جزیره(1) ، خشکی یا قطعه زمینی که دور تا دور آن را آب فراگرفته و کوچکتر از قاره باشد. در فارسی به آن آبچوست، آبخست، آبخو (برهان، ذیل «آبخوست»؛ معین، ذیل «آبخوست») و آداک (نفیسی، ذیل «آداک») گفتهاند. محدودههای جغرافیایی جدا مانده از جاهای دیگر یا مختص افراد خاص نیز جزیره نامیده میشود ( فرهنگ بزرگ سخن ، ذیل واژه). در متون جغرافیایی اسلامی، به شبهجزیره یا مجمعالجزایر نیز جزیره گفته شده است، مانند جزایر اندلس، الجزیرة الخضراء در اسپانیا و جزیرة العرب ( رجوع کند به ابنفقیه، ص 128؛ ابوالفداء، ص 165؛ رفعت، ج 3، ص 32). این کلمه توسعاً به خشکیای که رودهای بزرگ آن را احاطه کرده باشند یا به قطعه زمینی که صحرا آن را از دیگر اقلیمها جدا کرده باشد و نیز به نواحی مجاور دریا اطلاق میشد. مثلاً، در متون تاریخی به زمینهای بین رودهای دجله و فرات، جزیره میگفتند ( رجوع کنید به اصطخری، ص 71؛ یاقوت حموی، ذیل «جزیرة أَقُور»؛ ابوالفداء، ص 273؛ نیز رجوع کنید به جزیره ( 2 ) * ). در ایران به زمینهای بین رودهای کارون و بَهمنشیر، جزیره آبادان میگویند (اقتداری، ص740؛ علوی، ص 916). به بخشی از شمال افریقا که از شمال به دریا و از جنوب به صحرای بزرگ افریقا محدود شده است، جزیره یا الجزیره میگویند.مؤلف حدودالعالم (تألیف در 372) جزیره را هر زمین میان دریا و بالاتر از سطح آب، یا هر کوه میان آب تعریف کرده و پس از ذکر نام جزایر مشهور آن زمان، وسعت و شهرها و رودها و محصولات و مردمان آنها را وصف نموده است. جزیرههایی که او نام برده است عبارتاند از: فضه در دریای اقیانوس مشرقی (اقیانوس آرام)؛ و سیزده جزیره در دریای اعظم (اقیانوس هند) به نامهای ذَهَبیه، طَبَرنا (بین چین و هند)، رامی (در حدود سرندیب)، صَریح (در مغرب سرندیب)، جابه و سَلاهِط (جاوه و سوماترا)، بالوس (در مغرب جابه)، کَلْه (در جنوب بالوس)، بَنْکالوس (در مغرب کله)، هَرَنْج (نزدیک سَندان؟)، لافْت (در برابر دریای پارس)، ناره (در خط استوا)، وال (در دریای پارس)؛ خارک در دریای پارس و دو جزیره کوچک بهنام سَقیطرا (سوکوترا) در نزدیکی عمان. در دریای اقیانوس مغربی (اقیانوس اطلس) نیز 25 جزیره را وصف کرده است: شش جزیره به نام جزایر خالیه در برابر بلاد سودان؛ جزایری به نام عدیره/ غدیره در پیوستگاه دریای روم (مدیترانه) و دریای اقیانوس مغربی؛ دو جزیره به نامهای روذَس و ارواذ در برابر بلاد روم؛ جزیره مردان و جزیره زنان در ناحیه شمال بلاد روم؛ دوازده جزیره به نام برطانیه (بریتانیا) در ناحیه شمال؛ جزیره طوس در شمال جزایر برطانیه و جزیره ثولی که طول بعضی از شهرهای شمال را از آن گرفتهاند. وی در دریای روم، شش جزیره (قبرس، قریس، بالُس، صِقلیه/ سیسیل ، سَرْدانیه/ ساردنی، اِقریطِش/ کرت) را وصف کرده است. همچنین جزیره کبودان را در دریای ارمینیه، و جزیره الباب و جزیره سیاهکوه را در دریای خزران وصف نموده و یادآوری کرده است که تمام جزایر عالم همینها بودهاند ( رجوع کنید به ص 18ـ24).یاقوت حموی در 623 در معجمالبلدان جزیره را به معنای خشکی محصور در آب در نظر نگرفته، بلکه هر مکان جغرافیایی را که با کلمه جزیره شروع میشود، در فهرست خود آورده است. نام نواحی محصور در بین بعضی از پدیدههای طبیعی نیز در این فهرست آمده که از آن جمله است: جزیره أَقُور (بین دجله و فرات)، الجزیره الخضراء * (شهری در اندلس)، جزیره شریک * (کورهای در افریقا، در حوالی تونس)، جزیره شُکُر/ شقر (در مشرق اندلس)، جزیره العرب * ، جزیره ابنعمر * (شهری در شمال موصل) و چند جزیره دیگر.به نظر میرسد که در جهان اسلام، بیشترین و حتی بزرگترین جزایر (غیر از جاوه) در خلیج فارس یا دریای پارس کهن (البحر الفارسی) قرار داشته است. ابنفقیه در 290 (ص 9ـ13)، اصطخری در 333 (ص 32) و ابنحوقل در 348 (ص 42ـ43) جزایر دریای پارس را وصف کرده و در باره ارزش معادن و موقعیت بازرگانی و اقلیمی آنها گزارش دادهاند. امروزه قشم، لاوان، کیش، هندورابی، ابوموسی، خارک، تنب بزرگ و کوچک از جمله جزایر مهم ایراناند و جزیره بحرین نیز که از کشورهای اسلامی است در خلیج فارس واقع است (مجتهدزاده، ص 36، 40؛ جغرافیای کامل ایران ، ج 2، ص 1235، 1261).اسماعیلیان دوره فاطمی (297ـ567)، مردمان جهان اسلام آن روز را برای نشر دعوت در دوازده ناحیه جغرافیایی در نظر گرفته بودند که به هریک از آنها جزیره میگفتند و نقیب آنجا را حجت مینامیدند. از متون اسماعیلی چنین برمیآید که مردمان این دوازده ناحیه عبارت بودهاند از: اهالی چین، سند، هند، زنج (زنگبار)، حبشه، صقلیه، روم، دیلم (بخشی از ایران از جمله خراسان) و ترکها، خزرها، عربها و بربرها (ابویعقوب سجستانی، ص 172؛ قاضی نعمان، ج 2، ص 74، ج 3، ص 48ـ49؛ نیز رجوع کنید به دفتری، ص 97ـ 98).ناصرخسرو قبادیانی (متوفی 481)، که پس از بازگشت از مصر به خراسان، حجت جزیره خراسان شده بود، در نوشتههای خود به جزیره و حجت و داعیان آنها و در دیوان خود به جزیره خراسان اشاره کرده است ( رجوع کنید به ناصرخسرو، 1380 ش، مقدمه تقیزاده، ص 18 و پانویس 4، ص 255؛ همو، 1343، ص 154).منابع: ابنحوقل؛ ابنفقیه؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان ، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ اسحاقبن احمد ابویعقوب سجستانی، کتاب اثبات النبوات ، چاپ عارف تامر، بیروت 1966؛ اصطخری؛ احمد اقتداری، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی: جغرافیای تاریخی و آثار باستانی ، تهران 1359 ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361 ش؛ جغرافیای کامل ایران ، تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، 1366 ش؛ حدودالعالم ؛ احمد رفعت، لغات تاریخیة و جغرافیة، استانبول 1299ـ1300؛ باقر علوی، «آبادان: جزیره رویائی»، وحید ، دوره 11، ش 9 (آذر 1352)؛ فرهنگ بزرگ سخن ، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381 ش؛ نعمانبن محمدقاضی نعمان، تأویل الدعائم ، چاپ محمدحسن اعظمی، قاهره [ 1982 ]؛ پیروز مجتهدزاده، خلیجفارس: کشورها و مرزها ، تهران 1379 ش؛ محمد معین، فرهنگ فارسی ، تهران 1380 ش؛ ناصرخسرو، دیوان ، به اهتمام نصراللّه تقوی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1380 ش؛ همو، کتاب وجه دین ، برلین 1343؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش؛ یاقوت حموی؛Farhad Daftary, A short history of the Ismailis: traditions of a Muslim community , Edinburgh 1998.