حَبِش، نام عثمانی ولایتی شامل سواحل افریقایی دریای سرخ، از جنوب مصر تا خلیج عدن، از جمله سَنجَقِ جدّه. سنجقهای مهم آن عبارت بودند از: اِبریم، سَواکِن، اَرککِو، مَصَوَّع، زَیلَع و جدّه، تا آنجاکه حدود آن تقریبآ با مناطق ساحلی سودان امروز، اتیوپی، جیبوتی و منطقه زیلع در جمهوری سومالی تطبیق میکند.این ولایت به منظور اخراج پرتغالیها ایجاد گردید که از اواخر دوره ممالیک، از پایگاههایشان در طول ساحل دریای سرخ، سعی میکردند مانع سفر حج و تجارت ادویه شوند. حملات پرتغالیها موجب کاهش درآمد گمرکی بندرهایی چون جدّه، سوئز و طور گردید. همچنین پیامدهای نامطلوبی در سراسر جهان اسلام داشت، زیرا حجاج اخبار این حملات را منتشر میساختند (رجوع کنید به اینالجق، ص 503ـ505)؛ بنابراین، سلطان عثمانی، که حامی اماکن مقدّس بود، مجبور به واکنش گردید، اما پس از ناکامی پنج حمله به پرتغالیها (بین سالهای 930 و 961/ 1524 و 1554)، دولت عثمانی تصمیم به اشغال دائم این مناطق و تأسیس ولایت مذکور گرفت.ازاینرو، در 962 ازدمیرپاشا* به مقام بیگلربیگی* برگزیده شد (باش وکالت آرشیوی، کپهجی تصنیفی، ]بخش[ دیوان همایون رئوس قلمی، ش 212، 213). او با سپاهی که در مصر گرد آورد، حملهای را تا بالای نیل سامان داد، ولی به سبب موانعی که در این مسیر ناگزیر بود، عملیات ناکام ماند (رجوع کنید به اورخونلو، 1961). در دومین نبرد، ازدمیرپاشا نیروهایش را در سوئز بر کشتی نشاند و در سواکن پیاده کرد. او با استفاده از نیروهای زمینی و دریایی، همه منطقه را، از مصوّع تا زیلع، فتح کرد و سرانجام این ولایت در 964/1557 شکل گرفت (همو، 1962، ص 1ـ24). عثمانیها برای استحکام موقعیتشان، فتوحات خویش را تا 966/1559، آنگاه که ازدمیرپاشا درگذشت، در خشکی گسترش دادند. پس از مرگ او، قدرت عثمانی بهسرعت کاهش یافت. مناطق دورتر ]بهحال خود[ رها شدند یا بهطور مجزا ]از عثمانی[ اداره گردیدند. بهگفته بروس، در 1203 مصوّع تحت حکومت والی عثمانی نبود، بلکه تحت رهبری قبیلهای بهنام نائب بود. این کاشفلیک ]ولایت[، در نوبه سفلا موروثی شده بود و نوادگان افراد پادگان عثمانی، که با مردمان محلی وصلت کرده بودند، طبقه نظامی موروثیای به وجود آوردند.چون یکی از وظایف بیگلربیگی، حفظ نظم در شهرهای مقدّس و یمن بود، از ربع آخر قرن دهم تا آغاز قرن سیزدهم، جدّه مرکز این ولایت شد (باش وکالت آرشیوی، مهمه دفتری، XXI، 311، XXVII، 235، 6، 92). بهسبب ناآرامیهای این منطقه در قرن دوازدهم، مدینه موقتاً به مرکزیت این ولایت برگزیده شد.در 1229/1814، هنگامی که بورکهارتاز سواکن دیدن کرد، اقتدار عثمانی تا حد اعطای رسمیت به امیرمحلی از سوی والی جدّه و انتصاب مأمور گمرک بندر، کاهش یافته بود. سرانجام در 1246 سلطان عثمانی دست از ادعایش در مورد مناطق افریقایی این ولایت برداشت و تمامی آنها را به پاشای مصر واگذار کرد.منابع : اولیا چلبی، ج10، ص 931 به بعد؛ احمد راشد، تاریخ یمن و صنعا، ج 1، استانبول 1291؛ سیدلقمان، زبدةالتواریخ، نسخه خطی؛ عبدالرحمان شرف، «اوزدمیر ـ اوغلی عثمانپاشا»، در تاریخ عثمانی انجمنی مجموعهسی، استانبول 1910ـ1923، ش 21ـ25؛James Bruce, Travels to discover the source of the Nile, VI, Edinburgh 1805; Wallis Budge, A history of Ethiopia, Nubia and Abyssinia, II, London 1928; J. L. Burckhardt, Travels in Nubia, London 1819; M. Longworth Dames, "The Portuguese and Turks in the Indian Ocean in the sixteenth century", JRAS (1921), 1-28; P. M. Holt, A modern history of the Sudan, London 1963, 23-25; H.Indalc(k, in Belleten, XXI/83 (1957); C. Orhonlu, in Altinci Turk Tarih Kurumu Kongresi tebligleri, Ankara 1961; idem, "XVI. asrin ilk yarisinda Kizildeniz sahillerinde Osmanlilar", Tarih dergisi, XII/16 [1962]; Rustem Pasha, Tarikh, abridged German translation by L. Forrer, Leipzig 1923; G. W. F. Stripling, The Ottoman Turks and the Arabs, 1511-1574, Urbana 1942, 96-98; J. Spencer Trimingham, Islam in Ethiopia, Oxford 1952.