حَجَرالاسود (صورت عربی آن: الحجرالاسود)، سنگی مقدّس، دارای پیشینه کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و مناسک حج، واقع در رکن شرقی کعبه که به رکن اسود یا رکن حَجَری نیز معروف است. حجرالاسود، صیقلی و به شکل بیضی نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکه های سرخ رنگ و رگه های زردرنگی بر روی آن دیده می شود (خربوطلی، ص ۲۱). گفته شده که تیرگی و سیاهی شدید آن به سبب آتش سوزی کعبه بوده است که یک بار در دوره جاهلیت و بار دیگر در زمان خلافت یزیدبن معاویه روی داد (ازرقی، ص ۳۲؛ رجوع کنید به سطور بعد). بنابر روایات دینی، هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام خانه کعبه را بنا می کرد، جبرئیل این سنگ را از بهشت آورد تا در گوشه ای از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصی برای آغاز طواف باشد (رجوع کنید به همان، ص ۳۱ـ۳۲؛ طبری، ج ۱، ص ۲۵۱).در قرآن کریم ذکری از حجرالاسود به میان نیامده، ولی بنابر حدیثی از امام صادق علیه السلام، حجرالاسود یکی از آیات بینات بیت اللّه الحرام، مذکور در آیه ۹۷ سوره آل عمران، است (رجوع کنید به عیاشی، ج ۱، ص ۱۸۷؛ کلینی، ج ۴، ص ۲۲۳).در احادیث، خاصه احادیث شیعه، نکات درخور توجهی راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکی از فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهی متعهد و مُقر شده و خداوند او را امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاین رو، آن فرشته را در بهشت، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد و سپس توبه نمود، خداوند همین فرشته را به صورت دُرّ سفیدی نزد وی فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به مکه رساند و در هنگام بنای کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءی لَهُمْ)؛ در روز رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانی خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کرده اند (کلینی، ج ۴، ص ۱۸۵ـ۱۸۶). همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشان تر بوده و به سبب آنکه مشرکان آن را لمس کرده اند تیره شده است (همان، ج ۴، ص ۱۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابن حنبل، ج ۱، ص ۳۰۷، ۳۲۹). در حدیث دیگری آمده که حجرالاسود در کوه ابوقبیس به صورت امانت نگهداری می شد پس از اینکه ابراهیم و اسماعیل در بنای کعبه به موضعی رسیدند که باید حجرالاسود را در آن می نهادند این امانت به آنان برگردانده و در جای خود نهاده شد (کلینی، ج ۴، ص ۲۰۵). نیز روایت شده که در مناقشه محمدبن حنفیه با امام سجاد علیه السلام، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهی داده که امامت پس از امام حسین علیه السلام بدو رسیده است (همان، ج ۱، ص ۳۴۸). در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و به ویژه بر تجدید عهد بر توحید و رسالت و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است (برای نمونه رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۴۰۲ـ۴۰۴؛ ابن بابویه، ج ۲، ص ۵۳۱؛ مجلسی، ج ۹۶، ص ۲۱۶ـ۲۲۸).فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوطها (= دورها) را در طواف، حجرالاسود می دانند و لمس و بوسیدن آن را مستحب می شمرند (برای تفصیل رجوع کنید به سحنون، ج ۱، ص ۳۹۶؛ شمس الائمه سرخسی، ج ۴، ص ۹؛ ابن قدامه، ج ۳، ص ۳۸۴؛ نووی، ج ۸، ص ۱۳؛ شهیدثانی، ج ۲، ص ۲۶۲؛ مقدس اردبیلی، ج ۷، ص ۱۶۶؛ نیز رجوع کنید به جزیری، ج ۱، ص ۶۵۵ـ ۶۵۸؛ مغنیه، ص ۲۳۶). حجرالاسود هیچگاه در طول تاریخ، حتی در دوره جاهلیت که بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار بتها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز توحید خالص و نفی شرک بوده است (کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۴۱؛ مروارید، ص ۸۴۶) و «محک زر ایمان» شمرده شده است (دهخدا، ذیل مادّه). حتی برخی از آن با عنوان «حجرالأسعد» (سنگ خوشبخت و خوش اقبال) یاد کرده اند (رجوع کنید به همانجا؛ مروارید، همانجا). به نوشته ابن ظهیره (ص ۴۱)، اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَدْ» به معنای سروری و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگها برتر و بالاتر است.به هنگام تجدید بنای کعبه در دوره جاهلیت ــکه هر یک از قبایل قریش می خواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینی میان آنان درگیردــ با تدبیر حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلم که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند (برای اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۷؛ ازرقی، ص ۱۰۹ـ۱۱۰؛ طبری، ج ۲، ص ۲۸۹ـ۲۹۰؛ کلینی، ج ۴، ص ۲۱۷؛ به نقل از امام صادق و دیگران).در ماجرای پناهنده شدن عبداللّه بن زبیر و یارانش به مسجدالحرام در سال ۶۴، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان یزیدبن معاویه قرار گرفت و برخی از قسمتهای آن در آتش سوخت. به سبب این آتش سوزی، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها عبداللّه بن زبیر پاره های جدا شده آن را با نقره به هم وصل کرد (رجوع کنید به ازرقی، ص ۱۳۸ـ۱۴۰؛ مطر، ص ۱۰۱ـ۱۰۲). او را نخستین کسی دانسته اند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است (رجوع کنید به کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۱؛ حسین عبداللّه باسلامه، ص ۱۱۴). پس از این حادثه، به پیشنهاد عبداللّه بن زبیر، کعبه بازسازی شد. در مورد اینکه چه کسی یا کسانی حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلاف نظر هست (رجوع کنید به ازرقی، ص ۱۴۰ـ۱۴۴؛ مطر، ص ۱۰۳ـ۱۰۹). بنابر گزارشی، عبدالملک بن مروان (متوفی ۸۶)، از خلفای اموی، نیز به بازسازی و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، امام علی بن حسین علیه السلام، حجرالاسود را در جایگاهش نهاد (قطب راوندی، ج ۱، ص ۲۶۸).بند و بستهای نقره ای که به دستور عبداللّه بن زبیر حجرالاسود به وسیله آن محکم شده بود، به مرور زمان آسیب دید و در زمان هارون الرشید (متوفی ۱۹۳)، خلیفه عباسی، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبی برسد، با الماس در سنگهای پیرامون آن سوراخهایی ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند (فاسی، ج ۱، ص ۱۹۳؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۲؛ مطر، ص ۱۰۹).در ۳۱۷ در فتنه قرامطه ــ که به فرماندهی ابوطاهر قرمطی (متوفی ۳۳۲) در مکه روی داد و قرمطیان به خانه خدا حمله بردندــ حجرالاسود تکه تکه و از جای کنده شد. ابوطاهر پاره های این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونی، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال ۳۳۹ که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد (کردی، همانجا)، مردم به جایگاه خالی آن تبرک می جستند (فاسی، همانجا).گزارشهای مختلفی در مورد چگونگی بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلی اش وجود دارد (رجوع کنید به همانجا؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۲ـ۲۶۴). از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسی، حجرالاسود را در قبال پرداخت سی هزار دینار از قرمطیان پس گرفت (فاسی، همانجا؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۲) ولی این گزارش صحیح دانسته نشده است (فاسی، همانجا). بر پایه گزارشی دیگر، هنگامی که بَجْکَم ترکی (ماکانی)، امیرالامرای بغداد در زمان الراضی باللّه و متقی للّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند (فاسی؛ کردی، همانجاها)، اما کردی (ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۳) این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولی دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطی، در روز عید قربان ۳۳۹، حجرالاسود را ــکه در این مدت به خوبی و در پوششی نقره ای نگه داری می شدــ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقره ای در جایگاهش نهاد (فاسی، همانجا؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۴؛ برای اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، ص ۱۱۵ـ۱۱۸). در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پرده داران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکم تر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور داوودبن عیسی حسنی، فرمانروای مکه، برداشته شد (رجوع کنید به فاسی، ج ۱، ص ۱۹۳ـ۱۹۴؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۴).در ۳۶۳، مردی از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وی در ظاهرِ مردی مستمند، در حالی که تنها یکی دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختی به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگری کرد، مردی یمنی که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمی کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند (کردی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، ص ۱۱۹).در حوادث سال ۴۱۳ نیز آورده اند که مردی با گُرز، ضربات سختی بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکه های ریزی از آن بر زمین ریخت (رجوع کنید به فاسی؛ کردی، همانجاها). ابن اثیر (ج ۹، ص ۳۳۲) ــکه این رویداد را ذیل حوادث سال ۴۱۴ آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین مصر معرفی کرده و گفته است که مردم، او و گروهی از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند. پس از آن، خاندان بنی شیبه پاره های ریز و درشت حجرالاسود را جمع آوری کردند و آنها را به هم چسباندند (همانجا؛ فاسی؛ کردی، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، ص ۱۱۹ـ۱۲۰). کردی (ج ۲، جزء۳، ص ۲۶۵) نیز به نقل از بتنونی در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را ۴۱۱ ذکر کرده و آورده است که به نظر برخی، یکی از حاکمان فاطمی، با این قصد که مردم از کعبه روی گردان شوند و به مسجد او در قاهره روی آورند، این مرد را برای نابود کردن حجرالاسود به مکه فرستاده بود. مردی از عجم نیز که در ۹۹۰ با گرُز، ضربه ای سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید (کردی، همانجا؛ حسین عبداللّه باسلامه، ص ۱۲۰).به هنگام بازسازی کعبه در عهد سلطان مراد عثمانی در ۱۰۴۰، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهای فراوان، از ترکیب موادی مخصوص، چسبی ساختند که پاره های آن را به خوبی به هم وصل کرد (کردی، همانجا). به گفته کردی (همانجا) در این بازسازی، حجرالاسود نیز نصب شد.به نوشته ازرقی (ص ۲۳۴) خلیفه دوم (عمر)، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که می داند این سنگ هیچ سود و زیانی نمی رساند، ولی چون به چشم خود دیده است که پیامبر خدا این کار را می کند، او نیز تعبدآ و به تبعیت از ایشان، استلام می کند. در منابع شیعی (رجوع کنید به مجلسی، ج ۹۶، ص ۲۱۶ـ۲۱۷) پاسخ امام علی علیه السلام به او در این باره، روایت شده است.
منابع : ابن اثیر؛ ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴؛ ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر، ]بی تا.[؛ ابن ظهیره، الجامع اللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناءالبیت الشریف، چاپ علی عمر، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۳؛ ابن قدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بی تا.[؛ ابن هشام، سیرةالنبی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ]قاهره[ ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، کتاب اخبار مکة شرفهااللّه تعالی و ماجاء فیها من الآثار، روایة اسحاق بن احمد خزاعی، در اخبار مکةالمشرفة، ج ۱، گوتینگن ۱۲۷۵؛ عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة : عمارتها و کسوتها و سدانتها، چاپ یحیی حمزه وزنه، ]قاهره[ ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ علی حسنی خربوطلی، تاریخ الکعبة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ دهخدا؛ عبدالسلام بن سعید سحنون، المُدَوَّنة الکبری، التی رواها سحنون بن سعید تنوخی عن عبدالرحمان بن قاسم عتقی عن مالک بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ محمدبن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بی تا.[؛ محمدبن احمدفاسی، شفاءالعزام بأخبارالبلدالحرام، بیروت: دارالکتب العلمیة، ]بی تا.[؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم ۱۴۰۹؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم لمکة و بیت اللّه الکریم، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ کلینی؛ مجلسی؛ علی اصغر مروارید، «قوامیس الحج»، در الحج، اشرف علی جمع اصولها الخطّیة و ترتیبها حسب التسلسل الذمنّی و علی تحقیقها و اخراجها و عمل قوامیسها علی اصغر مروارید، تهران: مرکز بحوث الحجّ والعمرة، ۱۴۰۶؛ فوزیه حسین مطر، تاریخ عمارة الحرم المکی الشریف الی نهایة العصر العباسی الاول، جده ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة: الجعفری، الحنفی، المالکی، الشافعی، الحنبلی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۷، قم ۱۴۰۹؛ یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، بیروت : دارالفکر، ]بی تا.[.