چینی، بخشی از فراوردههای سرامیک کاملا متراکم و نیمهشفاف سفیدرنگ. واژه فارسی چینی به معنای آنچه به چین منسوب است و به طور اخص بهمعنای ظروف چینی است (دهخدا، ذیل واژه). این واژه به صورت صینی و جمع آن صَوانی در عربی کاربرد دارد (رجوع کنید به ابنمنظور، ذیل «صین»). در زبان ترکی، چینی و جمع آن چینیات، در کنار پرسلان، رایج است (رجوع کنید به کانار، ذیل واژه). در فارسی و نیز بین ملل مسلمان، مفهوم کلمات «چینی» و «پرسلان» یکسان است، ولی در دیگر کشورها، بهویژه در اروپا و امریکای شمالی، این دو کلمه مفهوم یکسان ندارند (رجوع کنید به رحیمی و متین، 1368ـ1369ش، ج 1، ص20ـ21). پرسلان ظروف چینی بسیار سفید و نیمهشفافی است که نخستین بار مارکوپولو قطعاتی از آنها را به ونیز برد و چون این قطعات شبیه نوعی حلزون دریای مدیترانه است که به ایتالیایی پرسلا، به معنای خوک یا گراز کوچک، نامیده میشود، این ظروف پرسلان نامیده شدند (رادو، ص 61). در جواهرنامه نظامی* (ص 362) ظروف چینی اینگونه تعریف شده است : «جرم آن به غایت تُنُک بُوَد و لون آن به غایت سپید باشد و شفاف باشد و منقش بُوَد به نقشهای چین، چنانکه معروف و مشهور است و چون دست بدو زنند آوازی بیرون آید و آن آواز دیر بکشد بر مثال سپید روی.»در استاندارد ایران، شرط «نیمهشفافی» الزامی نیست، ولی عمومآ این خاصیت، شرط الزامی در نظر گرفته میشود (رجوع کنید به مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران، استاندارد ش 1164).انواع چینی. چینیها، براساس نوع بدنه، به سه نوع تقسیم میشوند :الف) چینی سخت، که بدنه آن رسی است و خاک رس به کار رفته در آن بسیار خالص است که به آن «خاک چینی» یا «کائولن» گفته میشود که برگرفته از کلمات چینی «کائوـلین» به معنای «تپه بلند» (محل اولین استخراج این خاک در چین) است. خاک چینی در دمای 1550 تا 1700 درجه سانتیگراد، پخته و در نهایت ذوب میگردد. برای کاهش دمای پخت، از فلدسپات استفاده میشود و در نهایت پخت چینی سخت در دمای 1300 تا 1400 درجه سانتیگراد صورت میپذیرد. انواع چینی سخت از اوایل قرن دوازدهم/ هجدهم در اروپا تولید گردید و امروزه در سرزمینهای اسلامی، بهویژه در ایران، تولید میشود. چینیهای چین تمامآ از انواع چینیهای سختاند، با این تفاوت که بهجای فلدسپات، از سنگ تقریبآ مشابهی بهنام پی تون سی (در چینی به معنای آجرهای کوچک سفید) استفاده میشود (رجوع کنید به مدلی، ص14؛ رحیمی و متین، 1368ـ 1369ش، ج1، ص24ـ25). چینیهای سخت، کاملا نیمهشفاف و متراکماند و لعاب آنها از دیگر انواع چینیها، سختتر است، به نحوی که فولاد و چاقو هم بر آن اثر نمیکند.ب) چینی نرم، که بدنه آن از نوع «بدنههای آرد شیشهای» است و خاک رسِ بهکار رفته در آن کم است و به این سبب به آن نرم میگویند که دمای پخت بدنهاش بین 1250 تا 1300 درجه سانتیگراد و کمتر از چینی سخت است و لعاب آنها به سختی لعاب چینیهای سخت نیست. از مشهورترین انواع چینیهای نرم، چینیهای دوران صفوی در ایران و چینیهای نرم فرانسوی در قرن یازدهم و دوازدهم/ هفدهم و هجدهم است. این چینیها سفید و نیمهشفافاند (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به رحیمی و متین، 1362ش، ص 18ـ20).ج) چینی استخوانی، که بدنه آن از انواع بدنههای رسی است و خاک چینی جزو اصلی در ترکیب بدنه آن است. خاکستر استخوان گاو، به ویژه قلم گوساله (به دلیل وجود اکسید آهن کمتر و بنابراین سفیدتر بودن)، یکی از اجزای بدنه چینی استخوانی است و نام این نوع چینی نیز برگرفته از همین مطلب است. باتوجه به اینکه ترکیب خاکستر استخوان عمدتآ فسفات کلسیم است، در بعضی موارد به چینی استخوانی، چینی فسفاتی یا فسفاته نیز گفته میشود (همان، ص 21ـ 23؛ همو، 1368ـ1369ش، ج 1، ص 25ـ26). لعاب چینی استخوانی اگرچه به سختی لعاب چینیِ سخت نیست، ولی نیمهشفافی این نوع بدنه بیشتر است و این مهمترین مزیت چینی استخوانی میباشد. تولید چینی استخوانی در انگلستان و امریکای شمالی رایج است. این چینی تنها در دو دهه اخیر، و عمدتآ به منظور صادرات، در بعضی کشورهای اسلامی تولید شده است (همانجاها).کاربردهای چینی. ظروف، مهمترین کاربرد چینی از آغاز پیدایش بوده است. همچنین ساخت مجسمه و قطعات تزیینی، تاج دندان و دندانهای مصنوعی، انواع چراغ و قطعات الکتریکی از کاربردهای بدنه چینی است. کاربرد جدیدتر چینی در زمینه الکترونیک (خازنها، مقاومتها و غیره) است. در طول تاریخ، چینی به دلیل کمیابی و زیبایی، با اولین حضور خود در هر تمدن، ارزشمندتر از فلزات گرانبها بوده است (رجوع کنید به جوهری نیشابوری، ص 362). این محبوبیت، خاص سرزمینهای اسلامی نبوده است، چنان که پاپ در 971/ 1563 ظروف غذاخوری نقره خود را با چینیهای وارداتی از چین عوض کرد (کرو، ص 20). جوهری نیشابوری (ص 363) خواص عجیبی برای چینی ذکر کرده است، از جمله سفید و روشن و محکمکنندگی دندانها و نمایاندن زهری که در شراب ریخته باشند. بدنه چینی، بهندرت، در ساخت کاشی بهکار رفته است (رجوع کنید به گولومبک و ویلبر، ج 1، ص 177).پیشینه. الف) در چین. احتمالا اولین محصولات چینی، در اواخر قرن دوم/ هشتم یا اوایل قرن سوم/ نهم، در دوره تانگ(618ـ907 میلادی) و در چین، درنتیجه تکامل تدریجی ظروف متخلخل با بدنه سفید، ساخته شد، ولی تکامل و تثبیت فنّاوری این ظروف تا قرن پنجم/ یازدهم به طول انجامید. برخی نیز برآناند که ظروف چینی به مفهوم امروزی در دوره سونگ(349ـ 678/ 960ـ1279) و در مناطق جنوبشرقی چین و به ویژه استان کیانگسی تولید میشدند (رجوع کنید به مدلی، ص 97ـ 99؛ مکینتاش، ص 195). در دوره تانگ و از آغاز قرن سوم/نهم، ظروف ساخت چین در مقادیر کم به خاورمیانه صادر میشدند. بخشی از این ظروف صادراتی، پرسلانهای سفید اولیه و نیز ظروفی به رنگ سبز زیتونی، مشهور به سلادن، بودند که رنگ سبز لعاب آنها ناشی از وجود اکسید آهن و نیز پخت لعابها در محیط اِحیا (با دود زیاد) بود (لین، ص 21؛ فورنیه، ص 47ـ48). بدنه سلادنها الزامآ از جنس چینی نیست و ممکن است از جنسهایی با کیفیت پایینتر باشد؛ بنابراین، سلادن یا ظروف زیتونی تقریبآ بهمعنای هرگونه محصول سرامیک چین است که دارای لعاب سبز باشد. جوهری نیشابوری (ص 362) نیز این ظروف را «زیتونی» خوانده است. در دوره سونگ نیز بخش عمده ظروف صادراتی به ایران و خاور نزدیک، ظروف زیتونی و چینیهای سفید اولیه بودند (لین، همانجا).در دوره یوان (658ـ769/1260ـ1368) ساخت ظروف چینی به مرحلهای رسید که کاملا با تعاریف چینی با معیارهای امروز، مطابقت داشت و با سهولت و در حجم بسیار بیشتر، به خاور نزدیک و آسیای مرکزی ارسال میشد (رجوع کنید به گولومبک و همکاران، ص 13). در این دوره یکی از بزرگترین نوآوریها در صنعت سرامیک، تولید ظروف «آبی و سفید» بود. کبالتِایجادکننده رنگ آبی و سرمهای در ظروف سرامیک در چینیهای آبی و سفید دوران یوان و اوایل دوره مینگ (770ـ 1054/ 1368ـ1644)، از کوههای اطراف کاشان به دست میآمد (رجوع کنید به کاشانی، ص 339؛ وولف، ص 147؛ گارنر، ص 48ـ49).در دوره مینگ ظرافتهای فنی و جنبههای هنری و تزیینی ظروف چینی به اوج کمال خود رسید. در سده دهم/ شانزدهم و در حدود اواخر دوره مینگ، نوعی از ظروف «آبی و سفید» بسیار زیبا، مشهور به ظروف محمدی، به سفارش مسلمانان دربار چین در کارخانههای سلطنتی تولید میگردید که کلمات عربی یا آیات قرآن بر آنها نقش بسته بود. با افول سلطنت مینگ، صادرات ظروف مینگ ابتدا کاهش یافت و سپس قطع گردید. این دوران، اوج گسترش صادرات رقبای جدید ظروف ساختِ چین، یعنی ظروف ایرانی و ژاپنی، بود (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به مکینتاش، ص 74ـ77).ب) در ایران و سرزمینهای اسلامی. چینیهای سفیدرنگ و ظروف زیتونی (سلادن) دوره تانگ از اوایل قرن سوم/ نهم به خاور نزدیک و میانه صادر میشد. در متون دوره اسلامی به این ظروف اشاره شده است. در 237 سیرافی، نویسنده اخبار الصین و الهند (ص 45)، از کشتیهای حامل ظروف چینی زیبا که به سرزمینهای اسلامی وارد میشد، سخن گفته است. در سده پنجم ثعالبی (ص 221) درباره ظروف چینی شفاف نوشته که بهجای دیگ و برای پختن غذا بهکار میرفته و بهترین نوع آن مِشْمِشی و پس از آن زَبَدی بوده است. ورود اولین نمونههای چینی ظاهرآ در دوره هارونالرشید (170ـ193) بوده است. به گفته بیهقی (ص 538)، از جمله هدایای علیبن عیسی، امیر خراسان، به دربار هارون ظروف چینی بود که مشابه آن دیده نشده بود.اولین تلاش جدّی سفالگران مسلمان برای ساخت ظروف چینی، در قرن سوم انجام شد که در رأس آنان سفالگران بینالنهرین لعابی را تولید کردند که با استفاده از اکسید قلع، کدر و سفید شده بود. این لعاب، رنگ نامناسب بدنه را میپوشاند، بهنحوی که ظرف تا حدودی شبیه به ظروف چینیِ دوره تانگ به نظر میآمد. با فتح اسپانیا در قرن دوم/ هشتم، این فنّاوری به آنجا منتقل گردید و در جزیره مسلماننشین میورقه* (مایورکا/ ماجورکا) ریشه گرفت و بر همین اساس، غربیان این ظروف را، به صورت اعم، ماجولیکا/ مایولیکا مینامند. با انتقال این فنّاوری به شهر فائنزای ایتالیا، در قرن نهم/ پانزدهم نام فاینسبر این ظروف اطلاق شد. یک قرن بعد، این فنّاوری در شهر دلفتهلند منجر به تولید ظروفی با همین نام گردید (رحیمی و متین، 1368ـ1369ش، ج 1، ص 15ـ16).دومین تلاش اساسی سفالگران مسلمان برای تقلید ظروف چینی، ساخت «بدنههای جسمی» نوعی بدنه آردشیشهای بود که فنّاوری آن در سده ششم در تمامی سرزمینهای اسلامی گسترش یافته بود. بدنه این ظروف دو خاصیت اصلی ظروف چینی، یعنی سفیدی و نیمهشفافی، را داشت، ولی دمای پخت، ابعاد دانههای تشکیلدهنده بدنه و ظرافت آن، در حدی نبود که بتوان از این بدنهها با نام چینی یاد کرد. تکامل این بدنهها تا حدود پنج سده دیگر ادامه یافت تا نهایتآ در قرن یازدهم و دوازدهم بدنه چینیهای ایرانی از تکامل بدنههای جسمی بهوجود آمد (رجوع کنید به لین، ص XIII).در دوره تیموری، به تلاش سفالگران مسلمان برای ساخت ظروف چینی اشاراتی شده است (رجوع کنید به خواندمیر، ج 4، ص 348). سفیر چین در دربار شاهرخ تیموری (حک : 807ـ850) در هرات درباره ظروف چینی این دوره نوشته است که ظریفاند با طرحها و نقوش زیبایی از گلها و گیاهان در پنج رنگ، اما با وجود زیبایی بسیار، فاقد سبکی و لطافت ظروف چین هستند (رجوع کنید به گولومبک و همکاران، ص 127ـ 128). در دوره تیموری ظروف چینی صرفآ در سفره درباریان یافت میشد. در بسیاری موارد نیز این ظروف در نمایشگاههای مخصوصی، معروف به چینیخانه، به نمایش گذارده میشدند. قدمت چینیخانهها در ایران و آسیای مرکزی، به قرن نهم میرسد که الغبیگ در سمرقند نمونهای از آن را احداث نمود. ورودی تالار چینیخانه با کاشیهای چینی، ظاهرآ از نوع «آبی و سفید»، پوشانده شده بود (رجوع کنید به گولومبک و ویلبر، ج 9، ص 177؛ گولومبک و همکاران، ص 13). امیرعلیشیر نوائی (844ـ 906) نیز چینیخانهای داشته است (رجوع کنید به گولومبک و همکاران، ص 134). در اوایل دوره صفوی (ح 906ـ1135)، واردات ظروف به حدی رسید که این ظروف علاوه بر دربار، در مکانهای دیگر نیز مشاهده میشد. در این دوره نیز ساخت چینیخانه معمول بود. اسکندر منشی (ج 1، ص 209) به چینیخانه یکی از شاهزادگان، به نام سلطان ابراهیممیرزا، اشاره کرده است. چینیخانه کاخ عالیقاپو* در اصفهان، نمونه دیگری از چینیخانههای دوره صفوی و دارای گچبریهای ظریفی است که در داخل آن فضایی مشابه شکل ظروف چینی و صراحی تعبیه شده است (گولومبک و همکاران، همانجا). مشابه این فضاهای گچبری در چینیخانه بقعه شیخصفیالدین اردبیلی* نیز مشاهده میشود. ظروف چینی متعلق به قرن هشتم، در مجموعه موزه طوپقاپیسرای* استانبول نیز موجود است که بیتردید بخشی از قطعات آن درنتیجه غارت تبریز در جنگ چالدران* در 920 و سپس در دوره سلیمان قانونی (926ـ974) از مجموعه اردبیل تأمین شده است (رجوع کنید به لین، ص 28).در آغاز دوران صفوی، کیفیت ظروف تولیدی در ایران افت محسوسی داشت. ظاهرآ در این دوره با کاهش قیمت ظروف وارداتی مینگ، امکان رقابت وجود نداشته است؛ بنابراین، سفالگران ایرانی، بازار مصرف دیگری را هدف قرار دادند و این ظروف را برای عامه مردم، با کاهش کیفیت به منظور کاهش قیمت، تولید نمودند. تغییر عادات غذایی مردم ایران و حضور برنج بهعنوان غذای اصلی در سفرهها (رجوع کنید به فراگنر، ص320ـ 360)، نیاز عامه مردم را به ظروف ساخت ایران افزایش داد (رجوع کنید به گولومبک و همکاران، ص 138). اوج و شکوفایی هنر سرامیک، از دوران شاه عباس اول (حک : 996ـ 1038) آغاز گردید. در این دوره، ایرانیان کیفیت «بدنههای جسمی» را به جایی رساندند که توانستند ظروف چینی کاملا ظریف و نیمهشفاف تولید نمایند که از نظر ظاهری با ظروف زیبای دوره مینگ تفاوتی نداشت، اما ظروف دوره مینگ را میتوانستند همراه با مایعات روی شعله کم حرارت دهند، ولی این کار در مورد چینیهای ایرانی امکانپذیر نبود (رجوع کنید به کرو، ص 9). رافائل دومان در 1071 در سفرنامه خود گفته است که بهترین ظروف ایرانی در کرمان ساخته میشد و تشخیص تفاوت این ظروف با پرسلانهای چینی بسیار مشکل بود (رجوع کنید به لین، ص 119). تاورنیه*، که در 1065 در کرمان بوده، درباره ظروف ایرانی گزارشی مشابه دومان داشته است (رجوع کنید به ص 597). شاردن(ج 4، ص 128ـ130)، ضمن اشاره به مهارت چینیسازان ایرانی، بر ظرافت و سفیدی و نیمهشفافی چینیهای ایرانی تأکید و مشهد، کرمان، زرند، شیراز و یزد را محلهای ساخت این ظروف معرفی کرده است. در سندی به تاریخ 1085، از انواع چینیهای این دوره، مانند خطایی، رشیدی، آتشی، و غوری، و ویژگیهای هریک سخن رفته است (رجوع کنید به یغما، سال 15، ش 12، ص 559، به نقل از ایرج افشار). با اینهمه، و بهرغم تلاش بسیار چینیسازان ایرانی، رنگ و لطافت این ظروف مانند چینیهای فغفوری نبود (رجوع کنید به مستوفی بافقی، ج 3، ص 512).تزیینات چینیهای ایرانی، بهطور عمده نقوش آبی و مشکی زیر لعاب بیرنگ و تزیینات نقشکنده بوده است. نهایت زیبایی چینیهای ایرانی نوعی تزیین بود که ابتدا بدنه ظریف چینی به اَشکال گوناگون سوراخ میگردید و سپس حفره حاصل، با لعاب پر میشد. منشأ این نوع تزیین (که به تزیین «دانه برنجی» مشهور است)، برعکس باور عمومی، در چین نبوده است، بلکه چینیها این نوع تزیین را از ظروف چینی دوره صفوی اقتباس نمودند (رجوع کنید به فهروری، ص 292).از دیگر نقوش تزیینی ظروف چینی ایران، تصاویر گل و گیاه، شکار و جنگجویان و اشکال هندسی بود که معمولا به صورت زنجیرهای بر لبه ظروف ظاهر میشد (رجوع کنید به آلمانی، ج 1، ص 582ـ 585).از نام صنعتگران و هنرمندان چینیساز ایرانی در قرون یازدهم و دوازدهم اطلاعی در دست نیست. در یک مورد، در پشت ظرفی در موزه بریتانیا، نام سازنده و تاریخ ساخت «محمد معمار یزدی 1025» نوشته شده است (پوپ، ص 1650ـ1651).ظروف چینی ایران در سدههای یازدهم و دوازدهم معمولا برای صدور به اروپا و دیگر نقاط جهان ساخته میشدند و در بسیاری مواقع، شرکتهای هند شرقی هلند و بریتانیا، این ظروف را به جای ظروف ساخت چین عرضه میکردند؛ بنابراین، هنرمندان ناگزیر در پشت ظروف، بهجای نام یا علامت خود، علاماتی مشابه حروفچینی، معمولا به رنگهای آبی یا مشکی، ثبت میکردند (رجوع کنید به لین، ص 92، 115ـ118). شاردن (ج 4، ص 128ـ129) به اختلاط ظروف چینی ایران و چین، که شرکت هند شرقی در نیمه دوم قرن یازدهم در این مورد بسیار فعال بود، اشاره کرده است.بیشترین حجم صادرات چینی ایران به اروپا و سایر ممالک، بین سالهای 1063 تا 1095 بود. در این دوره، شرکتهای هند شرقی هلند و بریتانیا اصطلاح «ظروف گمبرون» را رایج کردند که هنوز برای نامیدن ظروف چینی ایران ساخت سدههای یازدهم و دوازدهم بهکار میرود. گمبرون نام قدیم بندرعباس* است که آنها از آنجا ظروف چینی ایرانی را در کشتیهای خود بارگیری مینمودند. در اواخر قرن یازدهم، با آغاز مجدد عرضه محصولات چین، صادرات ظروف گمبرون کاهش یافت (رجوع کنید به کرو، ص20ـ22). تولید ظروف گمبرون، براساس نمونههای موجود، تا اوایل قرن سیزدهم ادامه داشت (رجوع کنید به هابسون، ص 74ـ75؛ فهروری، همانجا)، اما به تدریج افت بسیار سریعی در تولید چینی ایرانی پدید آمد (رجوع کنید به پولاک، ص 388)؛ با این همه، هنوز نمونههایی از تولیدات ارزشمند ساخته میشد. از نظر فنّاوری، تزیینات، طرحها و نقوش، ظروف چینی ایرانی این دوره شباهت بسیاری به ظروف گمبرون دارند. محل تولید این ظروف شهر نائین بود و به همین دلیل، به «ظروف نائین» مشهور شدند. ظروف نائینِ تاریخداری در موزه ویکتوریا و آلبرت و موزه هنر و باستانشناسی اشمولین وجود دارد که در چند نمونه نام سازنده نیز آمده است (رجوع کنید به لین، ص101؛ فهروری، ص 292، 294).در اواخر قرن سیزدهم تولید اندک ظروف چینی نائین نیز متوقف شد. از آن به بعد، ظروف چینی با بدنه «چینی نرم» در ایران تولید نگردید (فهروری، ص 292ـ295). با این همه، تولید بدنههای جسمی با کیفیتی نه چندان مرغوب، در مراکزی مانند مند (گناباد؛ رجوع کنید به زمانی، ص 11ـ20)، میبد (یزد) و قمشه (اصفهان)، تا نیمه قرن چهاردهم ادامه داشت. تولید این مراکز، که به صنایعدستی منحصر بود، امروزه یا متوقف گردیده یا به شدت کاهش یافته است، به نحوی که امروزه، تولید بدنههای جسمی در ایران، در حد بسیار اندک، در نقاط معدودی مثل نظنز ادامه دارد. در سایر سرزمینهای اسلامی، از جمله راجستانِ هند (رجوع کنید به آلن، ص 22ـ23) و اِزنیقِ* ترکیه، تولید بدنههای جسمی، هنوز ادامه دارد. اوج صنعت و هنر سرامیک در منطقه آناطولی، از قرون نهم به بعد، در منطقه ازنیق در جنوبشرقی استانبول و کوتاهیه بوده است. اساسآ هنر و فنّاوری تولید سرامیک در ترکیه و بهطور دقیقتر، منطقه آناطولی، بهشدت وامدار سنّت سرامیک در ایران و کاملا مشابه بدنههای ظروف نفیس ایرانی و از نوع «بدنههای جسمی» است (کارزول، ص 30).شهر ارمنینشین کوتاهیه*، در حدود 120 کیلومتری جنوب ازنیق، در قرن دوازدهم و سیزدهم دومین مرکز تولید ظروف و کاشی در آناطولی بود، اما هنرمندان ارمنی در این دوران موفق شدند کیفیت بدنههای جسمی را ارتقا دهند و بدینترتیب به نوعی بدنه «نیمهشفاف» دست یابند که لین از آن با نام پرسلان روستایی یاد کرده است. نقوش این ظروف تا حدود زیادی، ساده و هندسی است (ص 63ـ65).در میان کشورهای اسلامی، ایران و ترکیه در احداث کارخانههای چینیسازی پیشگام بودهاند. در نیمه قرن سیزدهم، در ابتدای سلطنت ناصرالدینشاه، دولت ایران برای احداث کارخانه چینیسازی، تصمیماتی گرفت (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 2، ص 1118). ظاهرآ در 1275، دولت ایران دانشجویان و کارآموزانی برای فراگیری فنّاوری ظروفچینی به همراه هیئتی به فرانسه اعزام نمود (رجوع کنید به محبوبی اردکانی، ج 1، ص 322، 330ـ331، 350). در سالهای بعد، مثلا در 1305، چند تن از تجار نیز درصدد ایجاد کارخانه چینیسازی بودند. جمالزاده در گنج شایگان (ص 94) از دو کارخانه چینیسازی، یکی در تبریز و دیگری در تهران، نام برده است.«چینی سخت» نیز اولین بار در حدود نیمه دوم قرن سیزدهم، در ترکیه، در کارخانهای که با همکاری فرانسویان احداث گردیده بود، تولید شد، ولی فعالیت این کارخانه چندان نپایید و تولید آن، به علت ناتوانی در رقابت با چینیهای ارزانتر اروپا، متوقف گردید. در پشت ظروف این کارخانه، عبارت «اثر استانبول» درج میگردید. در 1310، کارخانه دیگری با نظارت شخص سلطان عبدالحمید دوم و به منظور رفع نیازهای قصرها و تأمین هدایای دیپلماتیک، در کنار ییلدیزسرای* با عنوان «کارخانه چینی سلطنتی» احداث گردید. این کارخانه با مشارکت فرانسویان ساخته شد. بعد از خلع سلطان عبدالحمید در 1327، تولید کارخانه کاسته و در 1329 متوقف شد. در حدود سالهای جنگ جهانی اول، کارخانه بازگشایی شد و به ساخت مَقَرّههای چینی برای خطوط تلگراف پرداخت. در سالهای بعد، وضع این کارخانه ناپایدار بود تا اینکه در 1374ش/ 1995 کارخانه چینی ییلدیز تبدیل به موزه ـ کارخانه ییلدیز گردید و از آن هنگام فقط برای بازدیدکنندگان، قطعات هنری تولید میکرد ()«تاریخ کارخانه چینی ییلدیز»(، 2007؛ لین، ص 67).در ایران، در 1352ش اولین کارخانه تولید «چینی سخت» در حومه رشت تأسیس شد. در سالیان بعد دو کارخانه دیگر تولید ظروف چینی، یکی در رشت و دیگری در قزوین، احداث گردید. تا پیش از انقلاب اسلامی، مجموع تولید این سه کارخانه، بین 000 ،4 تا 000، 5 تُن در سال بود. در این دوران خاک چینی مصرفی این کارخانهها عمدتآ از کشورهای اروپایی تأمین میگردید. از حدود سال 1365ش به بعد، تولید ظروف چینی در ایران بهسرعت افزایش یافت، بهطوری که امروزه در ایران بیش از بیست واحد چینیسازیِ فعال وجود دارد. تقریبآ در تمامی این کارخانهها، «چینی سخت» تولید میشود و خاک چینی مصرفی آنها، عمدتآ از منطقه زنوز آذربایجان تأمین میگردد. امروزه ایران از نظر تولید چینی مقام نخست را در بین کشورهای اسلامی داراست (رجوع کنید به انجمن چینیسازان ایران، نامه ش 408/323، مورخ 19/9/1385).فنّاوریِ چینی ایرانی. چینیهای ساخته شده در سرزمینهای اسلامی تا اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم از نوع «چینی نرم» بود. در این نوع بدنهها، خاک چینی مادّه اصلی نبود، بلکه از مادّه دیگری به نام سیلیس، به عنوان جزء اصلی بدنه، در انواع متفاوت سفالینهها و چینیها استفاده میشد. در سدههای میانه، در سرزمینهای اسلامی از سیلیس با نام «حَجَر مُها»، «شکر سنگ»، و «مروه» و «حَصی ترابی» (جوهری نیشابوری، ص 344) و در قرن سیزدهم با نام «سنگ چخماق» نام برده شده است (علیمحمد، ص 216). سیلیس مادّهای فاقد خاصیت شکلپذیری، بسیار سخت و دیر گداز و دمای ذوب آن حدود 700، 1 درجه سانتیگراد است. سفالگران مسلمان برای کاهش دمای کوره، در کنار سیلیس، از «آرد شیشه» استفاده میکردند که آن را از سیلیس آسیاب شده و خاکستر گیاهی به نام اُشْنان/ اُشْنون بهدست میآوردند. این گیاه، درختچهای شورپسند و خاکستر آن حاوی مقادیر زیادی اکسید سدیم و اکسید پتاسیم است که وجود این دو اکسید در کنار سیلیس باعث کاهش نقطه ذوب آن میگردد. مادّه سومی که در بدنه ظروف و کاشیهای نفیس به کار میبردند، مقادیر کمی از خاک رس یا گِل سر شوی (گِل سفید/ گِل بوته/ بنتونیت) بود. از خاک رس برای ایجاد خاصیت شکلپذیری در خمیر بدنه استفاده میشد. همچنین برای افزایش شکلپذیری، همراه با خاک رس، مقادیر کمی (مثلا یک درصد) کتیرا یا صمغهای مشابه، نیز اضافه میشد. بهرغم تمامی این اقدامات، اصولا خمیر بدنههای جسمی، در مقایسه با خمیرهای رسی، شکلپذیری کمتری داشت و استادان سفالگر حتمآ باید در هنگام چرخکاری (شکل دادن خمیر روی چرخ سفالگری) ماهرانه عمل میکردند (کرو، ص 301).در مورد زمان کشف و ظهور بدنههای جسمی در سرزمینهای اسلامی، بهویژه در دو دهه اخیر بین محققان اختلاف پدید آمده است. محققان قدیمتر، نظیر لین (ص XIII)، بر آن بودند که این نوع بدنه برای اولین بار در قرن ششم ساخته شده است و محل ساخت آن را، با احتیاط، خاور نزدیک اعلام میکردند. فهروری (ص 69، 95)، بهطور مبهم، محل ساخت را ایران یا مصر فاطمی در سده پنجم اعلام کرده است. محققان جدیدتر، نظیر کرو (ص 303)، منشأ این بدنه را از حدود قرن سوم در عراق عباسی و اوج شکوفایی آن را در ایران سلجوقی و مصر فاطمی ذکر کردهاند. در این باره وولف (ص 146) به ایران دوران سلجوقی اشاره نموده است. یکی از آخرین تحقیقات را گروبه (ص 148) کرده که اولین قطعه امضادار با بدنه جسمی را متعلق به 534 و ساخته شده در ایران معرفی نموده است. از طرفی دیگر، ناصرخسرو (ص 93) در سفر خود به مصر، سفالینههایی نیمهشفاف را مشاهده کرده است که احتمالا چینی بدنه جسمی بودهاند.اگر از اشارات کوتاه ابوریحان بیرونی در الجماهر فی الجواهر (ص 369ـ370) در سده پنجم بگذریم، قدیمترین متنی که درباره فنّاوری ظروف چینی نکاتی را بیان نموده، جواهرنامه نظامی جوهرینیشابوری (ص 361ـ363) در سده ششم است. مفصّلترین متنی که در سده بعد فنّاوری بدنه جسمی و نیز لعاب را مورد بررسی قرار داده، کتاب مشهور عرایس الجواهر و نفایس الاطایب*، نوشته ابوالقاسم عبداللّهبن علیکاشانی، است. متن دیگری که به فنّاوری بدنههای جسمی پرداخته، رساله کوتاه علیمحمد است که در 1306، در زمان حیات وی، در انگلستان چاپ شد. این رساله در 1322 به عنوان بخشی از کتاب فرنیوال تجدید چاپ شد. همچنین در این باره باید به مقاله فرجاللّه بَذْل در کتاب )بررسی هنر ایرانی( (ج 4، ص 1703ـ 1706) اشاره نمود که به بحث در مورد فنّاوری زمان خود میپردازد. عباس زمانی (ص 10ـ24) نیز بدنههای جسمی منطقه مندِ گناباد را بررسی کرده است. وولف (ص 165ـ167) نیز اطلاعات دقیقی درباره بدنههای جسمی داده است. یکی دیگر از منابع بسیار مهم در بررسی بدنههای جسمی، کتاب میشلن سُنتلیورـ دومون است که تحقیق او در اوایل دهه 1340ش در میبدِ یزد انجام شده است.طبق آنچه ذکر گردید ترکیب بدنههای جسمی، تقریبآ در طول یک هزاره، تغییر عمدهای نداشته است. کرو (ص 296ـ 301) ترکیبات را به این ترتیب ذکر کرده است :در سه دهه اخیر، با رواج دستگاههای جدید تجزیه شیمیایی و کانیشناسی، تحقیقات بسیاری درباره ترکیب بدنه جسمی صورت پذیرفته است. نتایج آخرین تحقیقات با استفاده از دستگاه طیفسنجی نوری اشعه ایکس روی هفت نمونه لعاب ظروف چینی کرمان، متعلق به قرن یازدهم انجام شده است. درصد تقریبی وزنی مواد به این شرح است :(SiO2= 86) (AI2O3=5) (MgO=1) (CaO=3)=100) جمع کل) (Na2O=3) (K2O=2)همچنین در این بررسی، نتایج آزمایش لعابهای چینی کرمان با استفاده از دستگاه میکروپروب به این شرح داده شده است (ارقام، درصد وزنیاند) :) 5 )( CaO =3(MgO= ( 2 (Al2O3 = (72 (SiO2 =)07ر 0) (MnO=1 (Fe2O3= (3K2O =) (14 (Na2O =)07ر100 = جمعکل(با تحقیق ماسون مشخص گردید که در لعاب چینیها و سفالهای دوره تیموری، اکسید سرب و بُر بهکار نرفته یا حداقل، استفاده از این دو اکسید عمومیت نداشته است (رجوع کنید به گولومبک و همکاران، ص 16ـ 56).چنانچه ترکیب لعاب چینیهای عصر صفوی، به فرمول مولکولی یا فرمول زگر تبدیل شوند، نتیجه زیر به دست میآید :SiO2 Na2O + K2O + CaO + MgO AI 2O 3738ر20498ر01با توجه به ارقام مذکور، شباهت لعاب چینیهای عصر صفوی با ترکیب شیشههای جام و بطری درخور توجه است (کرو، ص 303).منابع : علاوه بر اطلاعات شخصی مؤلف؛ هانری رنه د آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1368ش؛ ابنمنظور؛ ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران 1374ش؛ اسکندر منشی؛ اعتمادالسلطنه؛ بیهقی؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، چاپ حمید شیرانی، تهران 1363ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، لطائفالمعارف، چاپ ابراهیم ابیاری و حسن کامل صیرفی، ]قاهره ?1379/ 1960[؛ محمدعلی جمالزاده، گنج شایگان: اوضاع اقتصادی ایران، تهران 1384ش؛ محمدبن ابیالبرکات جوهری نیشابوری، جواهرنامه نظامی، چاپ ایرج افشار، با همکاری محمدرسول دریاگشت، تهران 1383ش؛ خواندمیر؛ دهخدا؛ افسون رحیمی و مهران متین، «انواع بدنههای ظروف سرامیک»، در اولین سمینار صنایع سرامیک، تهران: وزارت صنایع، 1362ش؛ همو، تکنولوژی سرامیکهای ظریف، تهران 1368ـ1369ش؛ عباس زمانی، «هنر سفالسازی در مِنْدْگناباد»، هنر و مردم، ش 119 و 120 (شهریور ـ مهر 1351)؛ سلیمان تاجر سیرافی، اخبار الصین و الهند، تتمیم حسنبن یزید سیرافی، چاپ ابراهیم خوری، بیروت 1411/ 1991؛ عبداللّهبن علی کاشانی، عرایس الجواهر و نفایسالاطایب، چاپ ایرج افشار، تهران 1345ش؛ حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران 1354ـ1368ش؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، ج 3، تهران 1340ش؛ مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران، استاندارد شماره 1164 ایران : ظروف سرامیک غذاخوری ـ چینی (پرسلان) ویژگیها، روش نمونهبرداری و آزمون، ]کرج[ 1368ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ یغما، سال 15، ش 12 (اسفند 1341)؛Ali Mohamed, On the manufacture of modern kashi earthenware tiles and vases in imitation of the ancient, in William James Furnival, Leadless decorative tiles, faience, and mosaic, Stone, Engl. 1904; D. Allen, "Notes from blue pottery", Ceramic review, no. 170 (Mar./ Apr. 1998); Farajollah Bazl, "The ceramic arts. 45 (D): Contemporary techniques", in A Survey of persian art: from prehistoric times to the present, ed. Arthur Upham Pope, vol.4, Tehran: Soroush, 1977; John Carswell, Iznik pottery, London 2006; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by. L. Langles, Paris 1811; Yolande Crowe, Persia and China: Safavid blue and white ceramics in the Victoria and Albert Museum 1501-1738, [Great Britain] 2002; Geze Fehervari, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum, London 2000; Robert L. Fournier, Illustrated dictionary of practical pottery, London 1992; B. Fragner, "Zur Erforschung der kulinarischen Kultur Irans", Welt des Islams, no. 23-24 (1984); Harry Garner, "The use of imported and native cobalt in Chinese blue and white", Oriental art, vol. 2, no. 2 (summer 1956); Lisa Golombek, Robert B. Mason, and Gauvin A. Bailey, Tamerlane's tableware: a new approach to the chinoiserie ceramics of fifteenth-and sixteenth-century Iran, Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers, 1996; Lisa Golombek and Donald Newton Wilber, The Timurid architecture of Iran and Turan, Princeton 1988; Ernst J. Grube, "Iranian stone- paste pottery of the Saljug period", in The Nasser D. Khalili Collection of Islamic art, vol.9: Cobalt and lustre: the first centuries of Islamic pottery, ed. Julian Raby, London: The Nour Foundation, 1994; "History of Yildiz Porcelain Factory", Ottoman Souvenir. [On line]. Available: http:// www. ottoman souvenir. com/ porcelain/ htm. [25 Jun. 2007]; R. L. Hobson, A guide to the Islamic pottery of the Near East, [London] 1932; Mehmet Kanar; Buyuk Farsa- Turke Sozluk, Istanbul 1993; Arthur Lane, Later Islamic pottery: Persia, Syria, Egypt, Turkey, London 1971; Duncan Macintosh, Chinese blue and white porcelain, Hong Kong 1997; Morgaret Medley, The Chinese potter: a practical history of Chinese ceramics, London 2001; Arthur Upham Pope, "The ceramic arts. 45 (A): The history", in A Survey of Persian art, ibid; Paul Rado, An introduction to the technology of pottery, Oxford 1969; Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia, Cambridge, Mass. 1966.