دعوا ← اثبات دعوا

معرف

دعوا ← اثبات دعوا#
متن
دعوا ← اثبات دعواNNNNدعوت، اصطلاحی مذهبی در قرآن، تاریخ و سیرة پیامبران به‌معنای فراخواندن مردم به دین. مصدر دعوت از فعل «دعا، یدعو» در اصل به‌معنای متمایل کردن، درخواست کردن و فراخواندن است (برای بررسی معانی ریشه د ع و ← دعا*). مهم‌ترین کاربرد اصطلاحی دعوت، در تاریخ ادیان و سیرة پیامبران به چشم می‌خورد که ناظر به فعالیتها و روشهای مختلف پیامبران برای جذب مردم به دین است. چون مقصود اصلی دعوت پیامبران توجه دادن مردم به محتوای دین بوده، اصطلاح دعوت در سنّت اسلامی به‌معنای خود دین یا شریعت اسلام نیز رایج شده‌است (برای توضیح بیشتر ← ادامة مقاله). با نوعی انتقال معنایی، اصطلاح دعوت در تاریخ اسلام به حوزه‌های سیاسی و اجتماعی نیز وارد شد، به این صورت که چون سیرة پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم در دعوت به اسلام، به‌ویژه در مدینه با نوعی زعامت اجتماعی قرین بود، در دوره‌های بعدی به داعیه‌های قدرت‌طلبی یا تظلم‌خواهی برضد حکومت نیز اصطلاح دعوت اطلاق کردند (برای توضیح بیشتر ← د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه؛ نیز ← داعی*). به علاوه، دعوت در کاربرد عرفی و اجتماعی به‌معنای مهمان کردن دیگران است و آداب و الگوهای دینی خاصی نیز برای آن ذکر شده‌است (برای توضیح بیشتر ← ادامة مقاله).1) در قرآن. یکی از وجوه معنایی ریشة د ع و در قرآن، ندا دادن و فراخواندن کسی برای متوجه یا متمایل نمودن او به چیزی است که هم دربارة فراخواندنهای ظاهری رایج میان انسانها به‌کار رفته‌است (برای نمونه ← آل‌عمران: 104؛ یوسف : 33؛ قصص: 25) و هم دربارة فراخواندنهای فراطبیعی، مانند دعوت شیطان به جهنم (← فاطر: 6) و دعوت خدا یا فرشته‌ای از سوی او در آستانة قیامت برای خارج شدن مردگان از قبرها (← روم: 25؛ قمر: 6). بیشترین کاربرد قرآنی دعوت در این معنا، دعوت مردم به حق و دین حق است که به مفهوم هدایت نزدیک است. پیامبران از منظر تاریخی و اجتماعی، دعوت‌کننده مردم به دین بوده‌اند، در عین حال فرستادگانی از جانب خدا برای رساندن پیامهای او به انسانها نیز بوده‌اند؛ بنابراین، خدا داعی اصلی در دعوتهای پیامبران است. بر این اساس، در آیه‌هایی از قرآن، خدا خود داعی انسانها (به بهشت و بخشایش و دارالسلام) است و در برخی آیه‌ها نیز دعوت پیامبران در طول دعوت خدا آمده‌است (← بقره: 221؛ انفال: 24؛ یونس: 25). رهیافت آخرت‌شناختی و بشارت به بخشایش و بهشت در این آیه‌ها را می‌توان نشان‌دهندة وجوه اصلی دعوت الهی در قرآن دانست (برای وجوه مختلف معنایی واژه ← یحیی‌بن سلام، ص 325ـ327؛ ابن‌جوزی، ص 292ـ 295؛ حبیش تفلیسی، ص 98ـ 100). هرچند مطابق ظاهر این آیه‌ها، خدا مستقیماً دعوت‌کنندة انسانهاست، بسیاری از مفسران دعوت بی‌واسطة خدا را به‌معنای دعوت پیامبران یا منادیانی از سوی او تفسیر کرده‌اند (برای نمونه ← طبری؛ ابن‌کثیر، 1419؛ سیوطی، ذیل یونس: 25، که با نقل چند روایت، دعوت خدا را به‌معنای دعوت پیامبر اسلام یا ندایی از فرشتگان تفسیر کرده‌اند). در عین حال، برخی مفسران از منظری عرفانی، دعوت بی‌واسطه خدا را معادل دعوت یا هدایت تکوینی بندگانِ برگزیده دانسته‌اند، در مقابلِ دعوت یا هدایت تشریعی که مخاطب آن عموم مردم‌اند (← ابوالفتوح رازی؛ میبدی؛ طباطبائی، ذیل یونس: 25).بیشترین کاربرد مفهوم دعوت در قرآن راجع به دعوتهای پیامبران است که مطابق آیه‌های قرآن، محتوا و غایت مشترکی دارند. جوهره دعوت پیامبران عقیدة توحید است. آنان در درجة نخست، مردم را به عبادت خدای واحد فراخوانده‌اند (← اعراف: 59، 65، 73، 85). سپس با این تبیین که خالق، پروردگار و مالک جهان خدای واحد است، از قانونمندی جهان و مخلوقات، تحت امر خدا و لزوم اطاعت از اوامر خدا سخن گفته‌اند. محتوای بعدی دعوت پیامبران، مضامین اخلاقی با صبغة توحیدی است که بیشتر با تعبیر قرآنی تقوا بیان شده‌است. مضامین اخلاقی در دعوت پیامبران شامل بنیادی‌ترین اصولی است که عموم انسانها در آنها اتفاق‌نظر دارند، مانند زشتی قتل و بی‌حرمتی به والدین یا خوبیِ عدالت و وفای به عهد (برای نمونه ← انعام: 151ـ153؛ برای توضیح بیشتر ← طباطبائی، ذیل نساء: 6، فصّلت: 14؛ )دایرة‌المعارف دین( ، ج 12، ص 10). پیامبران با این توضیح که همة پدیده‌های آفاقی و انفسی، نعمتهای خدای واحد است و بنابراین شکرگزاری در مقابل این نعمتها و بندگی خدا و رعایت تقوا و اخلاق باعث بخشش گناهان، بصیرت و روشنی و در مقابل، کفر و معصیت باعث گمراهی و عذاب می‌شود، مردم را به پذیرفتن دعوت الهی ترغیب کرده‌اند (← یوسف: 108؛ ابراهیم: 10؛ احقاف: 31؛ نوح: 1ـ20؛ )دایرة‌المعارف قرآن( ، ذیل "Invitation").براساس آیه‌های قرآن، محتوای مشترک دعوت انبیا در میان اقوام مختلف با روشهای مختلفی تبیین شده و هر پیامبر به زبان قوم خود و به نحوی سخن گفته‌است که برای مردم قابل فهم باشد (← ابراهیم: 4). همچنین برای جذب مردم به محتوای دعوت از راهکارهای گوناگون مانند بشارت و انذار استفاده شده‌است (← بقره: 213؛ نساء: 165). در آیه‌های 1ـ20 سورة نوح، کوشش بسیار نوح و به‌کارگیری راهکارهای گوناگون در اوضاع متفاوت و مراحل تدریجی دعوت او مانند دعوت مُدام در روز و شب، دعوتهای آشکار و پنهان، ترغیب و ترهیب، بازگو کردن نعمتهای خدا و تبیین اصل توحید و معاد وصف شده‌است.سرگذشت پیامبران در قرآن نشان می‌دهد روش اصلی ایشان در دعوت مردم، تبیین توحید با ارجاع به نظام طبیعت بوده‌است، به این معنا که کل نظام طبیعت و اجزای آن، مبدأ واحدی دارند و به آن بازخواهند گشت و این فرایند دربارة انسانها نیز صادق است. اگرچه برخی مفسران معتقدند این روش همان استدلال به‌معنای منطقی کلمه است (← فخررازی، ذیل نحل: 125، فصّلت : 33؛ طباطبائی، ذیل نحل : 125)، بررسی آیه‌های راجع به دعوتهای پیامبران نشان می‌دهد روش ایشان به آنچه قرآن «حکمت» می‌نامد، نزدیک‌تر است؛ همچنان‌که در آیة 125 سورة نحل به پیامبر اسلام امر شده که مردم را با حکمت و موعظة حسنه به راه پروردگارش دعوت کند. از آیه‌های قرآن (برای نمونه ← اسراء: 22ـ39؛ لقمان: 12ـ19) این گونه دریافت می‌شود که حکمت در متن قرآنی، بیشتر متضمن مجموعه‌ای از جهان‌بینی توحیدی و بدیهیات عقلی و اخلاقیات مأخوذ از آن است تا استدلالهای تعلیمی و صِناعی (برای توضیح بیشتر ← طوسی؛ طبرسی، ذیل نحل: 125؛ نیز ← حکمت*).براساس عبارت «أُدعُ إلی سَبیلِ رَبِّکَ بَالحِکمةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنة و جادِلْهُم بِالَّتی هِی أحسَن» در آیة 125 سورة نحل و با توجه به گزارش قرآن (برای نمونه ← آل‌عمران: 159؛ طه: 44) از دعوتهای انبیا، مؤلفه اصلی روش دعوت انبیا و فرستادگان الهی، سخن گفتن به نرمی و مدارا و توجه به تدریجی بودن هدایت بوده‌است. به نظر می‌رسد این مؤلفه‌های روش‌شناختی، از جهتی با روش تربیت معرفتی ـ عملی انبیا همخوانی دارد که در قرآن با نام تزکیه* آمده‌است و از جهتی برای مقصود دعوت و ترغیب مردم به دین مؤثرتر است، چراکه در این روشها، احتمال تأمل مخاطب در سخن و امکان اصلاح در او بیشتر است (← طوسی، ذیل عنکبوت: 46؛ میبدی؛ ابن‌عاشور، ذیل طه: 44؛ طباطبائی، ذیل نساء: 6). براساس آیات قرآن (← بقره: 256؛ نحل: 125؛ قصص: 56؛ غاشیه: 21ـ22)، پیامبران و دعوتگران به حق، مأمورند مردم را به راه هدایت دعوت کنند، اما پذیرفتن محتوای دعوت از سوی مخاطب و هدایت شدن، برعهدة دعوتگران نیست، بلکه امری قلبی است که به آمادگی مخاطب بستگی دارد، یا به تعبیر دیگر دعوت به دین باید در مجرای طبیعی اختیار و آزادی افراد باشد، نه از طریق اجبار (برای توضیح بیشتر ← طباطبائی، ذیل نحل: 36ـ37؛ فضل‌اللّه، ص 110ـ130؛ قس فخررازی، ذیل فصّلت: 33، که سه مرتبه برای دعوت برشمرده: دعوت انبیا، دعوت علما، دعوت ملوک؛ و دعوت با شمشیر و زور را از انواع مشروع دعوت و ابزار پیامبران برشمرده است). مؤلفه دیگر روش دعوت انبیا برای اطمینان دادن به مخاطب نسبت به راستی دعوت، بیان بی‌طرفی و ذی‌نفع نبودن نبی در دعوت است. بنا به آیات قرآن (← یوسف: 104؛ فرقان: 57؛ شعراء: 109، 127، 145؛ ص: 86)، پیامبران تأکید کرده‌اند که در فعالیتشان مقاصد مادی یا سیاسی ندارند، بلکه تنها هدفشان، راهنمایی انسانها به سوی خداست.بخش دیگری از تصویر دعوت انبیا در قرآن، واکنشها و پاسخهای مردم به انبیاست (← اعراف: 59ـ136؛ هود : 25ـ99؛ مؤمنون: 23ـ48). از بین دو نوع رفتار مخاطبان دعوت، یعنی پذیرفتن یا انکار آن، آیه‌های بیشتری به وصف رفتار کافران در تکذیب انبیا و مبارزه با دعوت آنها از طریق مجادله، تمسخر و تشکیک اختصاص یافته است. در قرآن (برای نمونه ← انعام: 36، 122؛ یوسف: 108؛ کهف: 57؛ روم: 52) از این افراد با تعابیری نظیر ناشنوا، مرده و ظالم و در مقابل، از مؤمنان با اوصاف شنوا، زنده و بصیر یاد شده‌است. مطابق این بیان قرآنی که حصول هدایت به دست خداست، رفتار کافران در رد دعوت انبیا نیز از جهتی به خدا نسبت داده شده و گویا خدا بر قلبهای آنها حجاب و در گوشهایشان سنگینی نهاده تا حقیقت را نفهمند (← انعام: 25؛ اسراء: 46؛ کهف: 57؛ فصّلت: 5؛ برای توضیح بیشتر دراین‌باره ← هدایت*). بنابر برخی آیه‌های قرآن، گویا در آخرت حقیقت دعوت انبیا به کافران فهمانده می‌شود (← انعام: 36؛ فصّلت: 53؛ نیز ← طباطبائی، ذیل انعام: 36).دعوت به دین در قرآن فقط به پیامبران اختصاص ندارد. در آیه‌های 20ـ25 سورة یس از مردی سخن رفته که مردم را به پذیرفتن دعوت پیامبران ترغیب کرده‌است و در آیه‌های 28ـ 45 سورة غافر به مرد مؤمنی از آل‌فرعون اشاره شده که با استدلال و سخنان پیامبرگونه، قوم خود را از کشتن موسی برحذر داشته و به سوی خدا دعوت کرده‌است. همچنین، بنابر آیة 33 سورة فصّلت نیک گفتارترین افراد کسی است که به سوی خدا دعوت می‌کند و عمل صالح انجام می‌دهد. مفسران با توجه به عمومیت سیاق آیه، آن را شامل هر دعوتگری از جمله پیامبر، مؤذنان و عالمان دانسته‌اند (برای نمونه ← طبری؛ طوسی؛ فخررازی، ذیل آیه).2) در سیرة نبوی و تاریخ اسلام. اطلاعات تاریخی موجود دربارة شیوه، محتوا، موقعیتهای زمانی و مکانی و چگونگی دعوت پیامبر اسلام، به‌ویژه در دوران دعوت در مکه، بسیار اندک و در مواردی آمیخته با ساخته‌ها و پرداخته‌های متأخر است. با این همه، مسلّم است که دعوت پیامبر اکرم به فاصلة کمی پس از ابلاغ رسالت آغاز شد. نخستین مسلمانان یعنی خدیجه، علی‌بن ابی‌طالب و زید در خانة پیامبر زندگی می‌کردند. پس از آن، کسانی از دوستان نزدیک پیامبر مسلمان شدند و عده‌ای را نیز به اسلام دعوت کردند (← ابن‌هشام، ج 1، ص 158ـ169؛ مسعودی، ج 3، ص 16ـ17؛ ابن‌کثیر، 1408، ج 3، ص 34). وضو ساختن و نمازگزاردن پیامبر با خدیجه و علی علیه‌السلام در مسجدالحرام (طبری، تاریخ، ج 2، ص 311ـ312؛ ابن‌کثیر، همانجا) شاید از جهتی تبلیغ آیین جدید بوده‌است؛ اما گاه نخستین مسلمانان در دره‌های اطراف مکه مخفیانه نماز می‌گزاردند (← ابن‌هشام، ج 1، ص 170؛ ابن‌اثیر، ج 2، ص 291). به نظر می‌رسد بهترین روش دعوت در سال نخست بعثت، گفتگو با نزدیکان معتمَد و مطمئن بوده‌است. با توجه به اینکه پیامبر در مدینه بیشتر به تثبیت دین و انتشار آن می‌پرداخت، مفهوم تاریخی دعوت در سیرة نبوی بیشتر دورة مکی رسالت پیامبر را شامل می‌شود. اما منابع تاریخی دربارة فرایند دعوت در سالهای نخست پس از بعثت، هم از حیث ترتیب زمانی هم از حیث مادّه و محتوای تاریخی، مبهم و ناقص است. براساس مجموع گزارشهای موجود، مرحله‌های اصلی فرایند دعوت در مکه به ترتیب تاریخی چنین است: در برخی منابع به دورة کوتاهی اشاره شده که تا پیش از نزول سورة ضحی پیامبر کسی را به دین دعوت نکرد؛ پس از آن، در بیشتر منابع به یک دورة سه سالة دعوت مخفیانه تصریح شده‌است که در آن مسلمانان با آزار و تمسخر اشراف قریش مواجه بودند؛ سه سال پس از بعثت، قبیلة پیامبر رسماً به اسلام دعوت شدند که این دعوت یا در یک مهمانی از سوی پیامبر یا در فراخوان عمومی پیامبر بر فراز مروه در جمع مردان قریش صورت گرفت؛ از آن پس، نزدیک به ده سال، پیامبر رودررو با مردم مکه و مسافران و حج گزاران، فردی یا گروهی، دربارة اسلام گفتگو می‌کرد و این دوران با اذیتها و توطئه‌های قریش برای مبارزه با گسترش دعوت همراه بود، به نحوی که عده‌ای از مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند و بنی‌هاشم مدتی در شعب ابی‌طالب محاصره شدند و پیامبر به طائف رانده شد و بسیاری نیز در خانة اَرقَم‌بن ابی‌الارقم (متوفی 53 یا 55) پناه گرفتند (← ابن‌هشام، ج 1، ص 159ـ160، 169ـ188؛ ابن‌سعد، ج 1، ص 199ـ220، ج 3، ص 9، 242ـ243؛ یعقوبی، ج 2، ص 24ـ 38؛ نیز ← دارالارقم*؛ برای مجموعه‌ای از روایتها دربارة دعوت در مکه ← کاندهلوی، ج 1، ص 46ـ93؛ برای بررسی انتقادی دربارة گزارشهای تاریخی مربوط به دعوت مکی ← هشام جعیط، ص 211ـ239).با وجود برخی تعارضها و ابهامها در روایتهای این دوره، چند نکتة اساسی دربارة مؤلفه‌های اصلی دعوت پیامبر دریافت می‌شود: برخی گفته‌اند یکی از مؤلفه‌های اصلی دعوت، تدریجی یا مرحله‌ای بودن آن است. به عبارت دیگر، دعوت در دو مرحلة مخفی و علنی صورت گرفت؛ در مرحلة مخفی که آن را دورة سه ساله پس از بعثت می‌دانند، پیامبر به بسیاری از آیینهای جاهلی و حتی پرستش بتها اشاره‌ای نکرد، بلکه به بندگی خدای یکتا و اخلاقیات فراخواند و رفتارهای ناروای قوم را نکوهید و از عذاب آخرت بیم داد. به همین سبب در آن سالهای نخستین، مشرکان به مقابله جدّی با پیامبر نپرداختند. در مرحلة علنی، پیامبر مستقیماً عقیده شرک و بت‌پرستی را نقد و با روش زندگی مشرکانه مخالفت کرد و از آنجا نزاع مشرکان با مسلمانان جدّی شد (← بروکلمان ، ص 15ـ17؛ هشام جعیط، ص 214ـ218؛ حیاة عمامو، ص 148ـ150). به این تقسیم دوگانه اشکالاتی وارد شده‌است: از برخی روایتهای تاریخی برمی‌آید که دعوت پیامبر در سه سال نخست، آشکار بوده‌است؛ از جمله اینکه مردم در مسجدالحرام نزد پیامبر می‌رفتند و آن حضرت برایشان قرآن می‌خواند، مسلمانان در مکه و اطراف آن با یکدیگر نماز می‌گزاردند و خویشان خود را به اسلام فرا می‌خواندند و این در حالی است که مکه شهری کوچک و کم جمعیت بود و هر تغییری به‌سرعت به چشم می‌آمد (← ابن‌هشام، ج 1، ص 169ـ170؛ ابن‌سعد، ج 2، ص 199ـ203). همچنین، در بیشتر سوره‌های قرآن که در سه سال نخست نازل شده‌اند، تبیین توحید و نقد شرک به تصریح آمده‌است. ساختار بسیاری از این سوره‌ها انتقادی است و در آنها اندیشة مشرکان و معاندان به چالش کشیده شده‌است.چنانچه دعوت مخفی به‌معنای موردنظر منابع متقدم باشد، ساختار جدلی و انتقادی این سوره‌ها بی‌معناست (برای نقد دیدگاههای قائل به دورة فترت وحی و دعوت پنهانی ← دروزه، ص 63ـ68؛ برای بررسی ساختار و محتوای سوره‌های مکی براساس فرایند دعوت ← بل ، ص 100ـ114؛ بلاشر، ص 247ـ 263؛ هشام جعیط، ص 183ـ209). به‌این‌ترتیب، مراحل دعوت را می‌توان روند تدریجی بیان معارف دین تعبیر کرد، بی‌آنکه در هیچ دوره‌ای اصل توحید معطل مانده باشد و پنهان بودن دعوت نیز احتمالاً گویای این واقعیت است که پیامبر در سالهای نخست دعوت، از درگیرشدن با بزرگان مکه پرهیز می‌کرد و موقتاً دعوت را به کسانی منحصر کرده بود که احتمال اسلام آوردنشان بیشتر بود (← دروزه، ص 64). بر این اساس، محتوای دعوت نیز تدریجی بوده و در نگاهی کلی، گویا دعوت مکی، دعوتی عمومی به توحید (یکی دانستن آفریننده و پروردگار و معبود)، حیات کریمه، اخلاقیات اساسی و مشترک و نقد شرک و تقلیدهای کورکورانه بوده که با ارجاع مخاطبان به سرگذشت انبیا و امتهای گذشته تثبیت شده‌است. چنان که به نقل ابی‌سعد (ج 1، ص 216ـ219)، پیامبر در مکه برای قبایل و مردمی که اغلب در موسم حج و عمره برای آشنایی با اسلام نزد او می‌رفتند قرآن می‌خواند، آنان را به توحید دعوت می‌کرد و به رستگاری و بهشت و رحمت خدا وعده می‌داد. نتیجه عمومی این دعوت، متزلزل شدن عقیدة شرک در ذهن مخاطبان بوده‌است. دعوت مدنی، بیشتر متوجه مؤمنان بوده و با بیان تشریعات خاص اسلامی و نقد رفتار منافقان و بدعتهای اهل کتاب بازشناخته می‌شود؛ نتیجة عمومی این دعوت، گسترش دامنة اسلام بوده‌است (← دروزه، ص 67؛ عبدالرزاق حسین، ج 1، ص 168ـ174؛ جعفریان، ص 30ـ31، 64، 79).مؤلفة دیگر دعوت پیامبر روشهای دعوت است. دو ابزار پیامبر در دعوت، گفتگو و قرائت قرآن بود (← یعقوبی، ج 2، ص 35). در گفتگوها چند شیوه رعایت می‌شد: بنا به نقل منابع تاریخی، سیرة عمومی پیامبر بر محبت استوار بود و رفتارهایی مانند محترم شمردن و نگاه به مخاطب، رعایت مساوات در نگاه کردن به مخاطبان و گوش سپردن به گفته‌های آنان، سرزنش نکردن مخاطب و تحسین و تقویت فضائل او، لبخند زدن در مواجهه با افراد، کم‌گویی، ادب، تواضع، بردباری، بخشش و کمک به مردم، از مهم‌ترین عوامل جذب مردم به دعوت پیامبر بوده‌است (برای نمونه ← ابن‌سعد، ج 1، ص 364ـ373؛ یعقوبی، ج 2، ص 116؛ ابن‌بابویه، ج 1، ص 316ـ320؛ نیز ← کاندهلوی، ج 1، ص 17ـ22). شیوة دیگر برای تأثیر گفتگوها، به نوعی بینش روان‌شناختی فردی ـ اجتماعی در دعوت مربوط می‌شود. براساس روایات، پیامبر در آغاز و در حین گفتگوها به روشهایی با مخاطب دوستی برقرار می‌کرد. مانند اینکه دربارة نام شخص یا نام و تاریخ قبیله‌اش یا رسوم خاص قبیله تعابیر خوش‌بینانه‌ای به کار می‌برد، وضع زندگی و آمادگی مخاطب را برای مسلمان شدن یا اظهار اسلام در نظر می‌گرفت، به جوانان توجه بیشتری می‌کرد، پیش از ورود از قبیله‌ها امنیت می‌طلبید و فقط با قبیله‌ای وارد گفتگو می‌شد که امنیت او را تضمین می‌کرد و در نامه‌هایی که برای اهل کتاب می‌نوشت از شعائر آنها یاد می‌کرد؛ همچنین برای دعوت عمومی، روزها و مکانهایی را برمی‌گزید که احتمال جذب افراد یا گروهها به دین بیشتر باشد، چنان‌که در ایام حج یا در بازار عُکاظ با صدای بلند مردم را فرامی‌خواند و دربارة اسلام سخن می‌گفت (← ابن‌سعد، ج 1، ص 216ـ218؛ نیز ← کاندهلوی، ج 1، ص 50، 60ـ62، 74ـ 95؛ جعفریان، ص 42، 62). شیوة مؤثر دیگر، استفاده از استدلال و منطق خردپسند در مباحث بود که با محتوای مستدل دعوت هماهنگی داشت. همان‌طور که در قرآن، تصویر توحیدی منسجمی از رابطة خدا با انسان و جهان و قانونمندیهای آن ترسیم شده‌است، پیامبر نیز با مجموعه‌ای از تبیینهای منسجم خردپسند افراد را به‌دین دعوت می‌کرد (برای نمونه‌هایی‌از دعوت با شیوة عقلانی ← کاندهلوی، ج 1، ص 50 ـ55؛ برای توضیح بیشتر ← احمد ابراهیم شریف، ص 251ـ261). علاوه بر این روشها، به نظر می‌رسد خواندن قرآن مخاطبان را تحت‌تأثیر قرار می‌داد و گویا تأثیرش مافوق طبیعی بوده‌است (← مدّثّر: 25؛ طبری، ذیل همین آیه؛ سیوطی، ذیل فصّلت: 13).در مجموع، روشهای دعوت پیامبر و ویژگیهای جذب‌کنندة قرآن، در کنار اوضاع دشوار و ملال‌آور زندگی مردم عرب، عوامل اصلی جذب مردم به دین جدید و دعوت پیامبر بود. با اینکه بسیاری از محتوای اولیه دعوت پیامبر برای اعراب ناشناخته نبود و آنان دربارة مفهوم توحید و معاد و فضائل انسانی مطالبی شنیده بودند، گویا در دورة پیامبر این مفاهیم رو به فراموشی بود و با عقاید خرافی و نامعقول آمیخته بود (← نمل: 64ـ66؛ یس: 6؛ ندوی، ص 80ـ81). به طور کلی، زندگی مردم عرب در آستانة بعثت پیامبر چنان نامطلوب بود که احتمال پذیرش نقد و اصلاح اساسی در آن بسیار بود (برای توضیح بیشتر دربارة زندگی اعراب در آستانة بعثت ← نهج‌البلاغة، خطبه 95، 166، 192؛ جوادعلی، ج 6، ص 66ـ71، 336ـ 338؛ احمد ابراهیم شریف، ص 247ـ248؛ هشام جعیط، ص 49؛ نیز ← جاهلیت*). پیامبر در مدینه، روشها و ابزار دیگری نیز برای دعوت به دین به کار می‌برد، از جمله نامه‌نگاری برای پادشاهان ممالک بزرگ و کوچک و تأکید بر ضرورت رفع مانع از مردم تحت فرمانشان برای پیوستن به عقیدة توحید (در این‌باره ← محمد حمیداللّه، ص 104، 109، 140) و فرستادن مبلّغانی به شهرها و ممالک نزدیک‌تر (← احمدبن حنبل، ج 1، ص 262ـ263؛ بخاری، ج 1، ص 4ـ7؛ طبری، تاریخ، ج 1، ص 644ـ657). از برخی منابع برمی‌آید که در مواردی جنگ نیز ابزاری برای دعوت به دین بوده و از اینجا جهاد ابتدایی، مشروعیت یافته‌است. این در حالی است که مشروعیت جهاد ابتدایی منوط به دعوت و ابلاغ تعالیم اسلام است (برای مباحث تفسیری ← طبری، تفسیر؛ زمخشری؛ ابن‌عاشور، ذیل بقره : 190ـ191). به‌علاوه، دربارة مشروعیت جهاد ابتدایی، به‌ویژه نزد شیعیان در دورة غیبت امام معصوم، اختلاف هست و دست‌کم می‌توان گفت این روش با سه روش مصرح در قرآن (← نحل: 125) برای دعوت به دین همخوانی ندارد (برای نقلهای تاریخی ← واقدی، ج 1، ص 404ـ407؛ ابن‌سعد، ج 2، ص 63ـ65؛ بلاذری، ص 62ـ63؛ برای توضیح بیشتر ← ابن‌حجر عسقلانی، ج 6، ص 78ـ80 ؛ صالحی نجف‌آبادی، ص 39ـ111؛ نیز ← جهاد*). در احادیث شیعه، از اعمال زور و خشونت در دعوت به دین منع شده و تأکید شده که هدایت به دست خداست (برای نمونه ← کلینی، ج 1، ص 166، ج 5، ص 36) و جهاد ابتدایی صرفاً در کنار امام عادل جایز شمرده شده‌است (← مجلسی، ج 97، ص 23؛ قس ابوداوود، ج 3، ص 18؛ بیهقی، ج 3، ص 121، ج 8 ، ص 186، که جهاد به همراهی هر امیری، نیکوکار یا بدکار، واجب دانسته شده‌است). به طور کلی در منابع اسلامی، به‌خصوص در ادبیات دینی معاصر، دعوت به دین به معنای تبلیغ دین نزدیک شده و به‌تدریج اهمیت بیشتری یافته و دربارة اقسام و مراتب و روشهای آن، اوصاف دعوتگران و حتی وجوب آن بر مسلمانان به‌تفصیل بحث شده‌است (برای نمونه ← محمد ابوزهره، ص82 ـ93؛ خطیب، ص 58ـ84 ، 199ـ237؛ بیانونی، ص194ـ 280؛ نیز ← تبلیغ*).در عرف اسلامی، دعوت به معنای مهمان کردن دیگران نیز به کار رفته‌است. در روایات سیره آمدهاست پیامبر اسلام همواره دعوت دیگران، به‌خصوص فقرا، را قبول می‌کرد و به این کار سفارش می‌نمود؛ حتی در برخی روایات، ردّ دعوت برادر مسلمان معصیت شمرده شده و در مقابل، از رفتن به مهمانی بدون دعوت منع شده‌است (← برقی، ج 2، ص 410ـ411؛ ابوداوود، ج 3، ص340؛ هیثمی، ج 4، ص 55ـ56). همچنین در سنّت اسلامی تأکید شده که دعوت کردن افراد باید به قصد نزدیک شدن مسلمانان به یکدیگر و ساده و بی‌تکلف باشد و نه برای تفاخر (← غزالی، ج 2، ص 12ـ15؛ برای آداب دعوت و مهمانی ← همان، ص 10ـ21؛ مهمانی*).منابع : علاوه بر قرآن؛ ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بی‌تا.[، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم 1363ش؛ ابن جوزی، نزهة الاعین النواظر فی علم‌الوجوه والنظائر، چاپ محمد عبدالکریم کاظم راضی، بیروت 1404/1984؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح‌البخاری، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌سعد (بیروت)؛ ابن‌عاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیرالتحریر والتنویر، تونس 1984؛ ابن‌کثیر، البدایة والنهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ همو، تفسیرالقرآن العظیم، چاپ محمد ابراهیم بناء، بیروت 1419؛ ابن‌هشام، سیرة‌النبی، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ]قاهره[ 1383/1963؛ ابوالفتوح رازی، روض‌الجِنان و روح‌الجَنان فی تفسیرالقرآن، چاپ جعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد 1365ـ1376ش؛ سلیمان‌بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ]قاهره، بی‌تا.[، چاپ افست ]بیروت، بی‌تا.[؛ احمد ابراهیم شریف، مکة والمدینة فی‌الجاهلیة و عهدالرسول، ]قاهره? 1965[؛ احمدبن‌حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر، ]بی‌تا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ]چاپ محمد ذهنی‌افندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ احمدبن محمد برقی، کتاب‌المحاسن، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران 1330ش؛ بلاذری (بیروت)؛ محمد بیانونی، المدخل الی علم الدعوة: دراسة منهجیة شاملة لتاریخ الدعوة و اصولها و مناهجها و اسالیبها و وسائلها و مشکلاتها فی ضوءالنقل والعقل، بیروت 1412/1991؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، بیروت: دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ رسول جعفریان، سیری در سیرة نبوی، قم 1385ش؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ‌العرب قبل‌الاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ حبیش‌بن ابراهیم حبیش‌تفلیسی، وجوه‌قرآن، چاپ مهدی‌محقق، تهران ?]1340ش[؛ حیاة عمامو، اصحاب محمد و دورهم فی نشأة‌الاسلام، جبیل، لبنان 2008؛ محمد خطیب، مرشدالدعاة، بیروت 1401/1981؛ محمد عزة دروزه، تاریخ‌العرب فی‌الاسلام تحت رایة‌النبی صلی‌الله‌علیه‌وسلم، صیدا ?]1381/ 1961[؛ زمخشری؛ سیوطی؛ نعمت‌اللّه صالحی نجف‌آبادی، جهاد در اسلام، تهران 1382ش؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ همو، جامع؛ طوسی؛ علی‌بن ابی‌طالب، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ محمد عبده، بیروت ]بی‌تا.[؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1406/1986؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره 1934؛ محمدحسین فضل‌اللّه، اسلوب‌الدعوة فی‌القرآن، بیروت 1418؛ محمدیوسف کاندهلوی، حیاة‌الصحابة، چاپ محمد الیاس باره بنکوی، بیروت 1419/1999؛ کلینی؛ مجلسی؛ محمد ابوزهره، الدعوة الی‌الاسلام : تاریخها فی عهدالنبی والصحابة والتابعین والعهود المتلاحقة و مایجب الآن، قاهره 1992؛محمد حمیداللّه، مجموعة‌الوثائق السیاسیة للعهدالنبوی و الخلافة الراشدة، بیروت 1407/1987؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ احمدبن محمد میبدی، کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، چاپ علی‌اصغر حکمت، تهران 1361ش؛ ابوالحسن علی ندوی، فی رحاب‌الدعوة: صفوة نفیسة من المقالات و المحاضرات فی‌الدعوة، چاپ عبدالماجد غوری،دمشق 1425/2004؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب‌المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966، چاپ افست قاهره ]بی‌تا.[؛ هشام جعیط، فی السیرة‌النبویة، ج2 : تاریخیة الدعوة المحمدیة فی مکة، بیروت 2007؛ علی‌بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، بیروت 1408/1988؛ یحیی‌بن سلام، التصاریف: تفسیرالقرآن مما اشتبهت اسماؤه و تصرفت معانیه، چاپ هند شلبی، تونس 1979؛ یعقوبی، تاریخ؛Richard Bell, Introduction to the Qur‘ān, Edinburgh 1963; Régis Blachère, Introduction au Coran, Paris 1977; Carl Brockelmann, History of the Islamic peoples, tr. Joel Carmichael and Moshe Perlmann, London 1982; EI2, s.v. "Da‘wa" (by M. Canard); Encyclopaedia of The Qur‘ān, ed. Jane Dammen Mc Auliff, Leiden: Brill, 2001-2006, s.v. "Invitation" (by A. H. Mathias Zahniser); The encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Prophecy" (by Gerald T. Sheppard and William E. Herbrech Ismeier).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده