جزیرۀ شریک، شبهجزیرهای در مدیترانه، در ساحل شرقی تونس در ولایت قرمبالیه/ گرامبالیا . امروزه به نامهای اَلوَطن القِبلی و دَخْلَة المَعاوین معروف است (مالکی، ج 2، ص 352، پانویس 3؛ دپوا ، ص 23).جزیرۀ شریک بهصورت دماغهای از سوی تونس به داخل دریای مدیترانه کشیده شده و بین دو خلیج حلقالوادی/ گولت و الحَمّامات قرار گرفته است. این شبهجزیره در واقع ادامه رشته کوه ظَهْریه است که در جهت جنوبغربی و شمالشرقی امتداد دارد. امتداد شمالی آن به دماغه بُن منتهی میشود که در نزد اروپاییان به رأس آذار و رأسُالطیب نیز معروف است و نزدیکترین نقطه افریقا به اروپا (جزیره سیسیل) محسوب میشود ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ ثامر، ص 30 و پانویس 2).میانگین حداقل دمای آن ْ1ر3 در زمستان و حداکثر آن ْ2ر42 در تابستان و میانگین بارش سالانه آن 500 تا 600 میلیمتر است (دپوا، ص 30، 305).جزیرۀ شریک ارتفاعات چندان بلندی ندارد. کوه سِیدی عبدالرحمان، به ارتفاع 637 متر، در آنجا واقع شده است (همان، ص 304). کوه زَغْوان ( رجوع کنید به ادامه مقاله) در جنوب شبهجزیرۀ شریک قرار دارد. در شرق و غرب، و بهویژه در شمال جزیره، دشتهای حاصلخیز و وسیع گسترده شده است (لئوی آفریقایی ، ج 2، ص 104؛ د. اسلام ، همانجا). در این شبهجزیره جنگلهای پراکندهای از بلوط قرمز بهچشم میخورد (دپوا، ص47).این شبهجزیره از طریق راهآهن با شهرهای نابل، الحمّامات، منزل تمیم، و تونس ارتباط دارد ( د. اسلام ، همانجا).از شهرهای قدیمی آن، یکی باشّو است ( رجوع کنید به ادامه مقاله) و دیگری اِقلیبیا یا اِقلیبیه بوده که اکنون ویران شده و فقط قلعهای از آن باقی است (حِمْیری، ص 52).پیشینه. شبهجزیره شریک را برخی جزیره ابیشریک (ابوشریک) نامیده ( رجوع کنید به یعقوبی، ص 348؛ مقدسی، ص 227) و آن را منسوب به شریک العَبسی دانستهاند که از افسران سپاه مسلمانان بود ( رجوع کنید به بکری، ج 2، ص 704؛ تجانی، ص 11) و در سال 27ـ 28 /647ـ649، پس از فتح این شبهجزیره، به حکومت آنجا انتخاب شد. ظاهراً بین سالهای 28 تا 55 این شبهجزیره بهدست رومیان افتاد و آنها آب مورد نیاز شهر قرطاجه (کارتاژ) و قناتهای آن را از کوه زغوان، واقع در جنوب این شبهجزیره، تأمین میکردند (لئوی آفریقایی، ج 2، ص 104ـ 105؛ د. اسلام ، همانجا).در 55، ابومهاجر دینار از جانب مَسْلَمة بن مُخَلّد، والی مصر، با لشکریانی از شام و مصر روانه افریقیه شد و هنگام جنگ با کارتاژیان، حَنَشبن عبداللّه صنعانی را با سپاهی برای تصرف شبهجزیره شریک روانه کرد. در این جنگ، که به پیروزی حنش انجامید (مالکی، ج 1، ص 31؛ سِلاوی، ج 1، ص 80)، بیشتر ساکنان آن، از جمله رهبر بربر آنان کسیله ، مسلمان شدند (عبدالوهاب، ص 57)؛ ولی، بهنوشته ابنتَغْری بِرْدی (ج 1، ص 152) و ذهبی (حوادث و وفیات 41ـ60 ه ، ص 165ـ166) ابومهاجر در 59 با محاصره کارتاژ، رومیان را مجبور به تخلیه شبهجزیره شریک نمود. در سده سوم، یعقوبی از بازارهای پر رونق آنجا یاد کرده و گفته است که قومی از قبیله عمربن خطاب و اقوام دیگری نیز از عجم و عرب در آنجا زندگی میکردند (همانجا).در نیمه سده چهارم، ابنحوقل (ص 73) از این شبهجزیره به عنوان اقلیم نام برده است و در اواخر سده چهارم، مقدسی (همانجا) این شبهجزیره را با دوازده روستا و شهری بهنام منزل باشّو معرفی کرده و یاقوت (ذیل مادّه) آن را کورهای میان سوسه و تونس ذکر کرده است.به نوشته بکری (ج 2، ص 696، 704)، در شهر تونس دروازهای به نام دروازه جزیره قِبْلی، منسوب به جزیره شریک، وجود داشت که از آنجا بهسوی قیروان میرفتند. وی افزوده است زمانی که عبداللّهبن سعدبن ابیسَرْح، سردار اسلام و فاتح افریقیه، وارد مغرب شد، رومیان در این شبهجزیره جمع شدند و از آنجا بهسوی شهر اقلیبیه رفتند.این شبهجزیره، از لحاظ سوقالجیشی، همیشه مورد توجه کسانی بوده که چشم طمع به افریقیه داشتند و از اینرو، در دورههای طولانی، صحنه نبرد بین افریقیه و مهاجمان آن بوده است؛ نورمانها در 543 / 1148 این شبهجزیره را تصرف کردند ولی در 555 /1160 موحدین آنها را از آنجا راندند (احمدبن عامر، ص 160، 190). ادریسی در نیمه قرن ششم از این شبهجزیره با نام جزیره باشّو یاد کرده که سرزمینی حاصلخیز و آبادان و دارای درختان زیتون و غلات بوده و آب مصرفی اهالی از آبهای زیرزمینی تأمین میشده است (ج 1، ص 293). وی (ج 1، ص 294) کوه زغوان را کوهی بلند و دارای آب بسیار و مزارع حاصلخیز وصف کرده است.ابن عبدالمنعم حمیری نیز میگوید کوه زغوان، به سبب ارتفاع زیاد، از فاصلههای بسیار دور قابل رؤیت بوده و راهنمای مسافران محسوب میشده است. اعراب آن را کَلبالرِفاق (سگ همراه) میگفتند و بیشتر محل سکونت زهّاد بود (ص 294).در سده دهم، شبه جزیره شریک، مانند دیگر مناطق تونس، صحنه نبرد اسپانیا و عثمانیها شد که هر دو آماده سلطه بر مدیترانه بودند ( د. اسلام ، همانجا).از فضلای این شبهجزیره بودهاند:، اسماعیلبن رباح جَزَری (متوفی 212) که از یحییبن عبدالسلام حدیث شنیده است؛ نَصْرون اللُوزی المُتَعبّد، صاحب کرامات؛ و ابوعَبدالسلام مَفْرَج بِن بَیاضِه، اهل شهر باشّو، که از صالحان محسوب میشد (مالکی، ج 1، ص 333ـ334، ج 2، ص 355؛ تجانی، ص 13).باشّو. ظاهراً این شهر، که امروزه ویرانههای آن در شبهجزیره شریک بهجامانده، نخستینبار در سده چهارم شهری با تجارت پررونق و بازارهای معروف ماهانه شناسانده شده است ( رجوع کنید به ابنحوقل، همانجا). در قرن سوم، یعقوبی (همانجا) ضمن وصف این شبهجزیره، نامی از شهر باشّو به میان نیاورده است. در اواخر سده چهارم از باشّو به عنوان شهری بدون بارو با بناهای گِلی یاد شده که آب مورد نیاز اهالی آن از چاهها تأمین میگشت (مقدسی، همانجا).در سده پنجم، بکری (ج 2، ص 704) ضمن وصف بازرگانی پررونق باشّو، از وجود مسجدجامع و حمامها و قصر احمدبن عیسی در این شهر یاد کرده، ولی ادریسی در سده ششم (ج 1، ص 293) از ویرانی شهر خبر داده و به قصرهایی اشاره کرده است که در کنار ویرانههای شهر هنوز پا بر جا بودند، از جمله قصر نابل (ناپل) و قصر توسیهان.تجانی در ذکر وقایع 582، به نقل از ابنشَدّاد، آورده است که علیبن اسحاق در این سال به شهر باشّو حمله کرد و سپاهیانش به غارت منازل پرداختند. همه اهالی شهر را ترک کردند و به شهر تونس پناه بردند و در این مسیر حدود دوازده هزار تن از آنان از گرسنگی و سرما جان خود را از دست دادند. سپس به نقل از ابوعلی عبدالرحیمبن محمد بیسانی * گفته است که در 585 یحییبن اسحاق المیورَقی و ابوزیاد مغربی وارد شهر باشّو شدند و اهالی را به مهاجرت به تونس واداشتند و حدود دوازده هزار تن از آنان به سبب گرسنگی و سرما جان خود را از دست دادند (ص 14ـ15؛ نیز رجوع کنید به ابناثیر، ج 11، ص 520 521). تجانی در اوایل قرن هشتم، این شبهجزیره را دارای نواحی زیاد و بزرگترین ناحیه آن را منزل باشّو معرفی کرده است. همچنین از ویرانی مسجدجامع این شهر، که از سنگ مرمر بسیار محکم بنا شده بود، یاد کرده و گفته است از سنگ مرمرهای آن برای بنای مسجدجامع قصَبه تونس استفاده کردهاند ( رجوع کنید به ص 13؛ نیز رجوع کنید به حمیری، ص 76).منابع: ابناثیر؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، قاهره [ ? 1383 ] 1392/ [? 1963 1972؛ ابنحوقل؛ احمدبن عامر، تونس عبرالتاریخ: منذ اقدم العصور الی اعلان الجمهوریة، تونس 1379/1960؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، [ بیتا. ]؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ عبداللّهبن محمد تجانی، رحلة التجانی ، چاپ حسن حسنی عبدالوهاب، تونس 1377/1958؛ حبیب ثامر، هذه تونس ، چاپ حمّادی ساحلی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن عبداللّه حمیری، الروض المعطار فی خبر الاقطار ، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛ ژ. دپوا، تونس ، تعریب الصادق مازیغ، تونس 1969؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 41ـ60 ه ، بیروت 1409/1989؛ احمد سلاوی، کتابالاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی ، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء 1954ـ1956؛ حسن حسنی عبدالوهاب، خلاصه تاریخ تونس، تونس 1983؛ لئوی آفریقایی، وصف افریقیا ، ترجمه عن الفرنسیة محمد حجی و محمد اخضر، بیروت 1983؛ عبداللّهبن محمد مالکی، کتاب ریاض النفوس ، چاپ بشیر بکوش، بیروت 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ مقدسی؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان ؛EI2 , s.v. "Djazirat Sharik" (by H. Mones).