حبیببن مَسْلَمه فِهری، از فرماندهان فتوحات اسلامی و از سرداران معاویه. نام کامل وی حبیببن مسلمةبن مالک الاکبربن وَهْببن ثَعْلَبه است. مادر وی دختر نافِش (ناقِش)بن وَهْببن ثعلبه بود. نسب حبیب به بنیمُحارببن فِهْر، از طوایف قریش، میرسد (رجوع کنید به ابن کلبی، ج 1، ص 119ـ 120؛ ابنسعد، ج 7، ص 409؛ ابنعساکر، ج 12، ص 68)، از اینرو به فِهری و قُرَشی منسوب است (بخاری، ج 1، قسم 2، ص310). گاه نیز از او با نسبت حجازی (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، 1412، ج 2، ص 25) و مکی (همو، 1415، ج 2، ص 166) یاد کردهاند. کنیه او را ابوعبدالرحمان، ابومَسْلَمَه یا ابوسَلَمَه (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، 1967، ص 301؛ ابنعساکر، ج 12، ص 62) و ابوسعید (بلاذری، 1996ـ2000، ج 9، ص 311) ذکر کردهاند. حبیب، به دلیل حملات بسیارش به سرزمین روم (رجوع کنید به ادامه مقاله)، حبیبالروم (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 1، ص 320؛ ابنحجر عسقلانی، 1412، همانجا) و حبیبالدُرُوب (ابناثیر، ج 1، ص 448) لقب گرفت.از تاریخ ولادت او اطلاعی نیست. به روایت واقدی، وی هنگام وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، دو ساله بود (رجوع کنید به بلاذری، 1996ـ2000، ج 9، ص 310ـ311؛ ابنعساکر، ج 12، ص 68؛ قس ابنسعد، ج 7، ص 409ـ410؛ ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 113، که به نقل از واقدی، وی را نوجوانی یازده ـ دوازده ساله خواندهاند)؛ از اینرو، صحابی بودن وی محل اختلاف است (ابنحجر عسقلانی، 1415، همانجا). براساس گفته واقدی، برخی او را از اصحاب ندانسته و با توجه به سن کم وی هنگام وفات پیامبر اکرم، منکر شدهاند که او از پیامبر حدیث استماع یا روایت کرده باشد و نیز حضور وی را در غزوات رد کردهاند (رجوع کنید به ابنسعد؛ بلاذری، 1996ـ2000، همانجاها). بعضی دیگر وی را از اصحاب پیامبر دانسته و حتی گفتهاند که در غزوات، ایشان را همراهی کرده است (رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ خلیفةبن خیاط، 1967، ص 297، 301؛ ابن ابیحاتم، ج 1، قسم 2، ص 108). براساس روایتی که سند آن به خود حبیب میرسد، پدر او به پیامبر عرض کرد که غیر از حبیب، کسی را برای اداره امور خانوادهاش ندارد؛ از اینرو، پیامبر مسلمه و حبیب را از جهاد معاف کرد. چون در همان سال پدر حبیب از دنیا رفت، حبیب به قصد شرکت در جنگ (احتمالا غزوه تبوک*) به مدینه نزد پیامبر رفت (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 117؛ ابنعساکر، ج 12، ص 65ـ66). زبیربن بکّار نیز، برخلاف گفته واقدی، بر آن است که حبیب از پیامبر حدیث شنیده و روایت کرده است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 1، ص 449؛ نیز رجوع کنید به بلاذری، 1996ـ2000، ج 9، ص 310؛ ابنعساکر، ج 12، ص 63ـ65، 67). ظاهرآ صحابی بودن وی، عقیدهای است که خاندان حبیب و مورخان اهل شام ترویج کردهاند و مورخان اهل مدینه و فقها آن را نپذیرفتهاند (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 114؛ ابنعساکر، ج 12، ص 71؛ ابنحجر عسقلانی، 1412، همانجا).حبیببن مسلمه در زمان ابوبکر، همراه مسلمانان برای جهاد به شام رفت و در آنجا سکنا گزید (ابنسعد، ج 7، ص 410؛ بخاری، همانجا؛ ابنعساکر، ج 12، ص 63) و بیشتر زندگی خود را صرف توسعه قلمروهای اسلامی کرد. او در زمان عمر، در فتوح شام تأثیرگذار بود (بلاذری، 1996ـ2000، همانجا). وی که در سال 13 یکی از افسران تحت امر خالدبن ولید* بود، به غوطه (در اطراف دمشق) حمله و روستاهایی را تصرف کرد (بلاذری، 1413، ص 112) و زنان و مردانشان را نزد خالد فرستاد (طبری، ج 3، ص 407). در واقعه مَرْجالصُّفَّر* (محرّم سال 14) نیز یکی از فرماندهان سپاه بود (رجوع کنید به ابنسعد، ج 4، ص 99؛ قس طبری، ج 3، ص 406، که این واقعه را ضمن حوادث سال 13 ذکر کرده است).گفته شده است که حبیب پس از فتح حِمص در سال 15 (رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 599ـ601)، مدتی از جانب خلیفه دوم، والی آنجا بود و سپس عزل شد (رجوع کنید به ابنعساکر، ج 12، ص 69، 74). در سال 15، حبیب فرمانده مقدمه سپاه یزیدبن ابیسفیان، از فرماندهان فتوح شام، در نبرد با رومیان و فتح قَیساریه بود (رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 603ـ604؛ ابناعثم کوفی، ج 1، ص 245). در همین سال در نبرد یرموک*، ابوعبیدةبن جراح* پس از پیروزی بر سپاه روم، حبیب را به فرماندهی گروهی از سواران، در تعقیب دشمن روانه کرد (بلاذری، 1413، ص 136ـ 137؛ قس طبری، ج 3، ص 394ـ414، که وقایع جنگ یرموک را ذیل سال 13 آورده است). طبق گزارشی دیگر از همین جنگ، حبیببن مسلمه یکی از 36 تا 40 گردان سواره (کُرْدُوسه) تحت امر خالدبن ولید را فرماندهی میکرد (رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 396؛ ابنعساکر، ج 12، ص 71). در سال 15، ابوعبیدةبن جراح برای بار دوم انطاکیه را فتح کرد و حکومت آنجا را به حبیببن مسلمه سپرد. حبیب به شهر جُرجومه حمله کرد و جَراجمه را به تسلیم واداشت (بلاذری، 1413، ص 159؛ نیز رجوع کنید به جراجمه*).پس از فتح حلب (سال 16)، ابوعبیده، حبیببن مسلمه را به همراه عِیاضبن غَنْم* به سوی انطاکیه ــکه مردم آن پیمان صلح را شکسته بودندــ فرستاد. آن دو انطاکیه را بار دیگر فتح کردند؛ بنابر قولی دیگر، عمروبن عاص آنجا را فتح کرد (همان، ص 147). سپس، حبیب از طرف ابوعبیده مأمور شد به بُطنان* برود. وی دژی را در آنجا فتح کرد و بدین سبب آنجا به بُطنان حبیب مشهور شد. پس از آن به قاصرین لشکر کشید (همان، ص 149ـ150). پس از مرگ ابوعبیده، عیاضبن غَنْم حبیب را برای فتح سُمَیساط و قَرْقیüسیا روانه کرد و این دو شهر با مصالحه فتح گردید (همان، ص 174ـ176؛ برای روایات دیگر درباره فاتح قرقیسیا رجوع کنید به ابناعثم کوفی، ج 1، ص 257ـ 258 و پانویس).در روزگار عمر، حبیب دژ زِبَطْرَه* (متعلق به رومیان) و دژ حَدَث را گشود (بلاذری، 1413، ص 189، 191). گفته شده است که عمر پس از عزل عیاضبن غنم، مدتی حبیب را والی جزیره* کرد (خلیفةبن خیاط، 1415، ص 89). به روایتی، در سال 22 حبیب آذربایجان را با جنگ فتح کرد (همان، ص 86). عمر در همان سال، زیادبن حنظله را به جانشینی حبیب به منطقه جزیره فرستاد و حبیب برای یاری سُراقَةبن عمرو، که سرگرمِ فتح باب الابواب* بود، حرکت کرد. سراقه پس از فتح بابالابواب، حبیب را به تفلیس فرستاد، اما او موفق به فتح آنجا نشد (رجوع کنید به طبری، ج 4، ص 155ـ157).وقتی عثمان به خلافت رسید، به معاویه، فرمانروای شام و جزیره، دستور داد تا حبیب را به ارمینیه روانه کند. به قولی ــکه بلاذری آن را ترجیح داده است ــ عثمان خود مستقیمآ به حبیب چنین فرمانی داد. حبیب، با شش یا هشت هزار تن از اهالی شام و جزیره، به سوی ارمینیه رفت و در اطراف قالیقَلا اردو زد. اهل شهر بر لشکر وی حمله بردند. حبیب آنان را به درون شهر راند و به شرط پرداخت جزیه یا جلای وطن، به آنان امان داد. چند ماه بعد، به وی خبر رسید که بطریقِ اَرمیناقُس گروه عظیمی را برضد مسلمانان گردآورده و از مردم آلّان و ابخاز و سمندر کمک گرفته است. حبیب از عثمان کمک خواست. به دستور خلیفه، معاویه دو هزار تن را برای یاری حبیب به قالیقلا فرستاد. از کوفه نیز شش هزار تن به یاری او شتافتند. به سبب تأخیر نیروهای کمکی، و شاید به انگیزه جاهطلبی، حبیب در کرانه فرات (به قولی در قالیقلا و به روایتی ضعیف، در نزدیکی دَبیل) با سپاه روم (که شمار آنان را از هفتاد هزار تا بیش از هشتاد هزار تن نوشتهاند) وارد جنگ شد. در شبیخونی، فرمانده سپاه روم (به روایت واقدی: مَوریان) کشته شد و مسلمانان پیروز شدند و غنایم بسیار گرفتند. هنگامی که سپاهیان کوفه رسیدند، میان اهل عراق و اهل شام بر سر تقسیم غنایم اختلاف افتاد (رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص 197ـ199؛ طبری، ج 4، ص 247ـ 248؛ ابناعثم کوفی، ج 2، ص 341ـ343؛ ابنعساکر، ج 12، ص 74ـ76؛ قس یعقوبی، ج 2، ص 157، که نوشته است عمر، حبیب را مأمور لشکرکشی به ارمینیه کرد و سلمانبن ربیعه را به یاری وی فرستاد، اما سلمان پس از قتل عمر به حبیب پیوست). پس از آن، حبیب با حاکم خِلاط و حاکم مُکْس (از نواحی بُسْفُرَّجان) مصالحه کرد و با فرستادن لشکریانی، اَرْجیش و باجُنَیس را گرفت و سپاهیان او دبیل و تمام روستاهای اطراف آن را تصرف کردند. حبیب با بطریقهای سِراج طَیر، بَغْرَوَند و بسفرّجان، در قبال مبلغی خراجِ سالیانه، صلح کرد و نَشَوی (نخجوان) را نیز به صلح و سیسَجان را به جنگ گشود (بلاذری، 1413، ص 199ـ201؛ ابناعثم کوفی، ج 2، ص 345ـ346؛ نیز رجوع کنید به ارمنستان*). همچنین در زمان خلافت عثمان، معاویه حبیببن مسلمه را، به همراه صفوانبن مُعَطَّل سُلَمی، به سوی شِمشاط (از نواحی ارمینیه) فرستاد که آنجا را با مصالحه فتح کردند (بلاذری، 1413، ص 183ـ184). حبیب در ادامه فتوح خود در ارمینیه، شهرهای بسیار دیگری را تصرف کرد و بر آنها خراج بست (رجوع کنید به همان، ص 202ـ203).حبیب سپس جُرزان (گرجستان شرقی) و تفلیس را به صلح گشود و برای اهالی آنها اماننامه نوشت و به عبادتگاههای آنان تعرضی نکرد (رجوع کنید به همان، ص 201ـ202؛ یعقوبی، ج 2، ص 168؛ نیز رجوع کنید به تفلیس*). از حبیب باعنوان فاتح ارمنستان یاد شده است (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، 1412، ج 2، ص 25). عثمان، نخست تصمیم داشت ولایتِ همه ارمینیه را به حبیب بسپرد، ولی سپس وی را به دلیل توانایی و شایستگیاش، برای جهاد به نقاط مرزی شام و جزیره فرستاد. حبیب به شام بازگشت و در حمص اقامت گزید و به سرزمین روم حملاتی کرد. بعدآ معاویه او را به دمشق منتقل نمود (بلاذری، 1413، ص 204). معاویه بارها حبیب را به جنگ با رومیان فرستاد و وی حملاتی موفقیتآمیز داشت (ابنسعد، ج 7، ص 410). هنگامی که عثمانبن عفان در مدینه در محاصره مخالفان بود، از حاکمان ولایات کمک خواست. معاویه نیز حبیببن مسلمه را به یاری وی فرستاد (طبری، ج 4، ص 351ـ352)، اما در میانه راه، خبر قتل عثمان به حبیب رسید و او به شام بازگشت (ابنحجر عسقلانی، 1415، ج 2، ص 166).معاویه پیش از آغاز جنگ صفّین، حبیببن مسلمه را با عدهای دیگر، با ادعای خونخواهی عثمان، نزد امام علی علیهالسلام فرستاد که با پاسخهای تند امام مواجه شدند و حبیب با گستاخی سخن گفت (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 200؛ طبری، ج 5، ص 7؛ ابناعثم کوفی، ج 3، ص 22ـ23). هنگام جنگ صفّین، حبیببن مسلمه فرمانده جناح چپ سپاه معاویه و از افراد تأثیرگذار در این نبرد بود. در قضیه حکمیت نیز حبیب از شاهدان معاویه بر حکمیت و عهدنامه آن بود (نصربن مزاحم، ص 206، 506ـ507؛ دینوری، ص 195ـ196؛ طبری، ج 5، ص 54؛ مسعودی، ج 3، ص 124، 126؛ نیز رجوع کنید به صفّین*، جنگ). معاویه در سال 41، حبیببن مسلمه را به سوی امپراتور روم فرستاد که با وی مصالحه کرد (یعقوبی، ج 2، ص 239).سال و محل فوت حبیببن مسلمه در منابع تاریخی به اختلاف ذکر شده است. بیشتر منابع نوشتهاند که او در سال 42، هنگامی که والی ارمنستان بود و کمتر از پنجاه سال داشت، درگذشت (برای نمونه رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 113ـ114). سن او را هنگام وفات، 35، 41 و 45 نیز ذکر کردهاند (رجوع کنید به بلاذری، 1413، همانجا؛ ابنعساکر، ج 12، ص 80ـ81). براساس گزارشی از طبری (ج 5، ص 274)، حبیببن مسلمه در سال 51 زنده بوده است. در برخی روایات، محل مرگ حبیب، شام (در پارهای روایات: دمشق) ذکر شده است (رجوع کنید به بلاذری، همانجا؛ ابنعساکر، ج 12، ص 67، 69ـ70، 79ـ80).حبیببن مسلمه در روشهای جنگیدن مهارت داشت (طبری، ج 4، ص 248؛ ابناعثم کوفی، ج 2، ص 342؛ خطّاب، ص190ـ192). او را تنومند و بلندقامت وصف کردهاند (رجوع کنید به ابنقتیبه، ص 615؛ ابنحجر عسقلانی، 1412، ج 2، ص 25) و به روایت ابنعساکر (ج 12، ص 73) به مال دنیا بیاعتنا بود. آنگاه که در حج به دیدار عمربن خطّاب رفت، عمر دستور داد تا خزانه را بر وی بگشایند، اما او فقط سلاح برداشت. اهل شام (اموی مسلکها) حبیببن مسلمه را ستوده و حسّانبن ثابت* و شُرَیحبن حارث کندی* قاضی در مدح او شعر گفتهاند (رجوع کنید به بلاذری، 1996ـ2000، ج 9، ص 310؛ ابنعبدالبرّ، ج 1، ص 320؛ ابنعساکر، ج 12، ص 73ـ77). با این حال، امام حسن در سخنی با حبیببن مسلمه، به وی فرمود که فرمانبرداری تو از معاویه در مقابل دنیای اندک و فانی، اگرچه مقام دنیاییات را بالا برده، مرتبه اخروی تو را پایین آورده است (رجوع کنید به بلاذری، 1996ـ2000، ج 2، ص 368). بهگفته ابنعساکر (ج 12، ص70)، جمعی از فرزندان حبیببن مسلمه در حَوران*، از توابع دمشق، میزیستند.منابع : ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ ابناعثم کوفی، کتابالفتوح، چاپ علی شیری، بیروت 1411/1991؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ همو، کتاب تهذیبالتهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت 1415/ 1995؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علیشیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنکلبی، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ ابونعیم اصفهانی، معرفةالصحابة، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعیل و مسعد عبدالحمید سعدنی، بیروت 1412/2002؛ محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخالکبیر، ]بیروت ?1407/ 1986[؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق 1996ـ 2000؛ همو، کتاب فتوحالبلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانکفورت 1413/1992؛ محمود شیت خطاب، قادةالفتح الاسلامی فی ارمینیة، بیروت 1419/1998؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت 1415/1995؛ همو، کتابالطبقات، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ] 1967[؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛ یعقوبی، تاریخ.