چنگ

معرف

نام دسته‌ای از قدیم‌ترین سازهای زهی
متن
چنگ، نام دسته‌ای از قدیم‌ترین سازهای زهی. لوحه‌ها و مُهرهای به‌دست آمده از حدود پنج‌هزار سال پیش در بین‌النهرین، وجود این ساز را در تمدنهای سومر، بابل، آشور وهمسایگان آنها تأیید می‌کند (کیلمر، ص 131). این ساز در این لوحه‌ها، با نام عمومیِ Giszag-sal آمده که به معنای «ساز چوبی با زههای کشیده» است (گالپین، ص 58). احتمالا نام این ساز در زبان آشوری زاکال یا چاگال بوده که در این صورت ممکن است با واژه «چنگال» یا کوتاه شده آن، چنگ، پیوند داشته باشد (همان، ص 64ـ65). از ناحیه اور در بین‌النهرین، دو چنگ بزرگ و نُه چنگ کوچک به‌دست آمده است. این سازها از چوب کاج ساخته شده‌اند و به‌جز یکی، که سیزده سیمه است، بقیه دوازده سیم (زه) دارند (کیلمر، همانجا). زههای چنگهای عمودی، در میان دو سیم گیر یا دو تیرک افقی کشیده شده‌اند، اما در چنگهای بزرگ یا افقی تمام زهها از یک نقطه در گوشه‌ای از قابِ ساز به یک جهت امتداد می‌یابند (شاونسه، ص 146).در ایران باستان نواختن چنگ مرسوم بوده است. با استناد به آثار برجای مانده می‌توان درباره اولین چنگهای ایرانی گمانه‌زنی کرد. مهم‌ترین این آثار نقش چنگ‌نوازی بر مُهر استوانه‌ای متعلق به 3400ق م است که در چُغامیش، نزدیک دزفول، به دست آمده است (ملّاح، ص 253ـ254). با وجود قدمت کاربرد چنگ در ایران، برخلاف برخی گفته‌ها، نمی‌توان اختراع این ساز را با اطمینان به ایرانیان نسبت داد (رجوع کنید به ابن‌خرداذبه، ص 38). با این‌همه، چنگ چونان سازی بومی در ایران پیش از اسلام دست‌کم در مدتی از سلطنت اشکانی و سراسر عصر ساسانیان رواج داشته، چنان‌که واژه چنگ و چنگ‌سرای در زبان پهلوی به‌کار رفته است (رجوع کنید به خسرو قبادان و ریدک وی، 1364ش، ص 88، 95؛ نیز رجوع کنید به فره‌وشی، ذیلCangsray" "؛ مکنزی، ذیل "Cang"). همچنین در نقشهای طاق بستان در کرمانشاه، ساز چنگ وجود دارد؛ محفظه طنینی این چنگ، افقی است و سیم‌گیر آن، که اندکی انحنا دارد، عمود بر محفظه است و نوازنده، چنگ را بر زانوی خود نهاده است و با انگشتان دو دست آن را می‌نوازد (ملّاح، ص255؛ فارمر، 1986، ج 2، ص 201ـ203). بنابر قول مشهور، نکیسا از چنگ‌نوازان چابک‌دست و نامدار دربار خسروپرویز ساسانی بوده است (نظامی، ج 2، خسرو و شیرین، ص 357ـ358؛ سپنتا، ص 8).سامرّائی، محقق عرب (ص25ـ36)، در بررسی سازهای عرب قبل از اسلام، از سازی زهی به نام صَنْج، معرّب چنگ، نام برده که به کاسه طنینیِ نیم‌بیضی آن، دسته درازی متصل بوده است. این تصویر البته با تصویر معمول چنگ متفاوت است. با این‌همه، اگر این نکته را که در زبان پهلوی «وین» نوعی چنگ بوده (فره‌وشی؛ ذیل "Vin") در کنار سخن اونوالا، که سازی به نام «وین‌کنار» را چنگی با گردنه دراز و بدنه‌ای به شکل تخم شترمرغ وصف کرده است (رجوع کنید به خسرو قبادان و ریدک‌وی، ص27، پانویس 62) بگذاریم، می‌توان سخن سامرّایی را تا حدودی پذیرفت.بعد از اسلام، چنگ در میان اعراب مورد توجه بوده است. به نوشته فارمر (2001، ص 47)، در دوره خلفا، چنگ در عراق محبوبیت فراوان داشته است. این اقبال بعدها نیز دوام یافت، چنان‌که در عصر اموی یکی از مشهورترین موسیقی‌دانان عرب، ابن‌مُحرِز* (متوفی ح 140)، که چنگ را بسیار خوش می‌نواخت، «صنّاج‌العرب» (چنگیِ اعراب) لقب گرفت (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 1، ص 378). با این وصف، در متون اختصاصی موسیقی توجه چندانی به وصف آن نشده است. مثلا، فارابی که بخش درخور توجهی از الموسیقی الکبیر را به عود (رجوع کنید به بربط*) و تنبور* اختصاص داده، در ضمن سازهای زهیِ مطلق (= دستواز) فقط به چنگ اشاره‌ای کرده است (رجوع کنید به ج 2، ص 822). در عین حال، این ساز در اواخر سده سوم دست‌کم در خراسان و سرزمینهای شمالی و شرقی آن بسیار رایج بوده است (ابن‌خرداذبه، ص 38) و حتی بنابر روایت نظامی عروضی (ص 33)، رودکی قصیده معروف «بوی جوی مولیان» را همراه با نواختن چنگ برای امیر سامانی خواند. در نیمه اول سده پنجم، ابن‌سینا (ج 1، فن 3، ص 143) در اشاره کوتاهی به صنج (چنگ) آن را سازی معرفی می‌کند که زههای (اوتار) آن نه بر سطح ساز، که در فضای خالیِ میان دو جانب آن کشیده شده است. در این قرنها، گاه در برخی منابع عربی، مراد از صنج ساز کوبه‌ای برنجینی است که با کوبیدن سطح دو صفحه آن برهم صدا ایجاد می‌شود و در فارسی به آن سنج می‌گویند. بنابراین، باتوجه به اینکه معرّبِ سنجِ کوبه‌ای و چنگ زهی، هر دو، صنج است، نباید این دو ساز کاملا متفاوت را یکی پنداشت (رجوع کنید به خلیل‌بن احمد، ج 6، ص 46، ذیل «صَوْلَجه»؛ امام شوشتری، ص 329؛ فروغ، ص30).در قرن هشتم حسن کاشی، مؤلف رساله موسیقی کنزالتحف (ص 115)، چنگ را سازی نسبتآ کامل شمرده و با اشاره به کاسه مخروطی شکل آن نوشته است: «گردنی افراخته و خمیده چون اسب دارد.» وی شمار وترهای این ساز را 24 و نیز 25 نوشته و آن را خوش‌صداترین سازها به‌شمار آورده است (رجوع کنید به ص 116). در قرن نهم، عبدالقادر مراغی (ص 202ـ203) چنگ را سازی مشهور وصف کرده است که بر روی آن پوست می‌کشیدند و زههای آن را، که شمارشان به 24 و 25 و حتی گاه 35 می‌رسیده است، بر ریسمانهای مویین می‌بستند، زیرا گوشیهای آن ساز از ریسمان بوده است، نه چوب. مراغی سازی به‌نام اکری را نیز همان چنگ دانسته، با این تفاوت که گوشیهای این ساز از چوب بوده است.بعد از قرن نهم، به‌تدریج اطلاعات در باره ساختار چنگ وحضور آن در موسیقی ایران رو به کاهش گذارد. گرچه قراینی نشان می‌دهد که این ساز در دوره صفوی نیز در ایران نواخته می‌شده است (میثمی، ص 48)، به نظر می‌رسد پس از آن، نواختن چنگ به‌تدریج در ایران منسوخ شده باشد، به‌طوری که در دوره قاجار نشانی از این ساز در موسیقی دستگاهی دیده نمی‌شود (رجوع کنید به آدوی‌یل، ص 43)، اما در کشورهای همسایه ایران، چه هم‌زمان با عصر صفوی چه پس از آن، چنگ کاربرد فراوان داشته است، چنان‌که نوازنده و شاعر سده دهم و یازدهم، درویش علی چنگی، در دربار حاکم بخارا چنگ‌نواز بسیار سبک‌دستی بوده (جانفدا، ص 101) و در کتابش، تحفةالسرور، که نمونه‌ای از مقام پنجم آن در مجله آینده (سال 19، ش 1ـ3، ص 102ـ107) چاپ شده، چنگ را عروس سازها خوانده است. امروزه چنگ در تاجیکستان و افغانستان رواج بسیار دارد (رجوع کنید به میلر، ص 338؛ الماس، ص 43) و از خانواده سنتور به شمار می‌رود (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به سنتور*). هم‌اکنون هارپ اروپایی، که ساختمان نسبتآ پیچیده‌ای دارد و بر اساس ساز چنگ ساخته شده است، در ایران فقط چند نوازنده حرفه‌ای دارد که از میان آنها آذرنوش صدر سالک (متولد 1328ش)، شناخته‌شده‌تر از بقیه است و در میان سازها، واژه چنگ در ادب فارسی بسیار به‌کار رفته است و بسیاری از شاعران آن را به معنای حقیقی یا مجازی و استعاری، به همراه مشتقات آن چون چنگ ساز و چنگی، به‌کار برده‌اند (برای نمونه رجوع کنید به فردوسی، ص 292؛ منوچهری، ص 16، 28، 39، 50، 213؛ نظامی، ج 3، شرفنامه، ص 92، 199، 262، اقبالنامه، ص 77، 155، 472، 490، 496؛ مولوی، ج 1، دفتر1، ص 38، 127، دفتر2، ص 247، ج 3، دفتر6، ص 367؛ حافظ، ص 56، 208، 229).منابع : ویکتور م. آدوی‌یل، «موسیقی نزد ایرانیان در 1885 میلادی»، ترجمه حسینعلی ملاح، هنر و مردم، ش 148 (بهمن 1353)؛ ابن‌خرداذبه، موجز فی اللّهو و الملاهی، در مفضل‌بن سلمه، کتاب الملاهی و اسمائها من قِبَل الموسیقی، چاپ غطاس عبدالملک خشبه، ]قاهره[ 1984؛ ابن‌سینا، الشفاء، الریاضیات، ج 1، الفن الثالث : جوامع علم الموسیقی، چاپ زکریا یوسف، ]قاهره، بی‌تا.[، چاپ افست قم 1405؛ ابوالفرج اصفهانی؛ عبداللّه‌اف الماس، «سازهای ملی موسیقی تاجیکستان»، کتاب ماه هنر، سال 1، ش 11 (مرداد 1378)؛ محمدعلی امام شوشتری، «تأثیر موسیقی ایرانی در موسیقی عربی»، وحید، سال 5، ش 4 (فروردین 1347)؛ اصغر جانفدا، «تحفةالسرور در موسیقی»، آینده، سال 19، ش 1ـ3 (فروردین ـ خرداد 1372)؛ شمس‌الدین محمدحافظ، دیوان، چاپ ابوالقاسم انجوی شیرازی، ]تهران?1346ش[؛ حسن کاشی، کنزالتحف، در سه رساله فارسی در موسیقی، چاپ تقی بینش، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1371ش؛ خسرو قبادان و ریدک وی، در محمد معین، مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، ج 1، تهران 1364ش؛ خلیل‌بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ عبدالجبار سامرائی، «الغناء و الموسیقی عندالعرب قبل الاسلام»، التراث الشعبی، سال 5، ش 5 (1394)؛ ساسان سپنتا، «از اوّل نوبت وعشّاق، بنواز: پیرامون کیفیت گوشه‌ها و الحان موسیقی سنتی و چگونگی سازهای مختلف ایرانی در اشعار خواجوی کرمانی»، ادبستان، سال 2، ش10 (مهر 1370)؛ مود دو شاونسه، «چنگ قایقی شکل: پژوهشی جدید پیرامون ساز بی‌همتای واور،»، ترجمه نادره عابدی، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، سال 1، ش 3 (بهار 1378)؛ محمدبن محمد فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، چاپ غطاس عبدالملک خشبه، قاهره ] 1967[؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ پرویز اتابکی، تهران 1378ش؛ مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، دوره 3، ش 11 (تیر 1336)؛ بهرام فره‌وشی، فرهنگ پهلوی، تهران 1352ش؛ آنا درافکورن کیلمر، «موسیقی بین‌النهرین و سازهای واور،»، ترجمه نادره عابدی، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، سال 1، ش 3 (بهار 1378)؛ فرانسیس ویلیام گالپین، موسیقی بین‌النهرین، ترجمه محسن الهامیان، تهران 1376ش؛ عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع‌الالحان، چاپ تقی بینش، تهران 1366ش؛ حسینعلی ملّاح، فرهنگ سازها، تهران 1376ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1347ش؛ جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1363ش؛ حسین میثمی، «تشکیلات موسیقی دربار صفوی»، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، سال 5، ش 17 (پاییز 1381)؛ لوید میلر، موسیقی و آواز در ایران، ترجمه محسن الهامیان، تهران 1384ش؛ الیاس‌بن یوسف نظامی، سبعه حکیم نظامی، چاپ حسن وحید دستگردی، تهران 1363ش؛ احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهارمقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1327/1909، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛Henry George Farmer, A history of Arabian music to the XIIIth century, New Delhi 2001; idem, Studies in Oriental Music, ed. Eckhard Neubauer: "The instruments of music on the Taq-i Bustan bas-reliefs", Frankfort on the Main 1986; King Husrav and his boy, ed. & tr. Jamshedji Maneckji Unvala, Paris: Paul Geuthner, [n.d.]; David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, Oxford 1990.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده