دشتکی، سیدصدرالدین محمد، از فیلسوفان حوزة فلسفی شیراز در قرن نهم. وی در 828 در شیراز متولد شد. کنیهاش ابوالمعالی و ملقب به «صدرالدین»، «صدرالعلماء»، «صدرالحقیقه» و «سیدسند» است (← دشتکی، ج 2، ص 752، 982؛ شوشتری، ج 2، ص 229؛ صدرالدین شیرازی، سفر2، ج 2، ص 292). وی از سادات حسینی است. اجدادش اهل حدیث بودند و کتابهای حدیث اهل سنّت را تدریس میکردند و گفته میشود که این امر از روی تقیه بودهاست. سیدصدرالدین گویا نخستین فرد از خاندانش بوده که از مطالعه علوم حدیثی به علوم حِکْمی متمایل شدهاست (شوشتری، همانجا؛ خوانساری، ج 5، ص 189)، اما جلالالدین دوانی* در حاشیة جدید خود بر شرح تجرید (← تجریدالاعتقاد*) از اینکه صدرالدین که از اولاد علی علیهالسلام است، از فضائل ابوبکر سخن گفته، ابراز تعجب کردهاست (← شوشتری، ج 2، ص 223؛ قس کوربن ، ص 473 که در ذیل فصلی که به بررسی اندیشة شیعی اختصاص داده از صدرالدین دشتکی و مکتب شیراز یاد کردهاست).سیدصدرالدین تحصیلات ابتدایی خود را در شرعیات و حدیث، علوم عقلی، فنون ادبی و علوم عربی نزد پدرش، میرغیاثالدین منصور و پسرعمویش، میرنظامالدین احمد و پسرعمهاش، میرحبیباللّه گذراند و سپس علوم عقلی را نزد سیدفاضل مسلمفارسی فراگرفت. همچنین از مباحثه و مناظره وی با قوامالدین کُربالی (گلباری)، شاگرد میرسیدشریف جرجانی، گزارش شدهاست (دشتکی، ج 2، ص 983؛ نیز دربارة ضبط نام قوامالدین کربالی ← میر، ج1، ص 555ـ 556؛ کاکائی، ص83).به گفتة پسرش، غیاثالدین منصور دشتکی* (ج 2، ص 981، 985)، سیدصدرالدین علاوه بر تحقیقات علمی و فلسفی، در کشاورزی و احداث قنات و ساختن بنا نیز تبحر داشته و به اصلاح امور مردم میپرداختهاست. وی در 883، مدرسهای در شیراز ساخت و به نام پسرش آن را منصوریه نامید. سلطانیعقوببیگ آققوینلو (ﺣﮑ :883 ـ896) به صدرالدین توجه و عنایت داشت و در نامهای خطاب به صدرالدین، ضمن تجلیل از وی، این مدرسه و موقوفات آن را از مالیات و عوارض معاف کرد (همانجاها؛ فسائی، ج 1، ص 351، ج 2، ص1040).در 903، گروهی از طایفة ترکمان بایندریه (← بایندر/ بایندریان*) سیدصدرالدین را به قتل رساندند. گفته میشود در خصومت میان مردم شیراز و قاسمبیگ پُرناک ترکمن بایندری، برخی منشأ این خصومت را سیدصدرالدین دانستند و ازاینرو به خانة او حمله کردند و او را کشتند. مدفن وی در مدرسة منصوریه است (فسائی، ج 1، ص 359، ج 2، ص 1040).پسران وی، غیاثالدین منصور و عمادالدین مسعود، هر دو خصوصاً غیاثالدین، از حکما و مروجان حکمت بودهاند (همان، ج 2، ص 1041ـ1042).سیدصدرالدین مناظرات و مباحثاتی با حکیم معاصرش، جلالالدین دوانی، داشت. در آن زمان رسم بر آن بود که والی شیراز برای روشن شدن آرای حکما مجالسی برای گفتگو ترتیب میداد (خواندمیر، ج 4، ص 605). در مناظرات شفاهی، صدرالدین غالب بود و دوانی بیشتر به صورت مکتوب به او پاسخ میداد. نتیجة این پاسخها و اعتراضات، حواشی متعددی است که آن دو بر شرح تجرید ملاعلی قوشچی* نوشتهاند (شوشتری، همانجا). دوانی در آثار خود، با ادب و احترام از سیدصدرالدین یاد کردهاست (کازرونی، ص 223ـ224). غیاثالدین منصور دشتکی در داوری بین آرای پدرش و دوانی آثاری تألیف کرده و عمدتاً به انکار و ردّ آرای دوانی پرداختهاست (← ج 2، ص 629ـ731).علاوه بر غیاثالدین منصور، شمسالدین محمد خَفری*، محمودبن محمد نیریزی* و محمدتقیبن محمد فارسی از شاگردان سیدصدرالدین بودهاند (شوشتری، ج 2، ص 233؛ آقابزرگ طهرانی، 1366ش، ص 218؛ همو، 1403، ج 1، ص 35، 199).سیدصدرالدین دشتکی در برخی مسائل نظر خاصی ابراز کرده که از آن جمله امتناع عروض وجود بر ماهیت است. به نظر او صدق وجود بر ماهیت در ذهن یا خارج به معنای قیام وجود به ماهیت نیست. ملاصدرا (سفر1، ج 1، ص 59ـ60) ضمن اشاره به نزدیک بودن معنای این عقیده به رأی خودش، به اختلاف مبانی خود با سیدسند نیز اشاره کرده و گفته که وجود نزد سیدسند یا معنای مصدری است یا مفهوم محمولی، درحالیکه در نظر او امر حقیقی و عینی است. همچنین در بحث وجود ذهنی، راهحل سیدسند مبتنی بر تقدم وجود بر ماهیت و اصالت آن است؛ با این مقدمه به تَبَع تبدل وجود از خارجی به ذهنی، ماهیت نیز منقلب میشود (همان، سفر1، ج 1، ص 315ـ 318). ملاصدرا (سفر1، ج 1، ص 321ـ323) معتقد است که ریشههای اصالت وجود در این دیدگاه نمایان است؛ اما این مطلب نزد سیدسند، از طریق برهان اثبات نشده و صرفاً نوعی احتمال عقلی بودهاست (نیز ← همان، سفر1، ج 1، ص 416).سیدصدرالدین قائل به ترکیب اتحادی مادّه و صورت است، و چون نفس، صورت بدن است، ترکیب اتحادی بین نفس و بدن ثابت میشود (← دشتکی، ج 2، ص 632). ملاصدرا (سفر2، ج 2، ص 282ـ286)، برخی از استدلالهای او را دربارة نحوه ترکیب اتحادی مادّه و صورت عیناً نقل کردهاست. سیدصدرالدین معتقد است که به دلیل ترکیب اتحادی نفس و بدن و همراهی آن دو در دنیا، نفس پیش از مرگ مجردبالفعل نیست و فقط پس از مرگ مجردبالفعل میشود. زیرا ترکیب حقیقی بین مجرد و مادی ممکن نیست. بدینترتیب، به نظر او این رأی مستلزم تجرد جسم و تجسم نفس نیست؛ زیرا انسان موجود واحدی است که با تحلیل عقلی، ویژگیهای جسم (جوهر سه بعدی) و ویژگیهای نفس (حس و ادراک کلیات) را میتوان از آن انتزاع کرد (← دشتکی، ج 2، ص 727ـ729، 974ـ976). ملاصدرا (سفر2، ج 2، ص 288ـ292) همچنین ضمن تأیید سخن سیدسند از برخی جهات، اشکالات نظریه وی را با مبنای «حرکت جوهری» و توضیح نحوة تجرد نفس براساس آن مبنا پاسخ دادهاست (← تجرد نفس*).سیدصدرالدین در اثبات توحید واجبالوجود، بیانی دارد (← دشتکی، ج2، ص782ـ784) که به عقیدة ملاصدرا (سفر 3، ج 1، ص 81) اگر «مفهوم» وجود و واجبالوجود به «حقیقتِ» موجود بماهو موجود تبدیل میشد، نزدیکترین راه به مقصود بود. ملاصدرا (سفر3، ج 1، ص 81 ـ86) در برابر اشکالات دوانی به این استدلال، از سیدصدرالدین دفاع کردهاست.روش علمی سیدسند چنان بود که از آوردن گفتار و عقاید دیگران در آثارش، بهجز مواردی که به بررسی و نقد آنها میپرداخت، خودداری میکرد و به همین سبب آثارش مختصرتر از آثار سایر حکما و عمدتاً شامل شرح و تعلیقه است (دشتکی، ج 2، ص 984). آثار او عبارتاند از: اثباتالواجب، که این رساله را پسرش با عنوان کشفالحقائقالمحمدیة شرح کرده و فصولی به آن افزوده و در آخر به شرح احوال پدرش پرداختهاست (← همان، ج 2، ص 735ـ988). شرح کبیر علیالشرحالجدید للتجرید، که در واقع حاشیهای است بر حاشیة دوانی بر شرح تجرید قوشچی (معروف به شرح الجدید)، و بر او اشکالاتی کردهاست. حاشیة علی شرحالمطالع قطبالدین رازی، که این اثر نیز حاشیهای بر شرحالمطالع دوانی است، مجموع این اعتراضات و پاسخها به طبقات جلالیه و صدریه معروف است (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 349، ج 2، ستون 1096؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 6، ص 77)؛ حاشیة علی شرح الشمسیة قطبالدین رازی؛ رسالة فیالفیاض؛ رسالة فی تحقیقالحروف؛ الجذر الأصم؛ تعلیقات علیالتیسیر (تیسیر الوصول الی جامع الاصول) در فقه شافعی، و دو رساله فارسی قوس و قُزَح ]قوسِ قزح[ و جواهر (دشتکی، ج 2، ص 984؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 6، ص 37، 55، ج 11، ص 182). نظر صدرالدین دشتکی دربارة شبهه جذر اصم و نوشتههای او در اینباره را احد فرامرز قراملکی در دوازده رساله در پارادوکس دروغگو (ص 1ـ62) در تهران، 1386ش چاپ کردهاست.منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیفالشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: احیاءالداثر منالقرن العاشر، چاپ علینقی منزوی، تهران 1366ش؛ حاجیخلیفه؛ خواندمیر؛ محمدباقربن زینالعابدین خوانساری، روضاتالجنات فی احوالالعلماء و السادات، چاپ اسداللّه اسماعیلیان، قم 1390ـ1392؛ منصوربن محمد دشتکی، مصنفات غیاثالدین منصور حسینی دشتکی شیرازی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران 1386ش؛ نوراللّهبن شریفالدین شوشتری، مجالسالمؤمنین، تهران 1354ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفارالعقلیة الاربعة، بیروت 1981؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1382ش؛ ابوالقاسمبن ابیحامد کازرونی، سُلَّمالسماوات، چاپ عبداللّه نورانی، تهران 1386ش؛ قاسم کاکائی، «آشنایی با مکتب شیراز: میرصدرالدین دشتکی (سیدسند)»، خردنامة صدرا، ش 3 (فروردین 1375)؛ هانری کوربن، تاریخ فلسفة اسلامی، ترجمة جواد طباطبائی، تهران 1380ش؛ محمدتقی میر، بزرگان نامی پارس، شیراز 1368ش.