دستار ← عمامهNNNNدستان، اصطلاحی در موسیقی ایران پیش و پس از اسلام؛ در لغت به معنی لحن و آهنگ و داستان و بهطور خاص، بهمعنای پردههایی بر دسته برخی از سازهای زهی.دستان به مفهوم عام آن، یعنی سرود و لحن و آهنگ، در اصطلاحات دستانزدن (نغمهسراییکردن)، دستانساز و دستاننواز (نوازنده)، دستانسرا و دستانطراز (نغمهسرا)، و دستاننیوش (شنوندة آهنگ) بهکار رفتهاست (شاد، ذیل واژه؛ دهخدا، ذیل «دستان»، «دستانزدن»، «دستانساز»، «دستانسرا»، «دستانطراز»، «دستاننواز»، «دستاننیوش»). دستان بهمعنای کلید یا آلتی که ساز را با آن کوک میکنند هم آمدهاست (← نفیسی، ذیل واژه). در رسالة خسرو قبادان و ریدک وی (ص 95)، از دستان اصبهانی (اصفهانی) یاد شدهاست. عنصرالمعالی در قابوسنامه (ص 193)، از نواختن دستانهای خسروانی در مجلس ملوک آن زمان سخن گفتهاست. ساختن دستانهای بسیاری به باربد* نسبت داده شده که شمار آنها تا 360 دستان هم ذکر شدهاست (← مجملالتواریخ و القصص، ص 81 ؛ نیز ← سپنتا، ص 14)؛ از شعری که در چهار مقاله (تألیف شده در حدود 550) آمده، میتوان دریافت که دستانهای منسوب به باربد را دستکم تا قرن ششم مینواختهاند (← نظامی عروضی، ص 44). کاربرد اصطلاح دستان بهمعنای آهنگ در موسیقی دستگاهی هم دیده میشود، چنانکه گاه به آواز ابوعطا* دستان عرب گفته شدهاست (← دهخدا، همانجاها؛ دوامی، ص 49).در دوران اسلامی، دستکم از قرن سوم بهبعد، اصطلاح فارسی دستان (و جمع مکسر آن: دساتین) در متون عربی و فارسیِ موسیقی، معنایی خاص یافتهاست (برای نمونه ← کِنْدی، ص 73؛ مراغی، ص 116، 121) و به رشتههایی گفته میشود که برای مشخصکردن محل انگشتگذاری نوازنده بر وتر ساز، بر دستة برخی از سازهای زهی، زیرِ وترها و موازیِ خرکِ ساز بسته میشود. در قدیم، بستن دستانها بر دستة ساز را دستاننشانی میگفتند (خالقی، ص 205). به گفتة حَنّانه (ص 18)، اصطلاح دستان برگرفته از واژة دست است، چرا که جای قرار گرفتن انگشتان دست، محل بستن دستانها را مشخص میکند. افزونبراین، در بیشتر اوقات، هر دستان به هنگام گرفت، کارکرد شیطانک (حامل وترها در بالای دسته ساز) را دارد (فارابی، ج 2، ص 498ـ 499). بدینسان، دستان بر کیفیت صدای نغمه برآمده از ساز نیز گاه اثر مطلوب و گاه اثر نامطلوب دارد. برایناساس، برای ساز تنبور* بستن دستان ضروری است، حال آنکه بر سازی چون کمانچه*، نباید دستان بست. نیز ممکن است برخی سازها هم با دستانبندی و هم بدون دستانبندی نواخته شوند چنان که مراغی (ص 218) در تشریح ساز ششتای گفتهاست که عدهای بر دستة این ساز دستان (پرده) میبندند و عدهای چنین نمیکنند. او ششتای بدون دستان را کاملتر دانستهاست.یکی از معروفترین شیوههای دستانبندی در تاریخ موسیقی خاورمیانه را صفیالدین ارموی* (متوفی 693) انجام دادهاست. او در فصل دوم کتاب الادوار فی الموسیقی (ص 94ـ 98) به چگونگی دستانبندی ساز عود پرداخته و بُعد (فاصلة موسیقایی) هر یک از نغمههای موجود در یک ذیالکل را از نغمة «ب» تا «یح» در مقایسه با نغمة مبنای «ا» نشان دادهاست. جدول زیر خلاصه و نتیجة نظریات او را دربارة ابعاد، برحسب واحد موسیقایی سِنت، نشان میدهد (هر ذیالکل تا اکتاو برابر 1200 سِنت است).عبدالقادر مراغی* نیز شیوههای مختلفی را برای دستانبندی ساز بهکار گرفته که عمدتاً بر روش صفیالدین استوار است و غالباً نتایج آن با نتایج حاصل از روش صفیالدین یکسان است. تنها در یکی از روشهای مراغی، نغمة «یز» با آنچه صفیالدین گفته تفاوت دارد. براساس این روش، فاصلة نغمه «یز» با نغمه «یح» برابر 90 سنت است (← مراغی، ص 33ـ40؛ نیز ← خضرائی، ص 65).در دوران معاصر، دستان را پرده و دستاننشانی را پردهبندی مینامند (برای نمونه ← حنّانه، ص 18). شیوه دستانبندی سازها در موسیقی ایرانی در دوران معاصر با دستانبندی قدیم تا حدی تفاوت دارد. علینقی وزیری*، احتمالاً بهسبب آشنایی با تحولات موسیقی غربی و تقسیم یک اکتاو به دوازده نیمپرده مساوی، پیشنهاد کردهاست که یک اکتاو (هنگام) به 24 ربعِ پرده مساوی تقسیم شود (← ص 87 ـ88). گفتنی است پیش از او نیز نظریة گام 24 قسمتی در موسیقی خاورمیانه مطرح شدهبود. برایناساس، هر پرده برابر 200 سنت و هر ربعِ پرده برابر 50 سنت خواهدبود. اما موسیقیدانان ایرانی از این پیشنهاد استقبال چندانی نکردند (← فرهت، ص 23ـ27). مهدی بَرْکِشْلی* کوشید با توجه به الگوهای دستانبندی کهن، شیوهای جدید برای پردهبندی ابداع کند. در شیوة او، در هر اکتاو 22 پرده بسته میشود (← ص 22ـ24؛ نیز ← فرهت، ص 28ـ36). بهطور کلی، موسیقیدانان ایرانی دربارة فواصل موسیقایی به وحدت نظر کاملی نرسیدهاند؛ بهویژه در مورد فواصلی که شامل ربعِ پردههاست، دیدگاهها و سلیقههای متفاوتی وجود دارد (← میرزاعبداللّه، مقدمه دورینگ ، ص 56ـ57).جنس دستان یا پرده معمولاً از زه (رودة تابیدة چهارپایان) است، اما از ابریشم، نخ نسوز، سیم مسی رشتهای، و نخ نایلونی نیز استفاده شدهاست (اطرائی و درویشی، ص 17، 86 ، 90، 92، 98). جنس پردهها در دوتار ترکمنی نیز از مفتول فولاد یا برنج است (مصطفایی، ص175).منابع : ارفع اطرائی و محمدرضا درویشی، سازشناسی ایرانی، تهران 1388ش؛ مهدی برکشلی، شرح ردیف موسیقی ایران، در موسی معروفی، ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، تهران 1374ش؛ مرتضی حنّانه، گامهای گمشده، تهران 1367ش؛ روحاللّه خالقی، نظری به موسیقی، تهران 1370ش؛ خسرو قبادان و ریدک وی، در محمد معین، مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، ج 1، تهران 1364ش؛ بابک خضرائی، «تقسیم وتر و دستانبندی ساز از دیدگاه عبدالقادر مراغی: شرح باب دوم کتاب جامعالالحان»، تاریخ علم، ش 7 (پاییز و زمستان 1387)؛ عبداللّه دوامی، ردیف آوازی و تصنیفهای قدیمی به روایت استاد عبداللّه دوامی، گردآوری فرامرز پایور، تهران 1375ش؛ دهخدا؛ ساسان سپنتا، چشمانداز موسیقی ایران، تهران 1369ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ عبدالمؤمنبن یوسف صفیالدین ارموی، کتاب الادوار فی الموسیقی، ترجمة فارسی به انضمام متن عربی آن، از مترجمی ناشناخته، چاپ آریو رستمی، تهران 1380ش؛ کیکاوسبن اسکندر عنصرالمعالی، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1364ش؛ محمدبن محمد فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، چاپ غطاس عبدالملک خشبه، قاهره ] 1967[؛ هرمز فرهت، دستگاه در موسیقی ایرانی، ترجمه مهدی پورمحمد، تهران 1380ش؛ یعقوببن اسحاق کندی، رسالة الکندی فی خُبْر صناعة التألیف، چاپ یوسف شوقی، ]قاهره[ 1969؛ مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ عبدالقادربن غیبی مراغی، جامعالالحان، چاپ بابک خضرائی، تهران 1388ش؛ نظرمحمد مصطفایی، مقدمهای بر موسیقی ترکمن، تهران 1378ش؛ میرزا عبداللّه، ردیف میرزا عبداللّه، آوانویسی و بررسی تحلیلی ژان دورینگ، ترجمة متن: سودابه آتشکار، تهران 1385ش؛ احمدبن عمر نظامی عروضی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران 1346ش؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران 1355ش؛ علینقی وزیری، تئوری موسیقی، تهران 1383ش.