جریربن عبدالحمید ، محدّث مشهور قرن دوم. بر اساس آنچه خطیب بغدادی (ج 8، ص 185) به نقل از دارَقُطنی در معرفی سلسله نسب او آورده، نسب جریربن عبدالحمید به قبیله بنوضَبّه از شعب مُضَر میرسد. جریر، به گفته خودش در سال 110 در آبه، یکی از قرای اصفهان، به دنیا آمد (رجوع کنید به ابونعیم، ج 1، ص 250؛ سمعانی، ج 1، ص 59؛ قس دانشنامه ایران و اسلام ، ذیل «آبی، ابوعبداللّه» که او را منسوب به آبه یا آوه، از قرای نزدیک ساوه، دانسته است) و به همین سبب به آبی نیز مشهور است (رجوع کنید به سمعانی، همانجا). با این حال، ابنسعد (ج 7، ص 381) ولادت وی را در 107 در کوفه و یحییبن مَعین (رجوع کنید به ابنابیحاتم، ج 2، ص 506) زادگاه او را ری دانسته که ظاهراً به سبب خَلطِ آبه ری با آبه اصفهان است. جریر در کوفه به فراگیری دانش حدیث پرداخت (ابنسعد، همانجا؛ نیز رجوع کنید به مزّی، ج 4، ص 541)، در ری اقامت گزید (ابنسعد، همانجا؛ عجلی، ج 1، ص 267) و در آنجا به منصب قضا رسید (ابنحجر عسقلانی، 1415، ج 1، ص 158). وی همچنین به قزوین (خلیلی، ج 2، جزء 5، ص 568؛ رافعی قزوینی، ج 2، ص 373) و بغداد (خطیب بغدادی، همانجا) سفر کرد و به روایت حدیث پرداخت. به مکه نیز رفت و در آنجا از ایوب سَخِتیانی و کسان دیگری حدیث شنید (همان، ج 8، ص 184).علاوه بر جریر، که بعدها به محدّث و عالم ری مشهور شد (رجوع کنید به ذهبی، 1963ـ1964، ج 1، ص 394)، چند تن دیگر از اعضای خانواده او نیز محدّث بودند، از جمله پدربزرگ و پدرش (ابن ابیحاتم، ج 6، ص 17)، پسرش عون (همان، ج 6، ص 388)، و برادرش اَنـَس (همان، ج 2، ص 289) که بعضاً این افراد از یکدیگر حدیث نقل میکردند. جریر از شیوخ و استادان متعددی حدیث شنید، از جمله از پدرش عبدالحمیدبن قُرط ضبّی، منصوربن مُعتَمِر، عبدالملکبن عُمیر، مُغیرة بن مِقسم ضَبّی، مالکبن انس و محمدبن اسحاقبن یسار. همچنین محدّثان بسیاری از وی حدیث نقل کردهاند از جمله یحییبن مَعین، احمدبن حنبل، علیبن اسحاق مَدینی، اسحاقبن راهُویه و محمدبن حُمَید رازی (برای آگاهی بیشتر در باره استادان و شاگردان جریر رجوع کنید به مزّی، ج 4، ص 541 543؛ ذهبی، 1402، ج 9، ص 10)، هر چند به گفته یحییبن معین (ج 1، ص 225) جریر تنها پنج سال طلب حدیث کرد.جریر قرائات مختلف را نزد حمزة بن حبیب * (یکی از قرّای سبعه) و سلیمانبن مهران اَعمَش (از مشاهیر علم قرائت) فراگرفت و یوسفبن موسی قَطّان و احمدبن جُبیر اَنطاکی از او نقل کردند (ابنجزری، ج 1، ص 190). به گفته ابنابیالوفا (ج 2، ص 11)، وی فقه را نزد ابوحنیفه آموخت.جریر در 187 (ابنحبّان، ج 6، ص 145؛ سمعانی، ج 4، ص 10) و به قولی در 188 (بخاری، ج 2، جزء 1، قسم 2، ص 214؛ خطیب بغدادی، ج 8، ص 194) در ری وفات یافت.در منابع رجالی اهل سنّت جریر را در روایت حدیث و کثرت علم ستودهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ مزّی، ج 4، ص 550). ابوالقاسم هبة اللّهبن حسن لالِکائی وثاقت وی را مورد اجماع دانسته است (مزّی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به خلیلی، همانجا). جریر از داناترین محدّثان عصر خود بود، به ویژه در مورد احادیثی که اهل کوفه روایت میکردند (رجوع کنید به عجلی، همانجا). دیگران برای شنیدن حدیث از نقاط دیگر نزد وی میآمدند (ابنسعد، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ذهبی، 1402، ج 9، ص 11 به نقل از ابنسعد)، چنانکه احمدبن حنبل آرزو داشت بتواند به ری سفر کند تا احادیث جریر را بشنود (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 1، ص 48ـ 49). جریر مصنفات حدیثی داشته (ذهبی، 1392، ج 1، ص 182) و محمدبن عبداللّهبن عمار موصلی همه آنها را صحیح دانسته است (خطیب بغدادی، ج 8، ص 191). همچنین بنا بر آنچه در منابع آمده، وی فردی عابد بوده (رجوع کنید به ابنحبّان، همانجا؛ ابنعدی، ج 1، ص 105) و زاهدانه میزیسته است (رجوع کنید به یحییبن معین، همانجا؛ خطیب بغدادی، ج 8، ص 190ـ 191). با این همه، از جریر به سبب برخی خطاهایش در نقل حدیث، انتقاداتی نیز شده است. از خود جریر نقل شده (رجوع کنید به یحییبن معین، ج 1، ص 193؛ ابن ابیحاتم، ج 2، ص 431) که حدیث عاصمبن سلیمان اَحوَل (متوفی 142) را با حدیث اشعثبن سوار کوفی (متوفی 146) خلط میکرد، تا اینکه بَهزبن اسد بصری (متوفی 197) وی را از این موضوع آگاه ساخت (رجوع کنید به ذهبی، 1424، ج 4، ص 822 823). احمدبن حنبل (ج 1، ص 543)، ضمن نقل این مطلب، جریر را در حدیث ذکی ندانسته است. همچنین بیهقی (ج 6، ص 87) گفته که جریر در سالهای آخر عمرش دچار سوء حفظ شده بود، اگر چه به نظر ذهبی (1963ـ1964، ج 1، ص 392، 394) این مطلب در باره جریربن عبدالحمید صحیح نیست و به نظر او، بیهقی جریربن عبدالحمید را با جریربن حازم (متوفی 170) خلط کرده است (برای انتقادهای دیگر رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 8، ص 189، 192ـ193؛ برای پاسخ به اینگونه انتقادها رجوع کنید به ابنحجرعسقلانی، 1418، ص 543 545، 557).از جریر در منابع شیعی نیز روایاتی نقل شده (برای نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1361ش، ص176؛ همو، 1362ش، ج1، ص75ـ 76) و در مواردی نیز کاتبان نام او را به اشتباه حُرَیز نوشته و او را حُریزبن عبداللّه سجستانی اَزْدی (متوفی 229) دانستهاند (رجوع کنید به نجار، ج1، ص116ـ125، 569 573). ابنقتیبه (ص624) جریر را شیعه دانسته است. شاید منشأ این نظر ابنقتیبه، تلقی رایج از مفهوم تشیع در آن دوره بوده باشد (در این باره رجوع کنید به جعفریان، ج1، ص 21ـ22) و دادن این نسبت به جریر، همانند اغلب محدثّان عراقی، ممکن است به دلیل روایت وی از برخی احادیث در فضیلت اهل بیت علیهمالسلام (برای نمونه رجوع کنید به کوفی، ج 1، ص 240، ج 2، ص 87، 282، 293، 471؛ اخطب خوارزم، ص 284ـ293) یا اعتقاد جریر به برتری و افضلیت علی علیهالسلام بر عثمان باشد (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 8، ص 189ـ 190). اما با توجه به آنکه جریر از جابربن یزید جُعفی (متوفی 128) به سبب اعتقاد به رجعت و از ابنجُریج (متوفی 150) به این سبب که متعه را جایز میدانست، حدیث نقل نکرده (رجوع کنید به همان، ج 8، ص 186ـ187) شیعه بودن او منتفی است. گفتنی است که شیخطوسی (ص 177) نام او را در شمار اصحاب امام صادق علیهالسلام درج کرده و در اغلب منابع متأخر رجالی امامیه، فقط به نقل گفته شیخطوسی در باره جریر اکتفا شده است (برای نمونه رجوع کنید به تفرشی، ج 1، ص 334؛ خوئی، ج 4، ص41). از عالمان رجالی معاصر امامی، مامقانی (ج 1، بخش 2، ص 210) گفته شیخ طوسی را بر امامی بودن جریر حمل کرده و امین (ج 4، ص 71ـ 75) نیز پس از نقل شواهد گوناگون، در نهایت به امامی بودن جریر نظر داده است. اما تستری (ج 2، ص 583 584) با توضیح اینکه شیخطوسی نام غیرامامیان از شاگردان ائمه را نیز آورده، این نظر را رد کرده است.منابع: ابن ابیالوفا، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض 1413/1993؛ ابن ابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل ، حیدرآباد دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]؛ ابنبابویه، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ همو، معانیالاخبار ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1361 ش؛ ابنجزری، غایة النهایة فی طبقات القرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره [ بیتا. ]؛ ابنحبّان ، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]؛ ابنحجر عسقلانی، تقریب التهذیب ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1415/1995؛ همو، هدیالساری: مقدمة فتحالباری، چاپ عبدالعزیزبن عبداللّهبن باز و محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت 1418/ 1997؛ ابنحنبل، کتاب العلل و معرفة الرجال، چاپ وصیاللّهبن محمد عباس، بیروت 1408/1988؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعدی، الکامل فی ضعفاءالرجال ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1409/1988؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ، لیدن 1931ـ1934، چاپ افست تهران [بیتا. ]؛ موفقبن احمد اخطب خوارزم، المناقب ، چاپ مالک محمودی، قم 1414؛ امین؛ محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخالکبیر، [ بیروت ? 1407/ 1986]؛ احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری ، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ]؛ تستری؛ مصطفیبن حسین تفرشی، نقدالرجال ، قم 1418؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری ، ج 1، قم 1375 ش؛ خطیب بغدادی؛ خلیلبن عبداللّه خلیلی، کتاب الارشاد فی معرفة علماء الحدیث، چاپ محمد سعیدبن عمر ادریس، ریاض 1409/ 1989؛ خوئی؛ دانشنامه ایران و اسلام ، زیرنظر احسان یارشاطر، تهران 1354ـ1370 ش، ذیل «آبی، ابوعبداللّه» (از ابوالقاسم گرجی)؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1424/2003؛ همو، سیراعلام النُّبلاء ، ج 9، چاپ شعیب أرنؤوط و کامل خرّاط، بیروت 1402/ 1982؛ همو، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب السِّتّه ، چاپ عزت علی عید عطیه و موسی محمدعلی موشی، قاهره 1392/ 1972؛ همو، میزان الاعتدال فی نقدالرجال ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1963ـ1964، چاپ افست بیروت [ بیتا. ]؛ عبدالکریمبن محمد رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین ، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت 1408/1987؛ سمعانی؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ احمدبن عبداللّه عجلی، معرفة الثقات، چاپ عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، مدینه 1405/1985؛ محمدبن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسلام ، چاپ محمدباقر محمودی، قم 1412؛ عبداللّه مامقانی، تنقیحالمقال فی علم الرجال ، چاپ سنگی نجف 1349ـ 1352؛ یوسفبن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1422/2002؛ محمدعلی نجار، تصحیح تراثنا الرجالی معالتعریف بالمجهولین من رواته، ج 1، [ قم ] 1410؛ یحییبن معین، تاریخ یحییبن معین ، روایة عباسبن محمدحاتم دوری، چاپ عبداللّه احمدحسن، بیروت [ بیتا. ].