دسوقیه

معرف

پیروان برهان‌الدین ابراهیم دسوقی*، یکی از چهار طریقت بزرگ مصر که از مؤسسان آنها با عنوان «اقطاب اربعه» یاد می‌شود (← علی‌پاشا مبارک، ج 3، ص 436؛ یونگ ، 1978، ص 8 ، پانویس 7)
متن
دسوقیه، پیروان برهان‌الدین ابراهیم دسوقی*، یکی از چهار طریقت بزرگ مصر که از مؤسسان آنها با عنوان «اقطاب اربعه» یاد می‌شود (← علی‌پاشا مبارک، ج 3، ص 436؛ یونگ ، 1978، ص 8 ، پانویس 7).ابراهیم دسوقی که به طریقتهای سهروردیه، بدویه و رفاعیه درآمده بود، پس از طی مراحل سیروسلوک، طریقتی مستقل در زادگاه خود، مصر، بنیان نهاد. این طریقت که پس از مرگ دسوقی برادرش، ابوعمران موسی (متوفی 739)، آن را سازماندهی کرد و گسترش داد، تا قرن نهم به ابراهیمیه معروف بود و از آن پس، پیروان دسوقی طریقت خود را دسوقیه نامیدند (← تریمینگام ، ص 45ـ46؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «الدسوقی، برهان‌الدین ابراهیم»). دربارة این طریقت در مصر که به بُرهانیه/ بُرهامیه شهرت دارد، تا قرن یازدهم، اطلاع چندانی در دست نیست جز اینکه یکی از امرای سلسلة ممالیک در این قرن، رهبری بُرهامیه را به خاندان محمد عاشور تفویض کرد (نابلسی، ص 263، 294؛ هوفمان، ص 316). این طریقت به همراه قادریه، دو طریقت عمده پیش از استقرار عثمانیها در مصر و طریقتهای شُرنوبیه/ شَرانیه و شَهاویه نیز دو شاخة اصلی برهامیه بودند (یونگ، 1978، ص 117، 182؛ توفیق طویل، ج 1، ص 77؛ نیز ← تصوف*، بخش 10، تصوف در مصر). عامر نجار (ص 409) عاشوریه و تازیه را نیز از فروع برهامیه دانسته‌است.دسوقیه تا قرن سیزدهم علاوه بر مصر، در بسیاری از مناطق از جمله حجاز، سوریه، یمن و حضْرَمُوت نیز گسترش یافت (تریمینگام، 1973، ص 46). احتمالاً این طریقت نیز مانند بسیاری از طریقتها، به دنبال مهاجرت قبیلة جعفره از مصر به سودان ــ که محیط مناسبی برای فعالیتهای متصوفه بودــ وارد این کشور شد و در قرن سیزدهم، که مصر سودان را اشغال کرد، مشروعیت و گسترش یافت (همو، 1965، ص 200، 241).با ظهور شیخ پرنفوذی به نام محمدعثمان عبده، ملقب به فخرالدین که در ابتدا نمایندة رسمی طریقت بُرهانیة دسوقیه در سودان بود، نقطة عطفی در تاریخ طریقت دسوقیه پدید آمد (هوفمان، ص 300). محمدعثمان در 1320/1902 در حلفای سودان به دنیا آمد؛ مذهب وی مالکی بود و ادعا می‌شود نسب خانوادگی او به پیامبر می‌رسد (البُرهانیة، 2011). وی تعالیم خود را که تلفیقی از تعالیم ابراهیم دسوقی، ابوالحسن شاذلی و عقاید شخصی خود او بود، در دهة 1310ش/1930 در مصر رواج داد و تلاش کرد تا از طریق مباحثه با کافران و نیز وهابیها، از تمام طبقات اجتماعی پیروانی به‌دست آورد (هوفمان، ص 301). او شیخی سودانی به نام جمال‌الدین سَنْهوری را در 1332ش/ 1953 به نمایندگی خود در مصر منصوب کرد. سنهوری تحصیل‌کرده و کارشناس مسائل سیاسی بود و تحت تأثیر سخنان محمدعثمان به طریقت برهانیه درآمده بود (همانجا). سنهوری در مصر به مناصب بالای حکومتی رسیده بود و با بسیاری از سیاستمداران مصری مناسبات نزدیکی داشت (یونگ، 2000، ص180). فعالیتهای محمدعثمان و تلاشهای سنهوری باعث گسترش روزافزون برهانیه در مصر شد به‌طوری‌که براساس برخی آمارها، پیروان برهانیه در مصر که در آغاز فعالیت سنهوری هفده تن بودند، تا اواسط دهة 1970/ 1350 بالغ بر سه میلیون تن شدند (هوفمان، همانجا). بسیاری از تحصیل‌کرده‌ها و نیز بسیاری از مقامات رسمی به جرگه پیروان این طریقت پیوستند (همان، ص300؛ یونگ، 2000، همانجا). براثر تلاشهای سنهوری، علاوه بر مسلمانان، تعدادی از اروپاییان غیرمسلمان نیز به این طریقت درآمدند. گفته می‌شود که سنهوری نیز اروپاییان تازه‌مسلمان را به رعایت دقیق شرع ملزم نمی‌کرد (← هوفمان، ص320ـ321). برهانیه، افزون بر افریقا و اروپا، پیروانی هم در آسیا و امریکای شمالی دارد (← البرهانیة، 2011).گفته شده‌است در دهة 1350ش/1970، انورسادات با در پیش گرفتن سیاست تقویت تصوف غیرسیاسی به منزلة مانعی در برابر چپها و اخوان‌المسلمین، از این طریقت حمایت کرد (هوفمان، ص 301). از محمدعثمان عبده چهار کتاب به نامهای التراث، انتصار اولیاءالرحمن علی اولیاءالشیطان، دیوان شعر و تبرئة الذمّة فی نُصْح الاُمّة بر جای مانده که کتاب اخیر مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین اثر او است. وی در این کتاب، مجموعه‌ای از تفاسیر عرفانی بزرگان تصوف همچون ابن‌عربی و عبدالکریم جیلی را جمع‌آوری و مباحثی مانند نظریة تجلی نور محمدی و ولایت را مطرح کرده‌است. همچنین برخی معتقد بودند که این کتاب تلویحاً عقیدة مهدویت را تأیید می‌کند (← همان، ص 308ـ315). این کتاب با نقدها و اعتراضات شدید شورای عالی تصوف مصر، مطبوعات و برخی صاحب‌نظران این کشور مواجه شد تا حدی که شورای عالی تصوف مصر، شورای تصوف سودان را تحت فشار قرار داد تا محمدعثمان را از عضویت در این شورا عزل کند (همان، ص 308ـ319).محمدعثمان در فروردین 1363/ آوریل 1984 درگذشت و در خَرطوم به خاک سپرده شد. بسیاری از پیروان طریقت، شیخ‌ابراهیم، پسر وی را برای جانشینی او مناسب ندانستند. ازاین‌رو، رهبر طریقت تا 1365ش/ 1986 جمال‌الدین سنهوری بود (همان، ص 327)، اما با اصرار شیخ‌ابراهیم، سنهوری در این سال از مقام خود کناره‌گیری کرد. پس از آن، برخی رهبران برهانیه به‌درخواست شورای‌عالی تصوف مصر تن دادند و بُرهانیه با رهبری شیخ‌حامد جویندی که مصری بود، یکی از شاخه‌های این طریقت شد (همانجا). شیخ‌ابراهیم فرزند محمدعثمان نیز تا مدتی رهبری شاخة جهانی برهانیه را برعهده داشت؛ از آن پس تاکنون شیخ‌محمد، پسر او، رهبر طریقت برهانیه دسوقیه است (البرهانیة، 2011). این طریقت اکنون در بسیاری از کشورهای جهان دارای زاویه‌هایی است که مراسم و آداب طریقت در آنجا انجام می‌شود (برای آگاهی از آنها ← همانجا).مرکز فعالیت این طریقت در اروپا در آلمان قرار دارد (← همانجا). در پایگاه رسمی اینترنتی البرهانیة اطلاعاتی دربارة آرا و افکار، اوراد و اذکار و معرفی مشایخ، و مراکز فعالیت این طریقت در دسترس است. همچنین، مجلة اینترنتی رایات العزّ فعالیتهای این طریقت را منعکس می‌کند. در مرکز این طریقت در وین نیز نشریه‌ای خبری منتشر می‌شود (← هوفمان، ص 320).آموزه‌های برهانیه دسوقیه تلفیقی از تعالیم و اوراد ابوالحسن شاذلی* و خواهرزاده‌اش ابراهیم دسوقی است (همان، ص 302) و بنابر عقیدة پیروان برهانیه ابوالمواهب شاذلی، از نوادگان شاذلی برای نخستین بار اوراد این دو قطب بزرگ را ترکیب و در مصر رواج داد (همانجا؛ البرهانیة، 2011). به گفتة تریمینگام (1973، ص 45ـ 46)، ظاهراً به‌دلیل عضویت دسوقی در طریقتهای رفاعیه، بدویه و سهروردیه، تعالیم وی از مشایخ این طریقتها نیز تأثیر زیادی پذیرفته‌است.هوفمان (ص300ـ301) عقاید برهانیه را متأثر از آثار عرفایی همچون ابن‌عربی*، عبدالکریم جیلی* و جلال‌الدین سیوطی* دانسته و آن را طریقتی مردمی در جامعة مصر ذکر کرده است.در طریقت دسوقیه، ذکر به صورت جلی انجام می‌شود و پیروان آن امروزه برخلاف نظر دسوقی که آنان را از سماع نهی می‌کرد، به این عمل اقدام می‌کنند (عامر نجار، ص 163، 166).عبدالوهاب شعرانی (متوفی 973؛ ج 2، ص 35) عقاید دسوقیه را منافی شریعت دانسته‌است. جبرتی (ج 4، ص 196) آن را به همراه احمدیه و رفاعیه و قادریه از طرق شیطانی و انحرافی به شمار آورده‌است.سنهوری در تعالیم خود به تازه گروندگان، امام‌حسین علیه‌السلام را پس از پیامبراکرم بزرگ‌ترین صوفی معرفی می‌کرد (هوفمان، ص 320ـ321). او اوراد را راه رسیدن به خدا می‌دانست، اما معتقد بود خواندن اوراد بدون کسب اجازه از شیخ منجر به جنون می‌شود. به عقیدة او، سالک باید به‌تدریج و با تکرار عبارت «استغفراللّه العظیم» ذکر را آغاز کند و نباید ذکر اللّه را اولین ذکر خود قرار دهد، زیرا این ذکر محور همة اذکار است (همان، ص 181ـ187). پیروان دسوقیه، سبز را رنگ مخصوص طریقت خود می‌دانند، لذا در مراسم خاص طریقت لباسهای سبز می‌پوشند و پرچمهایی سبزرنگ حمل می‌کنند (سعاد ماهر محمد، ج 2، ص 307؛ عامر نجار، ص 404). آنها هر ساله در سه ماه از ماههایِ قِبطی در زادگاه دسوقی بر مزار او گرد می‌آیند و جشن می‌گیرند و با حضور مشایخ طریقتها به ذکر و تلاوت قرآن می‌پردازند (علی‌پاشا مبارک، ج 11، ص 19). همچنین مراسمی به‌نام «حولیه» هر سال در مزار شیخ‌محمدعثمان برگزار می‌شود و پیروان برهانیة دسوقیه از سراسر جهان در این محل گرد هم می‌آیند و جشن می‌گیرند (البرهانیة، 2011).منابع : البرهانیة، 2011.Retrieved Jan. 16, 2011, from http://www.burhaniya.org;توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصرالعثمانی، ]قاهره[ 1988؛ عبدالرحمان جبرتی، عجائب‌الآثار فی‌التراجم والاخبار، چاپ عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم، قاهره 1997ـ 1998؛ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاؤها الصالحون، ج2، ]قاهره 1976[؛ عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الانوارالقدسیة فی معرفة قواعد الصوفیة، چاپ طه عبدالباقی سرور و محمد عید شافعی، بیروت 1414/ 1993؛ عامر نجار، الطرق‌الصوفیة فی مصر: الرفاعیة، الچیلانیة، البدویة، الشاذلیة، الدسوقیة، ]قاهره [2004؛ علی‌پاشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر و القاهرة و مدنها و بلادها القدیمة و الشهیرة، بولاق 1306، چاپ افست قاهره 1425ـ1426/ 2004ـ 2005؛ عبدالغنی‌بن اسماعیل نابلسی، الحقیقة و المجاز فی الرحلة الی بلادالشام و مصر و الحجاز، چاپ احمد عبدالمجید هریدی، مصر 1986؛EI2, s.v. "Al-Dasūkī, Burhān al-Dīn Ibrāhīm" (by Walid Khalidi); Valerie J. Hoffman, Sufism, mystics, and saints in modern Egypt, Columbia S.C. 1995; Frederick de Jong, Sufi orders in Ottoman and post-Ottoman Egypt and the Middle East, İstanbul: The Isis Press [2000]; idem, Turuq and Turuq- linked institutions in nineteenth century Egypt , Leiden 1978; J. Spencer Trimingham, Islam in the Sudan, London 1965; idem, The Sufi orders in Islam, London 1973.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده