درویش، محمود، مشهورترین شاعر مقاومت فلسطینی. نام کامل وی محمود سلیم حسین درویش است (راضی صدوق، ص580). او در 1320ش/ 1941 در روستای البِروَه شهر الجلیل در فلسطین زاده شد. پدرش کشاورز بود و هشت فرزند داشت. رژیم اشغالگر قدس در جنگ 1327ش/ 1948، البروه را اشغال و ساکنانش را بیرون کرد. پس از آن، خانوادة درویش به لبنان مهاجرت کردند و مدتی در روستاهای آنجا ساکن شدند. سپس به الجلیل برگشتند، اما در آن زمان، اثری از البروه باقی نماندهبود و آنها بهناچار در روستای دیرالاسد و سپس در الجدیده ساکن شدند (درویش، 2006، ص 117ـ 118؛ راضی صدوق، همانجا).درویش در وضع دشواری در مقطع ابتدایی و متوسطه درس خواند. پس از آن، معلم روستای الجدیده شد. در 1339ش/ 1960 به حیفا منتقل گردید. در آنجا به فعالیت سیاسی پرداخت و عضو حزب کمونیست سرزمینهای اشغالی شد. او در نشریههای الاتحاد و الجدید، که وابسته به حزب کمونیست بودند، به نوشتن مقالات سیاسی و نشر اشعارش پرداخت. از 1340ش/ 1961 تا 1348ش/ 1969 پنج بار دستگیر و زندانی شد. از 1346ش/ 1967 تا 1349ش/ 1970 حق خروج از خانة خود در حیفا را نداشت (درویش، 2006، ص 118ـ119؛ راضی صدوق، ص 581؛ اعلام الادب العربی المعاصر، ج 1، ص 594). در اوایل 1349ش/ 1970، برای ادامة تحصیل، از حیفا به مسکو رفت و دانشجوی مرکز مطالعات اجتماعی شد. اقامت یک ساله وی در مسکو آفاق جدیدی را در برابرش گشود. آنچه او در مسکو میدید، با شنیدهها و خواندههایش دربارة این شهر بهمثابة آرمانشهر کمونیسم، در تناقض بود. این تناقضها سهم تعیینکنندهای در آیندة سیاسی و فرهنگی او داشت(درویش،2006، ص 137ـ 138). در 1350ش/ 1971، از مسکو به قاهره رفت. در آنجا با محمد حَسنَیْن هیکل آشنا شد و با راهنمایی او در باشگاه (انجمن) نویسندگان الاهرام، مشغولبهکار شد. در این باشگاه، با توفیقالحکیم*، نجیب محفوظ*، یوسف ادریس* (متوفی 1370ش/ 1991) و بنتالشاطی* آشنایی و دوستی عمیقی یافت. همچنین با چند شاعر بزرگ مصری نظیر صلاح عبدالصبور*و اَمَل دُنقل* آشنا شد. در قاهره، تجربههای جدیدی بهدست آورد که در اشعارش منعکس شدهاست و اوج آن در شعر «سَرحان یَشْربُ القَهوةَ فی الکافیتریا» دیده میشود. این شعر نشانة تحول و گسترش آفاق شعری درویش است (همان، ص 139ـ141).درویش در 1351ش/ 1972 به بیروت رفت و ده سال در آنجا اقامت کرد. در بیروت، نخست عضو هیئت تحریریه مجلة شؤون فلسطینیة و سپس سردبیر آن و رئیس «مرکز الابحاث و الدراسات الفلسطینیة» (مرکز مطالعات و پژوهشهای فلسطینی) شد. در 1360ش/ 1981، فصلنامة فرهنگی ـ ادبی الکرمل را تأسیس کرد. او معتقد بود نشر الکرمل در پیشرفت فرهنگی فلسطینیان تأثیرگذار استو منتشرنشدن آن باعث پسرفت زندگی آنان میشود (همان، ص 141ـ143، 149ـ150؛ راضی صدوق، ص 582).درویش پس از جنگهای داخلی 1361ش/ 1982 و کشتار صبرا و شتیلا، از لبنان به لیبی و سپس به دمشق رفت. مدتی هم در تونس و قبرس زندگی کرد. در 1364ش/ 1985، به پاریس رفت و ده سال در آنجا ماند. او در تمام این مدت مجلة الکرمل را منتشر میکرد؛ در پاریس آن را با همکاری سلیم برکات (متولد 1330ش/ 1951)، شاعر و داستاننویس معاصر عرب، تدوین و در نیکوزیا ، پایتخت قبرس، منتشر میکرد. الکرمل در نشر شعر شاعران فلسطینی تأثیر بسیار داشت (درویش، 2006، ص 143ـ145؛ راضی صدوق، همانجا؛ محمود شریح، ص42).درویش در 1363ش/ 1984 به ریاست اتحادیة نویسندگان و روزنامهنگاران فلسطین رسید. سه سال بعد، برای بار دوم به همین سِمَت برگزیده شد (راضی صدوق، ص583). در 1366ش/ 1987، ذاکرةللنسیان (خاطرهای برای فراموشی) را در پاریس نوشت که در بیروت منتشر شد (← ادامة مقاله)؛ وی در همین سال، عضو کمیتة اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین* شد. به گفتة خودش (2006، ص 129ـ130)، این سِمَت را تحت فشارهای معنوی و محذورات اخلاقی پذیرفته بود؛ او در 1372ش/ 1993 در اعتراض به توافقنامة اسلو از سِمَت خود استعفا کرد. درویش در پنج سال عضویتش در سازمان آزادیبخش فلسطین، مشاور یاسر عرفات* هم بود. او در این مدت و پس از آن، متن بسیاری از اعلامیهها و نیز سخنرانیهای مهم عرفات را مینوشت؛ از جمله متنِ اعلامیه موجودیت دولت فلسطین و متن سخنرانی عرفات در کنفرانس یونسکو در 1375ش/ 1996 (همان، ص 129ـ131؛ راضی صدوق، ص 582).درویش تا 1375ش/ 1996 در پاریس ماند. اقامت دهسالهاش در پاریس به او فرصت داد تا به دور از حوادث، در مفاهیمی مانند وطن، زندگی و مردم دوباره تأمل کند؛ این تأمل به تولد دوباره در شعرش انجامید (← درویش، 2006، ص 146ـ147).درویش در 1375ش/ 1996 به فلسطین بازگشت؛ در این ایام، گاهی در راماللّه و گاهی در عَمّان/امّان، پایتخت اردن، زندگی میکرد (راضی صدوق، ص 583). وی، که سالها دچار بیماری قلبی بود، برای عمل جراحی قلب به شهر هیوستون امریکا رفت و در 18 مرداد 1387/ 9 اوت 2008، سهروز پس از عمل جراحی، درگذشت. چند روز بعد جسد وی به راماللّه منتقل شد و در آنجا، پس از تشییع باشکوه، به خاک سپرده شد (الشرق الاوسط، 1429؛ درویش، 1389ش، پیشگفتار اسوار، ص12ـ13).محمود درویش مشهورترین شاعر عرب در خارج از جهان عرب است (← استارکی ، ص 103). برگزیدههایی از شعر وی به بیش از بیست زبان زنده دنیا از جمله فارسی، انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی، بلغاری، و ژاپنی ترجمه شدهاست (← راضی صدوق، ص 585؛ نیز ← استارکی، همانجا). همچنین بهسبب فعالیتهای فرهنگیاش، بیش از ده نشان و جایزة فرهنگی معتبر جهانی در داخل و خارج از جهان عرب دریافت کردهاست. او در نظر بسیاری از ناقدان عرب، شایستهترین فرد برای کسب جایزة نوبل در جهان عرب بود؛ هرچند خودش این نظر را خوش نمیداشت (راضی صدوق، ص 583؛ درویش، 2006، ص 104).محمود درویش مطرحترین و مشهورترین شاعر مقاومت در جهان عرب شاخته شدهاست. وی باوجود محدودیتِ مضمون در شعر مقاومت، توانست با خلاقیت و نوگرایی مستمر، افقهای تازهای را در شعرش به نمایش بگذارد. درویش در شعرش بیش از دیگر شاعران فلسطینی به مقاومت، مبارزه و درد و رنج فلسطینیان پرداخته و شعر او نماد مبارزه، و دربردارندة تاریخ مقاومت و سوگنامة سرزمینهای اشغالی است. پیام روشن و شهامت سیاسی محمود درویش در اشعارش و عظمتی که او از مقاومت و مبارزه در شعرش نشان میدهد، شعر او را به شکل نمادین به جنبشهای آزادیخواهانه در نقاط دیگر جهان پیوند میزند (← جیّوسی، ج 1، ص 86، 241؛ استارکی، همانجا).نخستین دفتر شعر وی باعنوان عصافیرُ بِلااَجنحة (گنجشکان بیبال) در 1339ش/ 1960 در عَکّا منتشر شد؛ بعدها درویش این دفتر را از مجموعه اشعار خود حذف کرد (← درویش، 2006، ص 66؛ اَعْلامُالادبِ العربی المعاصر، ج 1، ص 595). دفتر دوم وی، اوراقالزیتون، در 1343ش/ 1964 در حیفا منتشر شد (اعلام الادب العربی المعاصر، ج 1، ص 596). این دفتر شامل 25 شعر در قالب آزاد و یک شعر در قالب قصیده است. سادگی و روانی زبان و استحکام در ساختار شعر ویژگی بیشتر اشعار این دفتر است. در این دفتر، شاعر از تصویر مستقیم و شعارآمیز مسائل پرهیز کرده و به شعر واقعی دست یافتهاست (← شفیعیکدکنی، ص 256). آخرین شعر این مجموعه، باعنوان «بطاقة هویة» (کارت شناسایی؛ ← درویش، 1994، ج 1، ص 71ـ74) معروفترین شعر این دفتر و یکی از اشعاری است که در ذهن و حافظه بسیاری از مردم عرب نقش بسته است، تاحدیکه برخی محمود درویش را با این شعر میشناسند (← درویش، 2006، ص 66). این شعر در اوایل دهة 1340ش/ 1960 سروده شدهاست؛ یعنی زمانی که دنیا به هویت سیاسی عرب فلسطینی بهایی نمیداد و آنان را مردمانی بدون هویت و وابستگی تلقی میکرد. بهکار بردن عبارتِ فعلی «سَجِّلْ أنا عَربّیٌ»، که بهصورت ترجیعی تکرار میشود، تأکیدی بر ثبت هویت و اصالت فلسطینیان است (← خالد سلیمان، ص 228ـ233؛ سعید ، ص 144ـ145). وزن روان، زبان ساده، لحن صمیمی و طنزآمیز و گاه نیشدار، پایانبندی درخشان، و مضمونی که از هویت، مقاومت و درد و رنج فلسطینیان خبر میدهد، این شعر را با تمام وضوح و سادگی، به یکی از معروفترین اشعار مقاومت تبدیل کردهاست. دفتر سوم وی باعنوان عاشقٌ من فلسطین در 1345ش/ 1966 در بیروت منتشر شد (اعلام الادب العربی المعاصر، همانجا). معروفترین و بلندترین شعر این دفتر که نامش را به کل مجموعه داده، تأکیدی بر هویت فلسطینی است (← درویش، 1994، ج 1، ص 77ـ 83). در این شعر، معشوق و وطن در سخن شاعر یکی میشوند و رمانتیسم در شکل جدید آن تأثیر عمیقتری بر خواننده میگذارد (← احسان عباس، ص 55).در اواخر دهة 1350ش/ 1970، محمود درویش و سمیح القاسم، شاعر مقاومت فلسطینی، به نوعی واقعگرایی با رنگ و بوی غنایی روی آوردند. این واقعگرایی غنایی بر آن بود تا از قدرت قصهها، سرودها و ترانههای محلی و عامیانه برای بخشیدن عمق و اصالت بهشعر مقاومت بهره ببرد و بههمینسبب شعر مقاومت این دو شاعر از دیگر شاعران متمایز است (محمود شریح، ص 45). ویژگی شعر محمود درویش استفاده از طیف وسیعی از منابع برای ایجاد نماد و تلمیحات در شعر مبارزه است. علاوهبر تلمیحات قرآنی (← سعدی ابوشاور، ص32ـ 36)، کاربرد تلمیحات مسیحیویهودی (← همان، ص39، 48) در شعر وی بسیار دیده میشود. او میکوشد با استفاده از نمادها و اساطیر سامی و یونانی و بهرهگیری از دیگر نمادها و سنّتها، بُعدی جهانی به شعر مقاومت دهد (← استارکی، همانجا؛ سعدی ابوشاور، ص 48؛ سعید، ص 146). درویش در اوایل دهة 1360ش/ 1980، با انتشار دفترهای مدیحالظل العالی (بیروت 1983) و هی اُغْنِیة هی اغنیة (بیروت 1986) به اوج پختگی در شعر مقاومت و مبارزه رسید و از اوایل دهة بعد، با انتشار دفتر لماذا تَرکْتَ الحصانَ وحیداً؟ (چرا اسب را تنها گذاشتی؟؛ بیروت 1995) و سریرالغریبة (بیروت 1999) دست به تجربههای جدید زد و کوشید با زبانی موجز و صورخیالی ذهنی و فشرده، از تجربههای عمیق زندگی بگوید. دفتر سریرالغریبة حاوی اشعار عاشقانه اوست؛ او بین زن، معشوق و وطن که در گذشته هیچگونه مرزی باهم نداشتند، مرز و حدود قائل شده و به زن فلسطینی به چشم معشوق و انسان نگریسته و هویت انسانی او را بر هویت میهنی او مقدّم شمردهاست. ناقدانْ انتشار این دفتر را عقبنشینی درویش از مسئلة فلسطین و مقاومت دانستهاند، اما درویش معتقد است این نوع نگاه یکی از ابعاد مبارزه فرهنگی، یعنی مبارزه انسان با دل خویش است (درویش، 2006، ص150ـ151؛ نیز ← وازن، ص 33ـ45). وی پس از این دفتر، تا 1388ش/ 2009 هفت دفتر شعر دیگر منتشر کرد که همة آنها باعنوان الاعمال الجدیدة الکاملة محمود درویش در 1388ش/ 2009 در بیروت بهچاپ رسیدهاند.درویش هشت اثر به نثر دارد که در اغلب آنها، به مسئلة فلسطین پرداختهاست. معروفترین و مهمترین اثر منثور او ذاکرة للنسیان(← سطور پیشین) است. این کتاب دربارة خاطرات درویش از یکی از روزهای جنگ 1361ش/ 1982 لبنان است. عنوان متناقضنمای این کتاب دلالت بر محتوای آن دارد؛ در این کتاب نویسنده میکوشد خاطرة جنگ را از اعماق ذهن خود پاک کند. آمیختن زمان و مکان و شیوة خاص روایت در این کتاب به شیوة روایت جیمز جویس در داستان اولیس شبیه است (شاکر، ص 282ـ294؛ درویش، 2009، ص 221ـ 238). کتاب دیگر درویش یومیات الحزنالعادی است که آن را به قصد نگارش خاطره و زندگینامهنویسی نگاشتهاست، اما از شیوة رایج در کتابهای خاطره استفاده نکردهاست. او در این کتاب از ذکر بسیاری از حوادث و افراد مؤثر در زندگیاش میگذرد. جَبرا ابراهیم جَبرا* در نوشتن کتاب شارعالامیرات از این شیوه محمود درویش تقلید کردهاست (← شاکر، ص 265ـ 278). محمود درویش در دو کتاب اخیر، نثری ساده، روان، موجز، و گاه شاعرانه دارد. نامههای محمود درویش و سمیح القاسم در 1369ش/1990 در بیروت منتشر شد. در این نامههای دوستانه و خصوصی، نکاتی دربارة مسئلة فلسطین ذکرشده که آنها را به سندی معتبر در تاریخ مبارزة ملت فلسطین بدل کردهاست (برای نمونه ← درویش و سمیح قاسم، ص 39، 53، 89). تمام آثار منثور محمود درویش در 1388ش/ 2009 در بیروت باعنوان الاعمال النثریة منتشر شدهاست. مجموعه آثار و فعالیتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی محمود درویش سبب شدهاست تا مردم فلسطین بهمنزلة ملتی شناخته شوند که در حیات فکری جهان معاصر نقش دارند (جیّوسی، ج 1، ص 89).منابع : احسان عباس، اتجاهات الشعر العربی المعاصر، عَمّان 1421/2001؛ اعلامالادب العربی المعاصر: سِیَرٌ و سِیَرٌ ذاتیة، چاپ رابرت کمبل، بیروت: الشرکة المتحدة للتوزیع، 1996؛ سلمی خضراء جیّوسی، موسوعة الادب الفلسطینی المعاصر، بیروت 1997؛ خالد سلیمان، فلسطین و شعر معاصر عرب، ترجمة شهره باقری و عبدالحسین فرزاد، تهران 1376ش؛ محمود درویش، الاعمال النثریة، بیروت 2009؛ همو، اگر باران نیستی نازنین، درخت باش، ]ترجمه[ موسی اسوار، تهران 1389ش؛ همو، «حوار مع الشاعر محمود درویش»، در عبده وازن، محمود درویش الغریب یقع علی نفسه، بیروت 2006؛ همو، دیوان، ج 1، بیروت 1994؛ محمود درویش و سمیح قاسم، الرسائل، بیروت 1990؛ راضیصدوق، شعراء فلسطین فیالقرن العشرین: توثیق انطولوجی، بیروت 2000؛ سعدی ابوشاور، تطور الاتجاه الوطنی فی الشعر الفلسطینی المعاصر، بیروت 2003؛ ادوارد سعید، الثقافة و المقاومة، حاوره: دیوید بارسامیان، ترجمة علاءالدین ابوزینه، بیروت 2007؛ تهانی شاکر، محمود درویش ناثراً، بیروت 2004؛ الشرق الاوسط، ش 10848، 7 شعبان 1429، الشرق الاوسط، 2012؛Retrieved Oct. 23, 2012, from http: //www. aawsat. com/ details. asp? section=54& article = 482263 & issueno= 10848;محمدرضا شفیعیکدکنی، شعر معاصر عرب، تهران 1380ش؛ محمود شُریح، «الشعر الفلسطینی المعاصر: 1967ـ1985»، در الموسوعة الفلسطینیة، قسم 2، ج 4، بیروت: هیئةالموسوعة الفلسطینیة، 1990؛ عبده وازن، محمود درویش: الغریب یقع علی نفسه، قراءة فی اعماله الجدیدة، بیروت 2006؛Paul Starkey, Modern Arabic literature, Edinburgh 2006.