دستغیب شیرازی نظام الدین ← نظام الدین شیرازی

معرف

دستغیب شیرازی، نظام‌الدین ← نظام‌الدین شیرازی#
متن
دستغیب شیرازی، نظام‌الدین ← نظام‌الدین شیرازیNNNNدستکار ← جرّاح/ جرّاحیNNNNدستکرد/ دستگرد، اصطلاحی بازمانده از دورة باستان که به قطعه‌زمینهای کشاورزی محصور یا آبادیهای کوچک در زمینهای کشاورزی اطلاق می‌شده‌است.معرّب آن دسکره (جوالیقی، ص 198)، پهلوی آن dastkart (نیبرگ، بخش 2، ص 59؛ قس مکنزی ، ذیل "Dast(a)gird") مرکّب از دو واژة دست و کرد (از فعل کردن به‌معنای ساختن) و به‌معنای با دست ساخته شده یا کار انجام گرفته با دست است.احتمالاً دستکرد ابتدا به قسمتی از زمینهای کشاورزی گفته می‌شده و به‌تدریج بناهایی کوشک‌مانند، برای حراست از محصولات کشاورزی، در آن ساخته شده و به مرور برخی از آنها به ده و برخی دیگر به شهر بدل شده‌است.واژة دستکرد (دستکرتم: [dasta]krtam) در کتیبة داریوش کبیر در شوش آمده‌است (شارپ ، ص 95). بنابر ماتیکانِ هزارداتستان (رساله‌ای به زبان پهلوی)، اصطلاح دستکرت در دورة ساسانیان به قطعه‌زمینی مانند تاکستان گفته می‌شد (ص 476ـ477) که در آن بردگان کار می‌کردند (همان، ص 228، 540ـ541، پانویس). بنابر کارنامة اردشیر بابکان (ص 49، 51، پانویس 3)، اردشیر (ﺣک : 226ـ241م) پس از ازدواج با دختر اردَوان پنجم (آخرین شاه اشکانی، ﺣک : 209ـ226م) به پارس بازگشت و شهرستان اردشیرخُرَّه را احداث کرد و پیرامون آن دستکرد (مزرعه و آبادی) و دیه/ ده ساخت. در تقسیمات سیاسی ـ اداری آن دوره، دستکرد در رده آخر، پس از شهر و ناحیه (طَسوج)، قرار می‌گرفت (پیگولوسکایا ، ص 152).در دورة اسلامی، واژة دستگرد، دسکره و دستجرد در سراسر ایران به‌کار رفته‌است. در قرن سوم، سَواد هر کوره (استان) مشتمل بر چند طسوج و هر طسوج مشتمل بر چند روستاک بود، از جمله طسوج دسکره که هفت روستاک داشت و در آن گندم و جو کشت می‌شد (ابن‌خرداذبه، ص 13). در قرن چهارم، ابن‌حوقل (ص 246) دسکره را دارای نخلستان و زراعت فراوان با بارویی گلین وصف کرده و افزوده که مکان دسکرة‌الملک آنجاست. به نوشتة اصطخری (ص 87)، چون پادشاه گاه آنجا مُقام می‌کرد، آن را دسکرة‌المَلِک نامیده‌اند.دستکرة‌المَلِک، یکی از دستکردهای تاریخی، در حدود 107 کیلومتری شمال غربی شهر باستانی تیسفون، بر سر شاهراه تیسفون ـ همدان (ماد)، قرار داشت. بنای آن را حمزه اصفهانی (ص 35) به هرمز اول ساسانی (ﺣک : 272ـ273م)، نسبت داده‌است. اما چون خسروپرویز (ﺣک : 590ـ628م) آنجا را اقامتگاه تفریحی خود قرار داد و کوشکها و باغهایی در آن احداث کرد دستگرد خسرو نامیده شد (نولدکه ، ص 486).ابودُلَف (ص 26) نیز آن را دستجرد کسرویه ضبط کرده‌است. رود دیاله (نهروان) زمینهای آنجا را آبیاری می‌کرد. به‌نوشتة بلاذری (ص 369ـ370)، در اواخر سال 16، پس از سقوط مداین، دهگانِ دسکره در نبرد جَلولاء کشته شد و مسلمانان دسکرة‌الملک را گرفتند. از دسکره تا جلولاء هفت فرسخ و از جلولاء تا خانقین نه فرسخ بود (ابن‌خرداذبه، ص 108؛ قدامة‌بن جعفر، ص 92). یاقوت حموی (ذیل «الدسکرة») از دستکرة‌الملک دیگری در راه خراسان نام برده که روستایی نزدیک شهرابان بوده‌است.در قرن سوم آبادیهایی با نامهای دستکرد، دسکره، دستگره در ایران وجود داشت. مثلاً هرات حدود چهارصد ده بزرگ و کوچک داشت که 47 پارچه آن دسکره بود و در هریک از آنها ده تا بیست تن به سر می‌بردند (ابن‌رسته، ص 173). مقدسی (ص 121) از دسکره‌ای نام برده‌است که شهری کوچک با بازاری دراز و سرپوشیده و مسجدجامع در پایین بازار بود. در 320، قدامة‌بن جعفر (ص 166) مالیات این دسکره را شصت هزار درهم ضبط کرده‌است. در نیمة قرن هشتم حمداللّه مستوفی (ص 111) دستگره را دارای قلعه‌ای گلین و محکم آورده‌است. ظاهراً منظور وی همین شهر کوچک بوده‌است و نه دستکرة‌الملک. در 444، ناصرخسرو (ص 173) از دستگردی در مجاورت بلخ یاد کرده‌است.امروزه در ایران آبادیهایی با نام دستجرد و دستگرد و دستکرد وجود دارد، از جمله دستگردِ قَدّاده/ دستجرد غداده، مرکز دهستان ماربین سفلا در شهرستان خمینی‌شهر؛ دستگردِ مار، در دهستان بَران شمالی در شهرستان اصفهان؛ دستگرد مهرآوران، از آبادیهای دهستان گَرکَن در شهرستان لِنجان؛ آبادی قدیمی دستگرد یا دستجرد خیار، که به‌سبب وجود مزارع خیار زودرس به این نام خوانده شده و امروزه از محله‌های شهر اصفهان است (← جعفری‌زند، ص 96؛ مهریار، ج 1، ص 387). وحید دستگردی*، شاعر و نویسنده معاصر، به دستگرد خیار منسوب است (مهریار، همانجا).علاوه بر این آبادیها، شهری نیز با نام دستگرد/ دستجرد در شهرستان بُرخُوار اصفهان وجود دارد که جمعیت آن طبق آمار 1385ش، 524،15 تن بوده‌است (← مرکز آمار ایران، ذیل «استان اصفهان»).منابع : ابن‌حوقل؛ ابن‌خرداذبه؛ ابن‌رسته؛ ابودُلف خزرجی، سفرنامة ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمة ابوالفضل طباطبائی، تهران 1354ش؛ اصطخری، ترجمة فارسی؛ بلاذری (بیروت)؛ نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا، شهرهای ایران: در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمة عنایت‌اللّه رضا، تهران 1367ش؛ علیرضا جعفری‌زند، اصفهان پیش از اسلام: دورة ساسانی، تهران 1381ش؛ موهوب‌بن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره 1942، چاپ افست تهران 1966؛ حمداللّه مستوفی، نزهة‌القلوب؛ حمزة‌بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم‌الصلوة والسلام، برلین 1340؛ رالف نورمن شارپ، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، شیراز ?]1346ش[؛ قدامة‌بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد 1981؛ کارنامة اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمة فارسی و واژه‌نامه، چاپ بهرام فره‌وشی، تهران: دانشگاه تهران، 1354ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.RetrievedMar.25,2013,fromhttp://www.sci.org.ir/portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;مقدسی؛ محمد مهریار، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان 1382ـ1387ش؛ ناصرخسرو، سفرنامة حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمة عباس زریاب، تهران ?]1358ش[؛ یاقوت حموی؛The laws of the ancient Persians as found in the "Mâtîkân ê hazâr dâtastân", or, "The digest of a thousand points of law", tr. Sohrab Jamshedjee Bulsara, Bombay: Hoshang T. Anklesaria 1937, repr. Tehran 1976; David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990; Henrik Samual Nyberg, A manual of Pahlavi, Wiesbaden 1964-1974.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده