جِرْجا، شهری از مدیریه (شهرستان) سوهاج در صَعیدِ مصر (مصر علیا)، واقع در ساحل غربی رود نیل. این شهر در حدود 502 کیلومتری قاهره از طریق راه آهن، و حدود 551 کیلومتری قاهره از طریق رود نیل، و در حدود 188 کیلومتری شمال شهر الاقصر (لوکسور) قرار دارد (بیکی، ج 2، ص 150).جمعیت جرجا در 1384 ش/ 2005، 267 ، 128 تن بوده است (( فرهنگ جغرافیائی جهان)، ذیل "Gerga" ). از مهمترین محصولات کشاورزی آن، نیشکر، پنبه، خرما، گندم، جو، باقلا، ذرت، نخود و کنجد است. از صنایع این شهر ریسندگی و بافندگی پارچههای نخی و پشمی و حریر، و صنایع چرم و سفال است. کارخانه تولید شکر در 1359 ش/1980 در جرجا احداث شده است که سالانه000 ،75 تُن شکر تولید میکند (رجبی، ص 190؛ پانویس 8؛ بریتانیکا، ذیل " "Jirja ؛ وجدی، ج 3، ص 50).علما و مشاهیر بسیاری به جرجا منسوباند، از جمله: ذوالنونِ مصری * (متوفی 245 یا 246؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 315ـ 318؛ نظامی بدایونی، ص 226)؛ رِفاعَه رافع طَهطاوی *(متوفی 1290)، از علمای نهضت علمی در مصر. بطریریک مَرقُس هشتم (یوحنا) و دیمیتریوس دوم نیز اهل جرجا بودهاند (رجوع کنید به طوسون، ص 141، 143).بهنوشته وجدی، جرجا هشت قبیله دارد (همانجا) که از آن جمله قبیله هُوّاره است (رجوع کنید به مقریزی، ص 58).پیشینه. نام جرجا در منابع به صورت جَرْجا یا دِجِرْجا (یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ ابندقماق، قسم 2، ص 27؛ ابنجیعان، ص 189)، جرجه (ابنوکیل، ص 152)، جِرْجا (رمزی، قسم 1، ص 64) و سَنت جُرج (لئوی آفریقایی، ج 2، ص 238) آمده که گویا نام اخیر از صومعه سنت جرج گرفته شده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه).رایسنر، باستانشناس، از کشفیاتشدر ساحل مقابلجرجا، در مشرق رودخانه نیل، چنین استنباط کرده است که خاندان اولیه فراعنه مصر در این مکان مستقر بودهاند، اما مانیتون، باستانشناس دیگر، محل استقرار خاندان اول و دوم فراعنه را شهر باستانی طیوه/طیبه دانسته است که موقعیت آن احتمالاً با موقعیت فعلی آبادی بِرْبا، در حدود پنج کیلومتری جنوب جرجا و از توابع آن، مطابقت دارد (بیکی، ج2، ص151ـ154). بربا در دوره حکومت عثمانی در مصر (قرن دهم ـ سیزدهم) از جرجا جدا شد (رمزی، قسم2، جزء 4، ص 108؛ نیز رجوع کنید به بیکی، ج 2، ص 150).باستانشناسان نوار باریک زمینهای کشاورزی سواحل شرقی مقابل جرجا را تا جَبَل طَریف منسوب به طیوه میدانند (رجوع کنید به سلیم حسن، ج 7، ص 170). گارستنگ، باستانشناس، در 1319/1901 با کشف دو مقبره بزرگ در 5 ر3 میلی (هر میل: 609 ر1 متر) مغرب جرجا، در محلی به نام بیت خلاف، ثابت کرد که خاندان سوم فراعنه مصر در آنجا بودهاند (رجوع کنید به بیکی، ج 2، ص 150). بدین ترتیب، ظاهراً سه خاندان نخستین از خاندانهای فراعنه مصر، در حوالی جرجا زندگی میکردهاند.از تاریخچه این شهر در دوره فتوحات اسلامی، اطلاع چندانی در دست نیست. از قرن اول هجری، طوایفی از قبیله قریش و از خاندان علوی در صعید مصر اقامت گزیدند، بهویژه در اطراف شهر جرجا، طوایف معروف به اشراف حسینی سکونت داشتند (ریطی، ص80، 82، 85).یاقوت حموی در قرن هفتم، جرجا را قریهای از توابع صعید نزدیک اِخْمیم ضبط کرده است (همانجا؛ نیز رجوع کنید به وطواط، ص96).شهرت جرجا از قرن هشتم، با ورود قبیله هوّاره * بدان سرزمین، آغاز شد (مقریزی، ص 58، پانویس 93). این قبایل در دوره حکومت فاطمیان، ساکن بُحَیرَه بودند و قلمروِ آنان از اسکندریه در مغرب تا خلیج عقبه در مشرق امتداد داشت (قلقشندی، ج 1، ص 364، ج 14، ص 374) تا اینکه در 782، به سرپرستی اسماعیلبن مازِن، شیخ قبیله هوّاره، عازم جرجا شدند که چندان آباد نبود و کمکم با آباد کردن آن بر شهرت و رونق این شهر افزودند (مقریزی، ص 58، 134؛ نیز رجوع کنید به قلقشندی، ج 1، ص 364). ابنجیعان در قرن نهم، جرجا را از توابع اخمیم دانسته (ص 189) و ابندقماق در همان دوره، مساحت جرجا را 563 ، 34 فدّان ذکر کرده است (قسم 2، ص 27). لئوی آفریقایی، که در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم آنجا را دیده، دِیر بزرگ و ثروتمند جرجا را که متعلق به مسیحیان بود، وصف کرده است. بهنوشته وی، حدود صد سال پیش از آن، این دیر با دویست راهب در خدمت مستمندان بوده و نیازهای مادّی و معنوی آنان را برطرف میکرده و اندوختههای اضافی را به کلیساهای قاهره میفرستاده است تا بین مستمندان مسیحی آن شهر توزیع شود، ولی به علت شیوع بیماری وبا، کلیه راهبان جان باخته بودند و دیر سه سال خالی از سکنه شده بود تا اینکه حاکم مُنْشِیه (حدود ده کیلومتری جرجا) دیر مذکور را برای فعالیتهای صنعتی و بازرگانی ترمیم کرد و در اطراف آن باغهای زیبایی احداث نمود و خود نیز در آنجا اقامت گزید؛ اما، بهسبب شکایتمسیحیان، ناچار آنجا را ترکگفت (ج2،ص238).قبیله هوّاره دو قرن بر مصرعلیا تسلط داشتند تا اینکه بهسبب ضعف قدرت، در 983/1576 مضمحلشدند. در اینمدت، جرجا مرکز حکومتی مصر علیا شد و حاکمان آن عناوینی چون حاکم الصَعید، امیرالصَعید و بیک جرجا یافتند و در نزاعهای گروههای سیاسی نیز دخالت نمودند ( د. اسلام، چاپ دوم، همانجا).در اوایل حکومت عثمانیان، در حدود 933، واژه «ولایت» جانشین واژههای «عَمَل» و «کوره» شد و مصر به سیزده ولایت تقسیم گردید و بر اساس همین تقسیمات، اِخْمیم، اَسْیوط و قُوص با یکدیگر ادغام شدند و ولایت واحدی به نام ولایتِ جرجا را بهوجود آوردند (مؤنس، ص 323ـ324). پس از مدتی، واژه «ولایت» به «مأموریه» و سپس به «مدیریه» تغییر کرد. در 1249، جرجا و اسیوط یک مدیریه را تشکیل میدادند. در 1273، جرجا از اسیوط منفصل و مدیریه جرجا خوانده شد. در 1275، دیوان مدیریه جرجا از شهر جرجا به شهر سوهاج انتقال یافت (همان، ص 324؛ رمزی، قسم 2، جزء 4، مقدمه، ص 15ـ16) و از اهمیت شهر جرجا کاسته شد (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، همانجا). اوج شکوفایی جرجا زمانی بود که کاروانهای حجاج، برای کوتاه شدنِ مسیر خود، از این شهر عبور میکردند و آب و آذوقه مورد نیاز آنان را اهالی جرجا تأمین مینمودند، ولی زمانی که حجاج صعید مصر و بلاد شمال افریقا مسیر عیذاب را برگزیدند، از شوکت جرجا کاسته شد ( د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه؛ ریطی، ص 207ـ 208). در زمان حکومت محمدعلیپاشا، مدیریه جرجا دارای بناها و عمارتهای خوبی بود. در این مدت، پل مِنْشاه، قَنْطَره (پل) مصالحه و آبراهه (کانال)های السَبْخه والمَرعَشْلی احداث گردید (رافعی، ص 577 578).در دوره عثمانیان، شهر جرجا پیوسته از طغیان رودخانه نیل آسیب میدید تا اینکه در زمان حکومت اسماعیل پاشا (1280ـ 1296)، نوه محمدعلی پاشا، این مشکل حل شد ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا).منابع: ابنجیعان، کتاب التحفة السنیة بأسماءالبلاد المصریة، بولاق 1316/1898، چاپ افست [ قاهره ] 1974؛ ابنخلّکان؛ ابندقماق، کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار، بولاق1310/1893، چاپ افست بیروت [ بیتا.]؛ ابنوکیل، تحفة الاحباب بمن ملک مصر من الملوک و النوّاب، چاپ محمد ششتاوی، قاهره 1419/1999؛ جیمز بیکی، الا´ثار المصریة فی وادیالنیل، ج2، ترجمة لبیب حبشی و شفیق فرید،[ بیجا] 1990؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ،بیروت:دارالجیل،[بیتا.]؛عبدالرحمانرافعی، عصر محمدعلی، قاهره 1370/1951؛ خلیلبناحمدرجبی، تاریخالوزیر محمدعلیباشا، چاپ دانیال کریسیلیوس، حمزه عبدالعزیز بدر، و محمد حسامالدین اسماعیل، قاهره 1417/1997؛ محمد رمزی، القاموس الجغرافی للبلاد المصریة من عهد قدماء المصریین الی سنة 1945، [ قاهره] 1994؛ ممدوح عبدالرحمان ریطی، دورالقبائل العربیة فی صعید مصر منذالفتح الاسلامی حتی قیام الدولة الفاطمیة، قاهر[؟1996 ]؛ سلیم حسن، مصرالقدیمة، ج 7، [ قاهره 1992]؛ عمر طوسون، وادی النّطرون و رهبانه و ادیرته و مختصر تاریخ البطارکة، اسکندریه 1354/1935؛ قلقشندی؛ لئوی آفریقایی، وصف افریقیا، ترجمه عن الفرنسیة محمد حجی و محمد اخضر، بیروت 1983؛ احمدبن علی مقریزی، البیان و الإعراب عمّا بأرض مصر من الاعراب للمقریزی، چاپ عبدالمجید عابدین، قاهره 1961؛ حسین مؤنس، اطلس تاریخ الاسلام، قاهره 1407/1987؛ نظامالدین حسین نظامی بدایونی، مشاهیر مشرق: مشرق کی مشهور شخصیات کاتذکره ، لاهور 1999؛ محمد فرید وجدی، دائرة معارف القرن الرابع عشر/ العشرین، بیروت: دارالمعرفة، [بیتا.]؛ محمدبن ابراهیم وطواط، من مباهج الفکر و مناهج العبر للوطواط: صفحات من جغرافیة مصر، دراسة و تحقیق عبدالعال عبدالمنعم شامی، کویت 1401/1981؛ یاقوت حموی؛EI 1, s.v. "Girga " (by C. H. Becker), EI 2 , s.v. "Girga " (by P.M. Holt); The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia ; World gazetteer , 25 Dec. 2004. [Online]. Available: http://www.world-gazetteer. com/ wg.php?... [20 Apr.2005].