حافظ رحمت خان

معرف

معروف به حافظ‌الملک، سردارِ پتهانها، نواب افغانهای روهیله، حاکمِ کتهیر/ کتیهر (روهیلکندکنونی در هند) و حافظ قرآن
متن
حافظ رحمت‌خان، معروف به حافظ‌الملک، سردارِ پتهانها، نواب افغانهای روهیله، حاکمِ کتهیر/ کتیهر (روهیلکندکنونی در هند) و حافظ قرآن. پتهانها گروهها و قبایل مرزنشین، شامل ایرانیها و هندیها و افغانها و بلخیها، بودند. نسب حافظ رحمت‌خان به قیس عبدالرشید، جد افغانهای پتهان، می‌رسد. جد حافظ رحمت‌خان، شیخ شهاب‌الدین مشهور به کوتابابا/ کوته بابا، سردار قوم بریچ* بود و با قبیله‌اش در منطقه روه (نزدیک مرز افغانستان و پاکستان) زندگی می‌کرد. نیاکان حافظ به چاچِ هزاره کوچیدند. شاه عالم خان، پدر حافظ رحمت‌خان، پس از وفات پدرش شیخ شهاب‌الدین، سردار افغانهای روه شد. حافظ رحمت‌خان در 1120 در تورشهامت‌پور، روستایی در روه، متولد شد (گومنز، ص 117ـ118، 121؛ دانشنامه ادب فارسی، ج 4، بخش 2، ص 940). وی علوم رایج را نزد پدرش فراگرفت و چون در کودکی قرآن را از حفظ نمود، حافظ خوانده شد (گومنز، همانجا؛ آریانا؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).حافظ رحمت‌خان در 1153 به تجارت بین بدخشان و هند مشغول بود. وی که به خواست نواب علی محمدخان در 1152 به دربار او پیوسته و منصبِ دیوانی یافته بود، در جنگهای او شرکت می‌کرد (رامپوری، حصّه 2، ص 12؛ گومنز، ص 121). وقتی نواب علی‌محمدخان حاکم سرهند شد نیز حافظ رحمت‌خان همراه او بود و به او خدمت می‌کرد (حسنی، ج 6، ص 87). پس از وفاتِ نواب علی‌محمدخان در 1163، حافظ رحمت‌خان که پدر زن سعداللّه‌خان (پسر علی‌محمدخان) بود، نایب‌السلطنه او و حاکِم حقیقی کتهیر شد و روهیله‌ها از آن پس مستقل شدند (طباطبائی، ج 3، ص 873ـ874؛ هیگ ، ص 429؛ قس گومنز، ص 125ـ126).با پیش آمدن اختلاف بین حافظ رحمت‌خان و سعداللّه‌خان، حافظ رحمت‌خان برخی نواحی، از جمله سریلی و شاهجهان‌پور و ییلی‌بهت، را تصرف کرد (حسنی، همانجا). صفدرجنگ، وزیر احمدشاه بهادرِ بابری، به کتهیر حمله برد. در 1166، احمدشاه و صفدر جنگ و حافظ رحمت‌خان صلح‌نامه‌ای در لکهنو امضا کردند که به موجب آن، روهیله‌ها موظف شدند به صفدرجنگ غرامت بپردازند (رامپوری، حصّه 1، ص260ـ267). پس از آن، حافظ‌رحمت‌خان قلمرو خود، کتهیر، رابه سه‌بخش تقسیم‌کرد و به فرزندان علی‌محمدخان سپرد. وی نام شهر ییلی بهت را به حافظ‌آباد تغییر داد و آن را مرکزِ حکومتِ خود نمود و در آنجا کاخی بزرگ بناکرد (دانشنامه‌ادب فارسی، ج4،بخش2، ص942).در 1174، حافظ رحمت‌خان به لشکرِ احمدشاه ابدالی پیوست و در جنگی که در پانی‌پت* رخ‌داد، با لشکرِ مراتهه‌ها* جنگید. به پاس خدمات حافظ رحمت‌خان در این جنگ، احمدشاه ابدالی منطقه اتاوه، مرکزِ مراتهه‌ها، را به وی بخشید (رامپوری، حصّه 2، ص 26، 36، 38ـ56؛ هیگ، ص 446). پس از فوت نواب سعداللّه‌خان، در 1176 سردارانِ کتهیر و آنوله و بریلی، حافظ رحمت‌خان را به حکومت رساندند (گومنز، ص 125؛ د. اسلام، همانجا). در 1184، حافظ رحمت‌خان برای حفظ امنیتِ قلمروش، از شجاع‌الدوله (فرزند صفدرجنگ) خواست واسطه صلح او با انگلیسیها شود، اما نتوانست مبلغی را که شجاع‌الدوله درخواست کرده بود، بپردازد (طباطبائی، ج 3، ص 936ـ937؛ گومنز، ص 177ـ178). شجاع‌الدوله در 1186 به حافظ رحمت‌خان اعلام جنگ داد. حافظ رحمت‌خان جنگ با قوای متحد انگلیس و شجاع‌الدوله را مصلحت نمی‌دانست (طباطبائی، همانجا؛ بوریج، ج 2، ص 327ـ329). شجاع‌الدوله نخست اتاوه را گرفت و سپس سپاهیان انگلیسی به طرف کتهیر حرکت کردند. در 11 صفر 1188، روهیله‌ها به سرلشکری حافظ رحمت‌خان، با سپاه شجاع‌الدوله و انگلیسیها جنگیدند. برخی افغانها به سپاه شجاع‌الدوله پیوستند و عده‌ای از آنان خود را از جنگ کنار کشیدند. به همین دلیل، روهیله‌ها شکست خوردند. حافظ رحمت‌خان در این جنگ کشته شد (طباطبائی، ج 3، ص 938ـ939؛ بوریج، ج 2، ص 327ـ328؛ رامپوری، حصّه 2، ص 251ـ255، 261، 266ـ270).شجاع‌الدوله که از مرگ حافظ رحمت‌خان متأثر شده بود، دستور داد جسد او را از میدانِ جنگ یافتند و در 1189 در بریلی* به خاک سپردند (رامپوری، حصّه 2، ص 247؛ بوریج، همانجا).حافظ رحمت‌خان حدود 27 سال در کتهیر و اطرافِ آن حکومت کرد. وی متدین و سخی و انسان‌دوست و عادل بود، و به سادات احترام بسیار می‌گذاشت. حدود پنج هزار عالم به دربار وی وابسته بودند (رامپوری، حصه 2، ص 270ـ271؛ حسنی، ج 6، ص 87ـ88). به گفته سیدعظیم شاه خیال بخاری (ص 137)، حافظ رحمت‌خان به فارسی و پشتو نیز شعر می‌سرود. نسخه‌ای از دست‌نویس اشعار او در کتابخانه رامپور نگهداری می‌شود. در دیوان عبدالقادرخان خَتَّک، مخمسی از حافظ رحمت‌خان تحریر شده است (همانجا). از حافظ رحمت‌خان کتابی به نثر فارسی به نام خلاصةالانساب درباره نسب‌نامه افغانها، به جامانده که فصلی از آن نیز ردیه بر شیعه است. نسخه‌هایی از آن موجود است، از جمله در موزه بریتانیا(همان، ص 138؛ حسنی؛ د. اسلام، همانجاها؛ گومنز، ص 61ـ 62؛ دانشنامه ادب‌فارسی، ج 4، بخش 2، ص 944).منابع : آریانا دائرةالمعارف، کابل: انجمن دائرةالمعارف افغانستان، 1328ـ1348ش؛ عبدالحی حسنی، نزهةالخواطر و بهجةالمسامع و النواظر، ج 6، حیدرآباد، دکن 1398/1978؛ سید عظیم شاه خیال بخاری، «پشتو ادب. 5: تیسرا دور (1772ءـ 1900ء)»، در تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، ج 13، لاهور: پنجاب یونیورسنی، 1971؛ دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج :4 ادب فارسی در شبه‌قاره (هند، پاکستان، بنگلادش)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380ش؛ محمد رامپوری، تاریخ اَوَده، کراچی [? 1977[ـ 1983؛ غلامحسین‌بن هدایت‌اللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، چاپ سنگی لکهنو 1314؛William Henry Beveridge, A comprehensive history of India: civil, military and social, London 1871; EI2, s.v. "Hafiz Rahmat khan" (by A. S. Bazmee Ansari); Jos J. L. Gommans, The rise of the Indo-Afghan empire: c. 1710-1780, Leiden 1995; Wolseley Haig, "Ahmad Shah, Alamgir II and Shah Alam", in The Cambridge history of India, vol.4, ed. Richard Burn, Delhi: S. Chand, 1957.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده