مباحث تاریخی. درباره تاریخ شکل گیری و چگونگی آیین حج، اطلاع روشنی در دست نیست؛ اما روایات اسلامی بر پیشینه بسیار کهن آن تأکید کرده اند. براساس این روایات، قدمت این آیین به پیش از خلقت آدم بازمی گردد و نخستین حج گزاران فرشتگان بودند که در آسمان چهارم بر گرد بیت المعمور به طواف و عبادت می پرداختند (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۳۴ـ۳۶، ۴۹ـ۵۱؛ ابن بابویه، ص ۴۰۲، ۴۰۶؛ نیز رجوع کنید به مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۷۲؛ دحوالارض*). این مناسک پس از خلقت آدم به زمین نیز انتقال یافت و وی به فرمان خدا، مأمور بنای کعبه و برگزاری مراسم حج گردید (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۳۶ـ۴۳؛ ابن بابویه، ص ۴۰۶؛ قس مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۷۲). در این خصوص، عبارت قرآنیِ «اَوَّلَ بَیتٍ» (نخستین خانه) که در توصیف کعبه به کار رفته است (رجوع کنید به آل عمران: ۹۶؛ نیز رجوع کنید به البیت العتیق، حج: ۲۹، ۳۳)، چه بسا ناظر به بنای کعبه توسط حضرت آدم باشد (رجوع کنید به بیت المعمور*).سنّت حج گزاری در میان اخلاف حضرت آدم (ملقب به ابوالحجاج) تداوم یافت و پیامبران به برگزاری آن اهتمام ویژه ای داشته و بسیاری از آنان در جوار کعبه به خاک سپرده شده اند (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۵۱، ۶۸ـ۶۹، ۷۲ـ۷۴؛ طبری، ج ۱، ص ۱۲۵؛ عیاشی، ج ۱، ص۶۰). گفته شده است که کعبه در طوفان نوح ناپدید (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۳۸، ۵۲ـ۵۳؛ ابن بابویه، ص ۳۹۹) و به تدریج آیینهای حج به فراموشی سپرده شد. این وضع تا زمانی که حضرت ابراهیم* مأمور بازسازی کعبه و احیای آیین حج گردید (رجوع کنید به بقره: ۱۲۵، ۱۲۷؛ حج: ۲۶، ۲۷) ادامه یافت. گفته اند که پس از اتمام بنای کعبه، جبرئیل* مناسک حج را یک به یک به او آموخت. آنگاه ابراهیم بر مکان مرتفعی (به روایتی کوه ثَبیر و به روایتی جایی که بعدها به مقام ابراهیم معروف شد) ایستاد و با صدای بلند، مردمان را به حج گزاری فراخواند. سپس خود، پسرش اسماعیل و گروهی از جُرهُم*، به عنوان پیش گامان، حج به جای آوردند (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۶۶ـ۷۲؛ طبری، ج ۱، ص۲۶۰ـ۲۶۲). از آن پس، حج به عنوان سنّتی مقدّس و با آدابی چون مُحرِم شدن، طواف، سعی، وقوف در عرفه، مَشعَر، مِنا و مزدلفه، قربانی، تهلیل، تلبیه و رَمْیِ جمره، تداوم یافت و مناصبی چون کلیدداری، پرده داری و خدمتگزاری کعبه نیز پدید آمد (رجوع کنید به ابن کلبی، ص ۶؛ ابن هشام، قسم ۱، ص ۷۷ـ ۷۸، ۸۳ـ ۸۵؛ ازرقی، ج ۱، ص ۹۵، ۱۸۶).حج گزاری مختص اهالی حجاز نبود، زیرا برخی روایات تاریخی از تقدس کعبه نزد اهل کتاب و برخی اقوام غیرعرب، خبر داده اند (برای نمونه رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۱۶۷ـ۱۶۹). به روایت ابن هشام (قسم ۱، ص ۲۳ـ۲۴)، دو دانشمند یهودی درباره عواقب هرگونه اقدام علیه کعبه به یکی از پادشاهان تُبَّع*، هشدار دادند. به نقل مسعودی (ج ۱، ص ۲۸۳ـ۲۸۴)، ایرانیان قدیم با هدایای گران قیمت بسیار، به زیارت کعبه می رفتند زمزمه آنان بر سر چاه آن، سبب شد که «زمزم*» نام گیرد. آخرین ایرانی حج گزار، ساسان (جد ساسانیان) معرفی شده است. از به زیارت کعبه رفتن پادشاهان حِمْیر، کِنده، غسّان و لخم نیز یاد شده است (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج ۴، ص ۶۱۹). با این حال، تقسیم بندی حجاج به گروههای سه گانه حُمس*، حِلَّه و طُلْس، گویای آن است که در ادوار نزدیک به ظهور اسلام، گستره جغرافیایی و قومی حج گزاران، به حجاز و نواحی اطراف آن محدود شده بود.آیینهای حج، با گذشت زمان و گسترش بت پرستی میان اعراب، تغییرات ماهوی کرد. نخستین بار، چندین قرن پیش از ظهور اسلام، عمروبن لُحَیّ* خزاعی (سرپرست امور مکه) بتهایی بر گرد کعبه نهاد که تکریم آنها بخشی از آیین حج شد (ازرقی، ج ۱، ص ۸۸، ۱۰۰، ۱۱۶ـ۱۱۷؛ نیز رجوع کنید به ابن هشام، قسم ۱، ص ۷۶ـ۷۷؛ بت/بت پرستی *). بعدها رسوم انحرافی دیگری به مناسک حج راه یافت، از جمله سعی میان اِساف و نائله (مرد و زنی که به صورت دو سنگ، مسخ شدند و برای عبرت دیگران، در دو محل نصب گردیدند، ولی بعداً به عنوان دو بت مورد پرستش قرار گرفتند)؛ اهتمام قبایل در به جای آوردن حج با بت مخصوص خود؛ سوت کشیدن و کف زدن؛ و بالاخره مسئله نَسیء* (تغییر زمان ماههای حرام به منظور قرار گرفتن موسم حج در ماههای معتدل سال و جلب منابع تجاری؛ رجوع کنید به ابن کلبی، ص ۹؛ ابن حبیب، ص ۲۷۴ـ ۲۷۵؛ ازرقی، ج ۱، ص ۱۱۹ـ۱۲۰، ۱۸۳ـ۱۸۵). در قرآن نیز به برخی از آنها تصریح شده است (برای نمونه رجوع کنید به انفال: ۳۵).
با تفوق قریش بر مکه، بدعتهای حج بیشتر شد که تقسیم حجاج به سه گروه حُمْس، حِلَّه و طُلْس از آن جمله بود؛ هرچند که آداب پسندیده ای نیز رواج داشت، از جمله اطعام حجاج و گاه بذل و بخشش به آنان (برای نمونه رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۱۹۴ـ۱۹۵). این رسوم، به ویژه پس از تسلط قُصَیّ بن کلاب* و اخلاف وی بر امور مکه، مورد توجه بسیار قرار گرفت، چنان که از آن پس رفادت (پذیرایی از حجاج) و قیادت (راهنمایی حجاج) در کنار حجابت (پرده داری و کلیدداری) و سقایت (آبرسانی)، از وظایف لازم الاجرای قریشیان، به ویژه خاندان قصیّ (که این مناصب میانشان موروثی شد)، گشت (رجوع کنید به ابن حبیب، ص ۱۹، ۲۲۲ـ۲۲۴). سقایت، به ویژه به علت گرمای هوای مکه، اهمیت فراوان داشت. به گزارش ازرقی (ج ۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴)، عبدمناف و فرزندانش که عهده دار این مناصب بودند، با تدابیر رفاهی خاصی چون افزودن کشمش به آب زمزم برای کاستن از شوری آن و نیز تهیه مخلوط شیر و عسل، حجاج تشنه را سیراب می کردند.با ظهور اسلام، آیین حج یکی از فرایض دینی مسلمانان (برای آرای گوناگون درباره زمان دقیق اعلام وجوب حج برای مسلمانان رجوع کنید به شکریان، ص ۱۰۲) و از مناسک شرک آلود پیراسته شد؛ ازاین رو، پیامبر اکرم پس از فتح مکه در سال هشتم هجرت، کعبه را از بتها پاک ساخت (ازرقی، ج ۱، ص ۱۲۱ـ۱۲۳). یک سال بعد، با نزول سوره برائت*، حج گزاری مشرکان، برای همیشه، ممنوع شد و در سال دهم نیز پیامبر صلی اللّه علیه وآله و سلم با شرکت در مراسم حج، احکام و آداب حج را به مسلمانان آموزش داد و مسئله نسیء را مُلغا اعلام کرد (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۱۷۵، ۱۸۶). از مناصب دوران جاهلی نیز فقط حجابت و سقایت ابقا شد و متولیانشان در سمت خود باقی ماندند، ضمن آنکه اطعام حجاج نیز به طور خاص مورد توجه پیامبر قرار گرفت (رجوع کنید به واقدی، ج ۲، ص ۸۳۷ـ۸۳۸). احتمالا نخستین بار در همین زمان منصب امارت حج/ امیرالحاج* ــکه چه بسا شکل تغییریافته قیادت بودــ پدیدار شد (برای نمونه رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۶).از همان آغاز، فریضه حج در اسلام، اهمیت فراوان داشت. حج گزاری با پای پیاده ــاگرچه بنابه برخی روایات، سابقه ای کهن داشت (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۶۸؛ طبری، ج ۱، ص ۱۲۵)ــ پس از ظهور اسلام، به واسطه تأکیدات خاص پیامبر (برای نمونه رجوع کنید به حسن بصری، ص ۳۳) به عنوان سنّتی حسنه، مورد توجه بسیار قرار گرفت. این سنّت به ویژه در میان خاندان پیامبر موردتوجه خاص بود؛ چنان که درباره امام حسن و امام زین العابدین علیهماالسلام آورده اند که بارها پیاده به حج رفتند (رجوع کنید به مفید، ص ۲۵۶؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۶).حج، علاوه بر جنبه عبادی، از همان روزگار پیامبر برای حکومت نوپای اسلامی، اهمیت سیاسی روزافزونی داشت، زیرا تسلط بر مکه، مشروعیت حکومت تلقی می شد؛ ازاین رو خلفای پس از پیامبر یا خود مسئولیت امارت حج را برعهده می گرفتند یا در انتخاب امیرالحاج، بسیار تأمل می کردند (رجوع کنید به طبری، ج ۳، ص ۳۴۲، ۴۷۹، ج ۴، ص ۲۴۹، ج۵، ص ۱۳۶؛ مقریزی، ص ۴۱ـ۴۳، ۵۱). همین حساسیت، در کنار نقش مهم شهرهای مکه و مدینه در رساندن اخبار و حوادث مهم جهان اسلام، حج را به آوردگاهی سیاسی بدل کرده بود، چنان که طلحه و زبیر پس از جدا شدن از امام علی علیه السلام به بهانه به جا آوردن عمره، به مکه رفتند و علم مخالفت برافراشتند (یعقوبی، ج ۲، ص۱۸۰ـ۱۸۱). از همین نمونه است اقدام معاویه در اعزام جاسوسانی به مکه در موسم حج، با هدف ایجاد هرج ومرج در قلمرو خلافت امام علی (رجوع کنید به نهج البلاغة، نامه ۳۳)؛ برافراشته شدن چهار پرچم مختلف به نمایندگی از چهار گرایش سیاسی (خوارج، امویان، زبیریان و طرفداران محمدبن حنفیه) در مراسم حج سال ۶۸؛ شورش ابن زبیر در مکه و در اختیار گرفتن امارت حج به مدت چند سال؛ و امارت حج حجاج بن یوسف در سالهای ۷۲ و ۷۳، با هدف سرکوب ابن زبیر (رجوع کنید به یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۳، ۲۶۸، ۲۸۱).اهمیت عبادی و سیاسی حج، اقدامات عمرانی و رفاهی مخصوص حج گزاران را نیز در پی داشت. در روزگار عثمان، به منظور آبرسانی به حجاج، در عرفات استخرهایی ساختند و آب همه قناتها را به سوی آن هدایت کردند (ازرقی، ج ۲، ص۲۳۰، پانویس). ولیدبن عبدالملک به والیانش دستور داد تا راهها و چاههای شهرها را ترمیم کنند، به ویژه آنهایی را که در مسیر حجاز بودند (طبری، ج ۶، ص ۴۳۷؛ مقریزی، ص۶۰). هشام بن عبدالملک نیز مقرر کرد تا در موسم حج، به حجاج آشامیدنیهای متنوع داده شود (ازرقی، ج ۲، ص ۲۴۹).بخش مهمی از این اقدامات را وابستگان به دستگاه خلافت انجام می دادند. عمربن عبدالعزیز هنگامی که والی مکه بود، مکیان را ملزم کرد که برای در امان ماندن اموال حجاج از دستبرد دزدان، اقدام به افروختن آتش و روشن کردن چراغ نمایند (همان، ج ۲، ص ۱۷۲). همچنین وی و رَمْله (نوه عبدالملک بن مروان)، هریک، خانه ای را در مکه وقف سکونت حاجیان کردند. رمله در عین حال موقوفاتی را در شام، برای تأمین هزینه آشامیدنیهای ساکنان این خانه، اختصاص داده بود (همان، ج ۲، ص۲۴۰ـ۲۴۱، ۲۴۹).در میان خلفای عباسی، منصور بیش از همه حج گزارد (رجوع کنید به مقریزی، ص ۶۷ـ ۶۸) که چه بسا تا حدی به سبب تجمع مخالفان وی در مکه و اطراف آن بود، چنان که پیروزی منصور بر ابراهیم بن عبداللّه (برادر نفس زکیه) نیز در موسم حج اعلام شد (رجوع کنید به محلّی، ج ۱، ص ۱۷۴). سفر حج مهدی عباسی در سال ۱۶۰ ــ به سبب بذل و بخشش فراوانش به حجاج و مردم مکه و مدینه، و اقداماتش درخصوص احداث آبگیرهای متعدد در مسیرهای منتهی به مکه، بازسازی راهها و حفر چاههاــ بسیار مشهور است (رجوع کنید به مجمل التواریخ و القصص، ص ۲۶۲؛ فاسی، ص ۲۴۸؛ مقریزی، ص ۷۳، ۷۶؛ نیز برای اطلاعاتی درباره چاههای حفر شده تا قرن سوم رجوع کنید به حربی، ص ۵۴۳ـ۵۷۲، ۶۱۵ـ ۶۲۰، ۶۴۳ـ۶۴۷، و جاهای دیگر). سیاسی بودن این اقدامات نیز دور از ذهن نیست، زیرا در زمان او شهید فخ (سال ۱۶۹)، از حجاج خانه خدا بیعت گرفت تا بر ضد مهدی شورش کنند (یعقوبی، ج ۲، ص ۴۰۴).درباره هارون آورده اند که سالی به جهاد و سالی به حج می رفت و در مجموع، نُه بار حج گزارد (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص۴۳۰ـ۴۳۱؛ مقریزی، ص ۷۸). وی تعداد زیادی از فقها را با خود به حج می برد و به حجاج و اهالی حرمین، بسیار بذل و بخشش می کرد (طبری، ج ۸، ص ۳۴۷؛ مقریزی، ص ۷۹، ۸۲). لایروبی و بازسازی قناتهای مکه نیز از اقدامات مهم زمان وی بود (ازرقی، ج ۲، ص۲۳۰). با این حال مهم ترین حادثه موسم حج در روزگار وی، برگزاری مراسم انتصاب امین و مأمون در سال ۱۸۶ به ولایتعهدی و تعیین قلمرو حکومتی هریک از آنها بود که عهدنامه آن را در کعبه آویختند. از جمله در این عهدنامه، هر دو ولیعهد تعهد کردند در صورت نقض پیمان، سی بار پیاده و با پای برهنه به حج بروند (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۳۱ـ۲۴۱). گفته اند که پس از هارون، هیچ یک از خلفای عباسی حج نگزاردند (رجوع کنید به فاسی، ص ۲۴۹؛ مقریزی، ص ۷۸). با این حال خلفای عباسی (نظیر اسلاف امویشان) معمولا مسئولیت مهم امارت حج را به افرادی خارج از تیره و قبیله یا اعوان و انصار خود واگذار نمی کردند. از همین گونه بود منصب عمل الحرمین (اداره امور حرمین) که نمایندگان و امیران تابع خلیفه عهده دار آن بودند (رجوع کنید به ادامه مقاله) یا سقایت حجاج که تا نیمه قرن سوم همچنان در اختیار اخلاف عباس بن عبدالمطلب قرار داشت (رجوع کنید به ازرقی، ج ۱، ص ۱۱۴ـ۱۱۵؛ البته موروثی بودن این منصب، معلول عوامل دیگری چون سنن قبیله ای نیز بود).عمل الحرمین، منصبی تشریفاتی ـ سیاسی بود که متصدی آن از میان امرای بانفوذ انتخاب می شد و هنگام خطبه خواندن در مکه، نامش همراه با نام خلیفه ذکر می شد و در موسم حج، عَلَمی نیز برای وی نصب می گشت. در مقابل، او نیز موظف بود مالیاتی معین به دستگاه خلافت بپردازد و امنیت مکه و کاروانهای حجاج را تأمین کند. در این خصوص، طاهریان که از ۲۳۷ تا ۲۵۳ و صفاریان که از ۲۶۵ تا ۲۷۱ عهده دار این منصب بودند، به ویژه شایان ذکرند (رجوع کنید به طبری، ج ۹، ص ۵۹۹ـ۶۰۰، ۶۵۲ـ۶۵۳، ج۱۰، ص ۷؛ تاریخ سیستان، ص ۱۲۱، ۱۲۳، ۱۳۰؛ نیز رجوع کنید به کتاب العیون و الحدائق، ج ۴، قسم ۱، ص ۳۹). با این همه، اداره امور حرمین، در بسیاری موارد، با اختلال بسیار همراه بود که این معضِل، طیف متنوعی از فرصت طلبیهای غارتگرانه (رجوع کنید به فاسی، ص ۲۴۹، ۲۵۲)، شورشهای مقطعی (برای نمونه رجوع کنید به ابن طباطبا*؛ نفس زکیه*)، جنگ و گریز رقبای سیاسی (رجوع کنید به طبری، ج ۹، ص ۵۹۹ـ۶۰۰، ۶۵۲ـ۶۵۳؛ فاسی، ص۲۵۰ـ۲۵۱، ۲۵۴ـ۲۵۵) و سیطره رقبای عباسیان بر حرمین را شامل می شد. مورد اخیر، به ویژه از اوایل قرن چهارم به بعد، با استیلای بنوسلیمان (از سادات حسنی) بر مکه (قلقشندی، ۱۴۰۲، ص ۱۶۱)، تحرکات وسیع قرمطیان* در حجاز و عراق، اقدامات اخشیدیان* برای استیلا بر حرمین (برای نمونه رجوع کنید به مسکویه، ج ۲، ص ۱۵۸؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۵۰۶) و بالاخره تسلط فاطمیان* بر مکه و مدینه، ابعاد گسترده ای یافت.برای فاطمیان، حج از موارد استراتژیک در سیاست خارجی، به ویژه برای تقابل با خلافت عباسی، بود. مهم ترین جلوه این تقابل، رقابت تنگاتنگ آنان با آل بویه و بعدها سلاجقه (نمایندگان عباسیان در اداره حرمین) در امر خطبه خوانی موسم حج بود که به تناوب میان آنان دست به دست می گشت (برای نمونه رجوع کنید به ابن اثیر، ج ۸، ص ۵۰۶، ۶۶۷، ۶۹۴، ج۱۰، ص ۶۱؛ عبداللّه بن علی کاشانی، ص۶۰). با این حال، فاطمیان ــبه سبب سیاستهایی چون ارسال آذوقه برای حرمین، فرستادن مقرری و هدایا برای خدام و مجاورین و پرده داران و کلیدداران کعبه و نیز امیر مکه، ارسال جامه کعبه به صورت سالیانه و بالاخره ایجاد امنیتِ بیشتر برای کاروانهای حجاج در مسیر مصر و شام ــ موفق تر بودند و تا پایان خلافت فاطمی، غالباً خطبه به نام آنان خوانده می شد (ناصرخسرو، ص ۱۳۲، ۱۳۵ـ۱۳۶؛ عبداللّه بن علی کاشانی، ص ۱۱۱؛ فاسی، ص ۲۵۱؛ قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۴، ص ۲۶۸ـ۲۷۱).
در دستگاه فاطمیان، امارت حج از وظایف ارباب سیوف بود (رجوع کنید به قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۳، ص ۲۷۴).آل بویه و سلاجقه، اگرچه عنوان عمل الحرمین نداشتند، برای نظارت بر امور حرمین تلاش فراوان کردند و گاه در خطبه های موسم حج، نامشان با نام خلیفه ذکر می شد (رجوع کنید به ابن اثیر، ج ۸، ص ۵۰۶، ج۱۰، ص ۶۱). عضدالدوله با برخی اقدامات رفاهی و عمرانی ــچون لغو اخذ مالیات راهداری از حجاج مسیر عراق، بازسازی مسیر مکه، اهدای پول بسیار به خاندانهای بانفوذ مکه و مجاوران خانه خدا، حفر چاههای آب در مسیر مکه و بالاخره فرستادن جامه کعبه به صورت سالیانه (مسکویه، ج ۲، ص ۴۰۷؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۷۰۵)ــ موقعیت خود را در حرمین تحکیم کرد. آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی نیز، به رغم توان نظامی، از چنین سیاستهایی بهره گرفتند (رجوع کنید به ابن اثیر، ج۱۰، ص ۶۱؛ عبداللّه بن علی کاشانی، همانجا؛ راوندی، ص ۱۳۱).در اوایل قرن چهارم تحرکات قرامطه و ناتوانی عباسیان از دفع آنها، طی سالیان متوالی، برای حاجیانی که از مسیر عراق سفر می کردند، به کابوسی هولناک بدل شده بود. قتل و غارت کاروانهای حج و ناامنی حاصل از آن، به اندازه ای بود که بارها و بارها یا حرکت کاروانهای حج متوقف شدند یا کاروانها به مکه نرسیدند یا مراسم حج نیمه تمام ماند و یا به خاک و خون کشیده شد (رجوع کنید به کتاب العیون والحدائق،ج ۴، قسم ۱، ص ۲۲۳، ۲۲۸، ۲۵۷، ۲۸۶؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۲۹۰؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۱۴۷، ۱۵۵ـ۱۵۶، ۱۶۰). در یکی از مهم ترین این ترک تازیها (سال ۳۱۷)، ابوطاهر جَنّابی و سپاهش، پس از کشتار وسیع حاجیان و اهالی مکه، اجساد را در چاه زمزم ریختند و حجرالاسود را با خود به بحرین بردند که سالها در آنجا باقی ماند (رجوع کنید به کتاب العیون و الحدائق، ج ۴، قسم ۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۱، ۲۵۷ـ۲۵۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص ۲۹۱ـ۲۹۲؛ نیز رجوع کنید به جَنّابی*، ابوطاهر؛ حجرالاسود*). غیر از قرامطه، راهزنانی نیز با کمین در مسیر حجاج، آنها را غارت می کردند (رجوع کنید به مسکویه، ج ۲، ص ۲۱۵؛ ابن اثیر، ج ۹، ص ۲۳۶؛ قلقشندی، ۱۴۰۲، ص ۱۲۷) و تنها راههای مقابله با آنها، همراهی گروهی نظامی با کاروانها (برای نمونه رجوع کنید به عبدالجلیل قزوینی، ص ۲۰۱) و نیز استفاده از راه شناسهای خبره ای بود که قادر به هدایت کاروان از مسیرهای امن تر بودند.صرف نظر از معضلات این چنینی و فارغ از دنیای حکومت و سیاست، سنّت حج گزاری در میان مسلمانان، مقتضیات خاص خود را داشت. نخستین آثار درباره راههای حج در همین قرون تألیف شد (رجوع کنید به آثار جغرافیایی این ادوار، برای نمونه: اصطخری، ص ۲۶ـ۲۸؛ ابن خرداذبه، ص ۱۴۷ـ۱۵۰؛ ابن فقیه، ص ۲۱ـ۲۲) که در یکی از مهم ترین آنها (متعلق به قرن سوم) راه بغداد و کوفه، راه بصره، راه یمامه، راه یمن، راه حضرموت، راه مصر، راه شام، راه طائف و راه جدّه، مسیرهای شناخته شده حج در جهان اسلام معرفی شده اند (رجوع کنید به حربی، ص ۵۴۳ـ۶۵۷). حجاج بسیاری یا از ابتدا به قصد اقامت طولانی یا دائم وارد مکه می شدند و یا پس از ورود به مکه، به دلایل متعدد، برای همیشه رحل اقامت می افکندند (رجوع کنید به مجاور*). تنوخی (ج ۲، ص ۲۷۹ـ۲۸۱، ۳۶۰) از اهتمام حجاج متمول به کمک به فقرای مدینه، به ویژه علویان، یاد کرده و کشّی (ص ۵۵۷) نیز ضمن اشاره به مشکلات مالی حجاج شیعه، از توقیع امام زمان علیه السلام برای رفع این مشکلات سخن گفته است. به خاک سپرده شدن در مکه، به ویژه در مراسم حج، نیز از جمله رسومی بود که بزرگان و صاحب منصبان بدان وصیت می کردند (برای نمونه رجوع کنید به کتاب العیون و الحدائق، ج ۴، قسم ۱، ص ۱۰۷). از دیگر سنن پررونق، وقف کردن برای حرمین بود که به ویژه شیعیان دوازده امامی عصر سلجوقی، بدان توجه خاص داشتند. عبدالجلیل قزوینی (ص ۸۲، ۲۰۰، ۲۲۲) از خیرات و مبرّات فراوان مجدالملک براوستانی (وزیر برکیارق) در حرمین و نیز از اقدامات خاندان رضی الدین ابوسعد ورامینی که به سبب انفاق فراوان به حجاج، رسیدگی به امور حرمین و بقای عمارات متعدد در مکه و مدینه، شهرت بسیار داشته اند، یاد کرده است (نیز رجوع کنید به سمعانی، ج ۵، ص ۵۸۷؛ جعفریان، ۱۳۷۱ش، ص ۱۶۶ـ۱۶۷).یکی از رسوم حج گزاری این ادوار، حج گزاری عرفا و زهاد با آدابی خاص بود، از جمله بی زاد و توشه سفر کردن با هدف توکل کامل به خدا (که گاه به افراط کشیده می شد)، صبر بر دشواریهای راه، توسل به امدادهای غیبی، پرهیز از غرور، بی اعتنایی به ستمگران و استفاده نکردن از خدمات رفاهی حکومتی، انجام دادن برخی اعمال طاقت فرسا با انگیزه حفظ حرمت خانه خدا، و اهتمام به ختم قرآن در طواف (رجوع کنید به عطار، ج ۱، ص ۹۱، ۹۷، ۱۰۹، ۲۵۹، ج ۲، ص ۱۰۱). بسیاری از آنان بارها به حج می رفتند و گاه سفرشان چند سال به طول می انجامید (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۹۱).بخش دیگری از آیینهای حج، آداب استقبال از حجاج بود که ظاهراً به شیوه جشنی عمومی برگزار می شد. مثلا نقل است که در سال ۳۱۷ برای استقبال از حجاج، بغداد را آراسته بودند (رجوع کنید به کتاب العیون و الحدائق، ج ۴، قسم ۱، ص ۲۵۳).با هجوم مغولان به سرزمینهای شرقی اسلامی در قرن هفتم، حج گزاری مسلمانان این خطه بسیار دشوار شد. چنگیز با این استدلال که «سراسر جهان خانه خداست» از حج گزاری مسلمانان قلمرو خود جلوگیری کرد (ابوالغازی بهادرخان، ص۱۳۰). از نظر جانشینان او نیز تا پیش از مسلمان شدنشان، بی شک مسئله همین گونه بوده است، چون تا مدتهای مدید راه حج (در قلمرو مغولان) بسته بود (رجوع کنید به جوینی، ص ۶۸).فاسی، نخستین حج گزاریِ حجاجِ عراقی (عراق عرب و عراق عجم) پس از حمله مغول را در سال ۶۶۶ دانسته (ص ۲۵۹)، که این گزارش با تاریخ صدور یرلیغ* اباقاخان مبنی بر بازگشایی راه حجاز (سال ۶۶۷) سازگار است (رجوع کنید به جوینی، ص ۶۶ـ۶۹). این یرلیغ، که حاصل تلاش عطاملک جوینی بود، به دلیل اشاره به اعزام نیروی نظامی برای حفاظت از کاروانها (همانجا)، حاکی از برقراری نظارت حکومتی بر امر حج و سامان بخشیدن به آن پس از سالهاست، آنچنان که فاسی (ص۲۶۰) نیز از کاروان بزرگ حجاج عراقی در ۶۶۹ و ۶۸۸ خبر داده است. بیشترین اخبار متعلق به روزگار سلطان محمد خدابنده است که هم مسلمان بودنش و هم رقابت میان اشراف حسنی مکه با ممالیک (رقبای سیاسی ایلخانان)، بر سر تسلط یافتن بر مکه که به یاری جستن گروهی از اشراف حسنی، از سلطان مغول انجامید، توجه مغولان را بیش از پیش به مسئله حج جلب کرد (رجوع کنید به عبداللّه بن محمد کاشانی، ص ۱۹۹ـ۲۰۰). این توجه در روزگار سلطان ابوسعید نیز تداوم یافت، چنان که در سالهای ۷۱۸ تا ۷۲۰ در مکه به نام وی خطبه می خواندند و کاروان حج ایران (وفد عراقی/ قافله شرقی) با هدایای فراوان دربار ایران، راهی مکه می شد (رجوع کنید به ابن فهد، ج ۳، ص۱۶۰ـ۱۶۱، ۱۷۱). امیرالحاج این کاروان، منصوب دستگاه حکومتی بود و فرمانهای ویژه ای، برای اعطای مسئولیت به وی، صادر می شد. آشنایی با مناسک حج و منازل بین راه و احوال قبایل عرب ساکن در مسیر، از ضروریات این منصب بود و حمل پول زیاد (برای توزیع میان قبایل هم پیمان) و به همراه داشتن چند صد نظامی (به منظور دفع حملات عشایر عرب و راهزنان) از لوازم اصلی کار امیرالحاج به شمار می رفت (رجوع کنید به شمس منشی، ج ۱، جزء۱، ص ۳۷۴ـ۳۸۴، ج ۲، ص ۲۱۳ـ۲۱۷).
از برجسته ترین شخصیتهای فعال در امور عام المنفعه حج در دستگاه مغولان، امیر چوپان* بود که برای آبرسانی به مکه، پنجاه هزار دینار هزینه کرد و پس از وفات نیز بنابه وصیتش، هم زمان با موسم حج، در مدینه به خاک سپرده شد (خوافی، ج ۳، ص ۳۹؛ ابن فهد، ج ۳، ص ۱۸۱ـ۱۸۵).بسیار بیشتر از مغولان، همسایگان آنها در نواحی غربی جهان اسلام، با حج و مسائل مرتبط به آن درگیر بودند. ایوبیان ــ که سرسلسله آنها، صلاح الدین، با لغو یکی از مالیاتهای حجاج، توجه خاصی به امر حج نشان داده بودــ در تثبیت جایگاه سیاسی خود در حرمین، مجدّانه تلاش می کردند. حج گزاری برخی از این سلاطین، لغو مالیات مکیان، اعطای کمکهای مالی فراوان به حکام و اهالی حرمین و اعطای امتیازات اقتصادی به امرای عربِ حاکم بر نواحی واقع در مسیر حج، از مهم ترین این تلاشها بود (رجوع کنید به فاسی، ص ۲۵۵ـ۲۵۹؛ مقریزی، ص ۹۸ـ۹۹، ۱۰۵، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴). با این حال، گاه روشهای خشونت باری نیز به کار گرفته می شد (برای نمونه رجوع کنید به مقریزی، ص ۱۰۷).اهتمام ممالیک به حج بیش از ایوبیان بود (برای نمونه رجوع کنید به ابن بطوطه، ج ۱، ص ۵۹). بیبرس اول* در ۶۶۷ مناسک حج معروفش را با اقدامات سیاسی ـ مذهبی و عام المنفعه توأم کرد، ضمن آنکه همه ساله به حجاج مصر و شام مساعدت مالی بسیار می کرد (رجوع کنید به مقریزی، ص ۱۱۷ـ۱۲۳). برخی از سلاطین مملوک، بیش از یک بار و با تشریفات بسیار حج گزاردند (رجوع کنید به همان، ص ۱۲۹ـ۱۳۶)، هرچند که این تشریفات با حج گزاری مسرفانه و شگفت آور منسی موسی*، پادشاه تکرور* (کشور مالی)، قابل مقایسه نبود (همان، ص۱۴۰ـ۱۴۳؛ ابن خلدون، ج ۵، ص ۴۹۶؛ نیز رجوع کنید به سلطانی، ص ۵۲ـ۵۳). ابن بطوطه (ج ۱، ص ۶۲) و قلقشندی (۱۳۸۳، ج ۴، ص ۵۷ـ۵۸) از مراسم محمل گردانی (گرداندن کسوت کعبه/ جامه کعبه با مراسم و آیینی ویژه در نیمه ماه رجب و نیمه شوال) سخن گفته اند. نیز نقل است که کاروان مصر، همه ساله پرده جدید کعبه را به همراه می آورد و این پرده، پس از عید قربان، طی مراسمی، بر کعبه پوشانده می شد (ابن بطوطه، ج ۱، ص ۱۸۸ـ۱۸۹). کسب امتیاز مذکور، منوط به تأمین تمامی هزینه ها و مایحتاج حرمین و اهالی اش بود (برای نمونه رجوع کنید به همانجا؛ نیز برای اطلاعات بیشتر درباره اوقاف ممالیک در حرمین رجوع کنید به بدرشینی، ۱۴۲۶) که غالباً سلاطین مصری، پیشتاز آن بودند. ابن بطوطه (ج ۱، ص ۱۸۱ـ ۱۸۲، ۱۸۶) از مراسم باشکوه عمره رجب و نواختن مکرر طبل و دهل از ابتدای ذیحجه (به نشانه استقبال از ایام حج) در مکه یاد کرده است. رسم اعطای صدقات و خیرات به مجاورین و فقرا، چنان رواجی داشت که گاه به تنزل ارزش نقدینگی می انجامید (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۱۸۹؛ فاسی، ص ۲۶۵). تجارت ایام حج نیز رونقی به سزا داشت و حتی بین صفا و مروه، بازار برپا بود (ابن بطوطه، ج ۱، ص ۱۷۸). برای دولتمردان، رفتن به حج کاربرد دیگری نیز داشت که همانا جان به سلامت بردن از توطئه های رقبای سیاسی بود و در ادوار بعد نیز رواج داشت (برای نمونه رجوع کنید به شمس الدین سراج عفیف، ص ۴۱۱ـ۴۱۲؛ مشیزی، ص ۴۶۹).همواره در موسم حج، مخاطرات بزرگی وجود داشته است. فاسی (ص۲۶۰ـ۲۶۱، ۲۶۷، ۲۶۹، ۲۷۱ـ۲۷۲) از درگیریهای گاه خونین (میان رقبای سیاسی، میان حجاج با اهالی مکه یا میان خود حجاج) و نیز از کشته شدن حجاج براثر ازدحام، سخن گفته است (نیز رجوع کنید به شمس الدین سراج عفیف، ص ۲۲؛ مقریزی، ص ۱۴۶). راههای حج، به علت بی ثباتیهای سیاسی داخلی و یا تهاجمات خارجی، ناامن بود (رجوع کنید به فاسی، ص ۲۶۵، ۲۶۷ـ۲۶۹).از قرن دهم تا سیزدهم، به سبب تسلط حکومت عثمانی بر حجاز، حج گزاری مسلمانان، تابع چگونگی مناسبات دولتهای متبوعشان با عثمانیان بود. سلطه رسمی عثمانی بر حرمین، اگرچه در دوران سلطان سلیم (قرن دهم) و در پی سقوط ممالیک اتفاق افتاد، اما سابقه نفوذ آنان در حجاز به روزگار مراد اول که به تألیف قلوب شرفای حجاز، توجه بسیار نشان داد و نیز بایزید اول که نخستین صُرّه همایون به ارزش هشتاد هزار سکه طلا را برای حرمین فرستاد، بازمی گشت (رجوع کنید به «گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام»، ص ۱۰۵؛ آتالر، ص ۹۳). صُرّه، هدایای نقدی و غیرنقدی سلاطین و درباریان و ثروتمندان عثمانی برای اهالی حرمین بود که ارسال آن مهم ترین تدبیر عثمانیان تا پایان حکومتشان برای تسلط بر حرمین بود. گستردگی تشریفات توأم با فهرست نسبتآ طویل کارگزاران آن و تبدیل شدن واژگان خاص آن نظیر کاروان صرّه، دفاتر صرّه، اوقاف صرّه و امین صرّه به بخش مهمی از فرهنگ لغوی حج در قلمرو عثمانی (رجوع کنید به آتالر، ص ۹۱ـ۹۹)، میزان اهمیت آن را نشان می دهد. علاوه بر ارسال صرّه، اقدامات دیگری نیز از عوامل تسلط عثمانیان بر حج گزاری این ادوار بود، از جمله اختصاص موقوفات و خیرات، حمایت مالی از امرای حجاز و بَدَویان عرب و انجام دادن کارهای عمرانی (برای نمونه رجوع کنید به «گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام»، ص ۱۰۵ـ ۱۰۹؛ دوغان، ص ۸۱، ۸۳، ۸۸). ازاین رو به رغم آنکه هیچ یک از سلاطین عثمانی به حج نرفتند (البته زنان درباری به این سفر اشتیاق زیادی نشان می داده اند)، عنوان خادم الحرمین* به آنان اختصاص داشت (آتالر، ص ۹۵؛ دوغان، ص ۸۲، ۱۰۳).کاروان (محمل)های حج عثمانی، به طور عمده، در سه گروه سازمان دهی می شدند. بزرگ ترین آنها، کاروان شام بود که ظاهراً از ۱۰۱۰ شکل گرفت و بزرگ ترین محموله صرّه همایون را حمل می کرد. این کاروان در مراسمی باشکوه و با حمایت لشکری چند هزار نفری، از استانبول راهی مکه می شد. در مکه و مدینه، استقبال رسمی مفصّلی از این کاروان به عمل می آمد که چند روز به طول می انجامید و طی آن هدایای ارسالی، میان اهالی توزیع می شد (رجوع کنید به اولیا چلبی، ج ۹، ص ۶۰۴ـ۶۰۷؛ آتالر، ص ۹۳ـ۹۹). دومین گروه، کاروان مصر بود که وظیفه حمل پرده کعبه را برعهده داشت و سومین گروه، کاروان عراق بود. کاروانهای کوچک تر دیگری نیز بودند که از افریقای شمالی، یمن و ایران، از دو مسیر زمینی و دریایی، راهی مکه می شدند. حجاج آسیای میانه نیز اگر از قلمرو روسیه و ایران به سلامت گذر می کردند، خود را به کاروان شام می رساندند (رجوع کنید به آتالر، ص ۹۶، ۹۸).کاروان شام به دو دسته مقاطره (سواره) و شعاره (پیاده) تقسیم می شد و دهها بیرق، دهها نوازنده و چند صد راهنما، آن را همراهی می کردند. مدیر کاروان، امیرالحاج بود که اگر تا هفت سال، وظیفه اش را به درستی انجام می داد، به وزارت منصوب می شد؛ ازاین رو گاه بر سر کسب این منصب منازعاتی درمی گرفت. استخدام نیروهای نظامی محافظ کاروان و عرضه خدماتی چون اجاره شتر برای حجاج بی بضاعت، آبرسانی به کاروانها، اختصاص اماکنی جهت سکونت زائران در مدینه و نیز توزیع آشامیدنیهای رایگان میان حجاج، برعهده دولت عثمانی بود. با این حال، انجام دادن برخی خدمات (مانند پرداخت پول و اهدای گوسفند) برعهده ثروتمندان بود. اموال زائران بی وارثِ متوفای کاروانها هم به دولت می رسید (رجوع کنید به اولیا چلبی، ج ۹، ص ۶۱۳؛ کشمیری، ص ۱۴۶ـ۱۴۸؛ دوغان، ص ۸۶ـ۸۹).
از مهم ترین رسوم شامیان و مصریان در ایام حج، برگزاری جشنهای گسترده پس از عید قربان بود که شریف مکه و اعوان و انصارش نیز در آن شرکت می جستند و چراغانی، آتش بازی و نوازندگی جزء لاینفک آن به شمار می رفت (برای نمونه رجوع کنید به سفرنامه منظوم حج، ص ۷۹ـ۸۰).حج گزاری حجاج ایرانی در این ادوار، که درگیر مناسباتِ غالباً خصمانه صفویان و عثمانیان بودند، با مخاطراتی چون مسدود شدن متوالی مسیر ایرانیان (مسیر بصره ـ مکه)، وادار ساختن ایرانیان به استفاده از مسیرهای پرخطر (رجوع کنید به دحلان، ص ۷۵؛ سلتی، ص ۶۹؛ دوغان، ص ۹۵) و سوءقصدهای مکرر به ایرانیان شیعه مذهب در مکه و حتی مسجدالحرام همراه بود. مورد اخیر به کشته شدن ایرانیان متعددی حتی در سطح شخصیتهای عالی رتبه، نظیر معصوم بیگ صفوی (سال ۹۷۶) و زین العابدین کاشانی (سال ۱۰۴۰)، انجامید (نویدی، ص ۱۳۱؛ منشی قمی، ج ۱، ص ۵۵۹ـ۵۶۱؛ افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۳۹۹ـ ۴۰۰؛ نیز رجوع کنید به حسینی کاشانی، مقدمه جعفریان، ص ۳۶۹). مشکلات دیگری نیز وجود داشت، از جمله سوءاستفاده های مالی حکام بصره، غارتگری دزدان عرب، و اهمال مباشران امر حج که گاه سبب دیر رسیدن زائران و محروم ماندنشان از انجام دادن مناسک حج می شد (رجوع کنید به جعفریان، ۱۳۸۱ش، ص ۵۹)؛ ازاین رو، بسیاری از ایرانیان، همراه شدن با کاروان شام را، به سبب امنیت بیشتر آن، ترجیح می دادند (رجوع کنید به سفرنامه منظوم حج، ص ۶۲ـ۶۳؛ کشمیری، ص ۱۴۶). در عین حال، درباریان و صاحب منصبان و علما، هنگام عزیمت به حج، توصیه نامه هایی از جانب شاه خطاب به امرای طول مسیر و نیز شریف مکه، همراه می بردند تا امنیت سفرشان تضمین باشد (رجوع کنید به منشی قمی، ج ۲، ص ۶۲۴ـ۶۲۵؛ جعفریان، ۱۳۸۱ش، ص ۵۶ـ۵۷). در این خصوص، مناسبات خوب شرفا با صفویان، بسیار مؤثر بود (برای نمونه رجوع کنید به شاملو، ج ۱، ص ۱۸۶ـ۱۹۱؛ نیز برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به جعفریان، ۱۳۸۱ش، ص ۶۳ـ۷۷). چنین مناسبات حسنه ای را میان سلاطین گجرات و شاهان بابری هند با شرفا نیز سراغ داریم، چنان که کاروان حج هندیان، همه ساله، حامل هدایای نقدی و غیرنقدی فراوانی برای شریف مکه، سادات و فقرای حرمین بود (رجوع کنید به علیمحمدخان بهادر، ج ۱، ص ۱۴۵، ۲۱۸، ۲۲۲، ۲۳۷، ۲۷۹).در قرون سیزدهم و چهاردهم، کاروانهای دولت عثمانی، به ویژه کاروان شام، از نظر نظم و تعداد کاروانها مهم ترین کاروانهای حج بود (رجوع کنید به امین، ص ۲۱۷ـ۲۱۸؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی ( ۲)»، ص ۹۹ـ۱۰۰) و رسومی چون استقبال از آنان هنگام ورود به مدینه و مکه و برگزاری جشنهای گسترده عید قربان در مِنا در میان آنها رواج داشت («چند نامه از کارپرداز جدّه»، ص ۱۰۹ـ۱۱۰؛ «وادی احرام»، ص ۱۸۲ـ۱۸۴؛ عبدالرشید ابراهیم، ص ۱۲۲). از مغرب و یمن نیز کاروانهای بزرگی عازم حج می شدند. اعزام قافله مغرب تابع نظم خاصی نبود و گاه چندین سال متوقف می شد. این کاروان هیئت رئیسه ای شامل امیرالحاج، یک عالم دینی، یک قاضی و یک راهنما داشت. گروه نظامی کوچکی نیز مأمور حفاظت از کاروان بود، هرچند حجاج، معمولا خود مسلح بودند. حرکت کاروان از شهر فاس و در میان هلهله و شادی مردم آغاز می شد و سپس در طی مسیر (الجزایر، تونس، طرابلس و مصر) حجاج دیگری به آن می پیوستند (رجوع کنید به «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی ( ۲)»، ص ۱۰۱؛ بزاز، ص ۶۴ـ۶۵). کاروانهای یمنی، علاوه بر حجاج یمن، زائران ایرانی و هندی را نیز شامل می شدند و مهم ترین مشخصه آنها مال التجاره فراوانی بود که برای فروش به مکه می بردند. گفته شده است که مکیان برای این کاروانهای ثروتمند احترام بسیار قائل بودند و آنان را در محلات ویژه اسکان می دادند (رجوع کنید به «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی ( ۲)»، ص ۱۰۱ـ۱۰۲). کاروانهای مصری نیز کوچک تر از کاروانهای شامی بود، جز آنکه التزام به تقیدات شرعی گاه در میان این کاروانیان محلی از اعراب نداشت (رجوع کنید به همان، ص ۱۰۰؛ کازرونی، ص ۳۵۳).با عمومیت یافتن استفاده از کشتیهای بخار، استفاده از مسیرهای زمینی حج از رونق افتاد. بیشترین مسافران دریا را زائران شمال و شرق افریقا، جنوب شرقی آسیا، هند و حتی ایران تشکیل می دادند (رجوع کنید به چانگ، ص ۱۸۲، ۱۸۴ـ ۱۸۵؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (۲)»، ص ۱۰۱ـ۱۰۲). مسافرت با این کشتیها، به لحاظ مصون بودن از خطر راهزنان، و سرعت و نظم و کاهش هزینه ها (رجوع کنید به بزاز، ص ۶۵ـ۶۷)، در آغاز، نگرانی حجاج را برطرف کرد، اما به تدریج معضلات آن نیز نمایان شد، که عمده ترین آنها عبارت بود از: باری بودن کشتیها؛ اروپایی و غیرمسلمان بودن خدمه آنها و بی حرمتی کردن آنها به مسلمانان؛ کثرت بیش از اندازه مسافران؛ آلودگی محیط و شیوع بیماریها؛ طوفانهای شدید به نام باد سیاه یا باد سام؛ و قرنطینه حجاج (با هدف جلوگیری از شیوع بیماریها) در مسیرهای رفت و برگشت که، به دلیل شرایط بسیار طاقت فرسا، با تعابیری چون عوالم برزخیه، حبس نحس، بدعت و ننگ از آن یاد شده است (رجوع کنید به ظهیرالملک کرمانشاهی، ص ۲۵۵؛ کازرونی، ص ۳۵۵؛ سفرنامه عتبات و مکه به سال ۱۳۱۷، ص ۱۵۴ـ۱۶۶؛ میرحامد حسین، ص ۱۵۸ـ۱۵۹؛ بزاز، ص ۶۶ـ۹۰). با این همه، برای بسیاری از ایرانیان، استفاده از مسیر دریا، گریزناپذیر بود، زیرا مهم ترین مسیر زمینی آنان (راه جبل یا نجد) ــ که برای جمع میان زیارت عتبات و خانه خدا، از آن استفاده می کردندــ چنان ناامن بود که دولت ایران آمد و شد از آنجا را اکیداً منع کرده بود و علما نیز آن را حرام دانسته بودند (رجوع کنید به فضل اللّه نوری، ج ۱، ص ۴۰ـ ۵۴؛ برای علل دیگر رجوع کنید به میرحامد حسین، ص۱۶۰؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی ( ۲)»، ص ۱۰۳؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی ( ۳)»، ص ۱۳۰ـ۱۳۱؛ سفرنامه عتبات و مکه به سال ۱۳۱۷، ص ۱۵۴، ۱۷۶ـ۱۷۷). گفتنی است که قرنطینه زائران در کشتی، به رغم ناگوار بودنش، در جلوگیری از شیوع بیماریهای واگیردار، مؤثر بود. فقرات متعددی از خاطرات مکتوب حجاج این ادوار، به توصیف شیوع بیماریهایی چون وبا و طاعون و برخی بیماریهای بومی حجاز، در موسم حج اختصاص یافته است. این بیماریها که حاصل ازدحام جمعیت، رعایت نکردن اصول بهداشتی، کمبود آب سالم و تجمع و تعفن لاشه های حیوانات قربانی شده در عید قربان بود، به مرگ بسیاری از حجاج انجامید (رجوع کنید به صبری پاشا، ص ۱۰۲ـ۱۰۴؛ میرحامد حسین، ص۱۷۰؛ کازرونی، ص ۳۶۴؛ بزاز، ص ۷۸ـ۸۲؛ البته بعدها مکان معینی به دفن لاشه های حیوانات اختصاص یافت رجوع کنید به کازرونی، همانجا).مهم ترین تحول در مسئله حج این ادوار، ظهور و گسترش فرقه وهابیت* و حاکمیت آنان بر سرزمین عربستان بود. حاکمیت وهابیان بر حجاز، اگرچه به نوعی برای تمام مسلمانان گران تمام شد، برای شیعیان سختیهای بیشتری در پی داشت. با اینکه تا پیش از سلطه وهابیان نیز شیعیان، و به ویژه ایرانیان، همواره در معرض تعدی قرار داشتند (برای دوره صفوی رجوع کنید به سطور پیشین؛ برای دوره قاجار رجوع کنید به معصوم علیشاه، ص ۱۳۹) و بسیاری از آنان تقیه می کردند (رجوع کنید به سفرنامه عتبات و مکه به سال ۱۳۱۷، ص ۱۷۱، ۱۷۵)؛ اما حمایت شرفای مکه از ایرانیان (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص ۱۷۵؛ «چند نامه از کارپرداز جدّه»، ص ۱۰۸ـ۱۱۰) در کاستن از خشونتها، بسیار مؤثر بود. با سقوط شرفا و حاکمیت وهابیان، سخت گیریهای پیشین ابعاد گسترده تر و خشن تری یافت. رفتار توهین آمیز مأموران دولت سعودی با ایرانیان، سخنرانیهای رسمی ضدشیعی، تخریب مزارات امامان شیعه و چند مزار دیگر در قبرستان بقیع (رجوع کنید به بقیع الغرقد*)، ممنوعیت یا ایجاد تضییقاتی برای زیارت امامان مدفون در بقیع، ضرب و شتم نمازگزاران ایرانی و دستگیری زائران ایرانی به دلایل ناموجه، از مشکلات حاد ایرانیان در این زمان بود (رجوع کنید به صدر، ص ۱۷۳، ۱۸۳ـ۱۸۵). اعدام یک زائر ایرانی بیمار در ۱۳۲۲ش، به تیرگی مناسبات دو دولت ایران و سعودی و تحریم حج توسط ایران انجامید. هرچند این تحریم در ۱۳۲۷ش و در پی برقراری مناسبات سیاسی میان دو دولت (رجوع کنید به همان، ص ۱۷۳ـ۱۷۸) لغو شد، اما تضییقات حجاج شیعه، و به ویژه ایرانیان، به نحوی تداوم یافت.درباره مدیریت امور حج در دهه های اخیر رجوع کنید به عربستان سعودی*
منابع : علاوه بر قرآن؛ منیر آتالر، صُرّه همایون و کاروان صرّه در دولت عثمانی، ترجمه بلال خاکی، ]چاپ[ رسول جعفریان، در میقات حج، ش ۴۷ (بهار ۱۳۸۳)؛ ابن اثیر؛ ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم ]بی تا.[؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛ ابن حبیب، کتاب المُنمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴؛ ابن خرداذبه؛ ابن خلدون؛ ابن فقیه؛ ابن فهد، اتحاف الوری باخبار ام القری، چاپ فهیم محمد شلتوت، مکه ]۱۹۸۳ـ? ۱۹۸۴[؛ ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ]بیروت[: دارابن کثیر، ]بی تا.[؛ ابوالغازی بهادرخان، شجره ترک، چاپ پیتر د مزون، سن پطرزبورگ ۱۲۸۷/۱۸۷۱، چاپ افست آمستردام ۱۹۷۰؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش؛ اصطخری؛ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ؛ محسن امین، «پا به پای امین جبل»، ترجمه جواد محدثی، میقات حج، ش ۷ (بهار ۱۳۷۳)؛ اولیا چلبی؛ احمد هاشم بدرشینی، اوقاف الحرمین الشریفین فی العصر المملوکی، مدینه ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ محمدامین بزاز، «حج گزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم)»، ]ترجمه[ حمیدرضا آژیر، میقات حج، ش ۴۴ (تابستان ۱۳۸۲)؛ تاریخ سیستان، نوشته به نیمه ی قرن پنجم هجری، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۳ش؛ محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالچی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛ رسول جعفریان، «خاندان ابوسعد ورامینی و تلاش برای آبادانی حرمین شریفین»، میقات حج، ش ۱ (پاییز ۱۳۷۱)؛ همو، «مناسبات اصفهان و حجاز»، همان، ش ۳۹ (بهار ۱۳۸۱)؛ عطاملک بن محمد جوینی، «حکم فتح راه حجاز»، چاپ رسول جعفریان، همان، ش ۱۵ (بهار ۱۳۷۵)؛ یوسف ناگوا چانگ، «]بررسی[ یادداشت های سفر به خانه خدا ]اثر روح الدین مافاچو[»، ]ترجمه[ رضا مرادزاده، همان، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۰)؛ «چند نامه از کارپرداز جدّه و سرپرست حجاج ایرانی»، چاپ سجاد اصفهانی، همان، ش ۴۸ (تابستان ۱۳۸۳)؛ ابراهیم بن اسحاق حربی، کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ حسن بصری، فضائل مکه معظمه ]از مترجمی ناشناخته[، چاپ علی صدرایی خویی، در میقات حج، ش ۱۲ (تابستان ۱۳۷۴)؛ زین العابدین بن نورالدین علی حسینی کاشانی، رساله مفرِّحة الانام فی تأسیس بیت اللّه الحرام، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی ایران، دفتر ۱، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۳ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ش؛ احمدبن زینی دحلان، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مصر ۱۳۰۵؛ اسرا دوغان، «]بررسی کتاب[ حجّاج و سلاطین ]اثر ثریا فاروقی[»، ]به کوشش[ رسول جعفریان، میقات حج، ش ۴۸ (تابستان ۱۳۸۳)؛ محمدبن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش؛ سفرنامه عتبات و مکه به سال ۱۳۱۷، ]از مؤلفی ناشناخته[، چاپ رسول جعفریان و صادق برزگر، در میراث اسلامی ایران، دفتر۵، به کوشش رسول جعفریان، قم : کتابخانه آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ش؛ سفرنامه منظوم حج، سراینده: بانویی اصفهانی از دوره صفوی، چاپ رسول جعفریان، ]تهران[ ۱۳۷۴ش؛ مارکو سلتی، «تاریخ تشیع در مکه و مدینه و...»، ]ترجمه[ رسول جعفریان، میقات حج، ش ۲۲ (زمستان ۱۳۷۶)؛ محمدعلی سلطانی، «نقش حج در تحولات دینی غرب آفریقا»، همان، ش۱۰ (زمستان ۱۳۷۳)؛ سمعانی؛ ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ش؛ ناصر شکریان، «سیر تاریخی حج در قرآن»، میقات حج، ش ۵۱ (بهار ۱۳۸۴)؛ شمس الدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، کلکته ۱۸۹۱؛ محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶؛ ایوب صبری پاشا، مرآةالحرمین (سفرنامه مکه)، ترجمه عبدالرسول منشی، چاپ جمشید کیان فر، تهران ۱۳۸۲ش؛ محسن صدر، «خاطرات سرپرست حجّاج در سفر حج سال ۱۳۲۷ خورشیدی»، ]چاپ[ جواد حسینی، میقات حج، ش ۵۱ (بهار ۱۳۸۴)؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدرضا ظهیرالملک کرمانشاهی، سفرنامه مکه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی، دفتر ۵، همان؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش؛ عبدالرشید ابراهیم، «مکه در سال ۱۳۲۷»، ترجمه محمدعلی سلطانی، میقات حج، ش ۱۳ (پاییز ۱۳۷۴)؛ محمدبن ابراهیم عطار، کتاب تذکرةالاولیاء، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۳۶ش؛ علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛ علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدی، چاپ عبدالکریم بن نورمحمد و رحمةاللّه بن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بی تا.[؛ محمدبن احمد فاسی، الزُهوُر المُقتَطَفَة من تاریخ مکة المشرفة، چاپ ادیب محمد غزاوی، بیروت ۲۰۰۰؛ فضل اللّه نوری، مجموعه ای از رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات،... و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، گردآورنده: محمد ترکمان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ش؛ احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۳۳۱ـ۱۳۳۸/ ۱۹۱۳ـ۱۹۳۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛ همو، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ محمدابراهیم کازرونی، سفرنامه مکه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی ایران، دفتر ۵، همان؛ عبداللّه بن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۶ش؛ عبداللّه بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ش؛ کتاب العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، ج ۴، قسم ۱، چاپ عمر سعیدی، دمشق ۱۹۷۲؛ عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ ک.ب. نسیم، لاهور ۱۹۷۰؛ محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش؛ «گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام»، ]ترجمه[ محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش ۲۰ (تابستان ۱۳۷۶)؛ مُجْمَل التواریخ و القصص، چاپ سیف الدین نجم آبادی و زیگفرید وبر، نکارهاوزن ۱۳۷۸ش؛ حُمیدبن احمد محلِّی، کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب ائمّة الزیدیة، چاپ سنگی ]بی جا[ ۱۳۵۶ـ۱۳۵۷، چاپ افست دمشق ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسکویه؛ میرمحمدسعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران ۱۳۶۹ش؛ محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، تحفةالحرمین: سفرنامه نایب الصدر شیرازی در زیارت مکه و سیاحت ایران و هند، تهران ۱۳۶۲ش؛ محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم: مکتبة بصیرتی، ]بی تا.[؛ احمدبن علی مقریزی، الذهب المسبوک فی ذکر من حج من الخلفاء و الملوک، چاپ جمال الدین شیال، پرت سعید ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (۲)»، ترجمه محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش ۱۴(زمستان ۱۳۷۴)؛ «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (۳)»، ]ترجمه[ محمدرضا فرهنگ، همان، ش ۱۷ (پاییز ۱۳۷۵)؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ش؛ میرحامد حسین، «از هندوستان تا حریم یار: سیری در سفرنامه حج صاحب عبقات الانوار مرحوم علامه میرحامد حسین هندی»، ترجمه و تحقیق محمدعلی مقدادی، میقات حج، ش ۱۴ (زمستان ۱۳۷۴)؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش؛ زین العابدین علی بن عبدالمؤمن نویدی، تکملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۹ش؛ «وادی احرام»، ]از نویسنده ای ناشناخته[، ]چاپ[ علی قاضی عسکر، میقات حج، ش ۲۸ (تابستان ۱۳۷۸)؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره ]بی تا.[؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ.