دَرهبیگ/ دَرهبیگی، عنوان برخی اشراف تیولدار که از ابتدای سدة دوازدهم در آناطولی بهصورت نیمهمستقل حکمرانی کردند. ]درهبیگ/ درهبیگی مرکّب از دَرّه فارسی و بیگ ترکی (بهمعنی آقا، فرمانده، حاکم، امیر) و یای نسبت ترکی دانسته شدهاست. این ترکیب را در لغت بهمعنی حاکم (امیر محلی) و حاکم دَرّه و در اصطلاح عامه در مفهومی مشابه رئیس خاندان آوردهاند (← قدری، ج 1، ص720، ذیل «بک»، ج 2، ص 731، ذیل «درّه»؛ معین، ذیل «بیک»). اما بنابر تحقیقات ریشهشناسی (← ایوباغلو ، ذیل "Derebeyi")، این واژه از ترکیب "töre" یا "türe" (نظام، قانون؛ ترتیب، تنظیم؛ آیین) و بیگ بهصورت "törebegi/ türebegi" و بهمعنی فرمانروای محلی ساخته شده و به "terebegi"، "derebği" و در آخر نیز به "derebeyi/derebey"تبدیل شدهاست. ازسوی دیگر، در عثمانی، مصدر «تورهمَک» و واژههای طوره و طور بهمعنی عصیان کردن و نیز صفت تورهمن بهمعنی نوپدید بهکار میرفت (← قدری، ج 2، ص188ـ189، ذیل «تورمک»؛ وفیقپاشا، ج 2، ص 779ـ780؛ نیز ← عاصم و عارف، ج 1، ص 2ـ3) که هر دو معنا با ویژگیهای سرکشانه درهبیگیها، که عنصری نوپدید در دوران متأخر عثمانی بودند، مطابقت دارد (← ادامة مقاله). همچنین، واژههای تورا و توره در ترکی چغتایی، عنوانی بود که به خانزادگان، بیگزادگان و شاهزادگان داده میشد و مصدر «تورالیک» در همین گویش، بهمعنی سروری و شاهزادگی است (بخاری، ص 115). واژة طوره در ترکی عثمانی بهصورت دِرّه نیز نوشته میشد (ناجی، ذیل «دِرّه»). باتوجه به موارد مذکور، تعبیر ترکی توره/ طوره برای بیان ریشة ترکیب درهبیگ، از تعبیر فارسی دَرّه پذیرفتنیتر است.مورخان ترک معمولاً درهبیگها را متغلّب، غاصب یا به بیان مؤدبانه، «خاندان» میخواندند. درهبیگها درواقع امیران دستنشاندهای بودند که بهصورت امیرنشینهای موروثی و خودمختار حکمرانی میکردند. آنان در هنگام جنگ با سربازانشان به ارتش عثمانی میپیوستند (لوئیس ، ص 447). با اینکه عنوانهای تشریفاتی مانند محصِّل ]مأمور اخذ مالیات در ایالات[ و مُتَسَلِّم ]بخشدار[ به آنان داده میشد، در قلمرو خود مستقل بودند. درهبیگهای آناطولی، برخلاف ]برخی[ پاشاهای غاصب، که در دیگر ایالات عثمانی، خودمختاری بهدست آوردهبودند، بومی بودند و بر حمایت مردم تحت فرمانشان اتکا میکردند. آنان قادر بودند که سیاستهای سودمندی پیش گیرند که متضمن تأمین امنیت عمومی، توسعة تجارت و رفاه اجتماعی اتباع قلمرو خود، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، باشد (همان، ص 38). سیاحان از سیاستهای درست و پایگاه مردمی ایشان، یاد کردهاند. باب عالی ضمن مدارا با درهبیگها، آنان را به رسمیت میشناخت و تنها درصورتی با آنان مقابله میکرد که آشکارا برضد دولت عصیان میکردند. جنگ عثمانی و روسیه در 1182ـ1188/ 1768ـ1774 زمینة بسط حاکمیت درهبیگها را در بیشتر مناطق آناطولی فراهم آورد. در آغاز سدة سیزدهم/ نوزدهم، تقریباً همة آناطولی در دست درهبیگها بود (همان، ص 447).درهبیگها در دورة سلیم سوم (ﺣک : 1203ـ1222) به اوج قدرت رسیدند و در مسائل و رویدادهای دربار و پایتخت، بسیار تأثیرگذار بودند (همانجا). برخی از آنان، بهویژه قرهعثماناوغلو* و چاپاناوغلو از اصلاحات سلیم سوم حمایت کردند، اما رقبای آنان، خاندان جانیکْلی حاجیعلیپاشا مخالف سرسخت آنان بودند. درحالیکه ازیکسو، مناقشه اصلاحطلبان و واپسگرایان در پایتخت، با دشمنی سران فئودال (حکام ایالتی) آمیخته شدهبود، ازسوی دیگر چنین پنداشته میشد که برخورد بین چاپاناوغلو و جانیکلی در آناطولی شرقی و مرکزی، باعث بروز نزاعی بر سرِ نظام جدید* شدهاست. بهنظر میرسد درهبیگها ــ که نظام جدید را در قلمرو خود اجرا میکردندــ بهدنبال رسیدن به منافعشان بودند و هزینههای مالی حکومت را خرج تقویت نیروهای خود میکردند (برای آگاهی بیشتر از سوءاستفاده و فساد مالی درهبیگها در اجرای نظام جدید ← آقچورا ، ص 138ـ141؛ میلر ، ص 100ـ101).درهبیگها در مناقشات سیاسی سالهای 1222 تا 1223 تأثیرگذار بودند. همچنین بهنظر میرسد که صدارت مصطفیپاشا بیرقدار، قدرتگرفتن آنان را تسهیل کردهباشد. یکی از اولین اقدامات مصطفیپاشا پس از انتصاب به صدارت، تشکیل مجلس سلطنتی در استانبول بود که به این منظور، مقامات عالیرتبه را با همة سلایق از سراسر قلمرو حکومت گردهم آورد (لوئیس، ص 447ـ448). درهبیگهای مشهور نیز بههمراه نیروهای فراوان و مزدوران مسلح خویش، از آناطولی به استانبول آمدند و احتمالاً در این گردهمایی حضور مؤثری داشتند. موافقتنامهای، موسوم به سَندِ اتفاق، مؤیّدِ حقوق، امتیازات، مصونیتها و خودمختاری آنان است و در آن برای نخستینبار این حقوق بهطور رسمی تأیید و تصریح شدهاست (شانیزاده ، ج 1، ص 66ـ73؛ جودتپاشا، 1309، ج 9، ص 3ـ7، 278ـ283؛ اوزون چارشیلی ، ص 138ـ144؛ میلر، ص 283ـ291؛ برای آگاهی دربارة سند اتفاق ← سلجوق اوزچلیک ، ص 1ـ12؛ ]لوئیس، ص 75ـ 76[).سلطانمحمود دوم (ﺣک : 1223ـ1255)، که در آغاز سدة سیزدهم مجبور شدهبود امتیازات اشراف ایالتی را به رسمیت بشناسد، بر آن شد تا آنان را از میان بردارد و در همین سده مقدمات این کار برای او فراهم گردید. پس از پایان جنگ عثمانی و روسیه در 1227/ 1812، او توجه خود را به تثبیت قدرت دولت مرکزی در ایالتها معطوف کرد. او با فعالیتهای سیاسی، نظامی و امنیتی بر پاشاهای شورشی و درهبیگهای خودمختار پیروز شد و حکام جدید را جایگزین آنان کرد (برای آگاهی از نظر ناظر معاصر غربی ← اسلید ، ج 1، ص 215 بهبعد). جریان تمرکز قوا در زمان جانشینان او نیز ادامه یافت. آخرین نبرد بزرگ نظامی در 1283 برای غلبه بر درهبیگهای منطقة چقوراووه]کیلیکیه[، مانند منمنجیاوغلو ، کوکولواوغلو و کوزاناوغلوهای کوزان بود (جودتپاشا، 1926، ص 117 به بعد).بهرغم ازمیان برداشتهشدن درهبیگهای خودمختار محلی، اصطلاح درهبیگ بهصورت بخشی از عناوین سیاسی ترکان باقی ماند و برای نامیدن مالکان موروثی در سطح گسترده بهکار رفت؛ بهویژه در شرق و جنوب ترکیه (برای نمونه ← کارپات، ص 34ـ35).شناختهشدهترین خاندانهای درهبیگی، عبارت بودند از: 1) قرهعثماناوغلو در آیدین، مغنیسا/ مانیسا و برغمه ؛ آنان حاکم سنجقهای صاروخان و آیدین بودند و محدوده نفوذشان که از رود بیوک مندرس ]مندرس بزرگ[ آغاز میشد تا ساحل دریای مرمره امتداد داشت (← قرهعثماناوغلو*). 2) چاپان (چاپار) اوغلو ترکمنتبار در منطقة بوزوک که معاصر قرهعثماناوغلوها بودند. آنان بر سنجقهای بوزوک/ یوزغاد ، قیصریه، آماسیه، آنکارا و نیغده حکم میراندند و نیز در اوج قدرتشان بر طرسوس نیز دست یافتند. اولین عضو این خاندان، احمدپاشا متصرِف بوزوک بود که با فرمان بابعالی در 1178 از مقام خود عزل شد. سپس پسرش، مصطفیبیگ، جانشین او شد که در 1196 محافظش وی را به قتل رساند (جودتپاشا، 1309، ج 2، ص 171ـ172). پس از او برادرش، سلیمانبیگ، که قدرتمندترین فرد چاپاناوغلوها بود، جانشینش شد. او در رویدادهای زمان حکومت سلیم سوم، مصطفی چهارم و محمود دوم تأثیرگذار بود. پس از مرگ او در 1229، قلمرو او دوباره تحت ادارة مستقیم باب عالی درآمد. اخلاف این خاندان در زمان سلاطین عثمانی، از جمله حاکمان و افسران عالیرتبه ارتش شدند. یکی از آنان، چاپانزاده آگاهافندی (متوفی 1301) بود که در توسعة روزنامهنگاری در ترکیه پیشقدم بود (← جراید*، بخش 3 : قلمرو عثمانی، قسمت ب). 3) خاندان علیپاشا جانیکلی در طرابزون و مناطق همجوار آن. مؤسس این درهبیگها، جانیکلی علیپاشا بود که فرزندانش مقداد احمدپاشا (متوفی 1206) و حسین بَطّالپاشا (متوفی 1215) پس از او بهقدرت رسیدند (← جانیکلی* حاجیعلیپاشا).این سه خاندان مهمترین خاندانهای درهبیگ بودند که بهترتیب در غرب، مرکز و شرق آناطولی حکم راندند. خاندانهای کماهمیتتری نیز وجود داشتند از جمله: الیاساوغلو در منطقة کوشآداسی (اسکالا نوا ، در نزدیکی افسوس ) که از میانة سدة یازدهم بر سنجق منتشا تا بودروم در جنوب حکمرانی کردند؛کوچوکعلیاوغلو که در پایاس و مدت کوتاهی در ادنه فرمان راندند و ییلانلیاوغلو که در اسپارته ، اگردیر و انطالیه (آنتالیا) حکومت کردند.منابع : ]سلیمان بخاری، لغت چغتایی و ترکی عثمانی، استانبول 1298[؛ احمد جودتپاشا، تاریخ جودت، استانبول 1309؛ همو، «معروضات»، تورک تاریخی انجمنی مجموعهسی، 14/ 91 (1926)؛ ]نجیب عاصم و محمد عارف، عثمانلی تاریخی، استانبول 1335؛ حسینکاظم قدری، تورک لغتی، استانبول 1928؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران 1381ش؛ معلم ناجی، لغت ناجی، استانبول 1316؛ احمد وفیقپاشا، لهجه عثمانی، استانبول 1293[؛Yusuf Akçura, Osmanl devletinin dağlma devri, İstanbul 1940; İsmet Zeki Eyuboğlu, Türk dilinin etimoloji sözlüğü, İstanbul 1991;Kemal H. Karpat, "Social themes in contemporary Turkish literature", Middle East journal, 14 (1960); [Bernard Lewis, The emergence of modern Turkey, New York 2002]; A. F. Miller, Mustafa Pasha Bayraktar, Moscow 1947; Mehmed `Atâ'ullah Şânî-zâde, Şânî-zâde târîhi: 1223-1237/ 1808-1821, ed. Ziya Yılmazer, İstanbul 2008; A. Selçuk Özçelik, "Sened-î İttifak", İstanbul Üniversitesi Hukuk Fakültesi mecmuas, vol.24, no.1-4 (1959); A. Slade, Record of travels in Turkey, Greece etc., vol.1, London 1832; İsmail Hakkı Uzunçarşılı, Alemdar Mustafa Paşa, İstanbul 1942.