جعفربن حرب ، متکلم معتزلی قرن دوم و سوم. وی در طبقه هفتم معتزله و از رؤسای معتزلیان بغداد به شمار میآید. چون در منابع (برای نمونه رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 8، ص 42؛ ابناثیر، ج 7، ص 57) عمر وی 59 سال و سال وفاتش 236 ذکر شده است، میتوان سال ولادتش را 177 دانست. پدرش از نزدیکان خلیفه وقت بود و خودش در دستگاه واثق عباسی (حک : 227ـ232) منزلتی داشت. گویا خیابان باب حرب در مغرب بغداد، به پدر وی منسوب بوده است. جعفربن حرب در بصره نزد ابوالهُذَیلِ عَلّاف * ، کلام معتزلی را آموخت، اما شاگردی ابوالهذیل را رها کرد و در بغداد به شاگردی ابوموسیمُردار* در آمد که، بهسبب زهدورزیاش، به راهبالمعتزله شهرت داشت. وی و جعفربن مبشّر *، شاگرد دیگر مردار، که شاخه جعفریه را به او و جعفربن حرب نسبت دادهاند، در دنیاگریزی از مردار پیروی میکردند. جعفربن حرب در اواخر عمر زندگی زاهدانه و عزلت اختیار کرد، چنانکه نقل کردهاند به بهانه بیماری سل از شرکت در مجالس مناظره واثق خودداری میکرد (مسعودی، ج 5، ص 21؛ ابنندیم، ص 213؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1972، ص 78؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ ابنجوزی، ج 11، ص 239؛ فخررازی، ص 43؛ ابنمرتضی، ص 73ـ74). ظاهراً جعفر در دورهای از زندگی خود، بنا به رسم آن روزگار، در مناظرههای کلامی فراوانی شرکت میکرد و در ترویج اصول اعتزال نقش داشت. منابع از غلبه او در مناظرهها خبر دادهاند، از جمله مناظره با زادانبختثنوی در دوران مأمون (حک : 198ـ 218) و مناظره با ابوجعفر محمدبن خلیل بغدادی معروف به سَکّاک، شاگرد هشامبن حَکَم، در باره حدوث علم خدا ( رجوع کنید به خیاط، ص169ـ 170؛ ماتریدی، ص169؛ ابنندیم، ص233؛ قاضیعبدالجباربن احمد، 1972، ص79ـ80؛ ابنمرتضی، ص74). جعفر شاگردانی نیز داشت، از جمله ابوجعفر اِسکافی، عیسیبن هَیثَم صوفی و ابومُجالِد احمدبن حسین بغدادی (شهرستانی، ج 1، ص 31؛ ابنمرتضی، ص 79، 85).رأی جعفربن حرب در باره صفات الاهی، همانند سایر معتزله، مبتنی بر یکی شمردن ذات و صفات بوده است. گفتهاند که او بر همین مبنا، منکر آن بود که خداوند از ازل سمیع و بصیر است، چرا که صفات سمع و بصر مستلزم وجود مسموع و مبصَر در ازلاند؛ امری که با حدوث جهان منافات دارد (برای نمونه رجوع کنید به ابنحزم، ج 2، ص 309).جعفر، مانند سایر معتزله، مدافع اختیار انسان بوده و گویا در نفی مجبّره شدت به خرج میداده است. او رأی معتقدان به جبر را از همه فرقهها و ادیان غیراسلامی، حتی ملحدان، بدتر میدانسته است، بر این اساس که همه فِرق فقط افعال نیک را به معبود خود نسبت میدهند و تنها اهل جبرند که از نسبت دادن افعال زشت به خداوند ابایی ندارند ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1408، ص 777ـ 778).اعتقاد عموم معتزله، از جمله ابوالهذیل علاّف، به حُسْن و قبح عقلی امور، این پرسش را پیش آورده بود که آیا خدا بر ظلم قدرت دارد. برخی نقل کردهاند که جعفربن حرب، مانند جعفربن مبشّر و نیز ابوجعفر اسکافی، بر آن بوده که خدا قدرت ظلم بر عقلا را ندارد اما قادر است به کودکان و دیوانگان ظلم کند ( رجوع کنید به شهرستانی، ج 1، ص 58 59؛ جرجانی، ج 8، ص 381).در باره نظریه لطف * (یعنی این نظریه که فراهم کردن شرایط عمل به طاعت و ترک معصیت بدون مجبور کردن انسان، بر خدا واجب است)، جعفربن حرب در آغاز معتقد بوده است که اگر خدا لطف خود را شامل حال کافران کند، آنان به اختیار خود ایمان میآورند، هرچند ثواب ایمانشان به پای ایمانی که بدون چنین لطفی حاصل شده است نمیرسد. وی بعداً از این نظر عدول کرد و به رأی اکثر معتزله برگشت که به سبب اعتقادشان به اختیار، ایمان آوردن کفار را وابسته به لطف الاهی نمیشمردند. همچنین وی توفیق و تسدید را لطف خدا میدانسته، اما آنها را موجب اجبار انسان به طاعت خدا نمیشمرده است (اشعری، ص 246، 262).در باره استطاعت (قدرت انجام فعل)، جعفر معتقد بوده که استطاعت برای افعال مباشر (افعالی که بیواسطه انجام میشوند) قبل از انجام دادن فعل ضروری است و در حین انجام دادن فعل نیازی به آن نیست. افعال متولده (افعالی که بر اثر فعل دیگر انجام میپذیرند؛ رجوع کنید به تولید * ) نیز میتوانند با استطاعتِ فعل اول انجام بگیرند و لذا استطاعت ممکن است در زمان انجام شدن فعل متولد از بین رفته باشد و فعل متولد میتواند بر اثر قدرتی که معدوم شده است پدید بیاید (همان، ص 232).در باره ماهیت روح گفتهاند که جعفر، بر مبنای آیه 85 سوره اسراء، قائل به ترجیح سکوت بوده است. او با فرق گذاشتن میان روح (که امری الاهی و ورای ادراک است) و نفْس، همانند سایر معتزله بغداد، نفْس را عَرَض و آلت بدن میشمرده است (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص 334، 337).در مسئله امامت، او مانند جعفربن مبشّر، امامت را از مصالح دین و شناخت آن را به عقل میدانسته است. این دو بر همین اساس امامت مفضول بر فاضل را جایز میشمردهاند، چرا که امامت برای اجرای اموری چون اقامه حدود و قضاوت و جنگ و سایر مسائل اجتماع است و قرار گرفتن این کار برعهده مفضول با وجود فاضل رواست (شهرستانی، ج 1، ص160).جعفربن حرب در تفسیر و فقه نیز آرایی داشته است ( رجوع کنید به علمالهدی، ج2، جزء4، ص156؛ طوسی، ج2، ص601؛ طبرسی، ذیل آلعمران: 152، اعراف: 89، 101؛ مجلسی، ج20، ص30؛ برای دیگر آرای کلامی جعفربن حرب رجوع کنید به خیاط، ص 153؛ اشعری، ص 203، 240، 246ـ247، 254، 345، 370، 415، 429؛ مفید، ص 102ـ103؛ نیز رجوع کنید به جعفربن مبشّر * ).جعفربن حرب آثار متعددی در مسائل کلامی و فقهی نوشته که هیچیک از آنها باقی نمانده است. آثار او را به دو قسم «جلی» و «دقیق» تقسیم کردهاند. از آثار جلی و واضح که در دوره زهد او تألیف شده و مخاطب آن عامه بودهاند، اینهاست: الاصول الخمس، نصیحة العامة، المسترشد، المتعلم و الایضاح . از دیگر آثار او اینها را ذکر کردهاند: الاستقصاء، متشابه القرآن، الرد علی اصحاب الطبایع ، المسائل فیالنعیم ، توبیخ ابیالهذیل که در آن ظاهراً آرای ابوالهذیل را منتهی به قول دهریه شمرده است، و نیز کتابی در تکفیر نَظّام و رأی او در ابطال جزء لایتجزا. آثار «دقیق» او ظاهراً در باره مسائلی با عمومیت کمتر است که به دقتِ بیشتری نیاز داشته است ( رجوع کنید به خیاط، ص 186؛ ابنندیم، ص 39، 213؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1972، ص 78؛ بغدادی، ص 122، 133؛ ابنمرتضی، ص 73).در رد آرای جعفربن حرب چند کتاب نوشته شده است، از جمله الرد علی جعفربن حرب نوشته بُرغوث (متوفی 240 یا 241) و الحرب علی جعفربن حرب تألیف عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429). متکلمان شیعه در رد نظریه امامت وی تألیفاتی داشتهاند، که از جمله است کتاب النقض علی جعفربن حرب فیالامامة از حسنبن موسی نوبختی (متوفی بین 300 تا 310) و النقض فی الامامة علی جعفربن حرب از شیخمفید (متوفی 413؛ بغدادی، ص 169؛ نجاشی، ص 64، 400؛ ذهبی، ج 10، ص 554).منابع: ابناثیر؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنحزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت 1405/1985؛ ابنمرتضی، کتاب طبقات المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت 1409/1988؛ ابنندیم؛ علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، [ بیتا. ]؛ علیبن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر 1325/1907، چاپ افست قم 1370 ش؛ خطیب بغدادی؛ عبدالرحیمبن محمد خیاط، الانتصار و الرد علیابن الراوندی الملحد، چاپ محمد حجازی، قاهره [ 1988 ]؛ ذهبی؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل ، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت 1406/1986؛ طبرسی؛ محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم 1376 ش؛ علیبن حسین علمالهدی، امالی السیدالمرتضی، ج 2، چاپ احمدبن امین شنقیطی، قاهره 1325/1907، چاپ افست قم 1403؛ محمدبن عمر فخررازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین ، چاپ محمد معتصمباللّه بغدادی، بیروت 1407/1986؛ قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره 1408/1988؛ همو، فرق و طبقات المعتزله، چاپ علی سامی نشار و عصامالدین محمدعلی، [ اسکندریه ] 1972؛ محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتحاللّه خلیف، استانبول 1979؛ مجلسی؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، چاپ مهدی محقق، تهران 1372 ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفیالشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.