حجربن عدیبن جبله کندی

معرف

کنیه‌اش ابوعبدالرحمان، معروف به حجرالخیر، صحابی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و از یاران خاص حضرت علی علیه‌السلام و از بزرگان و فضلای کوفه
متن
حُجْربن عَدیبن جَبَله کِندی، کنیه‌اش ابوعبدالرحمان، معروف به حجرالخیر، صحابی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و از یاران خاص حضرت علی علیه‌السلام و از بزرگان و فضلای کوفه. او و برادرش، هانی، در زمان پیامبر اکرم اسلام آوردند و پس از آن، حجر در فتوحات اسلامی، از جمله نبرد قادسیه (سال 14 یا 15 یا 16)، حضور یافت (ابن‌سعد، ج 6، ص 217؛ ابن‌قتیبه، ص 334؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 461). در نبرد جلولاء (سال 16 یا 17 یا 19) نیز فرماندهی دست راست لشکر عمروبن مالک (سردارِ سعدبن ابی‌وقّاص) را برعهده داشت (رجوع کنید به بلاذری، ص 264؛ طبری، ج 4، ص 27). در فتح شام نیز شرکت کرد و جزو لشکریانی بود که مَرج عَذراء را فتح کردند. در روایتی از وی به عنوان فاتح آنجا یاد شده است (رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج 12، ص 207، 210ـ211). حجربن عدی پس از فتوحات، ظاهرآ در کوفه اقامت گزید (رجوع کنید به دینوری، ص 145).حضرت علی علیه‌السلام می‌خواست او را به ریاست قبیله کِنْدَه بگمارد و هم‌قبیله‌ای او، اشعث‌بن قیس، را از آن منصب عزل کند، اما حجر از اینکه تا زنده بودن اشعث، سرپرستی کنده را قبول کند، خودداری کرد (همان، ص 224).در جنگ جمل*، هنگامی که ابوموسی اشعری، فرماندار کوفه، از شرکت کردن مردم در جنگ برای یاری امام علی جلوگیری کرد، حجربن عدی همراه حسن‌بن علی علیه‌السلام و عماربن یاسر به مسجد کوفه رفت، ابوموسی را بیرون راند و مردم را به شرکت در جنگ تشویق کرد. در این جنگ حضرت علی، حجر را به ریاست قبایل کنده، حضرموت، قُضاعه و مَهْره گمارد (رجوع کنید به همان، ص 144ـ146؛ طبری، ج 4، ص 485؛ مفید، ص 255ـ 256،320). حجر در جنگ صفّین (سال 37) از امرای لشکر امام علی و فرمانده مردان جنگی قبیله کنده بود (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 103ـ104، 195، 205، 243؛ ابن‌عساکر، ج 12، ص 208). در ماجرای حکمیت (رجوع کنید به تحکیم*)، وی از سوی مردم عراق، جزو گواهان عهدنامه میان ابوموسی اشعری و عمروبن عاص بود (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 506ـ507؛ دینوری، ص 195ـ196؛ طبری، ج 5، ص 54). حجر در جنگ نهروان (سال 38) نیز فرمانده دست راست سپاه امام علی علیه‌السلام در نبرد با خوارج بود (دینوری، ص 210؛ طبری، ج 5، ص 85). هنگامی‌که معاویه برای ایجاد رعب در مردم عراق، ضحّاک‌بن قَیس را روانه آنجا کرد تا با حمله به صحرانشینان ایجاد ناامنی کند، امام علی علیه‌السلام، حجربن عدی را با چهار هزار تن به مقابله آنان فرستاد. حجر تا تَدْمُر به تعقیب مهاجمان پرداخت و سرانجام، آنان را شکست داد. سپس، دو شبانه‌روز در آن نواحی ماند (یعقوبی، ج 2، ص 195ـ 196؛ طبری، ج 5، ص 135).پس از شهادت امیرمؤمنان و به امامت رسیدن امام حسن علیه‌السلام و اقدام آن حضرت برای جنگ با معاویه، جریان به سمتی پیش رفت که امام مصلحت را در پذیرش صلح با معاویه دید، حجر اولین کسی بود که به دیدار امام رفت و با لحنی تند اعتراض کرد و حضرت را به ادامه جنگ فراخواند. پاسخ امام حسن این بود که چون رغبت بیشتر مردم عراق بر صلح است، تن به صلح داده است تا جان شیعیان خاص ایشان محفوظ بماند. پس از آن، حجر نزد امام حسین علیه‌السلام رفت و دیدگاه خود را درباره جنگ با معاویه مطرح کرد، اما ایشان او را به متابعت از امام حسن فراخواند (دینوری، ص 220؛ برای توضیح وجه این اظهارات رجوع کنید به شوشتری، ج 3، ص 131).چون مغیرةبن شعبه* (حاکم کوفه) به دستور معاویه، علی علیه‌السلام را بر منبر لعن می‌کرد، حجر و عمروبن حمق همراه شماری از یاران خود، با او مخالفت نمودند (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص230؛ طبری، ج 5، ص 254) و به وی سنگ‌ریزه پرتاب کردند. مغیره با فرستادن مبلغی برای او کوشید وی را به خود نزدیک سازد (دینوری، ص 223).در سال 50 که زیاد بن ابیه*حکومت کوفه را، علاوه بر بصره، از طرف معاویه به دست گرفت، با وجود دوستی‌اش با حجربن عدی، به او درباره دفاع از علی‌بن ابی‌طالب و انتقاد از معاویه هشدار داد، اما حجر همچنان بی‌پروا مردم را برضد معاویه تحریک می‌کرد (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 218؛ یعقوبی، ج 2، ص 230). هنگامی که زیاد در بصره به‌سر می‌برد، حجر و یارانش به عَمْروبن حُرَیث، جانشین زیاد در کوفه، هنگام ایراد خطبه که با بدگویی و ناسزا به امیرمؤمنان علیه‌السلام همراه بود، سنگ‌ریزه پرتاب کردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به کوفه بازگشت و مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر کنند (دینوری، ص 223؛ قس ابن‌سعد، همانجا). گروهی از ایشان کشته شدند و عده‌ای گریختند. حجربن عدی و سیزده تن دیگر دستگیر شدند. زیاد آنان را همراه صد تن از لشکریانش نزد معاویه فرستاد و درباره ایشان نوشت که در لعن ابوتراب (علی علیه‌السلام) با «جماعت» مخالفت ورزیده و در نتیجه از فرمان خلیفه سرپیچی کرده‌اند. وی شهادت برخی بزرگان کوفه مبنی بر مخالفت صریح حجر با بدگویی از علی‌بن ابی‌طالب، را نیز بر ضد حجر ضمیمه نامه کرد (رجوع کنید به دینوری، ص 223ـ224؛ یعقوبی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 219؛ طبری، ج 5، ص 269ـ270، که عده آنان را هفتاد تن ذکر کرده‌اند). چون حجر و یارانش به قریه مرج عذراء در دوازده میلی دمشق رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر کرد (ابن‌سعد، همانجا؛ مسعودی، ج 3، ص 189)، اما به شفاعت کسانی (یعقوبی، ج 2، ص 231) به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با سَبّ علی علیه‌السلام نجات دهند، اما آنان نپذیرفتند و تن به کشته شدن دادند. هفت تن از یاران حجر نجات یافتند (رجوع کنید به طبری، ج 5، ص 275ـ278؛ قس ابن‌سعد، ج 6، ص220؛ یعقوبی، همانجا، که عده مقتولان را هفت نفر نوشته، اما فقط از شش تن، نام برده که حجر نیز یکی از آنهاست). به روایت مسعودی (ج 3، ص 188ـ 189)، هفت تن از آنان بیزاری جستن از علی را پذیرفتند و جان به‌در بردند و هفت تن دیگر کشته شدند. کشتگان را کنار قبرهایی که کنده و کفنهایی که گشوده بودند، به شهادت رساندند، سپس بر آنها نماز گزاردند و اجسادشان را به خاک سپردند (یعقوبی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طبری، ج 5، ص 275ـ277). حجر و یارانش شب قبل از شهادت را به نماز خواندن گذراندند و حجر قبل از شهادت نیز دو رکعت نماز گزارد (طبری، ج 5، ص 275). حتی عایشه نیز کسی را نزد معاویه فرستاد تا مانع از کشته شدن حجر شود، اما پیک عایشه پس از شهادت حجر رسید (ابن‌سعد، ج 6، ص 219ـ220؛ دینوری، همانجا؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 462).به روایت مسعودی (ج 3، ص 188)، حجربن عدی نخستین مسلمانی بود که دست بسته و به اسارت کشته شد. او نخستین مسلمانی بود که در زمان فتوحات وارد مرج‌عذراء شد و آنجا را فتح کرد و نخستین مسلمانی بود که در آنجا کشته شد (ابن‌سعد، ج 6، ص 217؛ یعقوبی؛ ابن‌اثیر، همانجاها). درباره تاریخ شهادت او، روایتهای متعددی ذکر شده است (رجوع کنید به طبری، ج5، ص253 به‌بعد؛ ابن‌اثیر، همانجا: سال 51؛ یعقوبی، همانجا : سال 52؛ ابن‌قتیبه، ص334؛ مسعودی، ج3، ص:188 سال 53). در روایتی ضعیف، قتل حجر در سال 50 ذکر شده است (رجوع کنید به مسعودی، ج 3، ص 190). به روایت ابن‌قتیبه (همانجا)، عبیداللّه و عبدالرحمان، دو پسر حجربن عدی که به تشیع گرایش داشتند، نیز بعدآ به‌دست مصعب‌بن زبیر* اسیر و کشته شدند.قتل حجر و یارانش چندان قبیح بود که انتقاد و اعتراض برخی از نزدیک‌ترین یاران معاویه را نیز برانگیخت؛ حتی مالک‌ بن هُبَیره به وی گفت که به کاری زشت دست زده است و آنان کاری که مستوجب قتل باشد مرتکب نشده بودند، اما معاویه گفت که خواسته است ریشه فتنه را برکند. مردم کوفه نیز به‌شهادت رساندن حجر را کاری شنیع شمردند. شنیدن این خبر برای امام حسین علیه‌السلام بسیار گران آمد و در نامه‌ای به معاویه، یکی از زشتیهای رفتار او را کشتن حجر قلمداد کرد (دینوری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طبری، ج 5، ص 279؛ کشی، ص 99). به روایت ابن‌اثیر (همانجا)، قبر حجر در مرج‌عذراء مشهور و محل اجابت دعا بود. مسجدی نیز کنار قبر وی ساخته شد (ابن‌عساکر، ج 12، ص 208). امروزه نیز مدفن او زیارتگاه است. حجربن عدی را موثق و عابد دانسته‌اند. وی فقط از علی علیه‌السلام روایت کرده است (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 220؛ ابن‌عساکر، ج 12، ص210).منابع : ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ ابن‌سعد (بیروت)؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛ ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ بلاذری (لیدن)؛ احمدبن داوود دینوری، اخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ شوشتری؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدبن محمد مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم 1374ش؛ نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛ یعقوبی، تاریخ.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده