دُعامبن ابراهیمبن یأسبن عبداللّه، رئیس قبیلة هَمْدان* و از امرای معروف یمن در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم. از زندگی او، جز اقدامات سیاسیاش اطلاعی دردست نیست.در آغاز، دعامبنابراهیماز امرای یَعْفوریان* (حکومتی وابسته به خلافت عباسی) بود و در 263، ازسوی ابراهیمبن محمدبن یَعْفُر، حاکم ولایت جوفَیْن شد (ابنقاسم، قسم1، ص 164).دعام نزد محمدبن یعفر (پدر ابراهیم) نفوذ بسیار داشت و ازاینرو، وقتی (احتمالاً در 270) ابراهیم پدر و عمویش را کشت، بسیار برآشفت و بنابر گزارشی (← حسن خضیری احمد، ص 47)، معتمد عباسی را مطّلع کرد. واکنش تند و خشن ابراهیم به اعتراض دعام موجب بروز جنگ میان طرفین شد. دعام در چند جنگ ابراهیم را شکست داد و قلمرو یعفوریان را، از صنعا تا عدن، متصرف شد (← ابنحائک، ج 10، ص 179ـ 180).حکومت دعام تا 279 ادامه یافت. در این سال، جَفْتَم/ خفتم، سردار عباسی، بهمنظور یاریرساندن به یعفوریان به صنعا لشکر کشید و آن را تصرف کرد. جفتم در 282 عازم عراق شد و دعام بار دیگر به صنعا بازگشت، اما چندان دوام نیاورد و اندکی بعد، صنعا را ترک کرد و دوباره شهر بهدست یعفوریان افتاد (ابنحائک، ج 10، ص 181؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 167، قس قسم 1، ص 165، که در روایتی دیگر تاریخ نبرد اخیر را 288 دانستهاست).در همان دوره و در پی گسترش نفوذ امام زیدی، یحییبن حسین هادی الیالحق*، در نواحی مختلف یمن، دعام درصدد همپیمانی با او برآمد (بنابه روایتی، دعام بعدها مدعی شد که نخستینبار او هادی را به یمن دعوت کردهاست ← عباسی علوی، ص 113، اما یکی از پژوهشگران معاصر این ادعا را بهدلیل موضعگیری عداوتآمیز دعام در مقابل هادی منتفی دانستهاست ← حسن خضیری احمد، ص 58). در 285 هنگام حضور هادی در منطقة نجران، دعام در نامهای از او خواست تا حکومت وی را بر مناطق تحت سلطهاش به رسمیت بشناسند. این درخواست سرآغازِ مکاتبات متعدد میان طرفین گردید و هادی پذیرش آن را مشروط به اطاعت دعام از وی، پیروی از کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم، عدالتورزی و امر به معروف و نهی از منکر کرد (عباسی علوی، ص 91ـ92). ظاهراً دعام این شرایط را، که اساسیترین آنها اطاعت از هادی بهعنوان امام بود، بهراحتی نپذیرفت زیرا هادی شروع به تصرف قلمرو وی کرد و خیلی زود، کار به رویارویی نظامی کشید. هادی به درخواست اهالی بیت ذُؤد (از نواحی تحت سلطة دعام) که از عملکرد دعام و لشکریانش ناراضی بودند، والی به آنجا فرستاد. پس از ورود این والی، عمّال دعام از شهر خارج شدند و طرفین در حوالی بیت ذُؤد صفآرایی کردند و درگیریهای پراکندهای رخ داد، اما سرانجام کار به مصالحه کشید. دعام نزد هادی رفت و اعلام تبعیت کرد و دو لشکر به هم پیوستند (ابنقاسم، قسم 1، ص 170ـ172؛ عباسی علوی، ص 94ـ98). بااینحال، مصالحه دیری نپایید. گروهی از هَمْدانیان بهنام بنوسلمان/ سلیمان که از سیاستهای مذهبی هادی، مانند پرداخت زکات و منع ارتکاب منکرات ناراضی بودند، با تحریک یکی از پسران دعام به نام اَرحَب، سر به طغیان برداشتند. شورشیان به خَیوان (از سرزمینهای قبیله همدان) رفتند اما بهسبب مقاومت محمدبن هادی الیالحق (قس ابنقاسم، قسم 1، ص 173 : محمد و برادرش احمد) و یارانش، کاری از پیش نبردند و راهی اَثافِت شدند. والی آنجا را کشتند و شهر را اشغال و غارت کردند (عباسی علوی، ص 98ـ99). اندکی بعد، دعام نیز به آنها پیوست که اقدامی خصمانه و بهمثابة نقض مصالحه بود. در نزدیکی اثافت، جنگی شدید درگرفت که بهرغم حیلههای دعام در مبارزه، لشکریانش صدمة بسیار دیدند (← همان، ص 99ـ108). این جنگ از اواخر سال 285 تا اوایل 286 به طول انجامید و دعام سرانجام مصالحه کرد. علت آن همپیمانی ابوالعتاهیه (حاکم صنعا) و نیز مصالحة اهالی خَرفان و سَبیع (از خویشاوندان و حامیان دعام) با هادی ذکر شدهاست. دعام و اتباعش با هادی بیعت کردند و دعام به قلمرو خود بازگشت. گفته شدهاست که وی در بازگشت، برای اثبات وفاداری به هادی، دستور داد به نام وی خطبه خواندند، شُرب خَمر را ممنوع کرد، به امر به معروف و نهی از منکر و اخذ زکات پرداخت و حکم کرد جمله «حَیَّ عَلی خَیْرِالعَمَل» را در اذان بگویند. همة این اقدامات در حضور والی منصوب هادی که همراه دعام فرستاده شدهبود، انجام گرفت و پس از اثبات وفاداری دعام، والی بازگشت و حکومت دعام به رسمیت شناخته شد (← ابنقاسم، قسم 1، ص 173ـ175؛ عباسی علوی، ص 111ـ115).از آن پس تا پایان عمر هادی (سال 298)، مناسبات دعام با وی خوب بود و دعام بر بیعت خویش وفادار ماند. چنانکه بهنظر میرسد دعام نزد هادی همواره از تکیهگاههای مهم در موقعیتهای خطیر سیاسی ـ نظامی بود، از جمله همراهی در لشکرکشیهای نظامی و مصالحه با برخی طرفهای متخاصم (← ابنقاسم، قسم 1، ص 176ـ177، 186ـ187؛ عباسی علوی، ص 127ـ129، 182ـ187، 202، 220، 245ـ246). در 290، که یعفوریان در جنگ با مَوالیِ خود از هادی (در ازای تسلیم قلمروشان به وی) تقاضای یاری کردند، دعام در ترغیب هادی به یاری آنها تأثیرگذار بود. همچنین از 293 تا 298، در مقابله با حملات قَرمَطیان بهرهبری علیبن فضل قرمطی* در نواحی مختلف یمن به ویژه صنعا حضوری مؤثر داشت (ابنحائک، ج10، ص 182ـ185؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 188ـ 189، 198ـ199، 201؛ عباسی علوی، ص 391ـ 395؛ یمانی، ص 57).بااینهمه، از اختلافنظر میان او و هادی نیز گزارشهایی رسیدهاست، مثل تعلل دعام در یاری هادی در جنگ با بنیطُرَیف در 288، و نبرد با ابراهیمبن خَلَف بر سر تصرف صنعا در 289 (← عباسی علوی، ص 224ـ242، 248ـ250).با درگذشت هادی، دعام با احمدبن هادی ملقب به ناصرلدیناللّه بیعت کرد (لحجی، ص 20). در 301، دو تن از پسران دعام، علیان و حسین، در پی اختلافنظر با پدرشان، بر ناصر طغیان کردند. ناصر به تعقیب آنان پرداخت و جنگ میان آنان تا 302 ادامه یافت. فرزندان دعام از علیبن فضل قرمطی کمک خواستند و او پذیرفت. بااینحال، سرانجام شکست خوردند و گریختند. این تعقیب و گریز تا 304 ادامه یافت. در این سال، شورشیان از ناصر طلب امان کردند و باردیگر با او بیعت نمودند (← همان، ص 21ـ27، 57).آخرین گزارشها دربارة دعام، به سال 301 بازمیگردد و از آن پس، سخنی از وی در میان نیست. در درگیریهای گسترده 302 تا 304 میان پسران وی با ناصر، ذکری از او نیست. ضمن آنکه در عملیات جنگی ناصر در 306 نیز، که از همدانیان و بهویژه پسران دعام، بهعنوان همراهان ناصر یاد شدهاست، از دعام ذکری بهمیان نیامدهاست (← همان، ص 63).دعام سلحشور، بخشنده، صبور، دارای ثَبات رأی، زیرک و وفادار خوانده شدهاست (ابنحائک، ج 10، ص 179). متقابلاً، گزارشی نیز حاکی از فسقوفجور لشکریان وی در یکی از نواحی تحت تصرف وی و بیتوجهی دعام به آن در دست است (← ابنقاسم، قسم 1، ص 170؛ عباسی علوی، ص 94). این گزارش با عملکرد ارحببن دعام و همراهانش در اثافت هماهنگی دارد (← عباسی علوی، ص 98ـ99). بااینحال، چون این حادثه پیش از بیعت دعام با هادی بودهاست و دعام بعدها (در هماهنگی با آرمانهای مذهبی ـ اخلاقی امام زیدی) واکنش متفاوتی نشان داد و نیز باتوجه به جایگاه مستحکم او در دولت زیدیان، میتوان نوعی تغییر منش را دربارة وی صادق دانست.دعام شش پسر به نامهای أرحب، علیان، محمد، حسین، حسن و ابراهیم داشت (ابنحائک، ج 10، ص 185).منابع : ابنحائک، الاکلیل من اخبارالیمن و انساب حمیر، ج 10، چاپ محبالدین خطیب، قاهره 1368؛ ابنقاسم، غایةالامانی فی اخبارالقطر الیمانی، چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1388/ 1968؛ حسن خضیری احمد، قیامالدولة الزیدیة فیالیمن: 280ـ298ﻫ / 893 ـ911م، قاهره 1996؛ علیبن محمد عباسی علوی، سیرة الهادی الیالحق یحییبنالحسین علیهوآلهالسلام، چاپ سهیل زکار، بیروت 1401/1981؛ مسلّمبن محمد لحجی، سیرةالامام احمدبن یحیی الناصرلدین اللّه منتزعة من کتاب اخبار الزیدیة من اهل البیت علیهمالسلام و شیعتهم بالیمن، چاپ ویلفرد مادلونگ، آکسفورد 1990؛ عبدالباقیبن عبدالمجید یمانی، بهجةالزمن فی تاریخالیمن، چاپ عبداللّه محمد حبشی و محمد احمد سنبانی، صنعا 1408/1988.