دَردی، زبانها، دستهای از زبانهای هندوآریایی شمالغربی. این زبانها در دورة کهن خود در کوههای هندوکش، جلگة سند و گنگ، کوههای قراقروم و کوههای غرب هیمالیا شکل گرفته و سپس ویژگیهای جدیدی، غیر از ویژگیهای هندوآریایی، بهدست آوردهاند (بشیر ، ص 821 ـ822). امروز در شمالشرقی افغانستان، شمالغربی پاکستان و بخش وسیعی از شمالغربی هند یعنی ایالت جامو و کشمیر به این زبانها تکلم میشود (کمبل ، ج 1، ص 378؛ )دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان( ، ذیل "Dardic").دربارة منشأ اصلی این خانوادة زبانی اختلافنظرهایی هست. چون زبانهای هندوایرانی به دو شاخة هندوآریایی و ایرانی تقسیم میشوند، گروهی از محققان معتقدند که زبانهای دردی زیرشاخهای از زبانهای هندوآریایی جدید هستند. گروهی دیگر این زبانها را شاخهای بینابینی بین زبانهای هندوآریایی جدید و زبانهای ایرانی دانستهاند که از ویژگیهای هر دو گروه زبانی بهره گرفتهاند. گروهبندی فرعی و تشخیص خویشاوندیهای تاریخی بین زبانهای دردی دشوار است، زیرا در طول تاریخ همواره تحتتأثیر زبانهای هندوآریایی و ایرانی بودهاند. امروزه شباهتهای زبانهای دردی ناشی از ویژگیهایی است که درنتیجه نوآوری و تحولات منطقهای در این زبانها بهوجود آمدهاند (بشیر، ص 822 ؛ کمبل، همانجا). با بررسیهای انجامشده بر روی زبانهای دردی، میتوان گفت که در بیشتر زبانهای دردی ویژگیهای زبانهای هندوآریایی جدید از ویژگیهای زبانهای ایرانی برجستهتر است. در پیشینة مطالعات این زبانها نام پیساکا/ پایساکی نیز بهجای نام دردی بهکار رفتهاست (برای نمونه ← گریرسون ، 1906؛ د. ایرانیکا، ذیل "Dardestān. II"). در گذشته زبانهای دردی را به سه زیرگروه کافری (نورستانی) خُوَر و دردی تقسیم میکردند (← گریرسون، 2012، ج 1، ص 109). البته امروزه زبانشناسان معتقدند که نورستانی شاخهای مستقل از زبانهای هندوایرانی است ()دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان(، همانجا).بشیر (ص 824 ـ825) در تقسیمبندی خود این زبانها را به شش گروه تقسیم کردهاست: 1) گروه پشهای ، که لغمانی، دگانو یا دهگانی نیز نامیده میشود. چوگانی و چالاس ـ کورانگال شاخة گویشهای شرقی و سوم ، دامنچ و گویشهای درة نور علیا و سفلا نیز شاخة گویشهای جنوبشرقی این گروه را شکل میدهند در شاخة گویشهای غربی نیز چندین گویش مختلف وجود دارد.2) گروه کونار ، که شامل زبانهای گور ـ بتی/ گاور ـ باتی و زبان دملی است. زبانهای گور ـ بتی شامل گور ـ بتی، شومشتی و گرانگالی ـ نینگالامی است.3) گروه چِتْرال*، که زبانهای خُوَر و کلشه/ کلاشه در این گروه قرار میگیرند.4) گروه کوهستانی، شامل زبانهای زیرگروه دیر ـ سوات و زیرگروه سندی ـ کوهستانی و زبان تیراهی .5) گروه شینه/ شینا که شامل چندین زیرگروه است: زیر گروه کوهستان (چیلاسی، تنگیر ـ درل اوشوجو و کوهستیو)، زیرگروه آستور (آستوری ، درسی ، گورسی ، گولتاری ) و زیرگروه گلگتی (گلگتی، هنزه ـ نگری، پونیالی، بروگسکت ، پالولا و ساوی ؛ نیز ← گریرسون، 2012، همانجا؛ کمبل، ج 1، ص 378؛ قس د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Dardic and Kāfir languages").6) گروه کشمیری. این خانوادة زبانی شامل بیش از 25 زبان و گویش است. شناسایی تمایز بین این زبانها و گویشها همواره برای محققان دشوار بودهاست، زیرا گویشوران محلی برای نامیدن گونههای مختلف زبانی خود نامهای یکسانی بهکار میبرند یا نام خانوادة زبانی بزرگتر و معتبرتری را به بعضی از صورتهای گفتاری اطلاق میکنند، مثلاً پنجابیزبانها (دکر ، ص XV-XVI) یا مردم گاوری (گاروا/ گاروی) زبان، نام کوهستانی را بر زبان خود میگذارند. خوریزبانها به سخنگویان زبان گاوری، باشقیری و به خود زبان گاوری، باشقیرور میگویند (بارت و ساگر ، ص 3).هندوآریایی بودن زبانهای دردی به آن معناست که این خانوادة زبانی اصالتاً با زبانهای هندی مانند اردو، پنجابی و سندی خویشاوندی بیشتری دارد، تا زبانهایی مثل پشتو و بلوچی که جزء زبانهای ایرانی هستند. ویژگیهای مشترک بین زبانهای دردی و زبانهای جنوب آسیا مثل دراویدی، زبانهای ایرانی و دیگر زبانهای هندوایرانی و حتی زبان منفرد بُرشَسکی* بهلحاظ خاستگاه نیست، بلکه بهلحاظ برخورد و تماس این زبانهاست. از جمله این ویژگیها وجود همخوانهای برگشتی "r")،"d" و ("t" و آرایش جمله بهصورت فاعل، مفعول و فعل (SOV)است (همان، ص 5). مثال دیگر دربارة زبان خور است که در نظام آوایی و واژگان خود تشابهاتی با زبان منفرد برشسکی دارد (ویتسل، 1999الف، ص 6؛ همو، 1999ب، ص 53). براساس مطالعات، زبانهای دردی که امروزه زبانهای شمالغربی شبهقارة هند محسوب میشوند، درگذشته زبانهای جنوب این منطقه بودهاند (جان، ص 4). تأثیرپذیری زبان رمانی از این زبانها، بهویژه در حوزة وامگیری واژگان، گواه این امر است (← همان، ص 14).ویژگیهای زبانی1) واجشناسی. در گذشته در مناطق بیشتری به زبان دردی صحبت میکردند، درنتیجه هریک از این زبانها بهطور جداگانه دچار تغییرات شدهاند و ممکن است تحول واجی در بعضی زبانها ایجاد شدهباشد و در برخی دیگر ایجاد نشدهباشد. مثلاً خوشة همخوانی "tr" از صورت هندوآریایی کهن در بعضی زبانهای دردی (کلشه، خور، دملی، بعضی از گویشهای پاشایی و تیراهی) باقیمانده، اما در بعضی دیگر بهصورت همخوانی ساده درآمدهاست. برای مثال در گور ـ بتی و باشقیری به ""، در برخی گویشهای پشهای به " "، در توروالی و شینه به "Ç" تبدیل شدهاست (مورگنستیرنه، 1934، ص 174).برخی از ویژگیهای زبان هندوآریایی باستان در اکثر زبانهای دردی باقی ماندهاست که عبارتاند از: تقابل واجهای صفیری (دندانی، کامی و برگشتی؛ بشیر، ص 822)؛ وجود خوشههای همخوانی که طی تحولی، به همخوانهای منفرد یا مشدد تبدیل شدهاند؛ وجود انسایشیهای برگشتی ؛ وجود "L" نرمکامیشده و واج کناری بیواک "" از تحولات واجی منطقهای که در برخی از زبانهای این گروه، مثل کلشه، خور و پالولا مشاهده میشوند (همانجا)؛ وجود واکههای خیشومی شده که خیشومیشدگی واکه ویژگی بارز زبانهای هندوآریایی جدید است (ماسیکا ، ص 117)؛ حضور همخوانهای دمیده (همان، ص 101؛ بلوش، ص 325ـ326)، انسدادیها و انسایشیهای دارای تقابل سهگانه واکدار، بیواک و دمیده بیواک و اینکه اکثر زبانهای دردی نیز فاقد دمیدگی، بهخصوص دمیدههای واکدار، هستند (بشیر، همانجا؛ ماسیکا، ص 102). در تعداد کمی از زبانهای دردی، دمیدههای واکدار باقی ماندهاند و در بعضی دیگر از زبانهای این خانواده دمیدگی (مثلاً "dh" و "bh") جای خود را به نظام نواختی دادهاست (بارت و ساگر، ص 7؛ ماسیکا، ص 118ـ119؛ بشیر، همانجا)؛ و وجود واجهای برگشتی در زبانهای دردی که از ویژگیهای زبانهای هندوآریایی است، البته در زبانهای دردی انسایشیهای برگشتی وجود دارد که از ویژگیهای زبانهای هندوآریایی نیست (کمبل، ج 1، ص 379).2) ساختواژه و نحو. در ساختواژه اسمی، تقابل معرفه و نکره تقریباً در تمام زبانهای دردی دیده میشود. این ویژگی بیشتر از ویژگیهای زبانهای ایرانی است تا هندواروپایی (همانجا).مقولة جنس در بعضی از زبانهای دردی، مانند زبان بروکسکات، تاحدودی از بین رفتهاست و در بعضی دیگر، مانند کلشه و خور، بهطور کامل از بین رفتهاست (بشیر، ص 823). در بسیاری از زبانهای دردی، عموماً نشانة مؤنث "-i" در نظامهای اسمی و صفتی دیده میشود (کمبل، همانجا).مقولة عدد در زبانهای دردی دارای دستگاه شمارش بیستگانی است. ساختار آن برای اعداد یازده تا نوزده، به این صورت بودهاست: ده + عدد (مثلاً به عدد چهارده، ده چهار میگفتند)، اما در گذشته این ساختار بهصورت عدد + ده بودهاست (بشیر، همانجا). از نظر شمار نیز میتوان گفت که پسوندهای جمع در بعضی زبانهای دردی وجود دارند. در بعضی از زبانهای دردی مانند شینه و کشمیری برای مقولة عدد هم حالت فاعلی و هم حالت غیرفاعلی وجود دارد، مثلاً در کشمیری حالت فاعلی عدد (2)، zi(h)است، اما برای حالت غیرفاعلی دو صورت مختلف dvanو dvaw وجود دارد (جان، ص 10).مقولة جانداری در ساختواژة اسمی برخی از زبانهای دردی مانند خور، کلشه، توروالی و ساوی، در نظام فعلی زبانهای خور، شومشتی و پشهای و در نظام عبارات اشارهای توروالی، گاوری (کالام کوهستانی ) تمایز دستوری ایجاد میکند (بشیر، همانجا). نظام صفتی در بعضی زبانهای دردی دارای نشانة خنثی برای جنس، شمار و حالت است، اما در زبان کشمیری سه نشانه برای جنس، شمار و حالت وجود دارد (کمبل، ج 1، ص 379). در این زبانها صورتهای ضمیری متصل بهصورت واژه بست دیده میشوند که از ویژگیهای زبانهای ایرانی است (همانجا).مقولة ضمیر دارای صورتهای اول شخص و دوم شخص است و ضمیرهای سوم شخص با ضمایر اشاره مطرح میشوند که از نظر فاصلة نسبی گوینده با مرجع ضمیر دارای سه درجهاند.زبانهای دردی هم حروف اضافه پیشایند و هم حروف اضافه پسایند دارند، اما استفاده از حروف اضافه پسایند در این زبانها رایجتر است (همانجا؛ کاردونا ، ص 445).مقولة فعل در زبانهای دردی غربی و مرکزی تصریفی است و در زبانهای دردی شرقی، با افزودن وجه وصفی به فعل کمکی، تحلیلی میشود. البته زبان شینه که از شاخههای دردی شرقی است، از این قاعده پیروی نمیکند و برای صورت آینده پایانة شخصی ویژهای دارد (کمبل، همانجا؛ نیز ← بشیر، ص880).زبانهای دردی غالباً دارای نظام ارگتیو (← دیکسون ،1994) هستند، اما موارد استثنایی نیز وجود دارد. مثلاً زبان شینه کاملاً ارگتیو است اما زبان خور فاعلی ـ مفعولی است. در بعضی از زبانهای این خانواده، مثل پشهای نشانة حالت بهصورت ارگتیو گسسته است، اما فعل همیشه با فاعل تطابق دارد. تحول ساختواژی دیگر وجود وندهای ضمیری است که در بعضی زبانها مثل پشهای دیده میشود. آرایش جمله در این زبانها، بهصورت فاعل، مفعول و فعل (SOV) است (کمبل، همانجا؛ کاردونا، ص 447) و تقریباً در آرایشهای دیگر نیز فعل در پایان جمله قرار میگیرد (بارت و ساگر، ص 13؛ ماسیکا، ص 332ـ333).3) ویژگیهای جمعیتشناختی و پراکندگی جغرافیایی. تعداد دقیق گویشوران زبانهای دردی مشخص نیست، اما از میان همة این زبانها کشمیری* بیشترین گویشور (نزدیک به چهار میلیون تن) را دارد. زبان کشمیری مهمترین زبان خانوادة دردی است و یگانه زبانِ دارای ادبیات مکتوب است. پس از کشمیری گویشوران زبانهای گروه شینه بیشترین جمعیت را دارند. تعداد گویشوران این گروه زبانی در پاکستان بین نیم میلیون تا سه میلیون تن تخمین زده شده و حدود بیست هزار تن شینهایزبان در هند گزارش شدهاست. بیشتر شینهایزبانها دو زبانه هستند و به جز شینهای به زبانهای بالتی ، کشمیری، برشسکی، خور، پشتو* و گویشهای کوهستانی نیز تکلم میکنند (بشیر، ص 878؛ کول ، ص 897). زبان خور نیز سومین زبان پرگویشور از زبانهای دردی است (← ادامة مقاله) که در چترال و بخشهای مجاور گلگت به آن تکلم میشود. این زبان در مناطق دیگری چون پیشاور، کراچی و سوات علیا نیز گویشور دارد (بشیر، ص 843 ؛ نیز ← مورگنستیرنه، 1973، ص 241). خور را میتوان نمونة اعلای خانوادة زبانی دردی دانست، چرا که کهنترین زبان این خانواده است و بسیاری از مشخصههای واجی و دستوری زبانهای هندوآریایی باستان را حفظ کردهاست (← بشیر، همانجا؛ ← ادامة مقاله). زبانهای گروه سندی ـ کوهستانی با دویست هزار تن گویشور در جایگاه چهارم قرار میگیرند (← )دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان(، همانجا).زبانهای کوهستانی دیر ـ سوات و کوهستانی کالام، که گاوری نیز نامیده میشود و ساکنان مناطق کوهستانی شمال پاکستان (نواحی دیر و سوات) بدانها تکلم میکنند، حدود شصت تا هفتاد هزار گویشور دارند. در این نواحی، علاوه بر زبان گاوری به زبانهای دیگری نیز صحبت میشود، مثل پشتو و خُوَر، بنابراین زبان گاوری زبان دوم گویشوران این زبانهاست و گاوریزبانان نیز از زبان پشتو بهعنوان زبان میانجی استفاده میکنند (بارت و ساگر، ص 1؛ بشیر، ص 824 ـ825).تاریخ اجداد گاوریزبانان احتمالاً به همان مردمی برمیگردد که در مناطق پست و حاصلخیز دیر ساکن و با پانینی ، بزرگترین نحوی هندی، و اسکندر مقدونی (ﺣک : 336ـ323قم) همعصر بودند. در قرن پنجم/ یازدهم نیروهای افغان به فرماندهی محمود غزنوی این منطقه را فتح کردند و ساکنان اصلی آن مجبور به فرار به مناطق کوهستانی شدند. سپس گروهی از آنجا به منطقة سوات رفتند و گروهی دیگر نیز در همانجا ماندند. از قرن هشتم/ چهاردهم بهبعد، موج جدیدی از مهاجمان افغانی (قبایل پاتان) به مرور بر بخشهایی از دیر و سوات غلبه کردند. با مهاجرت این مسلمانان، کوهستانیهای دیر و کالام (احتمالاً در قرنهای نهم و دهم/ پانزدهم و شانزدهم) به اسلام گرویدند. کالامیها حنفیمذهباند و در احزاب سیاسی مختلف، چون حزب ملی عوام، و مردم پاکستان، فعالانه شرکت میکنند (بارت و ساگر، ص 3ـ4).طبق طبقهبندی استرند (ص 302)، زبان گاوری و دیگر خویشاوندانش (کالکوتی ، توروالی، کوهستانی سند، باتری، چیلیسو و گورو) به شاخة کوهستانیِ زبانهای دردی تعلق دارند. برخلاف برخی از زبانهای شمال پاکستان (مانند بالتی، برشسکی، شینه و خور) زبان گاوری فاقد سنّت نوشتاری است. هرچند در گذشته بعضی از گویشوران این زبان برای نشان دادن آواهای زبان گاوری از الفبای اردو استفاده میکردند، اما تاکنون آثار مکتوبی از این زبان گزارش نشدهاست. در 1374ش/ 1995 کمیتة املای زبان گاوری الفبای فارسی ـ عربی را برای این زبان برگزید. این خط شبیه به خط اردو (خط ملی پاکستان) است و تاکنون خط منطقة کالام نیز بودهاست (بارت و ساگر، ص 8). یکی دیگر از زبانهای نسبتاً پرگویشور گروه کوهستانی زبان توروالی (با شصت هزار تن گویشور) است که در درههای سوات و چایل به آن تکلم میشود. گویشوران این زبان غالباً دوزبانه، پشتو یا اردو زبان، هستند (بشیر، ص 864).جمعیت گویشوران دیگر زبانهای دردی، زیاد نیست برای مثال هشت تا ده هزار تن گویشور زبان گور ـ بتی در افغانستان و پاکستان؛ پنج تا شش هزار تن گویشور زبان کلشه در چترال پاکستان و حدود پنج هزار تن از گویشوران گرانگالی در افغانستان ساکناند ()دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان(، همانجا).4) خط. زبانهای دردی غالباً غیرمکتوب و فاقد خط هستند. زبان کشمیری را مسلمانان به خط عربی و هندوها به خط دوناگری و شارادا (مشتق از خط براهمی ) نوشتهاند (کمبل، ج 1، ص 378). زبانهای شینه و خور نیز خط دارند و مکتوبات درخور توجهی از این دو زبان موجود است. هر دو زبان به خط تغییریافته فارسی ـ عربی نوشته میشوند و در هر دو جامعة زبانی برای تعیین خط معیار تلاشهایی صورت گرفتهاست. اخیراً برای بعضی از زبانهای این خانواده نیز نوعی نظام نوشتاری بهوجود آوردهاند که بیشتر مشتق از خط فارسی ـ عربی و دوناگری است (بشیر، ص 823 ـ824).منابع:Joan L. G. Baart and Muhammad Zaman Sagar, "The Gawri language of Kalam and Dir Kohistan", Forum for Language Initiative. Retrieved Nov.6, 2012, from www.fli-online.org/ documents/ languages/ gawri/ gawri-introduction.pdf; Elena Bashir, "Dardic", in The Indo-Aryan languages, ed. George Cardona and Dhanesh Jain, London: Routledge, 2003; Jules Bloch, Indo-Aryan from the Vedas to modern times, tr. Alfred Master, Paris 1965; George L. Campbell, Compendium of the world's languges, London 1991; George Cardona, "Indo-Aryan languages", in The world's major languages, ed. Bernard Comrie, London: Routledge, 1991; Concise encyclopedia of languages of the world, ed. Keith Brown and Sarah Ogilvie, Amsterdam: Elsevier, 2009, s.v. "Dardic" (by S. Munshi); Kendall D. Decker, Sociolinguistic survey of northern Pakistan, vol.5, Islamabad 2004; Robert M. W. Dixon, Ergativity, Cambridge 1994; EIr., s.v. "Dardestān. II: languages" (by D.I. Edel'man); EI2, s.v. "Dardic and Kāfir languages" (by G. Morgenstierne); George Abraham Grierson, Grierson's linguistic survey of India, Calcutta 1904-1928 (electronic format). Retrieved Nov.12, 2012, from http:// joao-roiz.jp/ LSI/; idem, The Piśāca languages of north-western India, London 1906; Vijay John, "On the Koïné origins of Romani: a study of Romani words and numbers of Indic origin", 2008. Retrieved Nov.6, 2012, from www.jaimalayalam.com/ papers/ Romanikoinejournal08. pdf; Omkar N. Koul, "Kashmiri", in The Indo-Aryan languages, ibid; Colin P. Masica, The Indo-Aryan languages, Cambridge 1993; Georg Morgenstierne, Irano-Dardica, Wiesbaden 1973; idem, "Notes on Tirahi", Acta Orientalia, 7 (1934); Richard F. Strand, "Notes on the Nūristāni and Dardic languages", JAOS, vol.93, no.3 (Jul-Sept.1973); Michael Asian substrate South for sources "Early Witzel, languages", Mother tongue (Oct. 1999a); idem, "Substrate languages in old Indo-Aryan: Rgvedic, middle and late Vedic", Electronic journal of Vedic studies, 5/1 (1999b).زبان خُوَر، کهنترین زبان خانوادة دردی که بسیاری از ویژگیهای زبانهای هندوآریایی باستان را حفظ کردهاست. این زبان که گاه کُهوَر نیز نامیده و نوشته میشود، زبان میانجی اکثریت مردم منطقة چترال است. این زبان ازسوی جامعه غیرخوریزبان به نامهای گوناگونی نامیده میشود. مردم شینهایزبان این زبان را ارنیه ، پشتوزبانان این زبان را قاشقاری / کاشقاری و گویشوران زبان کلشه آن را پتو ، مینامند. علاوهبراین، اسامی دیگری همچون چترالی، چتراری و کیوی نیز به این زبان اطلاق میشود، اما خور مصطلحترین نام آن است. خور از ترکیب دو تکواژ مستقل شکل گرفتهاست : «خُو» که اسمی خاص و بهمعنی مردم منطقة «خُو» و دیگری «وَر» که بهمعنی زبان است. بنابراین خور یعنی «زبان مردم خو» (بشیر، 2003، ص 824 ، 843 ؛ دکر، ص 28؛ د. ایرانیکا، ذیل "Chitral.II", "Dardestān.II"؛ نیز ← بورکی ، ص 5).خور با سیصد هزار گویشور، زبان اصلی ساکنان منطقة چترال، درهیاسین، و بخشهای مجاور گیلگت است که در مناطق دیگری چون سوات علیا، پیشاور و کراچی نیز رواج دارد. خور از بخش شمال چترال (ایالت مرزی شمالغربی پاکستان) بهویژه از درة تورخَو به سراسر منطقه گسترش یافته و مهمترین زبان منطقه چترال علیا گردیدهاست. در چترال سفلی نُه زبان دیگر رواج دارد که عبارتاند از: دانگریک ، دملی، کلشه، گوجری ، گورـ بتی، فارسی، کتی ، یدغه و پشتو (بشیر، 2003، ص 843 ؛ مورگنستیرنه، ص 657؛ دکر، ص30ـ31؛ مانینگز ، ص 2). بهنظر محققان، گویشوران اصلی زبان خور در حقیقت آریاییهایی بودند که از طریق جنوب آسیا به ناحیة چترال آمدند (دکر، ص 28). تقریباً 65% از مردم چترال سنّیمذهب و 35% بقیه شیعة اسماعیلیاند (همان، ص30). تاریخ مطالعات زبانشناختی دربارة زبان خور به سال 1303ش/ 1924 بازمیگردد، زمانیکه مورگنستیرنه، زبانشناس و خاورشناس نروژی، نخستین مأموریت زبانشناختی خود را از مؤسسة مطالعات تطبیقی در فرهنگ اسلامی در نروژ دریافت کرد و به مرزهای شمالغربی هند و افغانستان سفر کرد (برای اطلاع از جزئیات این مطالعات ← اندرسن و کریستیان سن، 1981). زبانخور بهلحاظ زبانشناختی دو ویژگی دارد: 1) تمایل به حفظ آواها، اشکال و واژگان هندوآریایی، 2) وجود تعداد درخورتوجهی از عناصر زبانی بیگانه (مورگنستیرنه، همانجا).زبان خور در قسمت غرب منطقه، بهویژه بهلحاظ واژگان، بسیار تحتتأثیر زبانهای ایرانی قرار گرفته، اما ساختار کلی آن همچنان هندوآریایی باقی ماندهاست (← مورگنستیرنه، 1936؛ بشیر، 2001؛ گریرسون، ج 1، ص 111، ج 8 ، ص 133). تنها زبان خانوادة دردی که قرابت زیادی به زبان خور دارد، زبان کلشه است. این دو زبان ویژگیهای دستوری مشابهی، دارند، اما شباهتهای واژگانی آنها بسیار کم است (دکر، ص 34ـ35).واژگان زبان خور اساساً مبتنی بر واژگان زبان هندوآریایی باستان است (بشیر، 2003، ص 843). اما در ادوار میانه از زبانهای ایرانی میانه و ادوار جدید از زبانهای فارسی، عربی، هندی و گویشهای پامیر نیز واژههای زیادی وام گرفتهاست (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Chitral.II").ویژگیهای زبانی1) واجشناسی. دستگاه واجی زبان خور پنج واکه o،u ، e، i ، a ، دارد. تکیه عنصری تمایزدهنده در این زبان است و سبب تغییر معنا میشود. وجود عنصر تکیه در واژه bétu(نوعی سبد) و betú (فلوت) نمونهای از آن است (همانجا). ظاهراً بیشتر واژههای این زبان دارای یک هجای تکیهبرند، اما در برخی از واژهها دو هجای تکیهبر نیز دیده میشود (← اندرسن و کریستیانسن، ص 235). کشیدگی واکه در این زبان مدرج است که واکهها را به سه زیرمجموعه طبقهبندی میکند: واکة کوتاه: dón(دندان)، واکة نیمهکشیده: tóonj(منهدمشده) و واکة بلند/ کشیده: doón (کره آب کرده؛ بشیر، 2003، همانجا). مورگنستیرنه در دستنوشتههای منتشرنشده خود، خور را زبانینواختی دانستهاست (اندرسن و کریستیانسن، ص 226). کشیدگی و نواخت در تمایزات واکهای زبان خور دارای تعاملی دو سویه با یکدیگرند، بهگونهای که واکههای نیمهکشیده با نواخت خیزان ـ افتان و واکههای کشیده با نواخت افتان ـ خیزان همراهاند. ازاینروست که میتوان گفت خور نظام واجی نواختی دارد (همانجا؛ ماسیکا، ص 118).در نظام همخوانی زبان خور، همانند بسیاری دیگر از زبانهای دردی، انسدادیهای واکدار جفت دمیده ندارند. این فقدان تحولی جدید در این زبانهاست که شاید ناشی از تأثیر تماس با زبانهای ایرانی باشد که در آنها مشخصه دمیدگی در همان ادوار آغازی حذف شدهاست ()دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان(، ذیل "Dardic").یکی دیگر از نوآوریهای نظام آوایی زبان خوری شکلگیری انسایشیهای برگشتی c، ch، j از خوشههای همخوانی زبان هندوآریایی باستان است (همانجا). تعدد آواهای برگشتی از ویژگیهای بارز این زبان است. خوریزبانان معتقدند تنها بومیان قادر به تمایز آواهای دندانی ـ لَثَوی و دندانی ـ لثوی برگشتی هستند. در این زبان همخوانهای q، x ، و f که اغلب در سایر زبانهای هندوآریایی بهوام واژههایی فارسی ـ عربی محدود میشود، بهوفور در واژههای بومی دیده میشوند، مانند daq (پسر)، šax (سبزیجات)، sadá (سومین ماه از تقویم خوری)، qaf (پنجه) و áa(چوگانبازی). همخوان// در این زبان همخوان برگشتی نامیده میشود (← اندرسن و کریستیانسن، ص 233) و در نظام نوشتاری زبان خور، همچون اردو، با نماد rمشخص میشود. این همخوان کناری، نرمکامیشده است و نظیر آن در زبانهای کلشه و پالولا دیدهمیشود(بشیر،2003، ص842 ـ844).2) ساختواژه و نحو. در نظام صرفی زبان خور نظام اعطای حالت، برخلاف غالب زبانهای دردی و همانند زبان کلشه، فاعلی ـ مفعولی است () دایرةالمعارف مختصر زبانهای جهان(، همانجا). در این زبان جنس دستوری هندوآریایی باستان ازبین رفتهاست، اما همچون زبان کلشه مشخصه جانداری در دستگاه فعلی آن دستوریشده است. در حالت متممی کلیة اسامی دارای دو صورت مفرد و جمعاند، و تنها اسامی محدودی صورت جمع فاعلی مجزا دارند، مانند žau (پسر)، ži-žáu (پسران) و nan(مادر)، nangini (مادران). بهطور کلی، اسامی در این زبان دو حالت اصلی فاعلی و متممی دارند. علاوهبر این دو، اسامی بیجان چندین پسوند بیانگر حالت مکانی (معمولاً چهار پسوند) و همچنین پسوندهای حالت ابزاری و حالت مفعولی ازی نیز میگیرند (بشیر، 2003، ص 844 ؛ نیز ← بشیر، 2000).در حالت عادی و بینشان صفات در زبان خور در دو صورت مفرد و جمع یکساناند، اما مفهوم دستوری جمع در این زبان گاه به کمک فرایند صرفی دوگانسازی نشان داده میشود، مانند: ju jamjám žižaw(دو پسر خوب). ضمایر در زبان خور همچون اسامی، دارای دو حالت اصلی فاعلی و متممی و دو شمار مفرد و جمعاند، گرچه پساضافههایی در این زبان یافت میشود که بهدنبال حالت متممی ظاهر میگردد و نشانه حالتی خاص است (má-t(e)(n) به من (حالت اضافی)). این زبان دارای عبارات اشارهای سه عضوی (نزدیک، دور و خیلی دور: غیرقابل رؤیت) است. پیشوند h(a)- در این زبان دارای نقشی تعیینکننده در تمایز ضمایر اشاره و مرجعدارهاست (بشیر، 2003، ص 845).نظام فعلی زبان خور را میتوان در قالبهای دستوری خاصی بهصورت دوقطبی وصف کرد. زمان در این زبان به دو دستة گذشته و غیرگذشته تقسیم میگردد: وجه در این زبان یا دیرشی است یا غیردیرشی و مفهوم دستوری گواهنمایی یا واقعی است یا استنباطی . فعل استنباطی برای رمزگذاری آن دسته از رویدادها بهکار میرود که مستقیماً رؤیت نمیشوند و بهعبارتی شنونده آن را درک نمیکند (همان، ص 846). برای مثال جمله hasé pešaur-o-t no bir(او به پیشاور نخواهد رفت) واقعی و جملة pešaur-o-te no bogak bir-ai (فقط میدانم که او پیشاور نمیرود) استنباطی است (بشیر، 1988، ص 54).صورتهای as- (بودن (جاندار))، š- (بودن (بیجان)) و b- (شدن) افعال کمکی در زبان خور هستند. صورتهای بیزمان افعال در زبان خوری هریک با افزودن پسوند اشتقاقی معیّنی به پایان ریشه ساخته میشوند و هرکدام نقش دستوری و معنایی خاصی دارند. در افعال باقاعده، ستاک مصدری با افزودن پسوند -í به ریشة افعال ناگذرا و پسوند -eéi به ریشة افعال گذرا و سببی حاصل میشود. افزودن پسوندهای -i و -áuبه ریشة افعال بهترتیب اسم مفعول کامل و غیرکامل را شکل میدهد. دو پسوند íru- و -rdu اسممفعول گذشته را میسازند و صورت مصدری در این زبان حاصل افزودن پسوند -ik به ریشه است. اسم مفعول مجهولساز در این زبان به دو صورت ساخته میشود: نخست در ساخت مجهول معمول و رایج که حاصل افزودن ریشة فعل به پسوند -ónu است (korónu: انجامشده) و دیگری نشاندهندة آن دسته از ساختهای مجهول است که علاوهبر مفهوم مجهول، توانایی انجامدادن عمل را نیز نشان میدهد. این نوع مجهول با اضافه شدن پسوند -ín به ریشة فعل حاصل میشود (نوشته شده: nivešin ؛ بشیر، 2003، ص 845 ـ846 ).3) خط. نسبت به بسیاری دیگر از زبانهای دردی خور سنّت نوشتاری غنیتری دارد. از اوایل قرن چهاردهم/ بیستم برای زبان خور از نظام نوشتاری نستعلیق عربی استفاده شدهاست. این نظام نوشتاری فارسی ـ عربی اصلاحشده است، البته از 1339ش/1960 از نظام نوشتاری لاتین نیز برای نگارش زبان خوری استفاده میشود. درحالحاضر، خوریزبانان در تلاشاند تا نظام نوشتاری واحد و معیاری را در منطقه گسترش دهند. نظام نوشتاری خور 42 حرف دارد که برخی از آنها در هیچیک از زبانهای منطقه وجود ندارد (← فیضی، 2012؛ بشیر، 2003، ص 823 ـ824).منابع :Elena Bashir, "Dardic", in The Indo-Aryan languages, ed. George Cardona and Dhanesh Jain, London: Routledge, 2003; idem, "Inferentiality in Kalasha and Khowar", Chicago Linguistic Society, vol.24, pt.1 (1988); idem, "Khowar - Wakhi contact relationships", in Tohfa-e-Dil: festschrift Helmut Nespital, ed. Dirk W. Lönne, Reinbek, Germany: Wezler, 2001; idem, "Spatial representation in Khowar", Chicago Linguistic Society, vol.36, pt.1 (2000); Rozi Khan Burki, "Dying languages with special focus on Ormuri", Pakistan journal of public administration, vol.6, no.2 (Dec. 2001); Concise encyclopedia of languages of the world, ed. Keith Brown and Sarah Ogilvie,Amsterdam: Elsevier, 2009, s.v. "Dardic" (by S. Munshi); Kendall D. Decker, Sociolinguistic survey of northern Pakistan, vol.5, Islamabad 2004; EIr., s.vv. "Chitral.II: languages" (by Georg Buddruss), "Dardestān.II: languages" (by D. I. Edel'man); EI2, s.v. "Chitral.II: name, languages and tribes"; Rolf Theil Endresen and Knut Kristiansen, "Khowar studies", Acta Iranica, vol.21, Leiden: Brill, 1981; Inayatullah Faizi, "Development of Khowar as a literacy language, results of interaction between linguists and language community: case study in Chitral, Northern Pakistan", Forum for Language Initiative. Calcutta 1904-1928 (electronic format). Retrieved Oct.31,2012, from http://www.fli-online.org/ documents/languages/khowar/ faizi-article. htm; George Abraham Grierson, Grierson's linguistic survey of India, Calcutta 1904-1928 (electronic format). Retrieved Nov.12, 2012, from http://joao-roiz.jp/LSI/; Colin P. Masica, The Indo-Aryan languages, Cambridge 1993; George Morgenstierne, "Iranian elements in Khowar", BSO[A]S, vol.8, no.2-3 (Jan. 1936); David Munnings, "Towards a sociolinguistic profile of the Khowar language", 1990. Retrieved Oct. 31, 2012, from http://www.anusha.com/ munnings.htm.