جَزْموریان (جازْموریان) ، دریاچهای فصلی در حوضه آبریزِ هامونِ جزموریان در جنوب شرقی ایران و نیز محوطههایی باستانی در همین ناحیه. این دریاچه را هامون، چاله و باتلاق جزموریان نیز میخوانند. در منابع به صورت جازموریان هامون و موریان هامون نیز آمده است ( رجوع کنید به رزمآرا، ص 32؛ جهانبانی، ص 9).در اصطلاح علمی، به این نوع دریاچههای موقتی با زمینهای قلیایی، پلایا یا کولاب گفته میشود (فشارکی؛ شایان، ذیل "Playa" ).جاز (در زبان بلوچی: جَز) نوعی بوته خاردار بومی، و موریان، اصطلاحی محلی است برای بیان فراوانی و کثرت هر چیز، و جازموریان به معنای مکانی است که بوته جاز فراوان دارد ( رجوع کنید به روحانی، ص 44؛ پورحسینی؛ ستوده، ذیل «جاز»؛ افشین، ج 1، ص 83، پانویس 1).دریاچه جزموریان در مغرب بلوچستان، در ارتفاع حدود سیصد متری از سطح آبهای آزاد، قرار دارد و پایینترین قسمت حوضههای بسته آبریز داخلی به شمار میرود (بدیعی، ج 1، ص 174). قسمت شرقی آن در شهرستان ایرانشهرِ استان سیستان و بلوچستان و قسمت غربی آن در شهرستان کهنوجِ استان کرمان واقع است. نزدیکترین شهرها به دریاچه در قسمت شرقی، گُلمورتی/ گلمورتی، بمپور و ایرانشهر و در قسمت غربی، رودبار، قلعه گنج و کهنوج است.مساحت دریاچه در زمان پر آبی 300 ، 3 کیلومتر مربع و در مواقع کم آبی 500 ، 2 کیلومتر مربع است. طول آن صد کیلومتر است و عرض تقریبی آن هنگام پرآبی به 45 کیلومتر میرسد (افشین، ج 1، ص 84؛ قس پتروف ، ص 167). آب آن شیرین است، زیرا کف دریاچه از قلوه سنگ و لایههای شنی و آهکی تشکیل شده است که املاح آب در آن فرو میرود (افشین، ج 1، ص 83 84؛ روحانی، همانجا). دریاچه در تابستان اغلب خشک است و در اردیبهشت و خرداد و در فصل پاییز نیز کم آب است (رزمآرا؛ بدیعی، همانجاها).دریاچه جزموریان تقریباً در قسمت میانی حوضه آبریز جزموریان قرار دارد. مساحت حوضه آبریز جزموریان حدود 600 ، 69 کیلومتر مربع است که حدود 160 ، 34 کیلومتر مربع آن را مناطق کوهستانی و 440 ، 32 کیلومتر مربع آن را دشت و کوهپایه و حدود 000 ، 3 کیلومتر مربع باقیمانده را باتلاق و شورهزار تشکیل میدهد (افشین، ج 1، ص 84). این حوضه که تحت تأثیر فرآیندی شبیه به فرونشینی تقریباً به شکل بیضی و با جهت شرقی ـ غربی تشکیل شده، با ارتفاعاتی احاطه شده است (زمردیان و پورکرمانی، ص 69؛ نیز رجوع کنید به درویشزاده، ص30). کوههای بارز * (بلندترین قله 741 ، 3 متر) در شمالغربی دریاچه و در حدود 52 کیلومتری جنوبشرقی شهر جیرفت، و بَزْمان (بلندترین قله 503 ، 3 متر) در شمالشرقی دریاچه جزموریان از مهمترین کوههای قسمت شمالی حوضه آبریز است. در جنوب آن نیز رشتهکوه بَشاگِرد امتداد دارد که معمولاً خشک و فاقد پوشش گیاهی است و آبهای این حوضه و دریای عمان را از هم جدا میکند. برخی از قلههای این رشته کوه، مَهرِه به ارتفاع 046 ، 2 متر (در حدود 85 کیلومتری جنوب شرقی میناب) و بُونیکِن به ارتفاع 185 ، 2 متر (در حدود 140 کیلومتری جنوب شرقی کهنوج) هستند (جعفری، ج 1، ص 105، 110، 121، 173، 522). از این کوهها رودهای بسیاری سرچشمه میگیرند که در حوضه آبریز جزموریان، همگی به دریاچه جزموریان میریزند. برخی از مهمترین رودهای این حوضه عبارتاند از: رود دائمی بمپور که با جهت عمومی شرقی غربی به طول حدود 275 کیلومتر از ارتفاع 500 ، 1 متری سرچشمه میگیرد و پس از آبیاری بخش بمپور * ، از مشرق به دریاچه جزموریان میریزد؛ و هلیل رود * (دیورود) که با جهت عمومی شمال غربی ـ جنوب شرقی به طول حدود 387 کیلومتر از ارتفاع 300 ، 3 متری سرچشمه میگیرد و پس از آبیاری قسمتهایی از استان کرمان، از جمله دهستان جازموریان (در بخش رودبار شهرستان کهنوج)، از مغرب به دریاچه میریزد (جعفری، ج 2، ص 131ـ132، 480).بررسیهای زمینشناسی نشان میدهد که مصب دو رود مذکور، در گذشته سواحل دریای عمان بوده اما طی فرآیند کوهزایی و چینخوردگی و تشکیل چاله جزموریان، جهت رودها به سمت دریاچه جزموریان تغییر کرده است (افشین، ج 1، ص 83). رودهای کَمْ سفید، ناهوگان، بُنگِرو، آوَرْتین، سَرْزِه و سنگ سیاهی و غیره ــ که هنگام پر آبی از دامنههای رشتهکوه بشاگرد سرچشمه میگیرند نیز در این حوضه جریان دارند (جعفری، ج 1، ص 110). آب این رودها، به سبب کمبود پوشش گیاهی و نفوذ نکردن به زمین، معمولاً به صورت سیلابهای شدید به سمت دریاچه جریان مییابد (افشین، ج 1، ص 84).از لحاظ زمینشناسی، قدیمترین لایه این منطقه به دوره کرتاسه (از دوران دوم زمینشناسی) تعلق دارد که نهشتههای دریایی متعلق به دورههای پالئوسن تا ائوسن (از دوران سوم زمینشناسی) آن را پوشانده است. همچنین رسوبات جنوب و مشرق جزموریان ــ که به تناوب از ماسهسنگ و مارن (سنگ آهک بسیار نرم که با جذب رطوبت از هم میپاشد) و آهکهای ماسهای بر روی رسوبات قبلی تشکیل شده دریایی هستند که نشاندهنده برقراری شرایط دریایی در این منطقه است. از لحاظ ریختشناسی زمین (ژئومورفولوژی ) نیز حوضه جزموریان یک فرورفتگی است که با گسلهایی در پیرامون حوضه و نیز کوهها احاطه شده است. مهمترین گسلهای اطراف دریاچه عبارتاند از: جیرفت در مغرب که دنباله گسل ساردوئیه/ سارْدُویه است و با امتداد شمالی ـ جنوبی، حدود 240 کیلومتر طول دارد؛ فَنُوج در جنوب با امتداد شرقی ـ غربی، به طول تقریبی 295 کیلومتر؛ و دامَن، در مشرق که دنباله گسل نصرتآباد است و با امتداد شمالی ـ جنوبی حدود دویست کیلومتر طول دارد. این گسلها در سه طرف، موجب فروافتادگی دریاچه شده است. در حد فاصل این گسلها، گسلهای کوچکی پدید آمدهاند. گسل کهنوج در مغرب و گسل جزموریان در جنوب. دشتهای تشکیل شده در حوضه جزموریان، حاصل فرآیند درونی و بیرونی زمین است و شکل نهایی آن متعلق به دوره کواترنری (دوران چهارم زمینشناسی) است. در واقع، ناهمواریهای این قسمت پس از آخرین فعالیت کوهزایی ایجاد شده و در مرحله فرسایش شدیدِ اوایل دوران چهارم، با انباشت رسوبات و آبرفتها در کف چاله، دشتهای فعلی پدید آمده است. همچنین علت ایجاد فرورفتگی جزموریان، فرورانش پوسته اقیانوسی عمان در شمال مکران نیز ذکر شده است. زمین منطقه نیز به علت جریانهای سطحی نامنظم متشکل از قطعه سنگهای بزرگ، در بعضی قسمتها گچ و در نزدیکی رودخانههای اصلی حوضه آبریز، مانند بمپور، رسوبات ریز بافتتر ماسه و مارن است (زمردیان و پورکرمانی، ص 67ـ71، 80؛ بدیعی، ج 1، ص 35؛ درویشزاده، ص 796).دریاچه جزموریان در منطقه گرم و خشک قرار دارد و دمای آن گاهی به ْ48 میرسد. همچنین متأثر از ارتفاع و عرض جغرافیایی، میزان بارش در قسمت شمالی آن بین پانصد تا ششصد میلیمتر و در قسمت جنوبی میان شصت تا صد میلیمتر است. بادهای غالب در تابستان و زمستان از شمال و شمالغربی میوزند. به سبب وزش بادهای گرم و خشک و نیز گرمای زیاد در طول سال، میزان تبخیر آب دریاچه بین 300 ، 3 تا 000 ، 4 میلیمتر است (افشین، ج 1، ص 84 85؛ زمردیان و پورکرمانی، ص 65؛ وایزه ، ص 41).جزموریان جزو مناطق دارای ذخایر نفت و گاز است ( رجوع کنید به اطلس ملی ایران ، ص 93، نقشه). اطراف دریاچه جزموریان از گیا دارای کلپوره، قیچ، کَهور، کُنار، دِرْمَنه، و درختان خرما و مرکّبات است و از زیا شغال، کفتار، گراز، روباه، آهو، خرگوش، کبک و دراج دارد (زمردیان و پورکرمانی، ص 84؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 124، ص 6ـ 8، 13، 15، 17ـ 18، 33ـ 35).ارتباط با این دریاچه از استان سیستان و بلوچستان، از راه ایرانشهر ـ بمپور ـ گلمورتی ـ روباهی به مشرق و شمال دریاچه، و از استان کرمان، از راه کهنوج ـ قلعه گنج به مغرب و جنوب و از جیرفت ـ رودبار، زهکلات/ زهکلوت به شمال دریاچه امکانپذیر است.هوتها، مهمترین و بزرگترین طایفه کرمان و مکران، در مغرب دشتهای اطراف، نواحی بیابانی و کوهپایههای مشرق جزموریان (مانند دشت دلگان، دشت اسفند و جلگه چاه هاشم) به سر میبرند و به دامداری، به ویژه پرورش شتر، و حمل و نقل کالا میپردازند. عدهای از بلوچها نیز در اطراف دریاچه زندگی میکنند (عبداللّه گروسی، ص 55 58؛ نیز رجوع کنید به سایکس ، 1902، ص 173).در منابع قدیم، در باره این در یاچه مطلبی نیامده است. در سدههای اخیر، برخی مؤلفان و سیاحان در باره آن گزارشهایی دادهاند، از جمله اینکه اسکندر مقدونی (356ـ323 ق م) از این منطقه عبور کرده است (گابریل، ص 29ـ30؛ پیرنیا، ج 1، ص 146). در 1267/ 1850، اَبُت (کنسول انگلیس در تهران) به مغرب دریاچه جزموریان سفر کرد و مطالبی در باره آنجا نوشت، از جمله در باره شنهای روان، رودهای حوضه و فرو رفتن آب دریاچه در شن. وی وسعت گودال جزموریان را برابر با هشت روز سفر بین شهر رودبار و بمپور تخمینزده است ( رجوع کنید به هدین ، ص 559؛ گابریل، ص 189). در 1283/1866، گولدسمید که مأمور تنظیم امور سرحدی سیستان و بلوچستان بود، به حوضه آبریز جزموریان رفت و در باره آبادیهای نزدیک آن، به ویژه در باره قسمتهای شرقی دریاچه، مطالبی نوشت ( رجوع کنید به گابریل، ص 138). سایکس، کنسول انگلیس در کرمان، نیز در 1311/ 1893 در گزارشهای خود ذکر کرده که این دریاچه از به هم پیوستن دو رود بمپور و هلیلرود تشکیل شده است (1902، ص 142ـ143؛ همو، 1958، ج 1، ص 24). تیپر، زمینشناس انگلیسی، از 1330 تا 1332/ 1912ـ1913 در این منطقه بررسیهای زمینشناختی کرد ( رجوع کنید به گابریل، ص 334ـ 335). در 1307ش/1928، گابریل و همسرش برای نخستینبار به آن قسمت از دریاچه رفتند که در زمستان پر آب میشود (همان، ص 189، 415). در 1310 ش، کیهان (ج 1، ص 93) این دریاچه را «باطلاق جزموریانِ هامون» خوانده و در باره اوضاع طبیعی، کوهها، رودها و صحرای ریگماسهای در مغرب دریاچه مطالبی ذکر کرده است. از 1314 تا 1315 ش/ 1935ـ1936، هریسون از سوی شرکت نفت انگلیس ـ ایران بررسیهای زمینشناختی و مطالعاتی در باره منابع معدنی جزموریان و مناطق اطراف آن به عمل آورد. وی با بررسی دور تا دور دریاچه، به این نتیجه رسید که جزموریان را نباید یک دریاچه قدیمی خشک شده دانست، بلکه قسمتی از درههایی است که آب آنها به دریای عمان سرازیر میشده است. به عقیده وی، هلیلرود و رود بمپور در ابتدا در جنوب کهنوج به هم میپیوسته و پس از عبور از مَنوجان (شهری در شهرستان کهنوج)، به دریا میریخته است. احتمالاً او و دیگر سیاحان نتوانستهاند به طور کامل از میان گودال جزموریان عبور کنند ( رجوع کنید به گابریل، ص 278ـ279).بر اساس مطالعات باستان شناسان، حوضه جزموریان قرنها زیستگاه انسان بوده و ساکنان آن، با آگاهی از امکانات بالقوه کشاورزی منطقه، قناتهایی، مناسب مطابق با وضع ژئومورفولوژی و هیدرولوژی منطقه، احداث کرده بودند ( رجوع کنید به زمردیان و پورکرمانی، ص 85). در 1343 ش در علفزارهای جزموریان، تپه و سکونتگاهی از دوران شکار کشف شد که بنا به نظر کاوشگران متعلق به حدود هزاره دهم پیش از میلاد و تنها سکونتگاه شکار از این نوع در مقابل سکونتگاههای شکار غاری در ایران است (عبداللّه گروسی، ص 19).منابع: اطلس ملی ایران: زمینشناسی ، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1382 ش؛ یداللّه افشین، رودخانههای ایران ، تهران 1373 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریه اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی ( به همراه مراکز )، تهران 1382 ش؛ ربیع بدیعی، جغرافیای مفصّل ایران، تهران 1362 ش؛ میخائیل پلاتونوویچ پتروف، مشخصات جغرافیای طبیعی ایران ، ترجمه ح. گلگلاب، تهران 1336 ش؛ ابوالقاسم پورحسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان ، کرمان 1370 ش؛ حسین پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران ، تهران 1368ـ1379 ش؛ اماناللّه جهانبانی، عملیات قشون در بلوچستان از مرداد تا بهمن 1307 ش ، تهران 1336 ش؛ علی درویشزاده، زمینشناسی ایران ، تهران 1380 ش؛ حاجعلی رزمآرا، جغرافیای نظامی ایران: مکران ، تهران 1320 ش؛ حبیباللّه روحانی، «منابع آبی استان سیستان و بلوچستان»، ماهنامه آبزیان ، سال 7، ش 12 (اسفند 1375)؛ محمدجعفر زمردیان و محسن پورکرمانی، «بحثی پیرامون ژئومورفولوژی استان سیستان و بلوچستان، 4: ایرانشهر (جازموریان)»، فصلنامه تحقیقات جغرافیائی ، سال 4، ش 3 (1368 ش)؛ منوچهر ستوده، فرهنگ کرمانی، تهران 1335 ش؛ سیاوش شایان، فرهنگ اصطلاحات جغرافیای طبیعی ، تهران 1369 ش؛ عباس عبداللّه گروسی، جغرافیای تاریخی ناحیه بمپور بلوچستان: پهل پهره ، تهران 1374 ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 124: هامون جازموریان ، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1364 ش؛ پریدخت فشارکی، فرهنگ جغرافیا، تهران 1379 ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ 1311 ش؛ نقشه تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، مقیاس 000 ، 500 ،1:2 ، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1379 ش؛ نقشه کشور جمهوری اسلامی ایران ، مقیاس 000 ، 000 ، 1:1، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1366 ش؛ اوتفریت ر. وایزه، «منابع طبیعی بیابان جازموریان بلوچستان (جنوب شرق ایران) باتوجه به پیشرفت کشاورزی»، ترجمه محمود خسروی، مجله رشد آموزش جغرافیا ، سال 5 (1368 ش)؛ اسون اندرس هدین، کویرهای ایران ، ترجمه پرویز رجبی، تهران 1355 ش؛Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens , Vienna 1952; Percy Molesworth Sykes, A history of Persia , London 1958; idem, Ten thousand miles in Persia or eight years in Iran , New York 1902.محوطههای باستانی. حوزه باستانی جازموریان ــ که مطابق است با محدوده جغرافیایی آبریز جازموریان به دلیل داشتن محوطههای باستانی با ویژگیهای مشترک، حوزه فرهنگی جازموریان شناخته شده است. موقعیت جغرافیایی این حوزه فرهنگی، گذرگاهی طبیعی ایجاد کرده که از مشرق با هند و از مغرب با فلات ایران و میانرودان، از جنوب با دریای عمان و از شمال با آسیای میانه در ارتباط بوده است. در این حوزه، به سبب وجود منابع آبی رود بمپور و هلیلرود و منابع غنی فلز و چوب و معادن سنگ و کانونهای استقرار انسانی، اطلاعات ارزشمندی از دوران پیش از تاریخ تا عهد اسلامی فراهم آمده است.در حوزه فرهنگی جازموریان بیش از هزار محوطه باستانی، از مغرب تا مشرق، از بافت (سرچشمه هلیلرود) تا بمپور، شناسایی شده است. مهمترین یافتههای باستانشناختی با بررسیهای سر اورل استاین ، باستانشناس انگلیسی، در نقاط مختلف این منطقه به دست آمده است. او در 1315 ش/ 1936، محوطههای باستانی متعددی، از جمله تنبِ خَرْگْ ، بیژنآباد و اِسفَنْدَقه، را بررسی کرد. در 1346 ش/ 1967، بئاتریس دوکاردی در بمپورِ بلوچستان به کاوش پرداخت (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلوچ و بلوچستان * ، بخش باستانشناسی). با کاوشهای روشمند لامبرگ کارلوفسکی در تپه یحیی از 1347 تا 1352 ش/ 1968ـ1973 نیز اطلاعات ارزشمندی بهدست آمد (استاین، ص 1، 104، 141، 142، 144، 170؛ نگهبان، ص 487، 494، 496؛ لامبرگ کارلوفسکی، ص 1ـ4). آخرین بررسیها در این زمینه، کاوشهای حمیده چوبک است در گورستان بند جلالِ رِمِشک در 1379 ش و در محوطه غارت شده جیرفت در 1380 ش و در کُنارْ صندل و ریگْانبار در 1381 ش؛ و حفاریهای یوسف مجیدزاده از اواخر 1381 ش در تپههای کنار صندل الف و ب (مجیدزاده، 2003، ص 65ـ 75).در این حوزه آثار شایان توجهی از دوران نوسنگی و نوسنگی مس از تپه یحیی (دره صوغان) به دست آمده است. این دوره از 4900 تا 3200 پیش از میلاد تاریخگذاری شده و به دورههای مختلف تقسیم گردیده است. در این حوزه در فاصله 4900ـ 4500 پیش از میلاد، خشتها محدب و بدونِ کاه ساخته میشدند. سفالینهها دستساز و به شکل دیسهای چهارگوش و کاسههای بیضی بودند. ساخت ابزار سنگی نیز رواج داشته است. در دوره بعدی، از 4500 تا 4200 پیش از میلاد، بناها با اتاقهای کوچک و خشتهایی در اندازه 18*10 سانتیمتر ساخته میشده است. شیوه خاکسپاری همانند دوره پیشین و به همراه مهرههای فیروزه و گوشماهی بوده است. از 4200 تا 4000 پیش از میلاد، اتاقها کوچک بودند و انبارهای متعددی در جوار خانهها، برای نگهداری دام و مواد غذایی ساخته میشد و سقفها نیپوش و حصیرپوش میشدند. مهمترین یافته این دوره، پیکرک زن برهنهای از جنس سنگ صابون است که به همراه 63 ابزار سنگی و استخوانی به دست آمده است (بیل ، 1986 الف ، ص 104، 109، 110، 122؛ همو، 1986 ب ، ص200، 202؛ بیل و لامبرگ ـ کارلوفسکی، ص 247ـ251).از 4000 تا 3900 پیش از میلاد، برای نخستین بار ظروف سنگ مرمر به کار رفته است (بیل و لامبرگ ـ کارلوفسکی، ص 251). از 3900 تا 3800 پیش از میلاد، استفاده از خمرههای ذخیرهسازی موادغذایی رواج داشته و در این دوره از صفحه گردان برای ساخت سفالینهها استفاده میشده و برای نخستینبار سفالینههای منقوش با نقشمایههای خطی نواری رواج یافته است (واندیور، ص 98ـ99). از 3800 تا 3700 پیش از میلاد، سفالهای منقوش نخودی همسان با سفالهای جعفرآباد و بکون کاربرد داشته است. در دوران نوسنگی مس (کالکولیتیک)، از 3700 تا 3600 پیش از میلاد، خشتها به اندازه 20*13 سانتیمتر بوده و برای نخستینبار ظروف سفالین، به شکل آبخوری و جام و کاسه، بهکار رفته و نیز گونههای سفالهای ظریف نارنجی و قرمز با خطوط زیگزاگی و نقوش خار ماهی به رنگ سیاه رواج داشته است. از 3600 تا 3300 پیش از میلاد، اتاقها دارای سکو یا صُفّه بوده و خمرههای ذخیرهسازی موادغذایی در کف صفهها جاسازی میشده است. در این دوره برای ساخت سفالینهها از صفحه گردان تند استفاده میشده و برای نخستینبار علامت سفالگر یا کارگاه سفالگری زیر آبخوریها دیده شده است. در این فاصله ساخت ابزار فلزی نیز افزایش یافته است (بیل و لامبرگ ـ کارلوفسکی، ص 248ـ251؛ لامبرگ ـ کارلوفسکی و بیل، ص 267).دوران آغاز شهرنشینی یا دوران مفرغ، بر اساس تاریخگذاری تپه یحیی، مربوط به دوره IV از 3300 تا 1800 پیش از میلاد است (پاتز، 2001 ج ، ص 195ـ206). در کتیبههای متعلق به دوره اکد (دوره اور سوم، از 2300 تا 1900 پیش از میلاد) از مگن/مکن نام برده شده که منطبق بر حوزه جازموریان است و به صادرات چوب و سنگ و دیگر محصولات این منطقه به میانرودان اشاره شده است (عبدی، ص 1، 7ـ 8، 15).ویژگی معماری زیستگاهی و بناهای رسمی حوزه جازموریان در این دوره بناهای مستطیل شکلِ حیاطدار با ورودیهای باریک و کوتاه همانند معماری شهداد بوده است (کابلی، ص 123، لوحه 42). این شیوه تا دوره اسلامی در شهرِ دقیانوسِ جیرفت تداوم داشته است. در این حوزه، خشتها در اندازههای بزرگ، در حدود 30*40 سانتیمتر، بوده (پاتز، 2001 الف ، ص 161) و شبکههای آبرسانی با تنبوشههای سفالین (شبیه به موهنجودارو و هاراپا در هند، شوش و تپه مَلیان فارس) مشاهده شده است (همو، 2001 ب ، ص 1ـ7). از دیگر یافتههای این دوره بنای قلعه مانندی است که، بنا به اظهار کاوشگر آن، زیگورات است. این بنا در تپه کنارصندل الف و ب به دست آمده است ( رجوع کنید به مجیدزاده، 1382ش ب ، ص 9).در کاوشهای نجات، که حمیده چوبک در 1380 ش انجام داد، در محوطه باستانی ریگانبار، گورستانی ویران و غارت شده شناسایی گردید. گورهای این گورستان رو به مشرق و به شکل گودالهای خاکیاند و اجساد به حالت چمباتمه دفن شدهاند. در بالای سر هر جسد نیز دو قطعه سنگ، که برای خرد کردن دانهها به کار میرفته، بههمراه ظروف و زیور آلات نهاده میشده است.از دیگر محوطههای باستانی حوزه جازموریان، دو گورستان اِسفَنْدَقه و مَحطوط آباد و بندِ جلال از دهستان رمشک است. در این گورستانها دوگونه گور شناسایی شده است: گورهایی مستطیل شکل با دیوار چینهای و گودالی در بالای سر برای نهادن اشیای خاکسپاری، و گورهایی با بدنه سنگچین با پوششی از تختهسنگهای مستطیل که نمونههای آن در گستره جغرافیایی از پاکستان تا خلیجفارس شناسایی شده است ( رجوع کنید به تصویر 1). در این گورها، خاکسپاری در عمق هفتاد سانتیمتری انجام میشد و در کنار جسد چند ظرف، به همراه مهرهای فلزی دکمهای شکل، مشابه با یافتههای شهر سوخته، قرار میدادند (پیتمن ، ص 54 55؛ باغستانی، ص 43ـ56). همچنین بر روی گورها و نیز اجساد، خاک الک شده و نرم رودخانهای، به همراه گوشماهیهای ریز، ریخته میشد.گونههای مشخص سفالینههای دوره مفرغ، شامل سفالینههای منقوشِ خاکستری و قرمز و سفالینههای ساده به رنگ نارنجی و نخودی است و ظروف اغلب به اشکال کاسههای لبه واریخته، کاسههای شیپوری با بدنه زاویهدار، کوزههای ساده و کوزههای شانهدار با دسته حلقوی، جامهای مخروطی و خمرههای ذخیرهسازی است. سفالهای منقوش در بردارنده نقوش هندسی (خطوط موجی بین نوارهای افقی، مثلثهای هم رأس)، نقوش جانوری (عقرب، کژدم، بزکوهی) و نقوش گیاهی (نخل) است. همچنین سفالهای این دوره با سفالهای تپه ملیانِ فارس، خوزستان، شهداد، گیان و شهر سوخته قابل مقایسه است (پاتز، 2001 ج، ص 196).از مهمترین اشیای مکشوفه در دوره مفرغ، ظروف سنگی خاکستری، معروف به ظروف سنگ صابونی یا کلُریت ، است که مجموعه بزرگی از آنها از 1380 ش تاکنون از جیرفت به دست آمده است (مجیدزاده، 1382 ش الف ، ص 2، 11ـ 25؛ رجوع کنید به تصویر 2). مشابه این ظروف از تپه یحیی، شهداد، مکران پاکستان، تاروت در خلیجفارس، امّالنارِ عُمان و ازبکستان یافته شده است (بزنوال، ص 25، تصویر 83؛ کول ، ص 216ـ 218، 227؛ کلوزیو ، ص 114ـ119؛ پاتز، 1990، ج 1، ص 106ـ 107؛ حاکمی، ص 72). این اشیا به اشکال جامهای بلند شیپوری با لبه برگشته، جامهای پایهدار، کاسهها و پیکرکهای جانوری و انسانی است (مجیدزاده، 1382 ش الف ، ص 2ـ 8). گروه دیگر از اشیای سنگی دوره مفرغ، ظرفهای سنگی مرمر است که شاخصترین پیکرکهای مرمرین انسانی است که دستها و پاهای آنها با میلههای فلزی به بدنه، متصل شدهاند. اشیا و ظروف فلزی حوزه جازموریان شامل گلدانها، آبریزها، تیرهای مفرغی و سنجاقهای تزئینی مسی و مفرغی است. از نیمه هزاره دوم تا دوره آهن (هزاره اول پیش از میلاد)، آثار چندانی از حوزه جازموریان به دست نیامده، فقط گورهای سنگی در منطقه سرآسیاب و دامن شناسایی شده است.در دوره هخامنشی، حوزه جازموریان با نامهای مَکَن، گَدر یا گِدرُوزیا شناخته میشده است (چوبک، ص 3؛ شارپ ، ص 83، 99ـ119). همچنین بر اساس کاوشهای منطقه دهستان رمشک، این حوزه، گذرگاه اسکندر به هند بوده است.در دوره اشکانی این ناحیه همانند پلِ بازرگانی بین ایران و هند بوده و دولت اشکانی، برای امنیت کاروانهای بازرگانی، قلعههایی در این منطقه بنا کرده بوده است (سرفراز و فیروزمندی، ص 204، 210).در دوره ساسانی نیز حکومتِ خاندانهای کهن بر گدروزیا تداوم داشته است (کریستنسن، ص 63، پانویس، ص 182؛ مستوفی، ص 49ـ51).از گورهای سنگی دوره تاریخی حوزه فرهنگی جازموریان، اشیای سنگی بهدست آمده است، از جمله سرمهدان، دکمههای صدفی و گردنبندهایی از صدف و گوشماهی و عقیق و اشیای آهنی و مفرغی مانند خنجر و شمشیر از دوره اشکانی.ظروف سفالین به دست آمده از حوزه جازموریان در دوره تاریخی عبارتاند از: کوزهها؛ ریتونها با سر جانورانی مانند گاو، قوچ، بزکوهی، عقاب؛ پیالهها؛ گلدانها؛ جامهایی با شیارهای عمودی شبیه به ظروف سیمین دوره هخامنشی؛ قمقمههایی کتابیشکل با دو دسته، که از هزاره سوم پیش از میلاد متداول بوده است؛ بشقابهای تو گود با بدنه زاویهدار (هرینک ، ص 241ـ245؛ پاتز، 2001 ب ، ص 6ـ7). این ظروف سفالین، از نظر جنس، به چند گروه طبقهبندی میشوند: گونهای سفالینههای نارنجی ـ قرمز و منقوشِ نیمه خشن که نمونههایی از آن از ناحیه مکرانِ پاکستان یافته شده است (بزنوال، ص 13)؛ سفالهای نارنجی ظریفِ منقوش و چرخساز که از سده اول تا سوم پیش از میلاد در تپه یحیی ساخته شده است (هرینک، ص 24)، از این گونه سفالها در گورهای سنگی دهستان رمشک نیز دیده شده است؛ سفالینههای لعابدار به شکل بشقاب، کاسه، تنگ و عطردان با لعاب آبی و سبز که از نمونههای آن در کاوشهای گورهای رمشک و بیژنآباد و نیز در میری قلات پاکستان مشاهده شده است (بزنوال، همانجا).در دوره اسلامی نیز حوزه فرهنگی جازموریان، بزرگترین چهارراه جنوب شرقی ایران و محل ارتباط با دره سند، دریای عمان، خراسان، سیستان، کرمان و فارس بوده است. از آثار اسلامی این حوزه، تنب خرگ یا قلعه خواهر، قلعه جِشار (گِشار)، قلعه اَمْجَز، تنب نَمُردی (گورستان) در منطقه جیرفت است (استاین، ص 144، 146ـ147؛ صفا، ص 141).سفالهای دوره اسلامی این محوطه متعلق به سده اول تا هفتم و از انواع لعابدار با نقوش برجسته و قالبی همانند سفالینههای شهر دقیانوس است (برای اطلاع بیشتر در باره دوران اسلامی اینحوزه رجوع کنید به جیرفت * ).منابع: علاوه بر تحقیقات میدانی مؤلف؛ حمیده چوبک، حوزه فرهنگی جازموریان، محوطه باستانی شهر دقیانوس ( شهر کهن جیرفت )، جیرفت 1382 ش [ دفترک ]؛ علیاکبر سرفراز و بهمن فیروزمندی، باستانشناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی ، تهران 1381 ش؛ رالف نورمن شارپ، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، شیراز [? 1346 ش ]؛ عزیزاللّه صفا، تاریخ جیرفت و کهنوج، [ کرمان ] 1373 ش؛ میرعابدین کابلی، «گزارش دهمین فصل کاوش گروه باستانشناسی دشت لوت در محوطه باستانی شهداد»، در گزارشهای باستانشناسی ، ج 1، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسی، 1376 ش؛ آرتور امانوئل کریستنسن، وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان ، ترجمه و تحریر مجتبی مینوی، تهران 1314 ش؛ یوسف مجیدزاده، جیرفت کهنترین تمدن شرق ، تهران 1382 ش الف ؛ همو، حفریات باستانشناختی در تپههای کُنار صندل، جیرفت: طرح مطالعات حوزه هلیلرود ، جیرفت 1382 ش ب ؛ احمد مستوفی، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت ، تهران 1351 ش؛ عزتاللّه نگهبان، مروری بر پنجاه سال باستانشناسی ایران ، تهران 1376 ش؛ ارنی هرینک، سفال ایران در دوران اشکانی ، ترجمه حمیده چوبک، تهران 1376 ش؛Kamyar Abdi, "The land of Magon"; (unpublished) Susan Baghestani, Metallene Compartimentsiegel aus ost-Iran, Zentralasien und Nord-China , Leidorf 1997; Thomas Wight Beale, "The architecture", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975 : the early periods , ed. C.C. Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986 a ; idem, "The small finds", in ibid, 1986 b ; Thomas Wight Beale and C.C. Lamberg-Karlovsky, "Summary of change and development in the early periods at Tepe Yahya: 4900-3300 B.C.", in ibid; Roland Besenval , Archaeological misson at Miri Qalat ) Makan/ Pakistan), Paris 1994; Serge Cleuziou, "Jiroft et Tarut sur la cote orientale de la pإninsule arabique", Dossiers archeologie , no. 287 (Oct. 2003: Jiroft;( Ali Hakemi, Shahdad: archaeological excavations of a Bronze Age center in Iran , tr. and ed. S.M.S. Sajjadi, Rome 1997; Philip L.Kohl, "Reflections on the production of chlorite at Tepe Yahya: 25 years later", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the third millennium , ed. C.C.Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 2001; C. C. Lamberg-Karlovsky, "The Tepe Yahya project: 1967-1975", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the early periods , ed. C.C.Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986; C. C. Lamberg-Karlovsky and Thomas Wight Beale, "Tepe Yahya in the context of a wider core- periphery interaction sphere in the fifth and fourth millennia B.C.", in ibid; Yousef Madjidzadeh, "La premiere campagne de fouilles a Jiroft dans le bassin du Halil Roud", Dossiers archeologie , no. 287 (Oct. 2003: Jiroft ;( Holly Pittman, Art of the bronze southeastern Iran, western Central Asia, and the indus valley , New York 1984; D.T. Potts, The Arabian Gulf in antiquity , vol.1, New York 1990; idem, "Phase IVB1", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the third millennium , ed. C.C. Lamberg - Karlovsy, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 2001 a ; idem "Phase IVC2", in ibid, 2001 b ; idem, "Situating Tepe Yahya in time and space", in ibid, 2001 c ; Aurel Stein, Archaeological reconnaissances in north-western India and south-eastern Iran , London 1937; Pamela Vandiver, "The Production technology of earthenware ceramics: 4900- 2800 B.C.", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967- 1975: the early periods , ed. C. C. Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986.