حِجْر، سوره، پانزدهمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف. به روایت مشهور، حجر پنجاه و چهارمین سوره در ترتیب نزول است (رجوع کنید به سیوطی، 1363ش، ج 1، ص 42ـ43؛ رامیار، ص 584؛ برای اقوال دیگر رجوع کنید به مقدمتان فی علوم القرآن، ص 9ـ14؛ رامیار، ص 670). این سوره 99 آیه دارد و نام آن از آیه هشتادم سوره، که در آن ترکیب «اَصْحابُ الْحِجْر» به کار رفته، اقتباس شده است. واژه حِجْر چندبار در قرآن کریم آمده (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل واژه) ولی به معنای سرزمین قوم ثمود*، فقط در همین آیه به کار رفته است (دامغانی، ص 119؛ تفلیسی، ص 68). در پارهای روایات، برای این سوره نامهای «اَصْحابُ الْحِجْر» (رجوع کنید به بیهقی، ج 7، ص 143) و «الر تِلکَ آیاتُ الْکِتابُ الْمُبین» (فیروزآبادی، ج 1، ص 272) نیز ضبط شده است.سوره حجر، به اجماع مفسران و قرآن پژوهان، مکّی است (رجوع کنید به واحدی نیشابوری، ص 12؛ خوئی، ص 418)، اما برخی آیه 24 و 78 این سوره را مدنی دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به طبرسی، ج 6، ص 501؛ فیض کاشانی، ج 3، ص 100). این سوره در شمار سورههای مَثانی قرار دارد (سیوطی، 1363ش، ج 1، ص 224؛ رامیار، ص 595)، یعنی سورههایی که پس از سورههای «مِئون» (سورههای دارای یکصد یا اندکی بیش از یکصد آیه) قرار گرفتهاند (سیوطی، 1363ش، ج 1، ص 220).سوره حجر پنجمین و آخرین سوره از مجموعه سورههایی است که با حروف مقطعه «الر» آغاز میشوند. ریشهیابی انکار کافران در جریان مقابله تاریخی با پیامبران و بیان فرجام هولناکی که کافران و تکذیبکنندگان باید در انتظار آن به سر برند، مقصد اساسی سوره است (رجوع کنید به عبداللّه محمود شحاته، ص 273). فضای کلی سوره حجر، بهویژه از حیث مَطلَع و سیاق مطالب، یادآور فضای سوره اعراف است (سیدقطب، ج 5، جزء14، ص 189؛ الموسوعة القرآنیة، ج 4، ص 265).مهمترین مطالبی که در سوره حجر آمده بدین قرار است : انکار رسالت رسولان از سوی مشرکان در طول تاریخ و برخوردهای تمسخرآمیز آنان با پیامبران و دستور خدا به پیامبرش مبنی بر چگونگی رفتار با آنان؛ بیان این مطلب که مجتمعهای انسانی (قریه)، مانند افراد انسان، اجل معینی دارند و اساساً هیچ امتی از اجل خویش نه پیش میافتد و نه پس میماند؛ یادآوری برخی از نشانههای خدا در نظام آفرینش؛ تصدیق پیامبر و اینکه قرآن از جانب خدا فرود آمده و بیان عظمت و اهمیت این کتاب آسمانی؛ داستان آفرینش آدم و ماجرای سرکشی ابلیس و سرانجام کار او؛ اشاره به سرگذشت اقوامی که برخی از آنان اهل سعادت بودند و نجات یافتند و برخی اهل شقاوت بودند و به عذاب الهی گرفتار آمدند؛ اشاره به نعمت گرانقدر قرآن که خدا به پیامبرش ارزانی داشته است و دستور به فروتنی با مؤمنان و مدارا با کافران و آشکار ساختن دعوت.نخستین آیه این سوره، مانند چهار سوره دیگری که حروف مقطعه «الر» در آغاز آنهاست (یونس، هود، یوسف، ابراهیم)، با بیان عظمت و اهمیت قرآن شروع میشود. در آیات بعدی به این مطلب پرداخته میشود که کافران در روز رستاخیز پشیمان میشوند و آرزو میکنند که ای کاش در دنیا ایمان آورده بودند (طباطبائی، ج 12، ص 96ـ97؛ زحیلی، ج 14، ص 10)، اما خدا با تعبیری کنایهآمیز به پیامبرش دستور میدهد که آنان را به حال خود واگذارد تا در امور باطل و لذات دنیوی سرگرم باشند، چرا که خودشان به زودی حقایق را خواهند فهمید. سپس بیان میگردد که سبب تأخیر عذاب کافران تا روز رستاخیز، همان تحقق سنّت الهی است که هیچ گروه و امتی را به نابودی گرفتار نمیکند، مگر پس از اقامه حجتهای بسیار و نشان دادن راه هدایت توسط پیامبران (زحیلی، ج 14، ص 11) ولی آنگاه که مهلت و مدت معین (اجل) امتی به سر آید، دیگر نمیتوانند آن را به تأخیر اندازند یا از آن پیشی بگیرند. آیه نهم این سوره که به آیه «حفظ» معروف است (رجوع کنید به خوئی، ص 208ـ209)، در پاسخ به مشرکانی که بنابر آیات پیشین منکر رسالت پیامبر بودند و او را مجنون (جنزده) خطاب میکردند، چنین بیان میدارد که خداوند متعال ذکر (قرآن) را بر پیامبرش فرو فرستاد و همو آن را از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفی حفظ میکند (زحیلی، ج 14، ص 16). براساس این آیه، که در مقام بزرگداشت قرآن کریم است (باقلانی، ص 23)، این کتاب در همه اعصار (ابوالسعود، ذیل آیه) از هرگونه تغییر، تبدیل، تحریف، افزودن و کاستن (رجوع کنید به طبری؛ زمخشری؛ فخررازی؛ قرطبی؛ طباطبائی، ذیل آیه)، و به طور کلی از هر چه سزاوار آن نیست (ابوالسعود، ذیل آیه)، مصون است. طبق این آیه، خدا خود حفظ قرآن را ضمانت کرده است (بیضاوی، ج 2، ص 446؛ ابنکثیر، ج 2، ص 528؛ زحیلی، ج 14، ص 18؛ نیز رجوع کنید به تحریف*). بیضاوی (همانجا) برای اثبات خاتمیت اسلام به این آیه استناد کرده است؛ چه، پس از قرآن کتابی آسمانی نخواهد آمد که آن را نسخ کند و احکامش را تغییر دهد.در آیات بعدی (آیات 10ـ15)، خدا برای تسلّای پیامبر (طباطبائی، ج 12، ص 134؛ زحیلی، ج 14، ص 16) میفرماید که این تکذیب دعوت پیامبران و به سخره گرفتن آنان در میان امتهای پیشین نیز سابقه داشته است. آیههای هفدهم و هجدهم این سوره، که از فرود آمدن شهاب بر روی شیاطینی که قصد استراق سمع دارند سخن میگوید، معرکه آرای مفسران است. به نظر سید قطب (ذیل همین آیهها)، این آیات بیانگر حقایقی است که درک آنها برای ما ممکن نیست و از خلال نصوص نمیتوان به حقیقت آن دست یافت و اساساً پرداختن به آن نتیجهای ندارد. طنطاویبن جوهری (ذیل همین آیهها) این آیات را بیانی نمادین از دانشمندان ریا کار و مردم عامی که از آنان پیروی میکنند، دانسته است که شایستگی آن را ندارند تا از شگفتیهای خلقت و اسرار آسمانها و عجایب عالم بالا آگاه شوند و خدا این دانش را بر آنان ممنوع ساخته و هرگاه به آن نزدیک شوند، رانده و مطرود میگردند. طباطبائی (ج 17، ص 124ـ125؛ ذیل آیات 6 تا 11 صافات)، با انتقاد از مفسرانی که این تعبیرات قرآن را بر پایه نجوم متعارف زمان خودشان توضیح دادهاند، اینگونه بیانها را در کلام الهی از قبیل مثالهایی حسی دانسته است که برای روشن شدن حقایق غیرحسی آورده میشوند. بنابراین، منظور از آسمان که جایگاه فرشتگان است، عالمی ملکوتی و برتر از این جهانِ مشهود است، به همان نسبت که آسمان محسوس (السماءالدنیا) با همه اجرامی که دارد از زمین برتر است. منظور از نزدیک شدن شیاطین به آسمان برای استراق سمع، و پرتاب کردن شهاب به آنان، این است که آنان میخواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار آفرینش و حوادث آینده آگاهی یابند، ولی با انوارِ عالم ملکوت، که تحمل آن را ندارند، رانده میشوند.در آیات بعدیِ این سوره (آیات 26ـ43)، داستان آفرینش انسانها و جنیان و مادّه خلقت این دو گروه گزارش میشود و با اشاره به اطاعت فرشتگان از فرمان الهی و سرپیچی ابلیس، موضوع رانده شدن او از درگاه الهی مطرح میگردد و آنگاه به عنوان نمونهای از رحمت و لطف الهی، به داستان بشارت یافتن ابراهیم در پیری به پسری دانا اشاره میشود (رجوع کنید به آیات 51ـ56). از آیه 58 به بعد به ذکر شماری از پیامبران پرداخته شده است که اقوام سرکش آنان به عذاب الهی گرفتار آمدند و هلاک شدند، مانند قوم لوط (که حتی همسر پیامبرشان هم در شمار هلاکشدگان بود)، اصحاب الاَیکه* و اصحاب حجر (رجوع کنید به ثمود*؛ حِجْر*). در آیه 87 این سوره، خطاب به پیامبر آمده است که ما به تو سَبعُ الْمَثانی و قرآن عظیم را بخشیدیم. مفسران درباره معنای سبعالمثانی چند وجه ذکر کردهاند: از جمله اینکه مقصود از آن سوره فاتحه یا هفت سوره نخست قرآن از فاتحه تا اعراف است (طبری؛ طوسی، ذیل آیه؛ نیز رجوع کنید به سبعالمثانی*).در آیات پایانی سوره (آیات 88ـ99)، به پیامبر اکرم دستور داده شده که با کافران مدارا کند و از اینکه ایمان نمیآورند اندوهگین نشود و با اهل ایمان با فروتنی رفتار کند، سپس به او فرمان داده شده است که دعوتش را آشکار سازد و از مشرکان روی بگرداند و در این راه هیچ بیمی به خود راه ندهد؛ چه، خدا ]شرّ[ ریشخندگران را از او بر طرف خواهد کرد. در آخرین آیه این سوره به استمرار عبادت کردن خدا تا لحظه مرگ (با تعبیر «یقین») امر شده است (طوسی؛ فخررازی، ذیل آیه؛ برای بحث تفصیلی در تفسیر این آیه رجوع کنید به طباطبائی، ذیل آیه).برخی بر این باورند که آیاتی از این سوره (آیه 3 و بخشهایی از آیات 85، 88، 89 و 94)، که در آن دستور رفق و مدارا با مشرکان داده شده، با آیه «سیف» (آیه پنجم سوره توبه) نسخ شده است (از جمله رجوع کنید به ابنسلامه، ص 111ـ112؛ ابنحزم، ص 42ـ43). اگرچه به نظر برخی دیگر از قرآنپژوهان، مضمون این آیات، نحوه سلوک اخلاقی با دشمن است که هرگز نسخ نمیشود (رجوع کنید به نظامالاعرج، ج 4، ص 232؛ خوئی، ص 359).سوره حجر، از نظر نوع مطالب و مضامین و آیات آغازین و پایانی، با سوره قبلش (ابراهیم) پیوند و همبستگی درخور توجهی دارد (رجوع کنید به زرکشی، ج 1، ص 271؛ سیوطی، 1408، ص 85ـ86).روایاتی در فضیلت و ثواب قرائت سوره حجر نقل شده است (رجوع کنید به ابنبابویه، ص 107؛ زمخشری، ج 2، ص 399؛ طبرسی، ج 6، ص 501).منابع : علاوه بر قرآن؛ ابنبابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم 1368ش؛ ابنحزم، الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت 1406/1986؛ ابنسلامه، الناسخ و المنسوخ من کتاب اللّه عزوجل، چاپ زهیر شاویش و محمد کنعان، بیروت 1406/1986؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت 1412؛ محمدبن محمد ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم: تفسیر ابیالسعود، چاپ محمد صبحی حسن حلّاق، بیروت 1421/2001؛ محمدبن طیب باقلانی، اعجاز القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ] 1977[؛ عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل، چاپ عبدالقادر عرفان العشا حسونه، بیروت 1416/1996؛ احمدبن حسین بیهقی، دلائل النبوة، چاپ عبدالمعطی قلعجی، بیروت 1975؛ حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران 1359ش؛ ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت 1395/1975؛ حسینبن محمد دامغانی، قاموسالقرآن، او، اصلاح الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت 1977؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران 1362ش؛ وهبه مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت 1418/1998؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت 1410/1990؛ زمخشری؛ سیدقطب، فی ظلال القرآن، بیروت 1386/1967؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ]قاهره 1967[، چاپ افست قم 1363ش؛ همو، تناسق الدرر فی تناسب السور، چاپ عبداللّه محمد درویش، بیروت 1408/1987؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ]بیروت[: دارالفکر، ]بیتا.[؛ طوسی؛ عبداللّه محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران 1369ش؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت 1421/2000؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج 1، چاپ محمدعلی نجار، بیروت ]بیتا.[؛ محمدبن شاه مرتضی فیضکاشانی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، تهران 1416؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[؛ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره 1364، چاپ افست تهران [? 1397[؛ مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره: مکتبة الخانجی، 1392/1972؛ الموسوعة القرآنیة: خصائص السور، اعداد جعفر شرفالدین، بیروت: دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، 1420؛ حسنبن محمد نظامالاعرج، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، چاپ زکریا عمیرات، بیروت 1416/1996؛ علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول، قاهره 1388/ 1968.