9) جراید مسلمانان روسیه و تاتارستان ، جراید در بین مسلمانان روسیه دیرتر از کشورهای اسلامی منتشر شد و سبب اصلی آن، مخالفت مقامات روسی با جنبشهای احیای فرهنگی در میان اتباع غیرروس امپراتوری تزاری بود، چنان که اقدامات زاپولسکی، استاد دانشگاه قازان، در 1223/ 1808 برای انتشار هفتهنامهای دوزبانه (روسی ـ تاتاری) بهعلت کارشکنیهایی به نتیجه نرسید ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل .IV "Djari da). حکومت نظامی تازه مستقر شده روسیه، روزنامه هفتگی رسمی ( اخبار تفلیس ) را در ذیحجه 1243/ ژوئن 1828، چند ماه پس از انعقاد عهدنامه ترکمان چای * (5 شعبان 1243)، در قفقاز جنوبی منتشر کرد. سردبیر آن پ.س. سانکوفسکی (متوفی 1832/ 1247)، از دوستان پوشکین، شاعر و نویسنده نامدار روس، بود. پس از انتشار این روزنامه، حکومت روسیه به این نتیجه رسید که، برای ایجاد ارتباط با مردم منطقه، ضمیمههایی به زبانهای محلی برای همان روزنامه منتشر سازد. نخست ضمیمه گرجی منتشر شد و پس از تأسیس چاپخانهای که حروف فارسی و عربی داشت در جمادیالا´خره 1244/ دسامبر 1828 در تفلیس، ضمیمهای نیز به زبان فارسی در 1245/1829 منتشر گردید (آخوندوف ، ص 4، 8).دلیل انتشار دومین ضمیمه به فارسی، این بود که از صدها سال پیش از استیلای روسیه بر قفقاز و چندین دهه پس از آن، زبان فارسی زبان فرهنگی و مذهبی اقوام مسلمان قفقاز به شمار میرفت و از همینرو، از میان انبوه زبانهای متداول در میان مسلمانان امپراتوری تزاری، فارسی انتخاب شد (پروین، ج 1، ص 326). روزن ــ که از ربیعالا´خر 1247/ سپتامبر 1831 به فرماندهی کل قوای قفقاز منصوب گردیده بود (( دایرةالمعارف بزرگ شوروی )، ج 11، ص 202ـ203) در نامهای به وزارت معارف روسیه (در اواسط 1247/ پایان 1831)، نوشت که بر اساس دستور سَلَف خودش، ژنرال پاسکویچ ، ضمیمه ( اخبار تفلیس) بهزبان فارسی منتشر میشود، اما بهتر است این ضمیمه بهزبان تاتاری (ترکی آذربایجانی) منتشر گردد. ظاهراً به علت همین پیشنهاد، ضمیمه ترکی آذربایجانی به نام (اخبار تاتار ) در 1248/1832 جانشین ضمیمه فارسی شد (آخوندوف، ص 6ـ7). عباسقلیآقا قدسی، معروف به باکیخانوف (متوفی 1263/ 1847)، که در آن سالها مترجم زبانهای شرقی در دفترخانه فرمانداری کل قفقاز بود (رئیسنیا، ص 191)، ضمن همکاری با ( اخبار تفلیس ) (آخوندوف، ص 17)، به انتشار ضمیمه ترکی آذربایجانی نیز کمک میکرد (همان، ص 5) و حتی به احتمالی سردبیر آن بود (رجوع کنید به ( تاریخ آذربایجان ) ، ص 759). در پرونده همین ضمیمهها، نامهای از میرزا بزک (مباشر امور سفارت و کنسولگری روسیه) به دفترخانه دیپلماتیک، به تاریخ رمضان 1246/ مارس 1831، وجود دارد که در آن پیشنهاد شده است نسخهای از ( اخبار تفلیس ) به طور مرتب برای محمدخان زنگنه، رئیس قشون و پیشکار و والی آذربایجان در زمان سلطنت فتحعلیشاه و محمدشاه قاجار، فرستاده شود، زیرا وی شاه را با مطالب و مضامین آن آشنا خواهد کرد (آخوندوف، ص 5).هیئتی نظامی تمام مطالب این روزنامه و ضمیمههای آن را ــ که غالباً ترجمه مطالب و مقالات مندرج در اصل روزنامه بود تهیه و بررسی و ممیزی میکرد. این مطالب مشتمل بود بر: اخبار عطایای تزاری به مسلمانان ماورای قفقاز، امریهها و ابلاغها، اعلانهای مربوط به ولایت قفقاز، اخبار داخلی و خارجی، اخبار و گزارشهای جنگی، و اخبار و اطلاعاتی که قفقازیها، و بهویژه مسلمانانآن منطقه، را برای اخذ فرهنگ و تمدن اروپایی تشویق میکرد (همان، ص 7، 9). روزنامه ( اخبار تفلیس ) و ضمیمههایش اندکی پس از درگذشت سانکوفسکی، تعطیل شد (همان، ص 8). باتوجه به مطالب این روزنامه و ضمیمههایش و ممیزی اعمال شده بر آنها، باید آن را نشریهای رسمی و دولتی قلمداد کرد ( ( تاریخ آذربایجان) ، ص760).روزنامۀ ( پیک ماورای قفقاز) هم، که در فاصلۀ سالهای 1257 تا 1262/1841- 1846 به زبان تاتاری (ترکی آذربایجانی) داشت که در آن برخی اخبار حکومتی و نوشتههای اجتماعی و نیز اطلاعات تجاری درج میگردید؛ اما، این ضمیمه یک ورقی را، که ناشیانه ترجمه و تدوین میشد، نمیتوان نشریهای معتبر بهشمار آورد (همانجا).پس از تعطیل ضمیمههای ( اخبار تفلیس ) و حتی ورقه پیوستی ( پیک ماورای قفقاز )، سالها در سراسر روسیه هیچ روزنامه و نشریهای به زبانهای مسلمانان آنجا منتشر نشد، تا آنکه روزنامه ( اخبار ترکستان ) به زبان روسی، با ضمیمهای به نام ترکستان ولایتی نینگگزیتی (روزنامه ولایتترکستان)، از طرف دفتر کنستانتین پتروویچ کاوفمان، فرماندار کل ترکستان، و بهفرمان وی در ژوئیه 1870/ ربیعالا´خر 1287 در تاشکند منتشر شد ( د. اسلام ، همانجا؛ د. تاجیکی ، ج 7، ص 447). این ضمیمه هم دارای دو چاپ بود؛ یک هفته به زبان سارتی و هفته دیگر به زبان قزاقی انتشار مییافت. زبان سارتی از عناصر ترکی و فارسی تشکیل شده که البته عناصر ترکی، بهویژه ازبکی، در آن غلبه دارد و زبان گروهی از جمعیت یکجانشین ماوراءالنهر است (خالد، ص199ـ 201؛ کستنکو، ص109ـ110؛ گاسپرالی، ص246، پانویس؛ د.تاجیکی ، ج 6، ص609). ضمیمه قزاقی چندان دوام نیاورد و پس از تعطیل شدن آن در 1300/ 1883، انتشار ضمیمه سارتی بهطور هفتگی ادامه یافت و تا انقلاب 1905/ 1323 روسیه، که آغاز دوره نشر مطبوعات ملی در آسیای مرکزی بهشمار میرود، تنها روزنامه بهزبان محلی در آنجا بود. سردبیر این ضمیمه ابتدا شاه مردان ابراهیموف، از تاتارهای اورنبورگ، بود که بهعنوان مترجم در فرمانداریکل ترکستان کار میکرد. هدف از انتشار این روزنامه، مانند روزنامههایرسمی منتشرشده در دیگر مناطق مسلماننشین روسیه، آن بود که مضمون فرمانها و مقررات و اعلانها و نیز گزارشهای فتوحات جدید به اطلاع مأموران و قشرهایی از مردم محلی برسد. این مطالبِ رسمی خشک و خستهکننده، معمولاً با چاپ افسانههایی از هزار و یک شب و اخبار جسته و گریختهای از مطبوعات روسی تلطیف میشد. ( روزنامهولایت ترکستان ) ، حتی از اوایل دهه 1290/ اواسط دهه 1870، درج نوشتههای خوانندگان و نیز چاپ اطلاعات مفیدی در باره جغرافیای جهان و دولتهای بزرگ، اختراعات جدید و معرفی جلوههای جهان نو را آغاز کرد. ابراهیموف، که در 1297/ 1879 به اروپا سفر کرده بود، سفرنامه خود را در این نشریه به چاپ رساند و بدینترتیب، برای خوانندگان امکان آشنایی نسبی با تمدن و فرهنگ و زندگی اروپایی را فراهم آورد. خوانندگان هم معمولاً درباره نارساییهای محیط زندگیشان مینوشتند و مطالبشان هشداردهنده و بیدار کننده بود (خالد، ص 85 86).در 1300/1883، محمدحسنچانیشِف، بهجای ابراهیموف، سردبیر ( روزنامه ولایت ترکستان ) شد که او نیز در اواسط همین سال جای خود را به نیکلای پتروویچ آسترائوموف داد ( د. ازبکستان شوروی ، ج 11، ص370). آسترائوموف از شاگردان ایلمینسکی (رجوع کنید به جدیدها، نهضت * ) در دانشگاه قازان بود و از 1294/ 1877 بازرس مدارس و مدیر کالج معلمان ترکستان و گیمنازیای (دبیرستان) تاشکند شده بود و با زبانهای عربی و ترکی و نیز دین اسلام آشنایی داشت. او از مبلّغان مسیحی بود و انجیل را به زبان ترکی جغتایی چاپ کرده بود (خالد، ص87). ( روزنامه ولایت ترکستان ) برای آسترائوموف ابزار پیشبرد اهداف سیاسیاش بود. از نظر او، بهتر بود که مردم، بهجای آنکه در باره مسائل خویش در خفا بحث کنند، زیرنظر شخص او بحث نمایند (همان، ص 88). وی تلاش میکرد نویسندگان تازهکار محلی را جلب و آنها را بهسویی هدایت کند که میتوان آن را «روشنگری محتاطانه» و نظارت شده خواند (همانجا). او ارتباطات گستردهای با بسیاری از روشنفکران آسیای مرکزی و خارج از آن داشت، چنانکه برخی از نوشتههای اولیه محمودخواجه بهبودی * ، از سران جدیدیه، را در این روزنامه منتشر میکرد (همان، ص80) و مکاتبات دوستانهاش با اسماعیل گاسپرالی * / گاسپرینسکی ، رهبر جنبش جدیدیه ــ که همزمان با انتصاب وی به سردبیری ( روزنامه ولایت ترکستان ) انتشار روزنامه ترجمان را آغاز کرده بود سالها ادامه یافت (همان، ص 89). سرانجام، جدیدیها اداره ( روزنامه ولایت ترکستان ) را در اواسط مارس 1917، اندکی پس از وقوع انقلاب در روسیه، در دست گرفتند (همان، ص 249). منوّرقاری، از جدیدیهای معروف آسیای مرکزی، به سردبیری ( روزنامه ولایت ترکستان ) ــ که از آن پس نجات نامیده شد انتخاب گردید (همانجا). این جریده اگرچه ترجمان فرمانداری کل ترکستان و ابزار پیشبرد سیاست استعماری حکومت تزاری بود، در ترویج تمدن و فرهنگ و صنایع و فنّاوری جدید و نیز ترجمه و انتشار و معرفی آثار نمایندگان ادبیات جدید روس، چون کریلوف ، پوشکین، گوگول، تورگنیف و تولستوی، نقش مهمی داشت ( د. ازبکستان شوروی ، همانجا).ضمیمههای جراید روسی پیش گفته را، چون وابسته به جراید رسمی و حکومتی روسیه بودند و سردبیری و ویرایش و ممیزی آنها را کارگزاران دولتی روسیه برعهده داشتند، نمیتوان جراید مردم مسلمان مناطق مسلماننشین بهشمار آورد. جریدهنگاری در مناطق مسلماننشین روسیه، به سبب همانندی سیاست حاکمیت در آن نواحی و اوضاع کمابیش یکسان و تأثیر رویدادهای مهمی چون انقلابهای 1905ـ1907 و فوریه و اکتبر 1917 و حوادث پس از آن در سرنوشت نظام حاکم بر روسیه و مناسبات بین حاکمان و مردم، روی هم رفته مراحل مشابهی داشته است بدین قرار:1) مرحله نخست، که تا انقلاب 1905/ 1323 روسیه ادامه یافت و دوره خفقان و رکود بود. در این مرحله، علاوه بر جراید دولتی یاد شده، مسلمانان روسیه تنها هشت روزنامه غیروابسته شایان ذکر را منتشر کردند: پنج جریده اکینچی ، ضیاء ، ضیاء قافقاسیه ، کشکول ، شرق روس به زبان ترکی آذربایجانی؛ ترجمان به زبان تاتاری کریمهای؛ دالاولایتی ، بهزبان قزاقی (قرقیزی) و نور بهزبان تاتاری قازانی ( د. اسلام ، همانجا).2) مرحله بین انقلاب مشروطه 1905/ 1323 تا انقلاب فوریه 1917/ جمادیالاولی 1335. در این دوره، بهویژه پس از انتشار بیانیه اکتبر 1905/ شعبان 1323، که به موجب آن برای همه مردم روسیه آزادی بیان و قلم و مطبوعات بهرسمیت شناخته شد، نشریات ادواری بسیاری با عقاید سیاسی مختلف، از محافظهکار دست راستی تا سوسیالیست دست چپی، منتشر شد. این دوره کوتاه اما آکنده از تحولات ــ که رحمتیآرات آن را دوره ملی اجتماعی نامیده است (رجوع کنید به د.ا.ترک ، ج 7، ص380) بر مطبوعات روسیه و از جمله بر جراید مسلمانان آن منطقه تأثیر عمیق گذاشت (رجوع کنید به ادامه مقاله). بنا به برآوردی، در این دوره حدود 160 نشریه ادواری به زبانهای رایج در بین مسلمانان روسیه منتشر شده است: 62 نشریه به تاتاری قازانی، 61 نشریه به ترکی آذربایجانی، 3 نشریه به فارسی (که البته تنها یکی از آنها به طور کامل فارسی بود)، 17 نشریه به ازبکی، 8 نشریه به قزاقی (قرقیزی)، 6 نشریه به تاتاری کریمهای، 2 نشریه به ترکمنی، 2 نشریه به عربی ( د. اسلام ، همانجا؛ عاشورف، ص 21ـ 25). اما، با فروکش کردن موج انقلاب و تجدید حیات حاکمیت خودکامه تزاری و برقراری ممیزی، شمار مطبوعات رو به کاهش گذاشت و مطبوعاتی که توقیف و تعطیل نشده بودند نیز، خواهناخواه، بیش از پیش احتیاط کردند و از سیاست دوری گزیدند (رجوع کنید به ادامه مقاله).3) مرحله پس از انقلاب فوریه 1917 و سرنگونی نظام تزاری. در این دوره، مطبوعات دیگری، که نیرومندتر از مطبوعات پس از انقلاب 1905 بود، رشد کرد و مطبوعاتِ «متعهد»، که عقاید گروههای سیاسی گوناگون جامعه مسلمانان را منعکس میکردند، عموماً جای نشریههای ادواری اغلب غیرسیاسی را گرفتند. گروههای مذکور غالباً بهتدریج پس از انقلاب اکتبر، داوطلبانه یا بهاجبار، به کشمکشهای انقلاب و جنگهای داخلی کشیده شدند. طبق برآوردی، از جمادیالاولی 1335 تا ربیعالا´خر 1339/ فوریه 1917 ـ پایان 1920، 256 نشریه ادواری مسلمانان، در بیش از پنجاه شهر و روستای بزرگ روسیه، انتشار یافت که 139 نشریه به تاتاری قازانی، 39 نشریه به ترکی آذربایجانی، 37 نشریه به ازبکی، 21 نشریه به قزاقی و 7 نشریه به تاتاری کریمهای بود ( د. اسلام ، همانجا). با پیروزی ارتش سرخ در جنگ داخلی و حاکم شدن نظام تکحزبی کمونیستی، مطبوعات ملی در سراسر روسیه تحت فشار قرار گرفتند. بنا بر فرمان استالین در 1300 ش/ 1921، هیچ نشریه یا ترجمهای نباید پیش از تصویب هیئت مسئول چاپ میشد (حائری، ص 335). بدینترتیب، مطبوعاتی به کار خود ادامه دادند که سخنگوی کارگزاران محلی نظام حاکم شدند ( د.ا.ترک ، همانجا). در مطبوعات این دوره، که با شمارگان زیاد منتشر میشدند، زبانهای ادبی جدید به کار رفت. استفاده از الفبای لاتینی (از 1307 تا 1309 ش/ 1928ـ1930) و سپس الفبای سیریلی (از 1317 تا 1319 ش/ 1938ـ1940) برای نوشتن به این زبانها اجباری شد و بنابراین، در دو دهه پس از استقرار حاکمیت شوروی، مطبوعاتی در سرزمینهای مسلماننشین روسیه شکل گرفت که با مطبوعات دوره پیش از استقرار حاکمیت شوروی تفاوت بسیار داشت (رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا).جراید ملی و مستقل مناطق مسلماننشین روسیه در ادوار پیش از استقرار نظام شوروی و سالهای نخستین استقرار آن، از مغرب به مشرق، بدینقرار بودند:1) تاتاری قازانی. نخستین بار، در 1249/1834 یکی از دانشجویان دانشکده زبانهای شرقی دانشگاه قازان برای انتشار جریدهای به نام بحرالاخبار به زبان تاتاری قازانی اقدام کرد، اما این اقدام و اقدامات بسیار دیگری که بعدها صورت گرفت، با مخالفت اداره ممیزی حکومت تزاری، به نتیجهای نرسید (رجوع کنید بهد.ا.ترک ، همانجا).در قازان، افزون بر نهادهای علمی چون فرهنگستان دوحوونی (تأسیس در حدود 1212/1797) و دانشگاه قازان (تأسیس در 1219/1804)، نهادهای فرهنگی و آموزشی دیگری (چون تئاتر، دانشسرا، دبیرستان دخترانه و کتابخانههای عمومی) که بهتدریج از اوایل قرن سیزدهم/ اواخر قرن هجدهم تأسیس شدند، فضای فرهنگی مساعدی برای انتشار روزنامه و مجله پدید آوردند. نخستین چاپخانه با حروف عربی، بهنام آزیاتیسکی تیپوگرافی، در 1215/1800 تأسیس شد. از دهه نخستین سده چهاردهم/ بیستم بهبعد، چاپخانههای دیگری نیز در قازان تأسیس گردید، از جمله ییلدیز، اخبار، الاصلاح، الدین و الادب، برادران کریموف، شرق، بیانالحق و ملت، که غالباً هر کدام مخصوص چاپ روزنامه یا مجلهای بودند (د.ا.د.ترک ، ج25، ص 135)؛ اما، با وجود زمینه فرهنگی مساعد، فشار سیاسی سالها مانع انتشار مطبوعات به زبان مردم مسلمان روسیه بود.در آستانه وقوع انقلاب 1905/ 1323 روسیه، فقط یک روزنامه بهزبان تاتاری قازانی، آن هم در پترزبورگ انتشار یافت. روزنامه هفتگی نور ــ که عطاءاللّه بایزیداُف، مفتی پترزبورگ، آن را در رجب 1323/ سپتامبر 1905، انتشار داد بهعلت محافظهکاری و پاسداری از حکومت تزاری و پاسخ ندادن به خواستهای روحانیان و طلاب و دانشجویان و بازرگانان و روشنفکران و نیز انتشار در شهری که شمار قلیلی از تاتارها در آنجا پراکنده بودند، شمارگان کمی داشت و پس از انتشار چند شماره، تعطیل گردید (دولت ، ص 168). به نظر عبداللّه بَطال ــ تایماس، این روزنامه را که نخستین جریده به زبان تاتاری قازانی است، نمیتوان نخستین روزنامه ملی آنان به شمار آورد، زیرا صاحب امتیازش از نظر اهداف و منافع ملی شخص معتمدی نبود و خود روزنامه هم مطالب مفیدی نداشت (ص 170). پس از تسلیم شدن تزار در برابر خواستهای انقلابیون، صدور بیانیه 17 اکتبر 1905 و دادن وعده آزادیهای دموکراتیک از جمله آزادی بیان و قلم، تشکیل دومای دولتی (پارلمان) با صلاحیت قانونگذاری، و برقراری حکومت مشروطه، در سراسر روسیه و از جمله مناطق مسلماننشین آنجا، بهویژه قازان، مطبوعاتی با عقاید و مواضع سیاسی گوناگون منتشر شد ( د. اسلام ، همانجا). پس از اعلان بیانیه مذکور تا انقلاب 1917، دستکم 62 نشریه بهزبان تاتاری قازانی منتشر گردید (همانجا) و تا 1325/ پایان 1907 در منطقه ولگا ـ اورال، در شهرهای قازان، آستاراخان (حاجیطرخان، هشترخان)، اورنبورگ، اوفا، اورالسک و نیز پترزبورگ، جمعاً 21 روزنامه و 12 مجله منتشر شد (دولت، ص 169).نخستین روزنامه معتبری که در شعبان 1323/ اکتبر 1905 در قازان منتشر شد، قزانْ مخبری(مخبر قازان) بود. این روزنامه ــ که بههمت سیدگری میرزاآلکین(متوفی 1337/1919) و با همکاری یوسف آقچورا * (متوفی 1314 ش/ 1935) تا 20 ذیحجه 1329/ 12 دسامبر 1911 (416 شماره) منتشر میشد (( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 236) نخستین روزنامه ملی قازان بهشمار آمده است ( د.ا.ترک ، همانجا). این روزنامه افزون بر آنکه با استقبال تاتارهای قازان مواجه شد، به سبب پرداختن به مسائل دینی و ملی و اجتماعی، مورد توجه مسلمانان مناطق دیگر نیز قرار گرفت (دولت، ص 168). این روزنامه ناشر افکار حزب اتفاقالمسلمین بهشمار آمده است (( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، همانجا).از روزنامههای مهم تاتاریزبان پس از انقلاب مشروطه 1905 روسیه، الفت بود که به همت عبدالرشید ابراهیموف * (متوفی 1323 ش/ 1944)، در شوال 1323/ دسامبر 1905 در پترزبورگ انتشار یافت. ابراهیموف مبلّغ اتحاد اسلامی در حوزه پهناوری، از روسیه گرفته تا ژاپن و چین و هندوستان و عثمانی، بود (رجوع کنید به ماراش، ص 104ـ106). همکار اصلی وی در این روزنامه، موسی جاراللّه * (متوفی 1328 ش/ 1949) بود. این روزنامه که به مسائل دینی اهمیت خاصی میداد و به عثمانی، که قرارگاه خلیفه بود، و به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی مسلمانان عثمانی توجه ویژه داشت و گزارشها و اطلاعات جالب توجهی در باره همایشهای مسلمانان سراسر روسیه درج میکرد و مسلمانان روسیه را، برای احقاق حق خود و رسیدن به خودمختاری ملی، به اتحاد و مبارزه فرا میخواند، از مدتها پیش توجه پلیس تزاری را جلب کرده بود، چنانکه با تمدید قوای حکومت و تقویت استبداد در 1325/ 1907، پس از انتشار شماره 85 (9 ژوئن 1907) توقیف و مدیرش محاکمه گردید (قانلیدره ، ص 37ـ39). ابراهیموف و موسی جاراللّه، جریده التلمیذ را نیز به زبان عربی، بهمنظور فراخواندن مسلمانان جهان به اتحاد، در 1324/1906 در پترزبورگ انتشار دادند که تنها سی شماره از آن به دست خوانندگان رسید ( د.ا.ترک ، ج 7، ص 381). الاصلاح ، جریدهای علمی ـ ادبی و پیرو اصلاح مدارس، یکی از نخستین روزنامههای تاتاری بود. بیشتر نویسندگان آن جوانان جدیدی، همچون موسی جاراللّه بودند که با قدیمیها مخالفت میکردند. این روزنامه نخست در 1323/1905 با دست تکثیر میشد ولی از رمضان 1325/ اکتبر 1907 تا پایان انتشار آن در شعبان 1327/ ژوئیه 1909 در قازان به چاپ میرسید (قانلیدره، 2005، ص 38؛ د.ا.ترک ، ج 5، ص 23ـ 25).العالم الاسلامی ، که در 1324ـ 1325/ 1906ـ1907 در شهر اوفا، مرکز اداره امور دینی تاتارستان، منتشر میشد، روزنامهای مذهبی به شمار میآمد ( د.ا.ترک ، همانجا).ییلدیز (ستاره) یکی دیگر از جرایدی بود که در ذیحجه 1323/ ژانویه 1906 (بطال ـ تایماس، ص 171)، بههمت احمد هادی مقصودی (متوفی 1320ش/ 1941؛ رجوع کنید به ماراش، ص110ـ 111)، در قازان منتشر شد و در اندک مدتی کسب اعتبار کرد و انتشارش تا 1335/ 1917 ادامه یافت. با این روزنامه، که هفتهای سه بار منتشر میشد، مورخانی چون عبداللّه بطال ـ تایماس، هادی اطلسی، احمد زکیولیدیطوغان، و شاعرانی چون ابراهیم قلی، شاهد احمد، ضیاء ناصری، مجید غفوری و انقلابیونِ بعدی چون فتحی سیفی قزانلی و عالمجان ابراهیموف همکاری میکردند (دولت، ص 168).یکی از جراید مهم تاتارهای قازان، روزنامه وقت بود که با سرمایه دو برادر، شاکر و ذاکر رمییف ، و سردبیری فاتح کریموف، نویسنده و مترجم جدیدی (رجوع کنید به فاتح کریموف، مقدمه گوکچک ، ص IX ـ XIV ؛ ماراش، ص 101ـ102)، از ذیحجه 1323 تا ربیعالا´خر 1336/ فوریه 1906 ـ ژانویه 1918، ابتدا در هر هفته سه شماره و از 1331/1913 به بعد بهطور روزانه در اورنبورگ منتشر میشد و در این دوره دوازده ساله، 309 ، 2 شماره از آن انتشار یافت. روزنامه وقت ، که از نظر شکل در ردیف روزنامههای نو قرار داشت، به زبان ترکی مبتنی بر ترکی عثمانی و به شیوه روزنامه ترجمان گاسپرالی (رجوع کنید بهادامه مقاله) منتشر میشد و یکی از جراید پرخواننده در میان ترکان روسیه بهشمار میرفت (دولت، ص 169). نویسندگان نوگرای بسیاری در این روزنامه گرد آمده بودند ( د.ا.ترک ، ج 7، ص 381). فاتح کریموف، که گرداننده اصلی آن بود، بسیاری از ستونهای آن را با نوشتهها و ترجمههای خود از زبانهای مختلف پر میکرد. از جمله نوشتههای درخور ذکر وی، سلسله گزارشهایی بود که در دوره جنگ بالکان (رجوع کنید به تدین و احمدی، ج 1، ص 247ـ 248؛ د.ا.د.ترک ، ج 5، ص 23ـ25) به مدت چهار ماه (در 1330ـ 1331/ 1912ـ1913) از استانبول به اورنبورگ میفرستاد و با عنوان «استانبول مکتوبلاری» (نامههای استانبول) به صورت پاورقی در وقت بهچاپ میرسید. این نامهها در همان سال در اورنبورگ بهصورت کتاب چاپ شد که در بردارنده گزارشهای گویایی از برههای از دوره حاکمیت اتحاد و ترقی در عثمانی است (رجوع کنید بهمنابع). کریموف در 1335/1917 از وقت انشعاب کرد و ینگی وقت (وقت جدید) را در اورنبورگ منتشر نمود ( د.ا.ترک ، همانجا؛ ( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 685).در 18 مه 1906/ 24 ربیعالاولی 1324، روزنامهای بهنام تانییلدیزی (ستاره سحری) در قازان منتشر شد که گروهی از جوانان انقلابی، چون آیاز اسحاقی، فؤاد توقتاروف (متوفی 1317ش/ 1938) و شاکر محمدیاروف، در آن مقاله مینوشتند. این روزنامه، بهعلت درج مطالب و مقالات انتقادی تند، نُه بار توقیف گردید و سرانجام، پس از انتشار شماره 64، در 14 نوامبر 1906/ 27 رمضان 1324 (قس ( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 556 که به شماره 65، در 16 نوامبر 1906، اشاره کرده است) تعطیل شد (دولت، ص 169). اَیاز اسحاقی، که دارای تمایلات جدیدی چپ و متمایل به سوسیالیستهای انقلابی بود (ماراش، ص 111)، با همکاری موسی جاراللّه بیگییف، روزنامه اجتماعی ـ سیاسی ایل (وطن) را از 1331/ 1913 منتشر کرد ( د.ا.ترک ، همانجا؛ ( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 221). انتشار این جریده ترکگرا در پترزبورگ، با استقبال ترک یوردو ، هوادار تورک یوردی درنگی (جمعیت میهن ترک) در استانبول، مواجه شد (قانلیدره، 2005، ص 73). محل انتشار ایل در 1332/ 1914 از پترزبورگ به مسکو انتقال یافت و نویسندگانی چون یوسف آقچورا، موسی جاراللّه، ایاز اسحاقی، احمد زکیولیدی طوغان و شاکر محمد یاروف با آن همکاری میکردند (همانجا). این روزنامه، پس از انتشار 89 شماره، در 1333/ 1915 تعطیل گردید و جای خود را به روزنامه سوز (سخن) داد و آن هم در 1334/1916 جای خود را به بیزنینگ ایل (وطن ما) سپرد ( د.ا.ترک ، همانجا). روزنامه اخیر ــ که به سردبیری شاکر محمدیاروف، وکیل دعاوی تاتار، منتشر میشد پس از به حاکمیت رسیدن بلشویکها، توقیف گردید (بنیگسن و لومرسیه کلکژه ، ص95؛ دولت، ص169).افزونبر روزنامههاییادشده، تاویش (صدا؛ ( دایرةالمعارف تاتارستان )، ص 552)، ایدیل (نام رود ولگا در تاتاری؛ همان، ص 217) و حمیت (همان، ص 627) از مهمترین نشریات تاتاری قازانی هستند که از 1323 تا 1325/ 1905ـ1907 منتشر شدند.قورولتای، به سردبیری توقتاروف (رجوع کنید به همان، ص 587) و با همکاری شماری از نویسندگان خواهان خودمختاری ملی ـ مدنی، در قازان منتشر میشد که پس از انتشار 67 شماره، توقیف گردید (همان، ص 311). روزنامه اورال ، به سردبیری حسین یاماشف (متوفی 1330/1912)، از نخستین سوسیال ـ دموکراتهای تاتار، نخستین روزنامه سوسیالیستی تاتاری بود و پس از انتشار 29 شماره، توقیف گردید (دولت، ص169ـ 170). روزنامه قویاش (خورشید)، بهمدیریت فاتح امیرخان و همکاری عبداللّه توقای (متوفی 1331/1913؛ رجوع کنید به ( دایرةالمعارف تاتارستان)، ص 586)، نیز از ذیحجه 1329 تا 1336/ دسامبر 1911ـ 1918 منتشر میشد (دولت، ص 170).در دوره مورد بحث (1323ـ 1335/ 1905ـ1917)، عمدتاً به سبب مشکلات مالی و تشدید ممیزی پس از استیلای دو باره استبداد در روسیه، عمر بیشتر جراید کوتاه بود ( د. اسلام ، همانجا).سرنگونی سلطنت تزاری در فوریه 1917، فصل تازهای در تاریخ مطبوعات مسلمانان روسیه پدید آورد. از جمادیالاولی 1335 تا 1339/ فوریه 1917 ـ پایان 1920، تاتارهای قازان 139 عنوان نشریه منتشر میکردند (همانجا).افزون بر روزنامههایی چون ییلدیز و قویاش در قازان، وقت و ینگیوقت در اورنبورگ، و طورمش (زندگی) در اوفا، ــ که از پیش منتشر میشدند روزنامه اتفاق در 1336/ 1918 در قازان منتشر شد. اَیاز اسحاقی هم ایل را دوباره در مسکو انتشار داد. این روزنامه سهبار در هفته منتشر میشد و مجموعاً 137 شماره از آن انتشار یافت. حُر ملت (ملت آزاد) در ترویتسک؛ اورنبورغ مخبری (مخبر اورنبورگ) در اورنبورگ، و هفتهنامه المنبر، به مدیریت موسی جاراللّه، در پترزبورگ منتشر میشد. چند روزنامه روسی زبان (از جمله ( خبر ) ، ( زمان ) ، ( مسلمان ) ) را نیز مرکز موقتی مسلمانان روسیه در 1336/ 1918 در پترزبورگ منتشر میکرد. آزاد خلق (خلق آزاد) و قیزیلسونگو (نیزه سرخ) در آستاراخان، جمهوریت در سیمبیرسک (اولیانوفسک)، و خبرلر (اخبار) در اورالسک انتشار مییافتند. نام بسیاری از جراید دوره مورد بحث، گویای بینش و تمایلات سیاسی سازمانها و گروههای ناشر آنهاست. قیزیل بایراق (بیرق سرخ)، که در اواخر 1917 در قازان منتشر میشد، هوادار سوسیالیستهای مسلمان بود. روزنامه هفتگی ایدیل ـ اورال اولکهسی (مملکت ولگا ـ اورال) را نیز کمیسری خلق مسلمان که بهمنظور تأسیس دولت ایدیل ـ اورال تشکیل یافته بود، منتشر میکرد. جرایدی هم که هرکدام ناشر افکار و عقاید احزابی چون سوسیال ـ دموکرات و سوسیالیستهای انقلابی بودند، در شهرهای گوناگون انتشار مییافتند. در دوره جنگهای داخلی روسیه، در هر یک از مناطق نفوذ سفیدها و سرخها جراید طرفدار آنها منتشر میشد. در دوره استقرار حکومت شوروی (1336ـ1344 ( 1304 ش ) / 1918ـ 1925)، در چهل شهر منطقه ولگا اورال در حدود پنجاه روزنامه تبلیغی حزبی منتشر میشد که از آن میان تاتارستان خبرلری (اخبار تاتارستان) شایان ذکر است. این روزنامه از شماره 476 بهبعد تاتارستان و از شماره 006 ، 1 بهبعد قیزیل تاتارستان (تاتارستان سرخ) نامیده شد. بیزنینگ بایراق (بیرق ما) نیز، چه از حیث مندرجات و چه از حیث نویسندگان، دارای اهمیت بود. ینگی فکر (فکر نو) در اورالسک، و قیزیل ایل (میهن سرخ) در آستاراخان، با همکاری تاتارهای قازان و قزاقها مشترکاً منتشر میشدند. در باشقیرستان هم در همین دوره هجده جریده، غالباً به زبان تاتاری قازانی، انتشار یافت (رجوع کنید بهد.ا.ترک ، ج 7، ص 381ـ382).افزون بر روزنامهها، که به سبب انعکاس اخبار داخلی و خارجی و پرداختن به مسائل روز مورد توجه عمومی بودند، مجلات نیز بهمناسبت طرح مباحث گوناگون اختصاصی، مخاطبان خاصی را جذب میکردند و از حیث آگاهیدهی و بالابردن سطح فرهنگ جامعه ارزش داشتند.پس از تقویمهایی که قیوم ناصری از 1288 تا 1315/ 1871ـ1897 سالانه منتشر میکرد و در آنها افزون بر اطلاعات عمومی راجع به تقویم، مقالاتی در باره تاریخ، جغرافیا، فرهنگ عامه و موضوعاتی از این دست درج مینمود ( د.ا.د.ترک ، ج 25، ص 109)، نخستین مجله به زبان تاتاری قازانی مرآت یا کوزْگی (آیینه) بود که آن را عبدالرشید ابراهیموف از 1318 تا 1321/1900ـ1903 در پترزبورگ و از 1321 تا 1327/ 1903 تا 1909 در قازان منتشر میکرد. از این مجله جمعاً 22 شماره انتشار یافته است. ابراهیم ماراش (ص 106) آن را رسالهای 22 جزوی بهشمار آورده، اما نادر دولت (ص170) بر آن است که مرآت (یا کوزْگی )، بیشتر به روزنامه شبیه بوده است تا مجله. دومین مجله به زبان تاتاری قازانی اصلاح بود که فقط چند شماره از آن در 1324ـ 1325/ 1906ـ1907 در آستاراخان انتشار یافت و کموبیش دارای همان حال و هوای مرآت بود (همانجا).نخستین مجله فکری (ادبی ـ اجتماعی ـ سیاسی) تاتارهای ولگا ـ اورال، العصرالجدید بود که کامل مطیعی تحفةاللّه آن را از ذیحجه 1323/ ژانویه 1906 بهطور ماهانه در اورالسک منتشر کرد و در ذیحجه 1324/ ژانویه 1907، بر اثر تشدید فشار، تعطیل شد (قانلیدره، 2005، ص 38). مجله شورا نیز از ذیحجه 1325/ ژانویه 1908، با سرمایه ذاکر و شاکر رمییف، در اورنبورگ انتشار یافت، اما در ربیعالا´خر 1336/ ژانویه 1918، و با به قدرت رسیدن بلشویکها، از انتشار بازماند. این مجله 32 صفحهای هر پانزده روز یکبار و با مدیریت رضاالدین فخرالدین * (متوفی 1315 ش/ 1936)، عالم و متفکر متجدد برجسته تاتار (رجوع کنید به ماراش، ص 89 91؛ طوغان، ص 57)، و همکاری نزدیک فاتح کریموف و نویسندگانی چون موسی جاراللّه، برهان شرف (رجوع کنید به دولت، ص 171) و هادی اطلسی (همانجا) منتشر میشد و یکی از موفقترین و پرخوانندهترین مجلات تاتارهای منطقه ولگا ـ اورال بود، چنانکه چاپ شدن مطلبی در آن مایه افتخار نویسنده آن بهشمار میآمد. مقالات دینی، ادبی، فلسفی، علمی، فنی، اخلاقی، تربیتی و تاریخی آن، علاوه بر تاتارستان، در مناطق ترکنشین دیگر، روسیه و حتی عثمانی خوانندگانی داشت. از جمله علل گستردگی قلمرو آن، افزون بر اهمیت مقالاتش، بهکارگیری زبان متمایل به ترکی عمومی، ضمن حفظ هویت تاتاری، بود و گاهی هم مقالاتی به زبانهای دیگر ترکی در آن درج میگردید (همانجا). در مقالهای که در شماره 3 ربیعالاول 1331/ 10 فوریه 1913 روزنامه طنین ، چاپ استانبول، درج گردیده، از مجله شورا بهعنوان مجله مفید کمنظیری سخن رفته است (ن. کریموف، ص 331). افزون بر مقالات تألیفی، بهویژه سلسله مقالات تحقیقی خود رضاالدین در باره متفکران و علمای اسلامی ترک، ترجمههایی از مطبوعات گوناگون، بهویژه مطبوعات عربیزبانی چون عروةالوثقی* و المنار و اللواء ، در آن بهچاپ میرسید (قانلیدره، 2005، ص 34). سرودههای ذاکر رمییف نیز در آن طبع میگردید (طوغان، ص 58).در شهر اورنبورگ، از 1324 تا 1336/ 1906ـ 1918 مجله دیگری منتشر شد که نامش ابتدا دنیا و معیشت بود و سپس به دین و معیشت تغییر کرد و از نظر مشی در نقطه مقابل مجله شورا قرار داشت ( د.ا.ترک ، ج 7، ص 384). این مجله منعکسکننده دیدگاه علمای سنّتی بود و بیشتر نویسندگانش از علمای قدیمی بودند. در این مجله، جدیدیها (رجوع کنید بهجدیدها * ، نهضت)، «جوانان»، «معلمان بیدین»، «ترقیچیها»، و «فسادانگیزها به بهانه ترقی» نامیده میشدند (قانلیدره، 2004، ص 152). مجله یاد شده معمولاً با مطبوعات تاتاری طرفدار اصلاحات، همچون شورا، الدین و الادب، العصر الجدید و وقت ، مناظراتی داشت (رجوع کنید به همو، 2005، ص 55 57، 63؛ ماراش، ص 22ـ23، 156، 182، 191ـ193). الدین و الادب را عالمجانبارودی * (متوفی1300ش/1921؛ رجوع کنید به ( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 63) از 1324 تا 1335/ 1906ـ1917 بهطور نامرتب در قازان منتشر میکرد (ماراش، ص 83 85).از دیگر مطبوعات معتبر منطقه ولگا ـ اورال، مجله ادبی انتقادی آنغ (درک) بود که از 1330 تا 1336/ اواخر 1912 ـ اواسط 1918، بهمدیریت احمدگری حسنی و با همکاری قلمی مورخانی چون عالمجان ابراهیموف، هادی اطلسی و عزیز عبیدولّین، شاعرانی چون عبداللّه توقای، فاتح امیرخان، شیخزادهبابچ و مجید غفوری، کریمتنچورین (نمایشنامهنویس) و برهان شرف (روزنامهنگار) با شمارگانی بین 000 ، 2 تا 500 ، 2 نسخه منتشر میشد (دولت، ص 171ـ172).از مجلات فکاهی و طنز نیز تاتارهای ولگا ـ اورال استقبال میکردند. از ده مجلهای که در این زمینه منتشر گردید، این مجلات شایان ذکرند: سارانچا ـ چیکیرتکه (ملخ)، مجلهای دو زبانه و عمدتاً به زبان روسی که از 36 صفحه آن تنها 6 صفحهاش به تاتاری بود، این مجله در 1324/ 1906 در اورنبورگ بهچاپ میرسید و در مجموع، فقط پنج شماره از آن منتشر شد (رجوع کنید به ( دایرةالمعارف تاتارستان ) ، ص 648)؛ چوقیچ (چکش؛ رجوع کنید به همان، ص 652)، قاچیرگا (مرغ نوروزی)، و یاز(بهار) که از 1324 تا 1328/ 1906ـ1910، از اولی 78 شماره، از دومی شش، و از سومی فقط دو شماره انتشار یافت و محل نشر هر سه شهر اورنبورگ بود؛ یالت ـ یولت (درخشش) که به تعداد 123 شماره، از 1328 تا 1336/ 1910ـ 1918، در قازان منتشر شد (رجوع کنید به همان، ص 684) و اثرگذارترین مجله فکاهی و طنز این منطقه بود (رجوع کنید به دولت، ص 174ـ175).گذشته از مجلات مذکور، این مجلات اختصاصی در منطقه ولگا ـ اورال منتشر میشدند: کودکان، مانند تربیۀ اطفال (رجوع کنید به) دایرةالمعارف تاتارستان ( ، ص 556)، آقیول (راه سفید؛ رجوع کنید به همان، ص 19)، بالالار دنیاسی (دنیای کودکان؛ رجوع کنید به همان، ص60)؛ جوانان، مانند یش کوچ (نیروی جوان؛ رجوع کنید به همان، ص 689)، قیزیل یشلر اوجاغی (کانون جوانان سرخ)، قیزیل شرق یشلری (جوانان شرق سرخ)؛ تعلیم و تربیت، مانند تربیه، معارف، مکتب، معلم، اوقوتوجو (معلم)، خلق معارفی (معارف خلق)؛ زنان، مانند سویوم بیکه (رجوع کنید به همان، ص 551)، آزاد خانم (خانم آزاد)، و شرق قیزی (دختر شرق؛ د.ا.ترک ، ج 7، ص 382ـ384).در دهه 1370 ش/1990، حدود دویست نشریه به زبانهای تاتاری، روسی و چوواشی در قازان منتشر میشد که برخی از آنها عبارت بودند از: شهر قزان ، وطنیم تاتارستان (وطنم تاتارستان)، رسپوبلیکا تاتارستان(جمهوری تاتارستان)، معارف ، میراث و ایدیل (د.ا.د.ترک ، ج 25، ص 136).2) تاتاری کریمه. در میان جراید تاتارهای کریمه، ترجمان احوال زمان پروودچیک (که با عنوان اختصاری ترجمان شناخته میشد) از حیث طول مدت انتشار، رهبری جریان جدیدیه، گستردگی توزیع، و کثرت شمارگان، در بین جراید مسلمان روسیه ممتاز و یگانه بود. گاسپرالی، مؤسس آن، در 1299/1882 اجازه نشر این روزنامه دو زبانه را از وزارت امور داخله روسیه دریافت کرد (گاسپرالی، مقدمه آقپینار، ص 21ـ 22). بنا بر مفاد این اجازه، انتشار روزنامه به زبان تاتاری، به داشتن ضمیمهای به زبان روسی مشروط بود که در واقع، ترجمه روسی نسخه تاتاری و وسیله نظارت بر مطالب مندرج در آن بود (خالد، ص 236؛ سارای، ص 23). گاسپرالی، پیش از انتشار ترجمان ، برای روزنامه روسی زبان تاوریدا (چاپ در سیمفروپل 1298/ 1881) مقاله مینوشت (دولت، ص 18). وی مجموعههای چهار یا هشت صفحهای روزنامهگونهای به زبان تاتاری نیز انتشار داده بود که نخستین تجاربش در زمینه روزنامهنگاری بهشمار میآمد. نخستین مجموعه از مجموعههای مورد بحث، که تونغوچ (فرزند ارشد) نام دارد، در صفر 1298/ ژانویه 1881 در پانصد نسخه چاپ سنگی شد و در جمادیالا´خره/ مه همان سال، در چاپخانه نشریه ضیای قافقاسیه در تفلیس، چاپ حروفی شد. مجموعههای دیگر، به نام شفق، قمر، آی (ماه)، ییلدیز (ستاره)، گونَش (آفتاب)، حقیقت، و لاطائل، تا زمانی که به علت نداشتن اجازه نشر از انتشارشان جلوگیری میشد، هرچند گاه منتشر میگردیدند (گاسپرالی، همان مقدمه، ص 13ـ 18).نخستین شماره ترجمان، که در دو صفحه بود، در جمادیالا´خره 1300/ آوریل 1883 در شهر باغچهسرای منتشر شد (همان، ص 22). این نشریه، که ابتدا هفتگی بود، از 1321/1903 دو یا سه بار در هفته و از 1330/ 1912 به بعد، روزانه انتشار مییافت (د.ا.ترک ، ج 7، ص 388). مطالب هر شماره روزنامه، نخست برای بررسی به پترزبورگ فرستاده میشد و پس از تأیید، چاپ میگردید. از ذیحجه 1301/ سپتامبر 1884 وظیفه بررسی و ممیزی آن به الیاس ایلیچ کازاز سپرده شد که مفتش دارالمعلمین سیمفروپل و مؤلف چند کتاب درسی برای مدارس تاتاری کریمه بود (گاسپرالی، همان مقدمه، ص 28). وی تا انقلاب 1905/ 1323 این وظیفه را داشت و از شوال 1323/ دسامبر 1905، ترجمان بدون ممیزی و ضمیمه روسی، انتشار یافت (همان، ص 28ـ29؛ عینی، ص 801). گاسپرالی با انتشار ترجمان ــ که بهقولی همراه افراد خانوادهاش نویسندگی، حروفچینی و توزیع آن را انجام میداد و برای عرضه آن و جلب خواننده از کریمه تا قازان و قفقاز و آسیای مرکزی سفر میکرد (رجوع کنید به گاسپرالی، همان مقدمه، ص 27) میکوشید مسلمانان سراسر روسیه را، که غالباً به زبانهای مختلف ترکی سخن میگفتند، از دنیای نو و هویت خودشان آگاه کند و زمینه فرهنگی لازم را برای اتحاد و ترقی آنان فراهم آورد؛ از اینرو، ضمن دادن شعار «اتحاد در زبان، فکر و عمل» که از ذیقعده 1330/ اکتبر 1912 بر سرلوحه آن افزوده شد (همان، ص 29)، از همان سالهای نخست انتشار، از ایجاد زبان ادبی مشترک جدیدی، که برای همه ترکزبانان مفهوم باشد، دفاع میکرد (رجوع کنید به شیسلر، ص 167، 205). این زبان که میبایست برای اقوام گوناگون ترک، از شبهجزیره بالکان تا چین، مفهوم میبود، در ترجمان شکل گرفت. این زبان ــ که مبتنی بر ترکی استانبولی و تصفیه شده از عناصر فراوان عربی و فارسی بود، و در قالب جملات کوتاه و ساده ارائه میشد برای افراد تحصیلکرده در بیشتر سرزمینهای ترکنشین نامفهوم بود و تنها خوانندگان ترک اغوز کریمه و آذربایجان، که سواد متوسط داشتند، آن را بهآسانی در مییافتند (فیشر، ص 103). تاتارهای ولگا آن را بهزحمت میفهمیدند و بسیاری از ترکان شرقی و شمالی آن را دشوار مییافتند (اشوینتوخوفسکی، 1995، ص 33؛ همو، 1985، ص 51). اگرچه گاسپرالی، برای در امان ماندن از ممیزی، سعی در بیان پوشیده افکار و اهداف خود داشت، گزارش ایلمینسکی به مقامات تزاری حاکی از آن است که از همان اوایل انتشار ترجمان متوجه شده بوده که گاسپرالی قصد دارد «زبان عثمانی را زبان مشترک کلیه مسلمانان ترکتبار بکند» (رجوع کنید به دولت، ص20ـ21). از پژوهندگان جدید، لاندو انتشار ترجمان را نخستین حادثه مهم تاریخ پانترکیسم دانسته و بر آن است که اندیشه وحدت ترکها بهواسطه آن در میان اقلیتهای ترکتبار روسیه گسترش پیدا کرد (رجوع کنید به ص10).ترجمان بهتدریج یکی از پرطرفدارترین جراید جهان اسلام شد (بنیگسن و براکسآپ ، ص 154؛ خالد، ص 134). این روزنامه در 1302/ 1885 در حدود هزار مشترک داشت، که از آن میان سیصد نفر در کریمه و سیصد نفر از مسلمانان منطقه ولگا بودند. شمار مشترکان آن در 1325/1907 به پنجهزار تن ارتقا یافت. در 1330/1912، این روزنامه نه تنها در امپراتوری روسیه، بلکه در استانبول، قاهره، کاشغر و هندوستان نیز خواننده داشت (فیشر، ص 103؛ دولت، ص 189). شیسلر آن را مؤثرترین روزنامه در میان جرایدِ منتشر شده در میان ترکان به شمار آورده است (ص 167، 205) و بنا به نظر بنیگسن و براکسآپ، حلقه رابط مسلمانان روسیه با دیگر نقاط دارالاسلام بود (ص 155).اخباری از ترجمان در بعضی از جراید ایران، همچون روزنامه ناصری (س 4، ش 4 [20 ذیقعده 1314 ]، ص 5 6) و عدالت (س 2، ش 31 [ 23 ذیقعده 1324 ] )، هر دو چاپ تبریز، نقل میشد. میرزاحسن رشدیه * نیز دو مطلب ترجمان را ترجمه کرد که در شماره 341 (23 رمضان 1322/ اول دسامبر 1904) روزنامه تربیت ذکاءالملک بهچاپ رسید.انتشار ترجمان در قفقاز جنوبی، بر گرایش مطبوعات مسلمانان این منطقه به زبان ترکی عثمانی تأثیر بارزی نهاد. حسنبیگ زردابی، ناشر اکینچی (نخستین روزنامه ترکیزبان مستقل مسلمانان روسیه)، از این جریان به سبب تصنعی کردن زبان، انتقاد کرده است (اشوینتوخوفسکی، 1995، ص 33؛ همو، 1985، ص 51). شیسلر (ص 168) از کمک مالی حاجی زینالعابدین تقییف برای انتشار ترجمان ، سخن گفته و از آقچورا نقل کرده که تقییف پیرو گاسپرالی بوده است.از تأثیر مطبوعات تاتاری، بهویژه ترجمان ، بر نهضت جدیدها و روزنامهنگاری و ادبیات و مسائل روشنفکری در آسیای مرکزی نشانههایی در دست است. ادیب خالد، با اشاره به این نکته که در 1302/ 1885 ترجمان دویست خواننده در آسیای مرکزی داشته، بر انعکاس تأثیر آن بر روشنفکران و جدیدیهای برجسته آن خطه تأکید کرده است (ص 90، 121). وی از تأثیر این روزنامه بر شخصیتهای سیاسی و ادبی آسیای مرکزی، همچون محمود خواجه بهبودی (ص80)، عبداللّه اولانی ؛ ص 96) و حمزه حکیمزاده نیازی * (متوفی 1308 ش/ 1929؛ ص97)، سخن گفته است. صدرالدین عینی * ، مینویسد هنگامی که در مدرسهای در بخارا تحصیل میکرده (اوایل قرن چهاردهم/ اواخر قرن نوزدهم)، روزنامهای به نام ترجمان را دیده که چون خود به زبان تاتاری کریمه آشنایی نداشته، آن را بهکمک یکی از همدرسانش خوانده است (رجوع کنید به عینی، ص 369ـ370).در کنار ترجمان سه مجله نیز، که بهنوعی وابسته به آن بودند، انتشار یافتند: 1) مجله مصور عالم نسوان که به مسائل زنان و حقوق و تعلیم و تربیت آنان و مسائل خانوادگی میپرداخت. این مجله که در فاصله سالهای 1325ـ 1328/ 1907ـ1910 به مدیریت شفیقهخانم، دختر گاسپرالی، منتشر میشد (گاسپرالی، مقدمه آقپینار، ص 36)، نخستین مجله زنان در بین مسلمانان روسیه بود ( د.ا.د.ترک ، ج 13، ص 393)؛ 2) مجله عالم صبیان که نخستین مجله کودکان در میان مسلمانان روسیه بود و از 1324 تا 1333/ 1906ـ 1915 هر پانزده روز یک بار انتشار مییافت؛ 3) مجله ها!ها!ها! ، نخستین مجله فکاهی در کریمه، که بههمت گاسپرالی منتشر میگردید و با درج طنزهای تصویری (کاریکاتور) و مطالب منثور و منظوم فکاهی و طنز، قدیمیان محافظهکار را به سخره میگرفت (دولت، ص 191). ظاهراً از این مجله بیش از پنج شماره، در 1324/1906، منتشر نشده است (گاسپرالی، همانجا).گاسپرالی روزنامهای نیز بهنام ملت در 1324/1906 منتشر کرد. وی در مقابل روزنامه وطنْ خادمی (خادم وطن)، که ناشر افکار سازمان گنج تاتارلر (تاتارهای جوان) بود، ملت را منتشر کرد. شعار روزنامه وطن خادمی ، «حبالوطن من الایمان» بود (فیشر، ص 106). گنج تاتارلر متشکل بود از گروهی از جوانان روشنفکر تاتار کریمه که برخی شیوههای مبارزاتی سوسیالیستهای انقلابی روس را پذیرفته و به حکومت تزاری اعلان جنگ داده بودند و گاسپرالی را متهم به محافظهکاری میکردند (رجوع کنید به همان، ص 105؛ گاسپرالی، همان مقدمه، ص 34؛ د.ا.د.ترک ، ج 25، ص 459). شعار روزنامه ملت بعدها «اتحاد در زبان، فکر و عمل» شد. گفتنی است که حسن صبری عیوضوف (متوفی 1315 ش/ 1936)، که سردبیر وطن خادمی بود، در 1326/1908 از آن کنارهگیری کرد و سردبیر ملت شد. ملت در 1328/1910 توقیف گردید (رجوع کنید به دولت، ص189ـ 190)، ولی همکاری عیوضوف با گاسپرالی ادامه یافت و پس از درگذشت گاسپرالی در 1332/ 1914، وی ترجمان را تا 1336/ 1918 منتشر کرد (همان، ص 189؛ گاسپرالی، همان مقدمه، ص 33ـ 34). در 1335/1917، روزنامه ملت چندی نیز ناشر افکار کمیته اجرایی مسلمانان کریمه شد. قریماوجاغی (اجاق کریمه) و گولوس تاتار (صدای تاتار)، که نسخه روسی ملت بود، هر دو در 1336/1918 منتشر شدند. ملتایشی (کار ملت) در 1336/ 1918 و آلبایراق، که ناشر افکار سوسیالیستهای ملیگرای تاتار بود، ظاهراً در همان سال انتشار یافت. ینیدنیا (دنیای نو) که ابتدا، از طرف کمیسری امور مسلمانان، در مسکو منتشر میشد، به کریمه منتقل گردید. قریم مسلمانلاری صداسی (صدای مسلمانان کریمه) در 1338/1920 و یاشقوت (نیروی جوان) در 1301 ش/1922 انتشار یافتند ( د.ا.ترک ، ج 7، ص388).منابع: آلکساندر بنیگسن و ماری براکسآپ، مسلمانان شوروی: گذشته، حال و آینده ، ترجمه کاوه بیات، تهران 1370 ش؛ ناصرالدین پروین، تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان و دیگر پارسینویسان ، ج 1، تهران 1377 ش؛ احمد تدین و شهین احمدی، فرهنگ تاریخ ، تهران 1369 ش؛ عبدالهادی حائری، «مفهوم نوین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در نوشتههای پارسی آسیای میانه»، فصلنامه مطالعات تاریخی ، سال 1، ش 3 (پاییز 1368)؛ رحیم رئیسنیا، «گذری بر اندیشهها و آثار عباسقلی آقاقدسی (باکیخانوف)»، تاریخ روابط خارجی ، سال 3، ش 12 (پاییز 1381)؛ دوران عاشورف، فرهنگ روزنامهها و مجلههای تاجیکستان ، دوشنبه 1999؛ صدرالدین عینی، یادداشتها ، چاپ سعیدی سیرجانی، تهران 1362 ش؛ کستنکوکاپیتان اتاماژور، شرح آسیای مرکزی و انتشار سیویلیزاسیون روسی در آن با نقشه ممالک آسیای مرکزی ، ترجمه ماردروس داود خانف، به اهتمام مؤتمنالسلطان صنیعالدوله، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران 1383 ش؛Nazim Akhundov, Sanadlarin diliila , Baku 1980; Azarbayjan tarikhi , ed. Suleyman Alyarli, Baku 1996; Abdullah Battal-Taymas, Kazan Turkleri: Turk tarihinin hazln yapraklari, Ankara 1988; Alexandre Bennigsen and Chantal Lemercier-Quelquejay, La presse et le mouvement national chez les musulmans de Russie avant 1920, Paris 1964; Nadir Devlet, Rusya turklerinin milli mucadele tarihi: 1905-1917 , Ankara 1990; EI 2 , s.v. "Djarida. IV: Muslim press of Russia and the Soviet Union" (by Ch. Quelquejay); Ensiklopediyayi Savetii Tajik , Dushanbe 1978-1988; Alan Fisher, The Crimean Tatars , Stanford, Calif, 1987; Ismail Gasprali, Secilmis eserleri , ed. y. Akpinar, Istanbul 2004; Great Soviet encyclopedia , New York 1973-1983, s. v. "Caucasian War of 1817-64" (by A. G. Kavtaradze) ; IA , s. v. "Matbuat. II: Tukler" (by R. Rahmeti Arat) ; Ahmet Kanlidere, Kadimle cedid araslnda Musa Carullah, hayatl, eserleri, fikirleri , Istanbul 2005; idem, "Sovet ve turk tarih yazicilignda Rusya musulmanlarinin dusunce tarihi", Turkiye arastlrmalarl literatur dergisi , vol.2, no.1 (2004); N. Karimov, "XX asr bashlaridagi tarikhi vaziiat va jadidchilik harakatining vujudga kelishi", in Jadidchilik: islahat, yanqilanish, mustaqillik va taraqqyat uchun kurash , ed. D. A. Alimova et al ., Tashkant, Tashkant University, 1999; Fatih Kerimov, Istanbul mektuplari, Istanbul 2001; Adeeb Khalid, The politics of Muslim cultural reform: Jadidism in Central Asia , Berkeley 1998; M. Jacob Landau, Pan- Turkism: from irredentism to cooperation , London 1995; Ibrahim Maras, Turdunyaslnda dini yenilesme: 1850-1917 , Istanbul 2002; Mehmed Saray, Gasplrali Ismail bey'den Ataturk'e Turk dunyaslnda dil ve Kultur birligi , Istanbul 2003; Holly Shissler, Iki imparatorluk araslnda Ahmet Agaoglu ve yeni Turkiye , tr. Taciserulas Belge, Istanbul 2005; Tadeusz Swietochowski, Russia and Azerbaijan: a borderland in transition , New York 1995; idem, Russian Azarbaijan, 1905-1920: the shaping of national identity in a Muslim community , Cambridge 1985; Tatarskiy Ensiklopedicheskiy slovar , ed. M. H. Hasanov, Kazan 1999 ; Ahmed Zeki Velidi Togan, Hatiralarim , Istanbul 1969; TDVI A , s. vv. "Balkan savasi " (by Cevdet Kucuk), "Gaspirali, Ismail Bey" (by Hakan Kiriml), "Kayyum Nasiri" (by Ismail Turkoglu-Ibrahim Maras), "Kazan" (by Isamil Turkoglu), "Kirim. Rus idaresi donemi" (by Hakan Kirimli); Uzbek Savet Ensiklopediyasl, Tashkent 1971- 1980.