حاتمی، علی، (عباس علی)، کارگردان، فیلمنامه نویس و نمایشنامه نویس معاصر ایرانی. وی در ۱۳۲۳ش در تهران به دنیا آمد (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص ۷ـ۸). دومین پسر خانواده بود. پدرش در چاپخانه به صفحه آرایی اشتغال داشت و شاید او ذوق بصری خود را از پدر به ارث برده بود. به هر حال محیط خانواده برای پرورش استعداد هنری و ادبی او مساعد بود (رجوع کنید به همو، ۱۳۷۵ش، ص۲۰؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، مقدمه، ص ۱۳). حاتمی در کودکی گرفتار بیماری سختی شد و مدتی در منزلِ پزشکی از خانواده های قاجار بستری گردید. دراین دوره، با فرهنگ سنّتی و ویژگیهای زندگی روزمره این قشر آشنا شد. همچنین در همین سالها به واسطه یکی از همسایگانش، که آپاراتچی سینما بود، به هنر سینما علاقه مند شد و توسط عمویش، ابراهیم حاتمی، که نوازنده تار بود، با موسیقی انس گرفت (بهارلو، ۱۳۷۵ش، ص ۲۱ـ۲۲؛ حاتمی، ۱۳۷۷ش، ص ۹۰ـ۹۱).علی حاتمی در سالهای تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی نمایشنامه های کوتاهی می نوشت و در محله شان، به همراه گروهی از دوستانش، اجرا می کرد. وی هم زمان با تحصیل در دبیرستان، در هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک تحصیل کرد و سپس به تشویق استادش، مهدی نامدار، در دانشکده تازه تأسیس هنرهای دراماتیک به تحصیل در نمایشنامه نویسی پرداخت (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۱؛ همو، ۱۳۷۵ش ص ۲۳). در اوایل دهه ۱۳۴۰ش، حاتمی با پژوهش در داستانهای ایرانی، نمایشنامه دیب (دیو) را نوشت (همو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۲؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، همانجا). او در این سالها از طریق متون ادبی با زبان آهنگین آشنا شد و همین آشنایی او را برانگیخت تا نمایشنامه ها و داستانهای خود را با آهنگ و زبان موسیقی و آواز بنویسد. ملک خورشید (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۱۲۹ـ ۱۶۶)، خاتونِ خورشیدباف یا دختر نارنج و ترنج (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۳)، چهل گیس (حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۲۳ـ ۴۵)، حریر و ماهیگیر (همان، ج ۱، ص ۴۷ـ۷۸) از این گونه نمایشنامه هاست (بهارلو، ۱۳۷۹ش، همانجا). اجرای این نمایشنامه ها حاتمی را به عنوان نمایشنامه نویسی صاحب سبک شناساند. وی در ۱۳۴۵ش به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و تا ۱۳۴۷ش در آن سازمان به کار پرداخت (حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، مقدمه، ص ۱۳ـ۱۴).در ۱۳۴۶ش نخستین فیلمنامه خود را، با نام حماسه عشقی، نوشت که براساس آن فیلم کوتاهی ساخته شد (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص۱۴؛همو،۱۳۷۵ش، ص۲۸). در همان سال، حاتمی فیلم کوتاهی با نام جنگل برای تلویزیون ساخت (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۷۹ـ۸۶) که خود نیز در لباس خرگوش، بازیگر آن بود (گلستان، ص ۳۳).شهرت و تجربه حاتمی، به عنوان نویسنده نمایشهای آهنگین (موزیکال) وی را به کارهای تبلیغاتی کشاند و او برای دفتر تبلیغاتی ای که با دوستانش تأسیس کرده بود، فیلمهای کوتاه بسیاری ساخت (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۵؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، مقدمه، ص ۱۴). این آثار زمینه ساز ورود او به سینمای حرفه ای گردید (بهارلو، ۱۳۷۵ش، ص۳۰).فعالیت حرفه ای حاتمی در سینما از ۱۳۴۹ش آغاز شد، در این سال او فیلم حسن کچل را، براساس نمایشنامه آهنگین خود، کارگردانی کرد (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۸۷ـ۱۲۸). نمایش حسن کچل از حیث شخصیت پردازی و گفتگونویسی، دقیق و پرورده و درون مایه آن ملهم از قصه های عامیانه است. حاتمی، به گفته خود (۱۳۷۷ش، ص ۹۳)، از راهنماییهای محمدجعفر محجوب*، از استادان و پژوهشگران بنام فرهنگ و ادبیات عامه، در نوشتن این اثر بهره گرفته است. حاتمی در حسن کچل کوشیده است اثری بیافریند که از حیث صورت و به ویژه موضوع دارای نوآوریهای چشمگیر باشد (همانجا). این فیلم که در نخستین جشنواره فیلم ایرانی وزارت فرهنگ و هنر، جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت و چهارمین فیلم پرفروش سال گردید (امید، ج۱، ص ۵۵۵ ـ۵۵۶)، از نمونه های شاخص سینمای آهنگین ایران محسوب می شود (طوسی،ص ۱۳۰). سبک حاتمی در این اثر و سپس در فیلمهای باباشمل (۱۳۵۰ش؛ رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۲۱۳ـ۲۵۸) و تا حدودی خواستگار (۱۳۵۱ش؛ همان، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۶۸) متأثر از سنّت سخنوری و نقالی* است و ماجراها با استفاده از ترانه و تصنیف و بحر طویل (رجوع کنید به بحر*) و موسیقی ضربی و رقص، نقل می شود و حاتمی در مقام کارگردان، نقال این نقلهاست که با زبان و لحن شهرفرنگیها حکایتها را بازگو می کند. سنّتهای نمایش روحوضی* نیز تا حدودی الهام بخش او بوده است. باباشمل جایزه دومین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن را در چهارمین جشنواره سپاس (رجوع کنید به سینما*) دریافت کرد (اسماعیلی، دفتر۱، ص۱۰۷)، اما از نظر تجاری شکست خورد (امید، ج ۱، ص ۵۹۴).طوقی (۱۳۴۹ش؛ رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۱۶۷ـ ۲۱۲) فیلمی با داستان و شخصیتهای معاصر است و در فضاسازی آن، حاتمی از معماری قدیم و فضاهای سنّتی کاشان بهره خلاقانه ای برده است (طوسی، ص ۱۳۱). وجوه مشترک این فیلم با حسن کچل و فیلمهای بعدی حاتمی نشان می دهد که او سینما را وسیله ای برای نمایش ارزشها و سنّتهای ملی و ملاحظات تاریخی می دانسته است (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص۳۳). با این همه، همان طور که حاتمی در ستارخان (۱۳۵۱ش؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۳۶۹ـ۴۱۶) نشان می دهد، هدفش از این ملاحظات، بررسی سیاسی ماجراهای تاریخی نبوده، بلکه در این اثر و مجموعه های تاریخی خود، نظیر سلطان صاحبقران (۱۳۵۴ش؛ همان، ج ۱، ص ۴۹۳ـ۵۶۲) و هزاردستان (۱۳۵۷ـ۱۳۶۷ش، همان، ج ۲، ص ۸۵۳ـ۱۰۹۶)، و فیلمهای سینمایی حاجی واشنگتن (۱۳۶۱ش؛ همان، ج ۲، ص ۷۲۳ـ ۷۶۴) و کمال الملک (۱۳۶۳ش؛ همان، ج ۲، ص ۷۶۵ـ۸۱۴) و دلشدگان (۱۳۷۰ش؛ همان، ج ۲، ص ۱۱۵۳ـ۱۱۹۶)، همواره درصدد بوده است جنبه های انسانی و عاطفی شخصیتهای تاریخی را نشان دهد؛ ازاین رو، همواره این عقیده وجود داشته است که حاتمی دریافتِ بسیار شخصی خود را از تاریخ ارائه می دهد؛ البته او نیز مدعی نبوده که فیلم سازی مورخ است (رجوع کنید به همو، ۱۳۷۱ش، ص ۴). در واقع، تاریخی که حاتمی در فیلمهایش به آن استناد می کرد، زنجیره ای از واقعیتهای آمیخته با بدیهه و بدعت و تخیل آزادانه او بود و گاه واقعیتهایی را فراموش یا وارونه می کرد یا به سکوت از کنار آنها می گذشت تا اثر خود را نمایشی تر سازد. تاریخ نگاری او در آثارش، نوعی انکار واقعیت به نفع واقعیت نمایشی بود.برای حاتمی هر مکان یا شیء یا قیافه ای، در هیئت سنّتی آن چشم نواز بود و غوطه خوردن در گذشته، برای او به ارزشی بدل می شد که اغلب با اغراق همراه بود (بهارلو، ۱۳۷۹ش، ص ۷۹). به سبب همین نگرش و نیز به سبب آنکه ماجراهای بسیاری از آثارش در تهران قدیم می گذشت، بر آن شد تا تهران قدیم را با معماری ویژه اش بازسازی کند و، با یاری جانی کوارانتا(دکورساز برجسته ایتالیایی) و ولی اللّه خاکدان*، شهرک سینمایی برپا کرد که بعدها محل فیلم برداری بسیاری از فیلمهای ایرانی گردید و شهرک سینمایی غزالی نامیده شد (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۳۰۶ـ۳۱۲؛ همو، ۱۳۷۷ش، ص ۹۷).زبان و لحن گفتار نیز در آثار حاتمی عامل مهمی بود. گفتگوپردازی در آثار او نه برای تزیین، بلکه مشخص کننده هویت آدمها و موضوع اصلی اثر و بیان کننده دیدگاه فیلم ساز است؛ ازاین رو، حاتمی هم به تزیین صحنه و ترکیب بندی نماها و هم به بافت و لحن گفتگوی شخصیتها توجه بسیار داشت. در زبان او گرایش شدیدی به کاربرد الفاظ متمایز از زبان روزمره، کلمات و ترکیبات فخیم و گاه مهجور و تلفظ قدیم تر کلمات با لحن خاصی دیده می شود که باید آن را جزء سبک او به حساب آورد، حتی در فیلمهای غیرتاریخی او، مانند سوته دلان (۱۳۵۶ش؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۵۶۳ـ۶۰۹) و مادر (۱۳۶۹ش؛ همان، ج ۲، ص ۱۰۹۷ـ۱۱۵۱). سوته دلان به ویژه با اقبال مردم و منتقدان مواجه شد و دیپلم افتخار ششمین جشنواره فیلم تهران (رجوع کنید به سینما*) را به خود اختصاص داد (امید، ج ۱، ص ۷۳۲، ۹۸۲).روند فیلم سازی حاتمی بسیار دشوار و نیازمند تتبع و ممارست بوده و تمام کوشش او معطوف به استفاده از «جلوه های تصویری» به حد کمال و ظرافت بوده است.علی حاتمی پس از آخرین فیلمش، دلشدگان، فرصت نیافت دیگر فیلمنامه های خود را به انجام رساند. او در ۱۳۷۱ش فیلمنامه ملکه های برفی را نوشت (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۲، ص ۱۳۲۳ـ۱۳۲۸) که به مرحله تولید نرسید (همو، ۱۳۷۷ش، ص ۹۳، پانویس) و در ۱۳۷۲ش پژوهش مفصّل و نوشتن فیلمنامه آخرین پیامبر (رجوع کنید به همو، ۱۳۷۶ش، ج ۲، ص ۱۳۲۹ـ ۱۳۴۰) را به پایان برد که موقعیت برای فیلم برداری آن فراهم نشد. در ۱۳۷۴ش پس از نوشتن فیلمنامه جهان پهلوان تختی (همان، ج ۲، ص ۱۲۱۳ـ۱۲۷۷) به بیماری سرطان مبتلا شد و در ۱۴ آذر ۱۳۷۵ درگذشت و پیکرش، پس از تشییعی با شکوه، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد (طالبی نژاد، ص ۳۵، ۳۸؛ بهارلو، ۱۳۷۵ش، ص ۵۹؛ حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، مقدمه، ص ۱۴).مجموعه آثار نوشتاری حاتمی (مشتمل بر هجده فیلمنامه، یازده نمایشنامه و چهار مجموعه تلویزیونی) در کتابی که با همکاری دوستان و خانواده وی فراهم آمده، به چاپ رسیده است (رجوع کنید به حاتمی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، مقدمه، ص ۱۵ـ۱۸).حاتمی، همانند اغلب کارگردانهای غیرمتعارف هم دوره خود، در متحول ساختن سینمای ایران مؤثر بود. آثار سینمایی او از آثار دیگران متمایز است. وی از همان آغاز کار، درصدد خلق فیلمهایی بود کاملا متکی به سنّت و فرهنگ ایرانی، و از این بابت در میان منتقدان و سینماگران هم دوره اش «ایرانی ترین فیلم ساز ایرانی» لقب گرفته است. حداقل حُسنِ آثار او، در اصالتی بود که به خود حاتمی تعلق داشت و بیانگر نوعی برداشت عرفانی و شهودی از زندگی بود.
منابع : امیر اسماعیلی، سینمای ایران: ۱۳۸۰ـ ۱۳۰۸، تهران ۱۳۸۰ش؛ جمال امید، تاریخ سینمای ایران، ج ۱، تهران ۱۳۷۴ش؛ عباس بهارلو (غلام حیدری)، علی حاتمی، تهران ۱۳۷۹ش؛ همو، «علی حاتمی : رو در روی دو نسل»، در معرفی و نقد فیلم های علی حاتمی، ]گردآوری[ عباس بهارلو، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۵ش؛ علی حاتمی، «در جستجوی غایت زیبایی»، در چهره در چهره: مصاحبه با هنرمندان تئاتر و سینمای ایران، ]مصاحبه کننده[: امیر اسماعیلی، تهران: مروارید، ۱۳۷۷ش؛ همو، «گفتگوی علی حاتمی با عباس بهارلو»، هشت روز هفته، ش ۶ (آبان ۱۳۷۱)؛ همو، مجموعه آثار : فیلمنامه های سینمایی و تلویزیونی، نمایشنامه ها، آثار اجرا نشده، تهران ۱۳۷۶ش؛ احمد طالبی نژاد، «میراث حاتمی»، فیلم، ش ۱۹۷ (دی ۱۳۷۵)؛ جواد طوسی، «موج، مرجان، خارا (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷)»، در تاریخ تحلیلی صد سال سینمای ایران، ]گردآوری[ عباس بهارلو، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۹ش؛ لیلی گلستان، «خود زندگی بود...»، فیلم، ش ۱۹۷ (دی ۱۳۷۵).