جعفربن ابی طالب

معرف

، کنیه‌اش‌ ابوعبداللّه‌، پسر عموی‌ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌، برادر حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌، و از شهدای‌ بزرگ‌ صدر اسلام‌
متن
جعفربن‌ ابی‌طالب‌ ، کنیه‌اش‌ ابوعبداللّه‌، پسر عموی‌ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌، برادر حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌، و از شهدای‌ بزرگ‌ صدر اسلام‌. مادرش‌، فاطمه‌ بنت‌ اسد بن‌هاشم‌، نخستین‌ زن‌ هاشمی‌ بود که‌ با مردی‌ هاشمی‌، یعنی‌ ابوطالب‌، ازدواج‌ کرد (خلیفه بن‌ خیاط‌، 1967، ص‌ 4؛ ابن‌حبیب‌، ص‌ 457) و به‌ ترتیب‌ چهار پسر به‌ نامهای‌ طالب‌، عقیل‌، جعفر و علی‌ به‌ دنیا آورد که‌ فاصله زمانی‌ میان‌ هر کدام‌ ده‌ سال‌ بود (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 3؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 342).جعفربن‌ ابی‌طالب‌ بیست‌ سال‌ پس‌ از عام‌الفیل‌ (570 میلادی‌) در مکه‌ به‌ دنیا آمد (بهادلی‌، ص‌ 235). هنگامی‌ که‌ در مکه‌ خشکسالی‌ شد و ابوطالب‌ دچار مضیقه مالی‌ گردید، به‌ پیشنهاد پیامبر، عباس‌بن‌ عبدالمطلب‌ نزد برادرش‌ ابوطالب‌ رفت‌ و جعفر را به‌ خانه خود برد و کفالتش‌ را برعهده‌ گرفت‌. جعفر همچنان‌ نزد عمویش‌ ماند تا اینکه‌ اسلام‌ آورد و بعد از وی‌ بی‌نیاز شد (ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 263؛ طبری‌، ج‌ 2، ص‌ 313).بر اساس‌ روایتی‌، او در همان‌ سال‌ اول‌ بعثت‌، اندکی‌ پس‌ از برادرش‌ علی‌ علیه‌السلام‌ (رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 8؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 341؛ یک‌ روز یا کمتر، پس‌ از برادرش‌ علی‌ علیه‌السلام‌ رجوع کنید به امین‌، ج‌ 4، ص‌ 119) اسلام‌ آورد. روایت‌ شده‌ است‌ که‌ ابوطالب‌ وقتی‌ دید حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ در سمت‌ راست‌ پیامبر اکرم‌ به‌ نماز ایستاده‌، به‌ جعفر گفت‌ برو و در سمت‌ چپ‌ پیامبر بایست‌ و نماز بگزار و او نیز چنین‌ کرد و این‌ نخستین‌ نماز جماعتی‌ بود که‌ در اسلام‌ بر پا گردید (ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 125ـ126؛ ابن‌اثیر، همانجا؛ مدنی‌، ص‌ 69).بر اساس‌ برخی‌ روایات‌، جعفربن‌ ابی‌طالب‌ سومین‌ یا بیست‌ و ششمین‌ یا سی‌ و دومین‌ نفر (رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 125؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 1، ص‌ 237)، و یا اجمالاً جزو آن‌ عده‌، بود که‌ پیش‌ از آنکه‌ پیامبر وارد خانه ارقم‌ شود (ابن‌سعد، همانجا) ایمان‌ آورد.بر اثر افزایش‌ فشار و شکنجه کفار قریش‌ و توصیه پیامبر به‌ مسلمانان‌ برای‌ مهاجرت‌ از مکه‌ به‌ حبشه‌، جعفربن‌ ابی‌طالب‌ در سال‌ پنجم‌ بعثت‌ (ابن‌سعد، ج‌ 1، ص‌ 206؛ به‌ روایتی‌ ضعیف‌، در سال‌ چهارم‌ بعثت‌؛ رجوع کنید به مدنی‌، ص‌ 71)، در دومین‌ مهاجرت‌ مسلمانان‌ به‌ حبشه‌، همراه‌ همسرش‌ اَسماء بنت‌ عُمَیس‌ به‌ حبشه‌ رفت‌ (ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 346؛ ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 34).پیامبر اکرم‌، به‌ همراه‌ جعفر، به‌ عنوان‌ امیر و سرپرست‌ تمام‌ مسلمانان‌ مهاجر به‌ حبشه‌ (ابن‌سعد، همانجا؛ ابن‌قدامه‌، ص‌ 113ـ114؛ نووی‌، قسم‌ 1، جزء 1، ص‌ 148)، نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ نجاشی‌، پادشاه‌ آن‌ سرزمین‌، فرستاد و در آن‌، ضمن‌ دعوت‌ وی‌ به‌ اسلام‌، از او خواست‌ تا به‌ اوضاع‌ جعفر و دیگر مسلمانان‌ مهاجر و پناهنده‌ به‌ وی‌، رسیدگی‌ کند (طبری‌، ج‌ 2، ص‌ 652؛ قلقشندی‌، ج‌ 6، ص‌ 379).وقتی‌ کفار قریش‌، عمروبن‌ عاص‌ و عبداللّه‌بن‌ مسعودبن‌ ابی‌ربیعه‌ مخزومی‌ و به‌ روایتی‌ عمارهبن‌ ولید را با هدایایی‌ نزد نجاشی‌ فرستادند تا شاید بتوانند مسلمانان‌ مهاجر را به‌ مکه‌ بازگردانند، سخنگوی‌ مسلمانانِ پناهنده‌ به‌ حبشه‌، جعفربن‌ ابی‌طالب‌ بود. او در جلسات‌ مناظره‌ به‌ خوبی‌ مواضع‌ و دیدگاه‌ اسلام‌ را بیان‌ کرد تا جایی‌ که‌ نجاشی‌ و اسقفهایش‌ را متقاعد ساخت‌ و فرستادگان‌ قریش‌ ناامید به‌ مکه‌ بازگشتند ( رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 121ـ123؛ ابن‌جوزی‌، ج‌ 1، ص‌ 511 518؛ ذهبی‌، تاریخ‌الاسلام‌، السیرة النبویة، ص‌ 188ـ194). گفته‌ شده‌ است‌ که‌ نجاشی‌ پس‌ از سخنان‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ اسلام‌ آورد ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 2، ص‌ 652ـ653).جعفربن‌ ابی‌طالب‌ در حبشه‌ از همسرش‌ اسماء بنت‌ عمیس‌ صاحب‌ سه‌ فرزند، به‌ نامهای‌ عبداللّه‌ و محمد و عون‌، شد که‌ عبداللّه‌ نخستین‌ مولود مسلمان‌ در حبشه‌ (ابن‌سعد، همانجا؛ ابن‌حبیب‌، ص‌ 107؛ نووی‌، همانجا) و نسل‌ جعفر از وی‌ بود (ابن‌سعد، همانجا). به‌ روایتی‌، دو فرزند دیگر وی‌ در کربلا و به‌ روایتی‌ دیگر، در جنگ‌ صِفّین‌ شهید شدند. روایتی‌ نیز حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ عون‌ و محمد در زمان‌ خلافت‌ عمر در شوشتر [ ؟ ] به‌ شهادت‌ رسیدند؛ اما، بلاذری‌ این‌ را نادرست‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به بلاذری‌، ص‌ 44ـ 45). اکنون‌ در جنوب‌ شهر دزفول‌ بقعه‌ای‌ به‌ نام‌ محمدبن‌ جعفر طیار زیارتگاه‌ است‌ ( رجوع کنید به اقتداری‌، ج‌ 1، بخش‌ 1، ص‌ 316ـ320).برخی‌ بر این‌ باورند که‌ جعفر از اسماء صاحب‌ هشت‌ فرزند شد که‌ همگی‌ در حبشه‌ به‌ دنیا آمدند ( رجوع کنید به ابن‌عنبه‌، ص‌ 37؛ بهادلی‌، ص‌ 235؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر از اعقاب‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ رجوع کنید به ابن‌قدامه‌، ص‌116ـ120؛ ابن‌عنبه‌، ص‌36ـ67؛ مدنی‌، ص‌168ـ 186؛ جمیل‌ ابراهیم‌ حبیب‌، ص‌ 102ـ 105).به‌ گزارش‌ برخی‌ مورخان‌، پیامبر اکرم‌ پس‌ از ورودش‌ به‌ مدینه‌ میان‌ مهاجران‌ و انصار پیمان‌ برادری‌ بست‌. در این‌ پیمان‌، جعفربن‌ ابی‌طالب‌ با مُعاذبن‌ جَبَل‌ انصاری‌ برادر شد (رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 2، ص‌ 151؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، همانجا)؛ اما، با توجه‌ به‌ اینکه‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ در آن‌ زمان‌ در حبشه‌ اقامت‌ داشته‌ است‌، این‌ خبر نمی‌تواند صحیح‌ باشد مگر آنکه‌ این‌ پیمان‌ غیاباً بسته‌ شده‌ باشد ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، همانجا؛ ابن‌سعد، ج‌ 3، ص‌ 584، ج‌ 4، ص‌ 35؛ ذهبی‌، سیراعلام‌ النبلاء ، ج‌ 1، ص‌ 213).جایگاه‌ و منزلت‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ چنان‌ والا بود که‌ پیامبر اکرم‌ برای‌ وی‌ سهمی‌ از غنایم‌ نبرد بدر را، با اینکه‌ در آن‌ حضور نداشت‌، در نظر گرفت‌ (واقدی‌، ج‌ 1، ص‌ 153؛ ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 127).در اواخر سال‌ ششم‌ هجرت‌، پیامبر سفیرش‌، عمروبن‌ اُمیه‌ ضَمْری‌، را نزد نجاشی‌ فرستاد و از وی‌ خواست‌ مسلمانان‌ را بازگرداند. نجاشی‌ نیز دو کشتی‌ در اختیار جعفربن‌ ابی‌طالب‌ و مسلمانان‌ و گروهی‌ از حبشیان‌ مسلمان‌ شده‌ قرار داد و آنان‌ را راهی‌ مدینه‌ کرد (ابن‌سعد، ج‌ 1، ص‌ 207ـ 208؛ طبری‌، ج‌ 3، ص‌ 30). جعفر و همراهانش‌ پس‌ از غزوه خیبر در سال‌ هفتم‌ هجرت‌، به‌ مدینه‌ رسیدند (واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 683؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 2، ص‌ 342، ج‌ 4، ص‌ 3؛ ابن‌سعد، ج‌ 1، ص‌ 207ـ 208، ج‌ 4، ص‌ 34ـ 35؛ مسعودی‌، ج‌ 3، ص‌ 29ـ30؛ ذهبی‌، سیراعلام‌ النبلاء ، ج‌ 1، ص‌ 206؛ محمود شیت‌ خطاب‌، ص‌ 134). وقتی‌ پیامبر جعفر را دید میان‌ دو چشمش‌ را بوسید و او را دربرگرفت‌ و با شادی‌ بسیار گفت‌: «به‌ خدا قسم‌ نمی‌دانم‌ به‌ کدام‌ یک‌ شادتر شوم‌ از آمدن‌ جعفر یا از فتح‌ خیبر» (واقدی‌، همانجا؛ بلاذری‌، ص‌ 43). آنگاه‌ پیامبر در کنار مسجد خانه‌ای‌ را به‌ او اختصاص‌ داد (بلاذری‌، ص‌ 44؛ ابن‌عبدالبرّ، قسم‌ 1، ص‌ 242) و از غنایم‌ غزوه خیبر به‌ او و مهاجران‌ همراه‌ وی‌ سهمی‌ عطا کرد (ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 35، 106).با آمدن‌ جعفر و دیگر مهاجران‌ حبشه‌ به‌ مدینه‌، پیامبر وی‌ و همراهانش‌ را صاحب‌الهجرتین‌ (دو هجرت‌، یکی‌ به‌ حبشه‌ و دیگری‌ به‌ مدینه‌) نامید (همان‌، ج‌ 4، ص‌ 106، ج‌ 8، ص‌ 281؛ بخاری‌، ج‌ 2، جزء 1، قسم‌ 2، ص‌ 185؛ ابونعیم‌، 1422، ص‌ 426).در سال‌ هشتم‌ هجرت‌ هنگامی‌ که‌ حارث‌بن‌ عُمَیر أزدی‌، فرستاده پیامبر نزد پادشاه‌ بُصری‌'، به‌ دست‌ شُرَحبیل‌ بن‌ عمرو یا عُمیر ازدی‌ غسّانی‌ در روستای‌ مُوْتَه‌ کشته‌ شد (ابن‌ ابی‌الحدید، ج‌ 15، ص‌ 61؛ نویری‌، ج‌ 16، ص‌ 277)، پیامبر بسیار غمگین‌ شد و سپاهی‌ سه‌ هزار نفری‌ تدارک‌ دید که‌ بعدها به‌ سپاه‌ امرا معروف‌ شد و فرماندهی‌ آن‌ را به‌ ترتیب‌ برعهده سه‌ تن‌ از صحابه‌، که‌ یکی‌ از آنها جعفربن‌ ابی‌طالب‌ بود، قرار داد تا در صورت‌ شهادت‌ یکی‌، دیگری‌ فرماندهی‌ را بر عهده‌ گیرد (واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 755ـ756؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 15؛ ابن‌سعد، ج‌ 3، ص‌ 46؛ یعقوبی‌، ج‌ 2، ص‌ 65).بر اساس‌ برخی‌ روایتها، نخستین‌ فرمانده‌ سپاه‌ امرا جعفربن‌ ابی‌طالب‌ بود ( رجوع کنید به یعقوبی‌، همانجا؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 9؛ ابن‌ ابی‌الحدید، ج‌ 15، ص‌ 62) و بنا به‌ روایتهای‌ دیگر، او دومین‌ فرمانده‌ و جانشین‌ زید بود ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، همانجا؛ ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 36؛ خلیفهبن‌ خیاط‌، 1415، ص‌ 40؛ ابن‌حبیب‌، ص‌ 123).سپاه‌ سه‌ هزار نفری‌ مسلمانان‌ در جمادی‌الاولی‌ سال‌ هشتم‌ در روستای‌ مُوْتَه‌ در سرزمین‌ بَلقاء به‌ مصاف‌ سپاه‌ دویست‌ هزار (یا صد هزار) نفری‌ رومیان‌ به‌ سرکردگی‌ هِرقل‌ و عربهای‌ شام‌ به‌ فرماندهی‌ شرحبیل‌بن‌ عمرو رفت‌. در گرماگرم‌ نبرد، جعفربن‌ ابی‌طالب‌ از اسب‌ سرخ‌ موی‌ خود پیاده‌ شد و آن‌ را کشت‌ و آنگاه‌ پیاده‌ جنگید تا به‌ شهادت‌ رسید (واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 756ـ761؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 15ـ20؛ ابن‌سعد، ج‌ 3، ص‌ 530، ج‌ 4، ص‌ 37؛ طبری‌، ج‌ 3، ص‌ 36ـ39؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 7). در باره چگونگی‌ شهادت‌ جعفر روایات‌ مختلف‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 20؛ ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 38؛ واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 761؛ ابن‌عبدالبرّ، قسم‌ 1، ص‌ 243).در این‌ نبرد هر دو دست‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ قطع‌ شد، ولی‌ نگذاشت‌ پرچم‌ روی‌ زمین‌ بیفتد؛ از این‌رو، پیامبر فرمود که‌ خداوند به‌ جعفر، به‌ جای‌ دستهایش‌، دو بال‌ از یاقوت‌ داده‌ است‌ و او با فرشتگان‌ در بهشت‌ به‌ هر جا که‌ می‌خواهد پرواز می‌کند (واقدی‌، ج‌2، ص‌762، 767؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 20؛ ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 39؛ بلاذری‌، ص‌ 43) و به‌ همین‌ سبب‌، او را جعفر طیار و نیز ذوالجناحین‌ خوانده‌اند ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 2، ص‌ 151؛ بلاذری‌، همانجا؛ طبری‌، ج‌ 5، ص‌ 424ـ 425؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 341، 344).در همان‌ روز شهادت‌ جعفر، پیامبر از طریق‌ وحی‌ از شهادت‌ او آگاه‌ و بسیار غمگین‌ شد و آنگاه‌ مردم‌ مدینه‌ را جمع‌ کرد و واقعه موته‌ و چگونگی‌ کشته‌ شدن‌ سه‌ سردار سپاه‌، از جمله‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌، را به‌ اطلاع‌ آنان‌ رساند و سپس‌ برای‌ آنان‌ آمرزش‌ خواست‌ و آنان‌ را شهید خواند (واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 762، 766؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 22؛ ابن‌سعد، ج‌ 3، ص‌ 46، ج‌ 8، ص‌ 282؛ یعقوبی‌، ج‌ 2، ص‌ 65ـ66؛ بلاذری‌، همانجا؛ طبری‌، ج‌ 3، ص‌ 40ـ41).جعفربن‌ ابی‌طالب‌ در هنگام‌ شهادت‌، بنا بر قول‌ مشهور، حدود 41 سال‌ داشت‌ ( رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، قسم‌ 1، ص‌ 245؛ ابن‌قدامه‌، ص‌ 115؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 344؛ قس‌ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 20؛ بلاذری‌، همانجا؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 8؛ ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 135). پس‌ از شهادتش‌، همسرش‌ اسماء بنت‌ عمیس‌ ( رجوع کنید به ابن‌کثیر، ج‌ 4، ص‌ 253) و حسان‌بن‌ ثابت‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 98ـ 99، 295، 323) و کعب‌بن‌ مالک‌ (رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 27ـ 28) اشعاری‌ در سوک‌ وی‌ سرودند.جعفر خطیبی‌ توانا و مردی‌ شجاع‌ و سخاوتمند (ابونعیم‌، 1387، ج‌ 1، ص‌ 114) و بردبار و متواضع‌ (ابن‌قدامه‌، همانجا) و دارای‌ عقل‌ و درایت‌ و هوش‌ سرشار و اراده راسخ‌ بود و شخصیتی‌ نافذ داشت‌ و سرداری‌ برجسته‌ و آگاه‌ به‌ مسائل‌ دینی‌ و آشنا به‌ فنون‌ و اصول‌ جنگ‌ بود (محمود شیت‌ خطاب‌، ص‌ 154ـ 155). ذهبی‌ ( سیر اعلام‌ النبلاء ، ج‌ 1، ص‌ 206) وی‌ را سالار شهید و والامقام‌ و مجاهد بزرگ‌ خوانده‌ است‌.جعفر در عصر جاهلیت‌ به‌ داشتن‌ چهار خصلت‌ متمایز بود: پرهیز از شرابخواری‌ و دروغ‌ و فحشاء و بت‌پرستی‌ (ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 126). او از پیامبر روایتی‌ نقل‌ کرده‌ است‌ و کسانی‌ چون‌ پسرش‌ عبداللّه‌، ابوموسی‌ اشعری‌، عبداللّه‌بن‌ عمربن‌ خطّاب‌، عبداللّه‌بن‌ مسعود، عمروبن‌ عاص‌، عایشه‌ و ام‌سلمه‌ نیز از او روایت‌ کرده‌اند ( رجوع کنید به ابونعیم‌، 1422، ج‌ 1، ص‌ 428؛ ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 120؛ ذهبی‌، همانجا).در باره فضائل‌ و مناقب‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ احادیث‌ و گزارشهای‌ متعددی‌ نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 9؛ ابن‌ عبدالبرّ، قسم‌ 1، ص‌ 244؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 342؛ مدنی‌، ص‌ 69ـ70؛ امین‌، ج‌ 4، ص‌ 120). بر اساس‌ روایاتی‌ که‌ از پیامبر نقل‌ شده‌، جعفر جزو بهترین‌ مردم‌ بوده‌ و با پیامبر از یک‌ طینت‌ و سرشت‌ و از یک‌ درخت‌ خلق‌ شده‌ و از نظر خُلق‌ و خوی‌ شبیه‌ترین‌ افراد به‌ پیامبر بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به واقدی‌، ج‌ 2، ص‌ 739؛ ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 36، ج‌ 8، ص‌ 159ـ160؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 10؛ ابن‌ ابی‌الحدید، ج‌ 15، ص‌ 72ـ73). همچنین‌ باز به‌ نقل‌ از پیامبر او را جزو حواریان‌ ( رجوع کنید به ابن‌حبیب‌، ص‌ 474)، نقبا و نجبا (ابن‌عساکر، ج‌ 72، ص‌ 127؛ ابن‌اثیر، همانجا)، عترت‌ نبوی‌ (ابن‌اثیر، همانجا) و از سابقین‌ در اسلام‌ (ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام‌ ، المغازی‌ ، ص‌ 492) به‌شمار آورده‌اند.پیامبر به‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ لقب‌ ابوالمساکین‌ (پدر بینوایان‌) اعطا کرد، زیرا او به‌ مستمندان‌ و فقیران‌ بسیار رسیدگی‌ می‌کرد، با آنها نشست‌ و برخاست‌ داشت‌ و به‌ ایشان‌ خدمت‌ می‌کرد و اموالش‌ را میان‌ آنان‌ تقسیم‌ می‌نمود (ابن‌سعد، ج‌ 4، ص‌ 41؛ ابونعیم‌، 1387، ج‌1، ص‌114، 117؛ ابن‌جوزی‌، ج‌1، ص‌518).ارادت‌ و علاقه‌مندی‌ حضرت‌ علی‌ به‌ برادرش‌ جعفربن‌ ابی‌طالب‌ تا جایی‌ بود که‌ هیچگاه‌ درخواستی‌ از درخواستهای‌ عبداللّه‌بن‌ جعفر را، چنانچه‌ حضرت‌ را به‌ جان‌ جعفر قسم‌ می‌داد، رد نمی‌کرد (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 344؛ ذهبی‌، همانجا).مزار جعفر طیار و سایر شهدای‌ موته‌ در منطقه‌ای‌ معروف‌ به‌ شهر مزار در اطراف‌ موته‌ * (شهرستانی‌ در استان‌ کَرَک‌ در اردن‌) قرار دارد. هر چند بر اساس‌ برخی‌ روایات‌، سه‌ فرمانده‌ شهید موته‌ را در یک‌ قبر دفن‌ و آن‌ قبر را پنهان‌ کردند، ولی‌ امروزه‌ مدفن‌ آنان‌ شناخته‌ شده‌ و زیارتگاه‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌عنبه‌، ص‌ 37؛ امین‌، ج‌ 4، ص‌ 119؛ برای‌ اطلاع‌ از ابعاد و مشخصات‌ فعلی‌ مزار رجوع کنید به بهادلی‌، ص‌ 238ـ242). گفته‌ می‌شود ظاهر بَیبَرسِ اول‌ * ، چهارمین‌ سلطان‌ از ممالیک‌ مصر (متوفی‌ 676)، مزار جعفر را تجدید بنا کرد و اوقاف‌ بسیاری‌ به‌ آن‌ اختصاص‌ داد. در 1375 ش‌/ 1996 بر روی‌ بقعه جعفر گنبد و بارگاهی‌ بنا شده‌ است‌ ( رجوع کنید به بهادلی‌، ص‌ 227، 232ـ234، 238ـ239).منابع‌: ابن‌ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغة، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ]؛ ابن‌اثیر، اسدالغابة فی‌ معرفة الصحابة، چاپ‌ محمدابراهیم‌ بنا و محمداحمد عاشور، قاهره‌ 1970ـ1973؛ ابن‌جوزی‌، صفة الصفوة، چاپ‌ محمود فاخوری‌ و محمدرواس‌ قلعه‌جی‌، حلب‌ 1389ـ1393/ 1969ـ1973؛ ابن‌حبیب‌، کتاب‌ المحبّر، چاپ‌ ایلزه‌ لیشتن‌ اشتتر، حیدرآباد دکن‌ 1361/1942، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ]؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، کتاب‌ الاصابة فی‌ تمییز الصحابة، مصر 1328، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [بی‌تا.]؛ ابن‌سعد (بیروت‌)؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب‌ فی‌ معرفة الاصحاب‌، چاپ‌ علی‌محمد بجاوی‌، قاهره‌ [ 1380/1960 ]؛ ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌ ، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابن‌عنبه‌، عمدة الطالب‌ فی‌ انساب‌ آل‌ ابی‌طالب، چاپ‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌ 1383 ش‌؛ ابن‌قدامه‌، التبیین‌ فی‌ انساب‌ القرشیین‌، چاپ‌ محمد نایف‌ دلیمی‌، بیروت‌ 1408/1988؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة فی‌التاریخ‌ ، [ قاهره‌ ] 1351ـ 1358؛ ابن‌هشام‌، السیرة النبویة، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، قاهره‌ 1355/1936؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، مقاتل‌ الطالبیین‌، چاپ‌ کاظم‌ مظفر، نجف‌ 1385/1965؛ چاپ‌ افست‌ قم‌ 1405؛ احمد بن‌ عبداللّه‌ ابونعیم‌، حلیة الاولیاء و طبقات‌ الاصفیاء، بیروت‌ 1387/1967؛ همو، معرفة الصحابة، چاپ‌ محمدحسن‌ محمدحسن‌ اسماعیل‌ و مسعدعبدالحمید سعدنی‌، بیروت‌ 1422/2002؛ احمد اقتداری‌، دیار شهریاران ، [ تهران‌ ] 1353ـ1354 ش‌؛ امین‌؛ محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌، کتاب‌ التاریخ‌ الکبیر، [ بیروت‌ ? 1407/ 1986 ]؛ احمدبن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف، چاپ‌ محمدباقر محمودی‌، بیروت‌ 1394/1974؛ علی‌ بهادلی‌، «مؤتة: عراقه الماضی‌ و روح‌ ذی‌الجناحین‌»، المنهاج‌ ، سال‌ 1، ش‌ 4 (شتاء 1417)؛ جمیل‌ ابراهیم‌ حبیب‌، القول‌ الجازم‌ فی‌ نسب‌ بنی‌هاشم‌ ، بغداد 1987؛ حسان‌بن‌ ثابت‌، دیوان‌ ، چاپ‌ ولید عرفات‌، لندن‌ 1971؛ خلیفة بن‌ خیاط‌، تاریخ‌ خلیفة بن‌ خیاط‌ ، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ 1415/1995؛ همو، کتاب‌ الطبقات، روایة موسی‌بن‌ زکریا تستری‌، چاپ‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد [ 1967 ]؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌، السیرة النبویة، بیروت‌ 1409/1989، المغازی، بیروت‌ 1410/1990؛ همو، سیراعلام‌ النبلاء، چاپ‌ شعیب‌ أرنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ 1401ـ1409/ 1981ـ 1988؛ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ قلقشندی‌؛ محمود شیت‌ خطاب‌، «القادة الشهداء فی‌ مؤتة من‌ قادة النبی‌ صلی‌اللّه‌علیه‌وسلم‌»، مجلة المجمع‌ العلمی‌ العربی‌، ج‌ 35، ش‌ 2 (رجب‌ 1404)؛ علی‌خان‌بن‌ احمد مدنی‌، الدرجات‌ الرفیعة فی‌ طبقات‌ الشیعة، قم‌ 1397؛ مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)؛ یحیی‌بن‌ شرف‌ نووی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، مصر: ادارة الطباعة المنیریة، [ بی‌تا. ]، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [ بی‌تا. ]؛ احمدبن‌ عبدالوهاب‌ نویری‌، نهایة الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌، قاهره‌ [ 1923 ] ـ1990؛ محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی‌ ، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ 1966؛ یاقوت‌ حموی‌؛ یعقوبی‌، تاریخ‌ .
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده