درویش عبدالمجید طالقانی، برجستهترین خوشنویس شکستهنستعلیق ایران در قرن دوازدهم. او بهسبب گرایشهای صوفیانهاش به درویش اشتهار یافت. تاریخ ولادتش روشن نیست، اما براساس برخی شواهد احتمالاً در 1147، 1148 یا 1150 در روستای مهران طالقان متولد شد و سپس بهسبب ازدستدادن والدینش در نوجوانی به قزوین مهاجرت کرد (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، مقدمة سهیلی خوانساری، ص ﻫ ؛ بیانی، 1363ش، ج 1ـ2، ص 414؛ کابلی خوانساری، ص 32) و در آنجا به کسوت درویشی درآمد. گفته شده که او به طریقت خاکساریه* گرایش داشتهاست. وی سپس به اصفهان رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست (آذربیگدلی، 1378ش، نیمة 2، ص634؛ درویشعبدالمجید طالقانی، همانجا). چنانکه از بیتی از اشعارش برمیآید، در اصفهان چنان یاران یکدلی یافت که هیچگاه به فکر بازگشت به وطن نیفتاد (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، ص 93). بهسبب همین اقامت طولانی در اصفهان، از او به درویش مجید شکستهنویس اصفاهانی نیز یاد شدهاست (رستمالحکما، ص 409). درویشعبدالمجید در اصفهان به تکمیل علم و هنر خویش پرداخت. حسنخلقش او را میان اهل فضل و ادب مشهور و محبوب کرد و چنانکه از سخن تذکرهنویسان برمیآید، ممدوح فضلا و شعرا بود؛ رباعی معروفی که حاجت شیرازی در وصفش سروده گویای مقام او نزد اهل ادب است (← آذر بیگدلی، 1378ش، همانجا؛ درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همان مقدمه، ص و). او با شاعرانی چون لطفعلیبیک آذربیگدلی، هاتف، و صهبا حشر و نشر داشت (درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همان مقدمه، ص ح) و خود نیز شعر میسرود و ابتدا «خموش» و سپس «مجید» تخلص میکرد. حدود 1500 بیت از اشعار او در دست است (← اختر، ج 1، ص 171).درویش که در فقر میزیست، برای گذران معیشت، از اعیان و اشراف اصفهان استمداد میجست (← بیانی، 1327ش، ص 88). بررسی اشعارش نشان میدهد که سالهای نخستین دهة 1170 و کمی پیش از آن را با سرودن اشعاری دربارة تاریخ تولد، ازدواج و وفات اعیان و دریافت صله میگذراندهاست. قدیمترین مادّهتاریخ موجود از سرودههای او دربارة وفات شخصی به نام ابراهیم در 1168 است (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، ص 118ـ130)، یعنی زمانی که هنوز بخت خویش را در خوشنویسی نیازمودهبود.گویا درویشعبدالمجید در دهة 1170 به خوشنویسی روی آورد و در همین زمان، در اصفهان مشهور شد؛ زیرا در اواخر این دهه، روزگار را از طریق قطعهنویسی میگذراند. او در متن یکی از قطعاتش به تاریخ 1177، فضلعلیبیگنامی را مخدوم خویش خوانده که ممکن است فضلعلیبیگ دنبلی، شاگردش، باشد (← مرقعات خط، ص102). از رقم آثار درویش برمیآید که در حدود 1179 تحت حمایت محمدرشیدبیگ درآمده، قطعاتی برای او نوشته و ساکن خانه یا باغ او شدهاست (← بیانی، 1327ش، ص84 ـ85). در یکی از نامههایی که از درویشعبدالمجید در دست است، شخصی به نام آقامحمد رفیع را نیز مخدوم خویش خواندهاست (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1389شالف، ص 211ـ212). همچنین در 1182 در قطعهای خطاب به محمدابراهیم صحاف و میرزااسماعیل سررشتهدار، مواجبش را طلب کردهاست (← صفوت ، ص106ـ107، تصویر51). میرزاعبدالوهاب کلانتر، حاکم اصفهان، نیز از درویش حمایت میکرده و از او سرمشق خط میگرفتهاست (همائی، ص 133ـ 134). درویشعبدالمجید برخی از قطعاتش را به تقاضای مشتاقان خطش به شهرهایی چون کرمان و شیراز میفرستاد (بیانی، 1327ش، ص 86).بهرغم همة این حمایتها و عنایتها، رقم بسیاری از آثار او گواه احوال پریشان اوست (← همان، ص 87 ـ89). حتی بهنظر میرسد برخی او را میآزردند (← اختر، ج 1، ص 171)، چنانکه در رقعهای از مرقع موزة رضا عباسی، از گذشت خویش بهجای انتقام سخن گفته و در نامهای خطاب به یکی از اعیان اصفهان، از «طعنة تیرآوران» شکایت کردهاست (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همان مقدمه، ص ع). درویش گاه برای مقابله با کسانی که به طعنة خط او را نازیبا میخواندند، خط استادان پیشین را عیناً کتابت میکرد و آن را به اسم ایشان به مدعیان خطشناسی مینمایاند و آنان جعلی بودن آن را تشخیص نمیدادند (← همو، 1389ش ب، ص 191ـ 193).درویشعبدالمجید دستکم از 1182 به مالاریا مبتلا بود و ضعف حاصل از این بیماری نوشتن را برایش دشوار میکرد (← همو، 1389شالف؛ صفوت، همانجاها). او حتی دعوت ابوالفتحخان، پسر بزرگ کریمخان زند، را که او را به شیراز فراخوانده بود، بهسبب بیماری رد کرد (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1369ش، ص800 ـ801). به گفتة مفتون دنبلی (ج 1، ص 251) وی را چندینبار به هندوستان فراخواندند که از سر ناتوانی نپذیرفت. همین بیماری عاقبت او را در حدود 35سالگی از پای درآورد (← بیانی، 1363ش، ج 4، ص 1262؛ مهدوی، ص 319). تاریخ وفات درویش را غالباً 1185 دانستهاند (برای نمونه← آذربیگدلی، 1378ش، همانجا؛ هدایت، ص 277). سهیلی خوانساری از روی تاریخ سنگ مزار درویش و نیز مادّهتاریخ قطعهشعر رفیق اصفهانی (1150ـ1226)، که بر این سنگ حک شده، 15 محرّم 1186 را زمان دقیق وفات او دانستهاست (درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، مقدمه، ص ف ، ق). مادّهتاریخ یکی از سرودههای درویش نیز 1186 و حاکی از حیات او تا آن سال است (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، ص120ـ121). او را در گورستان تخت فولاد* اصفهان، مقابل تکیة ابوالقاسم میرفندرسکی، به خاک سپردند. روی سنگ قبرش علاوه بر شعر رفیق اصفهانی سرودهای از آذربیگدلی حک شدهاست (← اختر، همانجا؛ بیانی، 1363ش، ج 4، ص 1263).از آثار درویشعبدالمجید برمیآید که در ابتدا خط نستعلیق را آموخته و سپس به شکسته گرایش یافتهاست. بیانی (1363ش، ج 1ـ2، ص 414) از دو قطعه نستعلیق بیتاریخ او یاد کردهاست. آثاری که به شیوة شفیعا* در سالهای 1170ـ 1173 نوشته و بیشترِ واژههای آن به خط نستعلیق است، از مهارتش در این خط حکایت میکند (کابلیخوانساری، ص34). او شکستهتعلیق را نیز نیکو مینوشت (بیانی، 1363ش، ج 4، ص1263). گفته میشود شکستهنستعلیق را نزد میرزاحسن کرمانی آموخته (درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همان مقدمه، ص و)، اما این نظر درست نیست، زیرا میرزاحسن در 1100 درگذشتهاست. علت این اظهارنظر آن است که درویش عبدالمجید برخی از آثار میرزاحسن را نقل کرده و در رقم خویش، از او باعنوان «استاد» یاد کردهاست. درویش عبدالمجید برخی از آثار مرتضیقلیخان شاملو* و شفیعا را نیز نقل کرده و در رقم آنها، این خوشنویسان را نیز استاد خود خواندهاست (← بیانی، 1327ش، ص 90؛ همو، 1363ش، ج 4، ص 1262).او خط شکسته را از کتابت غبار و خفی تا ششدانگ جلی در کمال پختگی مینوشت و ظهورش در رواج و گسترش خط شکستهنستعلیق و جلبتوجه خوشنویسان به این خط چنان مؤثر بود که به رکود قطعی خط تعلیق در اصفهان انجامید و پس از آن، همه خوشنویسان بهجای تعلیق، به طبعآزمایی در این خط، به منزلة خط دوم، پرداختند (همو، 1327ش، ص 83 ؛ صحراگرد، ص 150). او آثار خود را با عناوین درویش عبدالمجید شکستهنگار، درویشعبدالمجید شکستهنویس، عبدالمجید خموش، درویشعبدالمجید طالقانی، عبدالمجید فقیر، عبدالمجید و عبدالمجید درویش رقم زدهاست (← بیانی، 1327ش، ص 87، 92؛ همو،1363ش، ج 4، ص 1263ـ 1264؛ صفوت، همانجا). آذر بیگدلی در قطعه شعری او را مجیدالدین خواندهاست (← 1366ش، ص 294ـ 295).میرزاکوچک اصفهانی، فضلعلیبیگ دنبلی، و خواجهابوالحسن فسایی از معروفترین شاگردان بیواسطه درویش بودند (فضائلی، ص 621). شیخرحیم اصفهانی، متخلص به مایل، نیز شاگرد او بود که گفته میشود پس از آنکه درویش را هجو کرد، موهبت خوشنویسی از او زایل شد (بسمل شیرازی، ص 539).برخی مقام درویشعبدالمجید را در خط شکستهنستعلیق همچون میرزااحمد نیریزی* در نسخ و میرعماد در نستعلیق دانسته (← حبیب اصفهانی، ص 73؛ بیانی، 1363ش، ج 4، ص 1262) و برخی او را «رکن چهارم خطه خط» شمردهاند (← سنگلاخ خراسانی، ص 80 ؛ ایرانی، ص 179). بااینحال، کمتر کسی سبب این شهرت را بهروشنی بیان کردهاست. جز اینکه او را هنرمندی دانستهاند که شیوة استادان پیشین، همچون شفیعا و شاملو، را منسوخ کرده و شیوهای نو در انداختهاست (برای نمونه ← آذربیگدلی، 1378ش، نیمة2، ص 634؛ بیانی، 1327ش، ص 81 ـ84 ؛ فضائلی، ص610). با مقایسة خط درویش و استادان پیشین میتوان تحولاتی را که این هنرمند در خط شکسته پدید آوردهاست در سه زمینه بررسی کرد :الف) مفردات. مهمترین تحولی که درویش در خط شکستهنستعلیق پدید آورد، در مفردات این خط بود. درویش با آگاهی از اینکه خط شکسته در عین تنوع، قواعدی پیچیده دارد که براثر تندنویسی پدید آمدهاست، مفردات این خط را اصلاح کرد. او برای این کار، بیش از همه در ایجاد وحدت در شکل حروف کوشید. در آثار استادان پیشین، حروف خط شکسته ترکیبی است منفصل از شکلهای مختلف نستعلیق و شکستهتعلیق؛ چنانکه مثلاً در آثار شفیعا حروف نستعلیق، مانند کشیدهها و دوایر، به شکلی بارز از حروف تعلیق، مانند الفهای متصل یا الفهای طرهدار، تفکیکپذیر است. اقدام اساسی درویشعبدالمجید در این زمینه، یکی ایجاد هماهنگی میان شکل حروف است؛ بهطوریکه گویی همة حروفِ مشابه وحدتی صوری دارند، مثلاً دوایر کشیده مانند «س»، «ن» و «ی» دارای قوسی یکسان هستند؛ و دیگری اینکه برای هر یک از حروف، براساس اصل تندنویسی، شکلی مستقل تعیین کرده که از نستعلیق و تعلیق جداست و شکلی نو بهشمار میرود. او در ترکیب حروف نیز شکلهای جدید بسیاری پدید آورد. او در این زمینه نیز اصل تندنویسی و اتصال حروف براثر سرعت کتابت را وجه اصلی طراحی حروف قرار داد. شکلهای خاصی که او برای ترکیب حروف در برخی از واژگان پرکاربرد پدید آورد، در خط شکستهنستعلیق ماندگار شد. نکتة اساسی این است که پس از درویشعبدالمجید، همة خوشنویسان به شیوة او روی آوردند؛ بهطوریکه تمام شیوههای متنوع پیشین منسوخ شد. درواقع، درویش همة شکلهای طراحیشده پیش از خود را بهنحوی تکمیل و تنظیم و با هم تلفیق کرد که به کلیتی منسجم و الگویی کامل و عالی تبدیل شد (آغداشلو، ص 136). بههمین سبب فضائلی (ص 610) درویش را ترسیمکننده شکل خالص خط شکستهنستعلیق دانستهاست.ب) ترکیببندی. درویشعبدالمجید در ترکیببندی قطعات خط شکستهنستعلیق ابداعاتی کرد. این نکته بیشتر در ترکیببندی قطعات غبار صادق است. ترکیببندی مطلوب درویش در قطعات غبار، سطور مورّب درهمی است که همة صفحه را میپوشاند و غالباً بهگونهای تنظیم شده که ابتدای متن بهراحتی تشخیص داده نمیشود (برای نمونه ← مرقعات خط، ص 95). گرچه خوشنویسان پیش از او مشابه این ترکیب را بهصورتی بسیار سادهتر در خط تعلیق و گاه شکستهنستعلیق آزموده بودند، درویش این شیوه را قاعدهمند کرد. او غالباً این قطعات را چند بار رقم زده و در هر یک از این رقمها نام خود را با ترکیبی متفاوت نوشتهاست، چنانکه کمتر میتوان دو رقم با ترکیبی مشابه و همگون در زیر آثار او یافت (← مشعشعی، 1391ش، ص 73 و تصاویر 600ـ620). افزونبراین، او سیاهمشق شکسته را نیز رایج کرد. سیاهمشقهای او غالباً ترکیبی از قلمهای جلی و خفی است (برای نمونه ← صفوت، ص 107، تصویر51). قطعاتی که او آنها را در قالب دفتری (افقی) نوشتهاست نیز ترکیببندی محکم و منسجمی دارند. علت اینکه پیشینیان در اینگونه آثار کمتر میتوانستند ترکیب منسجمی بسازند، سطرهای بلند متن بود. قاعدهای که او در تنظیم واژگان این قطعات بهکار میبُرد بر انسجام ترکیب بسیار میافزود و آن این بود که تقریباً واژههای یکسوم اول هر سطر را بر کرسی مینشاند، یکسوم میانی را بهصورت دو ردیف کلمات بر روی هم میآورد، و در آخر سطر، طبق روش رایج خط شکسته، حروف را در سه یا چهار مرتبه روی هم سوار میکرد، بهصورتیکه انتهای سطر میل به بالا داشت (برای نمونه ← مرقعات خط، ص 96). این شیوة ابداعی درویشعبدالمجید پس از او رایج شد و در اواخر دورة قاجار، سیدعلیاکبر گلستانه* در قطعات دفتریاش آن را بسیار هنرمندانه بهکار بُرد (برای نمونه ← همان، ص 141).ج) متن. از اقدامات درویشعبدالمجید در این زمینه بیتوجهی به وجه ادبی نوشته خویش است. تا پیش از او خوشنویسان برای قطعات خود، متنی ادبی از اشعار و متون برمیگزیدند و علاوه بر خط، از تأثیر ادبی متن نیز در کارشان بهره میبردند، ولی متن اصلی بسیاری از قطعات او بیان احوال خویش یا درخواست از کسی به زبانی ساده و غالباً فیالبداهه است. درواقع، او بیش از هر چیز به وجه صوری نوشتهاش توجه میکرد تا مفهوم آن؛ کاری که پیش از آن تنها در سیاهمشق تجربه شدهبود (برای نمونه ← صفوت، همانجا).در حال حاضر، قطعات بسیاری با رقم درویش در مجموعهها و موزهها دیده میشود، اما بسیاری از آنها جعلی است. زیرا ارزش مادی و معنوی آثار رقمدار او بسیاری از خوشنویسان را بر آن میداشت که نام درویشعبدالمجید را در آثار خویش جعل کنند؛ چنانکه حتی سیدعلیاکبر گلستانه نیز در جایی به این کار خود اعتراف کردهاست (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همان مقدمه، ص ن). بهعلاوه، برخی خوشنویسان که در کتابت شکستهنستعلیق مهارت داشتند، برای طبعآزمایی و نشاندادن مهارت خود در این زمینه به مثنّابرداری از آثار درویش یا به تقلید دقیق شیوة او میپرداختند (← مشعشعی، 1389ش، ص 259 ـ260). این امر در گذشته رایج بود، حتی خوشنویس معتبری چون میرزاغلامرضا اصفهانی* نیز برخی از قطعات شکستهنستعلیق خود را به نام درویشعبدالمجید رقم زدهاست (آغداشلو، همانجا).از درویشعبدالمجید قطعاتی بهجا مانده که در رقم آنها محل کتابتْ شیراز، کاشان، یا بروجرد ذکر شده، اما چون او هیچگاه اصفهان را ترک نکرده، گفته میشود این قطعات جعلی است (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1363ش، همانجا؛ بیانی، 1327ش، ص 87).از آثار درویش عبدالمجید، به جز قطعات فراوان، چند نسخة بهجا مانده که به خط او یا منسوب به اوست، از جمله : دیوان حافظ (1170)؛ دیوان مشتاق اصفهانی (1172)؛ گلشن راز شبستری (1180)؛ جُنگ شعر بیاضی (1179 و 1180) در مجموعة یداللّه کابلی خوانساری؛ و بوستان سعدی (1183؛ کابلی خوانساری، ص 35). گویا او نسخهای از گلستان سعدی را نیز در دست کتابت داشته، چرا که در نامهای به یکی از حامیان خود، برای این کار درخواست کاغذ کردهاست (← درویشعبدالمجید طالقانی، 1389ش الف، ص 211ـ212).منابع : لطفعلیبنآقاخان آذربیگدلی، آتشکدة آذر، نیمة2، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1378ش؛ همو، دیوان، چاپ حسن ساداتناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران 1366ش؛ آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی : نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، ]گفتگو کننده[ : علیرضا هاشمینژاد، تهران 1385ش؛ احمدبن فرامرز اختر، تذکره اختر، ج 1، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز 1343ش؛ عبدالمحمد ایرانی، پیدایش خط و خطاطان، مصر 1345، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ علیاکبربن آقاعلی بسمل شیرازی، تذکره دلگشا، چاپ منصور رستگار فسائی، شیراز 1371ش؛ مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران 1363ش؛ همو، «درویشعبدالمجید شکستهنگار»، پیام نو، سال 4، ش 6ـ 7 (مهر ـ بهمن 1327)؛ حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ترجمه رحیم چاوشاکبری، تهران 1369ش؛ درویشعبدالمجید طالقانی، «درخواست کاغذ خوب برای کتابت: نامهای از درویشعبدالمجید طالقانی»، نامه بهارستان، دفتر16 (1389شالف)؛ همو، دیوان اشعار، چاپ احمد سهیلی خوانساری، ]تهران[ 1363ش؛ همو، «گله درویشعبدالمجید از خطشناسان بیوقوف بی انصاف»، نامه بهارستان، دفتر 17 (1389شب)؛ همو، «نامه درویشعبدالمجید در پاسخ ابوالفتحخان زند»، ]با توضیحاتی از[ احمد سهیلی خوانساری، آینده،سال 16، ش 9ـ12 (آذر ـ اسفند 1369)؛ محمدهاشم رستمالحکما، رستمالتواریخ، چاپ محمد مشیری، تهران 1348ش؛ میرزا سنگلاخ خراسانی، تذکرةالخطاطین، چاپ مهدی قربانی، مشهد 1388ش؛ مهدی صحراگرد، «مروری بر سیر تحول خط تعلیق و علل رکود آن در اصفهان»، گلستان هنر، سال2، ش 3 (پاییز 1385)؛ حبیباللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان 1350ش؛ یداللّه کابلی خوانساری، «سیری در تحول و تطور خوشنویسی ایران و زندگی درویشعبدالمجید طالقانی»، در مجموعه مقالات خوشنویسی گردهمایی مکتب اصفهان ] آذر 1385[، بهکوشش مهدی صحراگرد، تهران: فرهنگستان هنر، 1386ش؛ مرقعات خط: خطوط مختلفه نستعلیق، ثلث، نسخ، شکسته نستعلیق و رسمالخط، تهران: فرهنگسرا، 1367ش؛ غلامرضا مشعشعی، احوال و آثار درویشعبدالمجید طالقانی: استاد بزرگ خط شکسته و شاعر قرن 12 هجری قمری (1185ـ 1150)، بهانضمام فهرست شکستهنویسان، تهران 1391ش؛ همو، «قطعهخط درویشعبدالمجید یا سیدعلی نیاز شیرازی؟»، نامة بهارستان، دفتر17 (1389ش)؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، تذکرة نگارستان دارا، ج1، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز 1342ش؛ مصلحالدین مهدوی، تذکرةالقبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان 1348ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، فهرسالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1373ش؛ جلالالدین همائی، تاریخ اصفهان: مجلد هنر و هنرمندان، چاپ ماهدختبانو همایی، تهران 1375ش؛Nabil F. Safwat, The art of the pen: calligraphy of the 14th to 20th centuries, in The Nasser D. Khalili Collection of Islamic Art, vol. 5, ed. Julian Raby, London: The Nour Foundation, 1996.