درویشعبداللّه، از منشیان و تعلیقنویسان اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم. گویا اصلش بلخی بوده و آثارش را با این نسبت رقم میزده (منشی قمی، ص 44)، اما گاه فقط خراسانی نامیده شدهاست (← بوداق منشیقزوینی، ص 115). او را درویشعبداللّه منشی و ملادرویش هم خواندهاند (← دوستمحمد هروی، ص 265؛ قصهخوان، ص 282). تاریخ ولادتش معلوم نیست، اما سال وفاتش 920 ذکر شدهاست (فکری سلجوقی، ص80). او شاگرد عبدالحی منشی استرآبادی* (متوفی 907)، تعلیقنویس برجسته دستگاه سلطانابوسعید تیموری بود (عقیلی رستمداری، ص 333؛ دوستمحمد هروی، همانجا).برخی او را منشیِ سلطانابوسعید، سلطانحسین بایقَرا و فرزندانش و شیبکخانِ ازبک دانستهاند (← منشیقمی، همانجا؛ منشآت سلیمانی، ص 289)، اما بوداق منشی قزوینی (همانجا) تأکید کرده که او در خدمت سلطانحسین بایقرا نبوده، بلکه منشی فرزندان او بودهاست. درویشعبداللّه که در هرات فعالیت میکرد و در منشیگری و خوشنویسی به مقام استادی رسیدهبود، پس از غلبة ازبکان بر هرات به خدمت شیبکخان درآمد. براین اساس، فعالیتش در ربع آخر قرن نهم و دستکم تا 916 (سال کشتهشدن شیبکخان) قطعی است (← همانجا؛ منشی قمی، همانجا).در منابع کهن خوشنویسی ایران، دربارة واضع اصلی و زمان دقیق شکلگیری خط تعلیق اختلافنظرهایی وجود دارد. تا سدة نهم، در نوشتن این خط، که از ترکیب خطوط رِقاع و توقیع و نسخ ایرانی شکل گرفتهبود، شیوههای مختلفی پدید آمد و هریک از این شیوهها به فراخور کاربرد و سلیقة کاتبان، به یکی از خطوط مذکور میل بیشتری یافت. هریک از کسانی که در منابع، واضع تعلیق دانسته شدهاند، درواقع مبتکر یکی از این شیوهها هستند. در این میان، شیوة خواجهتاج سلمانی اصفهانی، که بیشتر به رقاع و نسخ تمایل دارد، پیروان بیشتری یافت (برای نمونه ← سراج شیرازی، ص 142؛ بخاری، ص 379؛ نیز ← تعلیق*). گفته میشود خواجهعبدالحی نیز همانند خواجهتاج واضع شیوهای جدید در تعلیق بود که پس از شیوة خواجهتاج گسترش یافت (← مجنون رفیقیهروی، ص 189)، اما برخی او را تکمیلکنندة شیوة خواجهتاج میدانند (← دوستمحمد هروی، همانجا؛ منشیقمی، ص 42؛ عبدالحی منشی استرآبادی*).در قرن دهم، از روش خواجهعبدالحی دو شیوه با تفاوتهایی جزئی در خراسان (یا هرات) و عراق (یا تبریز) پدید آمد. در شیوة خراسانی، نرمی و پیچش در چرخشها و قوسهای خط و ظرافت و نازکی حروف چشمگیرتر است و این شیوه بیشتر میل به دور دارد. در شیوة عراقی، حروف با زوایای تیز و خطوط عمودی و افقی محکم و زاویهدار نوشته شده و به عبارتی دیگر بیشتر به سطح متمایل است (← عقیلی رستمداری، همانجا؛ قصهخوان، ص 282). درویشعبداللّه سرسلسلة خطاطان شیوة خراسانی است؛ این شیوه پس از او همهگیر شد و شیوة عراقی را از رونق انداخت (عقیلی رستمداری، همانجا). بنابراین، بیشتر تعلیقنویسان خراسان در قرن دهم و نیز تعلیقنویسان سراسر ایران در قرون بعد، پیرو شیوة درویشعبداللّه بودهاند. دوستمحمد هروی (همانجا) مهارت او را از خواجهعبدالحی بیشتر دانستهاست، ولی بوداق منشی قزوینی (ص 115) این نکته را رد میکند. منشیقمی (ص 44) آن دو را صاحب روشی خاص در خط تعلیق و مقامشان را یکی میداند، ولی خوشمردان (ص320) درویشعبداللّه را از نظر مقام هنری، ثالثِ خواجهتاج و خواجهعبدالحی میشمارد.درویشعبداللّه کشیدههای اواسط سطر را بهلحاظ قوس و اندازه چنان مینوشت که هماهنگی زیادی با دیگر دوایر سطر مییافت و همین امر، علاوهبر ایجاد حرکت و پویایی در خط، در سطر هم وحدتی کلی پدید میآورد. در مقابل، حروف کشیده آخر سطر را غالباً چنان بلند مینوشت که گاه از خطوط چهارچوب حاشیة صفحه میگذشت. همچنین، در قیاس با خط خواجهتاج، خط او از نظر دور، ضخامت حروف و حرکت از نستعلیق چاشنی گرفتهاست (← )شکوة ایران( ، ج 3، ص 42ـ 43، تصاویر)؛ شاید بهاینسبب که او و شاگردانش قلم تعلیق را همچون قلم ریحان یا نستعلیق با تحریف کمتری قط میزدند، زیرا فتحاللّه سبزواری در قرن دهم (ص 111) قطِ قلم تعلیق را، با تمایل به جزم، شبیه به قطِ قلم ریحان دانستهاست. همچنین بوداق منشیقزوینی (همانجا) خط درویش را در مقایسه با خط عبدالحی، «چاق» خواندهاست. درویشعبداللّه شیوة جدیدی در ترکیببندی برخی از قطعات و منشآت پدید آورد. او در بعضی از آثارش، از ترکیببندی چندسویه استفاده کردهاست و سطربندیهایش طبق روش مرسوم به شیوة دفتری یا چلیپا نیست. ممکن است این شیوه ترکیببندی پیش از او نیز بهکار رفتهباشد، ولی درویشعبداللّه در آثارش آن را به اوج رساند. این شیوه پس از او پیروانی یافت و حتی در قرن دوازدهم در خط شکستهنستعلیق نیز معمول شد. افزون بر این، او در سطربندی نیز چندان پایبند خط کرسی نبود و غالباً سطور را بهصورت معلق در صفحه مینشاند. این ویژگی با وجه تسمیة خط تعلیق بسیار هماهنگ است. از این حیث، شاید بهترین پیرو او خواجهاختیار منشی گنابادی (متوفی 990) باشد (← )شکوه ایران(، ج 3، ص 42، تصویر؛ مرقع رنگین، ج 2، ص 76ـ77، تصاویر).از میان شاگردان درویشعبداللّه، خواجهجان جبرئیل و میرمنصور استرآبادی سرآمدند. همچنین میروجیهالدین خلیلاللّه، میرزامحمدحسینبن میرزاشکراللّه اصفهانی، میرزاشرفجهان و میرمنشی حسین قمی از شاگردان بیواسطه یا از پیروان شیوة او بودهاند (← منشیقمی، ص 34ـ35، 45، 49، 54، 120؛ منشآت سلیمانی، ص 289).منابع: درویش محمدبن دوستمحمد بخاری، فوائدالخطوط، در نجیب مایلهروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، مشهد 1372ش؛ بوداقمنشیقزوینی، «بخش احوال خطاطان و نقاشان از کتاب جواهرالاخبار»، چاپ کفایت کوشا، نامة بهارستان، دفتر15 (1388ش)؛ علیبن حسن خوشمردان، رساله تعلیمالخطوط، چاپ احساناللّه شکراللهی طالقانی، در همان، سال 3، ش 2 (پاییز ـ زمستان 1381)؛ دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایلهروی، همان منبع؛ فتحاللّهبن احمد سبزواری، اصول و قواعد خطوط ستّه، در همان؛ یعقوببن حسن سراجشیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران 1376ش؛ حسین عقیلی رستمداری، خط و مرکّب، در نجیب مایلهروی، همان منبع؛ فکری سلجوقی، ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان: تعلیقات مرحوم فکری سلجوقی بر دیباچه دوستمحمد هروی، کابل 1349ش؛ قطبالدین محمد قصهخوان، دیباچه قطبالدین محمد قصهخوان، در نجیب مایل هروی، همان منبع؛ مجنون رفیقی هروی، سوادالخط، در همان؛ مرقع رنگین: منتخبی از آثار نفیس خوشنویسان بزرگ ایران تا نیمه قرن چهاردهم، ]تهران[ : انجمن خوشنویسان ایران، 1364ش؛ منشآت سلیمانی، تألیف دبیران دبیرخانه شاهسلیمان صفوی، چاپ رسول جعفریان، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش؛ احمدبن حسین منشیقمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران 1366ش؛The Splendour of Iran, ed. N. Pourjavady, London: Booth-Clibborn Editions, 2001.