چهارطاق (چهارطاقی)، اتاقی مربعشکل غالبآ گنبددار با چهار ورودی طاقدار. چهارطاق را چهار در، چهار قوس، چهارقاپو و چهار دروازه نیز نامیدهاند (گدار، 1938، ص 10؛ زمانی، ص 92). چهارطاقی در معماری به طور کلی به کالبدی با زمینه مربع و پوشش گنبدی اطلاق میشود.چهارطاق یک نقشه مربع دارد و عناصر اصلی تشکیل دهنده آن عبارتاند از: یک جرز در هر یک از چهار گوشه نقشه مزبور، چهار قوس که چهار جرز را به هم متصل میکند، یک گنبد که به کمک یک گوشواره در بالای قوسها ساخته میشود و یک درگاه که در هر یک از چهار ضلع بنا پس از خاتمه کار به وجود میآید (زمانی، ص 92).از دوره هخامنشی بر بالای صخرهای در نقش رستم* نزدیک کعبه زردشت، دو آتشدان سنگی وجود دارد که ظاهرآ نوعی چهارطاقیِ باز است (رجوع کنید به گیرشمن، ج 1، ص 228ـ229، تصویر 276).از دوره اشکانی، که دوره شکلگیری چهارطاقی دانسته شده (زهره بزرگمهری، کارشناس معماری، مصاحبه مورخ 20آذر 1386)، دو چهارطاقی مهم برجای مانده است: 1)چهار طاقی قلعه ضحاک بر بالای صخرهای بین مراغه و زنجان (رجوع کنید به قندگر و همکاران، ص 193؛ هیلن برند، ص 415، تصویر 58ر7)، که دوازده متر ارتفاع دارد و در سه ضلع، دهانه طاقدار بزرگ و در ضلع دیگر پنجره کوچکی دارد و به دلیل تزیینات متنوع، احتمالا بنایی غیرمذهبی و اقامتگاه حاکم قلعه بوده است (رجوع کنید به کلایس، ص 71ـ75). 2) چهار طاقی بازههور، در نزدیکی روستای رباط سفید، بین تربت حیدریه و نیشابور، که با ماسه و ملاط گچ و سنگ لاشه ساخته شده است. ابعاد هر ضلع آن حدود پانزده متر است و روی جرزها، با قطعات سنگی تخت، طاقهای ضربی ایجاد شده است (زمرشیدی، ص 144؛ گدار، 1965، ص 206؛ پیرنیا، 1369ش، ص 79، 83). ساخت بنای چهارطاق در دوره ساسانی برای انواع بناها نیز ادامه یافت و به اوج خود رسید و در بناهای مذهبی چهارطاقی هم در ساخت آتشگاهها و هم در اتاق اصلی آتشکدهها که پوشش گنبدی با زمینه مربع داشت، به کار رفت (بزرگمهری، همان مصاحبه). آتشکده کُنارسیاه در جنوب فیروزآباد شامل دو بنا، یعنی آتشگاه و چهارطاق، با راهرو پیرامونی است که با «طاقْ آهنگ» پوشیده شده است (بزنوال، ص 211). چهارطاقی دیگر، آتشگاه فیروزآباد از سنگ تراشیده با گنبدی آجری است، شامل یک محوطه چهارگوش مرکزی با دهانههای عمیق بزرگ در هر طرف و چهار در محوری و الحاقی در اطراف آن (هوف، ص 398). چهارطاقی نیاسر نزدیک کاشان، متعلق به زمان اردشیر اول ساسانی، یک چهارطاقی با نقشه سنّتی است که گنبد آن شامل هشت قالب گچی ترکیب شده با نی در لابهلای اندود داخلی طاق و در نوع خود بینظیر است (رجوع کنید به بزنوال، ص 215ـ216). آتشکده آذرگشنسب تخت سلیمان*، در جنوب آذربایجان غربی، نیز از بهترین چهار طاقیهای دوره ساسانی است (رجوع کنید به ناومان، ص 50).بیشتر چهارطاقیهای مذکور، محلی برای استقرار آتش و اجرای مراسم دینی بودهاند. براساس آموزههای زردشتی، آتشِ اصلی در محلی تاریک نگهداری میشد که به هنگام اجرای مراسم خاص، آن را به بیرون و روی سکوی بلندی منتقل میکردند تا تمام حاضران بتوانند آتش مقدّس را ببینند. بعدها سایبانهای دائم برای این آتشها تدارک دیدند که صرفآ تزیینی و همان چهارطاقیها هستند (گدار، 1965، ص 202).تعدادی از چهارطاقیهای ساسانی، مانند چهارطاقیهای نیاسر کاشان، تونسبز، آتشکوه، فراشبند، یزدْخواستِ یزد، خیرآباد بهبهان و قلعه دختر در نزدیکی قم، عمومآ در کنار شاهراهها و در نقاط مرتفع ساخته میشدند و در قالب راهنما اغلب، گردنهها و راهها را نشان میدادند (همان، ص 205ـ206؛ پیرنیا و افسر، ص 129). مرادی غیاثآبادی (ص 53ـ59) برخی از این بناها را با کاربری نجومی معرفی کرده است. تعیین تاریخ ساخت و کاربردهای چهارطاقها مشکل است (هوف، ص 401؛ برای فهرست نسبتآ کاملی از چهارطاقیهای پیش از اسلام رجوع کنید به مرادی غیاثآبادی، ص 14ـ16).اگر چه درباره تبدیل آتشکده به مسجد یا تأثیرپذیری مساجد از آتشکدهها ابهاماتی وجود دارد (رجوع کنید به میرلطیفی، ص 103؛ نجفی زیارانی، ص 219)، اما عقیده بر این است که در اوایل دوره اسلامی از این بناهای قدیمی، برای مسجد استفاده شده است، مانند مسجد یزدخواست (رجوع کنید به آیتاللهی، ص 205) و مساجد جامع بروجرد و نیریز (رجوع کنید به پیرنیا، 1371ش، ص 39ـ40).در دوره اسلامی، از چهارطاق ابتدا در مساجد مستقلا استفاده شد و سپس ایوان با آن تلفیق، و مساجد بزرگتر با اجزای بیشتر تشکیل شد، مانند مسجدجامع اردبیل (زمانی، ص 110، 113ـ 115). مسلمانان در به کارگیری طرح چهارطاق در ساختمان مساجد، آتش و آتشدان را از فضای داخلی برداشتند و ضلع قبله را با دیوار و نماد قبله پوشاندند و برای باطنیتر شدن فضای چهارطاق و عدم توجه به خارج، درگاهها و ایوانها و راهروها و حیاطهای داخلی و درها و دیوارهای خارجی را افزودند. محور اصلی نیز در جهت قبله قرار گرفت. همچنین بنا که در بلندیهای خارج شهر ساخته میشد، پس از تبدیل شدن به مسجدجامع در مرکز شهر احداث گردید (نقرهکار، ص 227ـ 228). ابعاد بزرگ مساجد جامع تغییراتی را در چهارطاقی به دنبال داشت و جرزهای جسیم جانبی به جای قوسها به کار گرفته شد (رجوع کنید به هوف، ص 402ـ403). در این روند، چهارطاقیهای ساسانی اساس برخی از مساجد بزرگ ایران شدند که به مسجد ـ کوشک نیز شهرت یافتهاند (آیتاللهی، ص 206). بازماندهای منحصر به فرد، که شکل اولیه آن تا حدودی حفظ شده و از هر چهار طرف باز و فاقد محراب است، چهارطاقی مجردی است میان حیاط مصلای یزد (افشار، ج 2، ص 641ـ642؛ آیتاللهی، ص 207، قس مرادی غیاثآبادی، ص 15، که به برخی تغییرات در این بنا اشاره کرده است). مهمترین مساجد چهارطاقی شناخته شده در ایران عبارتاند از مساجد جمعه اردستان، برسیان، بروجرد، گلپایگان، اصفهان، ارومیه، قزوین، قم، نطنز، ساوه و حیدریه قزوین (گدار، 1965، ص 277؛ آیتاللهی، ص 207، 209). چهارطاقی در مساجدِ دارای تالار مستطیل نیز به کار رفته است، مانند مسجد محمدیه یزد که در وسط نقشه مستطیل، تالاری مربع با گنبدهای مدور تعبیه شده که شبیه چهار طاقیهای دوره ساسانی، نظیر نیاسر کاشان، است (زمانی، ص 11، 113ـ115).این سازه و نقشه خاص در معماری مساجد در خارج از محدوده امروزی ایران نیز رواج یافت که از آن جمله است : مساجد دیگگران در هزاره در شمال شرقی بخارا و چهارستون در ترمذ و تلختن بابا در ترکمنستان (د. ایرانیکا، ذیل "Cahartaq.II")، وضوخانه مسجد ابنطولون در مصر، قُبّةالبرودیین در مراکش (رجوع کنید به هیلنبرند، ص 28، تصویر21، ص 75، تصویر 93ر2)، مسجد بزرگ وان در ترکیه (رجوع کنید به همان، ص 100، تصویر 197ر2)، و مسجد تحفهْ والا در دهلی، که ویرانههای باقیمانده بخش مرکزی آن نشاندهنده ساختمان بنای آن براساس چهارطاق است (رجوع کنید به آلفیهری، ص 32).معماری آرامگاهها نیز تا حدود زیادی از طرحهای چهارطاقی دوره ساسانی متأثر است (رجوع کنید به هیلنبرند، ص 280)، گرچه در این نمونهها طرح اصلی دستخوش تغییراتی شده است، مانند تبدیل دهانههای بزرگ به درگاههای کوچک و در مراحل بعد به طاقنماهای تزیینی. آرامگاه امیراسماعیل سامانی در بخارا از نمونههای اولیه آن است (رجوع کنید به هوف، ص 404؛ پورجعفر و آزاد، ص 169؛ زمانی، ص 99ـ100) که بهویژه در آسیای مرکزی و هند بسیار از آن تقلید شده است، از جمله در مقبره سلطان سنجر در مرو (آیتاللهی، ص 222)، آرامگاه هوشنگ شاه در ماندو در هند (همانجا؛ غروی، ص 176) و آرامگاه سلطان بَلبَن* در دهلی که از اولین نمونههای معماری اسلامی در هند به شمار میرود (رجوع کنید به آلفیهری، ص 29). مقبره شیخعثمان مرندی (لعلشهباز قلندر*) در سیهوان هند، در میان سدههای هشتم تا دهم بهتدریج تکمیل شده است. این مقبره چهارطاقی است که نمای بیرونی آن کاشیکاری شده و ورودی آن پیشطاقی دارد (آلفیهری، ص 74ـ75). بناهای آرامگاهی با الگوی چهارطاقی، از طریق آسیای مرکزی، تا چین نیز گسترش یافت. قدیمترین آرامگاه اسلامی در کانتون چین، به این سبک بنا شده است (غروی، ص 182). نشانههای بهکارگیری چهارطاق در آرامگاههای فاطمی، مرابطون، ایوبی و ممالیک در مصر نیز یافت میشود (رجوع کنید به هیلن برند، ص 262، تصویر 180، ص 271، تصویر 5ر5، ص 312، تصاویر 166ر5، 174ر5).در دوره اسلامی از طرح چهارطاقی در شماری از بناهای غیردینی، از جمله کوشکها، نیز استفاده شده است (رجوع کنید به آیتاللهی، ص 204). شاهنشینهای کاخهای جوسق الخاقانی* (رجوع کنید به کرسول، 1989، ص 337) و بلکوارا* و اخیضر* (رجوع کنید به همو، 1979، ج 2، ص 67، تصویر48) و العاشق (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 363، تصویر 259) در سدههای نخست هجری، نمونههایی از به کارگیری الگوی چهارطاقی در معماری کاخهاست. شاهنشینهای متقارن لشکریبازار* در شمال بست* در افغانستان، متعلق به دوره غزنوی، از الگوی چهارطاق پیروی کرده است. در استانبول در سده نهم، مقارن فتح آن شهر، در حیاط صومعهها چهارطاقهای یک و دو طبقهای ساخته میشد که در محل، چَرداق نام داشت (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ج 4، ص 225).کاربرد دیگر چهارطاقی، در معماری غیرمذهبی، در ایجاد سازهها و بناهایی اغلب تشریفاتی است، از جمله در برپایی موقت چهارطاق به عنوان بخشی از آذینبندی در جشنها (رجوع کنید به شرفالدین علییزدی، ج 2، ص 430).از طرحهای چهارطاقی، بهسبب قابلیتهای بسیار در زمینه فضاسازی، در گستره زمانی و مکانی و در بناهای مذهبی و غیرمذهبی استفاده شده است. این طرحها در دوره اسلامی نیز، از آسیای میانه تا افریقا، برای ساخت مساجد و آرامگاهها، و با ایجاد تغییراتی، از جمله در گوشهسازیِ آن، بهکار رفته است.منابع : حبیباللّه آیتاللهی، کتاب ایران: تاریخ هنر، تهران 1380ش؛ ایرج افشار، یادگارهای یزد، تهران 1348ـ1354؛ رولان بزنوال، فنآوری تاق در خاور کهن، ترجمه محسن حبیبی، تهران 1379ش؛ محمدرضا پورجعفر و میترا آزاد، «تأثیر چهار طاقیهای ایران باستان در معماری مساجد و تداوم آنها در معماری مساجد کشورهای همسایه»، در مجموعه مقالات دومین همایش بینالمللی معماری مساجد: افق آینده، ج 1، تهران: دانشگاه هنر، 1380ش؛ محمدکریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسلامی ایران: ساختمانهای درون شهری و برونشهری، تدوین غلامحسین معماریان، تهران 1371ش؛ همو، شیوههای معماری ایرانی، تدوین غلامحسین معماریان، ]تهران[ 1369ش؛ محمدکریم پیرنیا و کرامتاللّه افسر، راه و رباط، تهران 1370ش؛ عباس زمانی، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران 1355ش؛ حسین زمرشیدی، مسجد در معماری ایران، تهران 1374ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران 1336ش؛ مهدی غروی، آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، تهران 1376ش؛ جواد قندگر، حسین اسماعیلی و محمد رحمتپور، «کاوشهای باستانشناختی قلعه اژدهاک هشترود»، در مجموعه مقالات همایش بینالمللی باستانشناسی ایران: حوزه شمالغرب، بهکوشش مسعود آذرنوش، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1383ش؛ ولفرام کلایس، «قلعه ضحّاک در آذربایجان»، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، میراث فرهنگی، ش 8 و 9 (بهار و تابستان 1372)؛ رومن گیرشمن، هنر ایران، ج :1 در دوران ماد و هخامنشی، ترجمه عیسی بهنام، تهران 1346ش؛ رضا مرادی غیاثآبادی، نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران، تهران 1380ش؛ جلال میرلطیفی، آشنایی با معماری ایران: شیوه پارسی و پارتی و سازههای طاقی، تهران 1384ش؛ رودلف ناومان، ویرانههای تخت سلیمان و زندان سلیمان، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران 1374ش؛ سعید نجفی زیارانی، «جستجویی برای دستیابی به مفاهیم در معماری اسلامی (مسجد)»، در مجموعه مقالات همایش معماری مسجد: گذشته، حال، آینده، ج 2، تهران: دانشگاه هنر، 1378ش؛ عبدالحمید نقرهکار، «معماری مسجد از مفهوم تا کالبد»، در همان؛ دیتریش هوف، «گنبدها در معماری اسلامی»، ترجمه کرامتاللّه افسر و محمدیوسف کیانی، در معماری ایران: دوره اسلامی، بهکوشش محمدیوسف کیانی، ج 1، تهران: جهاد دانشگاهی، 1366ش؛ رابرت هیلنبرند، معماری اسلامی : شکل، کارکرد، معنی، ترجمه باقر آیتاللّهزاده شیرازی، تهران 1380ش؛Bianca Maria Alfieri, Islamic architecture of the Indian Subcontinent, photographs by Federico Borromeo, London 2000; Keppel Archibald Cameron Creswell, Early Muslim architecture, Oxford 1969, repr. New York 1979; idem, A short account of early Muslim architecture, revised and supplemented by James W. Allan, Aldershot, Engl. 1989; EIr. s.v. "Cahartaq. II: in the Islamic period" (by Bernard O'Kane); EI2, s.v. "Istanbul" (by H. I(nalc(k); Andre Godard, The art of Iran, translated from the French by Michael Heron, ed. Michael Rogers, London 1965; idem, "Les monuments du feu" in Athar-e Iran: annales du service archeologique de l'Iran, vol.3, Haarlem: Jon. Enschede en Zone, 1938.