حُذَیفة بن یمان، کنیه اش ابوعبداللّه، صحابی مشهور پیامبر اکرم. پدرش، حِسْل یا حُسَیل، از قبیله عَبْس یمن، و مشهور به یمان بود (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷، ج ۸، ص ۳۲۰؛ ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، ج ۱، ص ۳۹۰). این واژه در اصل یمانی، یعنی منسوب به یمن، بوده (رجوع کنید به ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۳، ص ۴۱۷) سپس «ی» نسبت از آن حذف شده است.یمان پیش از ظهور اسلام به مدینه رفت و با خاندان عبدالاشهل، از شاخه اوس، هم پیمان شد و رباب، دختر کعب، را از آن خاندان به همسری برگزید (ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷؛ ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، همانجا). او، از رباب جز حذیفه، سه پسر دیگر به نامهای سعد (ابن سعد، ج ۶، ص ۲۱۵)، صفوان (همان، ج ۷، ص ۳۱۷) و مُدْلج (همان، ج ۸، ص ۳۴۲) و دخترانی به نامهای لیلی (همان، ج ۳، ص ۴۴۱)، سلمه (ابن سعد، همانجا) و فاطمه (همان، ج ۸، ص ۳۲۵) داشت (همان، ج ۸، ص ۳۲۰).حذیفه که از نخستین اسلام آورندگان بود (رجوع کنید به همان، ج ۳، ص ۲۵۰)، به همراه پدرش برای شرکت در جنگ به سوی مدینه حرکت کرد. در میان راه مشرکان آن دو را دستگیر کردند و از ایشان پیمان گرفتند که در جنگ بدر شرکت نکنند و سپس آنان را رها ساختند. آن دو، به فرمان رسول اکرم، بر پیمان خود وفادار ماندند و در جنگ بدر شرکت نکردند (ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، ج ۱، ص ۳۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷). به همین سبب، درباره اینکه حذیفه از مهاجران یا انصار بود اختلاف نظر وجود دارد. نوشته اند که رسول خدا حذیفه را در این باره مخیر فرمود و او انتساب به انصار را برگزید (رجوع کنید به ابن قتیبه، ص ۲۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص ۴۰) و پیامبر نیز آن را تصویب کرد (ابن قتیبه، همانجا).حذیفه و پدرش، که پیری فرتوت بود (طبری، ج ۲، ص۵۳۰)، در جنگ احد شرکت کرد و مسلمانان ناآگاهانه پدرش را کشتند (واقدی، ج ۱، ص ۳۰۱؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۴۳). حذیفه برای قاتلان پدرش آمرزش خواست و چون رسول خدا خواست خون بهای او را از بیت المال بپردازد، حذیفه آن را بخشید (واقدی، ج ۱، ص ۲۳۳ـ۲۳۴).حذیفه در جنگ خندق، پس از عقب نشینی احزاب از مدینه، در شبی بسیار سرد و طوفانی از سوی پیامبر مأموریت یافت که به میان دشمن برود و از آنان خبر بیاورد و او وظیفه اش را به خوبی به انجام رساند (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۴۸۸ـ۴۹۱؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۶۹). وی در غزوات دیگرِ رسول خدا نیز همراه ایشان بود (ابن سعد، ج ۶، ص ۱۵). به هنگام بستن پیمان برادری میان مهاجران و انصار، به فرمان پیامبر میان او و عمار پیمان برادری بسته شد (ابن هشام، ج ۱، ص ۳۵۵؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۵۰). او در روزگار خلافت عمر به حکومت مدائن گمارده شد (ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷).حذیفه در آغاز سال سی وششم هجری، چهل شب پس از کشته شدن عثمان و آغاز بیعت مردم با علی علیه السلام، در مدائن درگذشت (همانجا)؛ اما به نقل برخی مؤلفان شیعه (مثلاً رجوع کنید به ابن بابویه، ص۴۹۰؛ فتال نیشابوری، ج ۲، ص ۲۸۶) حذیفه پس از شهادت عمار، یعنی سال سی و هفتم هجری، زنده بوده است. فرزندزادگان حذیفه تا سده سوم در مدائن برجای بودند (ابن سعد، همانجا).شرح حال نگاران از حذیفه با عنوان «صاحب سرّ» (رازدار) رسول خدا یاد کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، قسم ۱، ص۳۳۵؛ ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶؛ ابن حجر عسقلانی، همانجاها)، زیرا پیامبر خبر بسیاری از حوادث و فتنه های آینده را با او در میان گذاشته بود و از باطن بسیاری افراد به او خبر داده و برخی منافقان را به او شناسانده بود (رجوع کنید به مروزی، ص ۱۴؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴۶)، به ویژه رسول خدا به هنگام بازگشت از تبوک*، نام تک تک منافقانی را که قصد راندن مرکب وی را داشتند، به او گفت (رجوع کنید به واقدی، ج ۳، ص ۱۰۴۲ـ ۱۰۴۴؛ قطب راوندی، ج ۲، ص ۵۰۴ـ۵۰۵). از همین رو، رسول اکرم درباره حذیفه و علی علیه السلام فرمود: «آنان بهتر از همه مردم، منافقان را می شناسند» (طبرسی، ج ۱، ص ۱۲۷). عمر نیز از حذیفه پیروی می کرد؛ اگر او در تشییع جنازه ای حاضر نمی شد، درمی یافت که آن مرده از منافقان بوده و او نیز در آن مراسم شرکت نمی کرد (رجوع کنید به واقدی، ج ۳، ص ۱۰۴۵؛ ابن عبدالبرّ، همانجا). از حذیفه کسان بسیاری نقل روایت کرده اند (رجوع کنید به مزّی، ج ۵، ص ۴۹۷ـ۴۹۹). او به پرهیزکاری، دنیاگریزی و دوری از ثروت اندوزی معروف بود (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج ۱، ص۲۷۰ـ۲۸۳؛ ابن جوزی، ج ۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۱).عمر وی را جانشین فرمانده جنگ نهاوند کرد و او پس از کشته شدنِ نعمان بن مقرن، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و نهاوند را گشود (مقدسی، ج ۵، ص ۱۸۱؛ ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، همانجا). چند شهر دیگر ایران را نیز فتح کرد (رجوع کنید به ابن اثیر، ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، همانجا).حذیفه از کسانی بود که به روزگار خلافت عثمان در خاک سپاری ابوذر شرکت کرد (یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳) و از گزارش دهندگان و گواهان باده نوشیِ ولیدبن عُقْبه بود (همان، ج ۲، ص ۱۶۵) و همو بود که، پس از آگاهی از اختلاف مصاحف، تدوین قرآن واحد را به عثمان پیشنهاد داد (رجوع کنید به ابن شبّه نمیری، ج ۳، ص ۹۹۲؛ ابن ندیم، ص ۲۷). وی در میان اصحاب حضرت علی، یکی از ارکان چهارگانه یاد شده است (طوسی، ص ۶۰). کشی (ص ۶ـ۷) در خبری، حذیفه را در زمره هفت تنی دانسته که به سبب ایشان، عنایتهای خدا بر مردم ارزانی می شده است و همانها در نمازگزاردن بر پیکر فاطمه زهرا علیهاالسلام و خاک سپاری او حضور داشته اند. هنگامی که علی علیه السلام برای شرکت در جنگ جمل* به منطقه ذوقار رسید، حذیفه به یاران خود گفت خود را به امیرالمؤمنین و وصی سیدالمرسلین برسانید که حق در یاری دادن اوست (ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۸۸). از او روایاتی در شأن و منزلت امام علی (رجوع کنید به مفید، ج ۱، ص ۹۱) و اهل بیت رسول خدا علیهم السلام (رجوع کنید به اربلی، ج ۲، ص ۹۵، ۲۱۹) نقل شده است. حذیفه در روایتی، تصریح پیامبر بر امامان دوازده گانه پس از خود را نقل کرده است (رجوع کنید به خزاز رازی، ص ۱۳۶).مسعودی (ج ۳، ص ۱۳۱) به همراهی دو پسر حذیفه به نامهای صفوان و سعد با علی علیه السلام در جنگ صفّین اشاره کرده و آنان را از شهیدان این جنگ دانسته است، ولی به نوشته طبری (ج ۵، ص ۵۵۵)، سعد پسر حذیفه هنگام قیام توابین زنده بوده و سلیمان بن صُرَد* خزاعی در نامه ای از او یاری خواسته و سعد نیز آمادگی خود را اعلام کرده است.
منابع : ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، قاهره ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ همو، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت ۱۴۱۴ /۱۹۹۴؛ ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷؛ ابن جوزی، کتاب صفة الصفوة، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۵ ـ ۱۳۵۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵؛ ابن سعد (بیروت)؛ ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینةالمنورة : اخبارالمدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، ]جدّه[ ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ]۱۳۸۰/ ۱۹۶۰[؛ ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛ ابن ندیم (تهران)؛ ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابونعیم اصفهانی، حیلةالاولیاء و طبقات الأصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛ علی بن عیسی اِربلی، کشف الغمةفی معرفةالائمة، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛ علی بن محمد خزاز رازی، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، چاپ عبداللطیف حسینی کوه کمری خوئی، قم ۱۴۰۱؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵؛ محمدبن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم ۱۴۰۹؛ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش؛ نعیم بن حماد مروزی، کتاب الفتن، چاپ سهیل زکار، ]بیروت[ ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ مسعودی، مروج (پاریس)؛ محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، قم: دار المفید، ]بی تا.[؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ یعقوبی، تاریخ.