دفن ← خاکسپاری

معرف

دفن ← خاکسپاری#
متن
دفن ← خاکسپاریNNNNدقّاق، ابوعبداللّه ← ابوعبداللّه دَّقاقNNNNدَقّاق، ابوعلی حسن‌بن علی، عالم، فقیه و عارف نیشابوری قرن چهارم و پنجم. مهم‌ترین منبع دربارة شرح‌حال دقاق، گزارش عبدالغافربن اسماعیل فارسی (متوفی 529) از نوادگان دقاق است (← ص 3ـ6). در منابع بعدی تقریباً مطلبی بیش از آنچه عبدالغافر فارسی دربارة دقاق آورده، ارائه نشده، جز جامی (ص 297ـ299) که ضمن گزارش کوتاهی از زندگی دقاق، حکایات و سخنانی دربارة او از قُشَیری نقل کرده‌است.دربارة اجداد وی اطلاعی بیشتر از چند نام که عبدالغافر فارسی (ص 3) در ضمن سلسله‌نسب دقاق آورده‌است، در دست نیست. به همین‌سبب به نظر می‌رسد اجداد وی از ثروتمندان یا شخصیتهای مشهور خراسان نباشند. دربارة محل تولد دقاق نیز عبدالغافر فارسی (همانجا) فقط اشاره کرده که وی اهل نیشابور بوده، اما به نظر می‌رسد این سخن از باب توسع بوده و احتمالاً دقاق اهل روستایی نزدیک نیشابور بوده‌است (نیز ← سبکی، ج 4، ص 329). دربارة تاریخ تولد او نیز اطلاعی در دست نیست. دربارة حوادث زندگی او نوشته‌اند که وی در نیشابور، زبان عربی و نحو و اصول را فراگرفت و با تبحر در نحو عربی به ابوعلی نحوی شهرت یافت (← فارسی؛ سبکی، همانجاها). آنگاه احتمالاً در فاصلة سالهای 340 تا 365 که ابوالقاسم ابراهیم‌بن محمد نصرآبادی* (متوفی 367) در نیشابور اقامت داشت، به تصوف گروید (← سمعانی، ج 5، ص 493؛ ذهبی، ج 16، ص 265؛ سبکی، همانجا) و پس از آن به مرو سفر کرد و نزد ابوعبداللّه محمدبن احمد مروزی خِضری، بزرگ و مقدَّم شافعیان مرو و نیز ابوبکر قَفّال مروزی* صغیر (متوفی 420) فقه شافعی آموخت (← فارسی، همانجا؛ سبکی، ج 3، ص 100). احتمالاً وی به سبب مرکزیت علمی مرو در آن روزگار و اقامت فقیهان بزرگ شافعی در آنجا به مرو سفر کرده، همچنان که ابوسعید ابوالخیر نیز برای فراگیری فقه شافعی به مرو رفته بود (← محمدبن منوّر، بخش 1، ص 23؛ سبکی، ج 4، ص 329؛ قس د. ایرانیکا، ذیل «ابوعلی دقّاق» که در آن سفر دقاق به مرو به‌سبب تحولات سیاسی در نیشابور و برکناری ناصرالدوله ابوالحسن سیمجوری در 371 از امارت نیشابور دانسته شده‌است). دقاق همچنین در مرو کل یا بخشی از صحیح بخاری را از راویان مشهور آن مانند ابوالهیثم محمدبن مکی کُشْمِیهَنی (متوفی 389) و ابوعلی احمدبن عمر شَبّویی سماع کرد (فارسی، ص 5؛ سبکی، همانجا؛ نیز ← محمدبن منوّر، بخش 1، ص 250ـ251). وی از ابوسعد احمدبن محمدبن احمد مالینی و ابوعمروبن حمدان نیز سماع حدیث کرده‌است (ابن عساکر، 1415ـ1421، ج 10، ص 178؛ سبکی، همانجا)؛ اما دقاق به روایت و سماع حدیث چندان دلبستگی نداشت و تنها افراد معدودی از جمله قشیری و دختر خودش فاطمه، که همسر قشیری بود، از وی سماع حدیث کرده‌اند (← فارسی، ص 5ـ6). دقاق در مرو علاوه بر آموختن علوم دینی، مجلس وعظ گرم و پرشوری هم داشت (← قشیری، ص 123). ابوسعید ابوالخیر که هم زمان با وی در مرو بود، از دیدار شبّویی با دقاق و درخواست وی از دقاق برای برگزاری مجالس درس و کرامت شبّویی در یکی از این مجالس حکایتی نقل کرده‌است (← محمدبن منوّر، همانجا؛ جامی، ص 299ـ300).دقاق پس از اتمام تحصیلات خود در مرو و تبحر در دانش فقه به حج رفت، سپس به نیشابور بازگشت و احتمالاً یک بار دیگر نیز از نیشابور همراه با عده‌ای از نیشابوریان به حجاز سفر کرد (قشیری، ص 69ـ70؛ فارسی، ص 4). جامی (ص 297) از سفرهای فراوان وی سخن گفته و اشاره نموده که دقاق هر سال به شهری سفر می‌کرده‌است. دقاق در نَسا خانقاه سراوی را بنا کرد و مدعی شد که ساخت آن به اشاره پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم بوده‌است. بعدها در نزدیکی آنجا گورستانی بنا شد که تربت مشایخ صوفیه بود و ابوسعید ابوالخیر از آنجا دیدار کرده‌بود و تا روزگار محمدبن منوّر میهنی (قرن ششم) برجا بود (← محمدبن منوّر، بخش 1، ص 39ـ40).دقاق در زمان خود شهرت بسیار به دست آورده بود و در مجالس وعظ او حتی مشایخ، امیران و دیگر بزرگان آن دوره حضور می‌یافتند (فارسی، همانجا). وی روزهای جمعه در مسجد ابوبکر محمدبن یحیی‌بن سهل نیشابوری مُطَرِّز (متوفی پس از 300)، یکی از مراکز مهم شافعیان نیشابور در آن روزگار، به مجلس‌گویی می‌پرداخت و همچنین مطابق با رسم کهن صوفیان خراسانی در بعضی خانات نیشابور نیز مجلس وعظ داشت (همانجا؛ سمعانی، ج 5، ص 322؛ بولیت ، ص 150؛ برای نمونه‌ای از مجلس‌گوییهای و ← محمدبن منوّر، بخش 1، ص 253). مهم‌ترین ویژگی مجالس دقاق، غیر از فصاحت و قدرت بیان، فارسی‌گویی او در مجالس بوده‌است (← فارسی، ص 3). در نیشابور نیز برای تدریس وی مدرسه‌ای در 391 بنا شد که ساخت آن در 392 به پایان رسید (همان، ص 4، پانویس 2؛ بولیت، ص 152). این مدرسه در کهن‌دژ، بخش قدیم شهر، ساخته شده بود (← حاکم نیشابوری، ص 226؛ سبکی، ج 5، ص 159، 227).دقاق با دختر ابوالحسن‌بن قطران، از زاهدان خراسان وصلت کرد (← فارسی، ص 4) و در حدود 389ـ390 صاحب دختری به‌نام فاطمه شد که بعدها به عقد ابوالقاسم قشیری درآمد (← ذهبی، ج 18، ص 480). همچنین گفته شده‌است که دقاق در اواخر عمر صاحب پسری به نام اسماعیل شد، ولی بنا بر منابع موجود ظاهراً نسل دقاق تنها از طریق دختر وی تا چند نسل بعد در میان خاندانهای اعیان نیشابور همچون فارسی و قشیری تداوم داشت و از میان آنان علما و محدّثان و عرفایی برخاستند (← سمعانی، ج 5، ص 184؛ بولیت، ص 158ـ159). دقاق مناسبات نزیکی نیز با بزرگان نیشابور، به ویژه فقیه برجستة شافعی ابن‌فورَک* (متوفی 406؛ ← قشیری، ص 127؛ ذهبی، ج 17، ص 216) و ابوعبداللّه حاکم نیشابوری (متوفی 405) داشت (ابن‌عساکر، 1415ـ1421، ج 41، ص 215).از مهم‌ترین شاگردان وی، علاوه بر فاطمه دخترش و ابوالقاسم عبدالکریم قشیری* (← سبکی، ج 4، ص 329)، ابوصالح احمدبن عبدالملک مؤذن* (متوفی 470؛ ذهبی، ج 18، ص 419) و ابوالحسن عبدالرحمان‌بن محمد بوشَنجی* (متوفی 467) بوده‌اند.دقاق در تصوف پیرو مکتب بغداد بود و سلسلة طریقت او از ابوالقاسم نصرآبادی به جنید و از طریق جنید به تابعین می‌رسد (← قشیری، ص 297؛ نیز ← ذهبی، ج 16، ص 266). اما او تمایلات و مناسباتی با مکتب پیران خراسان نیز داشت (← خطیب بغدادی، ج 3، ص 43ـ44). وی در مسئلة مناقشه‌برانگیز سَماع و وجد نیز از قائلان به حِلّیت سماع بود، اما وجد و رقص را خوش نمی‌داشت (← قشیری، ص 62؛ خطیب بغدادی، ج 3، ص 43؛ محمدبن منوّر، بخش 1، ص 264). عبدالکریم‌بن هَوازن قشیری آرای او را در باب آداب تصوف که برگرفته از مجالس وعظ وی بود، در کتاب الرسالة‌القشیریة نقل کرده‌است (برای نمونه ← ص 55، 62ـ63، 78ـ79) که منبع اصلی نقل آرای او در متون بعدی نیز بوده‌است (برای نمونه ← ابن‌عساکر، 1415ـ 1421، ج 20، ص 188، ج 66، ص 53؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج 11، ص 72، 78، 183، 208). جامی نیز در نفحات‌الانس (ص 298) نمونه‌هایی از مناجات وی را آورده‌است، اما منبع آن مناجات معلوم نیست.بنابر القابی که دربارة دقاق به کار رفته‌است، می‌توان به جایگاه رفیع وی در میان صوفیان خراسانی پی برد، القابی از قبیل شیخ‌الصوفیه (← ذهبی، ج 17، ص 196) یا شهید(فارسی، ص 3؛ سبکی، ج 3، ص 402، ج 5، ص 155) که تنها در خراسان بزرگ برای صوفیان برجسته‌ای به کار می‌رفت که به زعم آنان به مقام حضور و شهود حق رسیده‌اند (شفیعیکدکنی، ص 99ـ103). کراماتی نیز به دقاق نسبت داده‌اند که بیشتر دربارة اِشراف بر ضمایر است (برای نمونه ← فارسی، ص 4ـ5؛ ابن‌عساکر، 1404، ص 226ـ227؛ سبکی، ج 4، ص 330).دربارة تاریخ درگذشت او اختلاف اندکی در منابع دیده می‌شود. عبدالغافر فارسی (ص 5، 253ـ254) به صراحت تاریخ درگذشت او را ذیحجه 405 ذکر کرده‌است (قس جامی، ص 297 که وفات وی را ذیقعده 405 نوشته‌است) و سُبْکی (همانجا) ضمن تأیید این تاریخ، خبر کسانی را که سال درگذشت دقاق را 406 ذکر کرده‌اند، نادرست خوانده‌است. شاید اشارة سبکی تنها به ذهبی (ج 17، ص 196، 246) باشد که وفات دقاق را 406 ذکر کرده‌است. دقاق را در مدرسة خودش که بعدها به مدرسة قشیری شهرت یافت، به خاک سپردند (ابن‌عساکر، 1404، ص 276؛ سبکی، ج 5، ص 159، 227).منابع : ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ همو، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی‌الامام ابی‌الحسن الاشعری، بیروت 1404/1984؛ عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، چاپ محمود عابدی، تهران 1386ش؛ محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمة محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1375ش؛ خطیب بغدادی؛ ذهبی؛ عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات‌الشافعیة‌الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره [1964ـ] 1976[؛ سمعانی؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، این کیمیای هستی: مجموعه مقاله‌ها و یادداشت‌های استاد دکتر شفیعی کدکنی دربارة حافظ، به کوشش ولی‌اللّه درودیان، تبریز 1385ش؛ عبدالغافربن اسماعیل فارسی، المختصر من کتاب‌السیاق لتاریخ نیسابور، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران 1384ش؛ عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، الرسالة‌القشیریة فی علم‌التصوف، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، دمشق 1408/1988؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات‌الشیخ ابی‌سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1366ش؛Richard W. Bulliet, The Patricians of Nishapur: a study in medieval Islamic social history, Cambridge, Mass. 1972; EIr., s. v. "Abū ‘Alī Daqqāq" (by J. Chabbi).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده