حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم مشهور محمدشاه قاجار. نام وی میرزا عباس ایروانی بود. او در 1198 در ایروان به دنیا آمد. تحصیلات نخستین را نزد پدر خود، میرزامسلم، از علمای ایروان، گذرانید. در 1212 به همراه پدرش به عتبات عالیات رفت. در کربلا پدرش او را به آخوند ملا عبدالصمد همدانی* سپرد (شیروانی، ص 613). میرزاعباس تا 1216 در محضر ملاعبدالصمد و دیگران بود و فقه و اصول و معقول و منقول و حکمت طبیعی و الهی آموخت و «سرآمد فضلا و مقبول عرفا» گردید (اعتضادالسلطنه، ص 537؛ فسائی، ج 1، ص 767). همچنین به پیروی از استادش با طریقت تصوف نیز آشنا شد (رجوع کنید به شیروانی، همانجا). پس از مرگ میرزاعبدالصمد، میرزاعباس به مکه مشرف شد و سپس به تبریز رفت و از آن پس حاجیمیرزا نامیده شد، سپس به ماکو رفت و معلم فرزندان حسینخان سردار* شد (رجوع کنید به نصرت ماکوئی، ص 12). وی در سفری که به تبریز رفت با میرزا عیسی فراهانی، قائممقام اول، آشنا شد و به تقاضای او به آموزش میرزا موسی، فرزند وی، پرداخت (جهانگیر میرزا، ص 13). همچنین با فریدون میرزا فرمانفرما (پسر عباس میرزا) الفت یافت و در حدود 1240 به عباس میرزا معرفی شد تا به فرزندان او تعلیم دهد و با مقرری سالیانه هزار تومان این کار را برعهده گرفت (اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 186؛ سعادت نوری، ص 16). مدتی بعد، فریدون میرزا حاکم خوی شد و حاجی میرزا آقاسی را، به عنوان وزیر خود، به آن شهر برد. اما محمد میرزا (بعدآ محمدشاه)، فرزند ارشد عباسمیرزا که به حاجی تعلقخاطر یافته بود، از پدر خود خواست تا معلم او را به تبریز بازگرداند. به فرمان عباس میرزا، حاجیمیرزا آقاسی از خوی به تبریز بازگشت و از آن پس در خدمت شاهزادگان قاجار، خصوصآ محمدمیرزا، درآمد و از رجال دربار تبریز شد (اعتمادالسلطنه، 1357ش، همانجا).اهمیت او زمانی بیشتر شد که پس از مرگ عباس میرزا در 1249، به محمدمیرزا نوید سلطنت داد، ولی ظاهرآ حاجی میرزا آقاسی نوید سلطنت را به همه شاهزادگانی که مدتی معلمی آنان را برعهده داشت، داده بود (رجوع کنید به سرسی، ص 246؛ نائینی، ص 62). با این همه، بعید نیست که حاجی میرزا آقاسی با توجه به مُفاد قرارداد گلستان درباره ولایتعهدی در ذریه عباس میرزا، چنین وعدهای به محمدمیرزا داده باشد. در هر صورت، پس از مرگ فتحعلیشاه از 1250 و اعلام سلطنت محمدشاه، حاجیمیرزا آقاسی نیز همراه وی راهی تهران شد.تا 1251، که میرزا ابوالقاسم قائم مقام امور مملکت را در دست داشت، حاجی میرزاآقاسی در دربار محمدشاه متنفذ بود. پس از قتل قائممقام در صفر 1251، محمدشاه مقام صدارت اعظمی را به حاجی میرزا آقاسی سپرد (اعتضادالسلطنه، ص 440؛ سپهر، ج 2، ص 656؛ اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 187). در آغاز صدارت، وی از امضای فرمانها خوددداری میکرد و آنها را وظیفه محمدخان زنگنه، حاکم آذربایجان، میدانست؛ بنابراین، محمدخان را از تبریز به تهران فراخواند، ولی پس از مدتی در همان سال (1251)، محمدخان به فرمان شاه به تبریز بازگشت (هدایت، ج 10، ص 174؛ سپهر، ج 2، ص 652، 655). با بازگشت او و صدور فرمان حکومت خراسان به نام آصفالدوله*، موقعیت حاجیمیرزا آقاسی استحکام یافت (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1634). بهعلاوه، در آغاز صدارت حاجی میرزا آقاسی، عزت نسا، دختر فتحعلیشاه، پس از مرگ شوهرش، به فرمان محمدشاه به ازدواج حاجی میرزا آقاسی درآمد (سپهر، ج 2، ص 843ـ844؛ نیز رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1626).در ربیعالاول 1252، محمدشاه برای سرکوبی ترکمانان نواحی گرگان و اترک عازم آنجا شد، اما شکست خورد و در بازگشت، با نخستین بدگویی مخالفان در باب بیکفایتی حاجی میرزا آقاسی روبهرو شد (هدایت، ج 10، ص 183). ظاهرآ عامل بدگویی، حاجی زینالعابدین شیروانی بود. محمدشاه تنبیه بدگویان را به حاجی میرزا آقاسی واگذارد؛ وی نیز بعضی را پند داد، گروهی را تهدید کرد و جمعی را از مجالست در دربار محروم ساخت(جهانگیر میرزا، ص 253؛ هدایت، همانجا).در محاصره هرات در 1253، حاجی میرزا آقاسی نیز حضور داشت (اعتضادالسلطنه، ص 454ـ456). درباره اولویت تصرف قلعه غوریان یا محاصره هرات، بین او و میرزا آقاخان نوری* (وزیر لشکر) اختلاف افتاد (سپهر، ج 2، ص 681ـ682). این نخستین برخورد آن دو بود. برخورد پایانی آنان، زمانی بود که اللّهقلیخان (فرزند عزت نسا خانم از شوهر اولش) تحت حمایت حاجیمیرزا آقاسی، به هنگام بحرانی شدن حال محمدشاه در 1261 و به بهانه حلول سال نو، از بروجرد به تهران آمد و در ارگ سلطنتی ساکن شد و وسایل قدرت را برای خود فراهم میکرد. میرزا آقاخان نوری برای مبارزه با حاجی، موضوع اللّهقلیخان را به سمع شاه رسانید و او دوباره به حکومت بروجرد فرستاده شد. حاجیمیرزا آقاسی از شاه تقاضای اخراج میرزا آقاخان نوری را نمود و برای اعتراض به عمارت خود رفت و به کار مملکت نپرداخت (همان، ج 2، ص 855ـ 856؛ واتسون، ص 342). سرانجام، شاه تقاضای وی را پذیرفت و دستور داد میرزا آقاخان را چوب زدند و به کاشان تبعید کردند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج3، ص1675).به هنگام محاصره هرات در 1254، علیرضاپاشا، والی بغداد، مُحمَّره (خرمشهر) را، که تجار بیشتری را به خود جلب کرده بود و رقیبی برای بصره محسوب میشد، غارت کرد (مشیرالدوله تبریزی، ص 34). حاجی میرزا آقاسی، برای تلافی، به خیال تسخیر بغداد افتاد و محمدشاه را، به بهانه سرکوب اشرار اصفهان، حرکت داد (همان، ص 36ـ37). در سفر نظامی محمدشاه به اصفهان در 1255 (رجوع کنید به سپهر، ج 2، ص 741ـ 742)، حاجی میرزا آقاسی با کنت دوسرسی ملاقات کرد. آنان مقاولهنامههایی در خصوص روابط ایران و فرانسه تهیه کردند تا فشار روسیه و انگلستان به حداقل برسد (رجوع کنید به سرسی، ص247)، ولی وقتی صارم افندی به اصفهان رفت تا حکومت ایران را از حمله به بغداد منصرف کند، حاجی میرزا آقاسی در اجرای سیاست خود ناکام ماند. این مذاکرات میتوانست با خسارتی که عثمانی متعهد به پرداخت آن شده بود، پایان پذیرد اما با ادعای غرامت مضاعف و سیاست پرخاشگرانه حاجی میرزا آقاسی نسبت به اقدام حکومت عثمانی، خاتمه یافت و سفیر عثمانی بدون نتیجه به استانبول بازگشت (سپهر، ج 2، ص 703ـ732).دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی، به لحاظ سیاست خارجی، یکی از پیچیدهترین دورههای تاریخ پیش از مشروطه است. برای نخستین بار سیاست خارجی ایران به عرصههای تازهای وارد شد. قرارداد با بلژیک (1257/1841) و اسپانیا (1258/1842) از اقدامات حاجی میرزا آقاسی به شمار میرود (رجوع کنید به معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، ص 171ـ184). او به روسیه و انگلستان بدبین بود (رجوع کنید به واتسون، ص 289). انگلیسیها از سیاستهای حاجی میرزاآقاسی، که همچون شاهزادگان و درباریانِ طرفدار انگلیس و دیگر قدرتهای آن زمان نبود، ناراضی و نگران بودند. این نارضایتی با محاصره هرات و دوستی ایران با فرانسه شدت یافت؛ بنابراین، تضعیف حکومت ایران و شخص حاجی میرزا آقاسی در دستور کار دولت انگلستان قرار گرفت. نیروهای انگلیسی جزیره خارک را اشغال و بوشهر را محاصره دریایی کردند و با تقویت و حمایت شورشهای افرادی چون آقاخان محلاتی، محمدتقی خان بختیاری، آصفالدوله و شاهزادگان فراری مستقر در بغداد، به دخالت در امور داخلی پرداختند. در مقابل، دولت ایران بهتوصیه حاجیمیرزا آقاسی، میرزاحسینخان آجودانباشی* را در رأس هیئتی از طریق عثمانی به اتریش، فرانسه و انگلستان اعزام کرد. اگرچه این اقدام بهمنظور مذاکره با دولت انگلستان بود، ولی حاجی میرزا آقاسی هدف دراز مدتی را پیشبینی کرده بود که عبارت بود از ارتباط با فرانسه، استفاده از مستشاران نظامی، خرید اسلحه و جلب حمایت سیاسی فرانسه از ایران، از نوعی که قرارداد فینکنشتاین* در سی سال پیش فراهم آورده بود.حاجیمیرزا آقاسی وارث تمام نتایجی بود که عهدنامه ترکمانچای* برای ایران در پیداشت. از طرفی انگلیسیها برای کامیابی در رقابت با روسها، پس از قرارداد ترکمانچای همواره خواستار عقد قرارداد اقتصادی با ایران بودند و از طرف دیگر، روسها با تکیه بر واقعه سفارت و قتل گریبایدوف* (1243) توقعات بیشتری برای تحقق عهدنامه ترکمانچای داشتند. روسها در 1262 از حاجی میرزا آقاسی خواستند مجوز لنگر انداختن کشتیهای جنگی آنان را در مرداب انزلی صادر کند. علت اصلی این تقاضا به دست آوردن پایگاه نظامی ثابت در سواحل جنوب دریای خزر بود تا بتوانند گیلان، مازندران و به خصوص استرآباد را ــکه ترکمنها در بخش شرقی آن ناامنی و مزاحمتهایی برای روسها ایجاد مینمودندــ تحت نظارت گیرند. مقاومت و پاسخ منفی حاجی میرزا آقاسی در مقابل درخواست دالگورکی، وزیرمختار روسیه، موجب شد که نسلرود، صدراعظم و وزیر امورخارجه روسیه، در نامهای به وی بنویسد که طبق عهدنامه ترکمانچای ــکه به کشتیهای جنگی و تجاری روسیه حق نامحدود و سیر آزاد در «جمیع آبهای» دریای خزر را میدادــ کشتیهای آنان حق دارند وارد مرداب انزلی شوند (رجوع کنید به سعادت نوری، ص 219ـ220). حاجی در پاسخ به نامه نسلرود، با استدلالهای محکم تقاضای روسها را رد نمود. وی گزارش این اقدامات روسها را به شاه نوشت و در آن، به اعمال روسها برخلاف عهدنامه ترکمانچای اشاره کرد (یکصد سند تاریخی، ص 42).پس از گذشت ده سال صدارت، حاجی میرزا آقاسی با مجموعهای از پیچیدگیهای سیاسی مواجه شد که اداره مملکت را مشکل میساخت. اگر قائممقام در دوران صدارت خویش، نظم و نسق و اداره امور را بدون بازی گرفتن دیگران انجام میداد، حاجیمیرزا آقاسی نه تنها از او فراتر رفت، بلکه جز شاه به هیچ شخص یا دولتی وابسته نبود. به قول نائینی در مآثرالصدریه (ص 68)، احترام و شأن بزرگان ایران منسوخ و «رشته تعارف و رسوم معقولیت» مقطوع شده بود.حاجیمیرزا آقاسی در 1261 برای عقب راندن رقبای سیاسی خود، از محمدشاه خواست تا جمعی خائن را که در کارهای ممکلت دخالت میکنند کنار بگذارد، در غیر این صورت به وی اجازه دهد که به عتبات عالیات برود (سپهر، ج 2، ص 856). با فرمان شاه مبنی بر رفتن ملک قاسم میرزا به آذربایجان و دور شدن میرزا نظرعلی حکیمباشی از تهران همراه با پرداخت هزار تومان جریمه، رضایتخاطر صدراعظم جلب شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1675).در 1263، وضع خراسان حاکی از بحران نظامی ـ سیاسی عمیقی بود. اللهیارخان آصفالدوله (دشمن دیرین حاجی میرزا آقاسی) به تهران آمد و موافقت شاه را برای واگذاری نیابت تولیت به پسرش، محمدحسن خان سالار*، و حکمرانی خراسان به پسر دیگرش، محمدخان، جلب کرد. در همین سال، محمدحسنخان سالار با حمایت برخی حکام محلی شورش کرد و اقدامات محمدشاه برای سرکوب وی بینتیجه ماند و فتنه خراسان تا اوایل حکومت ناصرالدین شاه ادامه یافت (سپهر، ج 2، ص 871ـ873،880ـ881؛ نیز رجوع کنید به حمزهمیرزا حشمتالدوله*).از حوادث مهم دیگری که به پیچیدگی اوضاع افزود، ماجرای سیدعلیمحمد باب* بود. وی پس از مباحثه با علمای شیراز زندانی شد ولی افراد منوچهرخان معتمدالدوله، حاکم اصفهان، او را از زندان شیراز ربودند و به اصفهان بردند. حاجی میرزا آقاسی در نامهای از معتمدالدوله خواست باب را به تهران بفرستد، اما او بیاعتنایی کرد. در این زمان، علمای اصفهان در نامهای به حاجیمیرزا آقاسی، از وی خواستند با این مدعی نیابت امام عصر عجلاللّه فرجهالشریف که موجب فتنه شده است، برخورد کند (همان، ج 2، ص 831ـ835؛ آدمیت، 1354ش، ص 445). در محرّم 1263، حاجی میرزا آقاسی در پاسخ به نامه علمای اصفهان نوشت که ادعای باب «از روی نشأه حشیش است» و تنبیهی که برای او در نظر گرفت، زندان ابد در قلعه ماکو بود (آدمیت، 1354ش، ص 445ـ446). با مرگ معتمدالدوله، به فرمان حاجی میرزا آقاسی باب را به قلعه چهریق در آذربایجان انتقال دادند (سپهر، ج 2، ص 913).با اقدامات سیاسی ـ نظامی حاجی میرزا آقاسی در بحران خراسان، در سال 1263 موضوع دیگری کشف شد که از یک سو مناسبات اللهیارخان آصفالدوله را با بهمن میرزا* و از سوی دیگر مناسبات بهمن میرزا را با رضاقلیخان، والی کردستان، در توطئهای برضد محمدشاه نشان میداد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 902ـ903). به فرمان شاه و تصویب حاجی میرزا آقاسی، خسروخان گرجی برای دستگیری بهمن میرزا و رضاقلیخان، پنهانی عازم آذربایجان شد (سنندجی، ص 231).بهمن میرزا خود را سراسیمه به تهران رسانید و پس از مواجهه با بیاعتنایی حاجی میرزا آقاسی، به شاه پناه برد و به فرمان او در باغ لالهزار سکونت یافت، سپس به سفارت روسیه پناهنده شد و تحت حمایت آن دولت با خانواده خود به روسیه رفت و در تفلیس اقامت گزید (سپهر، ج 2، ص 905ـ907).محمدشاه در تابستان 1264 در تجریش درگذشت (هدایت، ج 10، ص 350ـ351). یکروز قبل از فوت او، حاجیمیرزا آقاسی برای عیادت و گزارش احوال مملکت عازم تجریش شد، ولی قبل از ورود، خبر فوت شاه را به او دادند؛ از اینرو، بهسرعت به عباسآباد (قلعه خود در شمال تهران) بازگشت، سپس به به تهران آمد و برای حفظ ارگ و خزانه، سفارشهای اکید کرد (همان، ج 10، ص 351ـ352). در این زمان، بزرگان و اعیانی که در اطراف مهدعلیا بودند، به وزرای مختار روسیه و انگلستان اعلام کردند تا حاجی میرزا آقاسی مصدر امور باشد ما به تهران نمیآییم و حرم و شاهزادگان و نعش محمدشاه را نیز به شهر نمیآوریم (همان، ج 10، ص 353). سرانجام، حاجی میرزا آقاسی که در عباسآباد با گروهی ماکویی اقامت داشت، برای استقبال از ولیعهد، ناصرالدین میرزا، عازم یافتآباد شد، ولی امرا و امنا، نوراللّهخان شاهسون را برای دستگیری او مأمور کردند (همانجا)؛ بنابراین، همراهان حاجی از اطراف وی پراکنده شدند و او از یافتآباد به حرم حضرت عبدالعظیم رفت و تا ورود ولیعهد بست نشست (همانجا). حاجیمیرزا آقاسی به ناچار از کلمباری، از اعضای سفارت فرانسه، کمک خواست و خود را رعیت دولت روسیه قلمداد کرد (رجوع کنید به آدمیت، 1352ش، ص 55 ـ 56). پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، حاجیمیرزا آقاسی به همراه پنجاه سوار روانه عتبات عالیات گردید (سپهر، ج 3، ص 1037). او در 12 رمضان 1265 در آنجا درگذشت (همان، ج 3، ص 1078).حاجیمیرزا آقاسی، بهویژه پس از ترک محاصره هرات، به فکر بهکارگیری صنایع جدید افتاد و بدین منظور در حکمی به میرزا محمدخان شیرازی، نایب اول وزارت امورخارجه، در 1263 توصیههای مؤکد درباره مناسبات تجاری با کشورهای دیگر نمود و نیز سفارش کرد که از فرانسه پنج ـ شش استاد کامل در هر شاخه را به مدت هفت سال برای تعلیم جوانان به ایران بیاورد. در این حکم، همچنین درباره خرید تجهیزات نظامی و کتابهای راجع به صنایع جدید توصیه شده است (اقبال آشتیانی، ص 273ـ275). اگرچه فکر اعزام محصل به خارج و فراگرفتن فنون جدید چندان تازه نبود، ولی حاجی از طریق جعفرخان مشیرالدوله در استانبول با اطرافیان محمدعلی پاشا، بانی اصلاحات جدید در مصر، تماس گرفت تا گروهی محصل را به مصر اعزام دارد (سعادت نوری، ص 112ـ113). وی برای ایجاد و مرمت قنات تلاش بسیار کرد و در کاشت درخت توت برای تغذیه کرمابریشم در کرمان، اهتمام خاص داشت (مستوفی، ج1، ص 47؛ واتسون، ص 354). همچنین آبرسانی به شهر تهران از رودخانه کرج را در 1262 عملی کرد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1683؛ واتسون، همانجا).یکی از اقدامات مهم حاجی در دوره صدارتش خرید املاک و احیای قناتها و اراضی موات بود. او املاک خریداری شده را در کتابچهای به نام کتابچه املاک جناب آقائی سَلَّمه ُاللّه تعالی از بابت آذربایجان و عراق ثبت کرده است (رجوع کنید به افشار، ص 229، 231). در 1264، حاجی میرزا آقاسی 1438 روستای آباد را به محمدشاه «هبه شرعی» کرد و مجموع قبالههای آنها را به کارگزاران دربار سپرد (هدایت، ج10، ص345؛ اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 181ـ182). به نوشته عبداللّه مستوفی (ج 1، ص 48)، پیش از سال پایانی صدارت حاجی میرزا آقاسی، قبالهای تنظیم گردید و در آن، صورت تمام املاک حاجی که او به شاه واگذار کرده بود، ثبت شد. نیز در آن قباله، حاجیمیرزا آقاسی تصریح کرده که آنچه خریده از پول دولت و برای دولت بوده است. در زمان ناصرالدین شاه نیز هر چه را که بعد از تنظیم آن قباله خریده بود، حتی خانه خود را، یکباره به دولت واگذار کرد و با یک عبا به بغداد رفت. همچنین، بیشتر زمینهای خالصه تهران که وسیله تأمین نان این شهر بود، به حاجی میرزا آقاسی تعلق داشت (همانجا).حاجیمیرزا آقاسی از توجه به وضع مردم و برقراری عدالت غافل نبود و حداقل قصد داشت بهکشور خود و پادشاه خدمت کند (واتسون، همانجا). در زمان صدارت او، شاه فرمانی صادر کرد که طبق آن شکنجه بدنی منع شد و بردهفروشی، خصوصآ فروش افرادی که به غلامی از طریق خلیجفارس به ایران آورده میشدند، با تلاش دولت انگلیس ممنوع گردید (همان، ص352ـ353).از اقدامات فرهنگی دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی، چاپ و نشر نخستین روزنامه بود که میرزا صالح شیرازی* از 1253 تا 1255 منتشر کرد؛ روزنامه بینامی که ادامه آن، با عنوان وقایع اتفاقیه، در روزگار امیرکبیر منتشر شد. حاجی به نشر علوم اسلامی توجه خاص داشت و برای توسعه حوزهها و مدارس میکوشید. به نوشته اعتمادالسلطنه (1363ش، ص 195ـ196)، وی در 1257 غالب علما را از سراسر ایران به تهران فراخواند؛ از جمله ملامحمدتقی اردکانی را از یزد به تهران آورد و اداره امور مدرسه فخریه (مدرسه مروی) را به وی تفویض کرد (برای قول دیگر رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 1، ص 207؛ همو، 1403، ج 18، ص 261).حاجیمیرزا آقاسی در زمینههای گوناگون آثاری از خود به جای گذاشته است، که عبارتاند از: 1) رساله چهل فصل سلطانی و شِیم فرخی، در حکمت عملی و اداره مملکت، که در 1246 به نام فریدون میرزا در خوی تدوین یافته است. 2) نشانه نظامی ایران، درباره ضرورت وجود نشانهای نظامی، تألیف در 1252. 3) مصابیح محمدیه، در مباحث اخلاقی، فلسفی و دینی، در چهارده مصباح. بخشی از این کتاب درباره حضرت مسیح، حواریون و تورات و انجیل است. ظاهرآ او در تألیف کتاب الرّد علیالغادری (پاسخ به شبهات کتاب میزانالحق کشیش فندر آلمانی رجوع کنید به پادری*)، در دوره عباس میرزا، با میرزا بزرگ قائم مقام همکاری داشته است (رجوع کنید به اعتضادالسلطنه، ص 539) که احتمالا خلاصهای از آن در مصابیح محمدیه آمده است. سال نگارش مصابیح مشخص نیست، ولی در 1263 ملاصالح خوافی آن را در تبریز منتشر کرده است.حاجیمیرزا آقاسی شعر نیز میسرود و فخری تخلص میکرد (رجوع کنید به همان، ص 540). وی رساله منظومی به نام لطایفالمعارف دارد که در 1257 به خط رضا قلیخان هدایت تحریر شده است.منابع : فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران 1354ش؛ همو، مقالات تاریخی: «گریز حاجی از دارالخلافه»، تهران 1352ش؛ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیفالشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلامالشیعة: الکرامالبررة، مشهد 1404؛ علیقلیبن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ: تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259ق، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1370ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ 1367ش؛ همو، صدرالتواریخ، چاپ محمدمشیری، تهران 1357ش؛ همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363ش؛ ایرج افشار، «کتابچه املاک حاجی میرزا آقاسی، یغما، سال 17، ش 5 (مرداد 1343)؛ عباس اقبال آشتیانی، میرزاتقی خان امیرکبیر، چاپ ایرج افشار، تهران 1355ش؛ جهانگیر میرزا، تاریخ نو: شامل حوادث دوره قاجاریه از سال 1240 تا 1267 قمری، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1327ش؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377ش؛ حسین سعادت نوری، زندگی حاجیمیرزا آقاسی، ]تهران 1336ش[؛ شکراللّهبن عبداللّه سنندجی، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، چاپ حشمتاللّه طبیبی، تهران 1366ش؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا سیاحتنامه، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ]بیتا.[؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران 1377ش؛ جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، چاپ محمد مشیری، تهران 1348ش؛ معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1373ش؛ علینقیبن محمد نائینی، مآثرالصدریه: درباره میرزا آقاخان اعتمادالدوله نوری، چاپ ایرج افشار، در دفتر تاریخ، ج 1، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1380ش؛ محمدرحیم نصرت ماکوئی، تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماکو، قم[ ? 1373[؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری، در میرخواند، ج 8ـ10؛ یکصد سند تاریخی، تألیف و تحقیق از ابراهیم صفائی، ]تهران ? 1352ش[؛Laurent de Sercey, Une ambassade extraordinaire: la Perse en 1839-1840, Paris 1928; Robert Grant Watson, A history of Persia: from the beginning of the nineteenth century to the year 1858, London 1866, repr. Tehran 1976.