جرجان

معرف

جرجان‌ ،# ولایت‌ و شهری‌ قدیمی‌ در شمال‌ ایران‌؛ نیز مجموعه‌ آثار باستانی‌.
متن
جرجان‌ ، ولایت‌ و شهری‌ قدیمی‌ در شمال‌ ایران‌؛ نیز مجموعه‌ آثار باستانی‌.1) ولایت‌ و شهر جرجان‌الف‌) ولایت‌. کمابیش‌ منطبق‌ با استان‌ گلستان‌ امروزی‌، که‌ مشتمل‌ بر بارکده ‌ آبسکون‌، ناحیه ‌ استرآباد (= شهرستان‌ گرگان‌) و ناحیه ‌ دَهِسْتان‌ (اخذ شده‌ از نام‌ قوم‌ دَهه‌) در شمال‌ ولایت‌، بوده‌ است‌. ناحیه ‌ دهستان‌ گاهی‌ مستقل‌ و زمانی‌ تابع‌ هیرکانیه‌ (نام‌ کهن‌ گرگان‌/ جرجان‌) بود. به‌ نوشته ‌ گوتشمیت‌ (ص‌ 47)، قوم‌ دَهه‌ در 422 یا 421 ق‌ م‌ از دهستان‌ به‌ ناحیه ‌ هیرکانیه‌ مهاجرت‌ کرده‌اند.نام‌ باستانی‌ جرجان‌ (= گرگان‌) در کتیبه ‌ داریوش‌ در بیستون‌ به‌ شکل‌ وَرْکانْ یا وَرْکانه‌ (رجوع کنید به شارپ‌، ص‌ 53) و در وندیداد به‌ صورت‌ وِهْرْکانَه‌ (= ورکانه‌؛ ج‌ 1، ص‌ 195) آمده‌ است‌. صورت‌ فارسی‌ جرجان‌ مقتبس‌ از اروپایی‌ آن‌، هیرکانی‌ یا هیرکانیا است‌ ( دایره ‌المعارف‌ فارسی‌ ، ذیل‌ مادّه‌). هیرکانیه‌ در اوایل‌ شاهنشاهی‌ هخامنشیان‌ جزو سرزمین‌ ماد بود (دیاکونوف‌، ص‌328) و بعدها جزو متصرفات‌ شاهنشاهی‌ هخامنشی‌ شد. هیرکانیه‌ گرچه‌ از لحاظ‌ اداری‌ جزو منطقه ‌ مالیاتی‌ پارت‌/ پرثوه‌ (خراسان‌) بود (توینبی، ص‌ 21، 81، 112)، از لحاظ‌ نظامی‌ فرمانده‌ مستقلی‌ داشت‌ و تجهیزات‌ نظامی‌ آن‌ نیز مانند سپاهیان‌ ماد بود (همان‌، ص‌ 112). بر اساس‌ کتیبه ‌ داریوش‌ در بیستون‌، با نافرمانی‌ پارت‌ و وَرکان‌ نسبت‌ به‌ داریوش‌، ویشتاسب‌، پدر داریوش‌ که‌ در پارت‌ به‌ سر می‌برد، شورشیان‌ را درهم‌ شکست‌ (رجوع کنید به شارپ‌، ص‌ 54).هیرکانیه‌ در حمله ‌اسکندر به‌ ایران‌ (314 ق‌ م‌) به‌ تصرف‌ او در آمد. اسکندر در حمله‌ به‌ ایران‌، پس‌ از مدتی‌ استراحت‌ در شهر صد دروازه‌ (نزدیک‌ دامغان‌ کنونی‌)، احتمالاً از طریق‌ بسطام‌ وارد استرآباد شد و هیرکانیه‌ را تسخیر کرد (پیرنیا، ج‌ 2، ص‌ 1637ـ1641). جغرافی‌نویسان‌ یونانی‌ پس‌ از دوره ‌ رونق‌ حوزه ‌ علمی‌ اسکندریه‌، اصطلاح‌ دریای‌ هیرکانیه‌ را به‌جای‌ دریای‌ کاسپین‌ (خزر) که‌ هرودوت‌ آن‌ را مصطلح‌ کرده‌ بود به‌کار برده‌اند (توینبی‌، ص‌ 87).در اوایل‌ دوره اشکانیان‌ (250 ق‌ م‌ ـ ح 226 میلادی‌) اهالی‌ هیرکانیه‌ به‌صورت‌ قومی‌ مستقل‌ در آمدند، به‌طوری‌ که‌ مهرداد اول‌ اشکانی‌ پس‌ از جنگ‌ داخلی‌ به‌سوی‌ هیرکانیه‌ شتافت‌ (گوتشمیت‌، ص‌80). احتمالاً در 58 میلادی‌ جانشینان‌ گودرز اشکانی‌ (فرزند گیو) در هیرکانیه‌ فرمانروایی‌ می‌کردند و قلمرو آنان‌ از مغرب‌ تا کومس‌/ قومس‌ و از جنوب‌ تا منطقه ‌ سکاهای‌ سیستان‌ گسترده‌ بود (رجوع کنید به مارکوارت‌، ص‌72). در دوره ‌ اشکانیان‌، هیرکانیه‌ از پارت‌ منتزع‌ شد و استقلال‌ یافت‌ و سفرایی‌ نزد قیصر روم‌ فرستاد و بلاش‌ اول‌ (51 78 م‌) ناگزیر، استقلال‌ هیرکانیه‌ را به‌رسمیت‌ شناخت‌ (گوتشمیت‌، ص‌ 196).اردشیر بابکان‌، نخستین‌ شاه‌ ساسانی‌ (حک : 226ـ241 م‌) برای‌ رفتن‌ به‌ بلخ‌ وارد جرجان‌ شد (نولدکه‌، ص‌ 47). جرجان‌ در این‌ زمان‌ از مواضع‌ دفاعی‌ ایرانیان‌ در برابر هجوم‌ اقوام‌ وحشی‌ بوده‌ است‌. چند تن‌ از پادشاهان‌ ساسانی‌ در آنجا دیوارهای‌ بزرگی‌ در برابر یورش‌ قبایل‌ وحشی‌ بنا کردند که‌ نمونه ‌ آن‌ دیواری‌ به‌ طول‌ پنجاه‌ فرسنگ‌ در ناحیه ‌ صول‌ [ احتمالاً دَهستان‌ ] است‌ که‌ پیروز اول‌ ساسانی‌ (حک : 459ـ484 م‌) آن‌ را ساخت‌ (حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 159). پس‌ از او کُواذ (قباد اول‌، 488ـ 496 یا 499ـ531 م‌) نیز چنین‌ کرد. خسرو اول‌ (531 579 م‌) چون‌ به‌ پادشاهی‌ رسید در ناحیه ‌ صول‌، در جرجان‌، شهرها، قلعه‌ها، باروها و بناهای‌ بسیاری‌ از سنگ‌ ساخت‌ (نولدکه‌، ص‌ 254).زمانی‌ به‌ ملوک‌ جرجان‌، اناهبذ و به‌ ملوک‌ دَهستان‌، صول‌ می‌گفتند (رجوع کنید به ابوریحان‌ بیرونی‌، ص‌100ـ101). به‌نوشته ‌ زریاب‌ خویی‌ (ص‌ 1ـ 6)، نهبذ/ اناهبذ یکی‌ از خاندانهای‌ پارتی‌ و ساسانی‌ بودند که‌ ساسانیان‌ از دوره ‌ اردشیر بابکان‌ به‌ بعد جای‌ آنان‌ را گرفتند و در دوره ‌ اسلامی‌ نیز مدتها این‌ نامها (نهبذ/ اناهبذ) در جرجان‌ دیده‌ می‌شد، و ظاهراً پس‌ از سقوط‌ جرجان‌ به‌ دست‌ ترکان‌، دو لقب‌ صول‌ و نهبذ باهم‌ آمیخته‌ است‌.در دوره اسلامی‌، پس‌ از فتح‌ نهاوند، جرجان‌ در زمان‌ عمر خلیفه ‌ دوم‌ (حک : 13ـ23)، به‌ دست‌ سُوَیدبن‌ مُقَرِّن‌ گشوده‌ شد و فرمانروای‌ جرجان‌ با پرداخت‌ دویست‌ هزار درهم‌ صلح‌ را پذیرفت‌ (سهمی‌، ص‌ 44ـ 45؛ بلاذری‌، ص‌ 467). ظاهراً در این‌ هنگام‌، جرجان‌ در تصرف‌ ترکها بود. در 98 هجری‌، یزیدبن‌ مُهَلَّب‌ با سپاهی‌ که‌ طبری‌ تعداد آن‌ را از یکصد هزار تا سیصد هزار تن‌ نقل‌ کرده‌، شامل‌ اهالی‌ کوفه‌، بصره‌، شام‌، سران‌ خراسان‌ و ری‌ و موالی‌ و ممالیک‌، به‌ ولایت‌ جرجان‌ که‌ فیروزبن‌ قول‌ مرزبان‌ آن‌ بود، حمله‌ کرد (رجوع کنید به ج‌ 6، ص‌ 532، 534، 536).در اواخر قرن‌ سوم‌، خراج‌ ولایت‌ جرجان‌ به‌ ده‌ میلیون‌ درهم‌ می‌رسید (یعقوبی‌، ص‌277). در 424، پس‌ از به‌ سلطنت‌ رسیدن‌ سلطان‌ طغرل‌بیگ‌ (حک:429ـ455)، یکی‌ از سرداران‌ او به‌ولایت‌ جرجان‌ فرستاده‌ شد (راوندی‌، ص‌104). در 589، ناحیه ‌ جرجان‌ در دست‌ خوارزمشاهیان‌ بود و در همین‌ سال‌ جرجان‌ به‌تصرف‌ سلطان‌ طغرل‌بن‌ ارسلان‌ (حک : 571 590) در آمد (همان‌، ص‌ 366). در 596 تا 597، مقارن‌ یورش‌ مغولان‌ به‌ ایران‌، مدتی‌ جرجان‌ در دست‌ سلاطین‌ غور بود (اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 8ـ9). در حمله ‌ مغولها، ولایت‌ جرجان‌ به‌ دست‌ آنان‌ افتاد و اهالی‌ آن‌ قتل‌عام‌ شدند (حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 197). در 738، ولایتهای‌ جرجان‌ و خراسان‌ تحت‌ اطاعت‌ طغاتیمور از نواده‌های‌ برادر چنگیزخان‌ بود (اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌470). پس‌ از به‌ قتل‌ رسیدن‌ طغاتیمور در 754، جرجان‌ به‌طور موقت‌ به‌دست‌ سربداران‌ افتاد، اما طایفه ‌ طغاتیمور و فرزندان‌ او تا 812 در جرجان‌ و حوالی‌ آن‌ حکومت‌ داشتند (همان‌، ص‌ 473ـ474، 477). در 822 در دوره ‌ تیموریان‌، ولایت‌ جرجان‌ محل‌ رفت‌وآمد و از مراکز قشلاق‌ مغولان‌ بود، در این‌ دوره‌ گاهی‌ جرجان‌ را «مملکت‌» ضبط‌ کرده‌اند (رجوع کنید به خواندمیر، ج‌ 4، ص‌ 23، 72).نام‌ ولایت‌ جرجان‌ تا دوره ‌ صفویه‌ در منابع‌ دیده‌ می‌شود و ظاهراً یکی‌ از تقسیمات‌ کشوری‌ در این‌ دوره‌ بوده‌ است‌، به‌طوری‌ که‌ در سال‌ دوازدهم‌ جلوس‌ شاه‌عباس‌ اول‌ (حک : 996ـ 1038) به‌ دستور او، طغیان‌ اهالی‌ ولایت‌ جرجان‌ سرکوب‌ گردید، و حکومت‌ ولایت‌ جرجان‌ به‌ فرهادخان‌، حاکم‌ مازندران‌ تفویض‌ شد (اسکندر منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 581).در دوره قاجاریه‌ (زمان‌ ناصرالدین‌شاه‌) شهر استرآباد در ولایت‌ جرجان‌، مشهور بود و از لحاظ‌ تجاری‌ از شهرهای‌ مهم‌ آن‌ ولایت‌ به‌شمار می‌آمد و خلیج‌ استرآباد محل‌ رفت‌ و آمد کشتیهای‌ تجاری‌ روس‌ بود (رجوع کنید به ملگونوف‌، ص‌ 264). ظاهراً از همین‌ زمان‌ ولایت‌ استرآباد جانشین‌ جرجان‌ شده‌ است‌.ب‌) شهر. شهر جرجان‌ که‌ اکنون‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در حدود سه‌ کیلومتری‌ مغرب‌ شهر گنبد کاووس‌ قرار دارد (رجوع کنید به بخش‌ دوم‌ مقاله‌)، قرنها مرکز ولایات‌ جرجان‌ و طبرستان‌ و گاهی‌ نواحی‌ همجوار به‌شمار می‌آمد. گوتشمیت‌ (ص‌ 104، 106) نام‌ کهن‌ آن‌ را (احتمالاً در 65 ق‌ م‌) لی‌کان‌/ لی‌کوم‌ می‌داند. شهر، ظاهراً در مسیر یکی‌ از شاخه‌های‌ جاده ‌ ابریشم‌ قرار داشت‌. سهمی‌ (ص‌ 44) بنای‌ شهر را به‌ جرجان‌بن‌ لاودبن‌ سام‌بن‌ نوح‌ نسبت‌ داده‌ است‌. در وندیداد (ج‌ 1، ص‌ 195) اهورامزدا، خُنِنْتَه‌ از شهرهای‌ وِهْرْکانه‌ (گرگان‌) را نهمین‌ شهر از بهترین‌ شهرهای‌ آفریده ‌ خویش‌ نامیده‌ است‌. ابن‌اسفندیار (ج‌ 1، ص‌ 74) بنای‌ آن‌ را به‌ گرگین‌ میلاد نسبت‌ می‌دهد. مساحت‌ آن‌ چهار فرسنگ‌ و مدتها نشستگاه‌ مرزبانان‌ طبرستان‌ بوده‌ است‌ (مرعشی‌، ص‌30). بلاذری‌ (ص‌ 471) بنای‌ شهر جرجان‌ را به‌ یزیدبن‌ مُهَلَّب‌ نسبت‌ می‌دهد. با این‌ همه‌ وی‌ می‌نویسد هنگامی‌ که‌ او شهر جرجان‌ را در 98 تصرف‌ کرد (نیز رجوع کنید به ادامه ‌ مقاله‌) شهر، دیواری‌ آجری‌ داشت‌ که‌ مردم‌ از دست‌ ترکان‌ در آنجا پناه‌ می‌گرفتند (همان‌، ص‌ 469ـ470). حمداللّه‌ مستوفی‌ بنای‌ شهر را به‌ نبیره ‌ سلطان‌ ملکشاه‌ نسبت‌ می‌دهد (ص‌ 197)، اما ظاهراً شهر در دوره ‌ سلجوقی‌ بازسازی‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به بخش‌ دوم‌ مقاله‌).در دوره‌ ساسانیان‌، یزدگرد اول‌، ملقب‌ به‌ یزدگرد بزهکار (حک : 399ـ420 م‌) به‌ آنجا آمد و بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌ و در همان‌ شهر درگذشت‌ (ثعالبی‌ مرغنی‌، ص‌ 547ـ549).پس‌ از او، بهرام‌ پنجم‌ (بهرام‌ گور؛ حک : 420ـ439) نیز به‌ جرجان‌ آمد و از آنجا به‌ نسا و مرو رفت‌ (همان‌، ص‌ 559). جرجان‌ در سالهای‌ 430، 499 و 577 میلادی‌ اسقف‌نشین‌ نسطوریان‌ بود (مارکوارت‌، ص‌ 74).در دوره‌ اسلامی‌، در 18 هجری‌، شهر جرجان‌ هم‌ زمان‌ با ولایت‌ جرجان‌ با صلح‌ گشوده‌ شد (سهمی‌، ص‌ 44ـ 45)، اما در 98، بر اثر پیمان‌شکنی‌ اهالی‌ جرجان‌ و شورش‌ آنان‌، یزیدبن‌ مهلّب‌ سوگند خورد که‌ با خون‌ اهالی‌ جرجان‌، آسیاب‌ بگرداند (طبری‌، ج‌ 6، ص‌ 541) و جَهْم‌بن‌ زَحْربن‌ قیس‌ جُعْفی‌ را مأمور حمله‌ به‌جرجان‌ کرد. جهم‌ پس‌از کشتار بسیار، بر مردم‌ شهر جزیه‌ و خراج‌ وضع‌ کرد و رفتاری‌ سخت‌ با ایشان‌ در پیش‌ گرفت‌ (بلاذری‌، ص‌472). به‌نوشته ‌ سهمی‌ (ص‌49)، یزیدبن‌ مهلّب‌ پس‌ از گشودن‌ شهر جرجان‌، بارویی‌ گرداگرد آن‌ ساخت‌ و طرح‌ بنای‌ چهل‌مسجد را ریخت‌ و مسجدی‌ به‌ نام‌ خود ساخت‌. وی‌ همچنین‌ نوشته‌ است‌ که‌ در 142، هارون‌الرشید و در 203 مأمون‌ همراه‌ با حضرت‌ امام‌ رضا علیه‌السلام‌ وارد شهر جرجان‌ شدند (همان‌، ص‌ 57). به‌ نوشته ‌ ابن‌اسفندیار (ج‌ 1، ص‌ 284)، در 310 شهر گرگان‌/ جرجان‌، دارالملک‌ ابوالحسین‌ پسر ناصر کبیر (حسن‌ اُطروش‌، از سادات‌ علویان‌ طبرستان‌ بود.در حدودالعالم‌ (تألیف‌ 372؛ ص‌143)، آمده‌ است‌: «جرجان‌ شهری‌ است‌ مر او را ناحیتی‌ بزرگ‌ است‌ و سوادی‌ خرم‌ و کشت‌ و برز بسیار و نعمت‌ فراخ‌ [دارد] و سرحد میان‌ دیلمان‌ و خراسان‌... شهر به‌ دو نیم‌ است‌، شهرستان‌ است‌ و بکرآباد، و رود هرند کز طوس‌ برود، به‌ میان‌ این‌ هر دو نیمه‌ بگذرد... و از وی‌ جامه ‌ ابریشم‌ سیاه‌ خیزد و وَقایه‌ [ نوعی‌ چادر ابریشمی‌ یا پنبه‌ای‌ ] و دیبا و قزین‌ [ چیزی‌ ساخته‌ شده‌ از ابریشم‌ ]».ابودلف‌ خزرجی‌ در 341 از جرجان‌ بازدید کرده‌ و آن‌ را شهری‌ زیبا در کنار رود بزرگی‌ میان‌ کوه‌ و دشت‌ و خشکی‌ و دریا وصف‌ کرده‌ است‌ و می‌گوید: «در آنجا خرما، ترنج‌ و زیتون‌ و گردو و نیشکر و انار می‌روید و ابریشم‌ بسیار عالی‌ تولید می‌شود و سنگهای‌ قیمتی‌ دارد» (ص‌ 83). مقدسی‌ (ص‌ 357ـ 358) نیز در قرن‌ چهارم‌ شهر جرجان‌ را با بازارها و کاروانسراهای‌ زیبا وصف‌ کرده‌ و از محصولات‌ آن‌ نارنج‌ و ترنج‌ و عناب‌ و خربزه‌ و انجیر و خرما و زیتون‌ و انار و حلوای‌ نیکو را بر شمرده‌ و از ماهی‌ شگفت‌انگیز و خوشمزه ‌ آن‌ یاد کرده‌ است‌. مسجد آن‌ را زیبا و دارای‌ دکان‌ [ = نیمکت‌ و کرسی‌ سنگی‌ یا آجری‌ ] و منبر یافته‌ که‌ خطیب‌ حنفی‌مذهب‌ دارد.او قسمت‌ دوم‌ شهر را بَکْرآباد نوشته‌ است‌ که‌ به‌ شهر چسبیده‌ و میان‌ این‌ قسمت‌ نهری‌ با پلها قرار دارد و گورستان‌ بزرگی‌ در پشت‌ نهر دیده‌ می‌شود و نهر دیگری‌ به‌ نام‌ طَیفوری‌ دارد [ احتمالاً اخذ شده‌ از نام‌ طیفوربن‌ عبداللّه‌ فرمانروای‌ جرجان‌ در زمان‌ خلافت‌ ابوالعباس‌ سفاح‌ (حک : 132ـ136) ].در دوره ‌آل‌زیار/ زیاریان‌ (316تا435 یا441)، جرجان‌/گرگان‌ مدتها پایتخت‌ آنها بود. به‌نوشته ‌ ابن‌اسفندیار (ج‌1، ص‌296)، در 328 رکن‌الدوله‌دیلمی‌ (مؤسس‌ سلطنت‌آل‌بویه‌) به‌گرگان‌/جرجان‌ حمله‌ کرد و وشمگیر (اولین‌ امیر آل‌زیار) ناگزیر به‌ فرار شد. در 418 سلطان‌مسعود وارد جرجان‌ شد (راوندی‌، ص‌94). در 589، خوارزمشاهیان‌ بر گرگان‌ تسلط‌ داشتند که‌ در همین‌ سال‌ به‌دست‌ سلطان‌ طغرل‌بن‌ ارسلان‌ قلع‌ و قمع‌ شدند (همان‌، ص‌ 366).به‌نوشته ‌ حمداللّه‌ مستوفی‌ (نیمه ‌ اول‌ قرن‌ هشتم‌)، جمعیت‌ شهر جرجان‌ در زمان‌ آل‌بویه‌ (320ـ454) بر اثر وبا و جنگ‌، نقصان‌ فاحش‌ یافت‌ و در عهد مغول‌، مردم‌ آن‌ قتل‌عام‌ شدند. به‌ گفته ‌ وی‌، مردم‌ جرجان‌ اندک‌ و شیعه‌ مذهب‌ بودند. وی‌ دور باروی‌ آن‌ را هفت‌ هزار گام‌ می‌نویسد و از مزار اکابر آنجا از تربت‌ محمدبن‌ جعفرصادق‌، مشهور به‌ گور سرخ‌، نام‌ می‌برد (ص‌159).شهر جرجان‌ بر اثر جنگهای‌ ویرانگر و زمین‌لرزه‌ها تخریب‌ شد. به‌نوشته ‌ امبرسز و ملویل‌ (ص‌ 134)، از زمین‌لرزه‌های‌ بزرگ‌ آن‌، زلزله ‌ 874 بود که‌ بر اثر آن‌ دو هزار تن‌ از سربازانی‌ که‌ در جرجان‌ پناه‌ گرفته‌ بودند هلاک‌ شدند و بسیاری‌ از اهالی‌ شهر به‌ بغداد کوچ‌ کردند. در 903 زمین‌لرزه ‌ دیگری‌ باعث‌ فرو ریختن‌ بیشتر خانه‌ها در جرجان‌ شد و هزاران‌ تن‌ از ساکنان‌ شهر جان‌ باختند (همان‌، ص‌ 47؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 6، ص‌ 412). سرانجام‌ اهالی‌ جرجان‌ به‌ حدود سه‌ کیلومتری‌ شهر که‌ مکان‌ مناسبی‌ در کنار مقبره ‌ قابوس‌ (گنبد قابوس‌) بود، مهاجرت‌ کردند. این‌ آبادی‌ به‌ تدریج‌ گسترش‌ یافت‌ و در اواسط‌ دوره ‌ رضاشاه‌، شهر گنبد قابوس‌ (گنبد کاووس‌ کنونی‌) جانشین‌ شهر جرجان‌ شد.از مردان‌ نامی‌ جرجان‌ باید از ابوسعید جرجانی‌ *، ریاضیدان‌ و ستاره‌شناس‌ قرن‌ سوم‌؛ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ عبدالعزیز جرجانی‌ *، قاضی‌ و ادیب‌ قرن‌ چهارم‌؛ ابوبکر عبدالقاهر جرجانی‌ *، ادیب‌ و نحوی‌ قرن‌ پنجم‌؛ فخرالدین‌ اسعدِ گرگانی‌ *، شاعر بزرگ‌ قرن‌ پنجم‌؛ ابوالحسن‌بن‌ محمد لامعی گرگانی‌ *، شاعر قرن‌ پنجم‌؛ اسماعیل‌بن‌ حسین‌ جرجانی‌ *، از پزشکان‌ مشهور قرن‌ ششم‌؛ و میرسیدشریف‌ جرجانی‌ *، عالم‌ و متکلم‌ و ادیب‌ قرن‌ هشتم‌ و نهم‌ نام‌ برد.منابع‌: ابن‌اسفندیار، تاریخ‌ طبرستان، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ [ ? 1320 ش‌ ]؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابودلف‌ خزرجی‌، سفرنامه ‌ ابودلف‌ در ایران، با تعلیقات‌ و تحقیقات‌ ولادیمیر مینورسکی‌، ترجمه ‌ابوالفضل‌ طباطبائی‌، تهران‌ 1354 ش‌؛ ابوریحان‌ بیرونی‌، آثار الباقیة؛ اسکندر منشی‌؛ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تاریخ‌ مغول‌: از حمله ‌ چنگیز تا تشکیل‌ دولت‌ تیموری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ اوستا، وندیداد، ترجمه ‌ هاشم‌ رضی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛ بلاذری‌ (بیروت‌)؛ حسن‌ پیرنیا، ایران‌ باستان‌، یا، تاریخ‌ مفصّل‌ ایران‌ قدیم، تهران‌ 1369 ش‌؛ آرنولد جوزف‌ توینبی‌، جغرافیای‌ اداری‌ هخامنشیان، ترجمه ‌ همایون‌ صنعتی‌زاده‌، تهران‌ 1379 ش‌؛ حسین‌بن‌ محمد ثعالبی‌ مرغنی‌، تاریخ‌ غررالسیر، المعروف‌ بکتاب‌ غرراخبار ملوک‌ الفرس‌ و سیرهم‌، چاپ‌ زوتنبرگ‌، پاریس‌ 1900، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1963؛ حدودالعالم؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، نزهة ‌القلوب؛ خواندمیر؛ دایرة ‌المعارف‌ فارسی، به‌ سرپرستی‌ غلامحسین‌ مصاحب‌، تهران‌ 1345ـ1374 ش‌؛ ایگور میخائیلوویچ‌ دیاکونوف‌، تاریخ‌ ماد، ترجمه ‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1327 ش‌؛ محمدبن‌ علی‌ راوندی‌، راحة ‌الصدور و آیة ‌السرور در تاریخ‌ آل‌سلجوق‌، به‌ سعی‌ و تصحیح‌ محمد اقبال‌، بانضمام‌ حواشی‌ و فهارس‌ با تصحیحات‌ لازم‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ عباس‌ زریاب‌ خویی‌، «نام‌ یکی‌ از هفت‌ خاندان‌ بزرگ‌ دوره ‌ پارتی‌ و ساسانی‌»، تاریخ، ضمیمه مجله‌ دانشکده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران، ج‌ 1، ش‌ 2 (1356 ش‌)؛ حمزه‌بن‌ یوسف‌ سهمی‌، تاریخ‌ جرجان‌، بیروت‌ 1407/1987؛ رالف‌ نورمن‌ شارپ‌، فرمانهای‌ شاهنشاهان‌ هخامنشی، شیراز [? 1346ش‌ ]؛ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ آلفرد گوتشمیت‌، تاریخ‌ ایران‌ و ممالک‌ همجوار آن‌ از زمان‌ اسکندر تا انقراض‌ اشکانیان، ترجمه ‌ کیکاووس‌ جهانداری‌، تهران‌ 1356 ش‌؛ ظهیرالدین‌بن‌ نصیرالدین‌ مرعشی‌، تاریخ‌ طبرستان‌ و رویان‌ و مازندران‌، چاپ‌ برنهارد دورن‌، پترزبورگ‌ 1850، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1363 ش‌؛ مقدسی‌؛ گریگوری‌ والریانوویچ‌ ملگونوف‌، سفرنامه ملگونف‌ به سواحل‌ جنوبی‌ دریای‌ خزر ( 1858 و 1860م‌ )، تصحیح‌، تکمیل‌ و ترجمه ‌ مسعود گلزاری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ تئودور نولدکه‌، تاریخ‌ ایرانیان‌ و عربها در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمه ‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌ [? 1358 ش‌ ]؛ یعقوبی‌، تاریخ؛Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes , Cambridge 1982; J. Marquart, Ēransahr , Berlin 1901.2) آثار باستانی‌. مجموعه‌ آثاری‌ در سه‌ کیلومتری‌ مغرب‌ گنبد کاووس‌ (گنبد قابوس‌). بنا بر گزارشهای‌ موجود، ترکمانان‌ محلی‌ در 1329ش‌ آثار تاریخی‌ جرجان‌ را پیدا کردند و تا 1345ش‌ از مصالح‌ آن‌ برای‌ احداث‌ بناهای‌ جدید روستاییان‌ استفاده‌ می‌شد. بخشی‌ از محوطه‌ نیز زمین‌ کشاورزی‌ گردید. امروزه‌ از 1200 هکتار مساحت‌ شهر جرجان‌، ویرانه‌هایی‌ در حدود 150 هکتار به‌ جای‌مانده‌ است‌ (رجوع کنید به کیانی‌، 1354 ش‌، ص‌ 117).براساس‌ گزارش‌ مهدی‌ بهرامی‌، اولین‌ بررسی‌ باستان‌شناسی‌ را در جرجان‌ سرلشکر فضل‌اللّه‌ زاهدی‌ در 1305 ش‌ انجام‌ داد (رجوع کنید به کیانی‌، 1984، ص‌ 9)؛ اما کاوشهای‌ علمی‌ در 1350 ش‌، به‌ سرپرستی‌ محمدیوسف‌ کیانی‌، آغاز شد و تا 1357 ش‌ ادامه‌ یافت‌. همچنین‌ در 1381 و 1382ش‌، در دو فصل‌ حفاری‌ به‌ سرپرستی‌ محمد مرتضایی‌، پاکسازی‌ و ساماندهی‌ و آسیب‌شناسی‌ و مرمت‌ آثار تاریخی‌ در جرجان‌ انجام‌ گرفت‌ (مرتضایی‌، ص‌ 10).کشف‌ آثار معماری‌ و تنوع‌ اشیای‌ کشف‌ شده‌ نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ منطقه‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌ تاریخی‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به بخش‌ اول‌ مقاله‌).از مجموعه‌ آثار به‌ دست‌ آمده‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ شهر جرجان‌ دارای‌ دیوار یا حصارهای‌ داخلی‌ و خارجی‌ و خندقی‌ میان‌ آنها بوده‌ و ارگ‌ شش‌ ضلعی‌ آن‌ در قسمت‌ مرکزی‌ شهر قرار داشته‌ است‌. بناهای‌ مذهبی‌، دولتی‌ و همچنین‌ کارگاههای‌ صنعتی‌ شهر در میان‌ و اطراف‌ ارگ‌ بوده‌اند. خیابانهای‌ متعددی‌ نیز در حفاریها از زیر خاک‌ بیرون‌ آمد. این‌ خیابانها، با طرح‌ شبکه‌بندی‌، از شمال‌ به‌ جنوب‌ و از مشرق‌ به‌ مغرب‌ امتداد داشته‌ و تقریباً تمامی‌ شهر را در بر می‌گرفته‌ است‌. خیابان‌ شمالی‌ ـ جنوبی‌، متعلق‌ به‌ دوره ‌ سامانی‌ (261ـ389) بوده‌ که‌ در دوره ‌ سلجوقی‌ (429ـ707) بازسازی‌ شده‌ است‌ و آثار ساختمانی‌ متعددی‌ در طرفین‌ آن‌ دیده‌ می‌شود. برخی‌ از این‌ خیابانها، با آجرفرشهایی‌ زیبا، را با بسیاری‌ از بناهای‌ دوره ‌ سلجوقی‌ و ایلخانی‌ (654ـ 750) می‌توان‌ مقایسه‌ کرد (مرتضایی‌، ص‌ 26).در این‌ کاوشها بقایای‌ چند اثر ساختمانی‌ از دوره ‌ سامانی‌ و سلجوقی‌، با اتاقها، چاههای‌ متعدد، آبراهه‌ و حوضهای‌ آجری‌ و نیز مسجدی‌ از دوره ‌ سلجوقی‌ با طرحی‌ چهار ایوانی‌ و اتاقهای‌ متعدد یافته‌ شده‌ است‌ (کیانی‌، 1984، ص‌ 27ـ29). همچنین‌ در کاوشهای‌ غلامعلی‌تپه‌ در مغرب‌ امامزاده‌ یحیی‌ نیز یک‌ واحد صنعتی‌ و یک‌ تالار ستوندار از دوره ‌ سامانی‌ کشف‌ شده‌ که‌ در دوره ‌ سلجوقی‌ بازسازی‌ و اتاقهای‌ بسیاری‌ به‌ آن‌ اضافه‌ شده‌ است‌. روبروی‌ این‌ اتاقها کوره‌های‌ سفالگری‌ از قرن‌ هفتم‌، و در نزدیکی‌ آن‌، کوره‌های‌ شیشه‌سازی‌ و یک‌ کوره ‌ آهنگری‌ نیز پیدا شده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 28).بررسی‌ اجمالی‌ اشیای‌ مکشوفه‌ در جرجان‌ و مقایسه آن‌ با دیگر اشیای‌ تاریخی‌ شهرهای‌ ایران‌ و حتی‌ تمدنهایی‌ چون‌ مصر، چین‌، عراق‌ و سوریه‌، نشان‌ می‌دهد که‌ بین‌ این‌ منطقه‌ و دیگر نواحی‌ مناسباتی‌ برقرار بوده‌ است‌ (همو، 1354 ش‌، ص‌ 122). در این‌ کاوشها تعداد زیادی‌ ظرف‌ و اشیای‌ سفالی‌، آبگینه‌، سکه‌، مصنوعات‌ فلزی‌، کاشی‌ و اشیای‌ استخوانی‌ ــ که‌ قدمت‌ برخی‌ از آنها به‌ دو تا سه‌ هزار سال‌ پیش‌ از میلاد می‌رسد یافته‌ شده‌ است‌.سفالهای‌ متعلق‌ به‌ شش‌ دوره ‌ تاریخی‌ در این‌ محوطه‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ عبارت‌اند از: دوره ‌ عرب‌ ـ ساسانی‌، اوایل‌ اسلام‌ تا اواخر دوره ‌ سامانی‌، دوره ‌ سلجوقی‌، خوارزمشاهی‌، ایلخانی‌، و تیموری‌ تا صفوی‌ (همو، 1984، ص‌ 39). تنوع‌ طرح‌ و نقش‌ و رنگ‌ و لعاب‌، حاکی‌ از تکامل‌ هنر سفال‌سازی‌ جرجان‌ در این‌ دوره‌ها و نشان‌دهنده ‌ مناسباتِ این‌ مرکز با مراکزی‌ مانند نیشابور، سمرقند، آمل‌ و ساری‌ است‌ (همو، 1354ش‌، ص‌130). همچنین‌ برخی‌ از این‌ ظروف‌ سفالی‌ با نمونه‌های‌ ظروف‌ سفالی‌ باقیمانده‌ از دوره ‌ تانگ‌ در چین‌ در اوایل‌ سده ‌ چهارم‌، قابل‌ مقایسه‌ است‌ (همان‌، ص‌ 127). زیباترین‌ و بزرگ‌ترین‌ گروه‌ سفالینه‌های‌ کشف‌ شده‌ در جرجان‌ ــ که‌ به‌ اشیای‌ زرین‌فام‌ معروف‌ و با ظروف‌ زرین‌فام‌ کاشان‌ و ری‌ قابل‌ مقایسه‌اند مشخصاً به‌ قرن‌ ششم‌ و هفتم‌ تعلق‌ دارند (همان‌، ص‌ 129).برخی‌ از مجسمه‌های‌ سفالی‌ به‌ دست‌ آمده‌ از جرجان‌ به‌ شکل‌ آدمهایی‌ به‌ حالتِ نشسته‌ است‌ که‌ سر آنها با دقت‌ بیشتری‌ ساخته‌ شده‌ و بر سر بعضی‌ از آنها تاجهایی‌ شبیه‌ به‌ تاج‌ پادشاهان‌ ساسانی‌ هست‌ (همو، 1984، ص‌ 79؛ ستوده‌، ج‌ 5، بخش‌ 1، عکس‌ 30). مجسمه‌های‌ حیوانی‌ یافته‌ شده‌ نیز بیشتر به‌ صورت‌ شیر، اسب‌ و گربه‌اند (کیانی‌، 1354 ش‌، ص‌ 132).از دیگر اشیای‌ سفالی‌ جرجان‌، پیسوزهای‌ یک‌ شعله‌ و چند شعله‌ است‌ (همان‌، ص‌ 131). همچنین‌ دو قطعه‌ کاشی‌ لعابدار فیروزه‌ای‌ از کتیبه‌ای‌ از شهر جرجان‌ متعلق‌ به‌ قرن‌ چهارم‌ باقی‌مانده‌ که‌ یکی‌ از آنها 83 * 104 سانتیمتر است‌ و کلمه ‌ محمد بر روی‌ آن‌ نقش‌ شده‌ است‌ (کیانی‌ و دیگران‌، ص‌ 15، 45).آبگینه‌های‌ بسیاری‌، متعلق‌ به‌ قرن‌ سوم‌ تا ششم‌، در جرجان‌ یافته‌ شده‌ است‌. این‌ آبگینه‌ها تزئیناتی‌ به‌ صورت‌ رشته‌ شیشه‌های‌ افزوده‌ بر ظروف‌ با قالب‌ و تراشی‌ به‌ صورت‌ طرحهای‌ مدور مقعر، و تنوع‌ فراوانی‌ دارند، مانند انواع‌ پارچ‌، آبخوری‌، تُنگ‌، صراحی‌، لیوان‌، کاسه‌ و پیاله‌، بطری‌، روغندان‌، گلدان‌ و قندیل‌ (رجوع کنید به علی‌اکبرزاده‌ کردمهینی‌، ص‌ 64، 78، 92، 94، 103ـ104 و جاهای‌ دیگر؛ فوکائی‌، ص‌ 186، 196ـ200، 224ـ 225).از جمله‌ اشیای‌ فلزی‌ منسوب‌ به‌ جرجان‌، عودسوزی‌ برنزی‌ است‌ که‌ در موزه ‌ ملی‌ ایران‌ بخش‌ ایران‌ باستان‌ نگهداری‌ می‌شود. در کاوشهای‌ جرجان‌، اشیای‌ مفرغی‌ و مسی‌، شامل‌ نیم‌ تنه ‌ یک‌ شیر که‌ احتمالاً دسته ‌ ظروف‌ فلزی‌ بوده‌، به‌ دست‌ آمده‌ که‌ با نقوش‌ ظروف‌ سفالی‌ دوره ‌ سلجوقی‌ شباهت‌ بسیار دارد و همچنین‌ اشیای‌ زینتی‌ (مانند سنجاق‌، انگشتر، سرخروس‌، و گردنبند)، قاشق‌، ظروف‌ فلزی‌ و تعداد زیادی‌ سکه‌ از دیگر اشیای‌ مکشوفه‌ در جرجان‌ هستند (رجوع کنید به مرتضایی‌).بررسی‌ سکه‌های‌ به‌ دست‌ آمده‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در ضرابخانه‌های‌ جرجان‌، سکه‌های‌ طلا، نقره‌، برنز و مس‌ ضرب‌ می‌شده‌ است‌. در بین‌ سکه‌های‌ سالم‌ مانده‌، سه‌ سکه‌ متعلق‌ به‌ دوره ‌ نوح‌بن‌ نصر سامانی‌ (حک : 331ـ343) و عبدالملک‌ اول‌ سامانی‌ (حک : 343ـ350) است‌ و تعدادی‌ نیز در قرن‌ هشتم‌ در جرجان‌ ضرب‌ شده‌ است‌ (کیانی‌، 1984، ص‌ 77ـ 78؛ لین‌ پول‌، ج‌ 6، ص‌ 15ـ16، 65).منابع‌: عیسی‌ بهنام‌، «ظروف‌ گلی‌ لعاب‌دار گرگان‌»، مجله ‌ دانشکده ‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌، سال‌ 3، ش‌ 2 (دی‌ 1334)؛ منوچهر ستوده‌، از آستارا تا اِستارباد ، تهران‌ 1349 ش‌ ـ؛ هلن‌ علی‌اکبرزاده‌ کرد مهینی‌، شیشه‌: مجموعه ‌ مـرز بازرگان‌ ، تهران‌ 1373 ش‌؛ شینجی‌ فوکائی‌، شیشه ‌ ایرانی‌ ، ترجمه ‌ انگلیسی‌ از ادنا کرافورد، ترجمه ‌ فارسی‌ از آرمان‌ شیشه‌گر، تهران‌ 1371 ش‌؛ محمدیوسف‌ کیانی‌، «گزارش‌ مقدماتی‌ کاوشهای‌ جرجان‌»، در گزارش‌های‌ سومین‌ مجمع‌ سالانه ‌ کاوش‌ها و پژوهش‌های‌ باستانشناسی‌ در ایران‌، دوازدهم‌ تا هفدهم‌ آبان‌ ماه‌ 1353 ، زیرنظر فیروز باقرزاده‌، تهران‌: مرکز باستانشناسی‌ ایران‌، 1354 ش‌؛ محمدیوسف‌ کیانی‌، فاطمه‌ کریمی‌، و عبداللّه‌ قوچانی‌، مقدمه‌ای‌ بر هنر کاشیگری‌ ایران‌ ، تهران‌ 1362 ش‌؛ محمد مرتضایی‌، گزارش‌ فصل‌ اول‌ و دوم‌ جرجان‌ 1381 و 1382 ش‌ ، تهیه‌ شده‌ در سازمان‌ میراث‌ فرهنگی‌ کشور (منتشر نشده‌)؛Muhammad Yusuf Kiani, The Islamic city of Gurgan , Berlin 1984; Stanley Lane-Poole, Catalogue of oriental coins in the British Museum , London 1875-1890, repr. Bologna 1967.
نظر شما
مولفان
گروه
هنرومعماری , جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده