چهل

معرف

از مهم‌ترین و پربسامدترین رمزهای عددی رایج در میان تقریبآ همه اقوام و فرهنگها
متن
چهل، از مهم‌ترین و پربسامدترین رمزهای عددی رایج در میان تقریبآ همه اقوام و فرهنگها. در میان اعداد دو رقمی و بالاتر، چهل، در حوزه‌های گوناگونِ ادیان، اساطیر، آیینهای رازوری و عرفانی، باورهای عامیانه، عملیات جادویی، ادبیات، تاریخ‌نگاری و نیز در زندگی روزانه ملل، حائز بالاترین جایگاه بوده است (رجوع کنید به )دایرةالمعارف دین( ، ذیل "Numbers: an overview"؛ صدقه، ذیل «أربعون»). درباره چگونگی آشنایی بشر قدیم با این عدد، ساز و کارِ ارج و اهمیت یافتن و چرایی انتساب دلالتهای ویژه به آن، نمی‌توان به قطع سخن گفت؛ با این حال، دست‌کم، سه احتمال درخور بررسی است: 1)تجربه‌های روحانی یا اشارات و الهامات ماورایی، در یک رویکردِ ماوراءالطبیعه‌گرایانه، چنان که در اساطیر و متون مقدّس دینی در این باره شواهد بسیار هست (برای نمونه رجوع کنید به سفر پیدایش، 4:7؛ سفر خروج، :16 35، 18:24؛ انجیل متّی 2:4؛ بندهش، ص 66، 81، 155؛ نیز رجوع کنید به )دایرةالمعارف دین(؛ صدقه، همانجاها). 2)تجربه‌های روزانه این جهانی که برحسب مشاهده و استقرا یا برحسب کشف و تصادف، در فاهمه عمومی شکل گرفته است. مثلا، با محاسبه مدت بارداری در انسان، اسب یا فیل که با مضربهایی از چهل منطبق است یا این تجربه که شراب، سرکه و ترشی با گذشت چهل روز قوام می‌آیند (رجوع کنید به صدقه، همانجا؛ فتال، ص 124ـ125). چنان‌که رومیان نیز، بنابر تجربه، پیش از صدور روادید ورود مسافران به قلمرو روم، آنان را چهل روز قرنطینه می‌کردند تا از شیوع بیماریهای واگیردار پیشگیری شود (رجوع کنید به همانجاها؛ واژه قرنطه به معنای چهل است رجوع کنید به )فرهنگ انگلیسی ـ ایتالیایی، ایتالیایی ـ انگلیسی(، ذیل "Quaranta"). 3)اهمیت یافتن چهل درنتیجه سیر تکاملی عددشناسی اقوام ابتدایی. به این معنا که ممکن است این فرایند مربوط به دوره‌ای از دانش بوده باشد که چهل، انتهای دایره عددشناسی را تشکیل می‌داده است، چنان‌که در میان برخی اقوام ابتدایی، اعداد دو یا چهار یا بیست (شمار مجموع انگشتان دست و پای آدمی)، رقم پایانی شناخته می‌شدند (رجوع کنید به فتال، ص 125 و ارجاعات).گونه‌شناسی کاربرد عدد چهل. پژوهش درباره جایگاه عدد چهل، در حوزه‌های بسیار متنوع با وجود انبوهی از شواهد، تنها درصورتی میسر است که دسته‌بندی و گونه‌شناسی‌ای از آنها فراهم شود. اهمیت و بسامد هر یک از گونه‌ها ــکه از بسیاری جهات، با یکدیگر ارتباط و هم‌پوشانی نیز دارندــ یکسان نیست و به‌ویژه در زمینه سنّت اسلامی، برخی گونه‌های کاربرد عدد چهل، بر برخی دیگر ترجیح یافته‌اند. سه‌گونه عمده کاربرد عدد چهل در سنّت اسلامی اینهاست :1) در بیان کثرت. استفاده استعاری از واحدهای چهل‌تایی برای بیانِ افزونی شمار، سختیِ کار، اغراق در تواناییها یا دستاوردها، بزرگ جلوه دادن موفقیتها و پیروزیها و پررنگ کردن یک عنصر در یک گزارش، هم در روایتهای تاریخی و هم در ادبیات سراسر جهان اسلام، بسیار دیرینه و معمول بوده است ()دایرةالمعارف قرآن(، ذیل "Numbers and enumeration"). برای نمونه، انوشیروان چهل روز مهلت می‌خواهد تا پاسخی در رد ادعای مزدک بیابد (نظام‌الملک، ص 263ـ264)؛ برخی پادشاهان ساسانی هر شب از بیم دشمنان، چهل فراش (رختخواب) می‌گستردند (جاحظ، 1970، ص126)؛ عَمروعاص در گزارش خود به عُمَر درباره فتح اسکندریه، بارها از مضربهای چهار و چهل برای مهم جلوه‌دادن فتح خود استفاده و به‌ویژه به وجود چهل هزار یهودی در شهر، که می‌توان از آنها جزیه گرفت، اشاره کرده است (رجوع کنید به ابن‌عبدالحکم، ص 166)؛ در بیان استعداد بالای نظامی پادگان ـ شهر کوفه گفته می‌شد که چهل هزار مرد جنگی و چهار هزار اسب آماده نبرد دارد (طبری، تاریخ، ج 4، ص 51، 246)؛ در ستایش برخی قهرمانان تاریخی گفته می‌شد که در یک شب یا یک روز، چهل فرسنگ با اسب تاخته‌اند (درباره الند پسر سوخرا و جلال‌الدین خوارزمشاه، به‌ترتیب رجوع کنید به ابن‌اسفندیار، ج 1، ص 91؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 512)؛ درباره سیل بغداد در 776، گفته شده است : «چهل هزار آدمی در زیر خانه‌ها ماندند» (خوافی، ج 3، ص 108).در ذکر فضائل و محاسنِ علما و عرفا نیز استفاده از عدد چهل، مفیدِ تقویت و اغراق در روایت بوده، مثلا گفته شده است که ابوحنیفه چهل سال با وضوی عشاء، نماز صبح گزارد (ابن‌کثیر، ج10، ص 107) و عطاء سلیمی، صوفیِ خائف، چهل سال سر فراز نکرد و چهل سال خنده بر لب نیاورد (ابونعیم اصفهانی، ج 6، ص 221) و مقدّس اردبیلی چهل سال، گِردِ فعل مباح هم نگشت چه رسد به مکروه و حرام (رجوع کنید به تنکابنی، ص 445؛ برای انبوهی از این نمونه‌ها رجوع کنید به عطار، 1360ش، ص 115، 123، 131، 144، 244، و جاهای دیگر).در گزارشهای تاریخی، گاه برای افاده عظمت و شکوه و تقویتِ کیفیت اجزا و عناصر نیز، به خاصیت عدد چهل توجه می‌شد، از آن جمله است گزارش روشن کردن شمع چهل مَنی در عروسی پوران‌دخت (دختر حسن‌بن سهل) با مأمون در سال 210 در ساحل دجله (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 6، ص 395). در مقام مقایسه نیز گاه برای تقویت و پررنگ کردن یک طرف، یک واحد چهل‌تایی را در طرف مقابل قرار می‌دادند. مثال از متون عرفانی : شاه‌بن شجاع الفوارس، ثواب چهل حج پیاده را فروخت تا سگی را با نانی سیر کند (روزبهان بقلی، ص 156) یا این قول که یک بار ذمّ نفس برابر با چهل سال عبادت است (رجوع کنید به فتال، ص140ـ141)؛ در مَثَلها: یک ده‌آباد بهتر از چهل شهر خراب است یا صبرکوچک خدا، چهل سال است (رجوع کنید به دهخدا، ج 4، ص 2051؛ دهگان، ص 1041؛ فتال، ص 135؛ برای نمونه‌هایی در شعر فارسی رجوع کنید به حافظ، ص 145، غزل 214، ص 235، غزل 343). در قصه‌های عامیانه از این الگوی روایت، بسیار استفاده شده است، از جمله برای تأکید بر حُسن و تفاوت بارز یک طرف یا تأکید بر دشواری یک موقعیت برای قهرمان قصه یا حصول یک خواسته. برای نمونه، دختر پادشاه با آنکه چهل پرنده زیبا دارد، عاشق پرنده آبی‌رنگی می‌شود که زیباتر از آن چهل پرنده است (رجوع کنید به درویشیان و خندان، ج 2، ص 81). در قصه‌ها از قهرمان خواسته می‌شود در مهلت معینی، چهل دسته‌گل بی‌موسم تهیه کند یا مادیانی را که چهل کرّه دارد بگیرد یا با قهرمانی کشتی بگیرد که هر روز پشت چهل نفر را به خاک می‌رساند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 21، 24، ج 3، ص 136). در این روایتها معمولا از چهل دعانویس، یا خواب‌گزار یا طبیب و جز اینها سخن می‌رود که نتوانسته‌اند گره از کار پادشاه بگشایند و ناچار، قهرمان قصه باید گره‌گشایی کند (رجوع کنید به همان، ج 3، ص290) یا قهرمان پیوسته در این قصه‌ها با چهل مانع، چهل نگهبان یا چهل دَرِ بسته روبه‌رو می‌شود (رجوع کنید به هفت‌لشکر، ص 282؛ درویشیان و خندان، ج 3، ص 357؛ برای انبوهی از موارد کاربرد نمادین چهل در روایتهای عامیانه، از جمله چهل دزد، چهل کلید، چهل پسران، چهل دختران، چهل برادر، چهل گزیها، چهل گزه‌مو، و جشنهای چهل شبانه‌روزی رجوع کنید به شیمل، ص 81ـ82؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Kirk"؛ درویشیان و خندان، ج 3، ص 290، 310، 325، 357ـ358، 359، 367، 463، و جاهای دیگر؛ باستانی پاریزی، ص 330).حضور عدد چهل در جزو اول نامِ بسیاری از مکانها، مثل چهل‌تنان*، چهل‌دختران*، چهل‌اختران، چهل درویش و جز اینها (رجوع کنید به غروی، ص 267)، غالبآ افاده کثرت می‌کند تا آنکه واقعآ ناظر به ارزش عددی باشد. مثلا عوام، تخت‌جمشید* را با انبوهی از ستونها، چهل منار می‌خواندند (رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص 121) یا به‌عکس، چهلستون* اصفهان به‌رغم عنوانش، تنها هجده ستون دارد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 112). در این عناوین، گاه عدد چهل از لحاظ بنا و جنبه‌های فیزیکی موضوعیتی ندارد. مثلا در قاهره برخی برای آنکه حوالی خانه خود را از کثافات و نجاسات پاک نگه دارند، مقبره کوچکی به نام پیر یا شیخی موهوم در آنجا می‌ساختند و رندان به‌سبب کثرت این مقابرِ برساخته، نام این پیر مورد ادعا را سیدی‌الاربعین یا پیرچهل مقبره نهاده بودند (رجوع کنید به احمد امین، ذیل «سِیدی‌الاربعین»).در احادیث بسیاری، به‌ویژه در احادیث ناظر به توصیه‌ها یا نهی‌های عبادی و اخلاقی، عدد چهل، به سبب خاصیتِ افاده کثرت، عمدتآ جنبه تقویت‌کنندگیِ تشویقی یا تحذیری دارد : توصیه به چهل بار ختم قرآن، حفظ چهل حدیث، دعا کردن در حق چهل مؤمن، حضور یافتن چهل تن در تشییع جنازه مؤمن و گواهی دادن ایشان به نیکی و ایمان وی و اینکه چنین شهادتی موجب آمرزش مرده خواهد شد، و اینکه حد همسایگی تا چهل خانه از هر سوست (رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 669؛ ابن‌بابویه، 1362ش، ج 2، ص 537ـ 538، 541ـ544؛ برای آگاهی از حفظ چهل‌حدیث رجوع کنید به چهل‌حدیث*). همچنین در بسیاری از احادیثِ منابع روایی از چهل یا واحدهای شمارشی چهل‌تایی، برای نمودنِ فزونیِ شمارِ ثوابهایِ مقدر برای برخی اعمال پسندیده یا فزونی شمار عذابها یا شُرور ناشی از اعمال ناپسند، مکررآ استفاده شده است، از جمله اینکه چهل هزار فرشته ثوابهای گوینده قول اشهد انّ محمدآ رسول‌اللّه را می‌نویسند؛ برای هر قدمی که کسی برای صله رحم برمی‌دارد، چهل هزار حسنه نوشته و چهل هزار سیئه او پاک می‌شود؛ کسی که مسجدی بسازد، خدا به ازای هر ذرع از مسجد برای او چهل هزار شهر از طلا و نقره و... در بهشت بنا می‌کند؛ خوردن انار، تا چهل روز قلب را روشن می‌کند و از شر شیطان مصون می‌دارد (رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1367ـ1369ش، ج 1، ص 227ـ 228؛ فتال، ص 136ـ138).2) در بیان یک دوره زمانی. از رمز عددی چهل در سنّت اسلامی، به‌ویژه برای اشاره به یک دوره زمانی نیز به‌طور گسترده استفاده می‌شده است و در این گونه از کاربرد چهل، دست کم دو گروه را می‌توان تشخیص داد: الف) دوره‌ای چهل واحدی به مثابه «برهه‌ای از زمان» یا «زمانی نسبتآ دراز» نه به عنوان اشاره‌ای دقیق و واقع‌نگرانه به واحدی چهل‌تایی از زمان (مثلا چهل روز یا چهل سال). به این معنا که در شواهد مختلف از این‌گونه، کاربرد چهل فارغ از محتوای خاصِ وقایع‌نگارانه است و بر زمان واقعی دلالت نمی‌کند، چنان‌که در عهد عتیق نیز وقتی در گزارشهای وقایع‌نگارانه (البته شبه‌تاریخی نه تاریخی)، از مقاطع زمانی چهل ساله سخن رفته (مثلا رجوع کنید به کتاب اول سموئیل‌نبی، 18:4؛ کتاب دوم سموئیل‌نبی، 4:5؛ کتاب اول پادشاهان، 11:2، 42:110؛ کتاب اول تواریخ ایام، 17:29؛ کتاب دوم تواریخ ایام، 1:24؛ نیز در عهد جدید رجوع کنید به کتاب اعمال رسولان،13: 21ـ22) وضع به همین قرار بوده است. در نزد عرب جاهلی نیز اشاراتی از این دست، صرفآ بیانگر مدت استمرار مقطعی از زمان یا فاصله میان دو رویداد مهم بوده (رجوع کنید به کنراد، ص230) و استفاده از مضربهای چهار و به‌ویژه چهل، برای بیان واحدهای وقایع‌نگارانه، رواج بسیار داشته است (برای نمونه رجوع کنید به ابوعبیده، ج 1، ص 86، 92، 108؛ ابن‌عبدربّه، ج 5، ص 141، 151ـ152،260؛ میدانی، ج 2، ص 183؛ نیز رجوع کنید به کنراد، ص 231 و ارجاعات). همین‌گونه کاربرد، به مثابه یک سنّت، در ادبیات دوره اسلامی با بسامد و تفصیل بیشتر تداوم یافت، به‌ویژه در پیش‌بینی استمرار تاریخی یک پدیده، مثلا دوام حکومت یک خلیفه یا استواری و پایایی یک بنا (برای نمونه رجوع کنید به طبری، تاریخ، ج 7، ص 22: پیش‌بینیِ چهل سال حکومت برای یزیدبن عبدالملک که عملا فقط پنج سال، از 101 تا 105، حکومت کرد؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به همان، ج 8، ص 146؛ ابن‌حنبل، ج 2، ص 166؛ ابن‌فقیه، ص 108؛ برای تفصیل رجوع کنید به کنراد، ص230ـ232 و ارجاعات). در بسیاری از احادیث و نیز در حکمتها و باورهای عامیانه ــکه از واحدهای چهل‌تایی برای هشدار درباره گذشتن مدت زمانی معینی استفاده می‌شده ــ طبعآ مدت دقیق مثلا چهل روز در نظر نبوده است: کسی که چهل روز در مجلس علما حاضر نشود، قساوت قلب پیدا می‌کند؛ هرکس چهل روز، گوشت نخورد دچار آسیب می‌شود؛ کسی که چهل روز با جمعی معاشرت کند از آنان خواهد شد (رجوع کنید به فتال، ص 134؛ آقاشریف، ص 179؛ هدایت، ص 81).ب) دوره چهل ساله به مثابه یک نسل یا زمان متوسط برای نمو و بالندگی کامل انسان (رجوع کنید به احقاف: 15) و مدت زمان معمول برای محاسبه تاریخی میان دو نسل است (رجوع کنید به ابن‌خلدون، ج 1: مقدمه، ص 213ـ 215؛ فتال، ص 127؛ بهار، ج 1، ص 171). چهل را به تعبیری می‌توان یک «عمر» کامل به حساب آورد، چنان‌که به غالب مفسران (رجوع کنید به تفاسیر گوناگون، از جمله طبری، ذیل یونس: 16؛ نیز رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 1، ص 251ـ252، 371؛ ابن‌سعد، ج 1، قسم 1، ص 126ـ127)، اینکه در قرآن، از زبان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله خطاب به مشرکان آمده است: «فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُم عُمُرآ مِن قَبْلِه» (]چگونه سخن مرا باور نمی‌کنید[ در حالی که من پیش از نزول قرآن، عمری را در میان شما زیسته‌ام)، با توجه به قول مورخان که سن ایشان در وقت بعثت، چهل سال بوده، تأییدی بر همین باور است (برای تفصیل رجوع کنید به کنراد، ص 234 و ارجاعات). ابن‌خلدون بر همین اساس گفته که چهل سالِ مذکور در قرآن (رجوع کنید به مائده : 26، که بنابر آن، بنی‌اسرائیل به‌سبب نافرمانی، چهل سال در «تیه» سرگردان بودند)، حاکی از طی شدن یک نسل است، به این‌معنا که خدا نسل نافرمان را، که به زبونی خوگرفته و «عصبیت» آنها تباه شده بود، در بیابان بازداشت تا پس از سپری شدن یک عمر یا چهل سال، نسل جدیدی پدید آید که عصبیت تازه‌ای داشته باشد و از اوامر پیامبر خدا اطاعت کند، چنان‌که پس از طی شدن این مدت، حضرت یوشع علیه‌السلام توانست نسل تازه بنی‌اسرائیل را به ارض موعود برساند (رجوع کنید به ج 1: مقدمه، ص 176ـ177؛ درباره مراد از عصبیت رجوع کنید به ذیل مدخل). در عهد عتیق (صحیفه یوشع‌بن نون، 5: 2ـ7) نیز گفته شده است زمانی که یوشع با نسل جدید بنی‌اسرائیل به جنگ دشمنان می‌رفت، همه نسل قبلی در بیابان مرده بودند و فقط نوجوانان نسل دوم، لشکریان او را تشکیل می‌دادند، زیرا خدا سوگند خورده بود که نگذارد هیچ‌کس از آن نسل نافرمان به ارض موعود وارد شود (نیز رجوع کنید به طبری؛ فخررازی، ذیل آیه).3) در بیان کمال و نهایت یک دوره. مدلولِ این‌گونه وسیع کاربرد نمادین عدد چهل، مجموعه به هم پیوسته‌ای از مفاهیمِ امتحان، ابتلا، تصفیه و تطهیر، بازگشت، ورود به مرحله دیگر یا مرحله نهایی و کمال و رشد و بلوغ است. ممکن است این دلالت عدد چهل به واسطه ابتنای آن بر عدد چهار باشد که در عددشناسی اقوام کهن، به‌ویژه به سبب نماد شکلی آن (مربع)، رمز استواری و استحکام و تمامیت و کمال بوده است (رجوع کنید به کنراد، ص230؛ نیز رجوع کنید به عدد*).در ادبیات دوره اسلامی برای همه عناصر به هم پیوسته مندرج در ذیل این‌گونه کاربرد چهل، شواهد بسیار هست: در بسیاری از قصه‌ها از قهرمان خواسته می‌شود که در مهلتی چهل واحدی، معمولا چهل روزه، کاری خطیر را به انجام برساند (رجوع کنید به فتال، ص 145؛ درویشیان و خندان، ج 2، ص 33، ج 3، ص 36، 326) و معمولا در این روایتها، با رسیدنِ قهرمان یا رسیدنِ زمان درونی قصه به متعلَق عدد چهل (مثلا رسیدن به اتاق یا کلید چهلم)، یک مرحله اساسی در روایت پشت سرگذاشته می‌شود (درویشیان و خندان، ج 3، ص 463). به این معنا، چهل نماد ورود و تشرف نیز بوده است. در واقع، در ورود و تشرف به مرحله بالاتر ــکه مقتضی طی دوره‌ای از انقطاع از وضع قبلی، گذراندن فرصتی در انزوا و سپس بازگشت یا ورود (بنابر طرح وان خنپ) بودــ رمز عددی چهل در مرحله میانی موضوعیت می‌یافت. این مهلت چهل واحدی به منظور آمادگی یافتن برای تبدیل، در حوزه‌های گوناگون، از زندگی روزانه و فرهنگ عامیانه تا احادیث و به‌ویژه در عرفان و تصوف با بسامد بسیار، مورد توجه بوده است. مثلا در بسیاری از شهرهای ایران، حمام رفتن زائو در روز چهلم پس از زایمان مرسوم است که گاه با آداب خاصی صورت می‌گیرد (رجوع کنید به اسدیان خرم‌آبادی، 25ـ26)؛ بازماندگان سوکوار مردگان، پس از چهل روز، از موقعیت سوکی خارج می‌شوند و زندگی عادی را از سر می‌گیرند (رجوع کنید به عزاداری*). در آموزه‌های دینی نیز گاه بر لزوم طی شدن مهلتی چهل روزه برای پاک شدن فرد گناهکار از آلودگی گناه تأکید شده است: عبادت فردی که مرتکب غیبت یا شرب خمر شود تا چهل روز پذیرفته نیست (رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1362ش، ج 2،ص534؛ همو، 1386، ج 2، ص 345؛ شعیری، ص 143). اشاره قرآنی به چهل سال سرگردانی بنی‌اسرائیل (رجوع کنید به مائده: 26) را نیز، در تعبیری عرفانی، حاکی از طی مرحله‌ای از تصفیه قوم از وجود نافرمانان و ورود به وضع جدید تلقی کرده‌اند (رجوع کنید به شیمل، ص 81). به‌ویژه قول قرآنی خلوت چهل شبانه‌روزی موسی علیه‌السلام در کوه طور (رجوع کنید به بقره: 51؛ اعراف: 142؛ برای تفسیر رجوع کنید به طبری؛ فخررازی، ذیل آیات)، در کنار حدیث معروف «مَن أَخْلَصَ لِلّهِ أَربَعینِ صَباحآ...» (رجوع کنید به سهروردی، ص207ـ210؛ باخرزی، ج2، ص291ـ 295؛ نیز رجوع کنید به چله/ چله‌نشینی*)، مبنایی برای سنّت چله‌نشینی صوفیان گردیده است. علاوه بر اینها، حدیث معروف دیگری که بنابر آن، خدا، گِلِ آدم را در چهل روز سرشت (رجوع کنید به سهروردی، ص 208؛ باخرزی، ج 2، ص 292)، یکی از مضامین اشعار و موضوع اشارات و تلمیحات بسیار در ادب عرفانی است (مثلا رجوع کنید به سنایی، ص 228؛ عطار، 1365ش، ص 7، بیت 115؛ همو، 1362ش، ص 495؛ مولوی، ج 3، دفتر6، بیت 1216؛ حافظ، ص 342، غزل 483).دلالت چهل بر کمال و بلوغ، علاوه بر زمینه‌های دینی و عرفانی، در زمینه اخلاقی و اجتماعی نیز حائز اهمیت بسیار بوده است. همچون اغلب اقوام و فرهنگها (رجوع کنید به صحیفه یوشع‌بن نون، 7:14؛ کتاب دوم سموئیل‌نبی، 10:2؛ کنراد، ص 232، 236 و ارجاعات؛ رجب‌زاده، ص 467ـ475)، هم نزد عرب جاهلی و هم نزد مسلمانان، چهل سالگی سن رشد کامل و رسیدن آدمی به نهایت قوای جسمانی و عقلانی تلقی می‌شد و اعتقاد بر آن بود که انسان عمومآ قبل از رسیدن به این سن، هنوز به کمال خردورزی و مهار قوای نفسانی نایل نشده است، اما پس از چهل سالگی، در عین حال که قوای جسمانی رو به کاستی می‌گذارد، قوای عقلانی و روحانی، ترقی و تعالی می‌یابد و از همین‌رو، پیامبران (به‌جز عیسی علیه‌السلام)، همگی از چهل سالگی به بعد مبعوث می‌شده‌اند (برای نمونه رجوع کنید به طبری؛ فخررازی، ذیل احقاف: 15: «حَتّی اِذا بَلَغَ أَشُدَّه و بَلَغَ أَربعین سَنَةً: تا هنگامی که به رشد کامل برسد و چهل ساله شود»، در حدیث برای نمونه رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1362ش، ج 2، ص 544ـ 545، به‌ویژه اینکه از این سن، دیگر عذر جوانی در قبال گناهانِ ناشی از هوسها پذیرفته نیست و خدا در ثبت و ضبط اعمال کسانی که به این سن رسیده‌اند، سخت‌گیرتر است رجوع کنید به همان، ج 2، ص 546؛ در متون عرفانی برای نمونه رجوع کنید به علاءالدوله سمنانی، ص 360). در سنّت اسلامی، چهل سالگی را بهترین مقطع زمانی میان دوره جوانی و پیری می‌دانستند؛ یعنی، زمانی که میان قوای جسمی و قوای روحانی و عقلانی تعادل برقرار است (رجوع کنید به کنراد، ص 232). عرب جاهلی غالبآ کسی را که به چهل سالگی نرسیده بود در شورای دارالنَدوه به عضویت نمی‌پذیرفتند (ازرقی، ج 1، ص 109). عمامه‌ای که اعراب شبه‌جزیره به نشانه سیادت قبیله‌ای یا فرماندهی یک گروه جنگاور بر سر می‌نهادند، تنها برای افراد بالای چهل سال مجاز بود (رجوع کنید به کنراد، همانجا و ارجاعات). با تداوم این باور در دوره اسلامی، به‌ویژه از آن‌رو که در قرآن (احقاف: 15) جنبه‌ای از اعتبار قدسی نیز بدان افزوده شد، فرض چهل سالگی به عنوان سن پختگی و کمال و بلوغ نهایی انسان، در سیره‌نویسی و تاریخ‌نگاری و تفسیرنگاری مسلمانان، به صورت الگویی سنّتی و مسلط درآمد (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص70؛ طبری، ذیل اعراف: 155؛ احقاف: 15؛ جاحظ، 1367، ج 1، ص 274؛ مقدسی، ص 8؛ مسعودی، ج 1، ص 92؛ کنراد، ص 225ـ240). با این حال، به نظر می‌رسد که پیامبر اکرم مقید به رعایت این سنّت رایج عصر نبوده و در مواردی چون انتخاب فرمانده، خود را در یک قاعده عرفی، محدود و گرفتار نمی‌ساخته است (برای چند نمونه معروف از سنّت‌شکنی پیامبر در این باره، از جمله انتخاب اسامةبن زید نوزده ساله به فرماندهی در حضور پیران باسابقه و کاردیده رجوع کنید به واقدی، ج 3، ص 1117ـ1119؛ ابن‌سعد، ج 4، قسم 1، ص 45ـ49؛ جاحظ، 1384، ج 1، ص 296؛ نیز رجوع کنید به کنراد، ص 233).کاربرد نمادین در عملیات جادویی. استفاده گسترده و فراوان از رمز عددی چهل در این عملیات، ظاهرآ بیشتر مبتنی بر تلفیقی از دو گونه کاربرد آن (یعنی دلالت بر کثرت و حد لازم تکرار برای رسیدن به قوام و کمال مطلوب و تقویتِ اثربخشی عملیات جادویی) بوده است: استفاده از جام چهل کلید (جام برنجی یا مسی که آیات قرآن بر آن حک شده و چهل قطعه کلیدِمانند کوچک بدان آویخته است)؛ چهل بسم‌اللّه (به صورت مکتوب بر کاغذ یا به صورت گردن‌بندی از پولکهای فلزی که بر هریک «بسم‌اللّه» حک شده است)، چهل تاس و جز اینها برای دفع چشم‌زخم، رفع سترونی و غیره (رجوع کنید به شهری‌باف، ج 3، ص 165ـ166، 179؛ همایونی، ص 365؛ بلوکباشی، ص60، 113؛ علمداری، ص 33)؛ چهل بار صلوات فرستادن در عملیات رگ‌زنی (فصد؛ شهری‌باف، ج 1، ص 507)؛ چله‌بری به شیوه‌های متنوع (رجوع کنید به پاینده، ص20ـ21؛ کیانی، ص 251ـ 252)؛ پختن آش چهل گیاه برای درمان نازایی (پاینده، ص 21)؛ دعای چهل کَل برای بندآوردن باران (همایونی، ص 411ـ 412)؛ نذر چهل بشقاب برای روا شدن حاجات (پاینده، ص 192؛ شهری‌باف، ج 3، ص 147)؛ و طلسم چهل کاف (رجوع کنید به نوشاهی، ص 873؛ برای نمونه‌هایی از حضور رمز عددی چهل در تعبیر خواب رجوع کنید به نابلسی، ص 98، 170، 268، 310، و جاهای دیگر).منابع : علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس؛ احمدآقا شریف، اسرار و رموز اعداد و حروف، تهران 1383ش؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران [? 1320ش[؛ ابن‌بابویه، علل‌الشرایع، نجف 1386/1966، چاپ افست قم ]بی‌تا.[؛ همو، کتاب الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1362ش؛ همو، کتاب من لایحضُرُهُ الفقیه، (ترجمه و متن)، ترجمه محمدجواد غفاری، صدربلاغی، و علی‌اکبر غفاری، قم 1367ـ1369ش؛ ابن‌حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ]قاهره[ 1313، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌خلدون؛ ابن‌سعد (لیدن)؛ ابن‌عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت 1420/2000؛ ابن‌عبدربّه، کتاب العقد الفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، قاهره 1359ـ 1368/ 1940ـ1949؛ ابن‌فقیه؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛ معمربن مثنی ابوعبیده، کتاب النقائض: نقائض جریر و الفرزدق، چاپ آنتونی اشلی‌بوان، لیدن 1905ـ1912، چاپ افست بغداد ]بی‌تا.[؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره 1953؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت 1403/1983، چاپ افست قم 1369ش؛ محمد اسدیان خرم‌آبادی، آیین‌های گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیین‌های ایرانی در حوزه‌های فرهنگی و جغرافیایی، تهران 1384ش؛ اعتمادالسلطنه؛ یحیی‌بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص‌الآداب، ج :2 فصوص‌الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران 1358ش؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی، کاسه کوزه تمدن، تهران 1382ش؛ علی بلوکباشی، نوروز: جشن نوزایی آفرینش، تهران 1380ش؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغ‌دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ج 1، تهران 1362ش؛ محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران 1355ش؛ محمدبن سلیمان پاینده، قصص‌العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران 1383ش؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت [? 1367/ 1948[؛ همو، رسائل الجاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، رساله :6 رسالة فی نفی التشبیه، قاهره 1384؛ همو، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ فوزی عطوی، بیروت 1970؛ شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران [? 1320ش[؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛ علی‌اشرف درویشیان و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران 1378ش ـ؛ علی‌اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1352ش؛ بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران 1383ش؛ هاشم رجب‌زاده، «چهل سالگی عمر»، آینده، سال 17، ش 5ـ8 (مرداد ـ آبان 1370)؛ رشیدالدین فضل‌اللّه؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران 1360ش؛ مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران 1380ش؛ عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت 1966؛ محمدبن محمد شعیری، جامع‌الاخبار، بیروت 1406/1986؛ جعفر شهری‌باف، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ جین م.صدقه، معجم‌الاعداد: رموز و دلالات، بیروت 1994؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ همو، جامع؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران 1360ش؛ همو، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران 1362ش؛ همو، منطق‌الطیر: مقامات طیور، چاپ صادق گوهرین، تهران 1365ش؛ احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1362ش؛ مهدی علمداری، فرهنگ عامیانه دماوند، تهران 1379ش؛ مهدی غروی، آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، تهران 1376ش؛ علی فتال، «حول العدد اربعون»، التراث الشعبی، ش 11ـ12 (1984)؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت 1421/2000؛ کلینی؛ منوچهر کیانی، سیه چادرها: تحقیقی از زندگی مردم ایل قشقایی، تهران 1371ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مقدسی؛ جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1363ش؛ احمدبن محمد میدانی، مجمع‌الامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ عبدالغنی‌بن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیرالمنام، چاپ معروف زریق، بیروت 1411/1991؛ حسن‌بن علی نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران 1355ش؛ عارف نوشاهی، فهرست نسخه‌های خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلام‌آباد 1362ش؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب‌المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966؛ صادق هدایت، نیرنگستان، تهران 1342ش؛ هفت لشکر: طومار جامع نقالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377ش؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد 1371ش؛Lawrence I. Conrad, "Abraha and Muh(ammad: some observations apropos of chronology and literary topoi in the early Arabic historical tradition", BSOAS, L, pt. 2 (1987); Dizionario Inglese-Italiano, Italiano-Inglese, ed. Malcolm Skey, Torino: Societ( Editrice Internazioale, 1981; Encyclopaedia of the Qur'an, ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, 2001- , s.v. "Numbers and enumeration" (by Andrew Rippin); The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Numbers: an overview" (by Annemarie Schimmel); Annemarie Schimmel, Deciphering the signs of God: a phenomenological approach to Islam, Albany, N. Y. 1994; TDVIA, s.v. "Kirk" (by Iskender Pala).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده