درویشاحمد قابض، از وزیران دورة تیموریان*. اطلاع چندانی دربارة وی در دست نیست. درویشاحمد ابتدا در دیوان سلطانحسینمیرزا بایقرا* به شغل قابضی (تحصیل مالیات دیوانی کردن؛ دهخدا، ذیل «قابضی»؛ نیز ← رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1439) مشغول شد (← خواندمیر، 1317ش، ص 453). پس از چندی، درویشاحمد به منصب امیرتومان هرات ارتقا یافت (خواندمیر، همانجا).در 911، خواجه صاینالدین علی (وزیر سلطانحسین بایقرا)، درویشاحمد را به اختلاس و فساد متهم کرد. در پی این اتهام، سلطانبایقرا دستور دستگیری درویشاحمد را صادر کرد (همانجا). یکی از امرا به نام امیر محمدولیبیگ، در اواخر حکومت سلطانحسین بایقرا قدرت فوقالعادهای یافت، به طوری که تمام امور مالی و کشوری را در دست داشت (همو، 1362ش، ج 4، ص 365). خواجه صاینالدین علی بدون مشورت با محمدولیبیگ، درویشاحمد را زندانی کرده بود. این امر موجب شد که محمدولیبیگ کینة صاینالدین را در دل بگیرد، از اینرو به حمایت از درویشاحمد برخاست. او صاینالدین را به تصرف اموال بسیار متهم کرد و اعلام نمود که آنچه دربارة درویشاحمد گفته شده افترا و بهتان است. سلطانحسین بایقرا دستور آزادی درویشاحمد را صادر کرد و او را به جای صاینالدین به وزارت منصوب نمود. همچنین سلطانحسین بایقرا فرمان داد که از آن به بعد درویشاحمد را قابض نخوانند و او را درویشاحمد کافی بنامند (همو، 1317ش، ص 453ـ454).بعد از مرگ سلطانحسین بایقرا، پسرانش بدیعالزمانمیرزا و مظفرحسینمیرزا متفقاً در هرات به سلطنت رسیدند. درویشاحمد میخواست تا وزارت هر دو را برعهده داشته باشد که میسر نشد و به اتفاق خواجه قطبالدین یحیی وزیر مظفر حسینمیرزا شد. دورة وزارت درویشاحمد چندان طول نکشید زیرا در ذیحجه 912 در خانة امیریوسف علی کوکلتاش، حاکم هرات، در حالی که شراب نوشیده بود، میان وی و ترخانیبیگ (برادر امیریوسف) مشاجرهای رخ داد و ترخانیبیگ، درویشاحمد را به قتل رساند (← همو، 1362ش، همانجا؛ همو، 1317ش، ص 455ـ456).خواندمیر (1317ش، ص454ـ456) درویشاحمد را وزیری ظالم دانستهاست. مرگ درویشاحمد شادی مردم را در پیآورد و چون احتمال حملة مردم هرات به تابوت وی وجود داشت، جسدش را پساز سهروز بهدستور کوکلتاش بهصورت پنهانی و در گوری نامعلوم در بیرون شهر به خاک سپردند (همان، ص 456).منابع : غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر فی اخبار افراد البشر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1362ش؛ همو، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317ش؛ دهخدا؛ رشیدالدین فضلاللّه.