حاکم لاهوری، عبدالحکیم،متخلص به حاکم، تذکرهنویس و شاعر فارسی زبان شبه قاره در قرن دوازدهم. نسب وی از طرف پدرش، شادمان خان، به یکی از اشراف قوم اوزبک و از طرف جدّهاش به سادات حسینی هرات، میرسد (حاکم لاهوری، ص196؛ آرزو، ص76؛ آزاد بلگرامی، ص200). پدر وی در زمان اورنگ زیب (حک : 1068ـ1118) از بلخ به دکن مهاجرت کرد و از سوی شاه به مقام والایی رسید و بعد از درگذشت اورنگ زیب، در شهر مرادآباد، در ایالت اوتارپرادش هند، ساکن شد (حاکم لاهوری، ص 192ـ193). حاکم لاهوری در 1120 در آنجا به دنیا آمد (همان، ص 196). نخست اسم او حکیم بیگخان بود، اما وقتی به لباس فقر و درویشی درآمد، نام خود را به عبدالحکیم تغییر داد (آزاد بلگرامی، ص 201). پدر وی به خواستِ نواب دلیرجنگ، یکی از امرای اورنگ زیب، در لاهور اقامت گزید (حاکم لاهوری، ص 193).حاکم پانزده ساله بود که پدرش در لاهور درگذشت (حاکم لاهوری، همانجا). او در لاهور تحصیل کرد و در زمره شاگردان شاه فقیراللّه آفرینِ لاهوری* درآمد و علاوه بر فنِ شعر، عرفان و تصوف نیز از وی آموخت (همان، ص 192). وی پیش از حمله نادرشاه افشار به هند در 1151، در حلقه مریدانِ حاجی محمد شریف (یکی از خلفای شیخ سعدی لاهوری در سلسله قادریه) درآمد (همان، ص 192ـ193). در 1152، حاکم به دهلی رفت و در آنجا با خواجه محمد صادق ملاقات کرد. خواجه محمدصادق، که از خانواده نواب دلیرجنگ بود و در شعرْ فهمی، شعرگویی و خوشنویسی شهرت داشت، حاکم را بسیار گرامی داشت و دیوانِ حاکمرا بهخط خود نوشت ولی این نسخه بعدآ دزدیده شد (همان، ص 193). حاکم سرانجام در 1171 به حلقه درویشان درآمد (همان، ص1؛ انصاری، ص80ـ81)، سپس به لاهور رفت و بعد عازم کشمیر شد. در آنجابا آخوند عبدالسلامنقشبندی مجالستهای عرفانی داشت (حاکم لاهوری، ص 2؛ انصاری، ص 81).در 1173، حاکم از کشمیر به هوشیارپور و سپس در 1174 به سفر حج رفت (حاکم لاهوری، ص 2ـ3؛ انصاری، ص 84) و در صفر 1175 به بندر سورت بنگال بازگشت (حاکم لاهوری، ص 15). او در مقدمه تذکره مردمِ دیده، در یک مثنوی، احساسات خود را درباره حرمین شریفین بیان کرده است (ص 3ـ10). در مسیر بازگشت به پنجاب، راهزنان اثاثه حاکم و همراهانش را دزدیدند و او با کمک مالی آزادبلگرامی به هوشیارپورِ پنجاب رسید (آزاد بلگرامی، ص 201). بعد از چندی، حاکم و نورالعین واقف بتالوی لاهوری (شاعر فارسیگو) به خدمت نواب سربلندخان، استاندار کشمیر، درآمدند (انصاری، ص 103).حاکم در 1178، در شهر تهنّه کشمیر درگذشت و همانجا دفن شد (همان،ص 103ـ105). به نوشته گوپاموی (ص 197)، وی در 1182 درگذشت، اما به نظر استوری (ج 1، بخش 2، ص 829ـ830) حاکم تا وقتی مصحفی همدانی تذکره عقد ثریا را تألیف کرد (1199)، زنده بوده است.دیوان شعر فارسی، گزیدهای از ابیات شعرای فارسی زبان، و تذکره مردمِ دیده از آثار حاکم لاهوریاند. به گفته سراجالدین علی آرزو (همانجا)، حاکم فن شعر را نزد ملاآفرین آموخت و دیوان او شامل چهار هزار بیت و از نظر محتوا و اسلوب بسیار قوی است. دیوان وی موجود نیست و به گفته خود حاکم (ص 193)، دزدیده شده است.گزیدهای از ابیات شاعران فارسی زبان، معروف به منتخب حاکم، در کتابخانه مُلافیروزِ بمبئی نگهداری میشود (انصاری، ص 166). حاکم این کتاب را در 1161 گردآورده که مشتمل است برنمونهای از اشعار شاعران متخلص به آفرین، آزاد، امید و آرزو (استوری، همانجا؛ برای بخشی از این گزیده رجوع کنید به رهاتسک، ص 133؛ ریو، ج 3، ص 1037).حاکم به سبب تألیف تذکره مردم دیده شهرت بسیاری دارد. وی این تذکره را در 1175 به پایان رساند. نخست، اسم آن را تحفةالمجالس گذاشت و سپس، به پیشنهاد میرغلامعلی آزاد بلگرامی، نام آن را به مردم دیده تغییر داد (آزاد بلگرامی، ص 200؛ حاکم لاهوری، ص 15). این تذکره دارای مقدمه، دو باب و خاتمه، و مشتمل بر شرح حال شصت شاعر است. مقدمه کتاب شامل سبب تألیف، احوال مؤلف و مثنویای درباره زیارت حرمین شریفین است. باب اول در ذکر هجده شاعر است که از مجمعالنفایس خانآرزو* اکبرآبادی گرفته شده، اما حاکم اطلاعاتی را نیز بر احوال شاعران افزوده است. این باب، به ترتیبالفبایی، از آفرین شروع و با واقف تمام میشود. باب دوم در احوال 42 شاعر است که خان آرزو آنها را در تذکره خود نیاورده است. این باب هم به ترتیب الفبایی است و با اطهر شروع و با یتیم تمام میشود. حاکم در خاتمه، شمهای از احوالِ خود را آورده و نام هجده عارف را ذکر کرده است که به علمِ ظاهر و باطن آراسته بودند و او از محضر آنها بهره برده است.حاکم فقط شاعرانی را انتخاب کرده که با آنها دیدار داشته است (رجوع کنید به حاکم لاهوری، همانجا). نثر مؤلف بیشتر ساده است، ولی در موارد ستایش شعر و شعرا، گاهی مصنوع شده است. این تذکره، براساس عکس نسخهایدر کتابخانه حبیبالرحمانخان شیروانی، نخست به اهتمام سیدعبداللّه در مجله دانشکده خاورشناسی لاهور، از شماره 120 تا 143 (1955ـ1960)، منتشر گردید. در 1339ش/ 1960 نیز در فرهنگستان ادبیات پنجابی، به صورت کتاب، ولی بدون مقدمه و حواشی و تعلیقات، به چاپ رسید.منابع : سراجالدین علیبن حسامالدین آرزو، مجمع النفایس (بخش معاصران)، چاپ میرهاشم محدّث، تهران 1384ش؛ میرغلامعلیبن نوح آزاد بلگرامی، خزانه عامره، چاپ سنگی کانپور 1871؛ محمد ارشاداللّه انصاری، احوال و افکار و آثار شاه عبدالحکیم حاکم لاهوری، ]لکهنو[ 1987؛ عبدالحکیم حاکم لاهوری، تذکره مردم دیده، چاپ سید عبداللّه، لاهور 1339ش؛ محمد قدرتاللّه گوپاموی، کتاب تذکره نتائج الافکار، بمبئی 1336ش؛Edward Rehatsek, Catalogue raisonne of the Arabic, Hindostani, Persian, and Turkish mss. in the Mulla Firuz Library, Bombay 1873; Charles Rieu, Catalogue of the Persian manuscripts in the British Museum, London 1966; Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio- bibliographical survey, vol.1, pt.2, London 1972.