حارثی، مسعودبن احمد، فقیه، محدّث و قاضی حنبلی قرن هفتم و هشتم. در 652 یا 653 در روستای حارثیه نزدیک مقبره معروفِ کرخی در غرب بغداد بهدنیا آمد. پدرش تاجری متمکن بود و در همان روستا اقامت داشت (ذهبی، 1376ـ1377، ج 4، ص 1495؛ ابنرجب، ج 2، ص 363ـ364؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 347).حارثی برای تحصیل علم به مصر، اسکندریه و دمشق سفر کرد. در مصر، حدیث را از رضیالدین ابنبرهان، عبداللّهبن علاق، محمدبن عبدالمنعم حمزی مقدسی و شماری دیگر از شاگردان هبةاللّهبن علی بوصیری (متوفی 598) فراگرفت. در اسکندریه از محضر عثمانبن عوف و ابنفرات و در دمشق از احمدبن ابوالخیر و ابنصیرفی بهره برد. همچنین فقه را نزد شمسالدین ابن ابیعمر و کسانی دیگر آموخت (ذهبی، 1376ـ1377، همانجا؛ ابنرجب، ج 2، ص 363؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا).حارثی در مدارس گوناگونی در دمشق و مصر به تدریس پرداخت، از جمله در مدارس نوریه، صالحیه و منصوریه و جامعطولون (ابنرجب؛ ابنحجر عسقلانی، همانجاها). از جمله شاگردان او ابوحجاج مِزّی*، اسماعیلبن خَبّاز، قاسمبن محمد برزالی*، تقیالدین سبکی*، عزالدین ابنجماعه و شهابالدین ابنالعز بودند (ابنرجب، همانجا؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 348؛ ابنعماد، ج 6، ص 29). ذهبی نیز از وی حدیث نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به 1376ـ1377، ج 4، ص 1496؛ همو، 1410، ص 616).در 709، منصب قضای مصر از سوی بَیبَرس دوم* به حارثی سپرده شد و او تا پایان عمر در این سمت باقیماند (یافعی، ج 4، ص 189؛ ابنکثیر، ج 14، ص 50). حارثی در 711 در قاهره فوت کرد و در قرافه، قبرستان مشهور آنجا، به خاک سپرده شد (ابنکثیر، ج 14، ص 67؛ ابنرجب، ج 2، ص 364).شرححالنگاران، حارثی را محدّث و فقیه و مفتی شمردهاند، ولی تبحر او را در حدیث بیش از فقه دانسته و گفتهاند که وی حافظ قرآن و نیکوسخن بود (رجوع کنید به ذهبی، 1376ـ 1377، ج 4، ص 1495؛ یافعی، همانجا؛ ابنرجب، ج 2، ص 362ـ 363). او قائل به وصف «جهت» (به معنای در فوق بودن) برای خدا بود و این دیدگاه او جنجالهایی پدید آورد و حتی دانشمند معاصرش، ابندقیقالعِید* (متوفی 702)، به همین علت از همنشینی با او دوری میجست. گویا همین رفتار منشأ این شایعه شده بود که حارثی هنگامی که در منصب قضا بود، پیشنویس بخشهای پاکنویس نشده کتاب الامام ابندقیقالعید (شرحی ناقص بر الاِمام فی احادیث الاحکام خودش) را از بین برد (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 347).از جمله آثار علمی اوست: شرح بخشی از سنن ابیداود؛ شرح بخشی از کتاب المقنع موفقالدین ابن قدامه حنبلی، شامل باب «عاریه» تا آخر «وصایا»؛ امالی، شامل مباحثی در حدیث و رجال و تراجم؛ و تخریج احادیث منقول از برخی محدّثان عصر خود، از جمله استادش ابن ابیعمر و احمدبن اسحاق ابرقویی (ابنرجب، ج 2، ص 363؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 347ـ 348؛ سیوطی، ج 1، ص 358).منابع : ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، بیروت 1414/1993؛ ابنرجب، کتاب الذیل علی طبقات الحنابلة، ج 2، در ابنابییعلی، طبقاتالحنابلة، ج 4، بیروت 1372/1953؛ ابنعماد؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛ محمدبن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، حیدرآباد، دکن 1376ـ1377/ 1956ـ 1958، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ همو، معجم شیوخ ذهبی، چاپ روحیة عبدالرحمان سیوفی، بیروت 1410/1990؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ المصر و القاهرة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ]قاهره[ 1387؛ عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآةالجنان و عبرةالیقطان، بیروت 1417/ 1997.