حارثبن جَبَله، مشهورترین و نیرومندترین شاه سلسله غسّانیان* در شام، در قرن ششم میلادی. وی نخستین پادشاه غسّانی است که از دوره او آگاهی روشن و قابل ذکری داریم (جوادعلی، ج 3، ص 403). نسب وی را حارثبن جبلةبن حارثبن ثعلبةبن عمروبن جفنةبن عمرو گفتهاند (رجوع کنید به ابنکلبی، ج 1، ص 617ـ618؛ حمزه اصفهانی، ص100). مادر حارثبن جبله، ماریه ذاتالقُرطین، دختر عمروبن جَفْنه بوده است (حمزه اصفهانی، همانجا) و بدینسبب، حارثبن جبله را ابنماریه نیز خواندهاند (رجوع کنید به زیدان، ص 248ـ249). به علاوه، در روایات تاریخی مشهور است که حارثبن جبله و حارثبن ابیشَمِر یکی هستند. براساس برخی از آنها، حارث اعرج (رجوع کنید به ابنقتیبه، ص 648؛ ابناثیر، ج 1، ص 540؛ جوادعلی، ج 3، ص 403) و حارث اکبر همان حارثبن جبلهاند (جوادعلی، همانجا).چون دوره سلطنت حارث طولانی بود (چهل سال؛ زیدان، ص 254؛ جوادعلی، ج 3، ص 404؛ قس حمزه اصفهانی، همانجا: بیست سال)، در میان عربها عنوان پادشاه غسّانی علیالاطلاق به حارثبن جبله برمیگردد؛ لذا راویان عرب هر غسّانیای را که از او سخن گفته و اسم دقیقش را ندانستهاند، حارثبن ابیشَمِر (حارثبن جبله) خواندهاند، چنان که ابوالفرج اصفهانی (ج 9، ص 81) قاتل عمروبن حجر آکلالمُرار (پادشاه کِنده) را حارثبن ابیشمر دانسته است، در حالیکه او مدتها قبل از دوره حارث و در حدود 450 میلادی کشته شده بود. همچنین بنابر پارهای روایات (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 49؛ طبری، ج 2، ص 644)، حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم در سال ششم هجرت یا پس از آن، برای حارثبن ابیشمر (پادشاه غسّان) نامه فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد، درصورتی که حارثبن جبله در آن زمان زنده نبوده است (تقیزاده، قسمت 9، ص 36)؛ بنابراین، معلوم میشود که چرا در نسبنامههای غسّانیان بین مورخان این همه اختلاف وجود دارد.بنابر تواریخ رومی، حارثبن جبله در 528 با منذر، پادشاه حیره، جنگید و بر او غلبه یافت و سال بعد، برای رفع شورش سامریها در فلسطین، به رومیها کمک کرد. در نتیجه، یوستینیانوس اول (حک : 527ـ565 میلادی)، امپراتور روم شرقی، او را به امارت رساند و در 529 میلادی، او را عامل و کارگزار خویش در میان قبایل عرب شام کرد (تقیزاده، قسمت 9، ص 31ـ32؛ جوادعلی، ج 3، ص220ـ221). قیصر همچنین به وی لقبِ بِطریق (پاتریکیوس) داد؛ او نخستین امیر غسّانی و نخستین کس از بزرگان عرب بود که بطریق لقب گرفت و به عنوان پادشاه تاج بر سر گذاشت (رجوع کنید به بطریق*؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «حارثبن جبله»، «غَسّان»). مرکز حکومت وی بلقاء (حمزه اصفهانی، همانجا) یا مُعان (ابنسعید مغربی، ج 1، ص 201) بود.مناسبات غسّانیان با امپراتوری رومشرقی در دوران حارثبن جبله با پیمانی برقرار شد که طبق آن، حارث سه وظیفه مهم در مقابل امپراتوری رومشرقی داشت: به ارتش شرقی رومشرقی برای مقابله با ایرانیان کمک کند؛ در مقابل حکومت لخمیان در حیره ــکه عامل ایران بودندــ بایستد؛ جلوی بیابانگردان را بگیرد و از منافع تجاری و سیاسی رومشرقی در جاده ادویه دفاع کند. علاوه بر اینها، او باید عملیات نظامی بر ضد یهودیان حجاز را اداره میکرد (د.اسلام، ذیل «غسّان»). بیشترین عملیات نظامی و حوادث تاریخی دوران غسّانیان و بیشترین مناسبات سیاسی میان امپراتوری رومشرقی و غسّانیان، در دوره حارث روی داد. دوران پادشاهی وی بیشتر به جنگ با منذر، پادشاه حیره، گذشت. حارث در 531 میلادی در دو عملیات بزرگ نظامی بر ضد ایران، بلیزاریوس (سپهسالار روم) را همراهی کرد ولی سپاه روم مغلوب شد (جوادعلی، ج 3، ص 221؛ زیدان، ص 256ـ257؛ د.اسلام، همانجا). وی در همین سال در کالینیکوم (شهر قدیمی در شمال سوریه) جنگید و در 541میلادی، در لشکرکشی بلیزاریوس به بینالنهرین، سپاه رومشرقی را یاری کرد، اما کامیاب نبود (د.اسلام، ذیل «حارثبن جبله»، «غسّان»؛ تقیزاده، قسمت 9، ص 34). در حدود 540 میلادی، حارث با منذربن امرؤالقیس، معروف به منذربن ماءالسماء (رجوع کنید به ابناثیر، ج 1، ص 439)، بر سر مالکیت زمینهای جنوب تدمر درگیر شد (رجوع کنید به تقیزاده، همانجا؛ زیدان، ص 257). نزاع آنان سبب جنگی دیگر بین حامیان آن دو، یعنی ایرانیان و رومیان، و استیلای انوشیروان بر بخشهایی از قلمرو روم (سرزمین شام) شد که سرانجام، در 540 میلادی به صلح خاتمه یافت (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 148ـ149؛ ابناثیر، ج 1، ص 437ـ438، که نام حارثبن جبله را به اشتباه خالدبن جبله ضبط کردهاند؛ پیرنیا، ص 212ـ213).بزرگترین نبرد حارث و منذر در 554 میلادی در ناحیه قِنَّسرین روی داد که در آن، حارث پیروز و منذر کشته شد (جوادعلی، ج 3، ص 227). در این جنگ، دو پسر حارث نیز کشته شدند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 1، ص540ـ542؛ جوادعلی، ج 3، ص 228ـ230؛ جادالمولی و همکاران، ص 51ـ52). به روایتی نیز منذر یکی از پسران حارث را اسیر و او را برای بت معروف عزّی قربانی کرد (نولدکه، ص 171). این نبرد پیروزمندانه حارث، بزرگترین خدمت به امپراتوری رومشرقی محسوب میشد، زیرا خاطر آنان را تا مدتها از مرزهای شرقی امپراتوری آسوده کرد. مورخان درباره این جنگ روایات بسیاری نقل کردهاند و در بعضی نکات باهم اختلاف دارند. ابناثیر (همانجا) روز نبردِ حارثبن جبله و منذربن امرؤالقیس را از ایام معروف عرب و یوم عین اُباغ نامیده است. وادیِ عین اباغ در عراق، نزدیک شهر انبار و در مسیر فرات به سوی شام قرار داشت (یاقوت حموی، ذیل «اُباغ»). بعضی مورخان نیز این روز را یوم حلیمه (از ایام معروف عرب و نام دختر حارث که این جنگ با او ارتباط داشته است) دانسته و گفتهاند یوم عین اباغ مربوط به جنگ پسر حارث با پسر منذر میباشد. عدهای نیز یوم عین اباغ و یوم حلیمه را یکی دانستهاند (رجوع کنید به حمزه اصفهانی، ص 91؛ ابناثیر، ج 1، ص 547؛ جوادعلی، ج 3، ص 408؛ زیدان، ص 258؛ د.اسلام، ذیل «غسّان»). بعضی مورخان نیز محل این جنگ را ناحیه حیار (یا خیار) در نزدیکی قِنَّسرین دانستهاند (رجوع کنید به ابنقتیبه، ص 648؛ یاقوت حموی، ذیل «الحیار»؛ جوادعلی، ج 3، ص 231ـ233؛ نولدکه، ص170؛ قس ابناثیر، ج 1، ص 541، که محل جنگ را عین اباغ در ذاتالخیار ذکر کرده است). به نوشته ابناثیر (ج 1، ص 543)، این جنگ بسیار سخت بوده، چنان که غبار میدان جنگ آفتاب را از دیدگان نهان میداشته است.حارثبن جبله در 563 میلادی به قسطنطنیه، پایتخت رومشرقی، سفر کرد تا با امپراتور درباره جانشینیِ پسر خویش، منذر، و نیز درباره اقداماتی که باید بر ضد عمروبن هند* (یا عمروبن منذر)، پادشاه حیره، میکرد، مذاکره و مشورت کند. هیبت حارث برای رومیان مَثَل شد، چنان که مادران فرزندانشان را با نام او میترساندند و آرام میکردند (زیدان، ص 256، 258؛ جوادعلی، ج 3، ص 409ـ410). امرؤالقیس* (شاعر معروف عصر جاهلی) با وساطت حارث به دربار امپراتور روم رفت و با قیصر دیدار کرد (رجوع کنید به امرؤالقیس، ص330ـ345؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 9، ص 96ـ99).حارث در 569 میلادی درگذشت (زیدان، ص 259). وی مقتدرانه حکومت کرد و در برقراری صلح بین عشایر قبیله طَیّ* نقش مهمی داشت (جوادعلی، ج 3، ص 411). در 559 میلادی به فرمان حارثبن جبله، برج دیر قصرالحَیرالغربی* ساخته شد (د. اسلام، همانجا). حمزه اصفهانی (ص100) بناهای دیگری را نیز به او نسبت داده است، که برخی محققان در صحت آن تردید کردهاند (جوادعلی، ج 3، ص 404). حارثبن جبله را فردی با هیبت و شکوه دانستهاند که چهل سال از عمرش را به جنگ گذراند (زیدان، ص 258). در زمان او، بیشتر مسیحیانِ سوریه و فلسطین از فرقه یعقوبیان* بودند. حارث نیز از آنان طرفداری میکرد و به سبب کوششهای او کلیسای این مذهب پس از یک دوره فترت احیا گردید (د.اسلام، همانجا). حارث در 542ـ 543 میلادی به کمک تئودورا، ملکه بیزانس که حامی مذهب یعقوبی بود، دو اسقف (تئودروس و یعقوب بارادائوس) یعقوبی را به رهبری مسیحیان سوریه گمارد (تقیزاده، قسمت 9، ص 35؛ د.اسلام، همانجا). گفته شده است که حارث فرزندانی به نامهای نعمان، منذر، مُنَیذر، جبله و ابوشمر داشت که همه به پادشاهی رسیدند (ابنکلبی، ج 1، ص 618؛ قس حمزه اصفهانی، ص100ـ101). پس از مرگ حارث، پسرش منذر به حکومت رسید (زیدان، ص 259). در حدود 570 میلادی، پس از مرگ حارث، قابوسبن منذربن ماءالسماء به خونخواهی پدرش، به قلمرو منذربن حارث حمله کرد، اما منذر او را شکست داد (جوادعلی، ج 3، ص 259).منابع : ابناثیر؛ ابنسعید مغربی، نشوةالطرب فی تاریخ جاهلیةالعرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان 1402/1982؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنکلبی، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ ابوالفرج اصفهانی؛ امرؤالقیس، دیوان امرئالقیس، چاپ حنّا فاخوری، بیروت 1409/1989؛ حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران 1370ش؛ حسن تقیزاده، تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن، تهران ]1328ـ1330ش[؛ محمداحمد جادالمولی، علیمحمد بجاوی، و محمدابوالفضل ابراهیم، ایامالعرب فیالجاهلیة، بیروت 1408/1988؛ جوادعلی، المُفَصَّل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ حمزةبن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء علیهم الصلاة و السلام، بیروت: دارمکتبة الحیاة، ]بیتا.[؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت 1415/1995؛ جرجی زیدان، العرب قبلالاسلام، بیروت 1966؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ یاقوت حموی؛EI 2, s.vv. "Ghassan", "Al-Harith b. Djabala" (by Irfan Shahid); Theodor Noldeke, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden 1973.