وجود آورد و تجمع‌ هزاران‌ زائر از اطراف‌ و اکناف‌ جهان‌ اسلام‌ در مکه‌، آگاهیهای‌ فراوانی‌ در باره اوضاع‌ جغرافیایی‌ و نحوه زندگی‌ و اوضاع‌ اجتماعی‌ و آداب‌ و سنن‌ مسلمانان‌ جهان‌ فراهم‌ ساخت‌.د) فتوحات‌ موفقیت‌آمیز دهه‌ها و قرون‌ اولیه‌ موجب‌ شد که‌ دین‌ اسلام‌ از سواحل‌ اقیانوس‌ اطلس‌ در اروپا و افریقا در غرب‌ تا سرزمین‌ هند در شرق‌ و از آسیای‌ مرکزی‌ و سواحل‌ دریاهای‌ سیاه‌ و خزر در شمال‌ تا حبشه‌ و صحرای‌ بزرگ‌ افریقا در جنوب‌ گسترش‌ یابد و بخش‌ عمده‌ای‌ از جهان‌ معلوم‌ آن‌ زمان‌ را در بر گیرد. در این‌ منطقه وسیع‌، آب‌ و هوا و اوضاع‌ جغرافیایی‌ متنوعی‌ حکمفرما بود و این‌ امر اطلاعات‌ جغرافیایی‌ فراوانی‌ فراهم‌ ساخت‌، ضمن‌ آنکه‌ اداره‌ و حراست‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌، گردآوری‌ اطلاعات‌ لازم‌ در باره جمعیتها و منابع‌ ثروت‌ و راههای‌ ارتباطی‌، و به‌طور کلی‌ اوضاع‌ جغرافیایی‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌ را ضروری‌ می‌ساخت‌.ه ) در سراسر جهان‌ وسیع‌ اسلام‌، زبان‌ قرآن‌کریم‌ موجب‌ آشنایی‌ ارباب‌ معرفتِ این‌ قلمرو، با زبان‌ عربی‌ شد و درنتیجه‌، بازرگانان‌ و جهانگردان‌ و جغرافیدانانی‌ که‌ برای‌ امور اقتصادی‌ یا مأموریت‌ و کسب‌ اطلاعات‌ به‌ سرزمینهای‌ دوردست‌ سفر می‌کردند، مشکل‌ زبانی‌ چندانی‌ برای‌ ایجاد ارتباط‌ با مسلمانانِ غیرعرب‌ نداشتند.مجموع‌ این‌ عوامل‌ توسعه چشمگیری‌ در اطلاعات‌ جغرافیایی‌ به‌ وجود آورد و در نتیجه‌، فلسفه‌ و علم‌، از جمله‌ جغرافیا، در جهان‌ اسلام‌ شکوفایی‌ و بالندگی‌ یافت‌. در زمان‌ ظهوراسلام‌، 56 جمعیت‌ جزیره العرب‌ بدوی‌ و صحراگرد بودند که‌ با چوپانی‌ روزگار می‌گذراندند و به‌ اقتضای‌ فصول‌ سال‌ و باران‌ زمستان‌، رمه‌های‌ خود را از چراگاهی‌ به‌ چراگاه‌ دیگر می‌بردند. در سفرهای‌ دور در صحرای‌ وسیع‌ و عریان‌ عربستان‌، چه‌ برای‌ جنگ‌ و چه‌ در حالت‌ صلح‌، ستاره‌های‌ آسمان‌ تنها راهنمای‌ قافله‌ها بود و ستاره‌شناسی‌ یا نجوم‌ تقریباً دانشی‌ همگانی‌ بود که‌ محیط‌ زیست‌ بر آنها تحمیل‌ می‌کرد. از سوی‌ دیگر، شناسایی‌ مراتع‌ و نوع‌ پوشش‌ گیاهی‌ جزیره العرب‌، واحه‌های‌ پراکنده آن‌ و نیز حیوانات‌ وحشی‌ و سکونتگاه‌ آنها، از ضرورتهای‌ ادامه حیات‌ چوپانی‌ به‌شمار می‌رفت‌ و حدود و سطح‌ دانش‌ جغرافیایی‌ حاکم‌ بر جزیرة العرب‌ را مشخص‌ می‌ساخت‌ که‌ از برخی‌ تصورات‌ سنّتی‌ و قدیمی‌ یا نام‌ مکانها و کوهها و بیابانها و واحه‌ها در عربستان‌ و سرزمینهای‌ مجاور فراتر نمی‌رفت‌.با استقرار حکومت‌ عباسیان‌ در بغداد در سال‌ 132 و بر پایه عواملِ پیش‌گفته‌، در زمینه علوم‌، به‌ ویژه‌ جغرافیا، فعالیتهایی‌ صورت‌ گرفت‌. در بغداد بیت‌الحکمه * تشکیل‌ شد که‌ در آن‌ مترجمان‌ به‌ ترجمه کتابهای‌ علمی‌ می‌پرداختند. از جمله کتابهای‌ جغرافیا که‌ در این‌ دوره‌ از یونانی‌ به‌ عربی‌ ترجمه‌ شد، جغرافیای‌ بطلمیوس‌ بود که‌ دانشمند بزرگ‌ اسلامی‌، خوارزمی‌ (متوفی‌ بعد از 232)، آن‌ را به‌ عربی‌ برگرداند (برای‌ اطلاع‌ از این‌ کتاب‌ رجوع کنید به خوارزمی‌، 1962). از طریق‌ این‌ ترجمه‌ها بود که‌ مسلمانان‌ با مفاهیم‌ اولیه جغرافیایی‌، مانند شکل‌ و حرکات‌ زمین‌ و تقسیمات‌ طول‌ و عرض‌ جغرافیایی‌ و حرکت‌ اجرام‌ سماوی‌ و دیگر موضوعات‌ جغرافیای‌ ریاضی‌، آشنا شدند و از منابع‌ شرقی‌ (هندی‌، ایرانی‌، سنسکریت‌) نیز بهره‌ بردند و به‌تدریج‌ به‌ مفاهیم‌ جغرافیایی‌ غنا بخشیدند.دانش‌ جغرافیا و نجوم‌ هندی‌ از طریق‌ اولین‌ ترجمه کتاب‌ سنسکریت‌ سدّهانتَ به‌ ادبیات‌ جغرافیایی‌ عربی‌ راه‌ یافت‌. این‌ کتاب‌ در زمان‌ منصور عباسی‌ (حک : 136ـ 158) به‌ عربی‌ ترجمه‌ شد و خود مبنای‌ دانش‌ مسلمانان‌ در نجوم‌ و جغرافیا گردید، السند هندالصغیر خوارزمی‌ و السند هند مروزی‌ بغدادی‌ (نیمه دوم‌ سده سوم‌؛ نلّینو ، ص‌150).گردش‌ زمین‌ به‌دور محور خود، نسبت‌ آب‌ و خاک‌ در کره زمین‌ به‌ صورت‌ نصف‌ به‌ نصف‌، شباهت‌ خشکیهای‌ زمین‌ به‌ لاک‌پشتی‌ که‌ از همه‌ طرف‌ با آب‌ احاطه‌ شده‌ و شبیه‌ گنبدی‌ است‌ که‌ مرتفع‌ترین‌ نقطه آن‌ درست‌ زیر قطب‌ شمال‌ قرار گرفته‌، و سکونت‌ انسان‌ در نیمکره شمالی‌ از جمله‌ موضوعاتی‌ بود که‌ مسلمانان‌ از هندیان‌ آموختند ( د. اسلام‌ ، ج‌ 2، ص‌ 576 -577).نفوذ معلومات‌ جغرافیایی‌ ایرانیها در جهان‌ اسلام‌، بیشتر از جاهای‌ دیگر بود، زیرا در ایران‌ جندیشاپور وجود داشت‌ که‌ مرکز بزرگ‌ دانش‌ و پژوهش‌ بود. مسلمانان‌ با آثار پهلوی‌ در نجوم‌ و جغرافیا و تاریخ‌، از طریق‌ ترجمه‌ها، آشنا شدند و احتمالاً بر اثر فتوحات‌ اولیه خود، اطلاعات‌ وسیعی‌ در باره پادشاهی‌ ساسانی‌ و تقسیمات‌ اداری‌ آن‌ به‌دست‌ آوردند. از جمله‌ مفاهیم‌ مهم‌ جغرافیایی‌ ایرانیان‌، که‌ مسلمانان‌ آن‌ را اتخاذ کردند و به‌ کار بردند، مفهوم‌ هفت‌ کشور (هفت‌ اقلیم‌) بود که‌ در آن‌، جهان‌ به‌ هفت‌ دایره هندسی‌ مساوی‌ تقسیم‌ می‌شد که‌ هرکدام‌ یک‌ کشور را تشکیل‌ می‌داد. سنّتهای‌ ایرانی‌ در متون‌ راجع‌ به‌ بازرگانی‌ دریایی‌ و دریانوردی‌ مسلمانان‌ هم‌ نفوذی‌ عمیق‌ داشت‌؛ وجود واژه‌هایی‌ مانند بندر، ناخدا، رهنامه‌ و امثال‌ آن‌ در ادبیات‌ جغرافیایی‌ عربی‌ حاکی‌ از آن‌ است‌. نفوذ ایرانیان‌ در نقشه‌کشی‌ مسلمانان‌ نیز آشکار است‌ و از جمله‌ شواهد آن‌ به‌کار بردن‌ اصطلاحاتی‌ نظیر طیلسان‌، شابوره‌، قواره‌ و امثال‌ آن‌ در توصیف‌ سواحل‌ و نیز گفته‌های‌ جغرافیدانان‌ اسلامی‌ در باره نقشه‌های‌ مبتنی‌ بر نظام‌ تقسیمات‌ کشور ایران‌ است‌ (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 577).دانش‌ جغرافیایی‌ یونانیان‌ بیشتر از طریق‌ ترجمه کتاب‌ جغرافیای بطلمیوس‌ در اختیار مسلمانان‌ قرار گرفت‌. این‌ کتاب‌ در دوره خلفای‌ عباسی‌ چندین‌ بار به‌ عربی‌ ترجمه‌ شد که‌ آنچه‌ به‌جا مانده‌ ترجمه خوارزمی‌ است‌. از جمله این‌ ترجمه‌ها، ترجمه ابوالحسن‌ ثابت‌بن‌ قرّه‌ * (متوفی‌ 288) است‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 328) و ظاهراً ابن‌خرداذبه‌ نیز به‌ ترجمه کتاب‌ بطلمیوس‌ دسترسی‌ داشته‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌خرداذبه‌، ص‌ 5). علاوه‌ بر جغرافیای‌ بطلمیوس‌، دیگر کتابهای‌ او نیز به‌ عربی‌ ترجمه‌ شد و سرآغاز تحول‌ علمی‌ نجوم‌ و جغرافیا گردید (برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به بطلمیوس‌ * ). گرچه‌ نفوذ ایران‌ در جغرافیای‌ ناحیه‌ای‌ و توصیفی‌ و همچنین‌ در نقشه‌کشی‌ چشمگیر بود، نفوذ علمی‌ و فلسفی‌ یونان‌ در جغرافیای‌ ریاضی‌ و طبیعی‌ و انسانی‌ و زیستی‌ در قالب‌ مفاهیم‌ بطلمیوسی‌، در جغرافیای‌ اسلامی‌ پایدارتر بوده‌ است‌ تا آنجا که‌ می‌توان‌ گفت‌ تا هزار سال‌ (یعنی‌ تا قرن‌ سیزدهم‌) پابرجا مانده‌ و آثار آن‌ در نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ فارسی‌ و حتی‌ اردو که‌ در هندوستان‌ نوشته‌ شده‌، مشهود است‌. ضمن‌ آنکه‌ جغرافیدانان‌ مسلمان‌ قرون‌ بعد بارها در باره مفاهیم‌ بطلمیوس‌ تردید کرده‌ و آنها را اصلاح‌ نموده‌اند، در عین‌ حال‌ جغرافیدانانی‌ نیز می‌کوشیدند اصول‌ جغرافیای‌ بطلمیوسی‌ را با قرآن‌ و حدیث‌ و احکام‌ اسلامی‌ تطبیق‌ دهند. برای‌ مثال‌، در باره اندازه‌گیریهای‌ نصف‌النهار، بیرونی‌ (1352 ش‌، ص‌ 64ـ 65) اندازه‌گیری‌ بطلمیوس‌ را نقد کرده‌ است‌ (برای‌ جزئیات‌ بیشتر در باره اصلاحات‌ مسلمانان‌ بر جغرافیای‌ بطلمیوس‌ رجوع کنید به سزگین‌، 2000، ص‌ هشت‌؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌).در فاصله بین‌ دوره خلافت‌ منصور (136ـ 158) و مأمون‌ عباسی‌ (198ـ 218)، تحول‌ عظیمی‌ در تفکر جغرافیایی‌ دانشمندان‌ مسلمان‌ به‌وجود آمد؛ موضوعاتی‌ چون‌ کروی‌ بودن‌ زمین‌ و قرار داشتن‌ آن‌ در مرکز عالم‌ پذیرفته‌ و به‌ آیات‌ قرآن‌ و احادیث‌ راجع‌ به‌ خلقت‌ عالم‌ و آسمان‌ و زمین‌ توجه‌ شد، با این‌ هدف‌ که‌ آثار جغرافیایی‌ را از لحاظ‌ مذهبی‌ بتوانند تأیید کنند تا مسلمانان‌ به‌ تحصیل‌ جغرافیا و نجوم‌ ترغیب‌ شوند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌ فقیه‌، ص‌ 3ـ7؛ مقدسی‌، ص‌ 14ـ19). به‌ این‌ ترتیب‌، بنیان‌ واقعی‌ برای‌ تدوین‌ آثار جغرافیایی‌ در اوایل‌ قرن‌ سوم‌ پایه‌ریزی‌ شد. نخستین‌ گام‌ مثبت‌ در این‌ زمینه‌ در زمان‌ مأمون‌ برداشته‌ شد، زیرا وی‌ به‌ نجوم‌ و جغرافیا علاقه‌ داشت‌. در زمان‌ او موجبات‌ ترجمه کتابهای‌ بسیاری‌ از زبانهای‌ گوناگون‌ فراهم‌ شد؛ به‌ دستور او، جغرافیدانان‌ و منجمان‌ مسلمان‌ طول‌ یک‌ درجه‌ عرض‌ جغرافیایی‌ روی‌ قوس‌ نصف‌النهار را در دشت‌ هموار سنجار(در سوریه‌) با دقت‌ حیرت‌ انگیزی‌ اندازه‌گیری‌ کردند (سزگین‌، ص‌20). به‌ نظر نلّینو(ص‌ 289) این‌ اقدام‌ مسلمانان‌ نخستین‌ اندازه‌گیری‌ واقعی‌ خط‌ استواست‌ (نیز رجوع کنید به سزگین‌، 1408، همانجا)؛ نقشه جهانِ معلوم‌، به‌ عنوان‌ الصورة المأمونیة، ترسیم‌ شد که‌ به‌ گفته مسعودی‌ ( تنبیه‌ ، ص‌ 33)، بر نقشه‌های‌ بطلمیوس‌ و مارینوس‌ برتری‌ داشت‌. این‌ موفقیتهای‌ علمی‌ مسلمانان‌ به‌ویژه‌ در اندازه‌گیریها و نقشه‌کشی‌ که‌ دقیق‌تر از پیشینیان‌ بود، در آغاز دو قرن‌ ثمربخش‌ (سوم‌ و چهارم‌) بود که‌ باید آن‌ را دوران‌ طلایی‌ جغرافیای‌ اسلامی‌ نامید، زیرا در این‌ دو قرن‌، در جغرافیای‌ اسلامی‌ آثار علمی‌ پایداری‌ پدید آمد که‌ سالها راهنما و مرجع‌ دانشمندان‌ جغرافیا بود.آثار نویسندگان‌ و اخترشناسان‌ و فلاسفه یونان‌ پس‌ از ترجمه‌ به‌ عربی‌، به‌ جغرافیای‌ اسلامی‌ کمک‌ کرد تا بر پایه اصول‌ علمی‌ تحول‌ یابد. از جمله‌ منجمان‌ و فلاسفه مبرِّز مسلمان‌، که‌ جغرافیدانان‌ از آثار آنها استفاده‌ کردند، یعقوب‌بن‌ اسحاق‌ کندی‌ (متوفی‌ 260) بود که‌ کتاب‌ رسم ‌المعمور من‌ الارض‌ را نوشت‌ و نیز شاگردش‌، احمدبن‌ محمدبن‌ طیب‌ سرخسی‌ (متوفی‌ 286)، که‌ کتاب‌ المسالک‌ و الممالک‌ را تألیف‌ کرد. نوشته‌های‌ آنها از میان‌ رفته‌ و آنچه‌ در باره آنها گفته‌ می‌شود، از منابعی‌ است‌ که‌ از آن‌ آثار استفاده‌ کرده‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسعودی‌، تنبیه‌، ص‌ 25). عَرّام‌بن‌ اصبغ‌ سُلَمی‌، از مؤلفان‌ معروف‌ نیمه نخست‌ سده سوم‌، دو کتاب‌ جزیرة العرب، و اسماء جبال‌ تهامة و مکانها را نوشت‌ که‌ کتاب‌ اخیر در باره کوههای‌ تهامه عربستان‌ است‌ (نفیس‌ احمد، ص‌ 32).در قرن‌ سوم‌ و چهارم‌، کتابهای‌ جغرافیایی متعددی‌ به‌ عربی‌ تألیف‌ شد که‌ به‌ نظر می‌رسد مؤلفان‌ آنها منابع‌ به‌ زبان‌ پهلوی‌ در باره شاهنشاهی‌ ساسانی‌ را در اختیار داشته‌ و در بعضی‌ موارد خود در کارهای‌ دیوانی‌ و اجرایی‌، مانند دبیری‌ دیوان‌ و سرپرستی‌ ادارات‌ برید (پست‌)، دخالت‌ مستقیم‌ داشته‌اند. این‌ آثار نوعاً مشتمل‌ بر موضوعات‌ جغرافیای‌ عمومی‌اند و با عنوان‌ مسالک‌ و ممالک‌ تألیف‌ شده‌اند؛ از آن‌ جمله‌ المسالک‌ و الممالک، تألیف‌ ابن‌خرداذبه‌، است‌ که‌ مبنا و الگویی‌ برای‌ نویسندگان‌ جغرافیای‌ عمومی‌ گردید. این‌ آثار به‌ دو نوع‌ عمده‌ یا دو مکتب‌ فکری‌ تقسیم‌ شده‌ است‌:1) آنهایی‌ که‌ در باره جهان‌ به‌طور کلی‌ نوشته‌ شده‌، ولی‌ حکومت‌ عباسیان‌ با پایتختی‌ بغداد یا جهان‌ اسلام‌ با تفصیل‌ بیشتری‌ در آنها آمده‌ است‌، مانند آثار ابن‌خرداذبه‌، یعقوبی‌، ابن‌فقیه‌، قدامهبن‌ جعفر و مسعودی‌، که‌ چون‌ به‌ عراق‌، که‌ مرکز تعلیمات‌ جغرافیایی‌ بوده‌، تعلق‌ دارند، به‌ پیروان‌ مکتب‌ عراقی‌ معروف‌ شدند (شکوئی‌، ص‌ 9ـ10). از مشخصات‌ این‌ مکتب‌ آن‌ است‌ که‌ بعضی‌ بغداد و بعضی‌ مکه‌ را مرکز جهان‌ به‌ شمار آورده‌ و دنباله‌رو نظام‌ تقسیمات‌ «کشور» ایران‌ بودند، مثلاً ابن‌خرداذبه‌ (ص‌ 5) سواد را دلِ ایرانشهر دانسته‌ و کتاب‌ خود را با توصیف‌ آن‌ آغاز کرده‌ یا یعقوبی‌ (ص‌ 233) عراق‌ را مرکز جهان‌ و ناف‌ زمین‌ دانسته‌ است‌. دیگر اینکه‌ مطالب‌ خود را بر اساس‌ تقسیم‌ جهان‌ به‌ چهار بخش‌ شمال‌، مشرق‌، جنوب‌ و مغرب‌ تنظیم‌ کرده‌اند. در این‌ باره‌ مسعودی‌ ( تنبیه‌ ، ص‌ 31) گفته‌ است‌ که‌ ایرانیها قسمت‌ مسکون‌ جهان‌ را به‌ چهار بخش‌، خراسان‌ (مشرق‌)، باختر (شمال‌)، خُرْبَران‌ (مغرب‌) و نیمروز (جنوب‌)، تقسیم‌ می‌کردند.2) در دومین‌ گروه‌ به‌ وصف‌ قلمرو عباسیان‌ در جهان‌ اسلام‌ تأکید بسیار شده‌ و به‌ نواحی‌ خارج‌ از محدوده نفوذ اسلام‌ توجه‌ چندانی‌ نشده‌ است‌، مانند آثار اصطخری‌، ابن‌حوقل‌ و مقدسی‌، که‌ پیرو ابوزید احمدبن‌ سهل‌ بلخی‌ * (متوفی‌ ح 322) بودند و این‌ مکتب‌ به‌ نام‌ او، مکتب‌ بلخی‌ نامیده‌ شده‌ است‌. پیروان‌ این‌ مکتب‌ رنگ‌ اسلامی‌ بیشتری‌ به‌ جغرافیای‌ مسلمانان‌ بخشیده‌اند (شکوئی‌، ص‌ 10)، زیرا بحث‌ خود را بیشتر به‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌ محدود کرده‌اند و به‌ علاوه‌، تکیه آنها بر آن‌ دسته‌ از مفاهیم‌ اسلامی‌ بوده‌ است‌ که‌ با داده‌های‌ قرآن‌ و حدیث‌ یا گفته‌های‌ اصحاب‌ پیغمبر مطابقت‌ داشته‌ است‌. آنان‌ مکه‌ را مرکز جهان‌ می‌دانستند و نوشته‌های‌ خود را با وصف‌ مکه‌ آغاز می‌کردند ( رجوع کنید به اصطخری‌، ص‌ 12؛ ابن‌حوقل‌، ص‌ 18؛ مقدسی‌، ص‌ 67، 71). روش‌ آنان‌ در تقسیم‌بندی‌ جهان‌ اسلامی‌، نه‌ ایرانی‌ (بر اساس‌ کشور) و نه‌ یونانی‌ (بر اساس‌ اقالیم‌)، بلکه‌ بر اساس‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌ بود که‌ نوآوری‌ و پیشرفت‌ مهمی‌ نسبت‌ به‌ روشهای‌ گذشته‌ به‌شمار می‌آمد. امتیاز دیگر کار این‌ گروه‌، نوآوری‌ آنان‌ در نقشه‌کشی‌ بود؛ به‌ این‌ ترتیب‌ که‌ برای‌ هر بخش‌، نقشه‌ای‌ جداگانه‌ با رعایت‌ اصول‌ مناظر و مرایا (پرسپکتیو) و تفکیک‌ نواحی‌ با ارائه مرزها و دیگر اطلاعات‌ جغرافیایی‌ ترسیم‌ می‌شد و این‌ اولین‌ تجربه‌ در نقشه‌نگاری‌ اسلامی‌ به‌شمار می‌آید. اصطخری‌ و ابن‌حوقل‌ و مقدسی‌، که‌ ارکان‌ این‌ مکتب‌ فکری‌ در جغرافیای‌ اسلامی‌ به‌شمار می‌روند، برای‌ اولین‌ بار در نقشه‌های‌ خود ممالک‌ را با تعاریف‌ جغرافیایی‌ نشان‌ دادند و مجموعه‌ نقشه‌های‌ کتابهای‌ آنها از نفیس‌ترین‌ نوع‌ خود به‌ شمار می‌آیند.از میان‌ آثار جغرافیدانان‌ مسلمان‌، آثار این‌ مؤلفان‌ برجسته‌تر است‌:الف‌) ابن‌خرداذبه‌ (متوفی‌ 300)، که‌ کتابش‌ را در 250 تألیف‌ کرده‌ است‌. او اول‌ کسی‌ است‌ که‌ کتاب‌ مسالک‌ و ممالک‌ نوشته‌ و در واقع‌ مسالک‌ و ممالک‌نویسی‌ را باب‌ کرده‌ و روش‌ جغرافیانگاری‌ را در زبانهای‌ فارسی‌ و عربی‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌. وی‌ جغرافیا ی‌ بطلمیوس‌ را مبنای‌ کار خود قرار داده‌ بوده‌ است‌.ب‌) قدامه بن‌ جعفر، معروف‌ به‌ کاتب‌ بغدادی‌ (متوفی‌ ح 337)، که‌ کتاب‌الخراج‌ و صنعه الکتاب‌ خود را به‌ توصیف‌ قرارگاههای‌ برید (پست‌) و طرق‌ (راهها) در حکومت‌ عباسی‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. او در قسمتی‌ از این‌ کتاب‌ به‌ شرح‌ مرزهای‌ غربی‌ و وصف‌ امپراتوری‌ روم‌ شرقی‌ پرداخته‌ ( رجوع کنید به ص‌ 252 به‌ بعد) و اطلاعات‌ طبیعی‌ و انسانی‌ فراوانی‌ در باره جهان‌ اسلام‌ فراهم‌ کرده‌ است‌.ج‌) احمدبن‌ ابی‌یحیی‌ یعقوبی‌، معروف‌ به‌ ابن‌ واضحِ کاتب‌ یعقوبی‌ (متوفی‌ 284)، که‌ به‌ گفته خودش‌ سفرهای‌ بسیاری‌ کرده‌ و اطلاعات‌ مندرج‌ در کتاب‌ خود، کتاب‌البلدان‌* (تألیف‌ در 278)، را شخصاً کسب‌ کرده‌ و به‌ تأیید آگاهان‌ زمان‌ خود رسانده‌ است‌ (یعقوبی‌، ص‌ 232ـ233). او نیز بر توصیف‌ مرزها و سرزمینهای‌ روم‌ شرقی‌ تأکید کرده‌ و بیشتر به‌ وصف‌ راههای‌ ارتباطی‌ پرداخته‌ است‌. به‌ نوشته نفیس‌ احمد، از مؤلفان‌ معاصر، جزئیات‌ جاده‌های‌ سراسر ایران‌، فقط‌ در کتاب‌ یعقوبی‌ به‌ طور کامل‌ مطرح‌ شده‌ و مؤلف‌، به‌ خصوص‌، به‌ جنبه‌های‌ آماری‌ و موضع‌نگاری‌ علاقه‌ داشته‌ و احتمالاً به‌ این‌ دلیل‌ که‌ اثر وی‌ نخستین‌ اثری‌ بوده‌ است‌ که‌ غربیها بدان‌ توجه‌ کرده‌اند، او را پدر جغرافیای‌ اسلامی‌ نامیده‌اند (ص‌ 33).د) ابوعلی‌ احمدبن‌ عمربن‌ اسحاق‌ بن‌رُستَه‌ یا ابن‌رسته‌، مؤلف‌ کتاب‌ الاعلاق‌ النفیسة (تألیف‌ در 290) است‌ که‌ در آن‌ پس‌ از وصف‌ آسمان‌ و زمین‌ ( رجوع کنید به ص‌ 1ـ24)، به‌ وصف‌ مکه‌ و مدینه‌ پرداخته‌ ( رجوع کنید به ص‌ 24ـ82) و از این‌ لحاظ‌، کتاب‌ او شبیه‌ به‌ کتاب‌ قدامه‌ است‌. او موضوعات‌ جغرافیای‌ ریاضی‌ را به‌ تفصیل‌ بیان‌ کرده‌ و سپس‌ به‌شرح‌ مباحث‌ عمومی‌ جغرافیایی‌ و تاریخی‌ پرداخته‌ است‌. تنوع‌ مطالب‌ در کتاب‌ ابن‌رسته‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ آن‌ را به‌ دایره المعارفی‌ در جغرافیا تشبیه‌ کرده‌اند (نفیس‌ احمد، ص‌ 34).ه ) ابوبکر احمدبن‌ محمدبن‌ اسحاق‌ همدانی‌، معروف‌ به‌ ابن‌فقیه‌، از جغرافیدانان‌ بزرگ‌ اسلامی‌ و سرآمد ادبای‌ زمان‌ خود، کتاب‌ بسیار مهم‌ و مفصّل‌ البلدان‌ را در 289 یا 290 تألیف‌ کرد. اصل‌ این‌ کتاب‌ از میان‌ رفته‌ و آنچه‌ را که‌ در دست‌ است‌، علی‌بن‌ حسن‌ شیرازی‌ در 413 از کتاب‌ اصلی‌ اقتباس‌ کرده‌ است‌ (همانجا). کتاب‌ اصلی‌ البلدان‌ از منابع‌ جغرافیای‌ زمان‌ خود بوده‌ که‌ مؤلفانی‌ چون‌ مقدسی‌ و یاقوت‌ حموی‌ بارها از آن‌ استفاده‌ کرده‌اند.و) ابوزید احمدبن‌ سهل‌ بلخی‌ (متوفی‌ ح 322)، مؤلف‌ صورالاقالیم‌ یا الاَشکال‌، یکی‌ از پیش‌کسوتان‌ جغرافیدانان‌ اسلامی‌، پایه‌گذار مکتب‌ بلخی‌ و یکی‌ از نخستین‌ مسلمانانی‌ است‌ که‌ نقشه‌کشی‌ کرده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 37). کتاب‌ صورالاقالیم‌ او، که‌ در 309 تألیف‌ شده‌، از یک‌ سلسله‌ نقشه‌های‌ جغرافیایی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ که‌ همه‌ بر اساس‌ مرکزیت‌ مکه‌ ترسیم‌ شده‌اند؛ از این‌رو، اثر وی‌ مرحله اول‌ از تحول‌ نقشه‌نگاری‌ اسلامی‌ دانسته‌ می‌شود.ز) ابوالحسن‌ علی‌بن‌ حسین‌ مسعودی‌ (متوفی‌ 345 یا 346)، مورخ‌ و جغرافیدان‌ بزرگ‌ اسلامی‌، که‌ عمر خود را در سیر و سفر گذراند. وی‌ از کوفه‌ حرکت‌ کرد و از شام‌، مصر، عراق‌، ایران‌، شامات‌، فلسطین‌، ارمنستان‌، هندوستان‌، عمان‌، سواحل‌ شرقی‌ افریقا، زنگبار و احیاناً ماداگاسکار و چین‌ دیدن‌ کرد و آنچه‌ را که‌ دیده‌ و شنیده‌ بود، در آثار خود در باره این‌ بلاد نوشت‌. آشنایی‌ او با جهان‌ اسلام‌، به‌ جز اندلس‌ و مغرب‌، از راه‌ مشهودات‌ و شنیده‌هایش‌ بود. کتاب‌ معروف‌ او، مُرُوج‌الذهب‌ و معادن‌الجوهر است‌ که‌ می‌توان‌ آن‌ را دایره المعارفی‌ تاریخی‌ جغرافیایی‌ دانست‌ (نفیس‌ احمد، ص‌38؛ نیز رجوع کنید به مروج‌الذهب‌ * ). کتاب‌ دیگر او التنبیه‌ و الاشراف‌ * است‌ که‌ آن‌ را در 332 نوشته‌ است‌. در این‌ آثار، او بر تأثیر عوامل‌ محیطی‌ در تکامل‌ موجودات‌ تأکید کرده‌ است‌. او گفته‌های‌ دیگران‌ را، بدون‌ تحقیق‌ و بررسی‌، نپذیرفته‌ و در باره اصول‌ بطلمیوسی‌ بحث‌ کرده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به تنبیه‌ ، ص‌ 12ـ13، 25). احاطه او بر جغرافیا تاحدی‌ بوده‌ که‌ کرامرس، محقق‌ آلمانی‌، او را از سیاحان‌ و جغرافیدانهای‌ بزرگ‌ دنیای‌ اسلام‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 185).ح‌) ابواسحاق‌ ابراهیم‌بن‌ محمد فارسی‌ اصطخری‌، از جمله‌ جغرافیدانانی‌ بود که‌ سهم‌ عمده‌ای‌ در اشاعه مکتب‌ بلخی‌ داشت‌. اونیز سفرهای‌ بسیاری‌ کرده‌ و مشاهدات‌ و تجربیاتش‌ را در المسالک‌ و الممالک‌ (تألیف‌ ح 340)، آورده‌ بود. این‌ کتاب‌، که‌ اصل‌ آن‌ به‌ زبان‌ عربی‌ است‌، احتمالاً در سده‌های‌ پنجم‌ یا ششم‌ به‌ فارسی‌ برگردانده‌ شده‌ و از این‌ لحاظ‌ الهام‌بخش‌ بسیاری‌ از جغرافی‌نویسان‌ فارسی‌ زبان‌ ادوار بعدی‌ بوده‌ است‌. از مشخصات‌ کتاب‌ او، که‌ در باره اصالت‌ آن‌ بحثهای‌ فراوانی‌ شده‌، نقشه‌های‌ نفیس‌ است‌ که‌ آن‌ را به‌ صورت‌ اولین‌ اطلس‌ جغرافیایی‌ اسلامی‌ در آورده‌ است‌.ط‌ ) ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ احمد جیهانی‌ یا ابوالقاسم‌ احمد جیهانی‌ (متوفی‌ ح 306)، وزیر معروف‌ نصر سامانی‌ (حک :301ـ333) و مؤلف‌ کتابی‌ به‌ نام‌ جهان‌نامه‌ ، که‌ در سالهای‌ اخیر در باره آن‌ بسیار بحث‌ شده‌ است‌. نسخه اصلی‌ عربی‌ این‌ کتاب‌ از میان‌ رفته‌ و آنچه‌ انتساب‌ آن‌ به‌ جیهانی‌ تقریباً مسلّم‌ گردیده‌، ترجمه‌ای‌ فارسی‌ است‌ که‌ از همان‌ زمانها به‌جا مانده‌ و بسیاری‌ از جغرافیدانان‌، مانند مقدسی‌ (ص‌ 3ـ4)، از آن‌ نام‌ برده‌اند. مسلّماً جیهانی‌، به‌ سبب‌ مقام‌ شامخش‌، اطلاعات‌ فراوانی‌ در اختیار داشته‌ که‌ در کتاب‌ او گنجانده‌ شده‌ است‌. کتاب‌ وی‌، مخصوصاً از لحاظ‌ اوضاع‌ جغرافیایی‌ خراسان‌ بزرگ‌ و همچنین‌ نقشه‌های‌ راهها، اهمیت‌ فراوانی‌ دارد.ی‌) ابن‌حوقل‌، مؤلف‌ کتاب‌ جغرافیایی‌ بسیار مهم‌ صورة الارض‌* (تألیف‌ ح 367). علاقه او به‌ جغرافیا به‌ حدی‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ گفته خودش‌ (ص‌ 3، 5)، بیشتر کتابهای‌ جغرافیایی‌ زمان‌ خود، از جمله‌ آثار ابن‌خرداذبه‌ و جیهانی‌ را مطالعه‌ کرده‌ است‌، اما چون‌ این‌ کتابها نظرش‌ را تأمین‌ نمی‌کرد، خود کتابی‌ نگاشته‌ و آن‌ را با نقشه‌های‌ متعدد و نفیس‌ آراسته‌ است‌. صورة الارض‌ مشتمل‌ بر جمیع‌ مطالب‌ و مفاهیم‌ جغرافیایی‌ اسلامی‌ است‌ و افزون‌ بر آن‌، تجربیات‌ و تحقیقات‌ خود ابن‌حوقل‌ را در بردارد. وی‌ گفته‌های‌ دیگران‌ را هرگز، بدون‌ بررسی‌، نپذیرفته‌ یا از آنان‌ تقلید نکرده‌ و درنتیجه‌ کتابی‌ تألیف‌ کرده‌ که‌ منبع‌ اطلاعات‌ معتبری‌ برای‌ جغرافیدانان‌ بعد از او بوده‌ است‌.یا) مؤلف‌ ناشناخته حدودالعالم‌ من‌ المشرق‌ الی‌ المغرب‌ ، که‌ کتابش‌ را در 372 تألیف‌ کرده‌ است‌. این‌ کتاب‌ قدیم‌ترین‌ متن‌ جغرافیایی‌ است‌ که‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ نوشته‌ شده‌ و مؤلف‌ آن‌ از منابع‌ زمان‌ خود استفاده‌ کرده‌ است‌. او، به‌ احتمال‌ بسیار، نسخه‌ای‌ از کتاب‌ اصطخری‌ را راهنمای‌ خود قرار داده‌ است‌. اهمیت‌ حدودالعالم‌ * در این‌ است‌ که‌ جهان‌ معلوم‌ را به‌ صورت‌ منطقی‌ تقسیم‌ و وصف‌ کرده‌، در دادن‌ اطلاعات‌ آماری‌ دقت‌ بسیار نموده‌ و برخی‌ اصطلاحات‌ جغرافیایی‌ فارسی‌ چون‌ ناحیه‌، سرحد، دامنه‌ (دامن‌ کوه‌)، کرانه‌، گرمسیر و سردسیر را به‌ کار برده‌ است‌ که‌ نویسندگان‌ بعدی‌ از آنها استفاده‌ کرده‌اند.یب‌) ابوعبداللّه‌بن‌ احمد مَقْدِسی‌ یا مُقَدَّسی‌، مؤلف‌ کتاب‌ معروف‌ احسن‌التقاسیم‌ فی‌ معرفة الاقالیم‌ *. وی‌ از جمله‌ جغرافیدانان‌ مبتکری‌ است‌ که‌ جغرافیای‌ اسلامی‌ را بر اساس‌ جدیدی‌ بنا نهاده‌ و علم‌ جغرافیا را وسعت‌ چشمگیری‌ بخشیده‌ است‌. او، برخلاف‌ پیشینیان‌، ممالک‌ اسلامی‌ را به‌ چهارده‌ اقلیم‌ یا ناحیه‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌ که‌ شش‌ اقلیم‌ آن‌ عرب‌ و هشت‌ اقلیم‌ غیرعرب‌ بوده‌اند (ص‌ 47) و در وصف‌ این‌ اقالیم‌، از ذکر اوضاع‌ طبیعی‌، جمعیت‌، نژاد، زبان‌، آداب‌ و رسوم‌، مذهب‌، نوع‌ معیشت‌، اوزان‌ و مقادیر، بازرگانی‌، حمل‌ونقل‌، و خلاصه‌ آنچه‌ امروزه‌ در جغرافیای‌ طبیعی‌ و انسانی‌ و اقتصادی‌ در باره آن‌ بحث‌ می‌شود، فروگذار نکرده‌ است‌.یج‌) ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ محمد، مشهور به‌ شریف‌ ادریسی‌ (متوفی‌560)، یکی‌ از مشاهیر علما و جغرافیدانان‌ اسلام‌، که‌ بیشتر از هر جغرافیدان‌ مسلمان‌ در محافل‌ علمی‌ مغرب‌ زمین‌ شناخته‌ و در باره‌اش‌ تحقیق‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌). او در دربار پادشاهان‌ صقلیه‌ (سیسیل‌) صاحب‌ مقام‌ بوده‌ و از این‌رو اطلاعات‌ فراوانی‌ داشته‌ و کتاب‌ جغرافیایی‌ خود، نزهة المشتاق‌ فی‌اختراق‌ الا´فاق‌ ، را در 548 برای‌ همان‌ دربار تألیف‌ کرده‌ بوده‌ است‌. این‌ کتاب‌ در واقع‌ تفسیر نقشه‌های‌ فراوانی‌ (برای‌ هر اقلیم‌ ده‌ نقشه‌ و جمعاً هفتاد نقشه‌) است‌ که‌ ادریسی‌ از جهان‌ معلوم‌ زمان‌ خود تهیه‌ کرده‌ بوده‌ است‌. وی‌ از مجموع‌ آنها نقشه جهان‌نمای‌ معروف‌ خود را ترسیم‌ کرده‌ است‌ که‌ به‌ نقشه‌های‌ بطلمیوسی‌ بی‌شباهت‌ نیست‌، ولی‌ مزیت‌ عمده آن‌ این‌ است‌ که‌ آخرین‌ اطلاعات‌ موجود در جهان‌ اسلام‌ را، مخصوصاً در باره سواحل‌ مدیترانه‌ و افریقا، در بر دارد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 310ـ327، ج‌ 2، ص‌ 725ـ737).ید) محمد بن‌ نجیب‌ بَکران‌، مؤلف‌ کتاب‌ کم‌حجم‌ ولی‌ پرارزش‌ جهان‌نامه‌ * (تألیف‌ در 605). این‌ کتاب‌، به‌ تعبیری‌، تفسیر نقشه جهان‌نمایی‌ است‌ که‌ به‌ نام‌ علاءالدین‌ تکش‌ خوارزمشاهی‌ (حک : 568 -596) ترسیم‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به بکران‌، مقدمه ریاحی‌، ص‌ چهار). بکران‌ از جغرافیا و هیئت‌ و نجوم‌ و ریاضی‌ آگاهی‌ بسیاری‌ داشته‌ است‌. کتاب‌ جهان‌نامه‌ ، که‌ در شهر طوس‌ تألیف‌ شده‌، از متون‌ پرارزش‌ فارسی‌ قرن‌ هفتم‌ است‌ که‌ اطلاعات‌ وسیع‌ جغرافیایی‌ آن‌ منبع‌ مهمی‌ برای‌ تحقیقات‌ جغرافیای‌ تاریخی‌ است‌.یه‌) شهاب‌الدین‌ ابوعبداللّه‌ یاقوت‌ حموی‌ (متوفی‌ 626)، از شخصیتهای‌ معروف‌ جغرافیا که‌ در روم‌ به‌ دنیا آمد و در ردیف‌ اسرا و بردگان‌ رومی‌ در بغداد فروخته‌ شد. وی‌ در خدمت‌ ارباب‌ خود، عسکر حموی‌، سفرهایی‌ کرد و بعد که‌ اربابش‌ او را آزاد کرد، به‌ سیروسفر خود ادامه‌ داد. وی‌ کتاب‌ عظیم‌ معجم‌البلدان‌ * (تألیف‌ ح 623)، که‌ می‌توان‌ آن‌ را اولین‌ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ اسلامی‌ دانست‌، تألیف‌ اوست‌. معجم‌البلدان‌ شامل‌ کلیه نامهای‌ جغرافیایی‌ و اطلاعاتی‌ است‌ که‌ در کتابهای‌ آن‌ زمان‌ به‌کار رفته‌ و در این‌ کتاب‌ با روشی‌ علمی‌ تدوین‌ گردیده‌ و درنتیجه‌، از مراجع‌ معتبر جغرافیای‌ اسلامی‌ است‌.یو) عمادالدین‌ زکریابن‌ محمدبن‌ محمود قزوینی‌ (متوفی‌ ح 682)، از محدّثان‌ دوره مُسْتَعصم‌ عباسی‌ (حک : 640ـ656) و صاحب‌ منصب‌ قضا در آن‌ زمان‌ (نفیس‌ احمد، ص‌ 54). از او آثار علمی‌ فراوانی‌ به‌جا مانده‌ که‌ مهم‌ترین‌ آنها در زمینه جغرافیا یکی‌ آثارالبلاد و اخبارالعباد و دیگری‌ عجایب‌المخلوقات‌ و غرایب‌الموجودات‌ است‌ که‌ هر دو مجموعه‌ای‌ است‌ مشتمل‌ بر بخشهای‌ گوناگون‌ در علم‌ طبیعت‌، سیاست‌، تاریخ‌، ادب‌ و از همه‌ مهم‌تر اطلاعات‌ جغرافیایی‌ در باره جهان‌ و ممالک‌ اسلامی‌.یز) عمادالدین‌ اسماعیل‌بن‌ محمدبن‌ عمر، معروف‌ به‌ ابوالفداء (متوفی‌ 732)، از خانواده بزرگان‌ ایوبی‌، که‌ در 701 و بار دیگر در 715 در لشکرکشی‌ ممالیک‌ مصر به‌ ارمنستان‌ و آسیای‌ صغیر شرکت‌ کرد ( رجوع کنید به ابوالفداء، ج‌ 4، ص‌ 59 60، 89- 92). او از 720 حکومت‌ حماه‌ را بر عهده‌ داشت‌ (همان‌، ج‌ 4، ص‌ 102ـ103) و چون‌ کتابهای‌ جغرافیایی‌ موجود را پاسخگوی‌ نیازهای‌ خود نمی‌دید، به‌ تألیف‌ کتاب‌ جامع‌تری‌ به‌نام‌ تقویم‌البلدان‌* همت‌ گماشت‌. وی‌ با افزودن‌ اطلاعات‌ و تجربیات‌ خود به‌ میراث‌ علمی‌ گذشتگان‌، یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ منابع‌ تحقیق‌ جغرافیایی‌ را تألیف‌ کرد (نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌).یح‌) حمداللّه‌ مستوفی‌ قزوینی‌، از مورخان‌ و جغرافیدانان‌ مشهور قرن‌ هشتم‌، که‌ علاوه‌ بر تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ معتبر، کتاب‌ عظیمی‌ در جغرافیا، با عنوان‌ نزهة القلوب‌ *، نوشت‌. وی‌، به‌ تبعیت‌ از دانشمندان‌ مسلمان‌ پیش‌ از خود، که‌ مکه‌ را مرکز زمین‌ فرض‌ می‌کردند، کتابش‌ را با شرح‌ حرمین‌ شریفین‌ آغاز کرده‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 1). هدف‌ او تدوین‌ جغرافیای‌ ایران‌ زمین‌ بوده‌ و در مقدمه کتاب‌ (همانجا) گفته‌ است‌ که‌ چون‌ حرمین‌، افضلِ بقاع‌ و قبله اهل‌ ایمان‌ به‌شمار می‌روند، برای‌ تبرک‌ و تیمن‌، کتاب‌ خود را با توصیف‌ آنها آغاز کرده‌ است‌. وی‌ سپس‌، به‌ روش‌ مسالک‌ و ممالک‌نویسان‌، از مکه‌ شروع‌ کرده‌ و همه راههای‌ منشعب‌ از آن‌ را تا اقصا نقاط‌، به‌ تفصیل‌ و با ذکر اوضاع‌ طبیعی‌ و انسانی‌ مربوط‌ به‌ آنها، شرح‌ داده‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 9ـ 18).افزون‌ بر آنچه‌ ذکر شد، در میان‌ قدیم‌ترین‌ نوشته‌های‌ شناخته‌ شده مسلمانان‌ در باره موضوعات‌ جغرافیایی‌، آثار این‌ مؤلفان‌ اهمیت‌ بسیاری‌ دارد: ابوسعید عبدالملک‌ اَصْمعی‌ (متوفی‌ 216)، که‌ کتاب‌ جزیرة العرب‌ وی‌ منبع‌ مهم‌ یاقوت‌ حموی‌ بوده‌ است‌؛ جعفربن‌ احمد مَرْوزی‌ (متوفی‌ 274)، مؤلف‌ المسالک‌ و الممالک‌ ؛ احمدبن‌ یحیی‌ بلاذری‌، مؤلف‌ فتوح‌البلدان‌ (تألیف‌ ح 255)، این‌ کتاب‌ اگرچه‌ تاریخی‌ است‌، در بسیاری‌ از بخشهای‌ آن‌ در باره موضوعات‌ جغرافیایی‌ نیز بحث‌ شده‌ است‌؛ ابن‌سَرابیون‌، که‌ نوشته‌هایی‌ در باره بغداد و عراق‌ و شیوه آبرسانی‌ در بین‌النهرین‌ در سده چهارم‌ داشته‌ است‌؛ ابن‌فضلان‌، که‌ گویا نخستین‌ جغرافیدان‌ سیاح‌ بوده‌ و گزارشهای‌ وی‌، به‌ ویژه‌ در باره نواحی‌ ولگا که‌ در اوایل‌ قرن‌ چهارم‌ به‌ آنجا سفر کرده‌ و آنها را در رساله ابن‌فضلان‌ درج‌ نموده‌، دارای‌ ارزش‌ بسیاری‌ است‌؛ و ابومحمد حسن‌بن‌ احمدبن‌ یعقوب‌ همدانی‌، معروف‌ به‌ ابن‌حائک‌ (متوفی‌ ح 334)، که‌ کتاب‌ ارزشمندی‌ در باره جزیرة العرب‌ به‌ نام‌ صفه جزیرة العرب‌ نوشته‌ است‌ (نفیس‌ احمد، ص‌ 30ـ39، برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به ص‌ 30ـ64؛ کراچکوفسکی‌ ، 1379 ش‌).با فراهم‌ آمدن‌ آثار بسیاری‌ در باره دریانوردی‌ و سفرنامه‌ که‌ خود معلول‌ توسعه سیاسی‌ اسلام‌ از سویی‌ و بیشتر شدن‌ مناسبات‌ بازرگانی‌ از سوی‌ دیگر بود، نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ مسلمانان‌ در این‌ دوره طلایی‌ در این‌ زمینه‌ بیشتر شد. سفر حج‌ و علاقه‌ به‌ تبلیغ‌ اسلام‌، اعزام‌ سفیران‌ و نمایندگانی‌ با هیئتهای‌ رسمی‌، و توسعه دریانوردی‌ مسلمانان‌ از عوامل‌ دیگری‌ بود که‌ به‌ پدید آمدن‌ این‌ قبیل‌ آثار کمک‌ کرد. در دریانوردیهای‌ بازرگانی‌ یا نظامی‌ و اکتشافی‌، مسلمانان‌ با استفاده‌ از رهنامه‌ها و دفاتر و نقشه‌ها، به‌ اوضاع‌ سواحل‌ اقیانوسها و جریانات‌ جوّی‌ و اقیانوسی‌ آشنا شدند و در باره شگفتیهای‌ سرزمینها و مردمان‌ آن‌ آثاری‌ نوشتند که‌ زمینه‌ را برای‌ اکتشافات‌ جغرافیایی‌ قرنهای‌ بعد آماده‌ ساخت‌.احمدبن‌ ماجد، دریانورد مسلمان‌ و مؤلف‌ کتاب‌ الفوائد فی‌ اصول‌ علم‌البحر و القواعد (تألیف‌ در 895)، که‌ نامش‌ در تاریخ‌ اکتشافات‌ جغرافیایی‌ زیاد برده‌ می‌شود (برای‌ اطلاع‌ از زندگی‌ وی‌ رجوع کنید به ابن‌ماجد، ص‌ 64ـ72)، از رهنامه‌هایی‌ دریایی‌ یاد کرده‌ که‌ در همین‌ دوره طلایی‌ تألیف‌ شده‌، ولی‌ متأسفانه‌ تمام‌ آنها از میان‌ رفته‌ است‌. از جمله‌ سفرنامه‌های‌ دریایی‌ این‌ دوره‌، سفرنامه سلیمان‌ بازرگان‌ است‌ که‌ چند بار به‌ چین‌ و هند سفر کرد و مشاهدات‌ خود را در کتابی‌ به‌نام‌ اخبارالصین‌ والهند (تألیف‌ در 235) شرح‌ داد که‌ ابوزید حسن‌ سیرافی‌ اول‌ بار کتاب‌ او را در 302 در سلسلة التواریخ‌ آورده‌ است‌. مسعودی‌، که‌ از کاشفان‌ برجسته زمان‌ خود بود، سفرهای‌ دریایی‌ بسیاری‌ کرد و از جمله‌ دریای‌ خزر و مدیترانه‌ را پیمود (رجوع کنید به مروج‌ ، ج‌ 1، ص‌ 142ـ147). یکی‌ دیگر از نویسندگان‌ دریانورد این‌ زمان‌، بزرگ‌ بن‌ شهریار رامهرمزی‌، ناخدای‌ هرمزی‌، بود (متوفی‌ 399) که‌ کتابی‌ در باره افسانه‌های‌ دریایی‌ زمان‌ خود به‌نام‌ عجایب‌الهند * (ح 342) نوشت‌ و در آن‌ داستانهای‌ عجیب‌ و سرگرم‌کننده‌ای‌ از قول‌ دریانوردان‌ مسلمان‌ در دریاهای‌ هند شرقی‌ آورد ( رجوع کنید به رامهرمزی‌، جاهای‌ متعدد).در قرن‌ سوم‌ و چهارم‌ روحیه جستجو و تحقیق‌ و اکتشاف‌ در میان‌ جغرافیدانان‌ مسلمان‌ زیاد شد. در اواخر قرن‌ چهارم‌ و اوایل‌ قرن‌ پنجم‌ جغرافیای‌ ریاضی‌ اهمیت‌ بسیاری‌ در دانش‌ جغرافیایی‌ مسلمانان‌ یافته‌ بود و ابوریحان‌ بیرونی‌ (متوفی‌ پس‌ از 442) موضوعات‌ جغرافیای‌ ریاضی‌ را، اعم‌ از آنچه‌ از دیگران‌ اقتباس‌ شده‌ یا خود از طریق‌ پژوهش‌ و مشاهده‌ و جهانگردی‌ به‌دست‌ آورده‌ بود، به‌ بالاترین‌ سطح‌ رساند. اهمیت‌ سهم‌ او در جغرافیای‌ مسلمانان‌ از دو حیث‌ است‌: یکی‌ اینکه‌ خلاصه‌ای‌ انتقادی‌ از کلیه معلومات‌ جغرافیایی‌ فراهم‌ کرد که‌ تا زمان‌ او جمع‌آوری‌ شده‌ بود و چون‌ بر منابع‌ و مدارک‌ یونانی‌ و هندی‌ و ایرانی‌ و عربی‌ احاطه‌ داشت‌ و خود صاحب‌رأی‌ بود، به‌ مطالعه تطبیقی‌ در جغرافیا پرداخت‌؛ دوم‌ اینکه‌ نه‌ فقط‌ مختصات‌ جغرافیایی‌ چندین‌ شهر را، بلکه‌ اندازه یک‌ درجه عرض‌ جغرافیایی‌ را نیز محاسبه‌ کرد و با این‌ کار، یکی‌ از مهم‌ترین‌ عملیات‌ مساحی‌ را در تاریخ‌ نجوم‌ مسلمانان‌ انجام‌ داد (رجوع کنید به ابوریحان‌ بیرونی‌، 1352 ش‌، ص‌ 130 به‌ بعد). بیرونی‌ دهها کتاب‌ تألیف‌ کرده‌ که‌ در بسیاری‌ از آنها به‌ موضوعات‌ جغرافیایی‌ پرداخته‌، از مهم‌ترین‌ آنهاست‌: الا´ثار الباقیة عن‌القرون‌ الخالیة، التفهیم‌ لاوائل‌ صناعة التنجیم ، تحقیق‌ ماللهند و کتاب‌ تحدید نهایات‌ الاماکن‌ لتصحیح‌ مسافات‌المساکن‌. او در سفرهایی‌ که‌ به‌ همراه‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ (حک:389ـ421) به‌ هند کرد، زبان‌ سنسکریت‌ را فراگرفت‌ و تحقیق‌ ماللهند را تألیف‌ کرد که‌ یکی‌ از برجسته‌ترین‌ تألیفات‌ در زمینه جغرافیای‌ ناحیه‌ای‌ به‌شمار می‌رود. او نحوه تشکیل‌ جلگه‌های‌ حاصلخیز هند را به‌ صورتی‌ وصف‌ کرده‌ که‌ با نظریات‌ فعلی‌ تفاوت‌ چندانی‌ ندارد. همچنین‌ وی‌ به‌ بررسی‌ پدیده جزر و مد پرداخته‌ است‌ ( رجوع کنید به 1377، ص‌ 428ـ432؛ نیز رجوع کنید به نفیس‌ احمد، ص‌ 43؛ بیرونی‌ *، ابوریحان‌، بخش‌ 3: ریاضیات‌ و نجوم‌، و بخش‌ 6: جغرافیا؛ آثارالباقیة‌ *؛ تحقیق‌ ماللهند *؛ التفهیم‌ * ).از قرن‌ ششم‌ به‌ بعد برای‌ مدتی‌، مخصوصاً در سالهای‌ بعد از حمله مغول‌، جغرافیای‌ مسلمانان‌ منزلت‌ گذشته‌ را از دست‌ داد؛ به‌ جز آثار دانشمندانی‌ چون‌ ادریسی‌، سطح‌ عمومی‌ نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ از آثار قرن‌ سوم‌ و چهارم‌ پایین‌تر آمد و روحیه علمی‌، که‌ از مشخصات‌ دوره طلایی‌ بود، جای‌ خود را به‌ تلخیص‌ و تقلید و نقل‌ معلومات‌ سنّتی‌ و تفسیری‌ از کتابهای‌ پیشینیان‌ داد. در قرون‌ هفتم‌ و هشتم‌ توجه‌ به‌ جغرافیا نزد مسلمانان‌ افزایش‌ یافت‌ و اطلاعات‌ سفرنامه‌ای‌ ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌) و استفاده‌ از ابزار جدید بر معلومات‌ آنان‌ به‌ویژه‌ در باره ربع‌ مسکون‌ افزود. طی‌ این‌ سده‌ها جغرافیای‌ ریاضی‌ به‌ اوج‌ پیشرفتهای‌ خود رسید که‌ می‌توان‌ آن‌ را مرهون‌ تلاش‌ علمی‌ ابوعلی‌ حسن‌بن‌ علی‌ مراکشی‌ (دانشمند بزرگ‌ سده هفتم‌) و ابوالفداء دانست‌ (سزگین‌، 1408، ص‌30ـ31).در جغرافیای‌ مسلمانان‌، سفرنامه‌نویسی‌ یا رحله‌نویسی‌ نیز رواج‌ یافت‌ و علاوه‌ بر سفر حج‌ یا تبلیغات‌ مذهبی‌، توسعه نفوذ سیاسی‌ و مذهبی‌ اسلام‌، به‌ خصوص‌ در مشرق‌زمین‌، فرصتهای‌ تازه‌ای‌ برای‌ سفر فراهم‌ ساخت‌. از جمله‌ سفرنامه‌های‌ برجسته‌، سفرنامه ناصرخسرو (متوفی‌ 481) بود. ناصر خسرو در سفرش‌ به‌ مکه‌، از نیشابور، قزوین‌، تفلیس‌، دیاربکر، حلب‌، بیروت‌، عکا و بیت‌المقدّس‌ و قاهره‌ عبور کرد. آنچه‌ از نظر جغرافیایی‌ اهمیت‌ دارد، اطلاعات‌ با ارزش‌ فراوانی‌ است‌ که‌ او از شهرهای‌ مسیر خود در سفرنامه‌اش‌ آورده‌ است‌ (مثلاً رجوع کنید به ص‌ 16ـ 18). رحله ابن‌جبیر * (متوفی‌ 614) نیز از سفرنامه‌های‌ مهم‌ است‌ که‌ یادداشتهای‌ روزانه سفر حج‌ و برخی‌ نواحی‌ بین‌النهرین‌ در اواخر قرن‌ ششم‌ است‌. این‌ کتاب‌ در همان‌ زمان‌ در اسپانیا منتشر گردید و در شرق‌ و غرب‌ شهرت‌ فراوان‌ یافت‌.دیگر سفرنامه معروف‌ متعلق‌ به‌ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ طَنجی‌ معروف‌ به‌ ابن‌بطوطه‌ (متوفی‌ 779) است‌. وی‌ مهم‌ترین‌ و بزرگ‌ترین‌ جهانگرد اسلامی‌ است‌. سفرنامه او از غنی‌ترین‌ منابع‌ تحقیق‌ جغرافیایی‌، به‌ خصوص‌ از لحاظ‌ جغرافیای‌ تاریخی‌، به‌شمار می‌آید. وی‌ در 725، به‌ قصد حج‌، عازم‌ حجاز شد و پس‌ از زیارت‌ خانه خدا به‌فکر جهانگردی‌ افتاد و تمام‌ شبه‌جزیره‌، سواحل‌ شرقی‌ افریقا تا ْ10 عرض‌ جنوبی‌، سواحل‌ دریای‌ سیاه‌ تا استپهای‌ روسیه‌، سمرقند، بخارا، افغانستان‌، هندوستان‌، سیلان‌، سوماترا و چین‌ را زیرپا گذارد و در 754 (پس‌ از 29 سال‌ و نیم‌ رجوع کنید به ابن‌بطوطه‌، ج‌ 1، مقدمه محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، ص‌ 9) به‌ مغرب‌ بازگشت‌. این‌ بار به‌ اندلس‌ و از آنجا به‌داخل‌ صحرای‌ افریقا تا تمبوکتو پیش‌ رفت‌ و 000 ، 75 میل‌ (حدود 000 ، 120 کیلومتر؛ ابن‌بطوطه‌، مقدمه گیب‌، ص‌ 9)، یا کمی‌ کمتر از دو برابر محیط‌ زمین‌، را با وسایل‌ آن‌ زمان‌ گشت‌ و آنچه‌ دیده‌ و شنیده‌ بود در سفرنامه خود گزارش‌ کرد و در نتیجه‌، یکی‌ از مهم‌ترین‌ منابع‌ جغرافیایی‌ را پدید آورد.در میان‌ مسلمانان‌ اندلس‌، علاوه‌بر ابن‌جبیر و ابن‌بطوطه‌، جغرافیدانان‌ معتبری‌ پرورش‌ یافتند که‌ بسیار سفر کرده‌ و کتابهای‌ جامعی‌ نوشته‌اند. از آن‌ جمله‌ ابوعبید عبداللّه‌بن‌ عبدالعزیز بکری‌* (متوفی‌ 496) است‌ که‌ بخشی‌ از زندگی‌اش‌ را در قرطبه‌ گذراند و در همان‌جا از دنیا رفت‌. وی‌ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ به‌نام‌ معجم‌ ما استعجم‌ من‌ اسماء البلاد و المواضع‌ و کتابی‌ نیز به‌نام‌ کتاب‌ المسالک‌ و الممالک‌ در باره راهها و سرزمینها نوشته‌ است‌. در کتاب‌ اول‌، به‌ روش‌ قدیم‌ راهها و منزلها و بلاد گوناگون‌ جهان‌ اسلام‌ را وصف‌ کرده‌ است‌. هدف‌ او، به‌ گفته خودش‌، تهیه فرهنگ‌ کلمات‌ دشوار بوده‌ است‌ تا تحریف‌ و خطایی‌ در نامهای‌ جغرافیایی‌ رخ‌ ندهد (ج‌ 1، ص‌ 1). در این‌ فرهنگنامه‌، جنبه لغوی‌ قوی‌تر از جنبه جغرافیایی‌ است‌ و مؤلف‌ به‌ جزیرهالعرب‌ بیشتر از همه بلاد پرداخته‌ و کوشیده‌ نامهایی‌ را که‌ در قرآن‌کریم‌، احادیث‌، اشعار عرب‌ جاهلی‌ و قصه‌های‌ جنگهای‌ قدیم‌ آمده‌ است‌ با شرح‌ شواهد آنها توضیح‌ دهد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 258ـ260، 273؛ نیز رجوع کنید به کراچکوفسکی‌، ص‌ 221). از دیگر جغرافیدانان‌ اندلس‌، ابوالحسن‌ علی‌ غرناطی‌، معروف‌ به‌ ابن‌سعید، بود که‌ در حدود 610 در نزدیکی‌ غرناطه‌ به‌ دنیا آمد و در اشبیلیه‌ علم‌ آموخت‌. وی‌ از مغرب‌ اقصا در ساحل‌ اقیانوس‌ اطلس‌ تا خلیج‌ فارس‌ سفر کرد و بعد از زیارت‌ مکه‌، مدتی‌ در موصل‌ و بغداد و شام‌ ساکن‌ شد. روش‌ او در تحقیق‌ و تألیف‌ به‌ روش‌ ادریسی‌ شباهت‌ دارد و این‌ نکته‌ از کتاب‌ او، به‌ نام‌ کتاب‌الجغرافیا، روشن‌ می‌شود که‌ در آن‌ به‌ اقالیم‌ هفت‌گانه‌ پرداخته‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ص‌ 89 ، 111؛ نیز رجوع کنید به کراچکوفسکی‌، ص‌ 277، 279).در قرن‌ هفتم‌، سهم‌ اندلس‌ در تکامل‌ نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ به‌صورتی‌ چشمگیر کمتر شد، چون‌ غرناطه‌ پیوسته‌ در معرض‌ خطر همسایگان‌ شمالی‌ قرار گرفته‌ بود و کمتر توجه‌ دانشمندان‌ را به‌خود جلب‌ می‌کرد. درعوض‌، دانش‌ جغرافیا در شام‌ و مصر رونق‌ داشت‌ و در آنجا علاوه‌ بر سفرنامه‌ها و فرهنگنامه‌ها، نوشته‌هایی‌ از نوع‌ خطط‌ پدید آمد. از جمله‌، آثار دو شخصیت‌ معتبر در جغرافیا، یعنی‌ دمشقی‌ و ابوالفداء، در شام‌ که‌ شهرتی‌ بسزا یافت‌. شمس‌الدین‌ محمدبن‌ ابوطالب‌ انصاری‌ دمشقی‌ (متوفی‌ 727) در کتاب‌ معروف‌ خود، نخبة الدهر فی‌ عجائب‌ البر و البحر، جغرافیای‌ ریاضی‌ را نادیده‌ گرفت‌، ولی‌ نوشته او از لحاظ‌ تاریخ‌ طبیعی‌ بسیار مهم‌ است‌، زیرا در باره گیاهان‌ و حیوانات‌ و معادن‌ مطالب‌ فراوان‌ دارد و از جمله‌ مزایای‌ کتاب‌ ــ که‌ ارزش‌ کیهان‌نگاری‌ دمشقی‌ را به‌ یاد می‌آورد آن‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از اطلاعات‌ کتاب‌ وی‌ را مؤلفان‌ دیگر نداده‌اند. کتاب‌ او منبع‌ اصلی‌ تاریخ‌ و جغرافیای‌ شام‌ و فلسطین‌ است‌ (کراچکوفسکی‌، ص‌ 302).مهم‌ترین‌ شخصیت‌ جغرافیایی‌ مصر در این‌ دوره‌ تقی‌الدین‌ احمدبن‌ علی‌ مَقریزی‌ * (متوفی‌ 845) از شاگردان‌ ابن‌خلدون‌ بود. معتبرترین‌ اثر و حاصل‌ عمر او کتاب‌المواعظ‌ و الاعتبار بذکرالخطط‌ و الا´ثار، معروف‌ به‌ خطط‌ مقریزی‌ ، است‌ که‌ در باره تاریخ‌ و جغرافیا نوشته‌ شده‌ و با اینکه‌ خالی‌ از اشکال‌ نیست‌، باید گفت‌ بسیاری‌ از مطالب‌ او در آثار دیگر نیامده‌ است‌. او از دانشمندان‌ پیش‌ از خود مطالب‌ بسیاری‌ نقل‌ کرده‌ و از آثار مکتوب‌ بسیاری‌ نام‌ برده‌ که‌ از میان‌ رفته‌اند. در کتاب‌ او، جغرافیای‌ تاریخی‌ مقام‌ اول‌ را دارد و از این‌رو، او را بزرگ‌ترین‌ مؤلف‌ خطط‌ دانسته‌اند.عرصه نوشته‌های‌ جغرافیای‌زبان‌ فارسی‌ که‌ از ابتدای‌ دوره اسلامی‌ با نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ عربی‌ رابطه نزدیک‌ داشته‌، پس‌ از حمله مغول‌ مسیر مستقلی‌ پیموده‌ و در قرون‌ هفتم‌ و هشتم‌ به‌ صورت‌ چشمگیری‌ گسترده‌ شده‌ و به‌ اوج‌ خود رسیده‌ است‌ (همان‌، ص‌410). این‌ مطلب‌ را از مطالعه جامع‌التواریخ‌ * تألیف‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ می‌توان‌ معلوم‌ کرد. این‌ اثر اگرچه‌ صرفاً تاریخی‌ است‌، آن‌ را می‌توان‌ یک‌ کتاب‌ جغرافیای‌ تاریخی‌ دانست‌، زیرا مطالبی‌ دارد که‌ در قلمرو جغرافیای‌ اسلامی‌ سابقه‌ نداشته‌ و در منابع‌ اروپایی‌ بلکه‌ شرقی‌ غیراسلامی‌ اندک‌ است‌ (همان‌، ص‌ 310).از جمله‌ جغرافیدانان‌ فارسی‌نویس‌ قرون‌ هشتم‌ و نهم‌، شهاب‌الدین‌ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ خوافی‌ معروف‌ به‌ حافظ‌ ابرو است‌ که‌ در هرات‌ تولد یافته‌ و در همدان‌ علم‌ آموخته‌ است‌ و در 833 در زنجان‌ وفات‌ یافته‌ است‌. وی‌ کار علمی‌ خود را از ترجمه متنی‌ عربی‌ به‌ فارسی‌ و تکمیل‌ آن‌ به‌ دستور شاهرخ‌ آغاز کرده‌ است‌ و بعد شاهرخ‌ تألیف‌ کتاب‌ مفصّل‌ تاریخی‌ را به‌عهده او گذاشته‌ و درنتیجه‌ او در یک‌ زمان‌ دو کتاب‌ تألیف‌ کرده‌ است‌. در کتاب‌ جغرافیای‌ حافظ‌ ابرو، منابع‌ مورد استفاده‌ ذکر نشده‌، ولی‌ از سبک‌ تنظیم‌ مطالب‌ معلوم‌ می‌شود که‌ وی‌ از آثار مکتب‌ کلاسیک‌ بلخی‌ اصطخری‌ بهره‌ گرفته‌ است‌. وی‌ در کتاب‌ خود پس‌ از توصیف‌ پدیده‌های‌ طبیعی‌ جهان‌ اسلام‌، شرح‌ سرزمین‌ عربستان‌ را آغاز کرده‌ و سپس‌ به‌ شرح‌ ممالک‌ اسلامی‌ پرداخته‌ است‌ که‌ از مغرب‌ آغاز و به‌ بلاد کرمان‌ ختم‌ می‌شود. به‌قراری‌ که‌ از متن‌ استنباط‌ می‌شود، او به‌ تمام‌ نقشه‌های‌ بلاد اسلام‌ دسترسی‌ داشته‌ ولی‌ در کتابی‌ که‌ از او به‌جا مانده‌ فقط‌ دو نقشه‌ از جهان‌ و دو نقشه‌ از جاهای‌ دیگر دیده‌ شده‌ که‌ ظاهراً بر مبنای‌ بلخی‌ رسم‌ شده‌ است‌.در قرن‌ دهم‌، هندوستان‌ یکی‌ از مراکز ادب‌ فارسی‌ بود و در پایان‌ همین‌ قرن‌ در آنجا اثری‌ مربوط‌ به‌ جغرافی‌، به‌ نام‌ آیین‌ اکبری‌ به‌وجود آمد که‌ باید آن‌ را جزو مؤلَّفات‌ معتبر جغرافیایی‌ به‌ حساب‌ آورد. این‌ کتاب‌ را ابوالفضل‌بن‌ مبارک‌ عَلاّمی‌ (متوفی‌ 1011)، صدراعظم‌ سلطان‌ اکبر، به‌رشته تحریر در آورده‌ است‌. آیین‌ اکبری‌ (و اکبرنامه‌ ) به‌ پنج‌ کتاب‌ تقسیم‌ می‌شود که‌ فوق‌العاده‌ متنوع‌ و پرمطلب‌ است‌. از لحاظ‌ جغرافیایی‌، این‌ کتاب‌ فهرست‌ مفصلّی‌ از هفت‌ اقلیم‌ به‌ دست‌ می‌دهد که‌ کاملاً به‌ بیرونی‌ تکیه‌ داشته‌ و زندگی‌ ملت‌ هند به‌ خوبی‌ در آن‌ دورا ن‌ منعکس‌ شده‌ است‌.از جمله‌ کتب‌ فارسی‌ دیگر، هفت‌ اقلیم‌ * تألیف‌ امین‌ احمد رازی‌ است‌ که‌ در 1002 تألیف‌ شده‌ و سرگذشت‌ 560 ، 1 تن‌ از مشاهیر صوفیان‌ و شاعران‌ و بزرگان‌ تاریخ‌، به‌ ترتیب‌ محل‌ تولدشان‌ و با توجه‌ به‌ مناطق‌ مختلف‌ هفت‌ اقلیم‌ جغرافیایی‌، در آن‌ آمده‌ است‌. در هفت‌ اقلیم‌، هر اقلیم‌ با مقدمه مختصری‌ آغاز شده‌ (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 93ـ96)، و بررسی‌ فهرست‌ شهرها و منطقه‌ها نشان‌ می‌دهد که‌ با توسعه افق‌ جغرافیا از لحاظ‌ علمی‌ و یکصد سال‌ بعد از کشف‌ امریکا، نظریه کهن‌ جغرافیایی‌ با تمام‌ خصوصیات‌ تا آغاز سده یازدهم‌ استوار مانده‌ بود (کراچکوفسکی‌، ص‌ 425). بهترین‌ مثال‌ برای‌ ادامه این‌ وضع‌ دو جلد کتاب‌ کوچک‌ به‌ نامهای تقویم‌البلدان‌ و تحقیق‌الاعراب‌ فی‌اسماء البلاد از میرزامحمدصادق‌ اصفهانی‌ آزادانی‌ (متوفی‌ 1091) است‌. کتاب‌ اول‌ فهرستی‌ الفبایی‌ از ولایات‌، شهرها، رودها، و دیگر پدیده‌های‌ جغرافیایی‌ و کتاب‌ دوم‌ فهرست‌ جغرافیایی‌ کتاب‌ اول‌ با توضیحات‌ مفصّل‌ است‌ (همان‌، ص‌ 427ـ 428).از آثار جغرافیایی‌ دیگر به‌فارسی‌، کتاب‌ تحفة العالم‌ از عبداللطیف‌ شوشتری‌ است‌ که‌ در 1172 در شوشتر چشم‌ به‌ جهان‌ گشود و در ایران‌ و خارج‌ از آن‌، مخصوصاً هند، بسیار سفر کرد. وی‌ اطلاعات‌ مفصّل‌ و مفیدی‌ از زادگاهش‌ ( رجوع کنید به ص‌ 32ـ162) و دیگر بلادی‌ که‌ دیده‌ و مخصوصاً در باره نفوذ بریتانیا در هند و بعضی‌ دولتهای‌ اروپا و امریکا به‌ دست‌ داده‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 238 به‌ بعد).هم‌زمان‌ با تحفة العالم‌، کتاب‌ جغرافیایی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ کتاب‌ مسیر طالبی‌، یا، سفرنامه میرزا ابوطالب‌خان چاپ‌ شد. این‌ کتاب‌ در 1225 یعنی‌ چند سال‌ بعد از وفات‌ مؤلف‌ آن‌، میرزا ابوطالب‌ خان‌ حاجی‌ محمدبیگ‌ خان‌، در کلکته‌ به‌ چاپ‌ رسید. مؤلف‌ کتاب‌ در لکهنوی‌ هند به‌دنیا آمد و از نوجوانی‌ با انگلیسیها در ارتباط‌ بود. وی‌ همراه‌ آنها به‌ اروپا و انگلیس‌ مسافرت‌ کرد و از راه‌ قسطنطنیه‌ به‌ عراق‌ و سپس‌ به‌ کلکته‌ برگشت‌ که‌ در آنجا شرح‌ مسافرتهای‌ خود را به‌ تفصیل‌ بیان‌ کرد (ابوطالب‌بن‌ محمد اصفهانی‌، مقدمه خدیوجم‌، ص‌ چهارده‌ ـ شانزده‌).مهم‌تر از چند کتاب‌ اخیر، سفرنامه‌ای‌ با عنوان‌ بستان‌ السیاحه‌ * یا سیاحت‌نامه‌ اثر زین ‌العابدین‌ شروانی‌/ شیروانی‌ است‌ که‌ در 1247 تألیف‌ شده‌ و از لحاظ‌ جغرافیایی‌ و تمایلات‌ ادبی‌ افقی‌ گسترده‌تر دارد. شروانی‌ در مسلک‌ درویشان‌ بود. وی‌ در شماخی‌ در 1194 چشم‌ به‌ جهان‌ گشود و در هفده‌ سالگی‌ کار جهانگردی‌ را آغاز کرد که‌ 37 سال‌ طول‌ کشید. او به‌ اغلب‌ شهرهای‌ ایران‌ و خاورمیانه‌ و هند و شمال‌ افریقا و قفقاز سفر کرد، در نهایت‌ در قمشه‌، نزدیک‌ اصفهان‌، سکونت‌ گزید و در همانجا چشم‌ از جهان‌ فروبست‌. کتاب‌ او به‌ چهار باب‌ تقسیم‌ می‌شود. باب‌ چهارم‌ ( رجوع کنید به ص‌ 12 به‌ بعد) در باره شهرهایی‌ است‌ که‌ آنها را دیده‌ و برحسب‌ حروف‌ الفبا به‌ 28 گروه‌ (گلشن‌) تقسیم‌ کرده‌ است‌. این‌ کتاب‌ اطلاعات‌ مفیدی‌ مخصوصاً در باره نواحی‌ کمتر شناخته‌ شده‌ دارد.یکی‌ از نکات‌ جالب‌ توجه‌ در مطالعه تاریخِ علم‌ جغرافیا در جهان‌ اسلام‌، تأثیر جغرافیای‌ مسلمانان‌ بر دانش‌ اروپاییان‌ و غرب‌ است‌. دانش‌ جغرافیایی‌ مسلمانان‌ و به‌ ویژه‌ آثار ارزشمندی‌ که‌ در مغرب‌ و اندلس‌ فراهم‌ آورده‌ بودند، علاوه‌ بر آنکه‌ موجب‌ حیات‌ و رونق‌ علم‌ جغرافیا در سرزمینهای‌ اسلامی‌ شده‌ بود، بر اندیشه غربیها و گسترش‌ این‌ علم‌ در غرب‌ تأثیر مستقیم‌ گذاشت‌. به‌ طوری‌ که‌، نویسندگان‌ اروپایی‌ و شرق‌شناسان‌ از بدو پیدایش‌ جغرافیای‌ نو، توجه‌ فراوانی‌ به‌ مطالعه تاریخ‌ اندیشه‌های‌ جغرافیایی‌ مسلمانان‌ داشتند و مطالعات‌ گسترده‌ای‌ در باره آن‌ انجام‌ دادند. برای‌ مثال‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ غربیها در آغاز شکل‌گیری‌ جغرافیای‌ جدید به‌ آثار ادریسی‌ توجه‌ فراوانی‌ نشان‌ دادند؛ کتاب‌ نزهة المشتاق‌ فی‌ اختراق‌ الا´فاق‌ را ترجمه‌ کرده‌ و از نقشه جهان‌نمای‌ او که‌ برای‌ ترسیم‌ آن‌ ادریسی‌ تنها از منابع‌ جغرافیایی‌ دوره اسلامی‌ بهره‌ گرفته‌ بود، استفاده‌ کردند (سزگین‌، 1408، ص‌ 34ـ35؛ نیز رجوع کنید به همو، 2000، ص‌ نه‌). نتیجه این‌ انتقال‌ به‌ حدی‌ بود که‌ غربیها در موضوعات‌ گوناگون‌ جغرافیا، نقشه‌کشی‌، دریانوردی‌ و کشتیرانی‌ و بعدها در زمینه جغرافیای‌ توصیفی‌ و ناحیه‌ای‌ پیشرفتهای‌ چشمگیری‌ کردند ( رجوع کنید به نفیس‌ احمد، ص‌ 129ـ146).منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ ابن‌بطوطه‌، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ 1407/1987؛ ابن‌حوقل‌؛ ابن‌خرداذبه‌؛ ابن‌رسته‌؛ ابن‌سعید مغربی‌، کتاب‌الجغرافیا، چاپ‌ اسماعیل‌ عربی‌، بیروت‌ 1970؛ ابن‌فقیه‌؛ ابن‌ماجد، کتاب‌ الفوائد فی‌ اصول‌ علم‌البحر و القواعد: آئین‌های‌ دریانوردی‌ کهن‌ در اقیانوس‌ هند و خلیج‌فارس‌، ترجمه‌ از عربی‌ و تحشیه‌: احمد اقتداری‌، ترجمه‌ از انگلیسی‌: امید اقتداری‌، تهران‌ 1372ش‌؛ ابن‌ندیم‌؛ اسماعیل‌بن‌علی‌ ابوالفداء، المختصر فی‌ اخبارالبشر ، ج‌ 4، چاپ‌ محمد زینهم‌ محمد عزب‌ و یحیی‌ سیدحسین‌، قاهره‌ [ 1999 ]؛ ابوریحان‌ بیرونی‌، کتاب‌ البیرونی‌ فی‌ تحقیق‌ ماللهند، حیدرآباد دکن‌ 1377/1958؛ همو، کتاب‌ تحدید نهایات‌ الاماکن‌ لتصحیح‌ مسافات‌ المساکن‌، ترجمه احمد آرام‌، تهران‌ 1352ش‌؛ ابوطالب‌بن‌ محمد اصفهانی‌، مسیر طالبی‌، یا سفرنامه میرزا ابوطالب‌خان، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدبن‌ محمد ادریسی‌، کتاب‌ نزهة المشتاق‌ فی‌ اختراق‌الا´فاق‌، قاهره‌: مکتبة الثقافة الدینیة، [ بی‌تا. ]؛ اصطخری‌؛ امین‌ احمد رازی‌، هفت‌اقلیم‌، چاپ‌ جوادفاضل‌، تهران‌ [ بی‌تا. ]؛ محمدبن‌نجیب‌ بکران‌، جهان‌نامه، چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌1342ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ عبدالعزیز بکری‌، معجم‌ ما استعجم‌ من‌ اسماء البلاد و المواضع‌، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌ 1403/1983؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، نزهة القلوب‌؛ محمد بن‌ موسی‌ خوارزمی‌، کتاب‌ صورة الارض‌ من‌ المدن‌ و الجبال‌ و البحار و الجزائر و الانهار، استخرجه‌ من‌ کتاب‌ جغرافیا الذی‌ الفه‌ بطلمیوس‌ القلوذی‌، چاپ‌ هانس‌ فون‌ مژیک‌، وین‌ 1345/1926، چاپ‌ افست‌ بغداد 1962؛ بزرگ‌بن‌ شهریار رامهرمزی‌، عجائب‌ الهند: برّها و بحرها و جزائرها، چاپ‌ عبداللّه ‌محمد حبشی‌، ابوظبی ‌1421/2000؛ فؤاد سزگین‌، مساحمة الجغرافیین‌ العرب‌ و المسلمین‌ فی‌ صنع‌ خریطة العالم، فرانکفورت‌ 1408/1987؛ حسین‌ شکوئی‌، فلسفه جغرافیا ، تهران‌ 1371ش‌؛ عبداللطیف‌ بن‌ابیطالب‌ شوشتری‌، تحفة العالم‌؛ و ذیل‌ التحفه‌، چاپ‌ صمد موحد، تهران‌ 1 363 ش‌؛ زین‌العابدین‌بن‌ اسکندر شیروانی‌، بستان‌ السیاحه‌، یا سیاحت‌نامه، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1315، چاپ‌ افست‌ [بی‌تا. ]؛ ایگناتی‌ یولیانوویچ‌ کراچکوفسکی‌، تاریخ‌ نوشته‌های‌ جغرافیایی‌ در جهان‌ اسلامی‌ ، ترجمه ابوالقاسم‌ پاینده‌، تهران‌ 1379ش‌؛ یوهانس‌ هندریک‌ کرامرس‌، «جغرافیا و بازرگانی‌»، در میراث‌ اسلام‌، یا آنچه‌ مغرب‌ زمین‌ بملل‌ اسلامی‌ مدیون‌ است‌ ، زیرنظر توماس‌ آرنولد و آلفرد گیوم‌، ترجمه مصطفی‌ علم‌، تهران‌: کتابفروشی‌ مهر، [? 1325 ش‌ ]؛ مسعودی‌، تنبیه؛ همو، مروج‌ (بیروت‌)؛ مقدسی‌؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم‌ ناصرخسرو قبادیانی‌ مروزی‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ نفیس‌ احمد، خدمات‌ مسلمانان‌ به‌ جغرافیا ، ترجمه حسن‌ لاهوتی‌، مشهد 1374 ش‌؛ سنیور کارلو نلّینو، علم‌الفلک‌ تاریخه عندالعرب‌ فی‌القرون‌ الوسطی‌، رم‌ 1911؛ یعقوبی‌، البلدان‌ ؛EI 2, s.vv. "Djugh rafiya. I-V" (by S. Maqbul Ahmad); Ibn Battuta, Ibn Battuta: travels in Asia and Africa, 1325-1354 , translated and selected by H. A. R. Gibb, London 1983; Fuat Sezgin, Geschichte Des Arabischen Schrifttums , Frankfurt 2000.2) جغرافیای‌ جدید در ایران‌ . در جغرافیای‌ جدید، که‌ در عصر نوزایی‌ (رنسانس‌) در اروپا شکل‌ گرفت‌، بیش‌ از هر موضوعی‌ بر محیط‌ زیست‌ طبیعی‌ و اجتماعات‌ انسانی‌ تأکید شد. از جمله‌ افراد بسیار مؤثر در تکوین‌ جغرافیای‌ جدید، آلکساندر فون‌ هومبولت‌ و کارل‌ ریتر (هر دو متوفی‌ حدود 1276/1859) آلمانی‌ بودند. در نتیجه تلاش‌ آن‌ دو، زمینه مساعدی‌ برای‌ توسعه این‌ علم‌ در آلمان‌ و سپس‌ دیگر کشورهای‌ اروپایی‌ و پس‌ از آن‌ امریکا و به‌تدریج‌ در بقیه قسمتهای‌ جهان‌، در سده‌های‌ سیزدهم‌ و چهاردم‌/نوزدهم‌ و بیستم‌ فراهم‌ آمد و افزون‌ بر آن‌، شاگردانی‌ تربیت‌ شدند که‌ هریک‌ پایه‌گذار مکتب‌ جدیدی‌ در جغرافیا شناخته‌ شد ( رجوع کنید به جیمز ، ص‌ 157 به‌ بعد؛ هولت‌ ـ ینسن، ص‌ 39، 51ـ56).هم‌زمان‌ با گسترش‌ جغرافیا در جهان‌، بسیاری‌ از مفاهیم‌ سنّتی‌ جغرافیا متروک‌ شد و مفاهیم‌ و تعاریف‌ جدید و نیز رشته‌های‌ علمی‌ چون‌ جغرافیای‌ طبیعی‌، جغرافیای‌ انسانی‌، اقلیم‌شناسی‌، ژئومورفولوژی‌ (زمینْ ریخت‌شناسی‌) و کارتوگرافی‌ (نقشه‌نگاری‌) پدید آمد.جغرافیای‌ جدید و نقشه‌کشی‌ در ایران‌ با احداث‌ دارالفنون‌ * در 1268، هرچند سطحی‌ و در حاشیه‌، آغاز شد (مؤمنی‌، ج‌ 1، ص‌ 35؛ هاشمیان‌، ج‌ 1، ص‌ 118؛ گنجی‌، ص‌ 25ـ26)؛ البته‌ پیش‌ از آن‌، میرزا تقی‌خان‌ امیرکبیر در گسترش‌ دانش‌ جغرافیا، که‌ مانند سایر علوم‌ در غرب‌ تحول‌ و توسعه‌ یافته‌ بود، اقداماتی‌ کرده‌ بود. وی‌ برای‌ جغرافیا و تأثیر آن‌ در رشد آگاهی‌ ایرانیان‌ از مسائل‌ جهانی‌، اهمیت‌ بسیاری‌ قائل‌ بود. برای‌ نمونه‌، در زمان‌ اقامتش‌ در تبریز در دوره ناصرالدین‌ میرزا، ولیعهد قاجار، پس‌ از اتمام‌ مأموریتش‌ در ارزنه الروم‌ (ارزروم‌)، مترجم‌ خود را مأمور ترجمه کتابی‌ جغرافیایی‌ کرد و همچنین‌ در آغاز صدراعظمی‌ و پیش‌ از تأسیس‌ دارالفنون‌، هزینه چاپ‌ کتاب‌ فلوغون‌ رفائیل‌، با عنوان‌ جهان‌نما، را که‌ از فرانسه‌ ترجمه‌ شده‌ بود، پرداخت‌ در حالی‌ که‌ چنین‌ اقدامی‌ از سوی‌ وی‌ در باره علوم‌ دیگر گزارش‌ نشده‌ است‌. قرائن‌ نشان‌ می‌دهند که‌ در اولین‌ سالهای‌ گشایش‌ دارالفنون‌، جغرافیا را غیرمتخصصان‌ تدریس‌ می‌کرده‌اند (گنجی‌، همانجا؛ آدمیت‌، ص‌ 158) و این‌ علم‌ با تدریس‌ نجم‌الدوله‌، منجم‌ دوره قاجار (متوفی‌ 1326)، اهمیت‌ یافت‌. نجم‌الدوله‌ شاگردانی‌ چون‌ میرزا رضاخان‌ نجمی‌ ملقب‌ به‌ مهندس‌الملک‌ (از مؤلفان‌ دوره قاجار) و عبدالرزاق‌ بغایری‌ * تربیت‌ کرد (گنجی‌، ص‌ 29؛ جلالی‌، ص‌ 78ـ79) و آثاری‌ چون‌ علم‌ جغرافیا (تهران‌ 1297)، اصول‌ علم‌ جغرافیا (تهران‌ 1298)، فروع‌ علم‌ جغرافیا (تهران‌ 1301؛ صفی‌نژاد، رشد آموزش‌ جغرافیا ، سال‌ 1، ش‌ 2، ص‌ 30؛ گنجی‌، ص‌ 153ـ154)، جغرافیای‌ کوچک‌، جغرافیای‌ بزرگ‌ با نقشه رنگین‌، و کفایة الجغرافی‌ (تهران‌ 1298 و 1319) پدید آورد و در زمینه جغرافیا فعالیتهایی‌ کرد، از جمله‌: نقشه‌برداری‌ از شهرهای‌ قم‌ و کاشان‌ و خرم‌آباد، ترسیم‌ نقشه اراضی‌ تهران‌، بررسی‌ رودهای‌ کارون‌ و زاینده‌رود برای‌ برآورد هزینه بازسازی‌ سدهای‌ کارون‌ و کوهرنگ‌ (دبیرسیاقی‌، ص‌ 62ـ63، 71ـ72)، تشخیص‌ نفوس‌ دارالخلافه‌ (سرشماری‌ در 1284) و تهیه نقشه تهران‌ (گنجی‌، ص‌ 27ـ29؛ جلالی‌، ص‌ 79ـ82؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر از زندگی‌ و خدمات‌ علمی‌ نجم‌الدوله‌ رجوع کنید به پاکدامن‌، ص‌ 324ـ 347؛ صفی‌نژاد، رشد آموزش‌ جغرافیا ، سال‌ 1، ش‌ 2، ص‌ 30، سال‌ 2، ش‌ 6، ص‌ 46ـ 48؛ نیز رجوع کنید به نجم‌الدوله‌ * ، عبدالغفار).تا اواخر سده سیزدهم‌، جغرافیا در مدارس‌ متوسطه ایران‌ آموزش‌ تخصصی‌ نداشت‌ و با توسعه تدریجی‌ مدارس‌ متوسطه‌، تا اوایل‌ دوره پهلوی‌ آثار عباس‌ اقبالِ آشتیانی‌ * در زمینه جغرافیا ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌)، تنها کتابهای‌ معتبر جغرافیا در ایران‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (ودیعی‌ و صوفی‌، ص‌ 151؛ گنجی‌، ص‌ 30ـ31)؛ اما سال‌ 1307 ش‌ آغاز مرحله واقعی‌ آموزش‌ و گسترش‌ جغرافیا در ایران‌ بود. در آن‌ سال‌ دارالمعلمین‌ مرکزی‌، با هدف‌ تربیت‌ معلم‌، به‌ دارالمعلمین‌ عالی‌ بدل‌ شد و قانون‌ اعزام‌ محصل‌ به‌ خارج‌ تصویب‌ گردید. در دارالمعلمین‌ عالی‌، ابتدا رشته مشترک‌ تاریخ‌ و جغرافیا، یکی‌ از پنج‌ رشته اصلی‌ شناخته‌ شد. فارغ‌التحصیلان‌ این‌ مرکز یا به‌ تدریس‌ در مدارس‌ متوسطه‌ می‌پرداختند یا برای‌ ادامه تحصیل‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ می‌شدند (گنجی‌، ص‌ 32ـ 35).برنامه‌ها و محتوای‌ آموزشی‌ جغرافیا، که‌ تاحدودی‌ تحت‌ تأثیر شیوه رایج‌ در فرانسه‌ بود، تا تأسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ در 1313 ش‌، تحول‌ عمده‌ای‌ نداشت‌. از این‌ تاریخ‌ به‌ بعد این‌ برنامه‌ به‌ سرعت‌ در مراکز علمی‌ و دیگر شهرها گسترش‌ یافت‌ (ودیعی‌ و صوفی‌، ص‌ 157ـ 158، 162؛ گنجی‌، ص‌ 39). در 1317 ش‌، نقشه‌خوانی‌ و نقشه‌برداری‌ در محتوای‌ علم‌ جغرافیا گنجانده‌ شد و در1317ـ 1318 ش‌ آزمایشگاه‌ جغرافی‌ ایجاد گردید که‌ بر روند ترویج‌ جغرافیا در ایران‌ تأثیر جدّی‌ گذاشت‌ و در پی‌ آن‌، در دهه 1320 ش‌، آموزش‌ جغرافیا به‌ تدریج‌ توسعه‌ یافت‌ (گنجی‌، ص‌ 40، 46، 113). در 1332 ش‌، سازمان‌ نقشه‌برداری‌ تأسیس‌ شد و در 1334 ش‌ دانشسرای‌ عالی‌ از دانشکده ادبیات‌ تفکیک‌ گردید و مرکز مستقلی‌ برای‌ توسعه‌ و اشاعه علم‌ جغرافیا فراهم‌ ساخت‌ (ودیعی‌ و صوفی‌، ص‌ 154؛ گنجی‌، ص‌ 54، 463).در 1326 ش‌، آموزش‌ تاریخ‌ و جغرافیا،به‌ عنوان‌ رشته اصلی‌، پس‌ از تهران‌ در تبریز آغاز و در 1334 ش‌ نیز در مشهد پایه‌گذاری‌ شد (گنجی‌، ص‌ 117ـ 118، 121). در 1336ـ 1337 ش‌، دوره دکتری‌ تاریخ‌ و جغرافیا در دانشکده ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌ ایجاد شد (همان‌، ص‌ 107ـ109). در 1339ـ 1340 ش‌، جغرافیا از تاریخ‌ جدا و رشته مستقلی‌ شد (مؤمنی‌، ج‌ 1، ص‌ 64) و سه‌ رشته تخصصی کارتوگرافی‌، جغرافیای‌ انسانی‌ و اقتصادی‌، و جغرافیای‌ طبیعی‌ تأسیس‌ گردید (گنجی‌، ص‌ 59 65). در 1340 ش‌، تعلیم‌ جغرافیا در شیراز و در 1345 ش‌ در اصفهان‌ و در 1348 ش‌ در دانشگاه‌ ملی‌ (نام‌ کنونی‌ آن‌: دانشگاه‌ شهید بهشتی‌) دایر شد (همان‌، ص‌ 130ـ 135؛ برای‌ وضع‌ جغرافیا در دانشگاههای‌ ایران‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ رجوع کنید به پاپلی‌ یزدی‌، 1382 ش‌، ص‌ 15ـ22).اهمّ آثار جغرافیایی‌ چاپ‌ شده‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ عبارت‌اند از: دو کتاب‌، هر دو به‌ نام‌ دوره جغرافیا(تهران‌ 1300 ش‌ و 1305 ش‌)، تألیف‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌ (وی‌ نخستین‌استاد جغرافیا در ایران‌ بود که‌ در دانشگاهی‌ خارج‌ از ایران‌ تحصیل‌ کرده‌ بود)؛ مجله یادگار ،که‌ در آن‌ بخشی‌ از مطالعات‌ جغرافیایی‌ اقبال‌ آشتیانی‌ چاپ‌ می‌شد (گنجی‌، ص‌ 504 505؛ صفی‌نژاد، رشد آموزش‌ جغرافیا ، سال‌ 2، ش‌ 7، ص‌52؛ فنی‌، ص‌ 232)؛ کتاب‌ سه‌ جلدی‌ جغرافیای‌ مفصّل‌ ایران‌ (تهران‌ 1310ـ1311 ش‌)، تألیف‌ مسعود کیهان‌، از نخستین‌ استادان‌ دارالمعلمین‌ عالی‌؛ جغرافیای‌ انسانی‌ عمومی‌ (تبریز 1339ش‌)، و مقدمه‌ای‌ بر جغرافیای‌ انسانی‌ ایران‌ (تهران‌ 1349ش‌)، هر دو تألیف‌ کاظم‌ ودیعی‌؛ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (تهران‌ 1328ـ1332 ش‌)، تألیف‌ حسینعلی‌ رزم‌آرا؛ فرهنگ‌ اصطلاحات‌ جغرافیایی‌ (تهران‌ 1338 ش‌)به‌ کوشش‌ جمعی‌ از نویسندگان‌؛ فرهنگ‌ آبادیهای‌ ایران‌ (1339 ش‌) و فرهنگ‌ کوهها و رودهای‌ ایران‌، هر دو به‌ کوشش‌ لطف‌اللّه‌ مُفَخَّم‌ پایان‌؛ فرهنگ‌ آبادیهای‌کشور ، که‌ پس‌از سرشماری‌ 1345ش‌ تهیه‌ شد؛ جغرافیای‌ نظامی‌ ایران‌ (هجده‌ جلد)، تألیف‌ حاج‌علی‌ رزم‌آرا؛ و مشخصات‌ جغرافیای‌ طبیعی‌ ایران‌ (تهران‌ 1336 ش‌)، تألیف‌ میخائیل‌ پلاتونوویچ‌ پتروف‌، ترجمه حسین‌ گل‌گلاب‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر در باره کتابهای‌ جغرافیایی‌ این‌ دوره‌ رجوع کنید به گنجی‌، ص‌ 182ـ291). اطلس‌ فرهنگی‌ ایران، اطلس‌ تاریخی‌ ایران‌ و اطلس‌ اقلیمی‌ ایران‌ نیز از مهم‌ترین‌ آثار، در زمینه تهیه اطلس‌ در این‌ دوره‌اند.در این‌ دوره‌ در برخی‌ مجلات‌، مانند ارمغان‌ ، آینده‌ ، تعلیم‌ و تربیت‌ ، سخن‌ ، جهان‌ نو و فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ، مطالب‌ مهمی‌ در باره موضوعات‌ جغرافیایی‌ چاپ‌ شده‌ است‌. در مجلات‌ دانشکده‌های‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ تهران‌، تبریز، تربیت‌ معلم‌، اصفهان‌ و مشهد نیز صفحاتی‌ به‌ گزارشهای‌ جغرافیایی‌ اختصاص‌ داشت‌. در 1340 ش‌ نخستین‌ مجله تخصصی‌ جغرافیایی‌، به‌ نام‌ جهانشناسی‌ ( جغرافیا )، متعلق‌ به‌ انجمن‌ جغرافیایی‌ خراسان‌ و وابسته‌ به‌ دانشکده ادبیات‌ مشهد، چاپ‌ شد که‌ تنها چهار شماره‌ از آن‌ منتشر گردید. در 1341 ش‌، انجمن‌ دبیران‌ تاریخ‌ و جغرافیا و تعلیمات‌ اجتماعی‌، نشریه‌ای‌ به‌ نام‌ انجمن‌ چاپ‌ کرد. این‌ نشریه‌ از 1349 ش‌ تا اواخر 1354 ش‌ با نام‌ زمین‌ و زمان‌ منتشر می‌شد و تقریباً تمام‌ مقالات‌ آن‌ جنبه جغرافیایی‌ داشت‌. برخی‌ از نشریات‌ مهم‌ جغرافیایی‌ در این‌ دوره‌ عبارت‌ بودند از: مجله محیط‌شناسی‌ ، وابسته‌ به‌ مرکز هماهنگی‌ مطالعات‌ محیط‌ زیست‌ دانشگاه‌ تهران‌؛ مجله بیابان‌ ، متعلق‌ به‌ مرکز تحقیقات‌ کویری‌ و بیابانی‌ دانشگاه‌ تهران‌؛ جغرافیا ، نشریه انجمن‌ جغرافیدانان‌ ایران‌، که‌ فقط‌ دو شماره‌ از آن‌ پس‌ از اولین‌ همایش‌ جغرافیدانان‌ ایران‌ چاپ‌ شد؛ و نشریات‌ گروههای‌ جغرافیای‌ دانشگاههای‌ تهران‌ و ملی‌. نهادهای‌ نظامی‌ نیز مجلاتی‌ مانند قشون‌ یا ماهنامه ارتش‌ را چاپ‌ می‌کردند که‌ مطالب‌ جغرافیایی‌ داشت‌.در مهر 1327، نخستین‌ انجمن‌ جغرافیایی‌، به‌ نام‌ «انجمن‌ شاهنشاهی‌ جغرافیایی‌»، تشکیل‌ شد (گنجی‌، ص‌ 309ـ310). برخی‌ از انجمنهای‌ دیگر اینها بودند: انجمن‌ جغرافیایی‌ خراسان‌، که‌ در 1339 ش‌ تشکیل‌ شد؛ انجمن‌ دبیران‌ تاریخ‌ و جغرافیا و مطالعات‌ اجتماعی‌، که‌ در 1340 ش‌ تأسیس‌ گردید؛ و انجمن‌ جغرافیدانان‌ ایران‌، که‌ در 1352 ش‌ شکل‌ گرفت‌ (همان‌، ص‌ 344ـ 360). فعالیت‌ این‌ انجمنها، به‌ ویژه‌ در دهه 1350 ش‌ تا پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در بهمن‌ 1357، عمدتاً برقراری‌ ارتباط‌ میان‌ گروههای‌ جغرافیایی‌ در سراسر کشور، برگزاری‌ همایشها، ارتباط‌ با سازمانهای‌ بین‌المللی‌ و انتشار مجله‌ بود. مهم‌ترین‌ فعالیتهای‌ جغرافیایی‌ در سطح‌ ملی‌ عبارت‌ بود از: بر پایی هم‌اندیشی‌ مسائل‌ جغرافیای‌ ناحیه‌ای‌ ایران‌، در 1354 ش‌ در مشهد؛ ارتباط‌ با گروههای‌ جغرافیایی‌ یونسکو و اتحادیه بین‌المللی‌ جغرافیایی، که‌ از قدیم‌ترین‌ مؤسسات‌ بین‌المللی‌ است‌؛ و مشارکت‌ در هم‌اندیشی‌ بین‌المللی‌ جغرافیایی‌، در دی‌ 1334/ ژانویه 1956 در دانشگاه‌ علیگره‌ هند.در طول‌ پنجاه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، شمار فارغ‌التحصیلان‌ جغرافیا از مؤسسات‌ آموزش‌ عالی‌ بین‌ 500 ، 1 تا 000 ، 2 تن‌ بود (همان‌، ص‌ 502، پانویس‌ 1) که‌ حدود 85% از آنان‌ جذب‌ آموزش‌ و پرورش‌ شدند. پس‌ از اعلام‌ اصلاحات‌ ارضی‌ در 1341ش‌، مؤسسه جغرافیای‌ دانشگاه‌ تهران‌ ایجاد شد که‌ به‌ جغرافیای‌ کاربردی‌ توجه‌ خاص‌ داشت‌ ( رجوع کنید به پاپلی‌یزدی‌، 1382 ش‌، ص‌10ـ11، 23).در نخستین‌ سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌، علاوه‌ بر مراکز دانشگاهی‌، در بیست‌ مؤسسه‌ و دستگاهِ مرتبط‌ با فعالیت‌ جغرافیایی‌، جغرافیا تدریس‌ می‌شد، از جمله‌ در دانشگاه‌ جنگ‌، دانشگاه‌ افسری‌ پلیس‌، مؤسسه آب‌شناسی‌ و مؤسسه نقشه‌برداری‌ (گنجی‌، ص‌ 142). با تشکیل‌ ستاد انقلاب‌ فرهنگی‌ در 1359 ش‌، هیئت‌ برنامه‌ریزی‌ جغرافیا، برای‌ تهیه برنامه‌های‌ جدید، تشکیل‌ شد و باتوجه‌ به‌ تخصصهای‌ مورد نیاز کشور، ضرورت‌ تغییر نظام‌ جغرافیای‌ دانشگاهی‌ نیز مطرح‌ گردید (شکوئی‌، ص‌60ـ62)؛ از این‌ رو، برای‌ کاربردی‌ شدن‌ جغرافیا، تخصصهای‌ برنامه‌ریزی‌ عمران‌ منطقه‌ای‌، جغرافیای‌ شهری‌، جغرافیای‌ اقتصادی‌، عمران‌ روستایی‌، و جغرافیای‌ ناحیه‌ای‌ در نظر گرفته‌ شد (گنجی‌، ص‌ 578ـ579؛ مؤمنی‌، ص‌ 191؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر، به‌ویژه‌ در باره وضع‌ جغرافیا در دانشگاههای‌ کشور پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و عملکرد و تأثیر شخصیتهای‌ علمی‌، از جمله‌ حسین‌ شکوئی‌، متوفی‌ 1384 ش‌ رجوع کنید به پاپلی‌یزدی‌، 1381ش‌، ص‌ 3ـ7؛ همو، 1382 ش‌، ص‌ 25ـ 31؛ مؤمنی‌، ج‌ 1، ص‌ 192).در بخش‌ تألیف‌ نیز این‌ آثار شایان‌ ذکر است‌: جغرافیای‌ مفصّل‌ ایران‌ (تهران‌ 1362 ش‌)، تألیف‌ ربیع‌ بدیعی‌، در سه‌ مجلد؛ نگاشته‌های‌ متعدد درباره محیطهای‌ خشک‌ و کم‌باران‌ ایران‌، تألیف‌ پرویز کردوانی‌؛ مجموعه‌ 134 جلدی‌ فرهنگ‌ آبادیهای‌ کشور جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ ؛ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ کوهها و رودهای‌ کشور ؛ و فرهنگهایی‌ که‌ سازمان‌ جغرافیایی‌ نیروهای‌ مسلح‌ به‌چاپ‌ رساند. مؤسسات‌ جغرافیایی‌ سحاب‌ و گیتاشناسی‌، علاوه‌ بر آثاری‌ در باره فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌، در تولید و چاپ‌ نقشه‌ تلاشهای‌ گسترده‌ای‌ داشته‌اند که‌ تا اندازه زیادی‌ پاسخگوی‌ نیاز جامعه جغرافیایی‌ کشور بوده‌ است‌. در دوره انقلاب‌ فرهنگی‌ و پس‌ از آن‌،بحث‌ درباره مکتبها و دیدگاههای‌ جغرافیای‌ انسانی‌ و جغرافیای‌ شهری‌ و شیوه‌های‌ تبیین‌ و تحلیل‌ جغرافیایی‌ رواج‌ یافت‌ و در جغرافیای‌ ایران‌ مفاهیمی‌ چون‌ ساختارگرایی‌ و عدالت‌ اجتماعی‌ مطرح‌ شد (فنی‌، ص‌ 234؛ مؤمنی‌، ج‌ 1، ص‌ 105؛ گنجی‌، ص‌ 579).در زمینه انتشار مجلات‌نیز این‌نشریات‌ به‌چاپ‌ رسیده‌است‌: از مهر 1365 فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، از انتشارات‌ گروه‌ جغرافیای‌ بنیاد پژوهشهای‌ اسلامی‌ آستان‌ قدس‌ رضوی‌، که‌ نخستین‌نشریه علمی‌ پژوهشی‌ در زمینه جغرافیا به‌شمار می‌رود؛ از بهار 1364 مجله رشد آموزش‌ جغرافیا ، که‌ به‌ طور مستمر منتشر می‌شود؛ دوره جدید مجله پژوهشهای‌ جغرافیایی‌ ؛ مجله جغرافیا ؛ دنیای‌ جغرافیا ؛ فضای‌ جغرافیایی‌ ؛ و جغرافیا و توسعه‌ .انجمن‌ جغرافیدانان‌ ایران‌ در آبان‌ 1360، با سازماندهی‌ و تشکیلات‌ جدید، بار دیگر فعال‌ شد و انجمن‌ دبیران‌ تاریخ‌ و جغرافیا و مطالعات‌ اجتماعی‌ جای‌ خود را به‌ گروه‌ برنامه‌ریزی‌ و تألیف‌ کتب‌ جغرافیایی‌ وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌ داد (گنجی‌، ص‌ 588).در اردیبهشت‌ 1364 بزرگ‌ترین‌ و مهم‌ترین‌ گردهمایی‌ جغرافیدانان‌ ایران‌، با عنوان‌ سمینار بین‌المللی‌ جغرافیایی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، به‌ همت‌ بنیاد پژوهشهای‌ اسلامی‌ در مشهد برگزار گردید. در 1362 ش‌/1983 جغرافیدانان‌ ایران‌ در بیست‌ و پنجمین‌ همایش‌ بین‌المللی‌ جغرافیایی‌ مشارکت‌ داشتند و در شهریور 1382 دومین‌ همایش‌ بین‌المللی‌ جغرافیدانان‌ جهان‌ اسلام‌، با همکاری‌ انجمن‌ جغرافیایی‌ ایران‌، دانشگاه‌ خوارزمی‌ (تربیت‌ معلم‌)، مرکز گفتگوی‌ تمدنها و سازمان‌ هواشناسی‌ کشور، در تهران‌ برگزار شد.در 1380 ش‌ نخستین‌ دانشکده جغرافیا در دانشگاه‌ تهران‌ ایجاد شد. امروزه‌ در برخی‌ مراکز دانشگاهی‌ بر جغرافیای‌ محلی‌ و ناحیه‌ای‌ تأکید می‌شود و حدود ده‌ تخصص‌ در مقاطع‌ و گرایشهای‌ گوناگون‌ جغرافیا، از جمله‌ برنامه‌ریزی‌ شهری‌، برنامه‌ریزی‌ روستایی‌، ژئومورفولوژی‌، کارتوگرافی‌، اقلیم‌شناسی‌ و سنجش‌ از دور، وجود دارد.منابع‌: فریدون‌ آدمیت‌، امیرکبیر و ایران، تهران‌ 1354 ش‌؛ محمدحسین‌ پاپلی‌یزدی‌، «ایدئولوژیهای‌ حاکم‌ بر جغرافیای‌ ایران‌»، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیائی‌ ، سال‌ 18، ش‌ 4 (زمستان‌ 1382)؛ همو، «دکتر حسین‌ شکویی‌ و تأثیر او بر جغرافیای‌ ایران‌»، همان‌، سال‌ 17، ش‌ 2 و 3 (تابستان‌ و پاییز 1381)؛ ناصر پاکدامن‌، «میرزاعبدالغفار نجم‌الدوله‌ و تشخیص‌ نفوس‌ دارالخلافه‌ »، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ، ج‌20 (1353 ش‌)؛ نادره‌ جلالی‌، «خدمات‌ نجم‌الدوله‌ در عهد ناصری‌»، در زندگی‌نامه‌ و خدمات‌ علمی‌ و فرهنگی‌ مرحوم‌میرزا عبدالغفارخان‌ نجم‌الدوله‌ ، تهران‌: انجمن‌ آثار و مفاخر فرهنگی‌، 1383 ش‌؛ محمد دبیرسیاقی‌، «نجم‌الدوله‌: دانشمندی‌ جامعِ علوم‌ و فنون‌ قدیم‌ و جدید»، در همان‌؛ حسین‌ شکوئی‌، «ضرورت‌ تغییر برنامه‌های‌ جغرافیا در دانشگاهها: طرح‌ پیشنهادی‌»، رشد آموزش‌ جغرافیا ، سال‌ 1، ش‌ 2 (تابستان‌ 1364)؛ جواد صفی‌نژاد، «معرفی‌ کتب‌ چاپی‌ جغرافیائی‌ دوران‌ قاجار»، همان‌، سال‌ 1، ش‌ 2 (تابستان‌ 1364)، سال‌ 2، ش‌ 6 (تابستان‌ 1365)، ش‌ 7 (پاییز 1365)؛ زهره‌ فنی‌، مقدمه‌ای‌ بر تاریخ‌ علم‌ جغرافیا ، تهران‌ 1381 ش‌؛ محمدحسن‌ گنجی‌، جغرافیا در ایران‌: از دارالفنون‌ تا انقلاب‌ ، مشهد 1367 ش‌؛ مصطفی‌ مؤمنی‌، پایگاه‌ علم‌ جغرافیا در ایران‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1377 ش‌؛ کاظم‌ ودیعی‌ و جهانگیر صوفی‌، «تعلیم‌ جغرافیا در ایران‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ تبریز ، سال‌ 12، ش‌ 2 (تابستان‌ 1339)؛ احمد هاشمیان‌، تحولات‌ فرهنگی‌ ایران‌ در دوره قاجاریه‌ و مدرسه دارالفنون‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1379 ش‌؛ آریل‌ هولت‌ ـ ینسن‌، جغرافیا: تاریخ‌ و مفاهیم‌ ، ترجمه جلال‌ تبریزی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛Preston Everett James , All possible worlds: a history of geographical ideas , New York 1977.
نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده