حَدیقَةُالْحقیقه (عنوان مشهور حدیقةالحقیقة و شریعةُ الطَّریقة)، نخستین مثنوی عرفانی فارسی، سروده ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی* در اوایل سده ششم. حدیقةالحقیقة و شریعةالطریقة (باغ حقیقت و آبشخور طریقت) عنوانی عربی است که خود شاعر به کتاب داده و کتاب را به فارسی فخرینامه نامیده است (سنایی، 1382ش، مقدمه، ص هفتادویک). کتاب به الهینامه نیز مشهور بوده است و بعضی نسخههای خطیِ آن، از جمله نسخه خطی خلیل اینالجق (شیکاگو)، به این نام مشهورند (رجوع کنید به همان مقدمه، ص سیوسه). مولوی نیز در مثنوی (ج 2، دفتر3، ص 157، بیت 2771ـ2772) از این اثر با عنوان الهینامه یاد کرده است. همچنین افلاکی در مناقبالعارفین (ج 1، ص 222) حکایتی نقل کرده که بنابر آن مولانا به سوگند دادن به الهینامه حکیم سنایی اعتقاد نشان داده است.حدیقة الحقیقه یکی از مهمترین آثار عرفانی سنایی است که بعد از وی تمامی شاعران و نویسندگان بدان توجه کردند. غیر از مولانا در مثنوی، خاقانی شروانی در سرودن تحفةالعراقین، نظامی در سرودن مخزنالاسرار، عطار در سرودن الهینامه و دیگر مثنویهای عرفانی خود، اوحدی مراغهای در مثنوی جامجم، و جامی در سلسلة الذهب به این کتاب نظر داشتهاند. روزبهان بقلی شیرازی، عارف بزرگ قرن هفتم، نیز مثنوی تحفةالعرفان را به پیروی از حدیقه سنایی سروده و در دیگر آثار خود نیز به این کتاب توجه داشته است (رجوع کنید به حسینی، 1382ـ 1383ش، ص 44ـ59). سهروردی هم در نوشتن رسالههای رمزی فارسی خود به حدیقه استناد کرده است (مثلاً رجوع کنید به ج 3، ص 371).این مثنوی، و نیز دیگر مثنویهای سنایی، در بحر خفیف مسدّس مخبون مقصور یا محذوف سروده شده است. ظاهراً این بحر برای سرودن مثنوی در عصر سنایی متداول بوده، چرا که عثمان مختاری غزنوی نیز مثنوی هنرنامه یمینی را در همین وزن سروده است (رجوع کنید به مختاری غزنوی، ص 699ـ745، نیز رجوع کنید به یادداشتهای همایی، ص 696).در آغازِ قدیمترین نسخههای خطی حدیقه، مقدمهای به نثر وجود دارد که در بعضی نسخهها از زبان سنایی و در بعضی دیگر از زبان محمدبنعلی رفّاء، جمعکننده آثار سنایی، است (رجوع کنید به سنایی، 1382ش، مقدمه، ص شصتوچهار). در این مقدمه، سنایی از ملاقات خود با بهرامشاه غزنوی، ماجرای اهدای کتاب و سبب تقدیم آن سخن گفته است. همچنین در این مقدمه اطلاعاتی وجود دارد درباره دزدیده شدن کتاب حدیقه و بازگرداندن آن توسط محمدبن ابراهیم بن طاهرالحسینی. آنطور که از مقدمه برمیآید، بهرامشاه از سنایی خواسته بود تا در سلکِ خادمان دربار درآید، اما سنایی، ضمن تشکر از محبت و لطف سلطان، تقوا و قناعت و انزوا و گوشهنشینی و تجرد را بهانه نموده و به شکرانه این موهبت، کتاب حدیقه خود را به سلطان تقدیم کرده است (رجوع کنید به همان مقدمه، ص شصتونه ـ هفتادویک).سنایی در سرودن حدیقه از این آثار بهره برده است: کتابهای امام محمد غزالی، به خصوص احیاءعلومالدین* و کیمیای سعادت و منهاجالعابدین الی جنّة ربالعالمین؛ کشف المحجوب* هُجویری غزنوی، که همشهری سنایی بوده است؛ رساله قشیریه* از عبدالکریمبن هوازن قشیری، که در روزگار سنایی دو نفر در غزنه آن را روایت و تدریس میکردند (همایون، ص 216)؛ و التعرف* لمذهب اهلالتصوف کلاباذی و شرح آن از ابوبکر مستملی بخاری. سنایی در بیتی در دیوان (ص 337) به نام بعضی از این آثار اشاره کرده است.شمار ابیات حدیقه در نسخههای خطی متفاوت است. در این میان، نسخه خطی خلیل اینالجق (به تاریخ 588) 800، 3 بیت و نسخه خطی کتابخانه ایاصوفیه (به تاریخ 729) 000 ، 14 بیت دارد. اختلاف نسخهها نشان میدهند که سنایی خود دو نسخه متفاوت از حدیقه تحریر کرده است: تحریر اول حدود 500، 8 تا ده هزار بیت است و تحریر دوم و نهایی حدود 200، 5 بیت است که سنایی آن را برای تقدیم به بهرامشاه غزنوی آماده میکرده، اما به سببِ درگذشتش کتاب به پایان نرسیده، و سرانجام این نسخه کوچک را محمدبن علی رفّاء جمعآوری و به سلطان تقدیم نموده است (رجوع کنید به همو، 1382ش، مقدمه، ص سیویک ـ سیونه). از هر دو تحریر حدیقه تصحیحی در دست است (رجوع کنید به ادامه مقاله). تحریر کوچک حدیقه فاقد بعضی از ابیات، تمثیلها و حکایات تحریر بلند است، که البته احتمال الحاقی بودن بعضی از آنها میرود، ولی ساختار اصلی دو کتاب به هم شبیه است.در آغاز نسخههای تحریر بلند سنایی مقدمهای به نظم یا نثر دیده میشود که کتاب را به ده باب تقسیم میکند: باب اول در توحید و تمجید و تنزیه، باب دوم در ذکر کلام باریتعالی، باب سوم در نعت نبی علیهالسلام و فضائل اصحاب او، باب چهارم در صفت عقل، باب پنجم در فضیلت علم و معنای عشق و حالات آن، باب ششم در ذکر نفس کلی و مراتب آن، باب هفتم در صفت افلاک و بروج و درجات قلب و عشق و انس، باب هشتم در مدح سلطان بهرامشاه و امرای وی، باب نهم در حکمت و امثال، و باب دهم در بیان سبب تصنیف کتاب (همو، 1359ش، ص 58).ترتیب یاد شده، بدون ذکر ابواب مذکور، در تحریر کوچک هم به نوعی دیده میشود. کتاب با ابیاتی در توحید و معرفت حق تعالی آغاز میگردد. پس از سپاس و ستایش خدا و رسول، چهار خلیفه ستایش میشوند و سپس ابیاتی در ذکر و حمد و ثنای امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و پس از آن ابوحنیفه و شافعی میآید. بیتعصبیِ مذهبی، آموزه مهم این فصل حدیقه است که به کلام مستملی بخاری در شرح تعرّف بیشباهت نیست (رجوع کنید به مستملی، ربع 1، ص 461ـ462). فصول معرفت، تنزیه و تقدیس بیانگر نوع نگاه حکیمانه سنایی به مقوله توحید است اما از همان ابیات آغازین، شاعر نشان میدهد که نه تنها علاقه دارد در بحث معرفت الهی از کلام متشرعه بهره گیرد، بلکه دوست دارد از تجربهها و بیان عارفانه نیز مدد جوید. وی در صدد نیست کتابی بنویسد تا متشرعان و عرفا و صوفیه را بهکار آید بلکه مخاطب وی همه مردماند. طلب، هدایت، مجاهدت، تسلیم، فقر، بینیازی، ذکر، شکر، قهر، لطف، محبت و توکل فصولی از کتاب است که سنایی در آن از شریعت همراه طریقت برای رسیدن به حقیقت سخن گفته است.ستایش علم و عالم، و عقل و عاقل موضوع فصلهای دیگر کتاب حدیقه است. سنایی خردگرایی است که در سراسر کتاب خود بر ارزش علم و عقل تأکید نموده است. خردمندی در حدیقه صفت همه بزرگان است، از حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآله، ابوبکر، عمر، عثمان، حضرت علی علیهالسلام تا بهرامشاه و قاضی احمد، دوست و یاور سنایی. کتاب حدیقه با صفت خردبخشی خدای تعالی آغاز میشود؛ بسامد واژه خرد و عقل در آن چشمگیر است. سنایی (رجوع کنید به 1382ش، ص 114، بیت 2024) انسان را خواجه خرد نامیده و خردمندی را توصیه کرده است. عقل در حدیقه در شناخت ذات پروردگار عاجز است و در برابر محمد صلیاللّه علیه وآله و عشق، از خود فروغی ندارد. تمام صفات نقص عقل در حدیقه هم تنها در این محدوده است.دیدار با پیر (عقل عاشر، جبرئیل)، که خورشید منظومه شمسی رسالههای رمزیـ عرفانی ابنسینا و سهروردی است، در حدیقه سنایی در مرکز کتاب قرار دارد. در این فصل، سنایی با پیری از ناکجاآباد دیدار و گفتگو میکند (رجوع کنید به همان، ص 119ـ124). سنایی در نگارش این فصل به رسائل رمزی ابنسینا، چون حیّبن یقظان* و سلامان و ابسال*، توجه کرده است. شیخشهابالدین سهروردی*در نوشتن رسالههای رمزی فارسی خود، چون رسالةٌ فی حقیقةالعشق، عقل سرخ، بستان القلوب و یزدان شناخت، از حدیقه سنایی و بعضی ابیات وی در دیوان استفاده کرده است. حضور ابیات حدیقه در آثار سهروردی (مثلا ج 3، ص 287، 371) جای تردید باقی نمیگذارد که سهروردی این بخش از حدیقه سنایی را مطالعه نموده و در آثار خود حتی از واژگان و ترکیبات این اشعار بهره برده است.فصولِ پس از دیدار با پیر در حدیقه، در مذمت شهوت راندن و نکوهش حرص و شهوت و آز است که به ربع مهلکات احیاء علومالدین بیشباهت نیست. در این فصل نیز سنایی از بعضی تعبیرات و تصاویر غزالی در کتاب خود استفاده کرده است (رجوع کنید به حسینی، 1376ش، ص 7ـ10). در این فصل کلام شاعر گاهی رنگ هزل میگیرد و آنگاه که در مذمت شهوتپرستان سخن میگوید، از کاربرد کلمات رکیک هم ابا ندارد و حکایات و تمثیلهای وی بیپرده به بیان زشتکاریهای آدمی میپردازد (مثلا رجوع کنید به سنایی، 1382ش، ص 124، 129، 162). غرض سنایی (1382ش، ص290، بیت 4893)، بهگفته خودش، از آوردن این سخنان هزل، فقط تعلیم است.بخشی از کتاب حدیقه شامل انتقادهای اجتماعی وی است که مخاطب آن گاهی عامه مردماند و گاهی خواص. زاهدان ریاکار، صوفیان بدکار، قاریان بیعمل و دینداران بیعلم مهمترین گروههایی هستند که هدف زخمزبان سنایی قرار گرفتهاند. کلام شاعر در این فصول به بیان واعظ اخلاقی نزدیک میشود (رجوع کنید به زرقانی، ص 139).موضوع مرگ از دغدغههای سنایی در حدیقه و دیوان است. سنایی از آن دسته عارفان است که رجای وی به آخرت و مرگ بیشتر بود و چون اعتقاد داشت لقای پروردگار پس از ارتحال از دنیا حاصل میشود مرگ را کلید خانه راز الهی میدانست (رجوع کنید به 1382ش، ص 146، بیت 2530).از فصول پایانیِ حدیقه، ستایشنامه سلطان بهرامشاه و فرزندش، دولتشاه، است که حدود هزار بیت از پنج هزار بیت تحریر کوتاه حدیقه را دربرمیگیرد (رجوع کنید به همان، ص 231ـ274، بیت 3948ـ4706). هدف سنایی از سرودن این ابیات، افزون بر ستایش سلطان، تشویق وی به دادگری در شیوه حکمرانی بوده است. بسامد واژه عدل و داد در این بخش چشمگیر است (مثلاً رجوع کنید به همان، ص 255، بیت 4389، 4393).فصل پایانی کتاب در سبب تصنیف حدیقه است که در آن سنایی از ارزش و اهمیت این کتاب سخن میگوید (همان، ص 289ـ290، بیت 4875ـ4878، 4895).از کثرت تلمیحات به آیات قرآنی و احادیث نبوی در حدیقه و دیوان معلوم میشود که سنایی بر قرآن وقوف داشته و علم حدیث میدانسته است.در میان حکایات و تمثیلهای حدیقه از همه نوع داستانی دیده میشود: داستانهای پیامبران، مانند داستان ابراهیم در آتش و گفتگوی جبرئیل با وی؛ حکایتهایی از بزرگان دین، چون امام جعفرصادق علیهالسلام؛ نقل حکایت و سخن بعضی مشایخ صوفیه، چون جنید و شبلی؛ نقل حکایت و داستان از حکیمان و خردمندان، چون لقمان و بهلول یا بخشندگان عرب چون «معنبن زائده»؛ و حکایتها و داستانهایی که قهرمانان آنها شخصیتهای تاریخی، چون انوشیروان و اسکندر و احنفبن قیس،هستند.در حدیقه گاهی بیان حقایق از زبان اشخاص عادی و زنان سالخورده است. گاهی از حیوانات برای طرح مسائل مهم استفاده شده است، مانند نظریه نظام احسن در داستان ابله و اشتر (رجوع کنید به همان، ص 11، بیت 173ـ179). این تمثیلها و حکایات پیش از سنایی در آثار دیگری چون قصصالانبیاء، تاریخ طبری، عیون الاخبار و نیز آثار امام محمد غزالی آمده است.موسیقی و همخوانی واژگان در حدیقه چشمگیر است. مثلا کاربرد ردیفهای فعلی، به خصوص افعال معین، بسامد بالایی دارد. از میان همآواییها علاقه شاعر به سجع و موازنه و ترصیع و بهخصوص انواع جناس از همه بیشتر است.کاربرد کنایه به طریق خاصی در حدیقه برجسته است و شاعر بیشترین استفاده را از انواع کنایات (عامیانه یا شاعرانه) کرده است. کنایاتی در حدیقه هست که بیشتر برآمده از فرهنگ عامه مردم و عادات و رسوم آنهاست، مانند پوستین به گازر دادن، دیگ گرم کرده خوردن، و کلوخ بر لب مالیدن (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص 8، 29، 33).زبان حدیقه بیشتر متمایل به سبک خراسانی* است و واژهها و افعال قدیم و مهجور بر کهنگی آن افزودهاند، از جمله کلماتی چون سَنبوت (هیکل، نمود)، گچ آگور (آجرگچی)، سون (سوی)، بوک، و افعال توختن، انبوییدن (بوکردن)، یارستن و غیره.از حدیقه نسخههای فراوانی موجود است. این کتاب چهار بار در هندوستان چاپ سنگی شده است: بمبئی (1275/ 1858ـ 1859)؛ لکهنو (1295/1878)؛ لاهور (1290/ 1873)، همراه با شرح باب اول کتاب از میرزاعلایی لاهوری؛ لکهنو (1304/ 1887)، که متن کامل همراه با حواشی عبداللطیف عباسی است (بروین، ص 122).نخستین مصحح حدیقه، عبداللطیف عباسی بنیروی (متوفی 1048) است. وی حدود هشت سال وقت صرف تصحیح نسخهای از حدیقه کرد که در 617 کتابت شده و از مقبره سنایی به دست آمده بود. عبداللطیف، پس از تصحیح، به شرح کتاب پرداخت و کتاب لطایف الحقایق من نفایس الدقایق را در شرح آن نگاشت. این شرح شامل توضیح واژگان، اصطلاحات و ترکیبات خاص متن همراه با آنچه از آیات قرآن و احادیث نبوی اخذ شده و توضیح بعضی پیچیدگیهای فلسفی متن است. پس از عبداللطیف، علاءالدین احمد علایی لاهوری شرحی بر حدیقه نوشت که در 1290 با عنوان طریقه بر حدیقه به چاپ رسید (همانجا). در ایران نخستین تصحیح و چاپ حدیقةالحقیقة به کوشش محمدتقی مدرس رضوی در 1330ش در تهران صورت گرفت. این چاپ، جامعِ ابیات همه نسخههای خطی است و حدود 500، 11 بیت دارد. مریم حسینی تحریر دوم حدیقه را تصحیح کرده (تهران 1382ش) که بنابر قدیمترین نسخههای کتاب است و181 ، 5 بیت دارد. محمدتقی مدرس رضوی نیز، پس از تصحیح متن حدیقه، در 1341ش کتاب تعلیقات حدیقه را منتشر کرد که در آن به شرح مشکلات پارهای ابیات پرداخته است. علایی لاهوری و مدرس رضوی هر دو در شرح خود از شرح عبداللطیف عباسی بهره بسیار بردهاند. اسحاق طغیانی کتاب شرح مشکلات حدیقه را، در شرح بعضی ابیات مشکل حدیقه، نوشته است (اصفهان 1381ش).باب اول کتاب حدیقه در 1329/1911 در کلکته، به کوشش ماژور استفانسون، افسری انگلیسی که در بخش پزشکی هند فعالیت میکرد، تصحیح و به انگلیسی ترجمه شد (همانجا). د.ل. پندلبری منتخبی از حدیقه سنایی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در 1353ش/1974 به چاپ رساند. از کتاب حدیقه تاکنون گزیدههایی فراهم آمده است که به نامهای گزیده یا منتخب حدیقه معروفاند.منابع : احمدبن اخی ناطور افلاکی، مناقبالعارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا 1976؛ مریم حسینی، «ازغزنه تا شیراز: بحثی در باب آثار سنایی غزنوی بر مکتوبات روزبهان بقلی شیرازی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا (س)، ش 48 و 49 (زمستان و بهار 1382ـ1383)؛ همو، «حدیقه: احیایی در شعر فارسی»، همان، ش 23 (پاییز 1376)؛ مهدی زرقانی، زلف عالم سوز: نقد و تحلیل و گزیده اشعار سنایی غزنوی، ]تهران[ 1381ش؛ مجدودبن آدم سنایی، حدیقةالحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران 1359ش؛ همان: حدیقةالحقیقة و شریعة الطریقة (فخرینامه)، چاپ مریم حسینی، تهران 1382ش؛ همو، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران 1380ش؛ یحییبن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، چاپ حسین نصر، تهران 1373ش؛ عثمانبن عمر مختاری غزنوی، دیوان، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1341ش؛ اسماعیلبن محمد مستملی، شرحالتعرف لمذهبالتصوف، چاپ محمد روشن، تهران 1363ـ1366ش؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، ]بیتا.[؛ سرور همایون، حکیم سنایی غزنوی و جهانبینی او، کابل 1356ش؛J. T. P. De Bruijn, Of piety and poetry, Leiden 1983.