حارثبن مسکین، کنیهاش ابوعمرو، محدّث، قاضی و فقیه مالکی قرن دوم و سوم. وی در 154 در مصر متولد شد (خطیب بغدادی، ج 9، ص 113؛ برای اقوال دیگر رجوع کنید به قاضی عیاض، ج 4، ص 36؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 182). از موالی زَبّانبن عبدالعزیزبن مروان بود و از اینرو او را اموی خواندهاند (رجوع کنید به قاضی عیاض، ج 4، ص 26؛ ذهبی، 1424، ج 5، ص 1107).در بزرگسالی به طلب علم روی آورد (ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 54؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 167). از سفیانبن عُیینه هلالی، عبدالرحمانبن قاسم عتقی، عبداللّهبن وهْبفهری و اشهببن عبدالعزیز قیسی حدیث شنید و فقه آموخت (خطیب بغدادی، ج 9، ص 111؛ قاضی عیاض، ج 4، ص 26). وی مالکبن انس را در حج دید ولی از او سماع نکرد (مغلطایبن قلیج، ج 3، ص 319؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 167). لیثبن سعد* را نیز ملاقات کرد و از او فقط یک مسئله فقهی پرسید (خطیب بغدادی، همانجا؛ مغلطایبن قلیج، ج 3، ص 318؛ برای آگاهی از مسئله رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، همانجا). بسیاری او را توثیق کردهاند، از جمله احمدبن حنبل، یحییبن مَعین، نَسائی، و ابنوضاح (خطیب بغدادی، ج 9، ص 111ـ112؛ قاضی عیاض، ج 4، ص 27).حارث از بزرگان فقهای مالکی بود و او را از اصبغبن فرج، که داناترینِ مردم به آرای مالک بود، و نیز عبداللّهبن صالح جُهَنی (کاتب لیثبن سعد) برتر دانستهاند (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 9، ص 112؛ قاضی عیاض، همانجا؛ مِزّی، ج 5، ص 283). او را به زهد، ورع، راستگویی و سیرت نیکو ستودهاند (رجوع کنید به قاضی عیاض، همانجا؛ ذهبی، 1424؛ مغلطایبن قلیج، همانجاها).حارثبن مسکین در 217، در ماجرای محنت*، به دستور مأمون به بغداد تبعید و در آنجا زندانی شد. درباره سبب این امر دو قول آمده است: نخست اینکه حارث معتقد به خلق قرآن نبود (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 9، ص 111)، دیگر آنکه در جلسه دادخواهی دو کارگزار مأمون در مصر، شهادت حارث برضد آندو، خشم مأمون را برانگیخت (رجوع کنید به قاضی عیاض، ج 4، ص 33ـ35). حارث شانزده سال در عراق بود و در اواخر ایام خلافت واثق، به سبب کهولت و با شفاعت احمدبن ابیدؤاد، آزاد شد و در 232 به مصر بازگشت (قاضی عیاض، ج 4، ص 28، 35؛ قس خطیب بغدادی، همانجا، که نوشته متوکل او و دیگر زندانیان را آزاد کرد).وی در بغداد و مصر حدیث روایت کرد. برخی از شاگردانش عبارت بودند از: عبداللّهبن احمدبن حنبل (خطیب بغدادی، همانجا)، ابنوضاح، ابوداود، نسائی و پسرش احمدبن حارث، ابوحاتم رازی (قاضی عیاض، ج 4، ص 27؛ ابن فرحون، ص 177)، ابوزرعه رازی (ابنحبّان، ج 8، ص 182) و ابویعلی موصلی (مزّی، ج 5، ص 282).در جمادیالاولی 237 حارث از جانب متوکل به امر قضا منصوب شد (وکیع، ص 642؛ کندی، ص 468؛ خشنی، ص 93). وی ابتدا از قبول آن سر باز زد ولی با اصرار دوستانش پذیرفت (کندی، همانجا). کندی (ص 468ـ470) کارهای او را در دوران قضا برشمرده است.حارث در 245، پس از قریب به دوازده سال، از منصب قضا استعفا کرد. او در ربیعالاول 250 از دنیا رفت (بخاری، ج 2، ص 361؛ ابنحبّان، همانجا؛ قس خطیب بغدادی، ج 9، ص 113؛ مغلطایبن قلیج، ج 3، ص 319). یزیدبن عبداللّه، والی مصر، بر جنازه وی نماز گزارد (خطیب بغدادی، همانجا).به حارث آثاری نسبت داده شده است، از جمله کتابی بزرگ در مذهب مالکی در هشت سِفر، اختلاف الرواة عن اصحاب مالک (ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 171)، کتابی مشتمل بر روایات مسموع وی از ابنقاسم، ابنوهب و أشهب، و کتابی در متفقات این سه در فقه (ابواسحاق شیرازی، ص 154؛ قاضی عیاض، همانجا)، که ظاهرآ از هیچ یک اثری در دست نیست.منابع : ابنحبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983؛ چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحجر عسقلانی، رفع الاصر عن قضاة مصر، چاپ حامد عبدالمجید، محمدمهدی ابوسنه، و محمداسماعیل صاوی، ]بیجا ? 1376/ 1956[؛ ابنفرحون، الدیباج المُذهَب فی معرفة اعیان علماء المَذهَب، چاپ مأمونبن محییالدین جنان، بیروت 1417/1996؛ ابراهیمبن علی ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، چاپ احسان عباس، بیروت 1401/1981؛ محمدبن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، چاپ محمود ابراهیم زاید، بیروت 1406/1986؛ محمدبن حارث خُشَنی، قضاة قرطبة و علماء افریقیة، چاپ عزت عطار حسینی، قاهره 1372؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، چاپ بشّار عوّاد معروف، بیروت 1424/2003؛ همو، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ عیاضبن موسی قاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، ج 4، چاپ عبدالقادر صحراوی، مغرب 1403/1983؛ محمدبن یوسف کندی، کتاب الولاة و کتاب القضاة، چاپ رفنگست، بیروت 1908، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، چاپ بشّارعوّاد معروف، بیروت 1422/2002؛ مغلطایبن قلیج، اکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ عادلبن محمد و اسامهبن ابراهیم، قاهره 1422/2001؛ محمدبن خلف وکیع، اخبارالقضاة، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت 1422/2001.